فهرس المقالات اسماعیل صادقی


  • المقاله

    1 - بررسی و تحلیل بومی گرایی و ادبیات عامه در آثار ابراهیم گلستان
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 2 , السنة 13 , تابستان 1400
    در دهه های اولیۀ قرن حاضر، در ادبیات داستانی، جریان بازگشت به اصل، با عنوان بومی گرایی پدید آمد. بومی گرایی را در گسترده ترین معنا می توان آموزه ای دانست که خواستار باز آمدن، باز آوردن یا ادامه رسوم، باورها و ارزش های فرهنگی و بومی است. ابراهیم گلستان که با زبان أکثر
    در دهه های اولیۀ قرن حاضر، در ادبیات داستانی، جریان بازگشت به اصل، با عنوان بومی گرایی پدید آمد. بومی گرایی را در گسترده ترین معنا می توان آموزه ای دانست که خواستار باز آمدن، باز آوردن یا ادامه رسوم، باورها و ارزش های فرهنگی و بومی است. ابراهیم گلستان که با زبان خاص خود موفق به خلق آثاری مانا در زمینۀ داستان های بومی شده، به زیبایی و در موارد ضروری از فضای بومی محلی برای رساندن مفهوم به خواننده بهره گرفته است. زبان و بیان بومی و محلی و اعتقادات محلی از زبان شخصیت های داستانی این نویسنده، نه تنها در پیشبرد داستان مؤثر است، بلکه زبان و بیان محلی به همراه باورهای بومی، راهی برای بیان و مقابله و مبارزۀ نویسندگان با معضلات و مشکلات اجتماعی، اعتقادات نادرست و خرافی، فقر اقتصادی و به همراه آن فقر فرهنگی است. این زبان، به خواننده یاری می رساند تا خود را در فضای مورد نظر نویسنده قرار دهد و شخصیت های داستان برای او باورپذیر شود. گلستان به نحوی شایسته از عناصر بومی بهره گرفته و در عرصۀ ادبیات بومی محلی به موفقیت دست یافته. در این تحقیق کوشیده شده تا پس از بررسی ویژگی های بومی گرایی در ادبیات، براساس شیوه کتابخانه ای و با دیدگاه تحلیلی – توصیفی، به تطبیق داده ها با آثار بومی گرایی ابراهیم گلستان پرداخته شود و ویژگی های بهره گیری نویسنده از فضا، اندیشه، آداب و رسوم و کلام بومی و در نهایت شکل گیری فرم داستانی و سبک نگارشی وی تبیین شود. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - بررسی آستانه های داستان در داستان های کوتاه بزرگ علوی (با توجه به نظریۀ رابرت فونک)
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 1 , السنة 14 , بهار 1401
    دنیای داستان کوتاه، دربرگیرندۀ شخصیت ها و حوادثی است که در آن آفریده می شوند و هدف نهایی هر نویسنده این است که خواننده را متمایل سازد تا وارد این دنیای خلاقانه شود. مدخلی که راه خواننده را برای ورود و جلب شدن به این جهان خیالی باز می کند، آستانۀ داستان است. بزرگ علوی، ا أکثر
    دنیای داستان کوتاه، دربرگیرندۀ شخصیت ها و حوادثی است که در آن آفریده می شوند و هدف نهایی هر نویسنده این است که خواننده را متمایل سازد تا وارد این دنیای خلاقانه شود. مدخلی که راه خواننده را برای ورود و جلب شدن به این جهان خیالی باز می کند، آستانۀ داستان است. بزرگ علوی، از جمله داستان نویسانی است که در تکامل داستان کوتاه و اشاعۀ بینش واقع گرایی انتقادی نقش بسزا داشته است و از این نظر، سعی داشته به ویژه در داستان های آغازینش با توجه به فنون داستان نویسی مدرن، از جمله پرداخت هنرمندانۀ مطلع داستان ها و پیش کشیدن عناصری همچون راز و ابهام، گفت وگو، کشمکش و صحنه هایی دلالت گر، توجه و رغبت خواننده را برانگیزد. نگارنده در پژوهش حاضر، پس از واکاوی موجز نظریه های ارائه شده در حوزۀ آستانۀ داستان، با تکیه بر نظریۀ رابرت فونک و افزودن قیدی بر آن، به دنبال آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، پس از تعیین آغاز و پایان آستانۀ داستان های کوتاه بزرگ علوی و سازوکارهای شروع آنها، به بررسی جملات آغازین داستان ها بپردازد و در موارد لازم به نقاط قوت و ضعف آنها نیز اشاره کند. نتایج حاکی از آن است که بزرگ علوی در داستان هایش، توجه ویژه ای به شروع ترکیبی و شروع با صحنه پردازی داشته و بیشتر مهارت داستان نویسی خود را در بخش صحنه پردازی های آغازین نمایان کرده است. همچنین، او در میان شگردهای چگونگی پایان دهی به آستانه، به شرح و تفصیل ماجرا که زیرمجموعۀ متمرکزکنندۀ روایی وضوح نمایی است، بیشترین توجه را داشته که البته در این شیوه، به سبب گسیختگی میان آستانه و میانۀ داستان، چندان صناعت مند عمل نکرده است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - مقایسۀ خویشکاری‌های کاوۀ آهنگر با گبریاس (اوگبارو)
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 1 , السنة 15 , بهار 1402
    اسطورۀ کاوۀ آهنگر در شاهنامه دارای نشانه‌ها، اعمال و کنش‌هایی مخصوص به خود است که خویشکاری‌های اسطوره‌ای این شخصیت را شامل می‌شوند. این خویشکاری‌ها با توجه به شباهت کلی داستان ضحاک و فریدون - که کاوۀ آهنگر نیز در آن حضور موثر دارد – با روایت تاریخی جریان فتح بابل أکثر
    اسطورۀ کاوۀ آهنگر در شاهنامه دارای نشانه‌ها، اعمال و کنش‌هایی مخصوص به خود است که خویشکاری‌های اسطوره‌ای این شخصیت را شامل می‌شوند. این خویشکاری‌ها با توجه به شباهت کلی داستان ضحاک و فریدون - که کاوۀ آهنگر نیز در آن حضور موثر دارد – با روایت تاریخی جریان فتح بابل به قلم هرودوت، گزنفون و کستیاس، در تاریخ هخامنشیان، یاد آور نشانه‌ها، اعمال و کنش‌های گبریاس/ اوگبارو، هم پیمان کوروش هخامنشی است. هدف از این مقاله بررسی و مقایسۀ مهم ترین خویشکاری‌های کاوۀ آهنگر در روایت شاهنامه از زمان پیدایی او در داستان ضحاک و فریدون با گبریاس/ اوگبارو، هم پیمان کوروش هخامنشی در جریان فتح بابل با توجه به اسناد و گزارش‌های موجود تاریخی است. پژوهش حاضر از نوع تحلیلی _تطبیقی بر پایۀ داده‌های کتابخانه‌ای است که در پی اثبات وجود همانندی در خویشکاری‌های شخصیتی در اسطوره با مصداقی در تاریخ است و نتیجۀ این تطبیق باز تعریف شخصیت کاوۀ آهنگر و برخی از خویشکاری‌های او در شاهنامه خواهد بود. مثلا آهنگری او می‌تواند در صورت توجه به منابع تاریخی و دینی بجای پیشه به عنوان لقب نیز بررسی گردد. همچنین این قیاس کمک خواهد کرد عوامانه و الحاقی پنداشتن کاوۀ آهنگر از سوی برخی اسطوره پژوهان چون آرتور کریستین سن، مهرداد بهار، ذبیح الله صفا و دیگران مورد تردید قرار گیرد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    4 - سیر تحول شخصیت و شخصیت پردازی در سه رمان منتخب جنگ (دفاع مقدس) دهۀ شصت تا نود
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 1 , السنة 12 , بهار 1399
    با شروع جنگ تحمیلی نوع ادبی به ویژه رمان جنگ شکل و نضج گرفت، که در طول سه دهۀ شصت تا نود با فراز و نشیب های فراوانی روبرو بوده؛ به نحوی که طی این سه دهه ضمن برخورداری از نگاه مثبت اندیش، منفی نگر و بینابین نویسندگان آنان به پدیده جنگ از لحاظ عناصر داستانی به خصوص در ز أکثر
    با شروع جنگ تحمیلی نوع ادبی به ویژه رمان جنگ شکل و نضج گرفت، که در طول سه دهۀ شصت تا نود با فراز و نشیب های فراوانی روبرو بوده؛ به نحوی که طی این سه دهه ضمن برخورداری از نگاه مثبت اندیش، منفی نگر و بینابین نویسندگان آنان به پدیده جنگ از لحاظ عناصر داستانی به خصوص در زمینۀ تکنیک شخصیت وشخصیت پردازی سیر تحولی به سمت تکامل پیموده است. با توجه به اهمیت این عنصرمهم داستانی و بررسی سیرتحول آن، در این مقاله با انتخاب سه رمان(نخل های بی سر،سفر به گرای 270 درجه، شطرنج با ماشین قیامت) که هریک نمایندۀ یک دهه به شمار می آیند به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. نویسندگان این رمان ها با انتخاب اشخاص و افراد مورد نظر خود به عنوان شخصیت های داستانی ضمن ایجاد انسجام داستانی، نکته های پنهان وناپیدای شخصیت ها وجامعۀ پیرامون شان را به صورت واقعی، عینی و ملموس نشان می دهند. همچنین آنان در پرداخت شخصیت های داستانی خود ازدو روش مستقیم (توصیفی) ویا غیر مستقیم (نمایشی) و یا هر دو در قالب گفتار، رفتار، توصیف قیافۀ ظاهری و نام استفاده کرده اند. یافته ها نشان می دهد، شخصیت های داستانی در دهۀ اول بیشتر قالبی، نوعی و در حد تیپ هستند در حالی که شخصیت های داستانی دو دهۀ بعد از پویایی و جامعیت بیشتری برخوردارند ودارای شخصیت های ملموس تری می باشند. رمان های جنگ دهۀ هشتاد در پرداخت شخصیت ها موفق تر عمل کرده اند و در شخصیت پردازی غیر مستقیم به عنصر گفت وگو و رفتار بیشترین توجه را داشته اند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    5 - بررسی تصویر شاه- انسان کامل در متون نثر تعلیمی (قابوس‌نامه، سیاست‌نامه، اخلاق ناصری، گلستان سعدی و سلوک ‌الملوک)
    پژوهشنامه ادبیات تعلیمی , العدد 5 , السنة 12 , زمستان 1399
    عرفان و سیاست دو مقوله‌ای هستند که با هم نسبت دارند و بر هم تأثیر می‌نهند. تلفیق شخصیت شاه- حاکم با انسان کامل عرفانی، یکی از جایگاه‌های این اثرگذاری است. انسان‌ها در پی پیدا کردن الگوی انسان کامل عرفانی، با نسبت دادن فره ایزدی و تأیید الهی، شاهان را نمونۀ آن الگو دانست أکثر
    عرفان و سیاست دو مقوله‌ای هستند که با هم نسبت دارند و بر هم تأثیر می‌نهند. تلفیق شخصیت شاه- حاکم با انسان کامل عرفانی، یکی از جایگاه‌های این اثرگذاری است. انسان‌ها در پی پیدا کردن الگوی انسان کامل عرفانی، با نسبت دادن فره ایزدی و تأیید الهی، شاهان را نمونۀ آن الگو دانسته‌اند. این الگو دارای ویژگی‌‌هایی مشابه با انسان کامل مورد نظر ادیان غیر الهی و الهی است؛ از جمله داشتن فره ایزدی، عادل، خردمند و حکیم بودن. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل-محتوا، تأثیر عرفان را در شکل‌گیری تصویر شاه-انسان کامل در متون تعلیمی (قابوس‌نامه، سیاست‌نامه، اخلاق ناصری، گلستان سعدی و سلوک ‌الملوک) بررسی کرده و نتایج تحقیق حاکی از آن است که نگرش عرفانی در تصویر و ترسیم شخصیت شاه- حاکم در متون غیر عرفانی (تعلیمی) نقش بسزایی داشته است. بر این اساس، ما با دو نوع نگرش روبه‌رو هستیم: 1. شاه-انسان کامل قابل ‌تحقق؛ 2. شاه-انسان کامل غیر قابل ‌تحقق (ایدئال). بر اساس بررسی‌های به‌‌عمل‌‌آمده شاه-انسان کامل غیر قابل‌ تحقق، فقط در سلوک ‌الملوک توصیف ‌شده است. تفاصيل المقالة