هدف این پژوهش بررسی ارتباط سبک های مدیریت تعارض (مصالحه، اجتناب، رقابتی) با تاب آوری در مدیران آموزشی می باشد. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و نوع آن همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل 179 نفر از مدیران آموزشی دبیرستان های دوره اول شهر کرمانشاه (در سه ناحیه آموزشی) أکثر
هدف این پژوهش بررسی ارتباط سبک های مدیریت تعارض (مصالحه، اجتناب، رقابتی) با تاب آوری در مدیران آموزشی می باشد. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و نوع آن همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل 179 نفر از مدیران آموزشی دبیرستان های دوره اول شهر کرمانشاه (در سه ناحیه آموزشی) است که در سال تحصیلی ۹۵- ۹۴ مشغول به کار می باشند که نمونه ای به حجم 118 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای سهمیه ای انتخاب شدند. به منظور جمعآوری داده ها، از پرسشنامه ویژگی های دموگرافیک، پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویدسون (۲۰۰۳) و پرسشنامه سبک مدیریت تعارض استیفن پی.رابینز (1991) استفاده شده است. دادهها بهکمک نرمافزار SPSS22 و آمار توصیفی و استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون و ضریب رگرسیون چند متغیره و آزمونهای T مستقل) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین سبک های اجتناب و رقابتی مدیریت تعارض با تاب آوری مدیران آموزشی رابطه معکوس و بین سبک مصالحه مدیریت تعارض با تاب آوری مدیران آموزشی رابطه مثبت وجود دارد.
تفاصيل المقالة
فصلنامه علمی برنامه ریزی منطقه ای
,
العدد4,السنة
6
,
پاییز
1395
موضوع نوآوری و خلق دانش یک حوزه پژوهشی مهم در برنامهریزی توسعه منطقهای محسوب میشود. بسیاری از کشورها به اهمیت این موضوع پی برده و به تقویت بخشهای دانش محور اقتصادی پرداختهاند. در کشور ما نیز طی سالهای گذشته اقداماتی در راستای توسعه مبتنی بر دانش صورت گر أکثر
موضوع نوآوری و خلق دانش یک حوزه پژوهشی مهم در برنامهریزی توسعه منطقهای محسوب میشود. بسیاری از کشورها به اهمیت این موضوع پی برده و به تقویت بخشهای دانش محور اقتصادی پرداختهاند. در کشور ما نیز طی سالهای گذشته اقداماتی در راستای توسعه مبتنی بر دانش صورت گرفته و متأثر از آن، تحولاتی در فضای سرزمینی کشور و نقش و جایگاه استانها در فرایند این تغییر و تحول، در حال شکلگیری است. با در نظر گرفتن این تحولات، هدف اصلی این مقاله، مقایسه تطبیقی جایگاه مناطق مختلف کشور در توسعه دانش محور می باشد. در این راستا، پژوهش حاضر با روش تحقیق کمی- تحلیلی و با استفاده از دادههای آماری موجود و از طریق ابزار GIS و تحلیلهای فازی و سلسله مراتبی (AHP) موجود در آن و نیز نرم افزار SPSS، به تحلیل پیامدهای این تغییر و تحولات پرداخته و تلاش نموده است تا جایگاه استانهای کشور را در فرایند توسعه دانش محور مشخص نماید. برای این منظور با توجه به معیارهای مورد استفاده در مطالعات مشابه و همچنین با توجه به امکان دسترسی به دادهها و اطلاعات مربوط به این معیارها، در نهایت 15 نماگر در 4 گروه شاخص انتخاب، و بر این اساس 31 استان کشور رتبه بندی شده که نتایج، حاکی از عدم تعادل شدید میان مناطق کشور در زمینه ظرفیت توسعه مبتنی بر دانش است. مناطق مرکزی کشور دارای وضعیت بهتری بوده و هر چه به سمت پیرامون میرویم شرایط به سمت بدتر شدن حرکت میکند. در این میان، استان تهران با فاصله بسیار زیادی از دیگر استانها در رتبه نخست قرار گرفته و پس از آن استانهای قم، سمنان و اصفهان در رتبههای دوم تا چهارم قرار دارند. همچنین سه استان کردستان، سیستان و بلوچستان، و خراسان شمالی به ترتیب رتبههای بیست و نهم تا سی و یکم را به خود اختصاص دادهاند. این روند نشان دهنده نابرابریهای فضایی در توسعه دانش محور است که ضرورت و لزوم بازنگری سیاستها و برنامهریزی برای کاهش فاصله میان مناطق کشور را در میان سیاستگزاران کشور بازتاب میدهد.
تفاصيل المقالة
فصلنامه علمی برنامه ریزی منطقه ای
,
العدد4,السنة
5
,
پاییز
1394
با رشد جهانیشدن و تغییرات سریع در فضای جهانی، موضوع رقابتپذیری منطقهای از اهمیت فزایندهای برای شتاب بخشیدن به توسعه منطقهای برخوردار شده است. یکی از پیامدهای جهانیشدن، ظهور اقتصادهای منطقهای قدرتمندی است که تولید ناخالص منطقهای برخی از آنها زیادتر از تو أکثر
با رشد جهانیشدن و تغییرات سریع در فضای جهانی، موضوع رقابتپذیری منطقهای از اهمیت فزایندهای برای شتاب بخشیدن به توسعه منطقهای برخوردار شده است. یکی از پیامدهای جهانیشدن، ظهور اقتصادهای منطقهای قدرتمندی است که تولید ناخالص منطقهای برخی از آنها زیادتر از تولید ناخالص ملی بیشتر کشورهاست. از این رو، از دهه 1990 میلادی، مفهوم رقابتپذیری منطقهای در محافل عمومی کشورهای توسعهیافته و برخی کشورهای در حال توسعه به یک موضوع غالب تبدیل شده است تا کشورها از طریق آن به مجموعه روشنی از سیاستها برای تقویت توسعه مناطق خود دست یابند. با این ذهنیت، هدف مقالهی حاضر شناسایی و اولویتبندی مهمترین عوامل رقابتپذیری است، که در توسعه استان کردستان تأثیرگذار هستند. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است، که با استفاده از دادههای کمی و کیفی انجام میگیرد. دادههای کمی پژوهش به روش اسنادی و دادههای کیفی به روش پیمایشی و از طریق توزیع پرسشنامه گردآوری شده است. این پژوهش در گام نخست، عوامل ارزیابی رقابتپذیری منطقهای را متشکل از 4 عامل اصلی، 26 معیار و 62 زیرمعیار، تدوین کرده و در گام بعدی با کاربست این عوامل و مدل تحلیلی MSA و نرمافزار اکسل ضمن تحلیل دادههایی که از طریق توزیع پرسشنامه در میان 29 نفر از نخبگان 8 پیشران اصلی منطقه، گردآوری شده بود، به شناسایی و اولویتبندی عوامل مؤثر در رقابتپذیری استان کردستان پرداخته است. نتایج یافتهها نشان میدهد که در سطح عاملها، عامل اقتصادی با 24/0 و عامل نهادی- سیاسی با 18/0 و در سطح دوم معیارهایی چون کارآمدی نظام تولید با 44/0 و سیاستگذاری دولتی با 43/0 بیشترین تأثیر را در ارتقای رقابتپذیری منطقهای استان کردستان دارند و در بخش پیشرانهای اقتصادی منطقه هم بخشهای جنگلداری، ساختمان و کشاورزی به ترتیب با 32/1، 17/1 و 04/1 رقابتپذیرترین بخشهای فعالیتی استان محسوب میشوند.
تفاصيل المقالة
فصلنامه علمی برنامه ریزی منطقه ای
,
العدد5,السنة
4
,
زمستان
1393
در شهرهای امروز، زمین کالایی گرانبها و کمیاب به شمار میآید، به طوریکه هرگونه توسعه بیبرنامه و یا ایجاد هرگونه تغییر در زمین و کاربری آن، آثار و عواقب قابلتوجهی بر مردم، وضعیت کسبوکار آن منطقه و مهمتر از همه، بر ریخت شهر و محیطزیست آن أکثر
در شهرهای امروز، زمین کالایی گرانبها و کمیاب به شمار میآید، به طوریکه هرگونه توسعه بیبرنامه و یا ایجاد هرگونه تغییر در زمین و کاربری آن، آثار و عواقب قابلتوجهی بر مردم، وضعیت کسبوکار آن منطقه و مهمتر از همه، بر ریخت شهر و محیطزیست آن میگذارد. مدلسازی و پیشبینی تغییرات کاربری زمین شهری، در درک و شناخت پویاییهای شهری مؤثر بوده و میتواند به عنوان یک ابزار کارآمد و ضروری برای برنامهریزان به شمار رود که توانایی ایجاد پیشبینی عواقب سیاستهای شهری را داراست. این پژوهش با هدف شناسایی مهمترین عوامل تغییردهنده کاربری زمین و پیشبینی تغییرات کاربری زمین در کلانشهر تهران انجام میشود و پس از شناسایی مهمترین محرکهای تغییردهنده کاربری زمین، برای مدلسازی و پیشبینی تغییرات کاربری زمین کلانشهر تهران از مدل ملند[1] استفاده میکند. این مدل در نخستین مرحله از اطلاعات اجتماعی اقتصادی مانند جمعیت و اشتغال، برای محاسبه تقاضای کاربری زمین استفاده میکند و این تقاضا را با استفاده از یک زیر مدل مبتنی بر آتوماتای سلولی[2] و با در نظر گرفتن ویژگیهای طبیعی و عوامل مدیریتی (برنامهریزی) موجود در منطقه، به سطح فضایی تخصیص میدهد. برای انجام عملیات کالیبراسیون و راستی آزمایی مدل از دادههای کاربری زمین در سه مقطع 1365، 1375 و 1385 استفاده شد. نتایج مدلسازی، نشاندهنده این است که مدل بعد از مرحله معتبر سازی، دارای توانایی مناسبی برای پیشبینی تغییرات کاربری زمین در یک افق 20 ساله است. تبدیل اراضی بایر و زمینهای کشاورزی به کاربری مسکونی و صنعتی و سایر کاربریهای وابسته از مهمترین تغییرات کاربری زمین در منطقه است که عمده این تغییرات در اطراف کاربریهای شهری موجود و در قسمتهای جنوب، جنوب غرب و غرب کلانشهر تهران رخ میدهند.
[1]. MOLAND (Modelling Land Use Dynamics)
[2]. Cellular Automata (CA)
تفاصيل المقالة
فصلنامه علمی برنامه ریزی منطقه ای
,
العدد4,السنة
9
,
پاییز
1398
مناطق کلانشهری بهویژه در کشورهای درحالتوسعه با رشد سریع جمعیت روبهرو شدهاند که این امر در دهههای گذشته تأثیرات مخربی را با تغییر در کاربری زمین محیط پیرامونی خود به محیطزیست وارد کرده است. تغییرات کاربری زمین در این مناطق با پیچیدگی و سرعت بالایی رخ داده و موجب ت أکثر
مناطق کلانشهری بهویژه در کشورهای درحالتوسعه با رشد سریع جمعیت روبهرو شدهاند که این امر در دهههای گذشته تأثیرات مخربی را با تغییر در کاربری زمین محیط پیرامونی خود به محیطزیست وارد کرده است. تغییرات کاربری زمین در این مناطق با پیچیدگی و سرعت بالایی رخ داده و موجب تخریب اراضی سبز و کشاورزی، افزایش آلودگی زیستمحیطی و آسیبهای اکولوژیکی شده است. روند برنامهریزی حاضر کاربری زمین، این ضرورت را ایجاد میکند تا بر پایه معیارهای مناسب با محیط طبیعی، اقتصادی و اجتماعی الگوی آینده کاربری زمین مناطق شناسایی شوند بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف پیشبینی تغییرات آتی کاربری زمین در منطقه کلانشهری تهران انجام شده است. برای دستیابی به این هدف، در گام نخست تغییرات کاربری زمین در منطقه تحلیل میشود. سپس، با شناسایی میزان تأثیر عواملِ محرکِ تغییر و پتانسیلهای انتقال کاربریها، تغییراتِ کاربری اراضی سالهای آتی ترسیم میشود. لذا، برای این منظور، ابتدا کاربریهای سالهای 1985 ،2000 و 2015 ، با استفاده از نرمافزار ENVI و روش SVM طبقهبندی و تحلیل میشوند. در گام دوم پس از شناسایی عوامل محرک تغییر با روش رگرسیون لجستیک، میزان تأثیر عوامل مشخص میشود. در بخش پیشبینی با ترکیب روشهای مارکوف و خودکار سلولی تغییرات آتی در سالهای 2030 و 2045 شبیه سازیشده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که روند تغییرات گذشته در منطقه کلانشهری تهران منجر به تخریب مراتع، زمینهای کشاورزی و زمینهای بایر شده و این روند آسیبمناطق ساختهشده بر منابع با ارزش طبیعی و زیستمحیطی را بیشتر خواهد کرد؛ که در این بین، راهها، فاصله از مناطق ساختهشده و عوامل طبیعی بیشترین تأثیر را بر تغییر دارند. تغییرات در سالهای 2030 و 2045 روند گذشته را خواهد داشت. در این میان، مناطق ساختهشده افزایش یافته و در محورهای غربی، جنوبی و شرقی محدوده بیشترین تغییرات اتفاق خواهد افتاد.
تفاصيل المقالة
فصلنامه علمی برنامه ریزی منطقه ای
,
العدد5,السنة
11
,
زمستان
1400
افزایش تغییرات و تحولات سریع جهانی موجب افزایش عدم قطعیتهای آینده و در نتیجه پیچیدگی مسائل و دشواری تصمیمگیری و برنامهریزی در عرصهی حفاظت از محیطزیست و پایداری اکولوژی شده است. آیندهنگاری منطقهای بهعنوان رویکردی جدید، نقش مهمی در بحثهای اکولوژیکی ایفا ک أکثر
افزایش تغییرات و تحولات سریع جهانی موجب افزایش عدم قطعیتهای آینده و در نتیجه پیچیدگی مسائل و دشواری تصمیمگیری و برنامهریزی در عرصهی حفاظت از محیطزیست و پایداری اکولوژی شده است. آیندهنگاری منطقهای بهعنوان رویکردی جدید، نقش مهمی در بحثهای اکولوژیکی ایفا کرده و با استفاده از ابزارهای متنوع انسانی و فناورانه، درک مناسبی از وقایع احتمالی آینده فراهم میکند. در این راستا، هدف این پژوهش تدوین سناریوهای فضایی منطقه کلانشهری مشهد از منظر پایداری اکولوژیکی و با استفاده از رویکرد آیندهنگاری منطقهای است. این پژوهش از نوع کاربردی بوده و از نظر ماهیت و روش کار پژوهش تحلیلی- توصیفی است. دادههای موردنیاز پژوهش، ترکیبی از دادههای کیفی و کمی بوده که از راه مطالعات اسنادی و پیمایشی (مصاحبه با خبرگان) گردآوری شدهاند. برای تحلیل دادهها و شناخت عوامل کلیدی از روش تحلیل میکمک زبانشناختی فازی بهوسیلهی نرمافزار افال میکمک و برای تحلیل و تدوین سناریوها از روش تحلیل ریختشناسی و نرمافزار مورفول استفاده شدهاست. نتایج پژوهش بیانگر تأثیرگذاری 11 عامل کلیدی «فقر علمی در برنامهریزی بلندمدت منطقه»، «خلأ قانونی و کمتوجهی به اجرای ضوابط و مقررات نظارتیِ کنترل از سوی مراجع ذیربط»، «نبود یکپارچگی سیاستی در برنامهریزی»، «استقرار بیش از حد صنایع در دشت مشهد (محور قوچان- مشهد)»، «مهاجرت»، «گسترش خطوط حملونقلی (راه و ترابری)»، «درآمد ناپایدار شهرداریهای منطقه»، «کشت و آبیاری غیراصولی محصولات کشاورزی»، «بهرهبرداری بیرویه از معادن»، «فناوری» و «نبود اعتماد کافی به مشارکت مردم و نادیده گرفتن نقش سازمانهای مردمنهاد» بر توسعه فضایی اکولوژیک منطقه کلانشهری مشهد بوده است. همچنین، بر اساس یافتههای پژوهش، منطقه کلانشهری مشهد از نظر توسعه فضایی با پنج سناریو محتمل با احتمال معنیداری بالای 4.1 روبهرو خواهد شد. هریک از این سناریوها با استفاده از مؤلفههایی چون «درصد احتمال وقوع»، «مقدار اینرسی» و «درجه مطلوبیت هر سناریو» با یکدیگر مقایسه شدهاند، درنهایت، نیز سناریو سوم (اکوتوپیا) بهعنوان سناریو مطلوب و برتر منطقه انتخاب شدهاست. این سناریو از شرایط روبهرشد و مطلوبتری نسبت به سایر سناریوها برخوردار بوده و فرضهای تشکیلدهنده آن حاکی از حرکت تدریجی عاملهای کلیدی توسعه فضایی منطقه به سوی توسعه منطبق بر اصول اکولوژیک دارد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications