لینچ به عنوان نظریهپردازی شاخص در حوزهی نشانهشناسی شهری برای اینکه بداند چگونه افراد هویت شهر خود را به دیگران میشناسانند، به نشانهشناسی نقشههای ادراکی (تصویر شهر در ذهن شهروندان) میپردازد. با این وجود، بویژه نشانهشناسان اجتماعی معتقدند لینچ در نظریهی خود از مف چکیده کامل
لینچ به عنوان نظریهپردازی شاخص در حوزهی نشانهشناسی شهری برای اینکه بداند چگونه افراد هویت شهر خود را به دیگران میشناسانند، به نشانهشناسی نقشههای ادراکی (تصویر شهر در ذهن شهروندان) میپردازد. با این وجود، بویژه نشانهشناسان اجتماعی معتقدند لینچ در نظریهی خود از مفهوم هویت کالبدی که ناظر بر سه مفهوم انسان، محیط و فرهنگ میباشد و نیز دلالتهای ضمنی عناصر موجود در نقشههای ادراکی غافل بوده است. حال آنکه پاسخ به این انتقاد در نقشههای ادراکی لینچ نهفته است. بنابر مفهوم خوانایی لینچ، آنجائی که نشانههای شهری برای شهروندان قابل ادراک نباشند و تصویر واضحی از شهر در ذهن آنها شکل نگیرد، بیهویتی کالبدی رخ میدهد و در واقع نشانههای شهری جایگاه خود را در حافظه و خاطرهی جمعی از دست میدهند. بنابراین در نوشتار حاضر سعی شده تا به شیوهی مرور انتقادی دریابیم که منطق بازشناسی هویت کالبدی شهر ازطریق نشانهشناسی نقشههای ادراکی شهروندان چیست. این بررسی نشان داد آن دسته از نشانههای موجود در نقشههای ادراکی که دال بر موضوعی مشترک در بین مردمند (مانند: مکانهای سازنده خاطرهی جمعی، ابنیهی تاریخی یا مکانهای دارای کاربری معین) یا نشانههایی که از کیفیت خوانایی برخوردارند (مانند: مشاهدهپذیری در شب) نمایانگر هویت کالبدی فضای شهرند. مادامی که نشانههای شهر در نقشههای ادراکی ساکنانش پررنگ باشد، هویت کالبدی شهر تداوم دارد به طوری که تغییر، جابهجایی یا تخریبشان موجب واکنش جمعی میشود.
پرونده مقاله
لازمه شکلگیری جامعه، تعاملات مستمر است و"عیار" سلامت جامعه، تعاملات گرم است. بخش عظیمی از جمعیت جامعة ایران، در شهرها زندگی میکنند. اقتضای زندگی شهری، فشردگی جمعیت است و زندگی در شهر، معمولاً داشتن همسایگان متعدد را سبب میشود. کم و کیف تعاملات، کیفیت زندگی را متأث چکیده کامل
لازمه شکلگیری جامعه، تعاملات مستمر است و"عیار" سلامت جامعه، تعاملات گرم است. بخش عظیمی از جمعیت جامعة ایران، در شهرها زندگی میکنند. اقتضای زندگی شهری، فشردگی جمعیت است و زندگی در شهر، معمولاً داشتن همسایگان متعدد را سبب میشود. کم و کیف تعاملات، کیفیت زندگی را متأثر میسازد؛ ازینرو اندازه و وضعیت تعاملات همسایگی در جامعة ایران، موضوعی قابلاعتناست. هدف این نوشتار، توصیف وضع تعاملات اجتماعی همسایگی در ایران است؛ آنگونه که جامعهشناسان ادراک و گزارش کردهاند. تحقیق حاضر به 30 مقالة پژوهشی معتبر که 22 جامعهشناس برجستة ایرانی نوشتهاند، (از مجموعه 714 اثر 119 جامعهشناس) استناد کرده است. روش مورد استفاده، روش تحلیل محتوای جهتدار است. دادههای بررسیشده حاکی از وجود مشکل، فقدان تعاملات همسایگان،کمبود و کاهش روابط و تعاملات همسایگان، ضعف تعاملات گرم همسایگان، تعاملات سرد همسایگان، شناخت محدود همسایگان نسبت به هم وکم بودن اعتماد همسایگان به یکدیگر بوده است. هرکدام از این مشکلات، مشتمل بر مشکلات تعاملی جزئیتری است که نشان میدهد؛ تعاملات اجتماعی همسایگی در ایران بسیار "کمعیار" و بیمار است.
پرونده مقاله