فهرس المقالات سمانه فیضی


  • المقاله

    1 - سخن گفتن از خدا در تفکر سنایی با تکیه بر الهیات سلبی
    پژوهشنامه ادیان , العدد 1 , السنة 9 , زمستان 1394
    الهیات سلبی به عنوان یکی از موضوعات محوری در رویکردهای الهیاتی، در دوره های اخیر توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود معطوف داشته است. این مسأله در عرصة کلام و فلسفه مورد توجه است، اما با توجه به رویکردی که عارفان در بحث شناخت حق تعالی دارند، مسأله ای درخور تأمل و بررسی أکثر
    الهیات سلبی به عنوان یکی از موضوعات محوری در رویکردهای الهیاتی، در دوره های اخیر توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود معطوف داشته است. این مسأله در عرصة کلام و فلسفه مورد توجه است، اما با توجه به رویکردی که عارفان در بحث شناخت حق تعالی دارند، مسأله ای درخور تأمل و بررسی در حوزة عرفان نیز هست. این رویکرد بر دو عنصر اصلی، یکی عدم توانایی عقل در شناخت خداوند، و دیگری عدم امکان سخن گفتن از خدا استوار است. اگر چه این دو رکن به یکدیگر وابسته‌اند، اما هدف نوشتار حاضر که با روش تحلیلی و توصیفی به کند و کاو این موضوع می پردازد، بررسی این مسأله است که اصولاً سخن گفتن از خدا (با تکیه برالهیات سلبی) در تفکرسنایی غزنوی چه جایگاهی دارد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی تعریف دین از نگاه توماس لوکمان
    پژوهشنامه ادیان , العدد 1 , السنة 16 , تابستان 1401
    لوکمان دین را نظامی معنایی تعریف می کند که انسان را از ماهیت بیولوژیک خود فراتر برده و به کنش‌گر صحنه ی اجتماعی تبدیل می کند. از آنجاکه درک مبانی فلسفی علم برای فهم و تفسیر دقیق نظریه ها و نتایج پژوهش مهم است و بنیان اندیشه ی محقق و میزان انسجام نظریه او را روشن می‌کند، أکثر
    لوکمان دین را نظامی معنایی تعریف می کند که انسان را از ماهیت بیولوژیک خود فراتر برده و به کنش‌گر صحنه ی اجتماعی تبدیل می کند. از آنجاکه درک مبانی فلسفی علم برای فهم و تفسیر دقیق نظریه ها و نتایج پژوهش مهم است و بنیان اندیشه ی محقق و میزان انسجام نظریه او را روشن می‌کند، در نوشتار حاضر مبانی هستی‌شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی این تعریف بررسی شده است. لوکمان در هستی شناسی موضعی بینابین دارد؛ در این که دین در رابطه‌ بیناذهنی افراد به وجود می آید برساخت گرا و در این که به عنوان نهاد، قدرت کنترل اجتماعی دارد واقع‌گرا به نظر می‌رسد. او در معرفت‌شناسی و روش شناسی، برساخت‌گرا است و معتقد است پدیدارشناسی رهیافتی است که می تواند چارچوبی برای درک مفاهیم و اندازه‌گیری واقعیت اجتماعی از موضع برساخت گرا به دست بدهد اما در روش میان جامعه شناسی به عنوان علم و پدیدارشناسی به عنوان فلسفه تمایز می نهد و پدیدارشناسی را هم چون زمینه نظری برای اندیشه خویش به کار می گیرد. تفاصيل المقالة