فهرس المقالات رامین محرمی


  • المقاله

    1 - انس و هیبت و وجوه تعلیمی آن دو در حدیقۀ سنایی و مثنوی معنوی
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 4 , السنة 13 , پاییز 1400
    هیبت و انس از مفاهیم زوجی است که جزو احوال عرفانی به‌حساب می آیند و در مرتبه ای بالاتر از خوف ‌و رجا و قبض و بسط قرار دارند؛ از آن جا‌که این احوال در لحظات حیات عارف، نوسان دارند و او تجربۀ هر دو حال را دارد. عارفان هم در مورد هیبت و هم دربارۀ انس، اقوالی دارند و سالکا أکثر
    هیبت و انس از مفاهیم زوجی است که جزو احوال عرفانی به‌حساب می آیند و در مرتبه ای بالاتر از خوف ‌و رجا و قبض و بسط قرار دارند؛ از آن جا‌که این احوال در لحظات حیات عارف، نوسان دارند و او تجربۀ هر دو حال را دارد. عارفان هم در مورد هیبت و هم دربارۀ انس، اقوالی دارند و سالکان را گاهی دارای حال هیبت و گاهی دارای حال انس می دانند؛ اما بر اساس مکتب فکری خود یکی از این دو حال را بر دیگری ترجیح داده، در آثار عرفانی و تعلیمی شان، دیدگاه ویژۀ خود را به مخاطب عرضه می کنند. در این پژوهش ضمن تأکید بر مسائل بنیادینی چون انس، هیبت؛ به عنوان زمینۀ اصلی بحث با بهره گیری از روش تحلیلی- توصیفی، به جنبۀ تعلیمی آن دو، در حدیقة سنایی و مثنوی معنوی، پرداخته‌شده و آن گاه این نتیجه حاصل گردیده که هرچند آثار عرفانی تجلی حالات درونی سرایندگان آن است، اما گاه جنبۀ تعلیمی، بر بیان حالات درونی پیشی می گیرد و آفرینندۀ اثر، متناسب با احوال خود به سمت یکی از این احوال گرایش پیدا می کند و بر صفات قهری یا لطفی خداوند تأکید بیشتری می کند؛ چنانکه سنایی از عارفان مکتب زهد، بیشتر بر هیبت خداوند تأکید و مخاطبان را از هیبت خداوند بر حذر می دارد؛ ولی مولوی به‌عنوان عارف مکتب عاشقانه، بیشتر به انس با خداوند و صفات جمالی او تأکید دارد. بیان تشابه و تفاوت مکتب فکری و گرایش های عرفانی این دو عارف و شرح و تفسیر آنان از دو حال هیبت و انس، از اهداف اصلی این مقاله است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - تحلیل زبانی اشعار اکبر اکسیر
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 2 , السنة 15 , تابستان 1402
    اکبر اکسیر مبدع جریان شعر فرانو است، جریانی نشأت گرفته از شعر سپید شاملویی که در ادامۀ جریان های شعر معاصر و در بطن آن با رویکردی جدید تکوین یافته است. این جریان شعری با تأثیرپذیری از شعر دهۀ هفتاد و پس از تحولات گوناگون، با درون‌مایه و محتوای طنزگونه از سال 1382 به عر أکثر
    اکبر اکسیر مبدع جریان شعر فرانو است، جریانی نشأت گرفته از شعر سپید شاملویی که در ادامۀ جریان های شعر معاصر و در بطن آن با رویکردی جدید تکوین یافته است. این جریان شعری با تأثیرپذیری از شعر دهۀ هفتاد و پس از تحولات گوناگون، با درون‌مایه و محتوای طنزگونه از سال 1382 به عرصۀ ادبیات فارسی معرفی شد. کاربرد کلمات گزینش شده، مثل ها و اصطلاحات عامیانه، استفاده از عناصر ادبیات اقلیمی، ریتم و بازی با کلمات، عنصر غافلگیری و طنز شاخص آن با مفاهیم جدید، از مولفه هایی است که اکسیر در تکامل شعر خود به آن ها نظر داشته و این مولفه ها در آثار او، به عنوان چهارچوب های این جریان شعری مطرح شده است. در این مقاله درصدد تحلیل زبان ادبی در اشعار اکبر اکسیر هستیم. زبان در سبک شعری اکسیر جایگاه خاصی دارد و بستر اصلی و کاربردی در مطالعۀ آنست. این که جایگاه زبان و سبک ادبی در فرم شعر چگونه است؟ آیا زبان در فرم اثر می گذارد؟ و تعامل زبان با دیگر عناصر فرمیک یعنی صور خیال و موسیقی شعر چگونه است؟ از پرسش هایی است که در این پژوهش به آن پرداخته ایم و نتیجه حاصله مشخص می کند که زبان در شعر اکسیر هم به ساختار شعر اهمیت می دهد و هم به محتوا، آن جا که بار طنز بیشتر است، فرم بر محتوا می چربد و آن جا که هدف انتقال معناست، این محتواست که فرم و زبان را تحت الشعاع خود قرار می دهد. روش پژوهش، کتابخانه ایی و مطالعۀ مستقیم و جامعۀ آماری ما، اشعار اکبر اکسیر است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - مقایسۀ «شرور» در شاهنامه و مثنوی
    پژوهشنامه ادبیات تعلیمی , العدد 4 , السنة 8 , پاییز 1395
    نسبت دادن خلق شرور به خدای سبحان، به توحید ذاتی و صفاتی که خدا را مبرّا از صدور هر آلودگی می‌داند، لطمه می‌زند و جدا کردن خالق خیر و شر، به معنی اعتقاد به دو آفریننده و فاصله گرفتن از توحید افعالی است. چنان‌که از قرائن برمی‌آید؛ فردوسی و مولانا برای حلّ این معمّا از دو أکثر
    نسبت دادن خلق شرور به خدای سبحان، به توحید ذاتی و صفاتی که خدا را مبرّا از صدور هر آلودگی می‌داند، لطمه می‌زند و جدا کردن خالق خیر و شر، به معنی اعتقاد به دو آفریننده و فاصله گرفتن از توحید افعالی است. چنان‌که از قرائن برمی‌آید؛ فردوسی و مولانا برای حلّ این معمّا از دو زاویه به شرور نگاه می‌کنند: زاویة نخست کلّی‌نگر است و نسبت شر را با خدا بر اساس رابطة خالق و مخلوق بررسی می‌کند. از این زاویه به اعتقاد فردوسی هر موجودی بنا بر حکمتی آفریده شده و صدور شر از خیر مطلق، عقلاً محال است. مولوی برای اثبات این حقیقت، به قدرت و لطف الهی استناد می‌کند و خدایی را که قادر بر خلق شر نباشد؛ ناقص می‌داند. به عقیدة وی خدا به دلیل لطف، جهان را خلق و شر را معدوم کرده است. از زاویة دوم نسبت موجودات با یکدیگر سنجیده می‌شود و نوع نگاه و شناخت انسان، خیر و شر آفریده‌ها را مشخّص می‌کند؛ به عبارت دیگر خیر و شر امری نسبی است و در کلّ جهان شری وجود حقیقی ندارد. این نگاه محصول اندیشه‌ای است که برای وجود اصالت قائل می‌شود و تصوّر جهانی برتر از جهان موجود را محال می‌داند. هدف تحقیق حاضر، ذکر مصداق‌هایی از شاهنامه و مثنوی است که ثابت می‌کند، فردوسی و مولانا از اصل توحید برای تفسیر وجود شر نسبی عدول نکرده‌اند. فردوسی با نگرش حکیمانه وجود شر ذاتی را عقلاً محال می‌داند و مولانا با دیدگاه عارفانه و استناد به قدرت و لطف الهی همین حقیقت را بازگو می‌کند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    4 - تحلیل کارکرد اسطوره‌ای معدن‌الدرر شمس‌الدین محمد مرشدی، براساس نظریة جوزف کمپبل
    ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی , العدد 2 , السنة 17 , تابستان 1400
    بسیاری از مضامین معدن‌الدرر منطبق با مفاهیم اساطیری است و باورهای اساطیری نقش بارزی در شکل‌گیری مطالب این تذکرة عرفانی دارد. این پژوهش به روش تحلیلی ـ تطبیقی به بررسی تجربة عرفانی و مراحل سیر و سلوک شیخ حاجی ناصرالدین عمر مرشدی بر مبنای نظریة جوزف کمپبل پرداخته است. هدف أکثر
    بسیاری از مضامین معدن‌الدرر منطبق با مفاهیم اساطیری است و باورهای اساطیری نقش بارزی در شکل‌گیری مطالب این تذکرة عرفانی دارد. این پژوهش به روش تحلیلی ـ تطبیقی به بررسی تجربة عرفانی و مراحل سیر و سلوک شیخ حاجی ناصرالدین عمر مرشدی بر مبنای نظریة جوزف کمپبل پرداخته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان سنخیّت مضامین معدن‌الدرر با نظریة جوزف کمپبل و موارد انطباق عرفان با اسطوره است. نتایج تحقیق نشان می‌دهد که قداست اسطوره‌ای قهرمان معدن‌الدرر، همانند ایزدان و دیرینه‌الگوها است. مطابق با نظریة تک‌اسطورة کمپبل، سفر قهرمان معدن‌الدرر در سه مرحلة: عزیمت، تشرف و بازگشت قابل تبیین است. شیخ مرشدی به عنوای قهرمان جستجوگر برای تحقق فردانیت، سفر انفسی خود را با ندای آهو آغاز، و با گذر از آستان و خروج از زهدان غار، تولدی دوباره را تجربه می‌کند و با گذراندن آیین تشرف و بازگشت، به تجلّی مقدّس دست می‌یابد. در پایان سفر انفسی، قهرمان به مقامی فراتر از تضادها دست می‌یابد و خداوند در همه چیز برای او متجلی می‌شود. شیخ مرشدی در تجربة عرفانی خود، الگوهای اساطیری را تکرار می‌کند. بسیاری از حکایت‌های معدن‌الدرر با مؤلفه‌های سفر قهرمان کمپبل همخوانی دارد و تنها در برخی از مؤلفه‌ها جابه‌جایی دیده می‌شود. تفاصيل المقالة