بهبود مشکلات زندگی در دوران باستان نقشی منحصر به فلسفه بود. این نقش محوری به واسطه سلطه علم در عصر مدرن به فراموشی سپرده شد. امّا در دوران معاصر فلسفه به خود آمده و درصدد احیای دوباره جایگاه خود در زندگی به واسطه فعالیتهایی عملی همچون مشاوره فلسفی است. تحقق این مهم مست چکیده کامل
بهبود مشکلات زندگی در دوران باستان نقشی منحصر به فلسفه بود. این نقش محوری به واسطه سلطه علم در عصر مدرن به فراموشی سپرده شد. امّا در دوران معاصر فلسفه به خود آمده و درصدد احیای دوباره جایگاه خود در زندگی به واسطه فعالیتهایی عملی همچون مشاوره فلسفی است. تحقق این مهم مستلزم تبیین مرزهای تمایز این رویکرد نوظهور با سایر اشکال مشاوره روانشناختی است. لذا این پژوهش با هدف تبیین وجوه تمایز مشاوره فلسفی با مشاوره روان شناختی صورت گرفت. نوع پژوهش از حیث هدف، کاربردی و از لحاظ رویکرد، کیفی میباشد و جهت تبیین هدف از روش تحلیل مفهومی و از نوع تفسیری بهره گرفته شد. براساس یافتههای پژوهش، وجوه تمایز این دو حوزه را میتوان از حیث تفاوت در تعریف، نقش درمانی، موضوع، وظیفه و نقش، مهارتها، اهداف و رابطه میان مراجع و مشاور تبیین نمود. نتایج پژوهش نشان داد این دو حوزه میتوانند به عنوان مکمل، همدیگر را پشتیبانی نموده و جهان بینی و وضعیت روانی مراجعان را توأمان مد نظر قرار دهند.
پرونده مقاله