زبان و ادب فارسی واحد سنندج
,
العدد4,السنة
13
,
پاییز
1400
فرهنگ عامه مجموعه آیینها و مراسم، اسطورهها، افسانهها، داستانها، مَثَلها، ترانهها، لالاییها، چیستانها، بازیها و سرگرمیها، باورها و خرافهها و... یک قوم است. سفرنامهها از جمله نوشتههایی است که اطلاعات وسیع و ارزشمندی از اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ف أکثر
فرهنگ عامه مجموعه آیینها و مراسم، اسطورهها، افسانهها، داستانها، مَثَلها، ترانهها، لالاییها، چیستانها، بازیها و سرگرمیها، باورها و خرافهها و... یک قوم است. سفرنامهها از جمله نوشتههایی است که اطلاعات وسیع و ارزشمندی از اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... مردم سرزمینهای گوناگون در آنها یافتمیشود. بنابراین واکاوی اینگونه نوشتهها در شناخت جلوههای فرهنگ عامۀ یک سرزمین بسیار مؤثر است. در این پژوهش که با روشی توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای صورت میگیرد، دو سفرنامۀ سفری به دربار سلطان صاحبقران و در سرزمین آفتاب، نوشتۀ هینریش بروگش آلمانی، که در زمان ناصرالدین شاه دو بار به ایران سفر کرده، با هدف بازخوانی جلوههای فرهنگ عامۀ ایرانی عصر قاجار، بررسی شدهاست. دستاورد پژوهش نشان میدهد که بخش قابل توجهی از این سفرنامهها به شرح و توصیف مؤلفههای فرهنگ عامۀ ایرانی اختصاص دارد. وصف صورت و سیرت ایرانیان، زیورآلات و آرایش، شکار، جشنها و شادمانیها، آیین سوگواری محرم، آیین ازدواج و عروسی، آیین مرگ، آداب و عادات غذاخوردن، آداب مهمانی و مهماننوازی، زبان و ادبیات عامه، بناها و مکانهای عامیانه، هنرهای عامیانه و صنایع دستی و باورها و خرافات مهمترین عناصر فرهنگ عامۀ ایرانی است که بروگش در سفرنامههای خود با نگاهی تیزبین و فراگیر پیرامون آنها سخن گفتهاست. در بخشهایی از سفرنگارههای بروگش، ذهنیت و نگاه غربی به شرقی که دیگری را با خود مقایسه میکند و خود را برتر میشمارد، به چشم میخورد. هر چند که قضاوتهای منصفانه نیز در آنها کم نیست و میتواند وجه تمایز این سفرنامهها با بسیاری از سفرنامههای اروپایی باشد.
تفاصيل المقالة
ادبیات و زبان های محلی ایران زمین
,
العدد4,السنة
10
,
پاییز
1399
قوم زاگرسنشین لک با پیشینۀ تاریخی و فرهنگی درخشان خود و با زبان شیرین لکی و ادبیات شفاهی پُربار خود، از روزگاران گذشته تا به امروز، میراثدار و پاسدارِ فرهنگِ کهنسرزمینِ ایران، بودهاست. زبان قوم لک که از گروه زبانهای شمال غربیِ ایرانی است، علاوه بر اینکه ریشه در زب أکثر
قوم زاگرسنشین لک با پیشینۀ تاریخی و فرهنگی درخشان خود و با زبان شیرین لکی و ادبیات شفاهی پُربار خود، از روزگاران گذشته تا به امروز، میراثدار و پاسدارِ فرهنگِ کهنسرزمینِ ایران، بودهاست. زبان قوم لک که از گروه زبانهای شمال غربیِ ایرانی است، علاوه بر اینکه ریشه در زبانهای باستانی ایران دارد؛ خویشاوند نزدیک زبان فارسی است و همواره از آن تأثیر پذیرفته و متقابلاً نیز بر آن تأثیر گذاشتهاست تا جایی که ادبیات شفاهی قوم لک با غنای کمنظیر خود، لبریز از مثلهای شیرین و دیرینی است که وجوه اشتراک فراوانی با مثلهای فارسی دارد و مقایسۀ مثلهای دو زبان و نمایانساختن تشابهات آنها، راهی مناسب برای اثبات پیوستگی زبان لکی با زبان فارسی و نشاندادن میزان داد و ستد دیرینه و دائمی دو زبان با همدیگر است. در این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای و دادههای میدانی صورت گرفته، پنجاه مَثل زبان لکی با مثلهای مشابه خود در زبان فارسی مقایسه و همانندیها و ناهمانندیهای آنها بررسی شدهاست. دستاورد پژوهش نشان میدهد که مفهوم و کاربرد هر کدام از پنجاه مثل زبان لکی، با مفهوم و کاربردِ مثلِ فارسیِ مشابه خود، یکسان است و تنها تفاوت مثلها، مربوط به ساختار آنهاست که گاه اندک و قابل چشمپوشی، و گاه تا حد کُل ساختار دو مثل پیش میرود و ناشی از تفاوتهای آوایی، لغوی و نحوی دو زبان، تفاوتهای اقلیمی و جغرافیایی دو قوم و نوع نگاه آنها به عناصر محیط پیرامون خود و بازتاب این عناصر در ادبیات شفاهی خویش است.
تفاصيل المقالة
هلالی جغتایی از سرایندگان برجستۀ شعر فارسی در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است که افزونبر غزلیات لطیف عاشقانه، منظومههای عاشقانه و عارفانۀ درخور توجهی نیز از او به یادگار مانده است. یکی از این منظومهها، مثنوی صفاتالعاشقین است که در 1237 بیت و در قالب بیست باب أکثر
هلالی جغتایی از سرایندگان برجستۀ شعر فارسی در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری است که افزونبر غزلیات لطیف عاشقانه، منظومههای عاشقانه و عارفانۀ درخور توجهی نیز از او به یادگار مانده است. یکی از این منظومهها، مثنوی صفاتالعاشقین است که در 1237 بیت و در قالب بیست باب سروده شده است. در این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، مثنوی صفاتالعاشقین هلالی ازنظر پیوند با نوع ادبی تعلیمی و کاربرد آموزههای اخلاقی و تعلیمی بررسی و تحلیل شده است. دستاورد پژوهش گویای این است که منظومۀ صفاتالعاشقین سرشار از مفاهیم اخلاقی و تعلیمی است؛ تاجاییکه از مجموع ابیات این منظومه، 893 بیت (72 درصد) در تمجید و توصیۀ فضیلتها و نکوهش و نهی از رذیلتهای اخلاقی آمده است. قناعت، کمخوابی و کمخوردن، ادب، سخاوت، صبر، عزلت و از غوغای خلایق رَستن، کمگویی، احسان، وفا، همت، شُکر، شجاعت، صدق و راستی، تواضع، حیا، ناپایداری دنیا و ترک آن و خُلق خوش، موضوعهای اخلاقی و تعلیمی هفدهگانهای است که هلالی در مثنوی صفاتالعاشقین از آنها سخن رانده است. نکتۀ تأملبرانگیزی که در بطن برخی از این موضوعات دیده میشود، نمود نگرش عرفانی و صوفیانه است.
تفاصيل المقالة
ادبیات تعلیمی از کهنترین و رایجترین گونههای ادبی جهان است که آموزههایی اخلاقی و عقلانی را به مخاطب ارائه میکند تا با کاربست آنها در زندگی، به سعادتمندی و نیکبختی برسد. ادبیات فارسی از دیرباز، جلوگاه نابترین و نغزترین معانی و مضامین اخلاقی و تعلیمی بوده و در هر أکثر
ادبیات تعلیمی از کهنترین و رایجترین گونههای ادبی جهان است که آموزههایی اخلاقی و عقلانی را به مخاطب ارائه میکند تا با کاربست آنها در زندگی، به سعادتمندی و نیکبختی برسد. ادبیات فارسی از دیرباز، جلوگاه نابترین و نغزترین معانی و مضامین اخلاقی و تعلیمی بوده و در هر دوره، بخش انبوهی از شعر فارسی به پند و حکمت و موعظه اختصاص داشته است. عماد فقیه کرمانی از شاعران پارسیگوی قرن هشتم هجری است که در سرودن انواع شعر چون غزل و قصیده و مثنوی تبحری تمام داشته و شعرش با مبانی تصوف و اندیشهها و آموزههای عرفانی درآمیخته است. در این پژوهش با روشی توصیفیتحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای، آموزهای اخلاقی و تعلیمی در پنج گنج عماد فقیه کرمانی بررسی شده است تا جایگاه و ارزش اخلاق و تعلیم در شعر او مشخص شود و همچنین گوشهای از مقام ادبی این شاعر آشکار گردد. دستاورد پژوهش نشان میدهد که در مثنویهای عماد فقیه کرمانی، موضوعهای اخلاقی و تعلیمی که تلفیقیافته از اندرزهای کهن و آموزههای عرفانی و صوفیانه است، بازتابی گسترده دارد. مواعظ سیاسی و حکومتی، عبادت و بندگی خدا، ناپایداری و بیاعتباری دنیا، گشادهدستی و سخاوت، علم و علمآموزی، رازداری، کمآزاری و... از مهمترین و پربسامدترین مسائل اخلاقی و تعلیمی در پنج گنج عماد فقیه است.
تفاصيل المقالة
چکیده
در میان پیروان شاهنامه و فردوسی، گرشاسبنامۀ اسدی طوسی جای گاهی ویژه دارد. اسدی با رفتن به آذربایجان و قرار گرفتن در جوّ مساعد آنجا، به تکمیل کار شاهنامه و فردوسی دست یازید و مثلِ نظامی، به سرودن بخشهای سروده نشده روایات ملّی در شاهنامه، روی آورد. تکمیل کار پیش أکثر
چکیده
در میان پیروان شاهنامه و فردوسی، گرشاسبنامۀ اسدی طوسی جای گاهی ویژه دارد. اسدی با رفتن به آذربایجان و قرار گرفتن در جوّ مساعد آنجا، به تکمیل کار شاهنامه و فردوسی دست یازید و مثلِ نظامی، به سرودن بخشهای سروده نشده روایات ملّی در شاهنامه، روی آورد. تکمیل کار پیشینیان، اغلب با دلهرۀ تاثیر و تقلید از آن ها هم راه است و شاعران می کوشند خود را از زیر سایۀ شاعر پیشین به در آورند. این پژوهش در صدد است کوشش و بیش متنیتی را که اسدی برای خارج شدن از حوزۀ تاثیر شکل، زبان و اندیشه های پیش متن (شاهنامه) انجام داده است، بر اساس دیدگاه هارولد بلوم، مشخص کند. یافته ها نشان می دهد که اسدی به دلیل اضطراب تاثیر، خواسته است متفاوت از شاهنامه باشد و از سیطرۀ آن بگریزد. وی با واردکردن برهمن به جای موبد و پرسش های جهان بینانه ای که گرشاسب، در مورد آفرینش هستی و خلقت انسان از او می کند، و با روی آوردن به اطناب و وصفهای زیبا و استوار و حاکم کردن دیدگاه و فلسفهای متفاوت با اندیشه های کهن ایرانی در مساله مهم دادگری در حکومت و دادپیشگی شاهان، و گزیدن کارکردهایی نمایشی چون خودنمایی و اظهار قدرت در رزمها و قرار دادن صحنه ها و میدان های متعدد رزم دریایی و اژدهاکشی های مکرر ... و مهم تر از همه، نسبت دادن توان مندی هایی چون آزمودن جهان پهلوان به وسیلة ضحاک (اژی دهاک) و قراردادن داستان در روزگار و زیر نظر اژدهایی مردمخوار و پدرکش چون ضحاک، این اثر را متفاوت از شاهنامه کرده است؛ اما، نشانه های وابستگی متعددی، حتا در تکرار مصراع ها و ابیات، از تاثیر شاهنامه بر گرشاسب نامه هویدا است و اسدی در دیالکتیک وابستگی به/ گریز از زبان شاعرانۀ پیشین، هم وابسته به شاهنامه و هم در گریز از آن بوده است.
تفاصيل المقالة
بحث اصلی این مقاله مربوط به حروف اضافه و حروف ربط در زبان فارسی است و مقوله ای تازه را در زمینة تحول کارکردهای حروف در ادبیات معاصر ایران مطرح می کند. ادب فارسی همیشه حروف را در بحث دستور زبان مطرح کرده است؛ اما در این مجال تلاش بر آن است که نشان داده شود، ادبیات معاصر، أکثر
بحث اصلی این مقاله مربوط به حروف اضافه و حروف ربط در زبان فارسی است و مقوله ای تازه را در زمینة تحول کارکردهای حروف در ادبیات معاصر ایران مطرح می کند. ادب فارسی همیشه حروف را در بحث دستور زبان مطرح کرده است؛ اما در این مجال تلاش بر آن است که نشان داده شود، ادبیات معاصر، حروف را در حوزة معانی و بیان و بدیع وارد می کند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications