تدبیر حفظالصحه بدن در ایران عصر صفوی
محورهای موضوعی : تاریخ و تمدن اسلامیمحمدعلی پرغو 1 , جواد علیپور سیلاب 2
1 - گروه تاریخ دانشکده حقوق وعلوم اجتماعی دانشگاه تبریز
2 - پژوهشگر پسادکتری، موسسه تاریخ و فرهنگ ایران، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
کلید واژه: تاریخ پزشکی, طب در عصر صفوی, طب سنتی, حفظالصحه,
چکیده مقاله :
این مقاله درصدد واکاوی این مسئله است که طبیبان عصر صفوی چه درک و فهمی نسبت به بدن داشتند و از چه تدابیری جهت حفظ صحت یا مقابله با بیماری¬ها و درمان آنها بهره می¬بردند؟ دادهها با روش کتابخانهای گردآوری شده و مطالب با رویکرد توصیفی - تحلیلی ارائه شدهاست. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که طبیبان عصر صفوی با عطف توجه به آرای طبیبان سابق در چارچوب آموزههای طب اخلاطی و ذیل عنوان امور طبیعیه به تعریف بدن و مفاهیمی چون تندرستی، صحت و بیماری پرداختهاند. رویکرد رفتاری طبیبان از طریق مراجعه به آرای طبیبان سابق و نیز تجارب شخصی خود، در گام اول متوجه صیانت از تندرستی بدن از طریق حفظ تعادل اخلاط بدن و بازگرداندن تعادل بدان در هنگام بروز بیماری بود. حفظ صحت بدن، رابطه مستقیمی با مراعات سفارشهای پیشگیرانه طبیبان در باب اصول ششگانه «هوا، مأکول و مشروب، حرکت و سکون، خوابوبیداری، اعراض نفسانی و احتباس/استفراغ» داشت. در گام دوم و در صورت ابتلا به بیماری، متناسب با عامل بیماریزا، از شیوههای مختلف درمانی استفاده میشد.
One of the most interesting and neglected aspects of social history studies is the issue of health from a historical perspective. Therefore the present study seeks to investigate the perception of the Safavid physicians about the body and what measures they used to maintain health or to deal with and treat various diseases. The present study is an applied study in terms of purpose. The health measures identified in the present study can be considered efficient, effective, and low-cost interventions in providing a healthy lifestyle by healthcare providers. Data were collected by library method and materials were presented by descriptive-analytical method. The findings of the present study indicate that the physicians of the Safavid era, by paying attention to the opinions of former physicians, defined the body and concepts such as wellness, health and disease in the framework of the teachings of humors view and under the title of “umure-e tabi’iyyah”. The behavioral approach of physicians by referring to the opinions of former physicians as well as their own experiences, in the first step was aimed at protecting the health of the body by maintaining the balance of the body's temperament and restoring the balance to it when the disease occurs. Keeping the body healthy had a direct relationship with observance of physicians preventive recommendations regarding the six principles of “Hava, Makoul va mashroob, Harakat va sokon, Khab va bidari, Aaraz-e nafsani, Ehtebas va estefrag”. In the second step, in the case of disease, according to the pathogen, different treatment methods were used.
اسکندر بن میرفیض طبیب (1076ق). شرح قانونچه. شماره مدرک 29355-10ir، کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
اسلامی فرد، زهرا (1397). تحلیل وضعیت پزشکی و داروسازی در ایران عصر صفویه. رساله دکتری. دانشگاه معارف اسلامی (قم).
افوشته اى نطنزى، محمود بن هدایتالله (1373). نقاوة الآثار في ذكر الاخيار في تاريخ الصفويه. به-کوشش احسان اشراقى، تهران: علمى و فرهنگى.
الگود، سیریل (1357). طب در دوره صفویه. ترجمه محسن جاویدان، تهران: دانشگاه تهران.
امیر چلبی، سیدمحمد طبیب (تاریخ کتابت 1238ق). نتیجه الطب. شماره مدرک 48318-10ir، کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
بهاءالدوله، بهاءالدين بن مير قوام الدين (1387). خلاصة التجارب، به¬کوشش محمدرضا شمس اردکانی و دیگران، تهران: دانشگاه علوم پزشكى تهران.
بهبهانى، علینقی بن احمد (1377). عيار دانش (مشتمل بر الهيات و طبيعيات). به¬کوشش سید علی موسوى بهبهانى، تهران: ميراث مكتوب.
پرغو، محمدعلی، و علیپور سیلاب، جواد (1396). طاعون در ایران عصر صفوی. تحقیقات تاریخ اجتماعی. 7 (1، شماره پیاپی13)، 33-55. doi. rg/10.30465/shc.2017.2434
پرغو، محمدعلی، و علیپور سیلاب، جواد (1401الف). تدبیر حفظالصحه مسافر در ایران عصر صفوی. پژوهشهای تاریخی. 14 (4، پیاپی 56)، 15-32. 10. 2108/JHR.2022.133818.2360 doi:
پرغو، محمدعلی، و علیپور سیلاب، جواد (1401ب). شناخت، پیشگیری و درمان مرض وبا در ایران عصر صفوی. تاریخ اسلام و ایران. 32 (54، شماره پیاپی144)، 39-61. https://doi. rg/10.22051/hii.2022.37726.2530
ترکمان، اسکندر بیگ (1382). تاريخ عالمآراى عباسى. به¬کوشش ايرج افشار، تهران: امیرکبیر.
جامع الشفا (تاریخ کتابت1085ق). کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک2199-10ir.
حسینی، محمد بن نوربخش (تاریخ تألیف 977ق). شمسیه. تاریخ کتابت1272ق، کاتب: علی بن محمد مفید اصفهانی، کتابخانه ملی، شناسه کد کتاب: 1721342.
حسينى شفائى، مظفربن محمد (1391). قرابادين. به¬کوشش يوسف بيک¬باباپور و محمد موسوینژاد، تهران: بینا.
حکیم محمد (تاریخ کتابت قرن 12ق). ذخیره کامله. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 28988-10ir.
ختمی، ژاله (1393). طبابت، درمان و بیمارستان های دوره صفوی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده حقوق و علوم اجتماعی. دانشگاه ارومیه.
خراسانی گنابادی، سلطانعلی (تاریخ کتابت 1134ق). دستور العلاج. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک ۱۰-۷۳۵۳.
خنجى، فضلالله روزبهان (1382). تاريخ عالمآراى امينى. تهران: ميراث مكتوب.
خواندمیر، غیاثالدین بن همام الدين (1380). تاريخ حبیبالسیر. به¬کوشش جلالالدین همائی، ج4، تهران: خيام.
خورشاه بن قباد الحسينى (1379). تاريخ ايلچى نظام شاه. به¬کوشش محمدرضا نصيرى و كوئيچى هانه دا، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى.
دشتکی شیرازی، غیاثالدین منصور (866-948ق). الشافیه: رساله فی الطب. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک ۱۰-۳۷۲۰۹ir.
ذوالنون، میرزا خوشحال بیک بن تاتارخان (تاریخ کتابت 1012ق). نفایس الحکمه، محل کتابت اگره، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 21921- 10ir.
رسالهای در پزشکی (1046ق). کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک۱۰-۳۹۳۸۱ir.
شاردن، يان (1372). سفرنامه شاردن. ترجمه اقبال يغمايى، ج2، 3، تهران: توس.
شاه ارزانى، ميرمحمد اكبر بن محمد (1380). ميزان الطب. قم: مؤسسه فرهنگى سماء.
همو (1387). طب اكبرى. 2ج، قم: جلالالدین.
شريف، محمدمهدی بن علينقى (1387). زادالمسافرین، ب¬کوشش مؤسسه احياء طب طبيعى، قم: جلالالدین.
شیرازی، معصوم بن سید کریم الدین (1089ق). قرابادین معصومی. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 48378-10ir.
صالح شیرازی، محمدهادی بن محمد (تاریخ کتابت قرن 12ق). چشمه زندگی. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 6083-10.
صدرالدين شيرازى، امين الحكما (1381). دستورات طبى. قم: مركز احیاء التراث الإسلامی.
طولوزان، يونانى (1383). اسرار الاطباء (مجربات ايلات چغتايى). ترجمه میرزا شهابالدین ثاقب، تهران: دانشگاه علوم پزشکی تهران.
طهرانی، محمد هاشم بن محمد طاهر (قرن12ق). درع الصحه. مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 48091-10ir.
عمادالدین شيرازى، محمود بن مسعود (1382). آتشک، تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
عمادالدین محمود بن مسعود (قرن10ق). جمل و جوامع (در تشریح اعضا). شماره مدرک 7375ir، کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
فلور، ویلم (1393). بیمارستانهای ایران در عصر قاجار. ترجمه ایرج نبی پور، بوشهر: دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی بوشهر.
فیگویروا (1363). سفرنامه دن گارسيا دسيلوا فيگويروا. ترجمه غلامرضا سميعى، تهران: نو.
قاطع قزوینی، حکیم علی افضل (تاریخ کتابت قرن 12ق). منافع افضلیه. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک ۱۰-۴۶۹۷۴ir.
قزوینی، محمد رضی (1136ق). رساله الرفیق فی آداب السفر. کتابخانه ملی، شناسه کد کتاب: 812662.
قزوينى، ابوالحسن (1367). فوايد الصفويه. به¬کوشش مريم ميراحمدى، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى .
کمال بن نوربن کمال طبیب (بی تا). [رساله حفظالصحه].کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 18567-10ir.
گيلانى، على (1387). مجربات حكيم على گيلانى. تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
مجلسى، محمدباقر (1351). آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار). ج6، ترجمۀ محمدباقر كمره اى، تهران: اسلامیه.
محمد بن عبدالله (1383). تحفه خانی.تهران، دانشگاه علوم پزشکی تهران.
محمد بن محمد کحال (1386). شفاء العين و عين الدواء. تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
محمد حکیم مبارک (قرن 10ق). نصیحتنامه سلیمانی: حفظالصحه. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک: 48195- 10ir.
محمدحسین طبیب، محمدباقر (قرن 11ق). حمیات. کاتب: محمد مؤمن بن محمد نصیر، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 7086-10.
مستوفی، محمد محسن (1375). زبده التواریخ. به¬کوشش بهروز گودرزی، تهران: بنیاد موقوفات دکتر ایرج افشار.
مؤمن، سید محمد مؤمن بن محمد زمان (1390). تحفه المومنین، ج2، به¬کوشش موسسه احیای طب طبیعی، قم: نور وحی.
نامدار، حسین، و علیپور سیلاب، جواد (2018م). شناخت و درمان مرض سعفه در ایران عصر صفوی». نشریه پژوهش در تاریخ پزشکی، 7(2)، 81-90.
واله قزوينى اصفهانی، محمد يوسف واله (1382). ايران در زمان شاهصفى و شاهعباس دوم. به¬کوشش محمدرضا نصيرى، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى.
وحید قزوينى،ميرزا محمد طاهر (1383). تاريخ جهانآراى عباسى. به¬کوشش سید سعید مير محمدصادق، تهران: پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگى.
هروى محمد بن يوسف (1387). بحر الجواهر (معجم الطب الطبيعی). قم: جلالالدین.
هروى، محمد بن يوسف؛ شيرازى، عمادالدین (1386). عين الحياة (رسالة آطريلال). تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
يوسفى هروى، يوسف بن محمد (1382). طب يوسفى (جامع الفوائد). تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
همو (1391). رياض الادويه، تهران: المعى.
Afūshtahī Naṭanzī, Maḥmūd b. Hidāyat Allāh (1373/1994). Nuqāwat al-Āthār fi Dhikr al-Akhyār fī Taʾrīkh al- Ṣafawiyya. Revised by Ihsan Eshraghi, Tehran: ʿIlmī wa Farhangī.
Amīr Ĉalabī, Sayyid Muḥammad Ṭabīb (1238 AH/1822). Natīja al- Ṭibb. No. ir10- 48318, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Bahāʾ al- Dawla, Bahaʾ al- Dīn b. Mīr Qawām al- Dīn (1387/2008). Khulāsat al- Tajārib, Revised by Mohammad Reza Shams Ardakani & Others, Tehran: Tehran University of Medical Science.
Behbahani, Ali Naqi b. Ahmad (1377/1998). ʿAyār- i Dānish (Mushtamil bar Ilahiyyāt wa Ṭabīʿiyyāt). Revised by Seyed Ali Mousavi Behbahani, Tehran: Mīrāth- i Maktūb.
Chardin, Jean, (1372/1993). Journal du voyage du Chevalier Chardin en persea aux Indes Orientals. Trans, Iqbal Yaghmaie, Vol. 2, 3. Tehran: Tūs.
Dashtakī Shīrāzī, Ghiyāth al- Dīn Manṣūr (866-948 AH/1461- 1541). al- Shāfiyya: Risāla fī al- Ṭibb. No. 10- 37209, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Dhū al- Nūn, Mīrzā Khūshḥāl Bayk b. Tātār- Khān (1012 AH/1603). Nafāyis al- Ḥikmat, Maḥal- i Kitābat: Agareh, No. ir10- 21921, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Elgood, Cyril (1357/1978). Ṭibb dar Dawra- yi Ṣafawiyya. Trans. Mohsen Javidan, Tehran: University of Tehran.
Figueroa (1363/1984). Safar- Nāma- yi García de Silva Figueroa. Trans. Gholamreza Samiei, Tehran: Nū.
Floor, Willem (1393/2014). Bīmāristān- hā- yi Iran dar ʿAṣr- i Qājār. Trans. Iraj Nabi Pour, Bushehr: Bushehr University of Medical Sciences.
Gilani, Ali (1387/2008). Mujarrabāt- i Ḥakīm ʿAlī Gīlānī. Tehran: Tehran University of Medical Science.
Ḥakīm Muḥammad (Tārīkh- i Kitābat 12 AH), Dhakhīra Kāmila. No. ir10- 28988, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Harawī Muḥammad b. Yūsuf & Shīrāzī, ʿImād al- Dīn (1386/2007). ʿAyn al- Ḥayāt (Risāla Āṭirīlāl). Tehran: Tehran University of Medical Science.
Harawī Muḥammad b. Yūsuf (1387/2008). Baḥr al- Jawāhir (Muʿjam al- Ṭibb al- Ṭabīʿī). Qom: Jalāl al- Dīn.
Ḥusaynī Shifāʾī, Muẓaffar b. Muḥammad (1391/2012). Qarābādīn. Revised by Yusef Beig Babapour & Mohammad Mousavi Nejad, Tehran: Bīnā.
Ḥusaynī, Muḥmmad b. Nūr Bakhsh (977 AH/1569). Shamsiyya. Tārīkh- i Kitābat (writing date) 1272 AH/1855, Kātib: ʿAlī b. Muḥammad Mufīd Iṣfahānī, National Library, No. 1721342.
ʿImād al- Dīn Shīrāzī, Maḥmūd b. Masʿūd (12 Hijrī). Jumal wa-Jawāmiʿ(dar Tashrīḥ Iʿḍāʾ), No. ir10- 7375, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
ʿImād al- Dīn Shīrāzī, Maḥmūd b. Masʿūd (1382/2003). Ātashak, Tehran: Tehran University of Medical Science.
Iskandar b. Mīr Fayḍ Ṭabīb (1076 AH/1665) .Sharḥ- i Qānūnĉih. No. ir10- 29355, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Islami Fard, Zahra (1397/2018). Taḥlīl- i Waḍʿiyyat- i Pizishkī wa Dārū- Sāzī dar Iran- i ʿAṣr- i Ṣafawiyya. PhD thesis. Islamic Maaref University (Qom).
Jāmiʿ al- Shafāʾ (1085 AH/1674). No. ir10- 2199, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Kamāl b. Nūr b. Kamāl Ṭabīb (Und.). Risala Ḥifẓ al- Ṣiḥḥa. No. ir10- 18567, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Khatmi, Zhaleh (1393/2014). Ṭibābat, Darmān wa Bīmāristān- hā- yi Dawra- yi Ṣafawī. Master's thesis, Urmia University Faculty of Literature And Humanities.
Khunjī, Faḍlullāh Rūzbihān (1382/2003). Tārīkh- i ʿĀlam Ārā- yi Amīnī. Tehran: Mīrāth- i Maktūb.
Khurāsānī Gunābādī, Sulṭān ʿAlī (1134 AH/1721). Dastūr al- ʿIlāj. No. 10- 7353, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Khūrshāh b. Qubād al- Ḥusaynī (1380/2001). Tārīkh- i Īlĉī- i Niẓām Shāh. Revised by Mohammad Reza Nasiri & Koichi Haneda, Tehran: Anjuman - i Āthār wa Mafakhir- i Farhangī.
Khwāndamīr, Ghiyāth al- Dīn Humām al- Dīn (1380/2001), Taʾrīkh Ḥabīb al- Siyar, Revised by Jalaluddin Homaei, Vol.4, Tehran: Khayyām.
Majlisī, Muḥammad Bāqir (1351/1972). Āsimān wa Jahān (Tarjuma- yi al- Samāʾ wa al- ʿĀlam Biḥār al- ʾAnwār). Vol.6, Trans. Mohammad Bagher Kamarehi, Tehran: Islāmiyya.
Muḥammad b. ʿAbd Allāh (1383/2004). Tuḥfa- yi Khānī. Tehran: Tehran University of Medical Science.
Muḥammad b. Muḥammad Kaḥḥāl (1386/2007). Shifāʾ al- ʿAyn wa ʿAyn al- Dawāʾ. Tehran: Tehran University of Medical Science.
Muḥammad Ḥakīm Mubārak (10 Hijrī). Naṣīḥat- Nāma- yi Sulaymānī: Ḥifẓ al- Ṣiḥḥa. No. ir10- 48195, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Muḥammad Ḥusayn Ṭabīb, Muḥammad Bāqir (11 Hijrī). Ḥummayāt. Kātib: Muḥammad Muʾmin b. Muḥammad Naṣīr, No. ir10- 46974, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Muʾmin, Sayyid Muʾmin b. Muḥammad Zamān (1390/2011). Tuḥfat al- Muʾminīn, Vol.2, Revised by Muʾassisa- yi Iḥyā- yi Ṭibb- i Ṭabīʿī, Qom: Nūr Waḥī.
Mustawfī, Muḥammad Muḥsin (1375/1996). Zubdat al- Tawārīkh. Revised by behrouz Goudarzi, Tehran: Bunyād- i Mawqūfāt- i Dr. Iraj Afshar.
Namdar, Hossein & Alipoor Silab, Javad (2018 May). “Diagnosis and Treatment of sa’fe disease in Safavid Iran”. Research on History of Medicine, 7(2): 81-90.
Parghu, Mohammad Ali & Alipoor Silab, Javad (1396/2017). “Plague in Safavid Iran”. The Journal of Social History Rersearch. Vol.7, Issue 1 - Serial Number 13 April 2017, 33-55.
Parghu, Mohammad Ali & Alipoor Silab, Javad (1401/2022). “Diagnosis, Prevention, and Treatment of Cholera in Safavid Iran”. History of Islam & Iran. Vol.32, Issue 54 - Serial Number 144 Summer 2022 June 2022, 39-61.
Parghu, Mohammad Ali & Alipoor Silab, Javad (1401/2023). “Traveler hygiene measures in Safavid Iran”, Journal of Historical Researches. Vol.14, Issue 4 - Serial Number 56 December 2023, 15-32.
Qāṭiʿ Qazwīnī, Ḥakīm ʿAlī Afḍal (12 Hijrī). Manāfiʿ Afḍaliyya. No. ir10- 46974, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Qazwīnī, Abū ʾl- Ḥasan (1367/1988). Fawāʾid al- Ṣafawiyya. Revised by Maryam Mir Ahmadi, Tehran: Muʾassisa- yi Muṭāliʿāt wa Taḥqīqāt- i Farhangī.
Qazwīnī, Muḥammad Raḍī (1136 AH/1723). Risāla al- Rafīq fī Ādāb al- Safar. No. 812662, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Risāla dar Pizishkī (1046 AH/1636). No. ir10- 39381, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Ṣadr al- Dīn Shīrāzī, Amīn al- Ḥukamā (1381/2002). Dastūrāt- i Ṭibbī. Qom: Markaz Iḥyāʾ al- Turāth al- Islāmī.
Ṣāliḥ Shīrāzī, Muḥammad Hādī b. Muḥammad (Tārīkh- i Kitābat 12 Hijrī). Ĉishma- yi Zindigī. No. ir10- 6083, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Shāḥ Arzānī, Mīr Muḥammad Akbar b. Muḥammad (1380/2001). Mīzān al- Ṭibb. Qom: Muʾassisa- yi Farhangī- yi Samāʾ.
Shāḥ Arzānī, Mīr Muḥammad Akbar b. Muḥammad (1387/2008). Ṭibb Akbarī. Vol.2, Qom: Jalāl al- Dīn.
Sharīf, Muḥammad Mahdī b. ʿAlīnaqī (1387/2008). Zād al- Musāfirīn, Revised by Muʾassisa- yi Iḥyāʾ Ṭibb Ṭabīʿī, Qom: Jalāl al- Dīn.
Shīrāzī, Maʿṣūm b. Sayyid Karīm al- Dīn (1089 AH/1674). Qarābādīn- i Maʿṣūmī. No. ir10- 39381, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Ṭihrānī, Muḥammad Hāshim b. Muḥammad Ṭāhir (12 Hijrī). Dirʿ al-Ṣiḥḥah. No. ir10- 48091, Library, Museum and Document Center of Iran Parliament.
Ṭūlūzān, Yūnānī (1383/2004). Asrār al- Aṭibbāʾ(Mujarrabāt Iylāt Ĉaghatāʾī). Trans. Mīrzā Shihāb al Dīn Thāqib, Tehran: Tehran University of Medical Science.
Turkaman, Iskandar Beg (1382/2003). Tārīkh- i ʿĀlam Ārā- yi ʿAbbāsī. Revised by Iraj Afshar, Tehran: Amīrkabīr.
Waḥīd Qazwīnī, Mīrzā Muḥammad Ṭāhir (1383/2004). Tārīkh- i Jahān Ārā- yi ʿAbbāsī. Revised by Seyed Saeed Mir Mohammad- Sadegh, Tehran: Institute for Humanities and Cultural Studies.
Wālih Qazwīnī Iṣfahānī, Muḥammad Yūsuf Wālih (1382/2003). Iran dar Zamān Shāh Ṣafī wa Shāḥ ʿAbbās- i Duwwum. Revised Mohammad Reza Nasiri, Tehran: Anjuman- i Āthār wa Mafākhir- i Farhangī.
Yūsūfī Harawī, yūsuf b. Muḥammad (1382/2003). Ṭibb- i Yūsufī( Jāmiʿ al- Fawāʾid). Tehran: Tehran University of Medical Science.
Yūsūfī Harawī, yūsuf b. Muḥammad (1391/2012). Riyāḍ al- ʾAdwiyya. Tehran: al- Maʿī.
تاريخ و تمدّن اسلامى Islamic History and Civilization
سال 19، شماره 45، زمستان 1402 Vol.19, No.45, Winter 2024
صص 81-109 (مقاله پژوهشی)
تدبیر حفظالصحه بدن در ایران عصر صفوی1
محمد علی پرغو
دانشیار گروه تاریخ و مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
جواد علیپور سیلاب2
پژوهشگر پسادکتری مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
چکیده
این مقاله درصدد واکاوی این مسئله است که طبیبان عصر صفوی چه درک و فهمی نسبت به بدن داشتند و از چه تدابیری جهت حفظ صحت یا مقابله با بیماریها و درمان آنها بهره میبردند؟ دادهها با روش کتابخانهای گردآوری شده و مطالب با رویکرد توصیفی - تحلیلی ارائه شدهاست. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که طبیبان عصر صفوی با عطف توجه به آرای طبیبان سابق در چارچوب آموزههای طب اخلاطی و ذیل عنوان امور طبیعیه به تعریف بدن و مفاهیمی چون تندرستی، صحت و بیماری پرداختهاند. رویکرد رفتاری طبیبان از طریق مراجعه به آرای طبیبان سابق و نیز تجارب شخصی خود، در گام اول متوجه صیانت از تندرستی بدن از طریق حفظ تعادل اخلاط بدن و بازگرداندن تعادل بدان در هنگام بروز بیماری بود. حفظ صحت بدن، رابطه مستقیمی با مراعات سفارشهای پیشگیرانه طبیبان در باب اصول ششگانه «هوا، مأکول و مشروب، حرکت و سکون، خوابوبیداری، اعراض نفسانی و احتباس/استفراغ» داشت. در گام دوم و در صورت ابتلا به بیماری، متناسب با عامل بیماریزا، از شیوههای مختلف درمانی استفاده میشد.
کلیدواژهها: تاریخ پزشکی، طب در عصر صفوی، طب سنتی، حفظالصحه.
مقدمه
پاسخگویی به نیازهای صحی و بهداشتی و نحوه رویارویی با خطرات ناشی از انواع بیماری، در چارچوب نظام طبی هر دورهای، قابلارزیابی است. نگاهی به منابع دانش طب در عصر صفوی نشان میدهد که رویکرد شناختی (علتشناسی) و رفتاری (تدابیر مراقبتی و راهکارهای درمانی) طبیبان بهعنوان مهمترین و رسمیترین ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی و مراقبتی، با عطف به آرای اطبای برجسته سابق و تجارب شخصی خودشان در چارچوب نظام طب مبتنی بر اخلاط چهارگانه انجام میپذیرفت. این مقاله در صدد بررسی این مسئله است که طبیبان عصر صفوی چه درک و فهمی نسبت به بدن داشتند و از چه تدابیری جهت حفظ صحت یا مقابله و درمان انواع امراض استفاده میکردند؟
پیشینه پژوهش
سیریل الگود (1357) در کتاب طب در عصر صفویه، وضعیت عمومی پزشکی در ایران عصر صفوی را مورد بررسی قرار دادهاست. بررسی و شرححال تنی چند از طبیبان معروف این عصر، وضعیت داروسازی، چشمپزشکی، روشهای جراحی و ابزارهای مورداستفاده و بیماریهای زنان و کودکان، موضوعات مختلفیاند که در این کتاب موردتوجه قرار گرفتهاند. ویلم فلور (1393) در بخشی از کتاب بیمارستانهای ایران در زمان صفویه و قاجار بهصورت مختصر وضعیت بیمارستانهای عصر صفوی در شهرهای مهم را مورد بررسی قرار دادهاست. بیشتر مطالب این کتاب مربوط به عصر قاجار است. در رسالهای با عنوان «تحلیل وضعیت دانش پزشکی و داروسازی در عصر صفویه» (اسلامی فرد، 1397) و پایاننامهای با عنوان «طبابت، درمان و بیمارستانهای دوره صفوی» (ختمی، 1393)، وضعیت عمومی بهداشت، دانش طب و داروسازی در عصر صفوی مورد بررسی قرار گرفتهاست. موضوع حفظالصحه بدن در این مطالعات مغفول باقیمانده است. در مقالهای با عنوان «تدبیر حفظالصحه مسافر در ایران عصر صفوی» (پرغو و علیپور سیلاب، 1401الف: 15-32) ابتدا بهصورت مختصر تاریخچه مسافرت در این عصر و سپس تدابیر و راهکارهای مختلف صحی و بهداشتی درباره آمادهسازی بدن قبل از آغاز سفر و نحوه حفظ صحت بدن در طول مسیر در تناسب با گرما یا سرما، بیان شدهاست. بخش مهمی از مطالب این مقاله، معطوف به شناسایی و تبیین بیماریهای حاصل از گرما و سرما و نحوه مقابله با آن در طول سفر است که این مباحث، تنها با بخشی از دادههای مقاله حاضر در خصوص «هوا» همسانی دارد. در مقالاتی با عنوان «شناخت پیشگیری و درمان مرض وبا در ایران عصر صفوی» (پرغو و علیپور سیلاب، 1401ب: 39-61) و «طاعون در ایران عصر صفوی» (پرغو و علیپور سیلاب، 1396: 33-55)، نخست تاریخچه و سپس رویکرد شناختی (علتشناسی) و رفتاری (تدابیر پیشگیرانه و روشهای درمانی) در مقابله با بیماریهای وبا و طاعون و نیز هوای وبائی، در چارچوب نظام طب عصر صفوی، مورد شناسایی و تبیین قرار گرفتهاست. اگرچه هر کدام از پژوهشهای فوقالذکر، تلاش کردهاند تا بخشی از وضعیت سلامت و بهداشت در عصر صفوی را مورد مطالعه قرار دهند؛ اما موضوع «تدبیر حفظالصحه بدن» مورد توجه بالنسبه کمتری قرار گرفتهاست.
بخش نظری (امور طبیعیه)
نظام طب اخلاطی که طبیبان عصر صفوی با عطف به آرای طبیبان برجسته سابق در چارچوب آن اندیشیده و فعالیت میکردند، به دو قسمت نظری و عملی تقسیم شدهاست. در بخش نظری، طبیب، اطلاعات و آگاهیهای لازم نسبت به نحوه پیدایش، عملکرد طبیعی و تغییرات بدن، ماهیت صحت و مرض، عوامل مؤثر در حفظ یا اعاده صحت به بدن و شناخت علائم و نشانههای بیماری را کسب میکرد. این امور ذیل عنوان «امور طبیعیه» مانند یک زنجیره بههمپیوسته، شامل هفت جزء: «ارکان، مزاج، اخلاط، اعضا، ارواح، قوی و افعال» بود که هستی، قوام و حفظ صحت جسمی بدن به آنها بستگی داشت. ایجاد خلل در این زنجیره بهواسطه برهمخوردن تعادل، موجب بیماری، نقص یا مرگ انسان میشد. این مفاهیم در شناخت بدن و علتشناسی بیماریها از نظر طبیبان نقشی مهم برعهده داشت (بهاءالدوله، 1387: 38- 57؛ محمد بن عبدالله، 1383: 4-24، 104؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 8-10؛ عمادالدین محمود بن مسعود، قرن10ق: 131-132؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 7-26؛ محمدحسین طبیب، قرن 11: 3-6؛ گیلانی، 1387: 18-19؛ مؤمن، 1390، 1/55؛ بهبهانی، 1377: 144-160؛ شریف، 1387: 134-137؛ طولوزان، 1383: 108-109؛ صدرالدین شیرازی، 1381: 18؛ طهرانی، قرن 12: 1-2). امور طبیعیه درواقع بیانگر شناخت طبیبان نسبت به بدن انسان و نوع عملکرد آن بود که امروزه با عنوان فیزیولوژی بدن یاد میشود. شناخت این مفاهیم از جهت تشخیصی و درمانی اهمیت زیادی برای طبیبان داشت. متناسب با علتشناسی بیماری، بروز هر نقصی در عملکرد فعلی در بدن، نشاندهنده ایجاد مشکل در یکی از حلقههای زنجیره امور طبیعیه بود. درواقع از نقص یک فعل به اختلال قوا یا ارواح عضو مسئول آن فعل و از آن به بروز اختلال در عضو، اختلال خلطی و مزاجی فرد و نهایتا به اختلال در یک رکن پی برده میشد. اساس تشخیص و درمان در عصر صفوی بر همین پایه بود.
بخش عملی (تدابیر حفظالصحه)
طبیبان حالت بدنی که مجموعه افعال به حالت طبیعی، صحیح، سالم و بدون هیچ نقصی صادر یا انجام میشد را صحت یا تندرستی و حالت بدنی که افعال غیرطبیعی و همراه با خلل و نقص بود را مرض مینامیدند (بهاءالدوله، 1387: 84؛ محمد بن عبدالله، 1383: 30-31؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 164-167؛ گیلانی، 1387: 17-18؛ هروی، 1387: 241، 252، 345؛ طهرانی، قرن 12: 1-2؛ محمد کحال، 1386: 10). تلاش طبیبان در بخش عملی، در گام اول معطوف به حفظ تندرستی و در گام دوم متوجه بازگردانیدن صحت به بدن در هنگام مریضی بود. حفظ تندرستی با مراعات سفارشهای حفظالصحه با عنوان «سته ضروریه» امکانپذیر بود که جایگاه ویژهای در نظام طب عصر صفوی داشت. این تدابیر دربرگیرنده توصیهها و ملاحظاتی پیشگیرانه در خصوص «هوا، مأکول/ مشروب، تحرک/سکون، خواب/بیداری، استفراغ/احتباس و اعراض نفسانی» بود که مراعات یا بیتوجهی به هرکدام، در افزایش یا کاهش سطح صحت و سلامت افراد تأثیرگذار بود. نمونههای مختلفی از تجارب شخصی طبیبان عصر صفوی در ارتباط با حفظ صحت در متن مقاله و به فراخور بحث مورد اشاره قرار گرفتهاست.
1. هوا
از منظر طبیبان، باتوجهبه احاطه بدن انسان توسط هوا، افراد باید خود را از هوای گرم و سرد، هوای متعفن و وبایی، هوای نامطبوع و مخلوط به دودهای ردی، بخار، گردوغبار و آمیخته به نفس حیوانات محافظت میکردند. ایجاد نقص و قطع تنفس به هر دلیلی، سبب فساد مزاج روح، اختلال قوا و نهایتا مرگ فرد میشد. خوبی یا بدی هوای یک منطقه به عوامل مختلفی چون دوری یا نزدیکی به خط استوا، پستیوبلندی، نحوه قرارگرفتن کوهها در جهات چهارگانه، مسیر وزش باد، وجود بخار، رطوبت یا دوری و نزدیکی به دریا، بستگی داشت. قوت مزاج و طول عمر افراد، خنکی هوا، کمی وقوع امراض و عفونتها، از علائم خوبی هوای یک منطقه محسوب میشد. هوای محبوس مابین دیوارها بهویژه دیوارهای آهک اندود، نیستانها، نیزارها و بیشهها، هوای زمینهای مردابی و پالیزی و هوای اطراف درختانی چون گردو و انجیر، ناسالم و بد محسوب میشد (بهاءالدوله، 1387: 87-90؛ محمد بن عبدالله، 1383: 123-127؛ حکیم محمد، قرن12ق: 157؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 13-14؛ صالح شیرازی، قرن 12ق: 51-52).
محافظت از بدن در مقابل تغییرات طبیعی (فصول چهارگانه) و غیرطبیعی هوا، ضروری بود. بین طبع فصول، مزاج صحی انسانها و بروز بیماریها، رابطه مستقیم وجود داشت. باتوجهبه آسیبهای ناشی از تغییرات طبیعی هوا، حفظ بدن از گرما و سرمای مفرط ضروری بود (اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 226، 231-232؛ شاردن، 1372، ج2: 699، 712). گزارشهای مختلفی از عصر صفوی به بروز آسیب بدنی در افراد به سبب تأثیر «سرما و گرما» اشاره کردهاند. مسافرت در سرما و برف، امکان ایجاد انواع آسیب بهویژه سرمازدگی اعضای مختلف بدن را به همراه داشت. در اوایل حکومت صفوی، شاعر معروف «ضمیری اصفهانی» به هنگام مسافرت کربلا، پاهای خود را بهخاطر سرمازدگی از دست داد. او در ابیاتی چند این موضوع را به نظم کشیدهاست: «بسر بايست رفتن در طريق كربلا اى دل* كه تا يابى طواف پادشاه دين و دنيا را / غلط گردم بپا رفتم از آن سرما ربود از من* گناه از جانب من بود جرمى نيست سرما را» (ترکمان، 1382: 1/179). علاوه بر این گزارشهایی به تأثیر سرمای هوا در فوت افراد به هنگام عملیات نظامی (ترکمان، 1382: 1/ 68، 2/906) و توقف عملیات و لشکرکشی (ترکمان، 1382: 2/ 646) اشاره کردهاند.
عامل مهم دیگر در کاهش میزان صحت و بروز آسیبهای بدنی، تأثیر گرمای هوا در موقعیتهای مختلفی چون لشکرکشی و مسافرت بود. گزارشهایی در دست داریم که به بروز بیماری در بین افراد لشکر در سالهای مختلف و به جهت گرمی هوا اشاره کردهاند (ترکمان، 1382: 1/108، 111، 285، 2/571، 621). برای نمونه در سال 1011ق و به هنگام تسخیر قلعه اندخود3، «حرارت هوا، عفونت گرما و نوشیدن آبهای گلآلود»، باعث شیوع بیماری اسهال در بین افراد لشکر و فوت تعداد زیادی از آنها گردید (ترکمان، 1382: 2/ 625- 630). علاوه بر این، محاصره طولانیمدت در زمان گرما میتوانست انواع مشکلات را برای محصورین به همراه داشته باشد. محاصره پنجماهه قندهار در سال 1123ق توسط افغانها در زمان گرما، سبب تعفن هوا، شیوع بیماری و فوت تعداد زیادی از محصورین در شهر گردید (مستوفی، 1375: 116-117).
مسافرت در زمان گرما و آفتاب از جمله موقعیتهایی بود که صحت بدن فرد را به مخاطره میانداخت. تعریق زیاد باعث بروز حالت عطش و متعاقب آن گرمازدگی فرد میشد. ضرورت داشت تا مسافر قبل از شروع سفر آمادگی بدنی لازم را کسب کرده و در طول سفر احتیاطهای لازم را مراعات نماید (پرغو و علیپور سیلاب، 1401الف: 15-32). یکی از موقعیتهای مهلک به هنگام سفر، مواجهه با بادهای گرم یا بهاصطلاح باد سموم بود. گزارشهایی از عصر صفوی به فوت افراد در اثر مواجهه با باد سموم اشاره دارند. فرد سموم زده، اعضای بدنش منقبض و پوستش چروکیده و ترک میخورد بهگونهای که فرد احساس میکرد گوشتش بر روی آتش در حال سوختن است. اگر عوارض شدید بود، فرد فورا جانش را از دست میداد. مواجهه با این باد اگرچه تغییری در ظاهر و رنگ فرد فوت شده به همراه نداشت، اما سبب پاشیدگی و کندهشدن اعضای بدن به هنگام دستزدن یا کشیدن میگردید (واله قزوینی، 1382: 301-302؛ شاردن، 1372: 2/ 698- 699؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 181).
برای مقابله با آسیبها و عوارض احتمالی ناشی از سرما و گرما، توصیه بر این بود که بدن بهتدریج به گرما و سرما عادت داده شود. قرارگرفتن یکباره در معرض هوای گرم و استنشاق آن، باعث گرمی روح، عفونت و فساد اخلاط و ایجاد حالاتی چون تعریق، عطش، کاهش رطوبت بدن، سستی اعضاء، ضعف دل و قوه هاضمه میشد. همچنین قرارگرفتن ناگهانی در معرض هوای سرد، موجب انجماد خون در رگها و آسیبدیدگی اعضای بدن، میشد. جهت پیشگیری از تغییر مزاج و بروز هرگونه بیماری، حفظ بدن از گرما و سرمای پشتسرهم همچون حرکت یکباره از حمام گرم به هوای خنک، ییلاق به قشلاق یا گرمای روز و سرمای شب در پاییز، ضروری بود (بهاءالدوله، 1387: 89-90؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 183-184؛ محمد بن عبدالله، 1383: 52-53،122-125؛ حکیم محمد، قرن 12ق: 157؛ حسینی، 977ق: 7-12؛ ذوالنون، ت.ک1012ق: 31-33؛ شریف، 1387: 138؛ قاطع قزوینی، ت.ک قرن 12ق: 407-408؛ صالح شیرازی، قرن 12ق:50-51).
علاوه بر تغییرات طبیعی، تغییرات غیرطبیعی چون «تعفن هوا» و «هوای وبائی» صحت بدن افراد را تحتتأثیر قرار داده و تلفات جمعیتی زیادی به همراه داشت. استنشاق هوای وبایی باعث ضعف اعضای بدن بهویژه قلب و ضعف روح حیوانی و ابتلای فرد به «تب وبایی» میشد. دادههای منابع طبی و گزارشهای تاریخی موید این نکته است. در سال 904ق عفونت هوا در شهر ساوه منجر به شیوع تب و اسهال در بین اطفال و کودکان و فوت تعدادی زیادی از آنان گردید (بهاءالدوله، 1387: 127). در سالهای نخست حکومت صفوی، شیوع «هوای وبائی» در تبریز فوت تعداد زیادی از مردم راه به همراه داشت (روزبهان خنجی، 1382: 231-233). در سال 997ق محاصره طولانیمدت هرات توسط ازبکان، سبب تعفن هوای شهر، شیوع بیماری و فوت «خلقی کثیر» گردید (ترکمان، 1382: 2/387). در سال 998ق عفونت هوا به هنگام توقف در «بلده طهران»، موجب شیوع بیماری در بین لشکر شده و حتی خود شاه عباس را نیز مبتلا ساخت تا آنجا که امکان حرکت برای مقابله با ازبکان، سلب و تعداد زیادی از افراد لشکر فوت شدند (ترکمان، 1382: 2/412). در سال 1001ق شیوع وبا در قزوين تلفاتی به همراه داشت. گزارشی از همین دوره، به بروز «وبائی عظیم» به سبب عفونت هوا در بین سپاهیان در نیمروز سیستان اشاره دارد (ترکمان، 1382: 2/483-485). در سال 1033ق وبا در نقاط مختلف آذربایجان شیوع یافت. این بیماری در اردبیل بیست هزار نفر و در مشکینشهر، سراب، گرمرود و خلخال نزدیک به هشتاد تا صدهزار نفر تلفات به همراه داشت (ترکمان، 1382: 3/1019-1022).
توصیههای صحی و درمانی متعددی توسط طبیبان برای حفظ صحت بدن در زمان تعفن هوا و بروز هوای وبائی، ارائه شدهاست. توصیه نخست، پرهیز از ورود و ترک مناطق درگیر بیماری یا به عبارت طبی «نقل هوا» بود. اگر به هر دلیلی امکان ترک هوای وبائی وجود نداشت و در صورت اضطرار به توقف، بهمنظور جلوگیری از استنشاق هوای متعفن بر اصل «در خانه ماندن» تأکید میشد. اصلاح هوای خانه از طریق استعمال انواع بخور، دود، خوشبوکنندهها، ضدعفونیکنندهها و تلطیفکنندهها، امکانپذیر بود (بهاءالدوله رازی، 1387: 151-152، 170، 279؛ گیلانی، 1387: 53-55؛ کمال بن نوربن کمال، بیتا: 35-36؛ شاه ارزانی، 1387: 2/1085-1086؛ شریف، 1387: 138، 162-163؛ محمدحسین طبیب، قرن 11: 76-81؛ یوسفی هروی، 1382: 169؛ پرغو و علیپور سیلاب، 1401ب: 39-61؛ پرغو و علیپور سیلاب، 1396: 33-55).
2. مأکول و مشروب
حفظ تندرستی و درمان بیماری با خوراکیها و آشامیدنیهای مناسب، جایگاه مهمی در نظر طبیبان داشت. نوع غذای مصرفی، تأثیر مستقیمی بر کیفیت و کمیت اخلاط چهارگانه بدن و بالطبع ابتلا به انواع بیماریها داشت. توصیهها و پرهیزهای متعددی در باب نوع غذا، زمان مصرف، کیفیت/کمیت طعام، وعدههای غذایی، مراعات تغذیه متناسب با فصول ارائه شدهاست. استفاده از غذای خوشمزه و خوردن با اشتیاق4، به تندرستی بدن فرد کمک میکرد. ترک طعام زمانی که هنوز اشتها وجود داشت، موجب تسریع در هضم غذا و قوت معده بود. به لحاظ کمّی، مراعات عادت تغذیهای متناسب با سن، حفظ تعادل و دوری از افراطوتفریط، اجتناب از پرخوری و ادخال غذا به هنگام پر بودن معده، ضد یکدیگر و مخالف طبع خوردن، جهت پیشگیری از سنگینی، فساد و ضعف معده، عوارض و بیماریهای متعاقب، ضرورت داشت. ارجاع به حدیث نبوی «المِعدَة بیت کلِّ داءٍ، وَ الحَمِئَة رَاس کلِّ دَواءٍ» تأییدی بر این موضوع محسوب میشد. بالعکس، تأخیر در خوردن به هنگام گرسنگی و اشتهای صادق، به جهت جذب اخلاط بهویژه صفرا بهجای غذا، کاهش اشتها و تغییر طبع، بههیچوجه توصیه نمیشد (بهاءالدوله، 1387: 84، 94؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 189، 201-202؛ محمد بن عبدالله، 1383: 33-36، 112، 132؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 38-46؛ صالح شیرازی، قرن 12ق: 52-53؛ خراسانی گنابادی، قرن10ق: 3-4).
از نظر کیفیت، طعام در انواع «غلیظ، لطیف، معتدل» تقسیمبندی و استفاده از آنها با رعایت نکاتی متناسب با مزاج توصیه میشد. طعام غلیظ بهواسطه دیرهضمی، مناسب افراد تلاشگر و زحمتکشی چون ورزشکاران، کشاورزان و صحرانشینان بود و افراط در مصرف آن به سبب ایجاد اخلاط موذی و بروز امراض بد و مهلک، منع میشد. «غذای لطیف» بهواسطه سریع الهضمی، مناسب بهبودیافتگان از بیماری یا کسانی که دوره نقاهت را میگذراندند، بود. غذاهای معتدل نیز برای افراد دارای مزاج معتدل و با فعالیت متوسط مناسب بود و موجب صحت، افزایش قوی و قدرت اعضا میشد (بهاءالدوله، 1387: 84-85، 93، 103؛ شریف، 1387: 138؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 40-48؛ ذوالنون، ت.ک 1012ق: 34-44؛ محمد بن عبدالله، 1383: 36؛ یوسفی هروی، 1391: 145-146).
نکته دیگر، رعایت نظم، مقدار و تعداد وعدههای غذایی بود. رعایتنکردن تقدموتأخر در عادت، افزودن در تعداد وعدهها، تأخیر به هنگام غذا و یکباره کمکردن آن و تنوع اغذیه موجب ضرر برای بدن بود (کمال بن نور بن کمال، بی تا: 45-46؛ محمد بن عبدالله، 1383: 112). تغییر عادت غذایی باید بهتدریج انجام میشد (اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 208) وگرنه به بروز بیماریها منتهی میشد: «ديدم گيلانى را كه آردينه خورد و قولنجش گرفت در روز؛ خراسانى را كه برنج خورد و در روز قولنجش گرفت؛ و شخصى را ديدم كه شيرينى كم خورده بود و پدران و مرضعه او نيز بدان عادت نداشتند هرگاه شيرينى خوردى مرضى چون صداع و تب و خارش پيدا كردى و امثال اين حال بسيار است» (بهاءالدوله، 1387: 94).
به هنگام خوردن طعام، تعادل در جویدن باید مراعات میشد. جویدن بسیار، موجب عادت معده به هضم غذاهای نرم و در نتیجه ضعف معده و نجویدن کافی موجب بروز مشکلاتی برای مری و ضعف هضم بود. مصرف همزمان دو نوع غذا باکیفیتهای مختلف و یا خوردن همزمان خوراکیهایی چون «ماهى تازه/شير»، «گوشت مرغ/ماست»، «عسل/خربزه»، «ريواس/شير»، «ماست/تخممرغ»، «دوغ/غوره» و «شیر/شراب» به جهت ترس ایجاد بیماریهایی چون فالج، جذام، هیضه، درد مفاصل و اعصاب و عوارض پوستی منع میشد. افراد گرسنه مانده، نباید بهاندازه دلخواه خود غذا مصرف میکردند؛ چراکه به سبب ضعف حرارت غريزى و قوا، بیم مرگشان وجود داشت (بهاءالدوله، 1387: 94-95؛ محمد بن عبدالله، 1383: 35؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 46-49؛ صالح شیرازی، قرن12ق: 40، 49-53).
تدابیر تغذیهای بسته به فصول متفاوت بود. در هوای گرم، استفاده از غذای خنک و در هوای خنک استفاده از غذای گرم توصیه میشد. در فصل بهار، به جهت حرکت اخلاط و فزونی خون بدن، پرهیز از طعام دارای طبع گرم و استفاده از غذاهای ملایم و لطیف چون دوغ با گوشت بره، نان/ماست، شوربا، برنج و ميوههایی چون ريواس، زردآلو، آلو، خيار، در اندازه کم و زمان مناسب، توصیه میشد. در تابستان چون گرما و استنشاق هوای گرم موجب ضعف هضم، دل و قوا میشد، لذا تغذیه در حجم کم و بهدفعات توصیه میشد. جهت رفع گرمى/خشكى هوا و فزونی صفرا، استفاده از غذاهاى خنك، تر و ترش، آشهاى ماست و ميوههاى تابستانى چون بالنگ، هندوانه، شفتالو، انار، سيب و گلابی، نافع بود. در فصل پاییز باتوجهبه سردى/خشكى هوا و فزونی سودا، خوردن غذاى نرم، چرب و چاشنى كرده چون قليه بُغرا و ماهيچه، قليه كدو و بادنجان و ميوههایی چون خربزه، انجير، گلابی، انار، انگور و سیب شيرين توصیه میشد. سرمای هوا در زمستان موجب بستهشدن منافذ پوست، حبس بخارهای بدن، غلبه بلغم و حالت جمود میشد بدین جهت استفاده از غذای غلیظ و دارای طبع گرم چون هريسه، كيپا، قليه برنج زعفرانى و غذاهای کامل و مقوی چون قلیه خشک گوشت و آبکامه توصیه میشد (بهاءالدوله، 1387: 95-96؛ هروی، شیرازی، 1386: 68؛ حسینی، 977ق: 8-11؛ محمد بن عبدالله، 1383: 33).
علاوه بر تدابیر خوراکیها، توصیههایی در باب انواع نوشیدنیها وجود داشت. آب مهمترین بخش و جزء اصلی هر عضو و بافت در بدن است. از نظر طبیبان، آب و اغلب نوشیدنیها بهواسطه سادگی، در بدن تبدیل به غذا نمیشدند، اما به جهت نقشی که در هضم، ممانعت از سوختن غذا در بدن، رسانیدن مواد مغذی به اعضاء از طریق عروق، کاهش درجه حرارت و تعدیل گرمای بدن، تسکین عطش، حفظ رطوبت بدن، رقیقسازی و دفع مواد زائد داشتند، جزو ضروریات ششگانه محسوب میشدند (بهاءالدوله، 1387: 90؛ محمدبن عبدالله، 1383: 133؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 189-189؛ ذوالنون، ت.ک 1012ق: 28، 43؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 51). آب موردنیاز، عمدتا از طریق رودخانه، چشمه، کاریز، قنات، چاه، باران و برف تأمین میشد.
سفارشهایی در خصوص استفاده از انواع آب در موقعیتهای مختلف وجود داشت. توصیه کلی، استفاده از آبهای خوگرفته و آزموده بود. عمر طولانی، قوت مزاج افراد و نبود امراضی چون «رشته»5 نشان خوبی آب یک منطقه بود. به لحاظ کیفی و سازگاری آب با بدن، اولویت با آب باران یا چشمه بود. خصوصیاتی چون حجم زیاد، جریان تند، دور بودن منبع و جاریشدن در جهت شمال- شرق در خاک پاک یا در مسیری سنگلاخ و بدون علف سمی، قرارگرفتن در معرض تابش آفتاب، سبکی وزن و شیرینی طعم، متضمن خوبی و سالمبودن آب محسوب میشد. بالعکس، استفاده از آبهای ناگوار و ایستا با ویژگیهایی چون طعم غریب، رنگ تیره، بدبویی، وجود اجسام غریب و حیواناتی سمی چون زالو، میتوانست به بروز امراض مختلفی منتهی شود (بهاءالدوله، 1387: 87-90؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 51-52؛ ذوالنون، ت.ک1012ق: 43-44؛ صالح شیرازی، قرن 12ق: 53-54؛ محمد بن عبدالله، 1383: 133-134).
رعایت قواعد و آدابی در هنگام نوشیدن آب ضروری بود. در تمامی اوقات، آب باید بهآهستگی و بهتدریج نوشیده میشد. نوشیدن آب در حالت ناشتا، نبود احساس تشنگی، بعد از میوههای با طبع تر، به هنگام یا در وسط خواب، بر عطش كاذب، بعد از حمام گرم، جماع و استعمال مسهل قوى، منع میشد. هرگونه ناپرهیزی میتوانست به تحلیل قوا و سستی مزاج، ضعف حرارت غریزی، ایجاد زیان برای اعضای رئیسه، تحريك و اجتماع رطوبات فاسد در معده، بدی هضم و ضعف معده، منجر شود. مقدار و زمان مصرف آب، رابطه نزدیکی با طبع فرد داشت. نوشیدن آب برای افراد دارای طبع گرم بلافاصله بعد از غذا بلامانع بود؛ اما در افراد دارای طبع معتدل و سرد، باید بین غذا و نوشیدن آب فاصله واقع میشد. به لحاظ دمایی، آب سرد یا گرم مفرط برای بدن مضر بود. استفاده از آب معتدل مایل به سردی و دوری از آبهای خنک بهویژه در اوقات سرد سال، لازم و توصیه میشد (بهاءالدوله، 1387: 90-92؛ محمد بن عبدالله، 1383: 41-42، 133-134؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 53؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 207؛ ذوالنون، ت.ک 1012ق: 45-46؛ صالح شیرازی، قرن12ق: 54). ضرر نوشیدن آب سرد در گزارش یکی از طبیبان بدین صورت آمدهاست: «این فقیر شخصی را دید که از حمام بیرون آمد برهنه و آب سرد شده آشامید، در حال اعصاب او مضرت یافت و تشنج کرد و بمعالجات اصلاح نیافت و هلاک شد...» (کمال بن نور بن کمال، بی تا: 61).
در کنار منعیات، نوشیدن آب به هنگام احساس تشنگی و عطش صادق، جهت جلوگیری از ایجاد ضرر برای جگر، ضروری بود. افراد گرمازده باحالت عطش، بجای مصرف یکباره مقدار زیادی آب که خطر مرگ به همراه داشت، باید مضمضه و غرغره کرده، جرعهجرعه و به مقدار اندک مینوشیدند. ملاحظه طبع فصول در مصرف نوشیدنیها مدنظر بود. در بهار و تابستان، مطابق با طبع حیوانی، استفاده مکرر از آب، نوشیدنیهای خنک و دارای طبع سرد چون شراب غوره، شراب انار ترش و سکنجبین و آبدوغخیار خنک توصیه میشد. در پاییز استفاده از آب ولرم و در زمستان استعمال آب گرم و در فواصل دیربهدیر، مناسبتر بود (بهاءالدوله، 1387: 92-96؛حسینی، 977ق: 7-11؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 203-204).
به هنگام مسافرت (زمینی/ دریایی)، صحت بدن مسافر بهواسطه تغییر یا عدم دسترسی به آب سالم، به خطر میافتاد. برای اصلاح آبهای ناسالم، راهکارهای مختلفی توصیه شدهاست. بهطورکلی، بههمراهداشتن آب منزل قبلی یا خاک بلد جهت آمیختن با آب منزل جدید، افزودن مقداری سرکه در آب، خوردن پیاز خام یا پرورده در سرکه، سیر، کاهو و استفاده از آب جوشیده، رافع ضرر آبهای ناسالم ذکر شدهاست. رفع ضرر آبهای شور، غلیظ، تلخ و گندیده، از طریق تصعید و تقطیر، افزودن سرکه، شکر، سکنجبین عسلی، شاهتوت، انواع ربهای ترشمزه چون به ريواس، سیب و غوره، چکانیدن آب از سفال نو یا پارهای نمد پاک یا فتیلهای از پشم، افزودن مقداری «رازیانه و کدو» یا «گل/سركه» و جوشاندن، امکانپذیر بود (شریف، 1387: 20؛ محمد بن عبدالله، 1383: 59؛ مجلسی، 1351: 6/258، 274؛ بهاءالدوله رازی، 1387: 595؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 59-60؛ ذوالنون، ت.ک1012ق:10، 107-108؛ رسالهای در پزشکی، 1046ق: 26-27؛ شیرازی، 1089ق: 227؛ پرغو و علیپور سیلاب، 1401الف: 15-32).
3. حركت و سكون
نوع انسان در هر لحظه در حال انجام حرکات ارادی یا غیرارادی است. تمامی این حرکات، ضمن افزایش حرارت بدن، موجب کاهش رطوبت بدن میشوند؛ لذا سکون (استراحت)، ضمن بازگرداندن رطوبت بدن، قوای لازم برای حرکات بعدی را فراهم میکند. باتوجه به این نکات، طبیبان «حرکت و سکون» را ازجمله تدابیر ششگانه حفظ صحت بدن، برشمردهاند. بعد از خوردن غذا و تأمین نیازهای اعضاء، مواد زائدی در عروق و احشاء باقی میماند که افزایش کمی/کیفی آن، بهمرورزمان مشکلاتی برای بدن پدید میآورد. توصیه طبیبان برای دفع این مواد، تحرک بدنی یا ورزش در زمان مناسب، در حد اعتدال و متناسب با عادت بود. ورزش بدون ایجاد آسیب در اعضای بدن، باعث تحلیل قوا، بهبود و تقویت حرارت غریزی و قوای طبیعی، تقویت هضم، تقویت اعصاب، افزایش شادی و نشاط، خوشرنگی پوست و ورزیدگی بدن میشد. ورزشهای توصیهشده، به لحاظ کیفی در سه نوع «شدید، ضعیف، معتدل» و به لحاظ کمی در سه نوع «کثیر، متوسط، قلیل» دستهبندی شدهاند. بهترین زمان برای ورزش، به هنگام اعتدال هوا و بعد از اتمام هضم غذا در معده بود. اگرچه ورزش خفیف بعد از غذا ضرری نداشت، اما ورزش سخت به سبب بروز ضعف معده، نقص در هضم و انواع امراض، منع شدهاست. همچنین انجام ورزش در حالتهایی چون گرسنگی، بعد از خوردن ادويه مقوی یا مسهل و در حین ضعف قوا و اعضا، به سبب زیانهایی که برای بدن داشت، منع شدهاست (بهاءالدوله، 1387: 85-89؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 67-68؛ محمد بن عبدالله، 1383: 33؛ صالح شیرازی، قرن12ق: 55-56؛ ذوالنون، ت.ک 1012ق: 29، 50-51).
رعایت عادت به هنگام تحرک بدنی و ورزش ضرورت داشت. امکان داشت فردی که قبلا هیچگونه رنج، مشقت و رياضتى را متحمل نشده بود، با اندک حرکتی تحلیل یافته و مریض شود و یا بالعکس كسى كه مشقت بسيار كشيده بود با ترك حركت و رياضت، بيمار شود. گزارش یکی از طبیبان درباره معالجه یکی از بیمارانش به این نکته اشاره دارد: «کسی باشد که دایم صید و شکار کرده آفتاب میگشته باشد از عادت افتاده دق کرده مریض گردید، گفتم معالجه تو صید و شکار است بآن مشغول شده صحت یافت» (اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 381).
در زمره ورزشهای توصیهشده با رعایت احتیاطهای لازم، میتوان به دویدن، اسبسواری، کشتیگرفتن، چوگانبازی، کباده کشی، بالارفتن از نردبان و درخت، باد خوردن از ریسمان معلق، سیاحت در غرقابها، دویدن بر روى يخ، پرش از بلندیها، شمشیربازی و کشتیسواری اشاره کرد. ممارست و تمرین، موجب تقویت و عادت عضو میشد. سفارش بر این بود که افزایش میزان و سرعت ورزش، تدریجی انجام شود. مبحث دیگر در باب حرکت، «دلک» (مالش و مشتومال) اعضا بود. از فواید دلک میتوان به تقویت و بهبود جذب و دفع مواد در اعضا، رفع سختی عضلات گردن و اعصاب، نرمی اندام، بازشدن گره اعضا و تفتیح مسام اشاره کرد. دلک از نظر شدت در سه گونه «کثیر، قلیل، معتدل» و از نظر زمان در دو نوع «طویل و متوسط» و ازنظر سطح مورداستفاده در دو نوع «خشن و متوسط» تقسیمبندی شدهاست (بهاءالدوله، 1387: 76، 87-88؛ 98؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 69-71؛ ذوالنون، ت.ک 1012ق: 51-53). دلک بهعنوان روشی مؤثر برای حفظ صحت/ درمان بیماریها جایگاه ویژهای داشت و با رعایت ملاحظاتی انجام میشد.
تحرک و ورزش چون موجب کاهش رطوبت بدن و تحلیل حرارت غریزی بود؛ ازاینرو بدن جهت تمدید قوا، تقویت هضم، جبران رطوبتهای ازدسترفته و دفع مواد زائد، نیازمند استراحت بود. ناگفته نماند که حفظ اعتدال در حرکت/ سکون برای مسافران ضرورت داشت. لازم بود تا مسافر قبل از شروع سفر، با تمرین پیادهروی یا سواری، در آمادهسازی بدنش بکوشد. جهت تطابق بدن با شرایط سفر، در آغاز حرکت باید مسافتهای کوتاه در نظر گرفته میشد. حرکت پیاده و اسبسواری درصورتیکه بیش از نصف روز ادامه مییافت، امکان مریضی به همراه داشت گرما یا سرمای هوا نیز بهعنوان دو متغیر مهم در تعیین میزان مسافت حرکت مسافر پیاده تأثیرگذار بود (اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 202-203، 210- 213؛ پرغو و علیپور سیلاب، 1401الف: 15-32).
4. خواب و بیداری
زندگی انسان بدون خواب/بیداری بهمثابه سکون/حرکت میسر نیست. ازآنجاییکه تحرک به هنگام بیداری، بهتدریج موجب تحلیل اخلاط، قوا و ارواح در بدن میشد، برای رفع این حالات و حفظ تندرستی، بدن به «خواب» نیاز داشت. طبیبان توصیههای مختلفی در خصوص شرایط خواب طبیعی، تعادل خوابوبیداری، توجه به زمان، مکان و نوع خواب، ارائه کردهاند. خواب طبیعی و متعادل، موجب تندرستی و راحتی تمامی اعضای بدن بهویژه مغز، تقویت قوای طبیعی، هضم مناسب، دفع سموم و چالاکی بدن بود؛ بالعکس خواب زیاد، علاوه بر ایجاد عوارض مربوط به قوای نفسانی، باعث بروز امراض مختلف رطوبی و بلغمی میشد. به لحاظ زمانی، خواب شبانه و بیداری روزانه توصیه شدهاست. تاریکی، سکون و خنکی هوای شب، موجب آرامش حواس، خواب عمیق، متصل و پیوسته بود. خواب روزانه تنها برای رفع کسری خواب شب قبل، مجاز بود. خواب نیمروز یا اواخر روز به جهت زرد ساختن رنگ چهره، خواب با معده خالی به جهت بروز عوارضی چون ضعف قوا، کاهش دمای بدن و مشکلات مغزی و خواب بلافاصله بعد از طعام، به سبب بروز اختلال در عمل هضم، منع شدهاست. زمان مناسب خواب، بعد از عبور غذا از «فم معده» بود. جهت رفع مشکل بیخوابی، استحمام به هنگام شروع هضم غذا، ترطیب دماغ با چکاندن روغن بنفشه یا کدو در بینی و چرب کردن کف دست و خوردن کاهو، نافع و توصیه میشد (بهاءالدوله، 1387: 97؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 64-65؛ محمد بن عبدالله، 1383: 33، 43، 128؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 209؛ ذوالنون، ت.ک 1012ق: 53-55).
برای یک خواب خوب، نداشتن دغدغه ادرار و غایط، استفاده از رختخواب و بالش مناسب و رعایت مواردی درباره وضعیت و فرم مناسب بدن، ضروری بود. توصیه بر این بود که برای هضم بهتر و آسان، خواب به ترتیب به پهلوی راست- پهلوی چپ- پهلوی راست، واقع شود. خوابیدن به شکم، به جهت میل حرارت بیشتر بهجانب معده، یاریگر عمل هضم برشمرده است. خوابیدن به پشت اگرچه موجب راحتی اندامها بود، اما به جهت حرکت مواد زائد بهطرف پشت سر، تنگی مجارى تنفس و بروز امراضی چون کابوس، سكته، فالج، نزله و خره نفس توصیه نمیشد (بهاءالدوله، 1387: 97-98؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 47؛ محمد بن عبدالله، 1383: 44؛ ذوالنون، ت.ک1012ق: 54). لازم به توضیح است به هنگام خواب بر پهلوی راست، مواد غذايى به قسمت تحتانى معده منتقل مىشود و به هنگام برگشت به پهلوى چپ، كبد روى معده قرار گرفته و با انتقال حرارت آن به معده، عمل گوارش بهسهولت انجام میگیرد.
همچنان که خواب موجب راحتی و آسایش اعضای بدن اهل کار و تلاش بود، بیداری نیز در تحلیل و تعادل طبع بیکاران، نافع بود. رعایت حد تعادل در بیداری ضرورت داشت. افراط در بیداری مسبب حالاتی چون خستگی، سستی، رنگپریدگی، گودی و ضعف چشم، ضعف گوش، ضعف و خشکی مغز و بروز امراض مغزی چون مالیخولیا، جنون، غم و اندوه، اشتهای کاذب، ضعف هضم، سوختن اخلاط صالحه، خشکی و لاغری بدن بود. بیماری «سَهَر» نتیجه بیخوابی افراطی به هنگام سفر بود (بهاءالدوله، 1387: 97؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 61-65؛ محمدحسین طبیب، قرن 11: 21؛ ذوالنون، ت.ک1012ق: 29-55). شایانذکر است که خواب ناکافی، سبب کاهش کمی و کیفی عملکرد بدن و ایجاد آثار سو جسمی و روانی میشود. نقص سیستم ایمنی، احتمال ابتلا به بیماریهای ویروسی، التهابی، افزایش ضربان قلب و فشارخون و سکتهها را بالا میبرد. کاهش تمرکز، اشکال در تصمیمگیری، تحریکپذیری، افسردگی، اضطراب ازجمله عوارض روانی ناشی از کمبود خواب بشمار میروند.
5. اعراض نفسانى (حالت روحی و روانی)
تأثیر امور خوشایند یا ناخوشایند در بدن انسان، بروز اعراض نفسانی یا حالات روحی و روانی چون خشم، غم، وهم، حزن و ملالت (افسردگی)، فزغ (خجالت و ترس) و هیجان (شادی و فرح) بود. اعراض نفسانی باتوجه به اثرگذاری سریع و قدرتمند در قوا و افعال بدن، نقش مهمی در حفظ تندرستی یا پدیدآمدن بیماریها بر عهده داشت. مطابق با تدابیر ارائه شده توسط طبیبان، حفظ تعادل و دوری از افراطوتفریط در حالات روحی روانی _چیزی که امروزه با عنوان بهداشت روانی یاد میشود_ ضرورت داشت. هر نوع نقص یا اختلال روحی و روانی، مستقیم یا غیرمستقیم بر صحت بدن فرد تأثیر گذاشته و انواع بیماریهای جسمی و روانی چون ضعف قوا و اشتها، ضعف بدن و رنگپریدگی و حتی مرگ ناگهانی را به همراه داشت (بهاءالدوله، 1387: 99، 146؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 47، 81؛ ذوالنون، ت.ک1012ق: 29؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 221؛ هروی، 1387: 40؛ محمد بن عبدالله، 1383: 12).
گزارشهایی از عصر صفوی در دست داریم که در آن به فوت افراد به سبب اعراض نفسانی در موقعیتهای مختلف اشاره شدهاست (خواندمیر، 1380: 4/324، 351، 478، 520؛ خورشاه بن قباد الحسینی، 1379: 229؛ ترکمان، 1382: 2/487). یکی از موقعیتهای بغرنجی که سبب پریشانی حالات روحی و روانی افراد میشد، به هنگام بروز بیماریهای مسری و مهلک وبا (ترکمان، 1382: 1/254، 2/458، 3/1019-1022) و طاعون (افوشتهای نطنزی، 1373: 532-533) بود. ترس، وحشت و اضطراب مردم در هنگام شیوع این بیماریها، ضرر مالی و جانی فراوانی به همراه داشت. علاوه بر بیماری، جنگ نیز تأثیر بدی بر روحیه مردم داشت. مطابق با گزارشی از عصر صفوی، مردم شهر یزد در سال 1005ق بهخاطر «هول جان» و ترس از حمله ازبکان، به کوهها پناه بردند که نتیجه آن فوت تعداد زیادی از آن ها به سبب تشنگی بود (ترکمان، 1382: 2/526). توجه به حالات روحی و روانی فرد بیمار به هنگام استفاده از روشهای درمانی مختلف بهویژه فصد ضرورت داشت. نمونه گزارشهای طبیبان (بهاءالدوله، 1387: 155-156؛ کمال بن نور بن کمال، بیتا: 108) به بروز مشکل و آسیب بدنی به هنگام فصد اشاره کردهاند. برای پیشگیری از بروز هر گونه عوارض احتمالی، توصیه بر این بود که فرد مفصود، ترس به خود راه ندهد چرا که ترس و خوف نیشتر، سبب حبس خون در عروق میشد. علاوه بر این، منع بیمار از مشاهده عمل فصد افراد دیگر و نیز خون خارج شده از بدنش، جهت پیشگیری از هرگونه عوارض نفسانی، ضعف، بیهوشی و غشی، ضرورت داشت.
در صورت غلبه حالات روحی و روانی، توصیه طبیبان جهت انبساط روح نفسانی و حیوانی، تعدیل مزاج و رفع حزن و خوف، تقویت قلب، دفع خفقان، وحشت و غم، استفاده از مفرحات بود. ازجمله مفرحات توصیه شده میتوان به شادی بهاندازه، اشتغال به حكايات و احاديث مفرّحه، استفاده از آلات مطربه همچون ساز، عود و چنگ اشاره کرد (محمد حکیم بن مبارک، قرن10: 105-111؛ مؤمن، 1390، 1/58؛ شیرازی، 1089ق: 65). همچنین استفاده از داروهای مفرحی چون «شراب طباشیر» (قاطع قزوینی، ت.ک قرن12ق: 204)، «زعفران» (محمد بن عبدالله، 1383: 64) و «عرق بیدمشک» (شاردن، 1372، 2/843؛ محمدباقر بن محمدحسین طبیب، قرن 11ق: 81)، نافع و توصیه شدهاست. علاوه بر این، مسافرت بهعنوان امری مفرح، ضمن حفظ صحت و تقویت حرارت غریزی، در رفع سموم و امراض نافع و توصیه میشد (صالح شیرازی، ت.ک قرن 12: 71؛ هروی، شیرازی، 1386: 56؛ قزوینی، 1136ق: 9).
6. احتباس و استفراغ
بعد از مصرف خوراکی و نوشیدنیها، تندرستی بدن وابسته به حفظ متعادل مواد مفید در بدن (احتباس) و دفع مواد مضر یا فضولات از بدن (استفراغ) بود. ایجاد مشکل در این روند، به بروز انواع بیماریها و حتی مرگ منجر میشد. به روشهایی که طبیعت با کمک آن، به پاکسازی و تخلیه مواد زائد و غیرطبیعی از بدن میپرداخت، «استفراغ» گفته میشد. اگر عمل استفراغ انجام نمیشد، فساد و تعفن مواد زائد باقیمانده در بدن، موجب بروز انواع بیماری و اورام در بدن میشد. استفراغ در دو حالت طبیعی _ضروری و غیرضروری_ و غیرطبیعی امکانپذیر بود. در حالت طبیعی ضروری، فضولات بدن از طریق تعریق، ادرار، مدفوع، مخاط دهان/بینی و سایر ترشحات بدنی دفع میشد. در حالت غیرضروری، فضولات باواسطه و مثلا در هنگام استحمام، روغنمالی، دلک و... دفع میشد. زمانی که دفع مواد زائد از بدن با مشکل روبهرو میشد، طبیب با تشخیص سبب احتباس، برای رفع و کاهش خلط موذی بدن، تجویز استفاده از شیوههای غیرطبیعی چون: فصد، حجامت، زالو، حقنه، شیاف و استعمال داروهای مسهل، مقئی، ملین و... را میداد که متناسب با مزاج و خلط فرد و رعایت نکات لازم، انجام میشد. نگهداشتن و حفظ مواد در داخل بدن برای انجام فعلوانفعالات مناسب بر روی آن و فراهمکردن زمینه لازم برای رشد و نمو و سلامت بدن، «احتباس» نامیده میشد. اعتدال در احتباس موجب تندرستی و افراط آن موجب مرض بود. ایجاد حالت احتباس در بدن، بستگی مستقیمی با قوای جاذبه، ماسکه (نگهدارنده غذا در معده برای هضم)، هاضمه و دافعه معده داشت. شدت ماسکه، ضعف هاضمه یا دافعه، گرفتگی یا تنگی مجاری بدن، غلظت، کثرت یا چسبندگی بیشازحد مواد و ایجاد حالت یبوست، امکان احتباس را افزایش میداد. تجمع بیشازحد مواد در بدن به بروز امراض مختلفی ازجمله قولنج منتهی میشد (بهاءالدوله، 1387: 99-102؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 85-86؛ 98-102، 125-135؛ محمد بن عبدالله، 1383: 136-137؛ ذوالنون، ت.ک 1012ق: 55-56؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 215-216، شاه ارزانی، 1380: 18-31، 123، 238، یوسفی هروی، 1382: 17؛ طهرانی، قرن 12: 84، 223، 236، 257-258؛ گیلانی، 1387: 10، 50؛ خراسانی گنابادی، قرن10ق: 76؛ امیر چلبی، ت.ک 1238ق: 63).
از میان روشهای استفراغ غیرطبیعی، فصد یا رگزنی، به جهت خروج مستقیم خون از رگهای بدن، روشی قوی و سریعالاثر بود؛ لذا انجام آن نیازمند مراعات احتیاطهای لازم توصیهای و ممانعتی در خصوص خلط، قدرت بدنی، مزاج، شکل و فرم بدن، سن، فصل، هوا، عادت، صناعت و پیشه بود. طبیبان عصر صفوی، جهت پیشگیری یا درمان انواع بیماری، فصد را بهعنوان روشی اثربخش به کار گرفتهاند (بهاءالدوله، 1387: 134، 188، 249، 282، 298؛ گیلانی، 1387: 16-17، 21، 37، 42؛ شریف، 1387: 54، 70؛ اسکندر بن میر فیض، 1076ق: 414، 421؛ نامدار، علیپور سیلاب، 2018: 81-90). نمونههای مختلفی از اثربخشی روش درمانی فصد در گزارشهای تاریخی وجود دارد (خنجی، 1384: 134-137؛ شاردن، 1372، 3/1125؛ واله قزوينى اصفهانى، 1372: 456، 592؛ فیگویروا، 1363: 95-96، 248). هرچند در برخی گزارشها به بیاثربودن انجام فصد، شدت یابی مرض و مرگ فرد نیز اشاره شدهاست (خواندمیر، 1380، ج4: 255؛ ترکمان، 1382، ج3: 1023؛ وحید قزوینی، 1383: 280، 625؛ واله قزوینی اصفهانی، 1382: 314).
چیزی که امروزه از آن با عنوان سبک زندگی سالم یاد میشود تقریبا با تدابیر ششگانه حفظالصحه پیشنهادی طبیبان قابلتطبیق است که مراعات آن نقش مهمی در حفظ، کاهش یا افزایش صحت بدن و ابتلا یا عدم ابتلا به انواع بیماری را داشته و دارد. تدابیر مربوط به هوا و تغذیه (خوراکی، نوشیدنی) نقش مهمی در حفظ صحت بدن داشت. هر گونه کمتوجهی در این زمینه امکان بروز آسیب بدنی یا حتی فوت فرد را به همراه داشت. محافظت از بدن در برابر تغییرات دمایی هوا (گرما/سرما) برای پیشگیری از هر گونه آسیبی چون سرمازدگی و گرمازدگی، ضرورت داشت. حفظ بدن از آسیب هوای ناسالم از طریق پرهیز و ترک منطقه آلوده و یا از طریق تلطیف، ضدعفونی و معطرسازی با روشهای مختلف امکانپذیر بود. برنامه غذایی مناسب و تغذیه صحیح، به جهت تأثیر مستقیم آن بر کیفیت و کمیت اخلاط چهارگانه بدن و در نتیجه حفظ صحت بدن موردتوجه خاص بود. توصیهها و پرهیزهای متعددی مطابق با مزاج و خلط در باب نوع غذا و آشامیدنیها متناسب با شرایط بدنی، زمان مصرف، کیفیت/کمیت طعام، تعداد وعدههای غذایی، تغذیه متناسب با فصول (گرما/سرما) و پرهیز از پرخوری و در هم خوری ارائه شدهاست که مراعات یا عدم مراعات آن با کاهش یا افزایش میزان صحت بدن ارتباط داشت. در نظر طبیبان بدن جهت بهبود عمل هضم، تأمین قوا و دفع مواد زائد به تحرک و بیداری و جهت آسایش و آرامش به سکون و خواب نیاز داشت.
اعراض روحی و روانی در نظر طبیبان مهمترین و سریعالاثرترین عامل در بروز انواع بیماریها بود؛ لذا توجه و تسلط بر حالات نفسانی و واکنش معقول در برابر پیشامدها، ضرورت داشت. تعادل در حفظ مواد لازم و دفع مواد زائد دیگر لازمه حفظ صحت بدن بود. انباشت و افزایش مواد زائد در بدن به هر دلیلی باعث ایجاد آسیب بدنی و بروز بیماری بود. در صورت ایجاد مشکل دفع طبیعی مواد زائد، استفاده از روشهای غیرطبیعی توصیه میشد. در جامعه امروز توجه به این تدابیر باتوجهبه مشکلاتی چون آلودگی هوا، تغذیه ناسالم، کمبود تحرک و برهمخوردن ساعات خواب و بیداری، انواع مشکلات روحی و روانی، انباشت مواد زائد در بدن، اهمیت دو چندانی در حفظ صحت بدن دارد.
شیوههای درمانی
علیرغم اهمیت بالای تدابیر حفظالصحه، در صورت بروز بیماری، طبیبان از انواع دارو و شیوههای مختلف درمانی استفاده میکردند. سببشناسی عوامل بیماریزا در نظام طب اخلاطی، در دو نوع داخلی و خارجی تقسیمبندی شدهاست. عامل داخلی، بههمخوردن تعادل اخلاط در بدن بود. اگر بیماری به جهت هوای سرد یا گرم، هوای متعفن، ضربه، سوختگی، سقوط، شکستن، شکافتن ایجاد میشد، در این صورت، عامل بیماریزا، خارجی بود. جنس بیماریها، در دو نوع «مفرد» یا «مرکب» تقسیمبندی شدهاست. نوع مفرد در سه دسته و مشتمل بر «بیماریهای تابع سوء مزاج» در دو شکل ساده و مادی، «بیماریهای سوء هیئت ترکیب بدن» مانند امراض خلقت، تعداد، مقدار و وضع و یا «بیماریهای تفرق اتصال» مانند شکستگی استخوانها و قطع انگشت و... بود. نوع مرکب، از جمع بیماریهای مفرد و یا چند بیماری باهم به وجود میآمد. فرایند پیدایش تا درمان امراض، در چهار زمان: پیداشدن، افزایش علائم، توقف و ایستایی و انحطاط یا رفع، دستهبندی شدهاست (محمد بن عبدالله، 1383: 32، 86-87، 104-118؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 5-12؛ خراسانی گنابادی، قرن10ق: 143؛ دشتکی شیرازی، 866-948ق: 55-56؛ عمادالدین شيرازى، 1382: 5؛ حسینی شفائی، 1391: 194؛ محمدحسین طبیب، قرن 11: 9؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 178).
تشخیص بیماری با کمک شرححال بیمار و از طریق معیارهای قابلدسترسی چون معاینات بالینی، حالت تنفس، نبض، ادرار، مدفوع و تعریق بیمار انجام میشد (محمدحسین طبیب، قرن 11: 16-19-20؛ بهاءالدوله، 1387: 38، 59، 69-80؛ محمد بن عبدالله، 1383: 87-101؛ شاردن، 1372، 3/1121). پس از تشخیص، معالجه اغلب بهصورت درمان به ضد و به دو گونه تجویز دارویی و یا دستکاری در بدن انجام میشد. تجویز دارو به دو صورت انجام میپذیرفت. در شکل اول، دارویی بهصورت قرص، دمنوش، شربت و... برای مصرف بیمار تجویز میشد که هدف آن بازگرداندن تعادل به اخلاط بدن بود. برایناساس، طبیب علاوه بر شناسایی خلط و مزاج بدن، لازم بود تا با طبع انواع داروها به لحاظ سردی، گرمی، تری، خشکی آشنا باشد تا بسته به نوع مرض، از آنها استفاده نماید. انواع مختلف داروهای کانی فلزی و غیرفلزی، گیاهی، حیوانی و... بهصورت مفرد و مرکب مورداستفاده قرار میگرفت (محمد بن عبدالله، 1383: 32-33؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 392-396؛ شیرازی، 1089ق: 7-8). کیفیت داروها، در سه نوع «دواء مطلق» _تأثير به كيفيت كند و جزء بدن نشود_ «دواء غذائى» _تأثير كيفيت او، زياده بر تأثير كميت [او] باشد_ و «دواء سمّىّ» _آنکه به كيفيت، تأثير او موافق مزاج بوده؛ اما بالخاصية كشنده باشد_ دستهبندی شدهاست (بهاءالدوله، 1387: 93؛ مؤمن، 1390، 1/38، 50؛ هروی، 1387: 170؛ جامع الشفا، ت.ک 1085ق: 4-5). در شکل دوم، بسته به نوع بیماری، داروها به گونههای مختلف در سطح خارجی اعضای بدن، جهت کاهش درد یا رفع جراحات مورداستفاده قرار میگرفت که پرکاربردترین آنها بدین صورت بود:
· «طلاء»: مالیدن داروی رقیق القوام، خمیری و آبکی بر روی عضو آسیبدیده
· «ضماد»: مالیدن داروی غلیظ القوام بهصورت مایع و نرم بر روی عضو
· «مرهم»: گذاشتن ترکیبی از داروهای مختلف بر روی جراحت برای کاستن درد و بهبودی آن
· «کماد»: قراردادن ادویه خشک همچون نمک و سبوس گرم بر روی اندام آسیبدیده
· «بخور»: رساندن بو، بخار یا دود دوای سوزانده شده به بیمار
· «مطبوخ یا طبیخ»: دوای جوشانیده شده
· «شیاف»: داروی جامد و مخروطی شکل که بهوقت نیاز، استفاده میشد
· «معجون»: مخلوطی از ترکیب چند دارو با هم
· «تریاق»: ترکیبی از داروهای مسکن و ضددرد (مؤمن، 1390، 1/53؛ محمد بن عبدالله، 1383: 170-171؛ شیرازی، 1089ق: 46، 55، صفحات مختلف).
گونه دوم معالجات، متضمن اعمال یدی و دستکاری در بدن بود و به طرق مختلفی چون شکستهبندی، شکافتن، داغکردن، فصد، حجامت، زالو اندازی و جراحیهای گوناگون انجام میگرفت (بهاءالدوله، 1387: 83-84، 134؛ شاه ارزانی، 1387، 1/53؛ کمال بن نور بن کمال، بی تا: 9-10؛ محمد بن عبدالله، 1383: 136؛ هروی، 1387: 52، 252؛ گیلانی، 1387: 10، 17-18؛ طهرانی، قرن 12: 1-2؛ اسکندر بن میرفیض طبیب، 1076ق: 3؛ هروی، شیرازی، 1386: 67). نمونه جالب جراحی برای اوائل دوره صفوی از زبان بهاءالدوله (1387: 293) بدین صورت گزارش شدهاست: «در هرات شخصى را ديدم سعفه6 بر تمام سر پدیدآمده بود. به هيچ علاج اصلاح نمىيافت. استاد علاءالدین هندى جراح ساكن هرات آن شخص را بيهوش دارو داد و تمام پوست سر او را برداشت و پوست تازه سگ بهجای آن نهاد و دوخت و در وقت بست و مرهم و طلاها بر محل وصل مىنهاد و ضمادهاى روياننده مىبست و غذاهاى مناسب جراحت مىخوراند مدتى را آن پوست وصل يافت و بروييد...».
نتیجه
طبیبان عصر صفوی باتکیهبر آراء طبیبان پیش از خود در چارچوب نظام طب مبتنی بر اخلاط چهارگانه و نیز تجارب و آموختههای خودشان، به تبیین نحوه شکلگیری بدن پرداخته و تدابیر مدونی برای حفظ صحت بدن و علاج انواع بیماریها ارائه کردهاند. این توصیهها و سفارشها ذیل تدابیر و الگوهای رفتاری منسجم در قالب «سته ضروریه»، باهدف ارتقای سطح آگاهی مردم در زمینههای مختلف بهداشتی و ارائه الگوهای عملکردی مناسب در باب هوا، خوردنیها و نوشیدنیها، تحرک و سکون، خوابوبیداری، احتباس و استفراغ، حالات روحی و روانی و متناسب با مزاج افراد، ارائه شدهاست. سطح سلامت و میزان تندرستی بدن افراد رابطه مستقیمی با مراعات توصیهها و پرهیزهای ارائه شده داشت. این موضوع در حال حاضر نیز قابلتوجه است. تدابیر شناساییشده در پژوهش حاضر، از جهاتی چند میتواند مدنظر قرار گیرد. تبیین و ارائه تدابیر مذکور بهعنوان مداخلات کارآمد، مؤثر و کمهزینه، به بهبود فرهنگ بهداشت و سلامت جامعه در شرایط حاد خواهد انجامید. از سوی دیگر، سبک زندگی سالم که امروزه متخصصان علوم بهداشتی بر آن تأکید دارند، در منابع طبی دورههای گذشته بهوفور مورد توجه قرار گرفتهاست. شناسایی و استفاده از این تدابیر میتواند به ارتقای کیفیت زندگی و حفظ سلامتی آحاد جامعه بینجامد. توصیههای سازمان بهداشت جهانی در خصوص احیا و بهکارگیری توصیههای طب سنتی در کشورهای مختلف در این زمینه قابلارزیابی است که به کاهش بار مالی در حوزه سلامت و درمان خواهد انجامید. ناگفته نماند که در کنار تأکید طبیبان بر مراعات اصول حفظالصحه، بازگرداندن تندرستی به بدن در صورت بیماری، متناسب با سببشناسی بیماری و بسته به مزاج فرد و از طریق کاربرد انواع داروها با منشأ حیوانی، گیاهی، کانی، معدنی و در اشکال مختلف و یا روشهای عملی چون فصد و حجامت و... انجام میشد.
کتابنامه
اسکندر بن میرفیض طبیب (1076ق). شرح قانونچه. شماره مدرک 29355-10ir، کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
اسلامی فرد، زهرا (1397). تحلیل وضعیت پزشکی و داروسازی در ایران عصر صفویه. رساله دکتری. دانشگاه معارف اسلامی (قم).
افوشته اى نطنزى، محمود بن هدایتالله (1373). نقاوة الآثار في ذكر الاخيار في تاريخ الصفويه. بهکوشش احسان اشراقى، تهران: علمى و فرهنگى.
الگود، سیریل (1357). طب در دوره صفویه. ترجمه محسن جاویدان، تهران: دانشگاه تهران.
امیر چلبی، سیدمحمد طبیب (تاریخ کتابت 1238ق). نتیجه الطب. شماره مدرک 48318-10ir، کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
بهاءالدوله، بهاءالدين بن مير قوام الدين (1387). خلاصة التجارب، بهکوشش محمدرضا شمس اردکانی و دیگران، تهران: دانشگاه علوم پزشكى تهران.
بهبهانى، علینقی بن احمد (1377). عيار دانش (مشتمل بر الهيات و طبيعيات). بهکوشش سید علی موسوى بهبهانى، تهران: ميراث مكتوب.
پرغو، محمدعلی، و علیپور سیلاب، جواد (1396). طاعون در ایران عصر صفوی. تحقیقات تاریخ اجتماعی. 7 (1، شماره پیاپی13)، 33-55. doi. rg/10.30465/shc.2017.2434
پرغو، محمدعلی، و علیپور سیلاب، جواد (1401الف). تدبیر حفظالصحه مسافر در ایران عصر صفوی. پژوهشهای تاریخی. 14 (4، پیاپی 56)، 15-32. 10. 2108/JHR.2022.133818.2360 doi:
پرغو، محمدعلی، و علیپور سیلاب، جواد (1401ب). شناخت، پیشگیری و درمان مرض وبا در ایران عصر صفوی. تاریخ اسلام و ایران. 32 (54، شماره پیاپی144)، 39-61. https://doi. rg/10.22051/hii.2022.37726.2530
ترکمان، اسکندر بیگ (1382). تاريخ عالمآراى عباسى. بهکوشش ايرج افشار، تهران: امیرکبیر.
جامع الشفا (تاریخ کتابت1085ق). کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک2199-10ir.
حسینی، محمد بن نوربخش (تاریخ تألیف 977ق). شمسیه. تاریخ کتابت1272ق، کاتب: علی بن محمد مفید اصفهانی، کتابخانه ملی، شناسه کد کتاب: 1721342.
حسينى شفائى، مظفربن محمد (1391). قرابادين. بهکوشش يوسف بيکباباپور و محمد موسوینژاد، تهران: بینا.
حکیم محمد (تاریخ کتابت قرن 12ق). ذخیره کامله. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 28988-10ir.
ختمی، ژاله (1393). طبابت، درمان و بیمارستان های دوره صفوی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده حقوق و علوم اجتماعی. دانشگاه ارومیه.
خراسانی گنابادی، سلطانعلی (تاریخ کتابت 1134ق). دستور العلاج. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک ۱۰-۷۳۵۳.
خنجى، فضلالله روزبهان (1382). تاريخ عالمآراى امينى. تهران: ميراث مكتوب.
خواندمیر، غیاثالدین بن همام الدين (1380). تاريخ حبیبالسیر. بهکوشش جلالالدین همائی، ج4، تهران: خيام.
خورشاه بن قباد الحسينى (1379). تاريخ ايلچى نظام شاه. بهکوشش محمدرضا نصيرى و كوئيچى هانه دا، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى.
دشتکی شیرازی، غیاثالدین منصور (866-948ق). الشافیه: رساله فی الطب. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک ۱۰-۳۷۲۰۹ir.
ذوالنون، میرزا خوشحال بیک بن تاتارخان (تاریخ کتابت 1012ق). نفایس الحکمه، محل کتابت اگره، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 21921- 10ir.
رسالهای در پزشکی (1046ق). کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک۱۰-۳۹۳۸۱ir.
شاردن، يان (1372). سفرنامه شاردن. ترجمه اقبال يغمايى، ج2، 3، تهران: توس.
شاه ارزانى، ميرمحمد اكبر بن محمد (1380). ميزان الطب. قم: مؤسسه فرهنگى سماء.
همو (1387). طب اكبرى. 2ج، قم: جلالالدین.
شريف، محمدمهدی بن علينقى (1387). زادالمسافرین، بکوشش مؤسسه احياء طب طبيعى، قم: جلالالدین.
شیرازی، معصوم بن سید کریم الدین (1089ق). قرابادین معصومی. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 48378-10ir.
صالح شیرازی، محمدهادی بن محمد (تاریخ کتابت قرن 12ق). چشمه زندگی. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 6083-10.
صدرالدين شيرازى، امين الحكما (1381). دستورات طبى. قم: مركز احیاء التراث الإسلامی.
طولوزان، يونانى (1383). اسرار الاطباء (مجربات ايلات چغتايى). ترجمه میرزا شهابالدین ثاقب، تهران: دانشگاه علوم پزشکی تهران.
طهرانی، محمد هاشم بن محمد طاهر (قرن12ق). درع الصحه. مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 48091-10ir.
عمادالدین شيرازى، محمود بن مسعود (1382). آتشک، تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
عمادالدین محمود بن مسعود (قرن10ق). جمل و جوامع (در تشریح اعضا). شماره مدرک 7375ir، کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
فلور، ویلم (1393). بیمارستانهای ایران در عصر قاجار. ترجمه ایرج نبی پور، بوشهر: دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی بوشهر.
فیگویروا (1363). سفرنامه دن گارسيا دسيلوا فيگويروا. ترجمه غلامرضا سميعى، تهران: نو.
قاطع قزوینی، حکیم علی افضل (تاریخ کتابت قرن 12ق). منافع افضلیه. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک ۱۰-۴۶۹۷۴ir.
قزوینی، محمد رضی (1136ق). رساله الرفیق فی آداب السفر. کتابخانه ملی، شناسه کد کتاب: 812662.
قزوينى، ابوالحسن (1367). فوايد الصفويه. بهکوشش مريم ميراحمدى، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى .
کمال بن نوربن کمال طبیب (بی تا). [رساله حفظالصحه].کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 18567-10ir.
گيلانى، على (1387). مجربات حكيم على گيلانى. تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
مجلسى، محمدباقر (1351). آسمان و جهان (ترجمه السماء و العالم بحار الأنوار). ج6، ترجمۀ محمدباقر كمره اى، تهران: اسلامیه.
محمد بن عبدالله (1383). تحفه خانی.تهران، دانشگاه علوم پزشکی تهران.
محمد بن محمد کحال (1386). شفاء العين و عين الدواء. تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
محمد حکیم مبارک (قرن 10ق). نصیحتنامه سلیمانی: حفظالصحه. کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک: 48195- 10ir.
محمدحسین طبیب، محمدباقر (قرن 11ق). حمیات. کاتب: محمد مؤمن بن محمد نصیر، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره مدرک 7086-10.
مستوفی، محمد محسن (1375). زبده التواریخ. بهکوشش بهروز گودرزی، تهران: بنیاد موقوفات دکتر ایرج افشار.
مؤمن، سید محمد مؤمن بن محمد زمان (1390). تحفه المومنین، ج2، بهکوشش موسسه احیای طب طبیعی، قم: نور وحی.
نامدار، حسین، و علیپور سیلاب، جواد (2018م). شناخت و درمان مرض سعفه در ایران عصر صفوی». نشریه پژوهش در تاریخ پزشکی، 7(2)، 81-90.
واله قزوينى اصفهانی، محمد يوسف واله (1382). ايران در زمان شاهصفى و شاهعباس دوم. بهکوشش محمدرضا نصيرى، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى.
وحید قزوينى،ميرزا محمد طاهر (1383). تاريخ جهانآراى عباسى. بهکوشش سید سعید مير محمدصادق، تهران: پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگى.
هروى محمد بن يوسف (1387). بحر الجواهر (معجم الطب الطبيعی). قم: جلالالدین.
هروى، محمد بن يوسف؛ شيرازى، عمادالدین (1386). عين الحياة (رسالة آطريلال). تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
يوسفى هروى، يوسف بن محمد (1382). طب يوسفى (جامع الفوائد). تهران: دانشگاه علوم پزشكى ايران.
[1] . تاریخ دریافت: 7/7/1402؛ تاریخ پذیرش: 15/10/1402 (مقاله حاضر مستخرج از طرح پسادکتری دانشگاه تبریز با عنوان «قوم پزشکی در ایران عصر صفوی» است. بدینوسیله از حمایتهای معاونت پژوهش دانشگاه تقدیر به عمل میآید.)
[2] . رایانامه (مسؤول مکاتبات): javadalipoor@tabrizu.ac.ir
[3] . شهری در ولایت فاریاب شمال افغانستان امروزی
[4] . «و بسيار ديدم كه مريضى چيزى كه بسيار آرزو مىكردند و بديشان نمىدادند و دزديدند و خوردند و صحت يافتند» (بهاءالدوله، 1387: 217).
[5] . رشته یا پیوک نوعی کرم دراز و باریک که در اثر نوشیدن آبهای آلوده در پاهای انسان ایجاد میشود.
[6] . نوعی بیماری پوستی