تحلیلی بر اخلاقگرایی عنواننگار با تکیه بر شهنشاهنامه
محورهای موضوعی : شاهنامه
ثریا شهابی پور احمدی
1
,
سید امیر جهادی حسینی
2
*
,
حمیدرضا خوارزمی
3
,
جمشید روستا
4
1 - دانشجوی دکترای زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران (نویسنده مسئول)
3 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
4 - دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
کلید واژه: تحلیل, اخلاقگرایی, حماسه, شهنشاهنامه, عنواننگار,
چکیده مقاله :
شاعران حماسهسُرا در ادبیات کشور ما از یک طرف، بار بخشی از تاریخ را به دوش کشیده و ازطرفی دیگر، رسالت ادبی خود را در ادبیات حماسی و تعلیمی به انجام رساندهاند. آنان ضمن روایت حماسی تاریخ، از گستردهترین نوع ادبی ایران، یعنی ادبیات تعلیمی، غافل نمانده و به آن پرداختهاند. میرزا تقیخان نجمآبادی نیز در کتاب حماسی- تاریخی خود، شهنشاهنامه، که دربَرگیرندۀ تاریخ عصر قاجار است، از این مهم غافل نبوده و دیدگاههای اخلاقی خود را ضمن روایات حماسی- تاریخی بیان میکند. جُستار حاضر بهدنبال بررسی اندیشهها و ملاحظات اندرزی تقیخان عنواننگار در کتاب شهنشاهنامه است. نتایج این پژوهش نشان میدهد نجمآبادی بهعنوان یک شاعر و متفکر با تأسی به پیشینیان، در ملاحظاتِ اندرزی خود با تکیه بر مفاهیمی که مانع بُروز جنگ میشوند (همچون دنیاگریزی، بصیرت، عفو و بخشایش، صداقت و راستی) و نیز منع صفات و عواملی که باعث جنگافروزی هستند (مانند غرور، نفاق و خیانت، دنیاگریزی و نکوهش نفس)، ضمن تأکید بر دفاع حماسی از وطن، نشان میدهد صلحطلب بوده و با جنگافروزی و خودکامگی مخالف است. او همچنین به صداقت و عبرتآموزی بیش از سایر صفات اخلاق پرداخته و نبود آنها را بیش از سایر صفات برجسته عامل خصومت و دشمنی دانسته است. این جُستار به بررسی نقش این آموزهها و مفاهیم در اندیشههای عنواننگار میپردازد. روش کار با مطالعۀ دقیق منابع اصلی، فرعی و مربوط به موضوع چون منابع ادبی و تاریخی، تحلیل و توصیف محتوای کیفی است.
Epic poets in our country's literature have, on one hand, borne the weight of narrating parts of history, and on the other, fulfilled their literary mission in epic and didactic literature. While recounting historical epics, they have not neglected Iran's most extensive literary form, didactic literature, and have addressed it thoroughly. Mirza Taghi Khan Najmabadi, in his epic-historical work Shahnshahnameh, which encompasses the history of the Qajar era, has not overlooked this tradition and expresses his ethical perspectives through epic-historical narratives. The present study aims to examine the advisory thoughts and considerations of Taghi Khan, the title-writer, in Shahnshahnameh. The findings of this research indicate that Najmabadi, as a poet and thinker following his predecessors, emphasizes concepts that prevent war (such as detachment from worldly desires, insight, forgiveness, honesty, and truthfulness) and condemns traits and factors that incite conflict (such as pride, hypocrisy, betrayal, and self-indulgence). While highlighting epic defense of the homeland, he demonstrates a peace-seeking stance, opposing war-mongering and despotism. He particularly focuses on honesty and learning from experience as paramount virtues, considering their absence as the primary cause of hostility and enmity. This study explores the role of these teachings and concepts in the thought of the title-writer. The methodology involves a detailed study of primary, secondary, and related sources, such as literary and historical texts, with qualitative content analysis and description.
1.قرآن، ترجمة مهدی الهی قمشه¬ای. تهران: بنیاد نشر قرآن، 1367
2.نهج البلاغه،ترجمة محمّد دشتی قم: انتشارات مؤسّسة فرهنگی- تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1380.
3.ابراهیمی مقدّم، حسین. (1395). روانشناسی جنگ، تهران: عالی تبار، چاپ اول.
4.اسدی طوسی، ابونصر علی¬بن محمّد. (1354). گرشاسب نامه، به اهتمام حبیب یغمایی، تهران: چاپ¬افست مروی.چاپ دوم
5.اعتمادالسّلطنه، محمّدحسن¬خان. (1374). چهل سال تاریخ ایران المآثر و الآثار)، به کوشش ایرج افشار، چاپ اوّل، تهران: اساطیر.
6.انجیل نادرشاهی. کتاب مقدّس. (1388). ترجمة میرزا مهدی¬خان استرآبادی. تهران: علم.
7.انوری، حسن. (1382) فرهنگ بزرگ سخن، ج 2، تهران: انتشارات سخن.
8.بلخی،جلال¬الدّین محمّد. (1376). کلیّات شمس تبریزی، به قلم بدیع الزمان فروزانفر، تهران : انتشارات امیرکبیر.
9.پور داوود، ابراهیم. (1377). پشت¬ها. 2ج، تهران: اساطیر
10.حافظ شیرازی، شمس¬الدّین. (1358). دیوان غزلیّات، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران: جاویدان.
11.خاتمی؛ احمد.(1370). فرهنگ علم کلام، تهران: صبا، چاپ اول
12.خدایار، دادخدا. (1382).عرفان شهادت، تهران، نشر شاهد.
13.خیّام، حکیم عمر. (1354). رباعیّات خیام، تصحیح فروغی، تهران: امیرکبیر.
14.دانشجو، حمیده. (1400). « تقدیرگرایی در تاریخ بیهقی»، فصل¬نامة معرفت، سال سی¬ام، شمارة پنجم، پیاپی 284، 87-95.
15.دولت¬آبادی، هوشنگ. (1379).جای پای زُروان، خدای بخت و تقدیر، تهران: نشر نی.
16.دهخدا، علی اکبر. (1377). لغت¬نامه، تهران: انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم.
17.زیدان، جرجی. (1336). تاریخ تمدّن اسلام، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم.
18.سپهر، محمّدتقی. (1377). ناسخ التّواریخ قاجاریّه، به اهتمام جمشید کیانفر، تهران: انتشارات اساطیر.
19.سعدی، مصلح¬الدّین. (1320). کلیّات سعدی ،به تصحیح محمّد علی فروغی، تهران: چاپخانه¬ی بروخیم.
20.سودآور، ابوالعلاء. (1385). فرّه ایزدی در آیین پادشاهی ایران باستان، هوستون ایالات متحدّه¬ی آمریکا: نشر میرک.
21.سیّد خلیل¬الهی، سارا و محسن ابوالقاسمی. (1399). «بررسی فرّه کیانی، اصطلاحی در فرهنگ باستان و شرحی بر سلسله¬ی کیانیان» فصلنامة علمی _ پژوهشی پژوهش¬نامه¬ی تاریخ، سال پانزدهم، شماره¬ی 58، صص 112- 93.
22.شمس¬الدّین حافظ شیرازی. (1345). دیوان غزلیّات، تهران: جاویدان.
23.شیرازی خاوری، فضل¬الله. (1380). تاریخ ذوالقرنین، تصحیح ناصر افشار، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
24.صالحی، پریسا و قدرت¬الّه طاهری. (1403). «معرّفی ادبیّات تاریخی به عنوان یکی از انواع ادبی فارسی»، متن¬شناسی ادب فارسی، شماره¬ی اوّل، صص 35-17.
25.فراهیدی، خ.(1409) العین.قم: مؤسسة نشر اسلامی.
26.فتوحی رود معجّنی، محمود. (1401). آیین نگارش مقالة پژوهشی، تهران: انتشارات سخن، چاپ بیست و چهارم.
27.فرج¬نژاد فرهنگ، زهرا و محمّد نوید بازرگان. (1392). بررسی عنصر تقدیرگرایی در شاه¬نامه و حماسه¬های مذهبی، پژوهش¬نامه¬ی ادبی حماسی، سال نهم، شمارة شانزدهم، صص147-172.
27.فیروزآبادی،مجدالدین محمدبن یعقوب(1426).القاموس المحیط.تحقیق: مکتب تحقیق التراث فی مؤسسه الرساله، به اشراف نعیم العرقوسی، بیروت: موسسه الرساله. طبعه الثامنه
29.عنوان¬نگار، تقی بن محمّد. (بی¬تا). نسخة خطّی، شهنشاه نامة عنوان¬نگار، محفوظ در کتابخانه¬ی کاخ گلستان(سلطنتی)، شماره¬ی 568.
30فردوسی، ابوالقاسم. (1369).شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، دفتر دوم تهران: مرکز دائره¬المعارف بزرگ اسلامی.
31------------.(1371). شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، دفتر سوم کالیفرنیا: انتشارات مزدا با همکاری بنیاد میراث ایران.
32.------------.(1375) .شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، دفتر پنجم، کالیفرنیا: انتشارات مزدا با همکاری بنیاد میراث فرهنگی.
33.------------.(1386).شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، دفتر پنجم، کالیفرنیا: انتشارات مزدا با همکاری بنیاد میراث فرهنگی.
34.کاوسی، مهدی.(1395). جایگاه تقدیرگرایی در آثار مورّخان عصر قارجاریه قبل از مشروطه(با تکیه بر تاریخ¬های سلسله¬ای)، پایان¬نامه¬ی ارشد، دانشکده¬ی ادبیّات و علوم انسانی، دانشگاه بیرجند
. 35کریستن¬سن، آرتور.(1368). ایران در زمان ساسانیان، ترجمة رشید یاسمی، تهران: دنیای کتاب، چاپ ششم.
36.کندی ادی، ساموئل.(1347). آیین شهریاری در شرق،ترجمة فریدن بدره¬ای ، تهران : ترجمه و نشر کتاب.
37.مصاحب، غلامحسین.(1381). دایره المعارف فارسی، جلد دوم، تهران: چاپخانه¬ی سپهر، چاپ سوم.
38.مطهّری، مرتضی.(1367). قیام و انقلاب مهدی(عج) به ضمیمة شهید، قم: صدرا. صص 72-84.
39.موریس پارکر، برتا.(1346). فرهنگ¬نامة پارکر، جلد سوم، ترجمة رضا اقصی، تهران: شرکت سهامی کتاب¬های جیبی و مؤسّسة امیرکبیر.
40. نراقی، احمد.(1391). جامع السعادات، ترجمة کریم فیضی، جلد اوّل، قم: انتشارات قائم آل محمد.
نشریه علمی پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال شانزدهم، شمارۀ شصتوسوم، پاییز ۱۴۰۳، ص107-87
|
تحلیلی بر اخلاقگرایی عنواننگار با تکیه بر شهنشاهنامه
ثریّا شهابیپور احمدی،1 سید امیر جهادیحسینی،2* حمیدرضا خوارزمی،3** جمشید روستا4***
10.71630/parsadab.2024.1198036
چکیده
شاعران حماسهسُرا در ادبیات کشور ما از یک طرف، بار بخشی از تاریخ را به دوش کشیده و ازطرفی دیگر، رسالت ادبی خود را در ادبیات حماسی و تعلیمی به انجام رساندهاند. آنان ضمن روایت حماسی تاریخ، از گستردهترین نوع ادبی ایران، یعنی ادبیات تعلیمی، غافل نمانده و به آن پرداختهاند. میرزا تقیخان نجمآبادی نیز در کتاب حماسی- تاریخی خود، شهنشاهنامه، که دربَرگیرندۀ تاریخ عصر قاجار است، از این مهم غافل نبوده و دیدگاههای اخلاقی خود را ضمن روایات حماسی- تاریخی بیان میکند. جُستار حاضر بهدنبال بررسی اندیشهها و ملاحظات اندرزی تقیخان عنواننگار در کتاب شهنشاهنامه است. نتایج این پژوهش نشان میدهد نجمآبادی بهعنوان یک شاعر و متفکر با تأسی به پیشینیان، در ملاحظاتِ اندرزی خود با تکیه بر مفاهیمی که مانع بُروز جنگ میشوند (همچون دنیاگریزی، بصیرت، عفو و بخشایش، صداقت و راستی) و نیز منع صفات و عواملی که باعث جنگافروزی هستند (مانند غرور، نفاق و خیانت، دنیاگریزی و نکوهش نفس)، ضمن تأکید بر دفاع حماسی از وطن، نشان میدهد صلحطلب بوده و با جنگافروزی و خودکامگی مخالف است. او همچنین به صداقت و عبرتآموزی بیش از سایر صفات اخلاق پرداخته و نبود آنها را بیش از سایر صفات برجسته عامل خصومت و دشمنی دانسته است. این جُستار به بررسی نقش این آموزهها و مفاهیم در اندیشههای عنواننگار میپردازد. روش کار با مطالعۀ دقیق منابع اصلی، فرعی و مربوط به موضوع چون منابع ادبی و تاریخی، تحلیل و توصیف محتوای کیفی است.
واژگان کلیدی: تحلیل، اخلاقگرایی، حماسه، شهنشاهنامه، عنواننگار.
1. مقدمه و طرح مسئله
دورۀ پُرتلاطم قاجار، عرصۀ جنگ و پایداری جانانۀ ملت ایران در دفاع از کیان کشور ما بود. هرچند در این دوره بهسبب ناکارآمدی شاهان وقت و اعتمادهای سادهلوحانۀ آنان به قدرتهای زمان، بخشهای فراوانی از خاک وطن از دست رفت، فضا و میدان برای سُرایش منظومههای بسیارِ حماسی مهیا شد.
این منظومهها که غالباً در شرح رویدادهای روزگار قاجار و جنگهای فراوان آنـان است، بهمنظور پوشاندن بیکفایتیهای سردمداران وقت، سروده شده است.
ازجملۀ این آثار شهنشاهنامۀ میرزا تقیخان نجمآبادی ساوجبلاغی مشهور به عنواننگار است. او در این اثر به بیان دیدگاههای فلسفی، اخلاقی و سیاسی خود درزمینۀ حکومت و پادشاهی میپردازد. او با توصیههای اخلاقی چون عبرتآموزی، صبر، تلاش، تواضع، پرهیز از غرور، صداقت، دنیاگریزی، ذمِّ نفْس، حقپرستی و... نشان میدهد که انسانی صلحجوست و از جنگافروزی بیزار است.
این مُنشیِ دربار قاجاریان، علاوهبر دبیری، خطاطی زبردست، لُغوی نوآور، مفسّری باذوق و شاعری توانا بود که در اشعارش، تقی، رهی، دبیرالملک، دبیر اعلم و عنواننگار تخلّص مینمود.
دبیرالملک در اثر حماسی- تاریخی خود، ضمن بیان روایتهای منظوم تاریخی و توصیف حماسی صحنههای جنگ، به بیان دیدگاههای خود میپردازد. این ملاحظاتِ اندرزی در شهنشاهنامه، پرسشهای مهمی را مطرح میکند که نیاز به بررسی دقیق دارد.
1. چه عواملی باعث رویکرد عنواننگار به آموزههای اخلاقیِ ذکرشده در شهنشاهنامه گشته است؟
2. رویکرد شاعر در شهنشاهنامه به کدامیک از آموزههای اخلاقی بیشتر از سایرین است؟
3. عنواننگار در این اثر، نگرشی جنگطلبانه دارد یا دیدگاه او مبتنیبر صلح است؟
1-1. پیشینۀ پژوهش
در مورد دیدگاهها و اندیشۀ شاعران و واقعهنگاران در آثارشان پژوهشهای فـراوانی صورت پذیرفته است؛ چون «تحلیل اندیشهها و اندرزهای اخلاقی گرشاسبنامۀ اسدی توسی در موضوع سیاست مُدُن» (شعبانلو و همکاران، 1396) نگاشتهاند و در آن به چرایی این موضوع پرداختهاند که در یک داستان اسطورهای علّت پردازش به اندرزها و مباحث اخلاقی چیست و به این نتیجه دستیافتهاند که این اثر حماسی در واقع کتابی با موضوع سیاست مُدُن و آیین کشورداری و اندرزهایش دربارۀ چهار رُکن اصلی کشورداری، پادشاه، عدالت، رعیت و تدبیر است. نویسندگان در این اثر معتقدند ازآنجاکه اسدی توسی خودْ حکیم و جامعالعلوم بوده، ضمن پرداختن به اشعار حماسی، به اندیشههای سیاسی و آیین کشورداریِ مد نظر خود، توجه نشان داده است.
در واقع رویکردِ اسدی درخصوص بهکارگیری پند و اندرز برای بیان اندیشههای سیاسی خود با عنواننگار بسیار متفاوت است و این اختلاف از آنجا نشئت میگیرد که اسدی در دوران تاریخی مورد بحثِ اثر خود نمیزیسته و جسارت بیشتری در بیان اندیشههای خود داشته است؛ اما این موضوع برای عنواننگار که خود از درباریان قاجار بوده و کتاب را به مظفرالدینشاه تقدیم نموده است، متفاوت مینماید؛ بنابراین او غیرمستقیم و با احتیاط بیشتر از اندیشههای خود سخن میگوید و در دعوت به صلح و آرامش و گریز از صفات رذیله، عموماً دشمنان را مورد خطاب قرار میدهد. با توجه به تفاوت رویکردِ دو شاعر حماسهسُرا در بیان اندیشههای خود در ملاحظات اندرزی، این جُستار با پژوهش مورد بحث متفاوت خواهد بود.
در این جُستار، ما به تحلیل اخلاقگرایی در یک اثر حماسی- تاریخی کمتر شناختهشده، بدون هیچ مطابقهای خواهیم پرداخت و ازآنجاکه هیچ پژوهش مستقلی در مورد رویکردهای یک شاعر حماسهسرا در قاجار یافت نشد، این تفحّص، اولین پژوهش در مورد این اثر حماسی- تاریخی و با این منظر است.
1-2. ضرورت انجام پژوهش
بـا توجه بـه اینکه شهنشاهنامۀ عنواننگار کتابی است که کمتر مورد تحقیقِ پژوهشگران بوده، تحلیل دیدگاههای آن به فهم عمیقتر محتوای این اثر و مفاهیم موجود در آن کمک میکند. دبیر اعلم در شهنشاهنامۀ خود، به آموزههای اخلاقی بسیاری تکیه دارد که بررسی این آموزهها میتواند ارزشهای انسانی را به مخاطبان معرفی و آنها را تقویت کند. همچنین با شناخت دیدگاههای عنواننگار در اثر حماسی او، میتوان به الگویی مناسب برای ترویج این ارزشهای اخلاقی و جلوگیری از جنگهای ویرانگر دست یافت. ازطرفی، این تحقیق کمکی شایان برای حفظ و احیای این آثار نیز خواهد بود.
1-3. روش انجام پژوهش
شیوۀ این پژوهش، متنْپژوهی است و به طریق منابع کتابخانهای و فیشبرداری اطلاعات، جمعآوری شده است. روش کار با مطالعۀ دقیقِ منابع اصلی، فرعی و مربوط به موضوع، چون منابع تاریخی و ادبی بوده و تلاش شده است تا اطلاعات، تحلیل و تفسیر گردند.
2. معرفی میرزا تقیخان عنواننگار
میرزا تقیخان نجمآبادی ساوجبلاغی معروف به عنواننگار، از مُنشیان صاحبنفوذ و کارآمدِ قرن چهاردهم در دربار قاجاریان بود. وی در خانوادهای دبیرپیشه در روستای نجمآباد از توابع شهرستان نظرآباد متولد شد و منشیگری را از پدرش، محمد منشیرئیس، که منشی دو شاه قاجار (محمدشاه و ناصرالدینشاه) بود، آموخت. او در دیوان رسائل ناصرالدینشاه، منشیگری را آغاز کرد و پس از آن لقب عنواننگار را از مظفرالدینشاه دریافت نمود. عنواننگار صاحب آثار فراوانی است؛ ازجمله: نخستین نهج البلاغۀ منظوم، نخستین صحیفۀ سجادیۀ منظوم، فرهنگ چهارزبانه (فارسی، عربی، ترکی، فرانسوی)، ترجمۀ منظوم صد کلمه، ترجمۀ منظوم عهدنامۀ مالک اَشتر، ترجمۀ الدُرّ النثیر فی النصیحة و التحذیر، ترجمۀ امنیه اتابکیه، نظم جامع عباسی، نظم کُبری در منطق، تاریخ عالَم، شهنشاهنامه(که به تاریخ دورۀ قاجار اختصاصدارد) و... .
میرزا تقیخان بهواسطۀ شغل اجدادیِ خود، دبیری، به اَسناد زیادی دسترسی داشت و به همین علت کتاب او، شهنشاهنامه، درخور اِعتنا و توجه است؛ بهویژه که مدت شصت سال در وزارت داخله به صدور نامهها، حکمها و فرمانهای شاهانه به مناطق مختلف ایران مشغول بوده است. کتاب حماسی- تاریخی او که به تاریخ یکصدوهفتادسالۀ دورۀ قاجار اختصاص یافته، ظاهراً در دو جلد سروده شده که جلد دوم آن بهرغم پیگیرهای صورتگرفته، تاکنون یافت نشده است. این اثر با توجه به مضامین مختلف حماسی و غنایی، حدود پانزده هزار بیت دارد. او آنگونه که خود میگوید، با حمایت وزیر داخلۀ وقت و برای نهادن یادگاری، به سُرایش تاریخ قاجار روی آورده است. بنابراین بعد از مدح مظفرالدینشاه اینگونه میسُراید:
تقی را سعادت شد و رهنمون |
| که خدمت نموده شود آزمون |
|
| (عنواننگار، بیتا: 1) |
3. بحث
3-1. آموزههای اخلاقی و تعلیمی
ازآنجاکه گستردهترین نوع از انواع ادبیات ما را ادبیات تعلیمی تشکیل میدهد و بر انواع دیگر ادبی سیطره انداخته است، در هر نوعی از ادبیات، ردّ پای اخلاقیات را میتوان دید و جُست. پیشینۀ اخلاقگرایی در ادبیات ما به پیش از ورود اسلام برمیگردد. وجود کُتب اخلاقیای، همانند هَندرزنامهها (اندرز) یا پندنامکها، نظیر هوشنگنامه (جاودان خِرَد)، مواعظ آذرباد و...، حاکی از همین مسئله است.
برای بررسی آموزههای اخلاقی، نخست باید بدانیم اخلاق چیست و به چه عملی، کُنشِ اخلاقی گفته میشود.
این علم زیرمجموعۀ علوم انسانی شناخته میشود که در مورد شناخت مصادیق ارزشها و راههای به دست آوردن فضیلتهای اخلاقی و تَرک صفات ناپسند است.
در منابع اسلامی، اخلاق به مجموعۀ صفات و رفتارهایی گفته میشود که انسان را به کمال و تقرّب به خدا هدایت میکند. پیامبر اسلام(ص) نیز در این زمینه میفرماید: «انّما بعثْتُ لاتمم مکارِم الاخلاق: من مبعوث شدم تا مکارم اخلاقی را کامل کنم» (مجلسی، 1403ق، ج68: 382).
خواجه نصیرالدین توسی در اخلاق ناصری، اخلاق را چنین میگوید: «اخلاق، جمع خُلق است و خُلق، ملکهای بوَد نفْس را، مقتضی سهولت صدور فعلی از او بیاحتیاج به فکری و رؤیتی» (توسی، 1346: 69)
از طرفی فلاسفهای چون ارسطاطالیس معتقدند حتی «اشرار با تعلیم و تأدیب تغییر خلق داده و از اخیار شوند.» ( توسی، 1346: 72)
پس طبق این تعریفات میتوان گفت اخلاق، همۀ صفات انسانی است که فرد را رو به کمال پیش میبَرَد و بهسوی سعادت سوق میدهد.
کتاب آسمانی ما، قرآن، نیز از دیدگاهی، کتابی اخلاقی و تعلیمی است؛ زیرا خداوندِ بزرگ، بارها در آن، مستقیم و غیرمستقیم، به اهمیت اخلاق و اخلاقمداری اشاره فرموده و پیامبرش را بهعنوان نمونۀ برجستۀ اخلاقی، به بشریت معرفی کرده است؛ چنانکه در آیۀ 4 سورۀ قلم خطاب به حضرت محمد(ص) آمده است: «بهدرستی که تو دارای اخلاقی عظیم هستی.»
در آثار بزرگان ادبی ایرانزمین نیز، به تأسّی از قرآن و توصیههای بزرگان دینی، توجه فراوانی به ادبیات تعلیمی شده است. این نوع از ادبیات ما، چنان فراگیر میباشد که بینیاز از هرگونه معرفی است. شاعران بزرگی چون فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی و...، بخش عظیمی از اشعار خود را به اخلاقیات اختصاص دادهاند و شاعران بعدی نیز، راه بزرگان ادبی را در پیش گرفته و با توجه به نیاز همیشگی جوامع، به متخلّق شدن به صفات برجسته و دوری از صفات رذیله، به آن پرداختهاند.
شهنشاهنامه، یک اثر تاریخی- حماسی است که میرزا تقیخان نجمآبادی ساوجبلاغی آن را سروده و به ذکر حوادث دورۀ قاجار و روایت حماسهگونۀ جنگهای آن پرداخته است. او بهعنوان راوی حماسهسُرا، ضمن پرداختن به تلاطمهای فراوان عصر مورد بحث، از توجه کردن به ملاحظات اندرزی بهشیوۀ حکیم فرزانۀ دوران، فردوسی بزرگ، غافل نمانده و هرجا موقعیت را مناسب یافته، به بیان آموزههای نیک اخلاقی همت نهاده است. همانگونه که ذکر کردیم، عنواننگار در ملاحظاتِ اندرزی، ازسویی به بزرگ حماسهسرای ایران تأسی میکند، و ازسوی دیگر به عبرتانگیزی وقایع بهمثابۀ واقعهنگاران بزرگ توجه نشان میدهد. او در روایت واقعۀ شورشِ ولیخان و لشکرش علیه شاه قاجار میسُراید:
عبرتی بر ازین سپنجسرا |
| زید فی الصنع نغمة الاُخری |
|
| (عنواننگار، بیتا: 24) |
با بررسی این کتاب متوجه میشویم دبیرالملک بارها ضمن ملاحظات اندرزی خود، به صفات برجستهای چون صبـر، عـدم دنیاطلبی، ذمِّ نفْس، عبرتآموزی، دوری از نفاق و خیانت، آیندهنگری و... توصیه نموده و خوانندگان را از عواملی که به زبانههای جنگ دامن میزند، برحذر داشته است؛ بنابراین رویکردی صلحطلبانه دربارۀ وقایع دوران قاجار نشان داده و آشکارا از جنگ و جنگافروزی گریزان است. او بهطور واضح از قالب حماسی برای انتقال مفاهیم اخلاقی بهره میبَرد و از شخصیتهایی که در رویدادها حضور دارند، برای بیان درسهای اخلاقی و توصیههای تعلیمی خود استفاده میکند. توجه به آموزههای اخلاقی در آثار دبیر اعلم، نمایانگر یک رویکرد تعلیمی عمیق است که ریشههای آن به اُنس او با متون اسلامی و مذهبی چون قرآن، نهج البلاغه و صحیفۀ سجّادیه بازمیگردد. بنابراین او اساساً حماسۀ خود را با رویکرد تعلیمی سروده است؛ هرچند تأثیرپذیریِ او را از شاهنامه و ملاحظاتِ اندرزیِ حکیم توس نمیتوان نادیده گرفت. هر حماسهای که بعد از فردوسی آفریده شده، بهنوعی وامدار شاهنامه است؛ ازاینرو، چه در شکل و چه در محتوا تأثیر شاهنامۀ فردوسی را در هر حماسهای میتوان جُست؛ اما ازآنجاکه عنواننگار علاقهای ویژه به متون دینی و مذهبی داشته، تمایل او به تعلیمات اخلاقی، بیشتر از سایر حماسههای همعصر و دورۀ خود نظیـر شهنشاهنامۀ صبا یا سالارنامۀ عقیلی کرمانی است و در این راه از تأسی به فردوسی که شیعهمذهب بوده و ردّ پای نهج البلاغه و متون مذهبی در آثارش دیده میشود، برکنار نمانده است. دبیر اعلم در ملاحظات اندرزی و هشدار دادن به مخاطبان خود اعمّ از صاحبان قدرت یا خوانندگان اثرش، پیرو استاد توس است به همین دلیل در انتهای حماسۀ خود امیدوار است که:
طــرف لطف پــادشه آیــد |
| بر به شکر و ثنـا بیفزاید |
|
| (همان، بیتا: 264) |
بهاینترتیب، بهطور کلی میتوان آموزۀ اخلاقی و تعلیمی عنواننگار را به دو دسته تقسیم کرد:
3-1-1. آموزههایی که ضامن صلح و آرامش است.
جنگ، پدیدهای مذموم در فرهنگ بشریت شناخته شده است. هیچ ملّتی خواهان کُشتار نیست؛ در واقع، غرور، خودبرتربینی، زیادهخواهی، جاهطلبی و... قدرتمداران و سردمداران هر کشوری، جنگ را شعلهور میکند و بیگناهان را در زبانههای سرکش خودخواهیها میسوزاند.
شاعران حماسهسُرا که راویان تاریخ منظوم هستند، غالباً ضمن روایت حوادث صحنههای نبرد، در ملاحظات اندرزی خود، بشریت را به صلحی پایدار و دوری از رذایل اخلاقی دعوت میکنند. عنواننگار نیز در طی سُرایش منظومۀ خود بارها به این مسائل اشاره و تأکید نموده است. در ادامۀ بحث با توجه به محدودیت جُستار، به ترتیبِ بیشترین بسامد و بهاختصار، آموزههای اخلاقیِ عنواننگار که مانع جنگ و دشمنی یا باعث آن هستند، بیان شده است.
الف) صداقت و راستی
نبردهای تاریخ، همواره بهعنوان یکی از پیچیدهترین و درعینحال سهمگینترین پدیدههای اجتماعی و سیاسی، غالباً با خدعه، فریب و خیانت همراه بوده است که راستی و صداقت را به چالشی اخلاقی و عملی تبدیل میکند. در متون ادبی و حماسی، راستی و درستکرداری بهعنوان ارزشی بنیادین در بستر جنگ و بهعنوان عامل بازدارندۀ دشمنی و خصومت یاد میشود.
این صفت، از برجستهترین ویژگیهای اخلاق انسانی است که مولا علی(ع) آن را مایۀ صلاح هرچیز میداند: «الصدق، صلاح کل شیء: راستگویی، مایۀ صلاح هرچیز است» (تمیمی آمدی، 1373، ج1: 281).
مولا علی(ع) دقیقاً دروغ را نیز که از ابواب خُدعه و نیرنگ است، نقطۀ مقابل صدق معرفی کرده و آن را ریشۀ همۀ تباهیها میشمرَد. «الکذب، فساد کل شیء: دروغ، همهچیز را فاسد میکند» (همان، ج1: 281).
کتاب اخلاق ناصری، این خصیصه را بسیار کمیاب توصیف میکند؛ زیرا انسانِ شریف نادر است: «و اما صَدیق حقیقی به عدد بسیار نتواند بود، چه شریف، نادر است» (توسی، 1346: 298).
با توجه به اینکه تاریخ قاجار بهویژه در تلاطم نبردهای کسب قدرت، سرشار از خُدعه و خیانت و نیرنگ است، میرزا تقیخان نجمآبادی نیز از پرداختن به این ویژگی غافل نبوده و آن را بهعنوان یکی از ویژگیهای برجستۀ انسانی که مانع جنگطلبی است، بیان میکند. او در ماجرای قیصرمیرزای افغان، علت انصراف شاه از جنگیدن با قیصرمیرزا و رحْم آوردن بر او را زمانی که به پوزش آمده بود، صِدقی میداند که خاقان در او دیده است:
چون که قیصر بر آستان جلال |
| روی بنْمود محض دفع ملال... |
|
| (عنواننگار، بیتا: 58) |
البته صداقت مراتبی دارد که سید عبدالله شبر در کتاب اخلاق خود به آن اینگونه اشاره میکند: «و اَعلم ان صدق یکون فیالاَقوال و فیالاَعمال و فیالاَحوال: و بدان که صِدق در گفتار و در کردار و در حالات است» (شبر، 1427ق: 317).
در ماجرای قیصرمیرزا میتوان گفت شاه، صداقت او را طبق روایت عنواننگار از احوالش دانسته است؛ اما صداقت و راستی افراد از کردارشان نیز آشکار است؛ چنانکه در نبرد گنجه و سوءِ قصد به نایبالسلطنه، سپاهیان عباسمیرزا در صداقتورزی در عمل چنین توصیف میشوند:
بوده در موکبش تفنگچیان |
| همه بسته به صِدق خویش، میان |
|
| (همان، بیتا: 111) |
عنواننگار معتقد است حتی صداقت در عمل، مکرها و حیلهها را نیز شکست میدهد و آنها را برملا میکند؛ چنانکه در حیلهای که طور مصوف (افسر روسی) به کار بُرْد، صِدق عملِ شاه در محبت کردن به مردم، حیلۀ دشمن را مضمحل و بیاثر کرد:
گرچه ظاهر شدی ز طور مصوف |
| حیـل امّــا نبوده است مخوف |
|
| (همان، بیتا :171) |
ب) توصیه به عبرتپذیری از وقایع و رویدادها
عبرت، معنای گوناگونی چون «تفسیر کردن، سنجیدن، تعجب کردن و عبور کردن» دارد. عبرت را همچنین بهمعنی پند و اندرز گرفتن میتوان دانست و انتظار داشت فرد با شنیدن و دیدن سخنان و وقایع، دچار تغییر در دیدگاه شود و بهقولی عبرت پذیرد. قرآن در آیات متعدد توصیه به پندپذیری کرده است؛ چون «فَاعتَبِرُوا یا اوُلوُالابصار» که در آیۀ 2 سورۀ حشر بر آن تصریح شده است. این مهم در سخنان بزرگان دینی نیز مورد تأکید قرار گرفته است. مولا علی(ع) در حکمت 289 از اندکیِ عبرتپذیران گلهمند هستند: «ما اکثر العبر و اقل الاعتبار.»
دبیر اَعلم نیز در جایجای تاریخ خود، مخاطبان را به عبرت سفارشمیکند. او هرگز یک راوی مطلق نیست و همگان را دعوت میکند که از وقایعِ تاریخ عبرت بگیرند و دنیا را محلِّ گذر بدانند؛ چنانکه در شرح واقعه، پیکْ فرستادن فرمانروای دکن به حضور شاه به دستور انگلیس برای عرض احترام، و همزمان با ورود پیک، رسیدن خبر مرگِ شاهِ دکن، عنواننگار چنین میسُراید:
دیـدۀ عبـرتی ببـاید خَــوْد |
| تـــا بیـابد ز دیــدهاش رَشَـد |
|
| (عنواننگار، بیتا: 34) |
در جایی دیگر، از عبرت نگرفتن حاجی ابراهیم شیرازی سخن میگوید که به شاه جسارت کرده و از تحمل شاه سوءِاستفاده نموده و بدون هماهنگی با او، به کسان خود ارتقای درجه داده است و... «سرانجام با از دست رفتن تحمل شاه، حاجی دچار بلا گشت و جسارت از حد بُرد و بیهُدهها گفت و تقلّبها نمود و سرانجام به عقوبت کار خود مأخوذ شد. زبانش را بریدند و چشمش برکندند.»
چشم عبرت به کار خود نگشود |
| متقاعد نشد به آنچه نمود... |
|
| (همان، بیتا: 46) |
عنواننگار همچنین در ماجرای ابراهیم خلیلخان جوانشیر نیز که به ایرانیان خیانت نموده و به روس پیوسته بود و سرانجام به دست روسها کشته شد، مخاطبان را به عبرت گرفتن از سرنوشت یک خائن فرامیخواند و تأکید میکند که باید از تاریخ عبرت گرفت:
آن براهیم خلیل شد مقتول |
| هم به دست سپاه روس مهول |
|
| (همان، بیتا: 99) |
ج) بیان بیاعتباری جهان و سفارش به دنیاگریزی
بشر از آغاز خلقت در پیِ بهرهبرداری از نعمات و لذات فراوان بوده است. این میل در او، گاهی تبدیل به زیادهخواهی شده و زمینۀ اختلاف و دشمنی را پدید آورده است؛ چنانکه در اولین نزاع جدّی بشر، قابیل برادر خود هابیل را، قربانی دنیاطلبی کرد.
ازآنجاکه جنگها عموماً ارادی و قابل اجتناب هستند، شاعر حماسهسرای ما بعد از روایت هر واقعهای زبان به اندرز گشوده است؛ چنانکه در ماجرای پاشایان در سال 1236 و خُلف وعدههای متعدد آنان در ادعای قلعۀ چهری و سرانجام سر بریدن صادقپاشا و همراهانش که به اعتماد اماننامۀ ارزنةالروم، به آن حدود بازگشته بود، عنواننگار زبان به اندرز گشوده و به بیاعتباری دنیا اشاره میکند و اینهمه نزاع و دنیاطلبی را بیفایده میداند:
هریکی پنج روز نوبت خویش |
| میشدی اینهمه خلافاندیش... |
|
| (همان، بیتا: 264) |
د) بینش سیاسی- اجتماعی
بصیرت، معنای بینایی و به مجاز، آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن است. بصیر کسی است که به مصالح و مفاسد خود آگاه باشد و بر ضرر و نفع خود (انوری، 1382، ج2: 984).
مولا علی(ع) نیز پیروان خود را به بصیرت سفارش میکند: «فانفذوا علی بصائرکم»؛ پس با دلِ بینا حرکت کنید (نهج البلاغه، خطبۀ 197).
بنابراین، بینش در مراحل حساس زندگی لازمۀ هر شخص دانایی است؛ چهبسا فرمانروایی که بهدلیل عدم بصیرت و بهدلیل تحریک دشمنان، وارد جنگی خانمانسوز شده و جان مردم خود را به خطر انداخته است.
دبیرالملک از باب آنکه تنها راوی بیطرفِ رویدادها نیست و وقایع را از دیدگاه اعتقادی خود مینگرد و به هر مناسبتی سخن به وعظ میگشاید، در بیان واقعۀ تحریکپذیری عبدالرحمن پاشا، حاکم سلیمانیه و شهر زور از خواجه محمد کاشغری، و حمله به بغداد و تصرف آن دیار، سپس شکست خوردن از محمدعلی میرزا شاهزادۀ قاجار و بر باد رفتن مُلک و اموالش، اینگونه عبدالرحمن را بهدلیل عدم دیدِ باز که باعث فریب او و جنگافروزی بیهودهاش شد، نکوهش میکند:
عبدالرّحمن حکومتش بودی |
| مر وُرا او به خویش بربودی
|
حق بصیرت دهد به مردم خود |
| تا شناسند نیک را از بد |
|
| (عنواننگار، بیتا: 238) |
عنواننگار همچنین در ابیاتی دیگر به بصیرت اینگونه تأکید میورزد که بینشِ درست و داشتنِ قوّۀ تشخیص و تمیز، مواجب راحتی و آسایش فرد را فراهم میآورد و مانع جنگطلبی و خصومت میگردد:
بُد امیرگونه بیگ او را نام |
| آدمیوش بُدش تمیز تمام
|
|
| (عنواننگار، بیتا: 85) |
ﻫ) عفو و بخشایش
عفو و بخشش، از فضیلتهای انسانی است که پرداختن و توجه و عملِ بدان، در همۀ ادیان تأکید شده است؛ چنانکه درسورۀ آلعُمران آیۀ 134 این صفتِ برجسته از ویژگیهای مؤمنان شمرده میشود.1 همچنین در انجیل متی آمده است: «پس اگر بیامرزید برای مردم گناهان ایشان را، میآمرزد پدر آسمانی شما گناهان شما را» (انجیل متی، 6: 52).
بخشایش، مانع حسِّ خشم و انتقامجویی و گسترش جنگ میشود. این خصلتِ ممتاز و شایسته، به تقویت حسِّ همزیستی مسالمتآمیز کمک ارزندهای میکند. به همین دلیل نیز پیامبر اسلام پس از فتح مکه، پرچم امنیت را به خانۀ دشمنترین دشمنان خود بُرد و اعلام کرد، هرکس جویای امنیت است، به خانۀ ابوسفیان پناه ببرد.
دبیرالملک نیز به بخشایش و اغماض از گناهان، تأکید ویژهای میکند تا زبانههای شعلۀ خشم، مهار گردد و خصومت پایان پذیرد. در بیانِ روایت طغیان فیروز میرزا در هرات و همراهی حاکم آن سامان با او، هنگامیکه خبر تجهیز سپاه محمد ولیمیرزا حاکم خراسان را شنید، به خود آمد و غرور را کنار نهاد و پسر خود را به پیشگاه شاهزاده فرستاد و تقاضای بخشایش کرد و:
او ز شهزاده ترضیه کردی |
| پوزش و عجز و لابه آوردی |
هم مجدّد وُرا حکومت داد |
| بر هرات و به جای خود بنْهاد |
|
| (عنواننگار، بیتا: 198) |
این شاعر دورۀ قاجار، بخشایش را زیبندۀ شاهان میداند و آن را الهی میشمرَد و نشانۀ عقل و دانایی معرفی میکند؛ زیرا با عفو، علاوهبر آنکه پایه حکومت استوارتر میگردد، از جنگهای کینهتوزانه نیز جلوگیری میشود. او در ماجرای شفاعت حاجی یوسفپاشا برای سلیمانپاشا به درگاه نایبالسلطنه و شاه و پذیرفتن آنها، میرزا تقیخان این عمل را مورد ستایش قرار داده و چنین میسُراید:
به تضرّع نموده استدعا |
| از حضـور مبـارک والا |
|
| (همان، بیتا: 132) |
3-1-2. منع صفاتی که باعث جنگطلبی و عداوت است
جنگهای غاصبانه را همواره کسانی میآغازند که دچار خودخواهی، نفاق، خشکمغزیهای نژادی یا قومی و حتی مذهبی شدهاند. نظر موریس والش5 نیز مؤید همین دیدگاه است که میگوید: «تودۀ مردم نسبت به جنگ بیمیل هستند و جنگها تنها زمانی درمیگیرند که رهبران روانپریشی که ارزشی برای جان انسانها قائل نیستند، در رأس قدرت قرار میگیرند» (ابراهیمی مقدم، 1395: 69).
این خصومتهای سهمناک در تاریخ بشریت فراواناند. دشمنیها از خودبرتربینی قابیل آغاز میگردد و در سطوح بسیار وسیعتر عقدههای روانی کسانی چون چنگیز و هیتلر و...، مرگ میلیونها نفر را باعث میشود. اکنون در جامعۀ مدرن ما، هنوز کسانی چون داعشیها و پیروان طالبان هستند که با بستن کمربندهای انتحاری به خود بهدلیل خشکمغزیهای دینی و مذهبی، عامل کشتار هزاران انسان بیگناه شدهاند.
دبیراَعلم نیز در شهنشاهنامۀ خود ضمن ملاحظات اندرزی، به این صفات اشاره نموده و خوانندگان را از ابتلا به چنین رذیلههای ویرانگر، منع نموده است. همانگونه که پیش از این اشاره شد، با توجه به محدودیت حجم جُستار، به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم.
الف) غرور و خودبرتربینی
تکبر و غرور از صفاتی است که در کتاب آسمانی ما، انسانها از آن منع شدهاند. خداوند در قرآن میفرماید: «شیطان بهدلیل تکبر و خودبرتربینی، با انسان دشمنی کرد و از مرتبۀ خویش فرو کشیده شد.»
ازنظر روانشناسی نیز، غرور یعنی حالتی که شخص، خود را نسبت به دیگران برتر و بزرگتر میبیند و این عمدهترین عامل آغاز خصومتهاست. رَهی نیز در کتاب حماسی- تاریخیِ خود بارها دیگران را از عُجْب و تکبر بیجا منع نموده است و آن را عامل هلاک میداند. او در ماجرای شکستِ «شفت» در گیلان و فرارش از آن سامان و رسیدن به باکو، عنوان میکند که در باکو دچار عُجْب گردید و اماکن آن قلعه را گلولهباران کرد، اما با مقاومت اهالیِ آن سامان روبهرو گشت و شکست خورد و لشکر خود را به کشتن داد و گریخت.
ز غرور این نتیجهها باشد |
| مُعجبان را کجا دوا باشد |
|
| (عنواننگار، بیتا: 114) |
ب) نکوهشِ نفاق و دورویی و خیانت
اگر بخواهیم برای دورۀ پُر از کشمکش قاجاریان یک کلیدواژه تعیین کنیم، همانا که آن، «خیانت» است. این روزگار، سراسر مشحون از خیانتِ صاحب قدرتان به یکدیگر است. سرنوشت خیلی از نبردهای این دوره را خیانتها و نفاقهای فراوان تعیین میکند. خیانت در سیاست همراه با نفاق و دورویی است، زیرا خائن هرگز چهرۀ واقعی خود را نشان نمیدهد و هیچکس منتظر رفتاری خلاف آنچه را از او تصور میشده ندارد؛ و به قولی، خیانت ضربهای است که هرگز انتظارش را نداریم.
هرچند خیانت و پیمانشکنی، صفتی مذموم است که در همۀ جوانب زندگی مورد نکوهش قرار میگیرد، چنین رفتاری در عرصۀ سیاست و جنگ، اثری بهمراتب مخرّبتر دارد. این نوع نفاق، سرنوشت ملتی را تغییرمیدهد و هزینهای گزاف بر دوش تمامیِ جامعه میگذارد.
دبیر اعلم در شهنشاهنامۀ خود خواننده را از این صفت برحذر میدارد و عواقب آن را در ماجرای خیانت حاکم ایروان، محمدخان قاجار بیگلربیگی، که با وجود دریافت مراحم شاه و متعهد شدن به جانفشانی، به ایران خیانت نمود و با خبر رسیدن شاهزاده، مردم را ترسانْد و متفرّق ساخت وخود با روسیه همراه شد، اینگونه مذمت مینماید:
متفرّق نمود خائن شوم |
| آن برایا از آن دیار به روم |
|
| (همان، بیتا: 64) |
ج) نکوهشِ کینهجویی
علامه ملا مهدی نراقی در کتاب جامع السعادات، کینه را از هلاککنندههای بزرگ معرفی میکند (نراقی، 1391، ج1: 323). در واقع باید گفت کینه مخرّبترین صفت در آغاز و ادامۀ جنگهاست. کینه اگر پنهانی باشد و به منصۀ ظهور نرسیده باشد، حِقْد نامیده میشود؛ چنانکه فراهیدی میگوید: «کینه در لغت بهمعنی نگاه داشتن عداوت در قلب و منتظر فرصت بودن است» (فراهیدی، 1409ق، ج3: 40)؛ اما در شهنشاهنامۀ عنواننگار از کینهای سخن گفته میشود که از قلب خارج و ظاهر شده است. این نوع از کینهورزی که عداوت نامیده میشود، خطرناکتر از نوع اول است، زیرا آسیب آن به همۀ خلق میرسد. هرچند عنواننگار بهواسطۀ آنکه کارگزار قاجاریان است و از درباریان محسوب میشود، عموماً لبۀ تیز و بُرّندۀ شمشیر انتقاد خود را بهسوی دشمنان میگیرد و آموزههای اخلاقی خود را خطاب به مخالفان حکومت بیان میکند، در خلال این بیانات، قاجاریان را نیز غیرمستقیم به دوری از صفات رذیلهای چون کینه و انتقام فرامیخواند. او در واقعۀ تسخیر مشهد که موجب گرفتاری نادرمیرزا و فرزندان و برادرانش شد، بعد از کور کردن و قتل فجیع آنان به دست شاه قاجار، زبان به وعظ میگشاید. وی هرچند علت این سرنوشت دردناک را کینهجویی نادر و بیحرمتی او به فاضل مشهد و کشتن او میداند، در واقع همۀ کینهوران را خطاب قرار داده و آنها را به دوری جُستن از کینه سفارش میکند و تأکید میورزد که «کینهجویی نتیجهاش این است!»
دست او را که زد همی شمشیر |
| به وجود مبارک آن میر |
|
| (همان، بیتا: 63) |
د) نکوهش نَفْس
هوای نفْس، بهمعنای تمایلات و خواستههای کنترلنشده است. این گرایشها، همان نیروی درونی است که انسان را بهسوی لذتهای زودگذر و آنی سوق میدهد و ازآنجاکه کاملاً کنترلشده نیستند، انسان را به تباهی و حتی ارتکاب گناه میکشانند. این مفهوم در متون دینی، اخلاقی و فلسفی مورد نکوهش قرار گرفته است.
خواجه نصیرالدین توسی در اخلاق ناصری از انواعِ آن، نفْس سبعی و بهیمی میداند که هرجا نفْس مورد نکوهش قرار میگیرد، منظورْ همین نوع از نفس است (توسی، 1346: 44).
دبیر اَعلم نیز این رذیلۀ اخلاقی را منشأ جنگ و نزاعهای خانمانسوز میداند؛ چنانکه در شرح قضیۀ مصطفیخان تالشی بیان میکند او گرفتار نفْس بدفرمایْ شده است و نتیجۀ عملش آن شد که از مَسکن خود آواره گشت.
مصطفی خان تالش و حالش |
| هست مسبوق بعض احوالش |
|
| (همان، بیتا: 166) |
میرزا تقیخان عنواننگار همچنین مبارزه با نفْس و به اطاعت آوردن آن را طبق گفتۀ رسول اکرم(ص)، جهاد اکبر میداند2 و بالاتر از صد هزار فتح و پیروزی در جنگ میشمرَد:
این جهاد آمده است بس اصغر |
| پیش آنچه رسول گفت اکبر |
|
| (همان، بیتا: 208) |
4. نتیجهگیری
این جُستار با نگاهی جامع به اندیشههای میرزا تقیخان عنواننگار در حماسۀ تاریخی شهنشاهنامه میپردازد و میکوشد به فهم عمیقتری از پیامهای نهفته در این اثر حماسی دست یابد. اندیشههای عنواننگار در قالب اخلاقی، در دو بخش دستهبندی شدند: نخست آموزههایی که ضامن صلح و آرامش هستند، نظیر صداقت، عبرتآموزی، بیان بیاعتباری جهان، بینش سیاسی- اجتماعی، عفو و بخشایش و... دوم، منع صفاتی که باعث جنگطلبی و عداوت هستند، مانند غرور و خودبرتربینی، نفاق، دورویی، خیانت، کینهجویی و... .
در آموزههای اخلاقیِ شهنشاهنامه، مجموعهای از ارزشها و ضدِّ ارزشها را به مخاطب عرضه شده است که هریک تأثیر مستقیم بر نتیجۀ وقایع و تصمیمات شخصیتها دارند. در این راستا، دبیر اَعلم بهطور جدّی از صفاتی که به بُروز جنگ و نزاع میانجامد، مانند خیانت، نفاق، کینهجویی و... انتقاد میکند. او این صفات را بهعنوان عواملی معرفی میکند که باعث ایجاد اختلاف و درگیری میان انسانها میشوند و درنهایت، به پیدایی جنگهای ویرانگر میانجامند. ازسوی دیگر، با تأکید بر صفاتی چون صداقت، عبرتآموزی، بخشایش و عفو، دنیاگریزی و توجه به بیاعتباری جهان و بصیرت بهعنوان ابزاری برای حفظ صلح و جلوگیری از نزاع، نشان میدهد که مدافعِ صلح و آرامش است. او از بین آموزههای اخلاقی، بیشتر بر صداقت و عبرتآموزی از گذشتگان تأکید میورزد و پرهیز از خُدعه و نیرنگ و درمقابل، صادق بودن و عبرتآموزی از وقایع را عامل مهمی در دوری از جنگافروزی میداند. همچنین با توجه به پیشینۀ پژوهشی عنواننگار و تألیفات متعدد او درزمینۀ تاریخ و ادبیات و دین مشخص میگردد که این نویسنده و محقق و شاعر پرتلاش بهدلیل زمینۀ علمی و علایق پژوهشی خود در شهنشاهنامه رویکردی تعلیمی دارد.
پینوشتها
[1] * دانشجوی دکترای زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
sorayya721@ens.uk.ac.ir
[2] ** دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران (نویسنده مسئول)
Jahadi@uk.ac.ir
[3] *** دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی ، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
HamidrezaKharazmi@.uk.ac.ir
[4] **** دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
Jamshidroosta@uk.ac.ir
تاریخ وصول 05/04/1403 تاریخ پذیرش 03/08/1403
[5] . Morris Walsh
منابع
1. قرآن کریم. (1367). ترجمۀ مهدی الهی قمشهای. تهران: بنیاد نشر قرآن.
2. نهج البلاغه. (1380). ترجمۀ محمد دشتی. قم: انتشارات مؤسسۀ فرهنگی- تحقیقاتی امیرالمؤمنین.
3. ابراهیمی مقدم، حسین. (1395). روانشناسی جنگ. چ1. تهران: عالیتبار.
4. انجیل نادرشاهی. کتاب مقدس. (1388). ترجمۀ میرزا مهدیخان استرآبادی. تهران: علم.
5. انوری، حسن. (1382). فرهنگ بزرگ سخن. تهران: انتشارات سخن.
6. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد. (1373). غُرَرالحکم ودُرَر الکلم. مقدمه و تعلیق سید جلالالدین محدث ارموی. چ5. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
7. توسی، نصیرالدین. (1346). اخلاق ناصری. تصحیح و حواشی ادیب تهرانی. تهران: جاویدان.
8. حُرّ عاملی، محمد بن حسن. (1403ق). وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعه. تصحیح عبدالرحیم ربانی شیرازی. قم: مؤسسۀ آل البیت(ع) لاحیاء التراث.
9. شبر، سید عبدالله بن محمدرضا. (1427ق). الأخلاق. بیروت: دارالمورخ العربی.
10. شعبانلو، علیرضا؛ مرادی، خدیجه؛ فرزاد؛ عبدالحسین و برجساز، غفّار. (1396). تحلیل اندیشهها و اندرزهای اخلاقی گرشاسبنامۀ اسدی توسی در موضوع سیاست مُدُن. پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، شمارۀ 33، 145-172.
11. عنواننگار، تقی بن محمد. (بیتا). نسخۀ خطی، شهنشاهنامۀ عنواننگار. محفوظ در کتابخانۀ کاخ گلستان (سلطنتی)، شمارۀ 568.
12. فراهیدی، خ. (1409ق). العین. قم: مؤسسۀ نشر اسلامی.
13. مجلسی، محمدباقر. (1403ق). بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار. بیروت: مؤسسة الوفاء.
14. نراقی، احمد. (1391). جامع السعادات. ترجمۀ کریم فیضی. قم: انتشارات قائم آل محمد(ص).
[1] . «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ»؛ و خشم خود را فرومیبرند و از مردم درمیگذرند.
[2] . «رجعنا من الجهاد الأصغر الی الجهاد الأکبر»؛ از جهاد اصغر (جنگ با دشمن) بهسوی جهاد اکبر (مبارزه با نفْس) بازگشتیم (حُرّ عاملی، 1403ق، ج1: 122).