بررسی برخی فرایندهای واجی در لهجۀ مردم مزایجان در شهرستان بوانات
محورهای موضوعی : زبان، گویش ها و ادبیات مناطق مرکزی (اصفهان، فارس، تهران، سمنان و غیره))محمود کمالی 1 , علی اصغر غفوری 2
1 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.
2 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران
کلید واژه: لهجۀ مزایجانی, تضعیف, تقویت, همگونی, ناهمگونی, قلب, ابدال.,
چکیده مقاله :
این پژوهش به بررسی برخی فرایندهای واجی همانند تضعیف، تقویت، همگونی، ناهمگونی، قلب و ابدال در لهجۀ مردم مزایجان بوانات میپردازد. در جمعآوری دادهها و اطلاعات این لهجه، به صورت میدانی از گویشوران بومی استفاده شده است. روش پژوهش نیز، کیفی و از نوع همزمانی است. نتایج پژوهش نشان میدهد که همگونی پیشرو و پسرو؛ ناهمگونیهای مختلف؛ قلب دور و نزدیک؛ فرایند تضعیف و انواع آن همانند ناسودهشدگی، واکداری، سایشیشدگی و حذف؛ تقویت و اضافه و انواع آن همانند پیشهشت، میانهشت و پسهشت؛ ابدال واکهای و انواع آن و ابدال همخوانها از فرایندهای پرکاربرد در گونۀ مزایجانی است. همچنین در حالی که در این گونه و در موارد متعدد، زنجیرهای از فرایندها در یک واژه مشاهده میشود که باعث تغییر اساسی آن واژه میشود؛ برخی از فرایندهای واجی همانند حذف آغازین وجود ندارد. فرایند ابدال واکهای نیز با وجود انواع مختلف و فراوانی بسیار بالای آن در این لهجه میتواند به عنوان شاخص مهم تشخیص لهجه به حساب آید.
This research examines certain phonological processes such as weakening, strengthening, homogeneity, heterogeneity, metathesis, and substitution in the dialect of the people of Mazâijân in Bavânât. To collect data and information on this dialect, fieldwork was conducted with native speakers. The research method is qualitative and synchronic in nature. The findings indicate that anticipatory and retentive homogeneity, various heterogeneities, distant and proximal metathesis, weakening processes and their types such as disyllabification, epenthesis, fricativisation, and deletion; strengthening and adding processes and their types such as pre-insertion, mid-insertion, and post-insertion; vowel substitution and its various forms, along with consonant substitution, are prevalent processes in the Mazâijân variant. Moreover, while in this variant and in multiple instances, a chain of processes is observed within a single word that leads to a fundamental alteration of that word, certain phonological processes such as initial deletion are not present. The vowel substitution process, despite its various types and high frequency in this dialect, can be regarded as an important indicator for distinguishing the dialect.
- احمدخانی، محمدرضا، کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه، و حاجی حسنلو، لیلا (1395). واجشناسی اجتماعی: بررسی موردی قلب واجی در زبان فارسی. جستارهای زبانی، 7(4)، 37-21.
- امیری، عاطفه، و زارعی، مریم (1392). بررسی واجشناختی گویش آبادهای. ادبیات و زبانهای محلی ایرانزمین، 4(1)، 28-1. Dor: 20.1001.1.2345217.1393.4.1.1.5
- باطنی، محمدرضا(1374). مسائل زبانشناسی نوین. تهران: نقش جهان
- ثباتی، الهام، و افشار، طاهره(1395). فرایندهای واجی تقویت در گونههای کردی ایلامی. مطالعات زبانها و گویشهای غرب ایران، 3(4)، 34-17. Doi: 10.22126/JLW.2016.1238
- حقشناس، علی محمد (1378). آواشناسی (فونتیک). تهران: آگاه
- خانی پور، مرتضی و همکاران(1400). بررسیهای باستانشناسی بخش مرکزی و مزایجان شهرستان بوانات. پژوهشهای باستانشناسی ایران،11(1)، 25-7. Doi: 10.22084/NBSH.2019.17319.1812
- رزمدیده، پریا، و کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه (1392). مقایسۀ فرایند سایشیشدگی در گونههای زبانی استان کرمان. پژوهشهای زبانشناسی تطبیقی، 3(6)، 121-105.
- رشیدی، ناصر، و رهسپار، فرخنده(1395). بررسی برخی فرایندهای واجی در گویش دارابی. ادبیات و زبانهای محلی ایرانزمین، 6(1)، 54-41. Dor: 20.1001.1.2345217.1395.6.1.3.1
- رنجبر،حسن (1399). بررسی و تحلیل فرایندهای واجی گویش کوهمره سرخی. مطالعات نقد ادبی و زبانی، 4(3)، 58-30.
- صفوی،کوروش (1391). آشنایی با زبان شناسی در مطالعات ادبی. تهران: نشر علمی.
- کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه، تاجآبادی، فرزانه، و فیروزیان پوراصفهانی، آیلین(1398). فرایند حذف در زبان فارسی. زبانشناسی و گویشهای خراسان، 11(1)، 38-1.
- مشکوةالدینی، مهدی (1384). توصیف و آموزش زبان فارسی. مشهد: دانشگاه فردوسی
- مشکوةالدینی، مهدی (1385). ساخت آوایی زبان. مشهد: دانشگاه فردوسی
- منصف، ماهرخ، کرد زعفرانلو کامبوزیا، عالیه، و گلفام، ارسلان (1396). بررسی مقایسهای فرایند همگونی در گونههای زبانی استان فارس. ادبیات و زبانهای محلی ایرانزمین، 3(3)، 135-115. Dor: 20.1001.1.2345217.1396.7.3.6.5
- Campbell, L. (2020). Historical Linguistics, Cambridge: The MIT press.
- Hock, H. H. (1985). Regular metathesis. Linguistics. (23). 529-546.
- Harmon,W. & Holman, H. (2010). A Handbook to Literature, London: Pearson.
- Koch, C. (2019). Clinical Management of speech sounds disorders: a case-based approach, Burlington: Jones & Bartlett Learning.
- Lass, R., Anderson, J., & Malcom, J. (2010). Old English Phonology, New York: Cambridge University Press.
- Marmaduke Hewitt, H. & Beach, G. (1889). A Manual of our mother tongue, London: Joseph Hughes.
- Nathan, G. (2008). Phonology: A Cognitive Grammar Introduction, Amsterdam: John Benjamins Publishing Company.
- Odden, D. (2013). Introducing Phonology, New York: Cambridge University Press.
- Roach, P. (2009). English Phonetics and Phonology, Cambridge: Cambridge University Press.
- Strazny , P. (2011). Encyclopedia of Linguistics. Vol. 1&2, A–Z. New York: Fitzroy Dearborn. pp.678- 679.
- Trask, R.L. (2006). A Dictionary of Phonetics and phonology, London &New York: Routledge.
- Yule, G. (2006). The Study of Language, New York: Cambridge University Press.
بررسی برخی فرایندهای واجی در لهجۀ مردم مزایجان در شهرستان بوانات
چکیده
این پژوهش به بررسی برخی فرایندهای واجی همانند تضعیف، تقویت، همگونی، ناهمگونی، قلب و ابدال در لهجۀ مردم مزایجان بوانات میپردازد. در جمعآوری دادهها و اطلاعات این لهجه، به صورت میدانی از گویشوران بومی استفاده شد. روش پژوهش نیز، کیفی و از نوع همزمانی است. نتایج پژوهش نشان میدهد که همگونی پیشرو و پسرو؛ ناهمگونیهای مختلف؛ قلب دور و نزدیک؛ فرایند تضعیف و انواع آن همانند ناسودهشدگی، واکداری، سایشیشدگی و حذف؛ تقویت و اضافه و انواع آن همانند پیشهشت، میانهشت و پسهشت؛ ابدال واکهای و انواع آن و ابدال همخوانها از فرایندهای پرکاربرد در گونۀ مزایجانی است. همچنین در حالی که در این گونه در موارد متعدد در یک واژه، زنجیرهای از فرایندها مشاهده میشود که باعث تغییر اساسی آن واژه میشود، برخی از فرایندهای واجی همانند حذف آغازین وجود ندارد. فرایند ابدال واکهای نیز با وجود انواع مختلف و فراوانی بسیار بالای آن در این لهجه میتواند به عنوان شاخص مهم تشخیص لهجه به حساب آید.
کلمات کلیدی: لهجۀ مزایجانی ، تضعیف، تقویت، همگونی، ناهمگونی، قلب، ابدال
1-مقدمه
شهر مزایجان در شهرستان بوانات و در شمال شرقی استان فارس قرار دارد. مردم این شهر به زبان فارسی سخن میگویند و با توجه به اینکه از زمانهای دور در این منطقه ساکن بودهاند، واژههای بسیاری از دوران باستان و به ویژه زبان پهلوی در زبان آنها وجود دارد که بررسی آنها مجالی دیگر میطلبد. برای آشنایی با قدمت منطقه و تاریخ آن که بی تاثیر روی تغییرات زبان شناسی نیست، به قسمتی از پژوهش خانی پور و همکاران (1400) اشاره می شود. «طی بررسیهای صورت گرفته مشخص گردید قدیمترین استقرار مربوط به نیمۀ دوم هزارۀ هفتم پیش از میلاد است... از دورۀ هخامنشی تا به امروز استقرارهای مختلفی در این منطقه شناسایی شده است که سه عامل رودخانه، زمینهای حاصلخیز و شیب از عوامل تاثیرگذار در شکلگیری استقرارها بودهاند. این آثار را به لحاظ ماهیت و ریختشناسی کلی میتوان به تپه و محوطه، ماندگاهها، بنا، قلعه، پلها، گورستان (قبور سنگی دوران تاریخی و قبور دوران اسلامی) معادن و محوطههای سرباره، آسیاب و نقوش صخرهای تقسیم کرد.» (خانی پور و همکاران، 1400: 7)
همانطور که یول میگوید: «همه ما با لهجه سخن میگوییم. این افسانه است که برخی گویندگان زبان لهجه دارند و برخی ندارند. ما ممکن است احساس کنیم که برخی گویندگان، لهجۀ مشخص و آشکاری دارند و برخی دیگر لهجۀ کمتر و نامحسوستری دارند؛ اما همۀ گویندگان زبان لهجه دارند.» (Yule, 2006: 195) ما در اینجا از واژۀ «لهجه» به جای «گویش» استفاده میکنیم. نخست به این دلیل که «از نظر فنی، واژۀ «لهجه» محدود به توصیف جنبههای تلفظی است... و با گویش که برای توصیف جنبههای دستوری، واژگانی و همچنین جنبههای تلفظی به کار میرود، تفاوت دارد.» (Yule, 2006: 195) دلیل دوم اینکه «لهجه گونهای است از یک زبان که با لهجههای دیگر آن زبان هستۀ ارتباطی مشترک دارد ولی گویشهای یک کشور با یکدیگر و با زبان رسمی هستۀ ارتباطی مشترک ندارند؛ یعنی سخنگویان آن جز در موارد حاشیهای بدون آموزش سخن یکدیگر را نمیفهمند.» (باطنی،1374: 28) روچ هم در تعریف لهجه (accent) و گویش (dialect) چنین میگوید: «زبانها لهجههای گوناگون دارند: آنها به طور متفاوتی به وسیلۀ مردمی از حوزههای جغرافیایی گوناگون، از طبقههای اجتماعی مختلف، با سن و تحصیلات متفاوت تلفظ میشوند. واژۀ لهجه اغلب با گویش اشتباه گرفته میشود. ما واژۀ گویش را به معنای گونهای از زبان به کار میبریم که نه تنها در تلفظ بلکه در واژگان، دستور زبان و ترتیب واژگان نیز تفاوت دارد. از سوی دیگر، تفاوت لهجه تنها در تلفظ است.» (Roach, 2009: 3) با توجه به این تعریف روچ از آنجایی که لهجۀ مردم مزایجان تفاوت چندانی از نظر دستور زبان و واژگان با زبان رسمی معیار ندارد و بیشتر اختلاف در تلفظ است، در این پژوهش اصطلاح «لهجۀ مزایجانی » را به کار می بریم که با وجود تلفظ متفاوت برخی واژگان، برای دیگر فارسیزبانان قابل فهم است.
«آواها و واجهای هر زبان به دلیل عوامل گوناگون و نیز اصل اقتصاد زبانی و قانون کمکوشی و آسانگویی به شکلهای مختلف دچار تحول، سایش و فرسایش میشوند. دگرگونیهای صامتها (همخوانها) و مصوتها (واکهها) در همۀ دورههای زبان فارسی دیده میشود؛ در دوران کنونی نیز مصوّتها و صامتهای بسیاری به شکل ابدال، کاهش، افزایش، همگونی، ناهمگونی و ... تغییر کردهاند.» (مشکوةالدینی، 1384: 78-61) در لهجۀ مردم مزایجان هم تغییرات متنوعی از فرایندهای واجی وجود دارد که در این پژوهش به آنها پرداخته میشود.
2-روش پژوهش
این پژوهش از نوع همزمانی است و برای گردآوری دادهها با توجه به اینکه هیچ کتاب علمی دربارۀ این لهجه وجود نداشت، از بیان مستقیم گویشوران بومی با سنهای مختلف (بیشتر سی تا هفتاد سال) استفاده شد. پس از جمع آوری دادهها، واژگانی که فرایندهای واجی در آنها مشاهده شد، به روش کیفی مورد تحلیل قرار گرفتند.
3-پیشینۀ پژوهش
دربارۀ گویشها و لهجههای استان فارس و بررسی فرایندهای واجی آنان پژوهشهای خوبی انجام شده است که میتوان به چند مورد اشاره کرد:
بررسی واج شناختی گویش آبادهای از امیری و زارعی (1393) که در این پژوهش، پرسشهای دربارۀ همخوانها و واکههای موجود در گویش آبادهای و فرایندهای واجی و ساختمان هجا مطرح و پاسخ گفته شده است. بررسی برخی فرایندهای واجی در گویش دارابی از رشیدی و رهسپار(1395) که به توصیف و تحلیل برخی از مهمترین فرایندهای واجی در شهرستان داراب در چارچوب واج شناسی خودواحد میپردازد. بررسی مقایسهای فرایند همگونی در گونههای زبانی استان فارس از منصف و زعفرانلو کامبوزیا و گلفام (1396) که به بررسی فرایند همگونی در همخوانهای پانزده گونۀ زبانی استان فارس از جمله شیرازی، شورابی، کازرونی، دوانی، عبدویی، ممسنی، پاپونی، ریچی، بیروکانی، دادنجانی، مهبودی، زاخرویهای، قلاتی، لاری و خنجی در چارچوب واجشناسی زایشی میپردازد. بررسی و تحلیل فرایندهای واجی گویش کوهمره سرخی از رنجبر (1399) و موارد متعدد دیگر که دربارۀ گویشها و لهجههای استان فارس انجام شده و البته پژوهشهای فراوانی هم دربارۀ گویشها و لهجههای کشوری به انجام رسیده است. اما دربارۀ لهجۀ مردم مزایجان بوانات تاکنون هیچ کتاب یا مقالهای نوشته نشده است که به بررسی و تحلیل این لهجه بپردازد.
بر این اساس این پژوهش به بررسی فرایندهای واجی در لهجۀ مزایجانی میپردازد و تفاوتهای آن با فارسی معیار را نشان میدهد (منظور از فارسی معیار، فارسی گویندگان خبر صدا و سیمای ایران است.) و تلاش می کند که به این پرسشها پاسخ دهد: چه فرایندهای واجی در این لهجه دیده میشود؟ کدام فرایند وجود ندارد؟ پرکاربردترین آنها کداماند؟ آیا در یک واژه تنها یک فرایند به کار رفته است یا زنجیرهای از آنها دیده می شود؟ و این فرایندها تا چه حد در واژه تغییر ایجاد کردهاند؟
4-فرایندهای واجی
«به تأثیرگذاری وتأثیرپذیریهای آوایی و تظاهرات ناشی از آن فرایندهای واجی گفته میشود.» (مشکوةالدینی، 1385: 130) این تغییرات آوایی به مرور زمان در زبان ایجاد می شود و در زبانها و گویشهای مختلف قابل مشاهده است. در اینجا به فرایندهای پرکاربرد در لهجۀ مزایجانی پرداخته میشود.
4-1-همگونی (Assimilation)
رایجترین فرایند واجشناختی در زبان، همگونی است که در آن دو واج، با گرفتن مقداری از ویژگی یا ویژگیهای واج نزدیک و کنار خود، همانندتر میشوند.(Odden, 2013: 208) همگونی دو نوع است: همگونی پیشرو و پسرو
همگونی پیشرو: «در همگونی پیشرو از دو همخوان همنشین، آن یکی که جایگاه نخستین را اشغال کرده است، ثابت و بدون تغییر میماند و همخوانی که در جایگاه دوم قرار دارد، دستخوش همگونی میشود.» (حق شناس، 1378: 152)
از نمونههای رایج این فرایند در لهجۀ مزایجانی ، زمانی است که همخوان /t/ پس از همخوان /s/ قرار میگیرد و حالت انسدادی خود را از دست میدهد و ویژگی سایشی را از همخوان کنارین پیش از خود به دست میآورد و تبدیل به /s/ میشود:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
شکسته نشاسته پسته | Šekesse Nešasse Pesse |
نمونۀ دیگری که در آن همخوان انسدادی به همخوان سایشی تبدیل میشود، تبدیل همخوان /d/ به /z/ است که در مثالهای زیر دیده میشود:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
یازده دوازده سیزده | Yazze Davazze Sizze |
میتوان گفت که در هر دو نمونه علت تبدیل، آسانی تلفظ سایشیها نسبت به انسدادیهاست.نمونۀ دیگر همگونی پیشرو، همانند شدن همخوان/k/ با همخوان پیش از خود از نظر واک است:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
بانک | Bāng |
که در اینجا /k/ بی واک به /g/ تبدیل شده است که همانند /n/ پیش از خود واکدار است.
همگونی پسرو زمانی رخ میدهد «که یک آوا بر آوای پیشین خود که هم در واژه و هم در خوانش زودتر میآید، تاثیر بگذارد.» (Koch, 2019: 72)
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
سقف | Saxf |
در این مثال در لهجۀ مزایجانی ، واج انسدادی و واکدار /q/ تحت تاثیر واج سایشی و بیواک پس از خود /f/، واک خود را از دست داده و به واج سایشی و بیواک /x/ تبدیل شده است.
4-2- ناهمگونی (Dissimilation)
«ناهمگونی، در برابر همگونی، تغییری است که در آن آواها کمتر به هم شبیه میشوند. همگونی بسیار رایجتر از ناهمگونی است؛ همگونی در کل زبان معمولاً باقاعده است، گرچه گاهی نیز بی قاعده است. ناهمگونی بسیار کمتر است و معمولاً بیقاعده است، گرچه ناهمگونی هم می تواند باقاعده باشد.» (Campbell, 2020: 28)
از پرکاربردترین ناهمگونیها در لهجۀ مزایجانی، ناهمگونی همخوان لثوی خیشومی/n/ با همخوان لثوی سایشی/z/ است که به همخوان دولبی خیشومی/m/ تبدیل میشود. در اینجا این فرایند در کنار ابدال /ā/ به /u/ و حذف /d/ دیده میشود:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
پانزده شانزده | Pumze šumze |
نمونۀ دیگر ناهمگونی همخوان لثوی خیشومی /n/ با همخوان لثوی سایشی/s/ و تبدیل آن به همخوان دولبی خیشومی /m/ است:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
شانس | šāms |
در نمونۀ زیر ناهمگونی همخوان دندانی انسدادی واکدار/d/ با همخوان ملازی انسدادی واکدار/q/ و تبدیل آن به همخوان دندانی انسدادی بیواک /t/ مشاهده میشود:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
چارقد | čārqat |
4-3-قلب (Metathesis)
«یکی از جالبترین فرایندهای آوایی وقتی صورت میگیرد که ما دو همخوان نزدیک هم را پسوپیش میکنیم. این نوع جابهجاییها را قلب مینامیم.» (صفوی، 1391: 113) صفوی در ادامۀ این تعریف مینویسد که شاید تصور شود که فقط افراد بیسواد این فرایند را به کار میبرند، اما این طور نیست و واژۀ «برف» را به عنوان نمونه میآورد که امروزه شکل درست واژه میدانیم اما در اصل قلب واژۀ «Vafr» است. (صفوی، 1391: 113)
هنریش هوک نیز در مقالهای با عنوان «قلب واجی منظم» (Regular Metathesis) افزون بر این واژه نمونۀ دیگری را در زبان فارسی ارائه میکند که امروزه شکل قلب شدۀ آن به کار میرود و آن «Surx» است که در اصل «Suxra» بوده است. (Hock, 1985: 435)
البته احمدخانی و همکاران در پژوهشی دربارۀ فرایند قلب در زبان فارسی میزان تحصیلات را در بهکارگیری این فرایند بسیار موثر میدانند: « پارامتر تحصیلات نشان داد كه افراد كمسواد و بیسواد بهطور معناداری بیش از افراد باسواد از این فرایند استفاده میكنند. همانگونه كه اشاره كردیم، علت این امر این است كه افراد بیسواد كه كمتر تحتتأثیر قراردادهای زبانی، بهویژه قراردادهای نوشتاری هستند، بیشتر از افراد تحصیلكرده از اصول ذاتیجهانی واجی زبانی تبعیت میكنند.» (احمدخانی و همکاران، 1395: 33)
در دانشنامۀ زبانشناسی از دو نوع قلب نام برده میشود و برای هر کدام نمونههایی آمده است: اولی قلب نزدیک (adjacent metathesis) است که در آن دو همخوان کنار هم، جای خود را با یکدیگر عوض میکنند؛ همانند:
foliage foilage
نوع دوم قلب دور (nonadjacent metathesis) است که همخوانهایی که جای خود را با یکدیگر عوض میکنند، از هم فاصله دارند و واژههایی را به عنوان نمونه میآورد که وقتی از زبان لاتین به اسپانیایی وارد شدهاند، دچار این نوع قلب شدهاند؛ همانند:
Parabola Palabra
(Strazny, 2011:678-679)
قلب واژۀ «کنار» با «کران» در زبان فارسی نیز از همین نوع است. در لهجۀ مزایجانی هر دو نوع قلب وجود دارد. در نمونههای زیر قلب نزدیک دیده میشود:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
توبره اخگر (در این واژه حذف و افزایش هم وجود دارد) قفل | torbe xorg qolf |
در مثالهای زیر قلب دور وجود دارد که با فاصلۀ یک حرف رخ داده است:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
رمل دلو | Lmr dul |
در «دلو» فرایند قلب باعث تغییر تلفظ /v/ نیز شده است. به نحوی که در اصل واژه تلفظ به صورت /v/ است و در واژۀ قلب شده به صورت /u/ در آمده است.
4-4-تضعیف (Lenition)
تضعیف فرایندی خاص نیست بلکه این اصطلاح فرایندهای مختلف واجی را در بر میگیرد که هر کدام ویژگی خاص خود را دارد. تراسک آن را این گونه تعریف میکند: «هر فرایند واجی که در آن یک همخوان یا دچار انسداد کمتر و یا واکدار می شود. » (Trask, 2006: 201) در اینجا چند نوع از تضعیف را که در لهجۀ مزایجانی به آن برخوردیم، مورد بررسی قرار میدهیم.
4-4-1-ناسودهشدگی (Approximantization)
یکی از پرکاربردترین تضعیفها در این لهجه، ناسودهشدگی همخوان انسدادی /b/ و تبدیل آن به همخوان ناسودۀ /w/ است که بر اساس شیوۀ تولید آن است. نمونۀ این مورد تبدیل توالی /ab/ به توالی /ow/ است:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
شبدر سبز | šowdar sowz |
نمونههای قابل ذکر دیگر برای این مورد تبدیل توالی /āb/ به توالی /ow/ است:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
آب آسیاب خواب آفتاب تابه | Ow āssiow xow aftow towe |
نمونۀ دیگر ناسودگی همخوان /f/ و تبدیل آن به /w/ است که در تبدیل توالی /af/ به /ow/ دیده میشود:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
افسار درفش | owsār derowsh |
4-4-2-واکداری (Voicing)
در این فرایند، تضعیف با واکدار شدن همخوان بیواک البته در میانه یا پایان واژه صورت میپذیرد:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
شاپرک | šowparu |
4-4-3-سایشیشدگی (Spirantization)
«سایشیشدگی نوعی فرایند تضعیف است که در آن، همخوانهای انسدادی به همخوان سایشی تبدیل میشوند.» (رزمدیده و کرد زعفرانلو، 1392: 108)
تبدیل همخوان انسدادی /d/ به همخوان سایشی /š/ و ساکن شدن آن:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
بدن | bašn |
4-4-4-حذف (Deletions)
«مرحلۀ پایانی در هر تضعیفی، حذف است: البته این بدان معنا نیست که همۀ حذفها نتیجۀ تضعیف است.» (lass, 2010: 159) این فرایند «در زبانشناسی حذف یک یا چند آوا (همانند واکه، واج و هجا) در یک واژه یا عبارت است.» (Harmon&Holman, 2010: 512) «این بافت خاص میتواند در یک واژۀ بسیط وجود داشته باشد یا در اثر یک فرایند ساختواژی همچون ترکیب یا وندافزایی ایجاد شود.» (کرد زعفرانلو کامبوزیا، 1398: 1)
حذف بر سه گونه است:حذف آغازین (Aphaeresis) : که در آغاز واژه رخ میدهد و موردی در این لهجه یافت نشد. حذف میانی (Syncope) : که در میانۀ واژه رخ میدهد و در این لهجه بیشتر به صورت حذف همخوان است و در مواردی حذف هجا نیز دیده میشود:
فرایند صورت گرفته | فارسی | آوانگاری مزایجانی |
حذف همخوان چاکنایی سایشی /h/ در فعل امر | بِهل | bel |
حذف همخوان چاکنایی سایشی /h/ در فعل نهی | نَهِل | nal |
این دو فعل در فارسی معیار امروز به صورت «بگذار و نگذار» تلفظ می شود.
فرایند صورت گرفته | فارسی | آوانگاری مزایجانی |
حذف همخوان دندانی انسدادی /d/ در اسم | رودخانه | ruxune |
حذف همخوان و هجای میانی در فعل | میگذاشتی | mešti |
حذف هجای میانی /dā/ در فعل | برداشتهاند | vaštan |
«گاه چندین فرایند آوایی، یکی پس از دیگری روی یک زنجیره عمل میکنند و شکلی را پدید میآورند که با شکل اولیۀ زنجیره تفاوت بارزی دارد. » (صفوی، 1391: 114) در موارد ذکر شده چندین فرایند آوایی رخ داده است. مثلاً در نمونۀ اخیر فرایندهای دیگری همچون ابدال /b/ به /v/ ، حذف میانی /r/ و حذف پایانی همخوان های /h/، /ā/ و /d/ هم دیده میشود:
برداشته اند ورداشته اند وشتن.
حذف پایانی (Apocope) : که در پایان واژه رخ میدهد و در لهجۀ مزایجانی پرکاربرد است:
فرایند صورت گرفته | فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
حذف همخوان دندانی انسدادی /t/ | دست | das |
حذف همخوان دندانی انسدادی/d/ | کلید | kili |
در این واژه ابدال نیز رخ داده است: پس از /k/ واکۀ میانه /e/ به واکۀ افراشتۀ /i/ تبدیل شده است، یعنی افراشتگی هم صورت گرفته است.
فرایند صورت گرفته | فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
حذف همخوان لثویکامی سایشی/š/ | مرزنگوش | mārzangu |
حذف همخوان لثوی سایشی/z/ | امروز | emru |
حذف همخوان لثوی سایشی /z/ | هنوز | hani |
4-5-تقویت (Fortition)
«فرایندی که درجۀ قدرت یک آوا را بالاتر میبرد، تقویت خوانده میشود. این تغییرات شامل انسدادی شدن سایشیها، بی واک شدن انسدادیهای واکدار و تبدیل شدن واجهای غلتان به سایشی و حتی انسایشی میشود.» (Nathan, 2008: 75)
در نمونۀ زیر بیواک شدن همخوان انسدادی واکدار /d/ و تبدیل آن به همخوان انسدادی بیواک /t/ دیده میشود:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
لگد | laqat |
با اینکه واکدارشدگی از موارد تضعیف شمرده میشود اما واکدارشدگی همخوان گرفته در آغاز واژه را میتوان از موارد تقویت به حساب آورد. «برخی پژوهشگران برای دستهبندی این فرایند در زمرۀ فرایندهای تضعیف یا تقویت با توجه به نوع همخوان تمایز قائل میشوند. برای نمونه، لوشوتسکی واکدارشدگی همخوانهای گرفته یا غیر رسا را در زمرۀ تقویت قرار داده است.» (ثباتی و افشار، 1395: 20) همانند نمونۀ زیر:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
کلاغ | qolāq |
که همخوان گرفته و بیواک /k/ در آغاز واژه واکدار شده و به /q/ تبدیل شده است.
از مهمترین فرایندهای تقویت، فرایند اضافه است.
4-5-1-اضافه (Addition)
فرایندی است پرکاربرد در مقابل حذف و آن افزودن همخوان یا هجا به واژه است و بر اساس محل افزوده شدن همخوان یا هجا سه نوع مختلف دارد:
«اضافه به آغاز واژه را «پیشهِشت» (Prosthesis)، به میانۀ واژه را «میانهِشت» (Epenthesis) و به آخر واژه را «پسهِشت» (Paragoge) میگویند.» (Marmaduke Hewitt & Beach, 1889:663)
نمونههای پیشهشت: واژههایی در لهجۀ مردم مزایجان وجود دارد که در برابر فارسی معیار امروز شاید بتوان آنها را نمونههای فرایند پیشهشت دانست؛ اما اگر به ریشۀ پهلوی آنها رجوع کنیم، میتوانیم بگوییم که این فارسی معیار امروزی است که دچار حذف آغازین شده است. به هر حال از آنجا که روش این پژوهش همزمانی است، نمونههای زیر برای فرایند پیشهشت ارائه می شود:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
شکستن شمردن شناختن شنیدن |
ošmordan ošnaxtan ošnoftan |
نمونههای میانهشت:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
خیس کرک | Xilis korik |
نمونههای پسهشت:
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
مو گره ریواس | mud gerend ruāsk |
در واژۀ اخیر واکۀ بلند /i/ به واکۀ بلند /u/ تبدیل و همخوان /k/ به پایان واژه افزوده شده است.
4-6-ابدال (Substitution)
ابدال «تبدیل یک همخوان به همخوانی است که یا سادهتر تولید می شود و یا وضوح بیشتری در درک پدید میآورد.» (صفوی،1391: 113) مهمترین ابدالهای لهجۀ مزایجانی به شرح زیر است:
4-6-1-ابدال واکه (Vowel Substitution)
کوتاهشدگی واکهای (Vowel Reduction) فرایندی است که در آن واکههای بلند به واکههای کوتاه تبدیل میشوند. بسامد این فرایند همانند زبان فارسی معیار، در لهجۀ مزایجانی بالاست.
1)تبدیل واکه بلند /ā/ به واکه کوتاه /a/
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
قاشق دولاخ قاتق ملاقه | Qašoq Dulax Qatoq malaqe |
2)تبدیل واکه بلند /i/ به واکه کوتاه /e/
فارسی معیار | آوانگاری مزایجانی |
ریخته بیخته ریسمان | rexte bexte resmun |
در این واژه تبدیل واکۀ بلند /ā/ به واکۀ بلند /u/ نیز وجود دارد.
3) تبدیل واکۀ بلند /u/ به واکۀ کوتاه /o/