زمینه و هدف: هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر سطوح مختلف پربیوتیک قارچ صدفی (pleurotus ostreatus) بر شاخصهای هماتولوژی خون ماهی تیلاپیا (Oreochromis niloticus) مواجهه شده با نانو ذرات نقره بود. روش کار: به همین منظور تعداد 120 بچه ماهی تیلاپیا به مدت 42 روز در 4 تیم چکیده کامل
زمینه و هدف: هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر سطوح مختلف پربیوتیک قارچ صدفی (pleurotus ostreatus) بر شاخصهای هماتولوژی خون ماهی تیلاپیا (Oreochromis niloticus) مواجهه شده با نانو ذرات نقره بود. روش کار: به همین منظور تعداد 120 بچه ماهی تیلاپیا به مدت 42 روز در 4 تیمار: تیمار (1) شاهد، فاقد پربیوتیک قارچ صدفی، تیمار (2) غذای حاوی 05/0 تیمار (3) غذای حاوی 1/0 و تیمار (4) غذای حاوی 2/0 درصد پربیوتیک قارچ صدفی تقسیم شدند. سپس به هرکدام از گروهها غلظت 5/0ppm نانو ذرات نقره به مدت 16 روز اضافه شده و شاخصهای خونی ماهیان در سطوح مختلف ارزیابی شد. یافتهها: پربیوتیک بهتنهایی اثر معنیداری بر تعداد گلبولهای قرمز، حجم متوسط گلبولی (MCV)، هموگلوبین، متوسط سلولی (MCH)، غلظت متوسط هموگلوبین گلبول قرمز (MCHC)، هماتوکریت، هموگلوبین و گلبول سفید نداشته (0.05P<) ولی تیمار در معرض نانو ذرات نقره و پربیوتیک بهصورت ترکیبی سبب افزایش فاکتورهای ذکرشده در مقایسه با گروه شاهد و تیمارهای پربیوتیک بهتنهایی شدند. بااینوجود مقادیر گلبول سفید و گلبول قرمز، هموگلوبین، هماتوکریت، MCH در تیمار ترکیبی 2/0 پربیوتیک و نانو ذرات نقره بیشتر از سایر تیمارها بود. نتیجهگیری: پربیوتیک در روش خوراکی، ایمنی غیراختصاصی را در ماهی تیلاپیا تحریک نموده و استفاده ترکیبی نانو نقره و پربیوتیک قارچ صدفی مقدار شاخصهای خونی را افزایش و اثرات تخریبی ناشی از نانو نقره بر شاخصهای خونی را نیز کاهش دهد. چنین نتیجهگیری میشود که سطح 2/0 پربیوتیک قارچ صدفی و 5/0 نانو ذرات نقره در جیره میتواند بهترین تأثیر را بر فاکتورهای خونی ماهی تیلاپیا داشته باشد.
پرونده مقاله
زمینه و هدف: گزارشات متعددی مبنی بر تاثیر پروبیوتیک ها در افزایش باروری نیز وجود دارد. پروبیوتیک ها با فعالیت داخل روده گوارشی باعث تولید ویتامین ها و پروتئین های متعدد میشوند که جهت باروری در مگس ها و به طور کلی در ارگانیسم های مختلف نیازمند می باشد.در تحقیق حاضر تاثیر چکیده کامل
زمینه و هدف: گزارشات متعددی مبنی بر تاثیر پروبیوتیک ها در افزایش باروری نیز وجود دارد. پروبیوتیک ها با فعالیت داخل روده گوارشی باعث تولید ویتامین ها و پروتئین های متعدد میشوند که جهت باروری در مگس ها و به طور کلی در ارگانیسم های مختلف نیازمند می باشد.در تحقیق حاضر تاثیر عصاره گیاه رازیانه بر باروری مگس سرکه و نقش پروبیوتیک ها در آن مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: عصاره رازیانه به غلظت های مختلف 25، 50 و mg/ml 75 به محیط کشت اضافه شد. سپس تعداد اسپرم های مگس نر در زیر میکروسکوپ نوری با قرار دادن محیط A شمارش گردیدند. تعداد سلول های غده جنسی، سایز سلول ها و اندازه غده جنسی به کمک میکروسکوپ نوری مشاهده شدند، هم چنین میزان پروتئین های غدد جنسی نیز جداسازی و با روش PCRبررسی و همه داده ها به کمک SPSS آنالیزگردید.
یافته ها: میانگین شمارش اسپرم ها 6440 و 3995 عدد، تعداد سلول های غده جنسی 3502 و 1364 عدد، سایز سلول های غده جنسی 0.0675 و 0.0286 میلی متر مربع، سایز غده جنسی 0.339 و 0.391سانتی متر مربع، نتایج نشان داد که میزان پروتئین های جنسی 61/19 و 95/16 میکروگرم،به ترتیب در غلظت رازیانه(mg/ml ۷۵) و غلظت(mg/ml25) بودند، می باشد، نتایج آنالیز نشان داد که تاثیر معنی داری اثر رازیانه در افزایش باروری داشته است.با تکنیک PCR نیز یک باند تقریباً bp 300 بر روی ژل مشاهده گردید.
نتیجه گیری:نتایج تحقیق نشان داد زمانی که از غلظت بیشتر عصاره رازیانه(mg/ml75) در محیط کشت استفاده شد، میزان باروری در مگس سرکه نر بیشتر از غلظت کمتر(mg/ml 25) و هم چنین گروه کنترل بودند. در تحقیق حاضر وجود پروبیوتیک ها نشان دهنده تغییرات در محیط کشت و تاثیر آن در میزان باروری است.
پرونده مقاله
زمینه و هدف: در سالهای اخیر استفاده از گیاهان دارویی برای بهبود شاخصهای رشد و سیستم ایمنی ماهیان، مورد توجه بوده است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر افزودن عصارههای هیدروالکلی کاسنی و علفچای بصورت مجزا و ترکیبی به جیره غذایی بر شاخصهای رشد و فعالیت آنزیمها چکیده کامل
زمینه و هدف: در سالهای اخیر استفاده از گیاهان دارویی برای بهبود شاخصهای رشد و سیستم ایمنی ماهیان، مورد توجه بوده است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر افزودن عصارههای هیدروالکلی کاسنی و علفچای بصورت مجزا و ترکیبی به جیره غذایی بر شاخصهای رشد و فعالیت آنزیمهای گوارشی ماهی قزل آلای رنگین کمان انجام گرفت. روش کار: برای این منظور 720 قطعه ماهی به وزن تقریبی 5±100 گرم در قالب 4 تیمار شامل گروه شاهد، تیمار 3% عصاره کاسنی، تیمار 3% عصاره علفچای و تیمار ترکیبی هر دو گیاه به مدت 12 هفته مورد تغذیه قرار گرفتند. در انتهای پژوهش شاخصهای رشد (وزن نهایی، ضریب تبدیل غذایی، ضریب رشد ویژه، افزایش وزن، ضریب چاقی و شاخص کبدی) و فعالیت آنزیمهای گوارشی (لیپاز، آمیلاز و پروتئاز) بررسی گردید. یافتهها: بیشترین و کمترین میزان افزایش وزن، ضریب رشد ویژه و شاخص کبدی به ترتیب در تیمارهای 3% کاسنی و 3% علفچای مشاهده شد (05/0<p). همچنین کمترین میزان ضریب تبدیل غذایی و بیشترین میزان ضریب چاقی نیز مربوط به تیمار 3% کاسنی بود (05/0<p). بالاترین میزان فعالیت آنزیمهای آمیلاز و پروتئاز در تیمار 3% کاسنی مشاهده شد (05/0>p). بالاترین میزان فعالیت آنزیم لیپاز در تیمار 3 % کاسنی و پایین ترین میزان فعالیت آن در تیمار ترکیب دو گیاه مشاهده شد، ولی اختلافی بین تیمارهای مختلف نسبت به تیمار شاهد وجود نداشت (05/0<p). نتیجهگیری: در مجموع افزودن 3 % عصاره کاسنی به جیره غذایی باعث بهبود شاخصهای رشد و فعالیت آنزیمهای گوارشی ماهی قزل آلای رنگین کمان می شود.
پرونده مقاله
زمینه و هدف: درمان با سلول های بنیادی، رویکردی نوین را در ترمیم و بازسازی اندام ها و بافت ها پدید آورده است. سلول های بنیادی مزانشیمی(MSCs)، کاندیدهای نویدبخشی برای سلول درمانی محسوب می شوند. گرچه، MSCهای مشتق از مغز استخوان قادرند به چندین رده سلولی تمایز یابند، اما مغ چکیده کامل
زمینه و هدف: درمان با سلول های بنیادی، رویکردی نوین را در ترمیم و بازسازی اندام ها و بافت ها پدید آورده است. سلول های بنیادی مزانشیمی(MSCs)، کاندیدهای نویدبخشی برای سلول درمانی محسوب می شوند. گرچه، MSCهای مشتق از مغز استخوان قادرند به چندین رده سلولی تمایز یابند، اما مغز استخوان به دلیل فرآیند جداسازی مشکل سلول ها و بازدهی پایین، منبع سلولی مناسبی نیست. هدف از این مطالعه، بررسی مقایسه ای توان ترمیمیMSCهای انسانی حاصل از 3 منبع شامل بافت مغز استخوان و چربی و بافت دسیدوآی پرده جنینی در شرایطin vitroمی باشد.
روش کار: سلول های بنیادی مزانشیمی از 3 بافت مغز استخوان، بافت چربی و سلول بافت دسیدوآی پرده جنینی جدا شده، و تا 10 پاساژ سلولی کشت داده شدند و برای فنوتیپ با ایمونوفلورسانس و فلوسیتومتری به منظورتعیین بیان مارکرهای سطحی اختصاصی سلول مزانشیمی( CD11b ،CD34،CD44،CD45،CD73،CD90وCD105(، توانایی تمایز به سلول استخوان، چربی و غضروف، رشد سلول ها با محاسبه زمان دو برابر شدن و سطح دو برابر شدن جمعیت لحاظ کیفی وکمی مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: علیرغم شباهت ها از نظر بیان آنتی ژن سطحی و توانایی خود نوزایی، سلول های بنیادی مزانشیمی منابع مختلف، تفاوت های معنی داری را از نظر تکثیر و ظرفیت های تمایز به استخوان چربی و استخوان نشان دادند. DSCs بالاترین ظرفیت تکثیر سلولی را نشان داد و به نظر می رسد که این ویژگی را تا پاساژ 10حفظ می کند، در حالی که BM-MSCs دارای توانایی تمایز قابل توجهی برای تمایز به استخوان و غضروف، AT-MSC ها بیشترین قدرت تمایز چربی را در بین سایرین نشان دادند. با این توضیحات به نظر می رسد DSC ها با توجه ویژگی های ذکر شده می تواند جایگزین مناسبی برای استفاده در سلول درمانی باشند.
نتیجه گیری: از آن جایی کهDSC ها وAT-MSC ها نیز ویژگی های سلول های مزانشیم را به خوبی BM-MSC نشان می دهند این سلول ها می توانند جایگزین مناسبی برای سلول درمانی باشند.
پرونده مقاله
زمینه و هدف: دیازینون از سموم ارگانوفسفره پرکاربرد در مزارع کشاورزی است که جهت از بین بردن آفات و کرم ساقه خوار در مزارع استفاده می شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر غلظت های تحت کشنده دیازینون بر بافت بیضه در ماهی گورخری (Danio rerio) انجام گرفت. روش کار: بدین منظور۲۴۰ چکیده کامل
زمینه و هدف: دیازینون از سموم ارگانوفسفره پرکاربرد در مزارع کشاورزی است که جهت از بین بردن آفات و کرم ساقه خوار در مزارع استفاده می شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر غلظت های تحت کشنده دیازینون بر بافت بیضه در ماهی گورخری (Danio rerio) انجام گرفت. روش کار: بدین منظور۲۴۰ عدد ماهی نر با میانگین وزنی ۲/۰ ± ۰۵/۰ پس از ۲ هفته سازگاری با شرایط آزمایشگاه در ۳ تیمار تحت کشنده سم دیازینون که پس از انجام تست LC50 به ترتیب ۸/۰، ۶/۱ و ۲/۳ میلی گرم بر لیتر و تیمار شاهد به مدت ۳۰ روز قرارگرفتند. در پایان دوره از بافت بیضه ماهیان نمونه برداری و سپس مقاطع بافتی تهیه شد. یافته ها: در بررسی بافتی بیشترین ناهنجاری در دوز بالاتر(۲/۳ میلی گرم بر لیتر) مشاهده گردید که کاهش اندازه گناد از مهم ترین آن می باشد. در برش بافتی گروه شاهد بافت بیضه از اندازه و رشد مناسب برخوردار بوده و سلول ها در مرحله رسیدگی جنسی قرار داشتند، در صورتی که در تیمار ۸/۰ میلی گرم بر لیتر آتروفی سلول های جنسی بافت بیضه مشاهده شد. همچنین در این تیمار دیواره لوبول ها نیز از بین رفته بود. در تیمار ۶/۱ میلی گرم بر لیتر دژنره شدن و آتروفی سلول های جنسی، از بین رفتن شکل و دیواره لوبول ها مشاهده شد. در بالاترین غلظت سم، دژنره شدن و آتروفی سلول های جنسی، از بین رفتن شکل و دیواره لوبول ها و کاهش تعداد سلول های جنسی مشاهده شده که این کاهش تعداد سلول های جنسی و عوارض مشاهده شده موجب کاهش اندازه بافت بیضه نیز می شود. نتیجه گیری: این مشاهدات نشان دهنده افزایش عوارض و ناهنجاری های سم دیازینون بر بافت بیضه ماهی گورخری با افزایش غلظت سم می باشد.
پرونده مقاله
زمینه و هدف: داروی ایبوپروفن به عنوان یک آلاینده دارویی، اثرات مخرب و در برخی موارد جبران ناپذیری بر موجودات آبزی و به طور کلی موجودات زنده می گذارد که در بسیاری از مواقع این اثرات به صورت تخریب های ژنتیکی و آسیب به ساختار DNA می باشد.هدف این تحقیق بررسی تاثیرات غلظت ها چکیده کامل
زمینه و هدف: داروی ایبوپروفن به عنوان یک آلاینده دارویی، اثرات مخرب و در برخی موارد جبران ناپذیری بر موجودات آبزی و به طور کلی موجودات زنده می گذارد که در بسیاری از مواقع این اثرات به صورت تخریب های ژنتیکی و آسیب به ساختار DNA می باشد.هدف این تحقیق بررسی تاثیرات غلظت های مختلف داروی ایبوپروفن در تخریب و آسیب به ساختار DNA در گورخرماهی می باشد.
روش کار: در این مطالعه تغییرات ژنتیکی ژن P53 و بیان آن در گورخرماهی پس از مواجه دو هفته ای با غلظت های 1/0، 1 و 10 میلی گرم بر لیتر ایبوپروفن در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد. در انجام این تحقیق گورخرماهی به مدت دو هفته در معرض غلظت های ذکر شده قرار گرفتند و پس از آن استخراج RNA از آن ها صورت گرفت، با استفاده از روش QPCR نتایج به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان دادند که غلظت کم دارو یعنی 1/0 میلی گرم بر لیتر تاثیری بر بیان ژن P53 نداشته است، در حالی که در دو غلظت دیگر که به ترتیب 1 و 10 میلی گرم بر لیتر ایبوپروفن بودند، نشان داده شد که اختلاف معناداری بین کنترل و نمونه حاوی دارو بوده است، که در نتیجه آن، ژن P53 به میزان زیادی بیان شده است.همچنین برای ژن کنترل داخلی که GAPDH بود، در کمترین غلظت دارو هیچ گونه اختلاف معناداری بین نمونه تیمار و کنترل مشاهده نشد، در حالی که در تیمارهای بعدی اختلاف معنادار در حد بسیار کم بین نمونه کنترل و تیمار مشاهده شد.
پرونده مقاله
زمینهوهدف: سوختگی یکی از آسیبهای رایج در جهان است که می توان از روشهای نوین مانند سلولدرمانی و طب سنتی برای درمان آن استفاده کرد. هدف از مطالعهی حاضر بررسی اثرات ضمادی از صمغ بنه و روغن حیوانی بههمراه سلولهای بنیادی مزانشیمی ژله وارتون در درمان سوختگی درجه سه در چکیده کامل
زمینهوهدف: سوختگی یکی از آسیبهای رایج در جهان است که می توان از روشهای نوین مانند سلولدرمانی و طب سنتی برای درمان آن استفاده کرد. هدف از مطالعهی حاضر بررسی اثرات ضمادی از صمغ بنه و روغن حیوانی بههمراه سلولهای بنیادی مزانشیمی ژله وارتون در درمان سوختگی درجه سه در رتهای نژاد ویستار میباشد. روشکار: در این آزمایش تجربی، سلولهای بنیادی از طریق جداسازی سلولهای ژله وارتون از بندناف انسانی حاصل شد. برای انجام این مطالعه 28 رت بواسطه استامپ فلزی سوزانده و سپس به طور تصادفی در دو گروه کنترل(7 موش) و تیمار(21 موش) تقسیم شدند. گروه تیمار به سه دسته(هر گروه 7 موش) تیماربا ضماد، سلولدرمانی و سلولدرمانی بعلاوه ضماد تقسیم شدند. به هر رت تعداد 106 سلول در پاساژ سه و بهصورت زیرجلدی تزریق شد. در روز 30 بعداز درمان آسانکشی با کلروفروم و تهیهی مقاطع بافتی با رنگآمیزی هماتوکسیلسن-ائوزین و تریکرومماسون برای بررسیهای میکروسکوپی صورت گرفت. یافتهها: مشاهدات میکروسکوپی نشان دادکه در گروههای تیمار روند بهبودی با سرعت بالاتری نسبت گروه کنترل انجام گرفت. همچنین بعد از گذشت 30 روز روش سلولدرمانی+ ضماد بهطور معنیداری موثرتر نسبت به ضماد و تزریق سلول بهتنهایی بود. مطالعات بافت شناسی نشان دهندهی ازدیاد معنیدار در آنژیوژنز، سنتز کلاژن، تعداد سلولها، ضخامت لایههای پوست و در نهایت تسریع ترمیم زخم در نمونههای تیمار در مقایسه با نمونههای گروه کنترل بود. نتیجهگیری: براساس نتایج بهدست آمده، روشهای درمانی همزمان استفاده شده در این مطالعه در تسریع ترمیم زخمهای پوستی در مدل حیوانی بهطور معنیداری تاثیر گذار بوده است.
پرونده مقاله
چکیده
زمینه و هدف: مطالعه حاضر اثر تمرین هوازی همراه مصرف مکمل رزوراترول بر فاکتورهای تنظیمی و اجرایی آپوپتوز کاردیومیوسیتی در رت های نر دیابتی شده با استرپتوزوسین است.
روش کار: دریک کارآزمایی تجربی 42 موشصحرایی نر، تصادفی به 6 گروه7 تایی کنترل سالم، دیابتی ، دیابتی چکیده کامل
چکیده
زمینه و هدف: مطالعه حاضر اثر تمرین هوازی همراه مصرف مکمل رزوراترول بر فاکتورهای تنظیمی و اجرایی آپوپتوز کاردیومیوسیتی در رت های نر دیابتی شده با استرپتوزوسین است.
روش کار: دریک کارآزمایی تجربی 42 موشصحرایی نر، تصادفی به 6 گروه7 تایی کنترل سالم، دیابتی ، دیابتی سالین ، مکمل رزوراترول ، تمرین هوازی و مکمل رزوراترول+تمرین هوازی تقسیم شدند. دیابت با تزریق تک دوزml/kg50 استرپتوزوتوسین القا شد. برنامه گروه های تمرین، تمرین و مکمل بر روی تریدمیل 5 روز در هفته که به مدت 8 هفته انجام شد پس از پایان دوره تمام حیوانات با شرایط کاملاً مشابه و به دنبال12-14 ساعت ناشتایی و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی بیهوش و قربانی شدند. پس از خروج قلب و هموژنایز کردن آن غلظت (GPX،SOD،MDA) بصورت الایزا سنجش شد.
یافته ها: پس از القای دیابت غلضت GPX و SODقلبی نسبت به کنترل سالم کاهش معنی دار یافت در حالیکه غلظت MDAدر این شرایط افزایش معنی دار داشت .اما تعامل تمرین و رزوراترول توانست اثر معنی داری بر غلظت SOD قلبی داشته باشد در حالی که تعامل این دو اثر معنی دار بر غلظت MDAوGPX قلبی نداشت .
نتیجه گیری: تمرین هوازی و رزوراترول اثر سودمندی بر آپوپتوز قلبی در القای دیابت دارند اما تعامل این دو بر روند آپوپتوز قلبی معنادار نیست. البته از تمرین هوازی و رزوراترول میتوان بعنوان طب مکمل برای حفاظت میوکارد در برابر آپوپتوز نابجای ناشی از دیابت القا شده استفاده نمود.
پرونده مقاله