رهبری و مدیریت آموزشی
,
العدد5,السنة
16
,
زمستان
1401
هدف پژوهش حاضر شناسایی تجارب زیسته راهبران آموزشی از رهبری برنامه درسی در مدارس بود. این پژوهش بر مبنای رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی به روش تحلیل مضمون بود. مشارکتکنندگان شامل افراد خبره و صاحبنظران کلیدی درزمینه رهبری برنامه درسی بود که بهصورت هدفمند مورد مصاحبهه أکثر
هدف پژوهش حاضر شناسایی تجارب زیسته راهبران آموزشی از رهبری برنامه درسی در مدارس بود. این پژوهش بر مبنای رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی به روش تحلیل مضمون بود. مشارکتکنندگان شامل افراد خبره و صاحبنظران کلیدی درزمینه رهبری برنامه درسی بود که بهصورت هدفمند مورد مصاحبههای نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. دادهها با 15 نفر به اشباع نظری رسید. روایی دادهها با بازبینی مجدد فرایند کدگذاری و همچنین چند خبره آشنا با کدگذاری انجام شد. همچنین برای پایایی نیز از ضریب توافق بین کدگذاران استفاده شد که حاصل 3 مصاحبه 82/0 حاصل شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها نیز از روش کدگذاری و از نرمافزار MAXQDA استفاده شد. بر اساس یافتههای حاصل از کدگذاریهای مربوط به 15 مصاحبه تعداد 286 مقوله فرعی احصاء گردید که نهایتاً مقولههای فرعی یادشده در 7 مقوله اصلی: ارتباط بین اولیا و همکاران با اداره ، استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات ، انعکاس مشکلات آموزشی موجود و تلاش برای رفع آنها ، توجه به نظریه ساختن گرایی در رهبری برنامه درسی، الگوبرداری از تدریس موفق معلمان، کسب تجربه و رشد و بالندگی و تغییر و اجرای برنامههای درسی بهعنوان تجارب زیسته راهبران آموزشی از رهبری برنامه درسی طبقهبندی شدند. از یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که اداره آموزشوپرورش برای رهبران برنامه درسی دوره های آموزش فن آوری اطلاعات و ارتباطات پیش بینی و اجرا نماید. در منصوب نمودن رهبری آموزشی، برخی توانائیهای رهبری ازجمله تجربه اداری دخالت داده شود. همچنین لازم است روشهای تدریس موفق به کلیه راهبران آموزشی در یک دوره عملی و آموزشی انتقال داده شود تا آنها نیز به نوبه خود تجربیات و آموخته های خود را به همکاران خود انتقال دهند و رهبران آموزشی ضمن کسب تجربه های لازم از بالندگی مطلوبی برخوردار شوند.
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد5,السنة
15
,
زمستان
1397
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر شیوة آموزش به کمک نقشة مفهومی بر میزان یادگیری درس زیستشناسی و بهویژه در راستای یادگیری معنیدار اجرا شد. برای این منظور از یک طرح نیمهآزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد. جامعة آماری این پژوهش دانش آموزان سال سوم متوسطه علوم تجربی أکثر
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر شیوة آموزش به کمک نقشة مفهومی بر میزان یادگیری درس زیستشناسی و بهویژه در راستای یادگیری معنیدار اجرا شد. برای این منظور از یک طرح نیمهآزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد. جامعة آماری این پژوهش دانش آموزان سال سوم متوسطه علوم تجربی استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 92-93 بود که دو کلاس به روش نمونهگیری هدفمند (که هر کلاس شامل 20 نفر بود) انتخاب شدند که در گروه کنترل فراگیران به شیوة مرسوم درسهای مذکور را یاد میگرفتند و در گروه آزمایشی، مطالب درسی در قالب نقشههای مفهومی به دانشآموزان ارائه شد. تأثیر این کاربندی بر پیشرفت تحصیلی فراگیران در درس زیستشناسی از طریق آزمونهای پیشرفت تحصیلی با شاخصهای مقبول روایی و پایایی اندازهگیری شد. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که آموزش نقشة مفهومی بر میزان پیشرفت تحصیلی درس زیستشناسی و همچنین یادگیری معنادار آن تأثیر مثبتی داشته است.
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد5,السنة
15
,
زمستان
1397
یادگیری خدمترسانی (Service Learning) بهعنوان یکی از رویکردها و گفتمانهای جدید یادگیری، تاریخچهای در حدود یک قرن دارد. یادگیری مفاهیم درسی از طریق مشارکت در یک طرح خدمترسانی اجتماعی را یادگیری خدماترسانی میگویند. این رویکرد آموزشی که یکی از انواع یادگیری تجربی است أکثر
یادگیری خدمترسانی (Service Learning) بهعنوان یکی از رویکردها و گفتمانهای جدید یادگیری، تاریخچهای در حدود یک قرن دارد. یادگیری مفاهیم درسی از طریق مشارکت در یک طرح خدمترسانی اجتماعی را یادگیری خدماترسانی میگویند. این رویکرد آموزشی که یکی از انواع یادگیری تجربی است، فرصتی برای یادگیرندگان فراهم میکند تا نیازهای اجتماعشان را بشناسند، برای رفع یکی از آن نیازها برنامهریزی کنند و حین مراحل مختلف کار (از برنامهریزی تا اجرای طرح و ارزیابی آن) مفاهیم مندرج در کتاب درسی را یاد بگیرند. یادگیری خدماترسانی تجربه آموزش سنتی را با زندگی واقعی پیوند میدهد و امکان مواجهه با چالشها و مسائل زندگی روزمره را برای یادگیرندگان مهیا میکند. این گفتمان آموزشی، بر برنامه درسی و محتوای آموزشی متمرکز است و نهتنها کتاب درسی را فراموش نمیکند بلکه از طریق تجربه عملی و بهکارگیری آموزههای مدرسه برای خدمت به گروهی از جامعه که به آن خدمت نیاز دارند، درک یادگیرندگان از محتوای آموزشی را عمیقتر و ملموستر میکند.آیزنر (Eisner.W.Elliot) این نوع یادگیری را بهعنوان یکی از ضروریات مدارس و دانشگاههای امروز تلقی میکند و لزوم توجه به تربیت دانشجویان و دانشآموزانی متبحر با مهارتهای فنی "بررسی و شناخت"، "تفکر انتقادی" و "برقراری ارتباط مؤثر"را تأکید میکند. در این پژوهش کیفی از جستار نظرورزانه بهعنوان روش پژوهش و از بررسی مستندات بهعنوان ابزار جمعآوری اطلاعات استفاده شده است. با توجه به هدف مطالعه مباحثی مانند تعریف، مبانی فلسفی، مدلهای این نوع از یادگیری، برنامه درسی مبتنی بر آن، اصول، مزایا و معایب این نوع آموزش بهمنظور ببین ضرورت توجه به یادگیری خدماترسانی در طراحی برنامههای درسی نظام آموزشی ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد4,السنة
14
,
پاییز
1396
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه باورهای ضمنی هوش و جهتگیری اهداف پیشرفت با تعللورزی تحصیلی انجام شد. برای این منظور 384 دانشجو به شیوه نمونهگیری طبقهای نسبتی از میان کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز (11200 نفر)، انتخاب شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامهها أکثر
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه باورهای ضمنی هوش و جهتگیری اهداف پیشرفت با تعللورزی تحصیلی انجام شد. برای این منظور 384 دانشجو به شیوه نمونهگیری طبقهای نسبتی از میان کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز (11200 نفر)، انتخاب شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای مقیاس ارزیابی تعللورزی تحصیلی، باورهای ضمنی هوش و مقیاس جهتگیری اهداف پیشرفت استفاده شد. دادههای گردآوری شده، با استفاده از روش همبستگی پیرسون و آزمون t برای گروههای مستقل در نرمافزار SPSS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیلها نشان داد که بین باورهای ضمنی هوش افزایشی و جهتگیری هدف تبحرگرایی با تعللورزی تحصیلی رابطه منفی معنادار و باورهای ضمنی هوش ذاتی و جهتگیریهای هدف عملکردگریزی و تبحرگریزی با تعللورزی تحصیلی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. نیز نتایج نشان داد که بین دانشجویان دختر و پسر از نظر تعللورزی تحصیلی تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین 41 درصد از دانشجویان تعللورزی بالا و بسیار بالا دارند.
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد5,السنة
13
,
زمستان
1395
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تجربه دبیران علوم دوره دبیرستان از ماهیت علم می باشد. این مطالعه به شیوه کیفی و به روش پدیدارشناسی با نمونه گیری هدفمند با استفاده از مصاحبه نیمه سازمان یافته انجام پذیرفت. حوزه پژوهشی شامل کلیه دبیران علوم ( فیزیک، شیمی، زیست شناسی و زمین شناس أکثر
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی تجربه دبیران علوم دوره دبیرستان از ماهیت علم می باشد. این مطالعه به شیوه کیفی و به روش پدیدارشناسی با نمونه گیری هدفمند با استفاده از مصاحبه نیمه سازمان یافته انجام پذیرفت. حوزه پژوهشی شامل کلیه دبیران علوم ( فیزیک، شیمی، زیست شناسی و زمین شناسی) دوره متوسطه شهر تبریز بود. براساس روش نمونه گیری هدفمند، مصاحبه های نیمه سازمان یافته با 30 دبیر علوم در شهر تبریز در خصوص ماهیت علم صورت گرفت. برای دستیابی به اعتبار و قابلیت اطمینان از بررسی سوالات مصاحبه توسط اساتید صاحب نظر، روش مطالعه ی مکرر، مقایسه مستمر داده ها، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش پیشنهادی اسمیت (1995) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از تجربیات دبیران در 10 مضمون اصلی چگونگی تعریف علم ، مجزا بودن علوم تجربی از سایر موضوعات ، ماهیت موقتی علم ، ذهنیت و نظریه محور بودن علم و نقش تخیل و خلاقیت در علم عملکرد وفرق بین قانون و نظریه علمی ، نقش مشاهده و استنتاج در علم ، روش علمی ، تاثیر زمینه فرهنگی و اجتماعی در فراگرد علمی ، ویژگی دانشمندان ، و چندین مضمون فرعی خلاصه گردید.
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد1,السنة
16
,
بهار
1398
اهمالکاری تحصیلی یکی از پدیدههای رایج در بین دانشآموزان است. عوامل متعددی با این پدیده ارتباط دارند. پژوهش فعلی با هدف طراحی الگوی مفهومی اهمالکاری تحصیلی بر اساس تجارب بیواسطة دانشآموزان درگیر این پدیده انجام شد. پژوهش حاضر از نوع کیفی و نظریه زمینهای بود. مشارک أکثر
اهمالکاری تحصیلی یکی از پدیدههای رایج در بین دانشآموزان است. عوامل متعددی با این پدیده ارتباط دارند. پژوهش فعلی با هدف طراحی الگوی مفهومی اهمالکاری تحصیلی بر اساس تجارب بیواسطة دانشآموزان درگیر این پدیده انجام شد. پژوهش حاضر از نوع کیفی و نظریه زمینهای بود. مشارکتکنندگان در پژوهش 30 نفر از دانشآموزان دورة دوم متوسطه نواحی پنجگانه شهر تبریز بودند که بهروش نمونهگیری هدفمند و نظری انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات از روش مصاحبه نیمهسازمانیافته استفاده شد. تجزیهوتحلیل دادهها بر اساس الگوی Corbin و Straus صورت گرفت. نتایج پژوهش 33 مضمون فرعی و 12 مضمون اصلی را مشخص ساخت. طبقة مرکزی استخراج شده از مضامین، نگرش ابزاری به یادگیری بود. مضامین مطابق الگوی پارادایمی در حیطههای زمینه، فرایند و پیامد جای گرفتند. با ترسیم ماتریس شرطی- پیامدی و الگوی مفهومی پژوهش، مؤلفههای مرتبط با اهمالکاری تحصیلی دانشآموزان و چگونگی تعامل آنها با یکدیگر مشخص گردید. حاصل کلی مطالعه حاضر این بود که نگرش ابزاری به یادگیری نقش حلقة رابط بین عوامل زمینهای و فرایند را ایفا میکند. عوامل زمینهای بهواسطة نگرش ابزاری به یادگیری و همچنین عوامل فرایندی ضعف در برنامهریزی، ضعف در مدیریت زمان و ذهنآگاهی پایین به تأخیر در انجام تکلیف میانجامند. تعلل در انجام تکلیف دارای پیامدهای تحصیلی و عاطفی است.
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد4,السنة
17
,
پاییز
1399
هدف این پژوهش، شناسایی بسترهای کاهش تمرکز و فراهم کردن شرایط اجرای آزادسازی برنامه درسی در دورۀ ابتدایی است. رویکرد پژوهش از نوع کیفی و به روش تحلیل محتوای عرفی است. جامعۀ آماری پژوهش شامل همۀ کارشناسان آموزش ابتدایی و کارشناسان گروههای آموزشی مناطق 24 گانه ادارات آموز أکثر
هدف این پژوهش، شناسایی بسترهای کاهش تمرکز و فراهم کردن شرایط اجرای آزادسازی برنامه درسی در دورۀ ابتدایی است. رویکرد پژوهش از نوع کیفی و به روش تحلیل محتوای عرفی است. جامعۀ آماری پژوهش شامل همۀ کارشناسان آموزش ابتدایی و کارشناسان گروههای آموزشی مناطق 24 گانه ادارات آموزش پرورش استان آذربایجان غربی در سال تحصیلی 95-96 بوده است که بهصورت روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و حجم نمونهها تا نقطۀ اشباعشدگی دادهها ادامه یافت. در این راستا مصاحبههای نیمهساختاریافتهای با 13 نفر از کارشناسان صورت گرفت. بهمنظور اطمینان و اعتباربخشی به دقت و صحت دادهها از تکنیک کنترل اعضا و تکنیک کسب اطلاعات دقیق موازی استفاده شد. یافتههای این تحقیق، 7 مضمون اصلی: گفتمان تغییر، تفکر سیستمی، دیسیپلین یا حوزههای موضوعی نرم، رویکرد تلفیقی، توانمندسازی ارگانیکی، دانش معلمی و گروههای مهارت کانونی را در برمیگیرد.
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد4,السنة
16
,
پاییز
1398
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر آموزش مبتنی بر مغز بر میزان یادگیری و آمادگی زبانی نوآموزان پیشدبستانی بوده است. این پژوهش به روش شبه آزمایشی و با طرح پیشآزمون و پسآزمون اجرا شد. جامعة آماری شامل همة نوآموزان دورة پیشدبستانی شهر تبریز است. آزمودنیهای 40 نوآموز بودند که أکثر
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر آموزش مبتنی بر مغز بر میزان یادگیری و آمادگی زبانی نوآموزان پیشدبستانی بوده است. این پژوهش به روش شبه آزمایشی و با طرح پیشآزمون و پسآزمون اجرا شد. جامعة آماری شامل همة نوآموزان دورة پیشدبستانی شهر تبریز است. آزمودنیهای 40 نوآموز بودند که به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و کنترل (دو کلاس 20 نفره) قرار گرفتند. به مربی گروه آزمایش طی 9 جلسه و به اولیای نوآموزان طی دو جلسه آموزش مبتنی بر مغز آموزش داده شد. محیط یادگیری بر اساس مؤلفههای تأثیرگذار بر مغز (نور، تغذیه، اکسیژن، رنگ، موسیقی و آب) تغییر یافت. سپس در گروه آزمایش، آموزشها با توجه به اصول برنامه درسی مبتنی بر مغز به مدت 4 ماه ارائه شد. برای هر دو گروه پیشآزمون و پسآزمونی با توجه به محتوای فعالیتهای در نظر گرفته شده در دورة پیشدبستانی اجرا شد. دادههای پژوهش با استفاده از آزمون کوواریانس و تی (t) تحلیل شد. یافتهها حاکی از آن بود که آموزش مبتنی بر مغز بر افزایش میزان یادگیری و پایداری یادگیری و نیز آمادگی زبانی آنان تأثیر معنیدار دارد.
تفاصيل المقالة
پژوهش در برنامه ریزی درسی
,
العدد1,السنة
17
,
بهار
1399
پژوهش حاضر در جستجوی کشف تجارب آموزشی مشترک معلمان دورة ابتدایی از وضعیت موجود آزادسازی برنامه درسی بوده است. هدف پژوهش نشان دادن تمهیدات و اقداماتی بود که در راستای آزادسازی برنامه درسی صورت گرفته است. روش پژوهش از نوع تحقیقات کیفی و به شیوة پدیدارشناسی تفسیری بوده و ج أکثر
پژوهش حاضر در جستجوی کشف تجارب آموزشی مشترک معلمان دورة ابتدایی از وضعیت موجود آزادسازی برنامه درسی بوده است. هدف پژوهش نشان دادن تمهیدات و اقداماتی بود که در راستای آزادسازی برنامه درسی صورت گرفته است. روش پژوهش از نوع تحقیقات کیفی و به شیوة پدیدارشناسی تفسیری بوده و جامعة آماری پژوهش، همة آموزگاران مدارس دورة ابتدایی شهرستانهای خوی و چایپاره را در سال تحصیلی 96-95 شامل شده است که بهصورت نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. در این راستا مصاحبههای نیمهساختاریافتهای با 23 نفر از آموزگاران صورت گرفت. دادههای بهدستآمده با استفاده از روش پدیدارشناسی اسمیت (1995) مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفت. یافتههای این تحقیق دارای 4 مضمون اصلی شامل موانع و محدودیتها، نقش معلمی، نوآوریها و مشارکت ذینفعان بود که هرکدام دارای چندین مضمون فرعی بودند که جمعاً در 20 مؤلفه فرعی قرار گرفتند و عبارتاند از: تمرکززدایی متمرکز، دیدگاه حاکم بر برنامه درسی ملی، آموزش ضمن خدمت، ماهیت دورة ابتدایی، پذیرش اجتماعی، هویت حرفهای، فرهنگ معلمی، معلم بهعنوان محقق، گروههای معلمان، جایگاه معلمی، تولید محتوای الکترونیکی، برنامه درسی تلفیقی، طرحهای آموزشی، نظریه سازندهگرایی، دبیرخانههای استانی، همایشها، راهبران برنامه درسی، سرگروههای معلمان، شورای معلمان، انجمن اولیا و مربیان.
تفاصيل المقالة
ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی
,
العدد2,السنة
4
,
تابستان
1393
زمینه: تفکر انتقادی، گرایش آن و تفکر خلاق، مهارتهایی هستند که همواره مدنظر عالمان تعلیم و تربیت بوده است. امروزه به دلیل تغییر و تحولات سریع در تمام عرصهها، انفجار اطلاعات و آموزش ندادن مهارتهای استفاده درست از آنها، لزوم فراگیری این مهارتها بهعنوان خروجی آموزشوپ أکثر
زمینه: تفکر انتقادی، گرایش آن و تفکر خلاق، مهارتهایی هستند که همواره مدنظر عالمان تعلیم و تربیت بوده است. امروزه به دلیل تغییر و تحولات سریع در تمام عرصهها، انفجار اطلاعات و آموزش ندادن مهارتهای استفاده درست از آنها، لزوم فراگیری این مهارتها بهعنوان خروجی آموزشوپرورش و بهویژه آموزش عالی، بیشتر احساس میشود. هدف: این مطالعه در پی آن است تا با کمک فن شش کلاه تفکر دوبونو، مهارتهای تفکر انتقادی و خلاق را در دانشآموزان پرورش دهد. در این فن افراد با تصور پوشیدن کلاههایی به رنگهای مختلف (شش رنگ) مسئله و موضوع بحث را از شش جنبهٔ مثبت، منفی، عاطفی، خلاقانه، بیطرفانه و کنترلی در نظر میگیرند. روش: برای بررسی نتیجه این امر از طرح آزمایشی پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی کالیفرنیا و پرسشنامه خلاقیت عابدی استفاده شد. به دلیل انتخاب طبیعی گروهها (کلاس درس)، پس از مداخله، نتایج آزمونهای اصلی و زیر مقیاسهای آنها با تحلیل کوواریانس بررسی شد. یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد، تفاوت بین گرایش به تفکر انتقادی در گروه آزمایش و گواه معنیدار بوده است اما اختلاف معنیداری در خلاقیت دو گروه مشاهده نشد. نتیجهگیری: با استفاده از فنهای آموزشی چون شش کلاه تفکر دوبونو میتوان مهارتهای تفکر انتقادی و نه خلاقیت را در دانشآموزان ارتقا داد.
تفاصيل المقالة
هدف: این پژوهش به منظور بررسی تاثیر برنامه تلفیقی یادگیری اجتماعی – هیجانی بر شایستگی های روانی- اجتماعی دانش آموزان ابتدایی صورت گرفت. که در این مطالعه بر پنج شایستگی پیشنهادی موسسه ی کیسل تمرکز شد. روش: بر همین اساس تعداد 154 دانش آموز از بین دانش آموزان پایه ها أکثر
هدف: این پژوهش به منظور بررسی تاثیر برنامه تلفیقی یادگیری اجتماعی – هیجانی بر شایستگی های روانی- اجتماعی دانش آموزان ابتدایی صورت گرفت. که در این مطالعه بر پنج شایستگی پیشنهادی موسسه ی کیسل تمرکز شد. روش: بر همین اساس تعداد 154 دانش آموز از بین دانش آموزان پایه های پنجم و ششم به صورت در دسترس و با در نظر گرفتن رویکرد کل مدرسه، به عنوان گروه های کنترل (62 نفر) و آزمایش (92 نفر) انتخاب شدند. و طی 14 جلسه مهارت های مربوط به شایستگی های روانی – اجتماعی ارائه گردید و برای بررسی نتیجه ی مداخله از پرسشنامه شایستگی های اجتماعی – هیجانی ژو و ای (2012) استفاده شد. یافته ها: نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیره، تفاوت معناداری در مولفه های خودآگاهی و کنترل خود گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به دست آمد، اما در مورد آگاهی اجتماعی، روابط اجتماعی و تصمیم گیری مسئولانه، تفاوت ها معنادار نبودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، امید می رود که با این برنامه بتوان شایستگی های روانی و اجتماعی دانش آموزان را توجه به مشکلات روانی آنان و نیز با در نظر داشتن رشد همه جانبه و بهزیستی در محیط مدرسه، بهبود بخشید.
تفاصيل المقالة
این پژوهش به منظـور بررسی تاثیر برنامه تلفیقی یادگیری اجتمـاعی– هیجانی بر شایستگی های روانی- اجتماعی دانش آموزان ابتدایی صورت گرفت. که در این مطالعه بر پنج شایستگی پیشنهادی موسسه ی کیسل تمرکز شد. بر همین اساس تعداد 154 دانش آموز از بین دانش آموزان پایه های پنجم و أکثر
این پژوهش به منظـور بررسی تاثیر برنامه تلفیقی یادگیری اجتمـاعی– هیجانی بر شایستگی های روانی- اجتماعی دانش آموزان ابتدایی صورت گرفت. که در این مطالعه بر پنج شایستگی پیشنهادی موسسه ی کیسل تمرکز شد. بر همین اساس تعداد 154 دانش آموز از بین دانش آموزان پایه های پنجم و ششم به صورت در دسترس و با در نظر گرفتن رویکرد کل مدرسه، به عنوان گروه های کنترل (62 نفر) و آزمایش (92 نفر) انتخاب شدند. و طی 14 جلسه مهارت های مربوط به شایستگی های روانی – اجتماعی ارائه گردید و برای بررسی نتیجه ی مداخله از پرسشنامه شایستگی های اجتماعی – هیجانی ژو و ای (2012) استفاده شد. نتایج به دست آمده از تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیره، تفاوت معناداری در مولفه های خودآگاهی و کنترل خود گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به دست آمد، اما در مورد آگاهی اجتماعی، روابط اجتماعی و تصمیم گیری مسئولانه، تفاوت ها معنادار نبودند. با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، امید می رود که با این برنامه بتوان شایستگی های روانی و اجتماعی دانش آموزان را توجه به مشکلات روانی آنان و نیز با در نظر داشتن رشد همه جانبه و بهزیستی در محیط مدرسه، بهبود بخشید.
تفاصيل المقالة
این تحقیق با هدف تحلیل محتوای کتابهای درسی از نظر حضور عناصر سواد فناورانه و به روش تحلیل محتوا انجام شده است. جامعه آماری کلیه کتابهای دوره آموزش عمومی (پایههای 9-1) و نمونهگیری بر مبنای هدف بوده است. بر این مبنا، 24 کتاب درسی انتخاب و با استفاده از عناصر بیست گانه أکثر
این تحقیق با هدف تحلیل محتوای کتابهای درسی از نظر حضور عناصر سواد فناورانه و به روش تحلیل محتوا انجام شده است. جامعه آماری کلیه کتابهای دوره آموزش عمومی (پایههای 9-1) و نمونهگیری بر مبنای هدف بوده است. بر این مبنا، 24 کتاب درسی انتخاب و با استفاده از عناصر بیست گانه سواد فناوری محتوای آنها توسط دو معلم جداگانه کدگذاری و دادهها در جداول فراوانی توصیف و سپس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. براساس نتیجه این تحلیل، عناصر دانش فناوری برای درک ماهیت و اثرات فناوری در حدی بسیار ضعیف ارائه شده است. عناصر پرورش مهارتهای فرایندی فناورانه در حد قابل قبول وجود داشت، اما این فرایندها در ماهیت با فعالیتهایی که ذاتاً فناورانه خوانده میشوند، مانند طراحی و رفع نقص فاصله داشت. در زمینههای فناورانه نیز فناوری اطلاعات بیش از سه چهارم عناصر محتوایی را به خود اختصاص داده و سهم زمینههای دیگر اندک بود. بنابراین در مجموع میتوان پتانسیل برنامه درسی ملی جدید را برای پرورش سواد فناورانه در همه ابعاد آن ناکافی و ضعیف توصیف نمود.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications