جایگاه فرزند در منظومۀ فکریِ عبدالرّحمن جامی
محورهای موضوعی : تعلیمی
1 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
کلید واژه: فرزند, جامی, هفتاورنگ, بهارستان, اندرز,
چکیده مقاله :
عبدالرّحمن جامی شاعر و نویسندۀ سدۀ نهم هجری، شاعر پرتلاشی در حوزۀ ادبیات تعلیمی و اندرزی است. فرزندان و کودکان در این حوزه، اهمیت بسیاری دارند. در این پژوهش، آثار فارسیِ جامی به روش تحلیلی-توصیفی بررسی شد. جامی نکات مهمی هم در حوزۀ آموزش و هم در حوزۀ تربیت فرزندان بیان کرده است: مانند بهره از روشهای بازی، نمایش، طنز، گفتگو در آموزش و یادگیری فرزندان، پاسخگو بودن والدین در برابر مطالبات و قوانین وضع شدۀ خود، اهمیّت عمل خودِ والدین در بیان اندرزها، توجه خاص به ادبیات کودک هر چند به اشاره در سدۀ نهم هجری، مشورت کردن با فرزندان در امور مهم، قدرت انتقاد فرزندان از رفتارها و عقاید نادرست والدین و انتقادپذیریِ والدین، اقرار به وجود شکاف و فاصلۀ فکری در عقاید و دیدگاههای والدین با فرزندان، کنترل فرزندان به موازات مستقل کردن تدریجیِ آنان، ایجاد محیط لذّتبخش برای فرزندان با بهره از طنز و حکایت و تمثیل، دلسوزیِ والدین و صمیمیّت با فرزندان یافتههای پژوهش نشان دادکه نظریات جامی دربارۀ تربیت فرزند، با روشهای نوین آموزش فرزندان هماهنگی دارد و همچنین شیوۀ تربیتیِ جامی بسیار نزدیک به شیوۀ تربیتیِ والدین مقتدر است؛ شیوهای که بهترین نوع تربیت است و سازگار با برخی از نظریههای روانشناسان حوزۀ تربیتی.
Abdul Rahman Jami is a poet and writer of the 9th century of Hijri, a diligent poet in the field of educational and instructional literature. Children are more important in this area. In this research, Jami's . . Jami has expressed important points both in the field of education and in the field of raising children. Like using game methods, Drama, comedy, dialogue in children's education and learning, Responsiveness of parents to their own demands and laws, The importance of the parents' own actions in giving instructions, Special attention to children's literature, although as a reference in the 9th century of Hijri, Consult with children in important matters, The power of children's criticism of parents' wrong behaviors and opinions and parents' receptivity to criticism, Acknowledging the existence of a gap and intellectual distance in the opinions and views of parents and children, Controlling children while making them independent, Creating an enjoyable environment for children by using humor, anecdotes and parables. Compassion of parents and intimacy with children, Research results show that; Jami's ideas about raising children Also, Jami's educational method is very close to the educational method of powerful parents; The method that is the best type of education, and compatible with some theories of ucational psychologists.
Persian works were analyzed by analytical-descriptive method
- امینیفرد، تقی(1387)، «گذری بر مضامین حکمی و اخلاقی در هفتاورنگ جامی»، مجلۀ ادبیات فارسی دانشگاه آزاد مشهد، تابستان 1387، صص 138- 152.
- تهوّری، نرگس؛ بهنامفر، محمد(1392)، «تحلیل درونمایههای تربیتی در بهارستان جامی»، معرفت، آبان 1392، ش 191، صص 105- 116.
- جامی، عبدالرّحمن(1378) الف، مثنوی هفت اورنگ، تصحیح و تحقیق: جابلقا دادعلیشاه، اصغر جانفدا و دیگران زیر نظر دفتر نشر میراث مکتوب. تهران: مرکز مطالعات ایرانی.
- ــــــــــ (1378) ب، دیوان جامی، 2جلد، مقدمه و تصحیح: اعلا خان افصحزاد، باهمکاری انستیتو شرقشناسی و میراث خطی. چاپ اول، تهران: مرکز مطالعات ایرانی.
- ـــــــــــ (1366)، بهارستان، تصحیح اسماعیل حاکمی، تهران: اطلاعات.
- جلیلی جشنآبادی(1399)، فرزندنامهنویسی در ادبیات فارسی، رسالۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بیرجند.
- حسنی، طاهره؛ صحرایی، قاسم(1399)، «نگرش در مؤلّفههای تربیتی و اخلاقی دربهارستان جامی و منشآت قائم مقام»، مطالعات شهریارپژوهی، زمستان 1399، ش 27، صص 513- 530.
- خمّر، غلامحسین و دیگران(1398)، «بررسی و مقایسۀ آموزههای اخلاقی در غزلیات جامی و ملامحسن فیض کاشانی»، جستارهای ادبیات تطبیقی، بهار 1398، ش 6، صص 79- 98.
- درایتی، مصطفی(گردآورنده)(1390)، فنخا- فهرستگان نسخههای خطی ایران- تهران: سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران.
- سیدمحرّمی، احسان و دیگران(1399)، «نگاهی به تعالیم اخلاق عرفانی در حکایتهای هفت اورنگ جامی»، مطالعات عرفانی، پاییز و زمستان 1399، ش 32، صص 109- 136.
- صفا، ذبیحالله (1387). تاریخ ادبیات در ایران، جلد 2، چاپ هفدهم، تهران: فردوس.
- محبوبیزاده، بتول و دیگران(1399)، «تأثیرپذیری جامی در مضامین اخلاقی بهارستان»، بهارستان سخن، تابستان 1399، ش 48، صص 89- 108.
- محمدی، برات؛ حداد خانشان، مریم(1398)، «بررسی تعالیم اخلاقی و آموزههای تربیتی در سلسلهالذّهب جامی»، نقد و تحلیل و زیبایی شناسی متون، بهار 1398، ش 2، صص 134-152.
- محمّدی، محمدهادی؛ قایینی، زهره(1390)، تاریخ ادبیات کودکان ایران، تهران: چیستا.
- محمودی، مریم(1391)، «دیدگاههای اخلاقی و تربیتی جامی در هفتاورنگ»، پژوهشنامۀ ادبیاتتعلیمی، تابستان 1391، ش 14، 213- 235.
نشریه علمی پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال شانزدهم، شمارۀ شصتودوم، تابستان ۱۴۰۳، ص110- 87
|
جایگاه فرزند در منظومۀ فکریِ عبدالرحمن جامی
صبا جلیلی جشنآبادی1
10.71630/parsadab.2024.1185309
چکیده
عبدالرحمن جامی، شاعر پرتلاش در حوزۀ ادبیات تعلیمی و اندرزی در سدۀ نهم هجری است. او در اشعار فارسی خود دربارۀ تربیت فرزندان و کودکان مطالب بسیاری دارد که در بخش کمی از آنها از نظامی گنجهای الهام گرفته است؛ ولی بیشتر از نظامی به مسئلۀ تربیت فرزندان پرداخته است. در این پژوهش، آثار فارسیِ جامی به روش تحلیلیتوصیفی بررسی شد. جامی نکات مهمی هم در حوزۀ آموزش و هم در حوزۀ تربیت فرزندان بیان کرده است. دستاوردهایی را که نویسنده پس از بررسیِ آثار فارسیِ جامی به آن رسید، میتوان چنین بیان کرد: او در آموزش و یادگیری فرزندان، از روشهای بازی، نمایش، طنز، گفتوگو بهره برده است. وی به بیان این نکته میپردازد که والدین باید در برابر مطالبات و قوانین وضعشدۀ خود، پاسخگوی فرزندان باشند و ابتدا خودشان به اندرزهایی که میدهند، عمل کنند. تا پیش از جامی، به دنیای مخصوص کودکان بهطور ویژه توجه نشده بود. مطالب بسیاری بهطور پراکنده وجود داشت؛ ولی سخنی از شناخت دنیای کودکان ـ آنگونه که در مقدمۀ بهارستان آمده است ـ نبود. جامی در میان داستانها و اشعارش به مشورت کردن با فرزندان در امور مهم اشاره میکند و انتقاد فرزندان از رفتارها و عقاید نادرست والدین را در میان داستانها میآورد و پیروِ آن، انتقادپذیریِ والدین را نیز بیان میکند. او وجود شکاف و فاصلۀ فکری در عقاید و دیدگاههای والدین با فرزندان را امری طبیعی میداند. معتقد است که به موازات داشتن استقلال فرزندان، باید کنترل هم بشوند. او به این نکته واقف است که ایجاد محیط لذتبخش برای فرزندان (با بهره از طنز و حکایت و تمثیل) تأثیر اندرزها را بیشتر میکند. همچنین دلسوزیِ والدین و صمیمیت آنان را با فرزندان بیان میکند. یافتههای پژوهش نشان داد که نظریات جامی دربارۀ تربیت فرزند، با روشهای نوین آموزش فرزندان و تکالیف والدین در برابر فرزندان ـ طبق اسناد حقوق بشر در مورد تربیت فرزند ـ هماهنگی دارد و همچنین شیوۀ تربیتیِ جامی، بهشیوۀ تربیتیِ والدین مقتدر نزدیک است؛ شیوهای که بهترین نوع تربیت است و با برخی از نظریههای روانشناسان حوزۀ تربیتی سازگار است.
واژگان کلیدی: فرزند، جامی، هفتاورنگ، بهارستان، اندرز.
1. مقدمه
اهمیت دادن به فرزندان، از دیرباز و میان همۀ آیینها و ملتها بوده و از مسائل اصلی در ادبیات شفاهی و مکتوب است (جلیلی جشنآبادی، 1399). عبدالرحمن جامی، شاعر و نویسندۀ سدۀ نهم هجری، از بزرگانی است که به مسئلۀ تربیت فرزند اهمیت داده است. والدین برای تربیت و آموزش فرزندان خود روشهایی به کار میگیرند تا آنان را با قواعد وضعشده، معیارها و نگرشهای خود، وارد دنیایی بزرگتر کنند و طبیعتاً هدفِ همۀ والدین در به کار بردن سبک خاص خود ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ سعادتمندیِ فرزندان است. این قواعد و معیارها، با توجه به مسائلی چون فرهنگ، نژاد و گروههای اجتماعی و اقتصادی تغییر میکند.
جامی در اشعار خود از نظامی گنجهای تقلیدهایی کرده است. در مسئلۀ تربیت و اندرز به فرزندان هم مانند نظامی، اندرزهایی دارد؛ ولی در این مسئله تا زمان خود سرآمد بوده است. او، بهارستان را برای کودک خود ضیاءالدین نوشت. در کتاب تاریخ ادبیات کودکان ایران آمده است: «او نخستین کسی است که در تاریخ پس از اسلام در ایران با اشاره به پدیدۀ شناختشناسی کودک، از دشواری و پیچیدگی متنهای آموزشی کودکان و نبودن اثری مناسب برای آنان سخن گفت» (محمدی و قایینی، 1390، ج2: 174). وی در آغاز بهارستان مینویسد: «چون درین وقت دلپسند فرزند ارجمند ضیاءالدین یوسف به آموختن مقدمات کلام عرب و اندوختن قواعد فنون ادب اشتغال مینمود، و پوشیده نماند که طفلان نورسیده و کودکان رنجنادیده را از تعلّمِ اصطلاحاتی که مأنوس طبع و مألوف اسماع ایشان نیست، بر دل بار وحشتی و بر خاطر غبار دهشتی مینشیند، از برای تلطیف سرّ و تشحیذ خاطر وی گاهگاهی از کتاب گلستان که از انفاس متبرکۀ شیخ نامدار... سعدی شیرازی است ـ سطری چند خوانده میشد ـ در آن اثنا چنان در خاطر آمد که... ورقی چند بر آن اسلوب ساخته شود و جزوی چند بر آن منوال پرداخته گردد تا حاضران را داستانی باشد و غائبان را ارمغانی» (1366: 16-25). همچنین، کتابی در نحو عربی به نام الفوائد الضّیائیة فی شرح الکافیه دارد که آن را نیز به فرزندش ضیاءالدین یوسف اهدا کرد (درایتی، 1390، ج24: 439). منظومۀ سلامان و ابسال، با موضوع اصلیِ نبودن فرزند شروع میشود (جامی، 1378الف، ج1: 406) در لیلی و مجنون هم برترین افتخارِ پدر مجنون این است که ده پسر دارد (همان، ج1: 241، بیت 338)، در سبحة الابرار (همان، ج1: 688)، یوسف و زلیخا (همان، ج2: 200)، لیلی و مجنون (همان، ج2: 402) خردنامه (همان، ج2: 428) نیز اندرزهایی مخصوص به فرزند دارد. حتی هنگامی که دربارۀ حکمتهای زندگی میگوید، بازهم گوشهچشمی به روابط والدین و فرزند دارد (همان، ج2: 442، ابیات 516-520). با توجه به بسامد بالای نکات اندرزی و تعلیمیِ جامی که ویژۀ فرزندان است و اینکه جامی خاتمالشعرای دورۀ کلاسیک ادبیات فارسی و سبک عراقی است، ضرورت بررسی و تبیین و ترسیم دیدگاه تربیتی و آموزشی او دربارۀ فرزندپروری احساس میشود. پیش از پرداختن به مطالب، دو نکته باید ذکر شود: ۱. همۀ اندرزها و نکات تربیتی در این پژوهش مخصوص به فرزندان است، نه خطاب به عموم؛ ۲. نمونهها و ارجاعات، همه از هفتاورنگ، دیوان و بهارستان ذکر شده است.
دربارۀ جامی و آثار و اندیشههایش پژوهشهای بسیاری وجود دارد؛ «گذری بر مضامین حکمی و اخلاقی در هفتاورنگ جامی» (امینیفرد، 1387)، «دیدگاههای اخلاقی و تربیتی جامی در هفتاورنگ» (محمودی، 1391)، «تحلیل درونمایههای تربیتی در بهارستان جامی» (تهوّری و بهنامفر، 1392)، «بررسی و مقایسۀ آموزههای اخلاقی در غزلیات جامی و ملامحسن فیض کاشانی» (خمّر و همکاران، 1398)، «بررسی تعالیم اخلاقی و آموزههای تربیتی در سلسلة الذّهب جامی» (محمدی و حداد خانشان، 1398)، «نگرش در مؤلفههای تربیتی و اخلاقی در بهارستان و منشآت قائممقام» (حسنی و صحرایی، 1399)، «نگاهی به تعالیم اخلاق عرفانی در حکایتهای هفتاورنگ» (سید محرّمی و همکاران، 1399)، «تأثیرپذیری جامی در مضامین اخلاقی بهارستان» (محبوبیزاده و همکاران، 1399). در این پژوهشها، جنبههای کلّیِ اخلاق بررسی شده اما بهطور ویژه، مسئلۀ فرزند و تربیتش و مسائل پیرامون آن تبیین نشده است. این پژوهش در موضوع خود، تازه و نو است. در این پژوهش به این پرسش پاسخ داده میشود که با توجه به سنّتهای تربیتیِ سدۀ نهم هجری، جایگاه فرزندان در نظر جامی چگونه است؟ رویکرد جامی در مقولۀ فرزندپروری تا چه میزان نوگرایانه است و آیا دیدگاه جامی دربارۀ تربیت و آموزش فرزندان میتواند در دورۀ کنونی نیز راهگشا باشد؟
2. بحث و بررسی
نورالدین ابوالبرکات عبدالرحمن جامی (817-896ق) شاعر و نویسندۀ سدۀ نهم هجری اصالتاً از محلۀ دشت اصفهان بود که به ولایت خرجرد جام هجرت کرد. تخلصش را از زادگاهش و ارادت به ژندهپیل دانسته است (صفا، 1387، ج1: 348). از سرآمدان فرزندنامهنویسی در سدۀ نهم است. بهارستان او را میتوان در نوع ادبی فرزندنامه به شمار آورد (جلیلی جشنآبادی، 1399). آثار منظوم او در دو مجموعۀ بزرگ دستهبندی میشود: دیوانهای سهگانه (قصاید، غزلیات و مقطعات و رباعیات که به تقلید از امیرخسرو دهلوی به فاتحة الشّباب، واسطة العقد و خاتمة الحیات نامگذاری شده است) و هفتاورنگ که شامل هفت کتاب در قالب مثنوی است: سلسلة الذّهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و خردنامۀ اسکندری. بهارستان، شواهد النّبوة و نفخات الانس نیز از آثار منثور اوست.
2-1. اندرز ازنظر جامی
نخستین مسئله در بحث از تربیت و تعلیم، اندرز است. اندرز ازنظر جامی بهترین کار است که ناقصان را کامل میکند و مُدبران را مُقبل. دل به اندرز زنده است و مشکلات احتمالیِ انسان با آن حل میشود. ناصحان را در ردیف رسولان قرار میدهد (جامی، 1378الف، ج1: 140، ابیات 684-687). نکتۀ مهمی که در مباحث اندرزی وجود دارد و جامی هم به آن اشاره میکند، ابتدا تهذیب نفس خویش است. پس از هر اندرز به فرزند، به نفس خود برخی نکتهها را یادآوری میکند (همو، ۱۳۸۷الف، ج1، سلسلة الذّهب: 123، بیت 1249؛ نیز سبحة الابرار: 692، بیت 2697؛ همو، 1366: 70). در همین رابطه، حکایتی همراه با طنزی ظریف بیان میشود. اینکه گاهی پدران چیزهایی را میگویند که خودشان هنوز انجام ندادهاند:
با پسر گفت لولئی در ده |
| نیست چیزی ز نان گندم به |
|
| (همو، 1378الف: 123) |
یکی از الزامات اندرز، عمل است. اندرز اگر صرفاً شفاهی و زبانی باشد، نتیجه نمیدهد؛ باید در عمل دیده شود: «نشد مانع طفل قول پدر/ که خود خورد حلوا و گفتش مخور/ خرد عیب آن بیخرد میکند/ که منع کس از کار خود میکند» (همو، 1378ب: 448). جامی شیوۀ اندرز نیوشیدن را هم مشخص کرده است: دانا با جان گوش میکند و درنتیجه عمل میکند؛ ولی نادان اندرز را از یک گوش میگیرد و از گوش دیگر بیرون میدهد (همان: 204). گاهی تقابل و تضاد عمر فرزند و پدر، بر تأثیر اندرزها میافزاید؛ پدران در حال گذر از این دنیایند و پسران در آستانۀ جوانی؛ بخت به پسران رو میآورد درحالیکه از پدران رو میگرداند. در یوسف و زلیخا میگوید:
مرا هفتاد شد سال و تو را هفت |
| تو را میآید اقبال و مرا رفت |
تو جهدی کن چو در کف مایه داری |
| به فرق از چتر دولت سایه داری |
بکن کاری که سودی دارد آخر |
| به سر باران جودی بارد آخر |
|
| (همو، 1378الف: 200) |
2-2. فرزند نیک و بد ازنظر جامی
جامی فرزندان را دو گونه میداند: فرزند نیک و فرزند بد. فرزندان نیک بهترین نعمت و پیوند جان هستند. آدمی با فرزند کامیاب میشود و همو باعث ماندگاری نام و یاد است. فرزند روشنیِ چشم است و در دورۀ پیری دستگیر والدین.
هیچ نعمت بهتـــــر از فرزند نیست |
| جز به جـان فرزنــــد را پیونـد نیست |
|
| (همان: 406) |
وصفهایی که دربارۀ فرزند دارد، بسیار فراوان است: جانِ پدر، شمع بزمافروز ایوان پدر (همو، 1378الف، سلامان و ابسال: 426، بیت 690)، نمکِ سفرۀ احسان، نهال نوبری باغ جان، آفتاب آسمان، گل نوخاستۀ باغ دولت (همان: 436، بیت 888)، نهال چمن، جان و دل، غنچۀ باغچه، قرّة العین، جگرگوشه، کُندکنِ چشمستیز زمانه، قوّة الظهر، یوسفِ آمده از مصرِ وفا (همان، سبحة الابرار: 688، بیت 2628)، فرزندان پشتوپناه هستند و نیروی چیرگی بر دشمن (همان، سلامان و ابسال: 407، بیت 310 ). در تکمیل پشتوپناه بودن فرزندان، در داستان اعرابی که بر فرزندان خود نام سباع نهاده بود و بر خدمتکارانش نام بهایم چرنده، علت را اینچنین بازمیگوید:
آن مسافر بهر دولت یابیی |
| ماند شب در خانۀ اعرابیی |
گفت فرزندان که در خیل منند |
| مستعد از بهر قهر دشمنند |
خادمان از بهر خدمتکاریاند |
| متصل در شغل مهمانداریاند |
گرگ باید قهر دشمن را و شیر |
| تا بود بر کشتن دشمن دلیر |
بهر خدمت بره به یا گوسفند |
| تا ز فعل او نیابد کس گزند |
|
| (همانجا) |
جامی سرانجامِ فرزند صالح را نیک میداند، زیرا رهسپار بهسوی خوبیهاست؛ اگرچه مدتی از پدر فاصله گرفته باشد، درنهایت در مسیر پدر و نیکی گام برمیدارد: «آری آن مرغی که باشد نیکبخت/ آخر آرد سوی اصل خویش رخت» (1378الف، سلامان و ابسال: 876- 879؛ نیز ر.ک: همان: 151، بیت 880 به بعد). دیدگاهش دربارۀ فرزندان ناخلف این است که اگر نباشند، بهتر است. فرزندان ناخلفی که نمونهاش در همۀ ادوار تاریخ دیده میشود. در سلامان و ابسال، دربارۀ فرزند بد میگوید:
آنکه باشد بدسگال و بدسرشت |
| در سرشت او هزاران خوی زشــــت، |
|
| (همو، 1378الف: 407) |
برای حکایات بیشتر رجوع شود: 1378الف: ج2، خردنامۀ اسکندری: 465، بیت 1013؛ سلامان و ابسال: 119، بیت 327-351). بااینهمه، سوگ فرزند دردناک و جانکاه است. جامی در سوگ پسرانش، ظهیرالدین عیسی و صفیالدین محمد، مرثیههایی دارد. در ترکیببندی زیبا، درد روحی خود را شرح میدهد:
بنگر گردش این چرخ جفاآیین را |
| که چهسان زیر و زبر کرد من مسکین را |
عمر نزدیک شد از شست به هفتاد مرا |
| هرگز این واقعۀ صعب نیفتاد مرا |
ریختی خون دل از دیدۀ گریان پدر |
| رحم بر جان پدر نامدت ای جان پدر |
|
| (همو، 1378ب، ج1: 164) |
درهرحال، در خردنامه، هدف از تربیت فرزندان را جاوید ساختن نام پدران میداند؛ فرزند دانشی، نام پدر را زنده میسازد (همان: 438).
2-3. نقش مادران در تربیت فرزند
در نگرش جامی، مادران وظیفۀ مهمی در تربیت فرزندان دارند. مادران را میستاید؛ زیرا معتقد است که والدین هر دو در تربیت فرزندان سهیماند. به فرزندان سفارش میکند که از زحمات مادران یاد کنند؛ مادرانی که بدون چشمداشت، محبت میکنند. برای مادران تعابیری دارد: صدف گوهرِ فرزند، پرورشدهندۀ کودک از خون جگر، کسانی که کودکان را توانا میکنند و کودک آنقدر آسودهخاطر میشود که حتی غم روزی خود را هم نمیخورد (1378الف، سبحة الابرار: 625، ابیات 1380-1384). مادر ازنظر جامی، در حکم کعبهای مقدس است (همان: 653، ابیات 1938-1940). مادران صبور و خردمند ستودنی هستند (1378الف، خردنامه: 518، ابیات 2078 به بعد؛ همان: 519، بیت 2101). در حکایتهایی نیز به دختران در نقش فرزند و نقش مادران آینده بها میدهد تا با کسی ازدواج کنند که دوستش دارند تا بتوانند مادرانی شایسته برای فرزندان خود شوند. برای نمونه در داستان عینیه و ریّا، پدر ریّا در موضوع خواستگاری، با دخترش مشورت میکند:
گفت تدبیر و کار با او راست |
| واندر این کار، اختیار او راست |
|
| (همو، 1366: 304) |
و ریّا، چون عینیه را میخواهد، پیشنهاد میدهد که «جواب رد مده؛ بلکه مهر را افزون کن». عینیه نیز مهر سنگین را با جان و دل میپذیرد و ریا به عقد عینیه درمیآید.
2-4. تضاد در دیدگاههای فرزندان و والدین
اندرز و آموزش، فینفسه اگر تلخ نباشد، شیرین هم نیست. مشکل اساسی، رویارویی و تقابل دیدگاه والدین و فرزندان است. این تضاد، از دیرباز و در همۀ ادوار و در همۀ ملل وجود داشته است؛ چه والدین معمولی و ساده، چه پادشاهان، چه پیامبران و چه علما و دانشمندان. جامی میگوید هنگامی که اندرز از حد بگذرد، موجب گریز فرزندان میشود. در داستان سلامان و ابسال، سلامان پس از اندرزهای مکرر پدر و حکیم، دست ابسال را میگیرد و میگریزد (همو، 1378: 430)؛ به همین دلیل، جامی در بیان اندرزها، با مخاطب اتمام حجت میکند و ادامه نمیدهد (1378الف، ج2، خردنامه: 429، بیت251 به بعد؛ لیلی و مجنون: 404، بیت 3797؛ همو، 1366: 107).
یکی از نمودهای مخالفت و تضاد والدین با فرزندان، عشق است. سلامان به پدرش میگوید: «در تماشای رخ آن دلپسند/ نی نصیحت مانده بر یادم نه پند» (1378الف، سلامان و ابسال: 427، بیت 706). اندرزهای پدر مجنون نیز در مجنون اثر نمیکند. جامی از زبان مجنون، به تکتک اندرزهای پدرش پاسخی مؤدبانه میدهد (همان، ج1: 265، ابیات 850 به بعد) و سرانجام پدر: «چون دید پدر که حال مجنون/ از پند نمیشود دگرگون// با خاطر خویش شد دعاگوی/ در کشمکش قضا رضاجوی» (همان، ج۱: 270، ابیات 950-951؛ نیز: ص267). ازطرفی، لیلی بهخاطر اینکه دختر است و بنا بر فرهنگ و عرف باید مطیع باشد (همان، ج۱: 336، ابیات 2359-2360) اندرز پدرش را میپذیرد؛ ولی جامی جانب لیلی را میگیرد و پدر را به داشتن جهل جبلّی مینکوهد؛ پدری که بر سر جهل و افکار و عقاید نادرست خود پابرجاست و دنیای جوانان را نمیشناسد (همان، ج1: 295، ابیات 1473 به بعد):
آن دور ز راه و رسم مردم |
| ره کرده به رسم مردمی گم |
جامی از زبان مجنون نیز پدر را سرزنش میکند: «جز کینهوریت نیست ظاهر/ مهر پدریت نیست آخر// رحمی بنما که مُردم اینک/ جان از ستمت سپردم اینک» (همان، لیلی و مجنون: 292، ابیات 1419-1421). جامی در سلامان و ابسال در ناسپاس بودن فرزندان نیز با سخنی از خسروپرویز در وصف شیرویه سخن گفته است:
غرق خون چون خسرو از شیرویه خفت |
| نکتهای خوش در حق شیرویه گفت |
|
| (همان، 141: بیت 704-706) |
در برخی از حکایتها با چاشنیِ طنز، تضاد و گریز فرزندان از پدران را بیان میکند. از پسری پرسیدند که میخواهی پدر تو بمیرد تا میراث وی بگیری؟ گفت: نه؛ اما میخواهم او را بکشند تا چنانکه میراث وی بگیرم، خونبهای وی نیز بستانم (همو، 1366: 74).
2-5. شیوههای پرداختن جامی به مسئلۀ تعلیم و تربیت فرزند
جامی به سه شیوۀ گفتوگو، بازی و نامه، اندرزهای تربیتی را به فرزندان منتقل میکند.
الف) بیان اندرزها در گفتوگوهای والدین و فرزندان
در اشعار بسیاری، گفتوگوهای پدر و فرزندی یا مادر و فرزندی را بیان میکند. این اندرزها گاهی حکومتی است و مربوط به آیین کشورداری یا همان مباحث حکمت عملی. مانند گفتوگوی مأمون با پسر خود (همو، 1378الف، سلسلة الذّهب: 77، بیت334) و گاهی دربارۀ مباحث کلامی چون جبر و اختیار. در حکایت پیر روستایی با پسر (همان، سلامان و ابسال: 144، ابیات 750-759) آمده است:
رادمردی شد مسافر با پسر |
| هر دو را بر یک خرک بار سفر |
پیر گفتا بانگ کم زن ای پسر |
| کاختیار از دست او هم شد بهدر |
گاهی اندرزها از زبان پسران به پدران است. پسران با دیدن رفتارهای پدران، به رفتارهای نادرست پی میبرند. در حکایتی زیبا، پدر روستایی که در ده خود مهتر بود و نخوت و جاه داشت، به همراه فرزندش به شهر میرود. هنگامی که موکب شاهی را میبیند که سر بر سماک دارد و به گردون رسیده است، تعجب میکند و ازآنجاکه تاکنون برتر از پدرش را ندیده بود، بپرسید که آنکه بر سرش افسر است کیست؟ گفتند که شاه این کشور است. پسر بهآرامی در گوش پدرش گفت: «گر این است اندازۀ مهتری/ بود کار ما و تو لولیگری» (1378الف، خردنامه: 446؛ ابیات 600-618). در حکایتی دیگر نیز که در باب عدل و مردمداری است، پسر عمر، خلیفۀ دوم، در رؤیا پدرش را میبیند که بهخاطر پلی سست و بیبنیاد که پای میشی به خاطر آن شکست، بازخواست شده و این گفتوگو فرصت مناسبی است که جامی اندرزها را بیان کند (همان، سلسلة الذّهب: 342، ابیات 5573 به بعد).
در حکایتی دیگر (شیخ روزبهان با بیوهای که میوۀ دل خود را مستوری میآموخت) از زبان مادر با دختر خود دربارۀ پوشش سخن میگوید (همان، تحفة الأحرار: 500) و در بهارستان نیز آمده است: «روباهبچهای با مادر خود گفت: مرا حیلهای بیاموز که چون به کشاکش سگ درمانم، خود را از او برهانم. گفت: آن را حیله فراوان است؛ اما بهترین همه، آن است که در خانۀ خود بنشینی، نه او تو را بیند و نه تو او را بینی» (همو، 1366: 104). همین نصیحت بهصورت منظوم نیز آمده است (1378الف، سلامان و ابسال: 141، ابیات 715-718).
ب) شیوۀ عملی (بازی و سرگرمی و نمایش)
بهره از شیوۀ غیرمستقیم و عملی، از دیرباز شیوهای مناسب بوده است. داستان پدری که فرزندانش را جمع میکند و به دست آنان چوبهایی میدهد که بشکنند تا بدینگونه معنای اتحاد را به آنان بیاموزد (همان، سلسلة الذهب: 226، بیت 3292). در سلسلة الذهب تمثیل دیگری دارد که به نقش مهم بازی در تربیت فرزندان اشاره میکند:
گفت روباهبچه با روباه |
| کای ز مکر سگان دهم آگاه |
جامی آشکارا میگوید که با بازی تعلیم بده. مادرش نیز بهترین بازی را آن میداند که تو در دشت باشی و او در ده باشد تا چشم وی بر تو و چشم تو بر وی نیفتد. وگرنه به دنبالت میآید و پوستت را برمیکند (1378الف: 161). در پایان تحفة الأحرار، ابیاتی در پند به فرزند خود دارد. برای فرزند چهارساله، این اندرزها را با آموزش حروف همراه میکند:
سال تو چارست به وقت شمار |
| چار تو چل باد و چلت باد چار |
|
| (همان: 547، بیت 1617) |
ج) شیوۀ نامهنگاری
نوشتن نامه از دیرباز تاکنون، و در میان همۀ ملل، یکی از شیوههای اندرز به فرزندان است. این شیوه هنگامی مفید خواهد بود که هدف ماندگاریِ تعالیم باشد. یا گاهی که شیوۀ شفاهیِ اندرز و آموزش مؤثر نیست، به کار میآید. در خردنامه، اندرزهای مادر به اسکندر در قالب نامه بیان شده است (همان: 487، ابیات 1450-1471) و در خردنامه، اسکندر هنگامی که نشانههای مرگ در او ظاهر میشود و میداند از دنیا میرود، باز در قالب نامه، اندرزهایی به مادر دارد؛ اندرزهایی که از شکیبایی حکایت دارد (همان: 508، بیت 1896 به بعد) و در ادامه وصیت میکند که مادر، بهجای مویه، مجلسی ترتیب دهد و همۀ مردم را دعوت کند؛ مگر کسانی که داغ عزیزی دیدهاند. مادر همین کار را میکند. درنهایت کسی به مجلس نمیرود. میفهمد که این بهترین راه تسلّی بوده است؛ زیرا همگان در از دست دادن کسی نالیدهاند.
2-6. اصطلاحات و مسائل مربوط به کودکان
در برخی از اشعاری که حتی مستقیم به یادگیری و تربیت فرزندان نمیپردازد، در بسیاری از توصیفات، واژههایی چون طفل، کودک و... میآورد و واژههایی که مربوط به دنیای کودکان و مسائل آموزش و یادگیریِ آنان است؛ واژههایی مانند: مکتب، هجا کردن و...؛ بسامد فراوان این واژهها، نشان از توجه او به دنیای کودکان و آموزش و یادگیریِ فرزندان است:
بس پیر سالخورده که چون طفل خردسال |
| در مکتب تو لوح محبت هجا کند |
|
| (همو، ۱۳۷۸ب، ج1: 377، غزل 297) |
برای نمونههای بیشتر، رک: همان، ج1: 858، رباعی 51؛ ج1: 728، غزل 833، بیت 7707؛ ج2: 110، غزل 58، بیت 976؛ ج2: 117، غزل 70، بیت 1069؛ ج2: 296، غزل 347؛ خردنامه: 503، بیت 1787). و گاهی نیز به کار بردن لفظ طفل، کودک و... است:
بر مائدۀ جهان چه برنا و چه پیر |
| باشد پی لقمهای به صد محنت اسیر |
|
| (همان، ج1: 859، رباعی 52) |
برای نمونههای بیشتر، ر.ک: همان، ج1: 56، قصیدۀ 6، بیت 173؛ ج1: 87، قصیدۀ 6، بیت 506؛ ج1: 282، غزل 147، بیت 2831؛ ج1: 419، غزل 359، بیت 4334؛ ج1: 616، غزل 661، بیت 6494؛ ج1: 636، غزل 258، بیت 2286؛ ج1: 744، غزل 861، بیت 7909؛ ج2، 45، قصیدۀ 7، بیت 218؛ ج2: 65، بیت 272؛ ج2: 257، غزل 286، بیت 2647؛ ج2: 338، غزل 407؛ ج2: 587، غزل 184، بیت 1741؛ 1378، خردنامه: 432، بیت 322؛ 434، بیت 361؛ 468، بیت 1078؛ سلامان و ابسال: 398، بیت 150-151).
2-7. طبقهبندی اندرزهای جامی به فرزند
نخستین نکتهای که در تربیت فرزندان مهم است، این نکته است که پدر، مستقل بودن را به فرزند بیاموزد تا فرزند در آینده بتواند بدون تکیهگاه به امورات زندگی خود بپردازد. همانگونه که عنصرالمعالی به فرزندش اندرز میدهد تا حرفهها و دانشها و مهارتهایی بیاموزد تا در برهههای سخت زندگی بتواند آسوده زندگی کند و امیرزاده بودن را فراموش کند. بنابراین، نبالیدن به نژاد و اصل و نسب، نخستین گام است تا کودک بتواند روی پای خود بایستد. جامی از سلسلۀ نقشبندیه بود. در روضۀ نخست بهارستان آمده است: «خواجه بهاءالدین نقشبند را پرسیدند که سلسلۀ شما به کجا رسد؟ فرمودند که از سلسله کسی به جایی نمیرسد» (همو، 1366: 26). در یوسف و زلیخا (همو، 1378الف، ج2: 204) آمده است:
چو نادانان نه در بند پدر باش |
| پدر بگذار و فرزند هنر باش |
در قطعهای نیز با تمثیل درخت و میوه (همو، ۱۳۷۸الف، ج1: 838، بیت 8978) و در غزل (همان، ج1: 484، غزل 457، بیت 5031) نیز این نکته را گوشزد کرده است. به پدران هم تذکر میدهد که بهخاطر نژاده نبودن و نسب نداشتن، بر فرزندان سخت نگیرند. در لیلی و مجنون، هنگامی که پدر تفاوت نسب را مانع ازدواج مجنون با لیلی میداند و لیلی را کنیز بیمقداری قلمداد میکند (همان: 264) مجنون میگوید که عشق با نسب کاری ندارد؛ کسی که عاشق باشد، از نسبت آب و گِل بریده است (همان: 265). در تکمیل این بحث، یکی از وظایف پدران معرفی نمونه و اسوه برای فرزندان است. او پیامبر اکرم(ص) را معرفی میکند و میگوید از راهی که نشانههایی از مصطفی و رفتار او نیست، برگرد، زیرا هلاکت و گمراهی است (1378الف، لیلی و مجنون: 402). اندرزهای جامی را در چهار حوزۀ رفتار فردی، حوزۀ علمآموزی، ارتباط با دیگران و سیاست مدن تقسیمبندی کردهایم.
الف) اندرز در حوزۀ اخلاق فردی و تهذیب نفس
جامی در اندرز به فرزند، از زبان بزرگان، توصیه به راستی دارد و آن را میستاید و میگوید که انسان از راستی، خوشبخت میشود. و در عبادتها نیز وقتی که دل انسان با خدا ناراست باشد، پشت دوتا بودن را بیفایده میداند (همان، خردنامه: 428، بیت 219). مهربان بودن باعث برتری آدمی میشود؛ مانند آسمان که با همه به مهربانی نگاه میکند و به همین خاطر به برتری رسیده است. دلیل مهربان بودن را هم بیان میکند (همان: بیت 231). آدمی هنگامی که مهربان باشد، انصاف داشتن نیز برایش سادهتر میشود. به همه انصاف بدهد، ولی از کسی انصاف نخواهد (همان: 429، بیت 230). برای استحکام روابط دوستی، توصیه به بخشش و احسان دارد؛ نه قرض دادن؛ زیرا وصول قرض باعث ناراحتی دوستان میشود. قرض دادن در تنگنا ماندن است و به انّ القرضَ مِقراض المَحبّة اشاره میکند. در بخشش هم اینگونه نباید عمل کرد که خود از آن آسیب ببینی (همان، یوسف و زلیخا: 200). جامی اندرزهای خشک نمیدهد و تنها از گزارههای امر و نهی استفاده نمیکند، بلکه با پرسش بلاغی و تشبیه، فرزند را به فکر فرومیبرد. فکری که درنهایت، سخن پدر را تأیید میکند. در خردنامه آمده است:
به درویش محتاج بخشش نمای |
| فروبسته کارش به بخشش گشای |
|
| (همان: 429، بیت 244) |
دست گشاده بهتر از دست بسته است؛ دست بسته مشت را تداعی میکند که بر روی خواهنده مینشیند؛ پس دستگشاده باید بود (همان: 487، بیت 1450). جامی بازهم در اینجا با دلیل اندرز میدهد.
اندرز دیگر جامی به فرزند، توصیه به فروتنی است و پرهیز از خودبرتربینی. فروتنی یکی از صفات نیک انسانهاست که برای تهذیب نفس فردی و البته باعث آرامش خیال در روابط اجتماعی نیز میشود؛ ولی باید به هرکس مناسب با پیشهاش فروتنی کرد. با مثالی زیبا، برای فرزند تداعی میکند: مانند خوشهای که اگر خود را از سرکشی پاس نداشته باشد، از ضربۀ داس به زمین میافتد یا بهسان دانه اگر بر خاکِ خاری بیفتد، مرغی او را با منقار برمیدارد. در مثال دیگر، عدد را میگوید که با تقدیمِ صفر، افزونتر میشود (همان، یوسف و زلیخا: 204). در این مورد نیز علاوهبر اندرز اخلاقی، آموزش ریاضی را هم در نظر دارد. تواضع در برابر کسانی که دانششان از ما برتر است، بسیار مطلوبتر است:
تواضع کن آن را که دانشور است |
| به دانش ز تو قدر او برتر است |
|
| (همان، خردنامه: 429) |
غرور نیز هم برای جان آدمی بد است و هم برای دینداریاش. داشتن عُجب، تیر زدن بر جان است (همان: 487). وفای به عهد را با ذکر بخشی از آیۀ قرآن بیان میکند که «اوفوا بالعقود» (همان، یوسف و زلیخا: 204)، و با مثالی نمایشی، دوری از خیانت و ناسپاسی را بیان میکند: «نمک را چون کنی در خورد خود صرف/ نمکدان را منه انگشت بر حرف» (همان: 200). دربارۀ رازداری نیز با مثالی زیبا، افشای راز را به پریدن مرغ از قفس مانند میکند که بازگرداندن به قفس بسیار دشوار و گاهی ناشدنی است (همانجا). در راستای رازداری، دوری از نادانان را نیز توصیه میکند؛ نادانانی که اسرار را فاش میکنند (همان، خردنامه: 429). توصیه به سخندان بودن نیز اندرز دیگر جامی است. سخندان یعنی کسی که بد را از نیکو و نیکو را از نیکو بازشناسد (همو، 1366: 51).
غم فردا نخوردن اندرز دیگری است که به فرزند میدهد. او به دنیای کودکان و حالات آنان واقف است. یکی از حالات کودکان این است قدر چیزی را که در دست دارند، نمیدانند و برای چیزی دیگر میگریند. میگوید غم فردایی را که هنوز نیامده است، مخورید. مانند طفل نادانی نباشید که نان در دست دارد و بهخاطر نان دیگر، چشمانش از گریه خونفشان است (همو، 1378الف، خردنامه: 469، ابیات 1084-1090). سپس حکایت مرد زیرک و کودک را میآورد (همانجا). ولی دربارۀ فردایی که حتمی است و آمدنی، توصیه میکند که به فکر سرای باقی باید بود و عقل دیناندوز را پیشوای خود قرار داد و امروز را مزرعهای برای آخرت دانست و برای خوشبختیِ جاوید کوشید (همان، سلامان و ابسال: 444، بیت 1033). یکی دیگر از اندرزهای مهم در آثار جامی، توصیه به سختکوشی و دوری از تنپروری است. هدف از داشتن لباس، دفع گرما و سرماست، نه زینت و تجملپرستی. سختکوشی باعث میشود که از آفتها در امان بمانیم؛ مانند خارپشت که با خارهایش از گزند در امان است. ولی روباهان، بهواسطۀ پوست نرمشان، در معرض تهدیدند (همان، یوسف و زلیخا: 200). در همین راستا، حکایتی آمیخته به طنز در سلسلة الذّهب آورده است:
با پسر گفت پیری از همدان |
| کای در اطوار کار خود همه دان هیچگه ریش گاو بودستی؟ |
گفت با وی پسر که ای بابا! |
| که بود ریش گاو؟ گو با ما |
در ادامۀ سخنان پدر، جامی بیان میکند که برخی از فرزندان، آرزومندند که بیهیچ کوششی، به آسودگی برسند و پسر نیز میگوید که من تا بودهام ریشِ گاو بودهام و هستم و کاری جز ریشِ گاو بودن ندارم (همان: 284).
ب) اندرز در حوزۀ علمآموزی و هنرورزی
جامی فرزند را به کتابخوانی اندرز میدهد؛ زیرا دانش در کتاب نهفته است. کتاب همدم تنهایی انسان است. و در ابیاتی موضوعهای کتاب را نیز بیان میکند: قرآن، لطایف عمیق، حکمتهای یونانی، تاریخ و عبرت و گاهی از آینده خبر دادن (همان، یوسف و زلیخا: 202). در صدر کتابهای مهم، قرآن است که آن را باید از ادیب متخصص آموخت (همان، سبحة الابرار: 688). او فرزند را بر آن میدارد که به دانشاندوزی روی آورد تا از جهلآباد نادانان دور شود. نادان مانند مرده است و دانا چون زندگان. ضرورت دانش را این میداند که عمرها کوتاه است و کسی عمر دوباره نمییابد؛ پس باید بهسوی دانشی رفت که چارهای از آن نیست (همان، یوسف و زلیخا: 200؛ نیز سبحة الابرار: 689). علم بدون عمل در نظر جامی، زهر است. به فرزند میگویدکه همراهیِ علم و عمل فضیلت است. چه حاصلی دارد کیمیا بداند و نتواند مسِ خود را زر کند؟ (همان، یوسف و زلیخا: 200). بیخردان فقط دانش بدون عمل را میپسندند و سپس در مثالی زیبا، دانش را به سرمه مانند میکند که اگر در چشم کشیده نشود، فایدهای ندارد (همان، خردنامه: 220). سپس به همراهیِ عمل با اخلاص اشاره میکند. عمل نیز باید خالصانه باشد؛ در غیر این صورت، کار خام است و مانند حلوای ناپخته فقط درد میزاید. در اخلاص نیز باید مراقب بود که باعث از راه به در شدن نشود (همان، یوسف و زلیخا: 200). در کار دانشاندوزی، داشتن یک تخصص ضروری است:
فراوان شغلها را اندکی کن |
| ز عالم روی شغل اندر یکی کن |
وگر ناید تو را این دولت از دست |
| نشاید عار بیکاری به خود بست
|
|
| (همان: 202) |
به فرزند میگوید که دریای علم و دانش عمیق است و از علم و دانش زیاد، خط بر ورق خداترسی نکشد و مانند فلسفیان دینبرانداز نباشد (همان، لیلی و مجنون: 402). علاوهبر علمآموزی، میگوید که به دنبال هنر هم باشد. هنر از زر و گوهر برتر است؛ البته هنری که از دل و جان برایش بکوشد. هنر فقط ازآن زندهدلان است و همهکس از آن بهرهمند نیستند (همان، سبحة الابرار: 688). از هنرهای نیک، در نزد جامی، خوشخط بودن است. خط بهگونهای باید باشد که خواننده به راحتی بتواند بخواند (همان: 688) و البته جز هنر خوشخطی، باید هنرهای دیگری هم داشته باشد؛ ولی سراغ شعر و فن آن نرود. شعر اگر دریا باشد، نباید از آن لب تر کرد. شعر، کیسهخالیکن هنروران است. دل حرم خاص خداوند است و نباید وسوسۀ شعر و شاعری را در آن راه داد (همانجا).
ج) اندرز در حوزۀ ارتباط با دیگران
افرادی که با انسان در ارتباطاند، تأثیر بسیاری بر اخلاق و رفتار دارند. جامی در امر دوستیابی و همنشینی به آنان توصیه میکند که ابتدا دوست و دشمن خود را باید شناخت و برای دوست خوب جان را هم فدا باید کرد. دوست خوب باید باعث پاکی از آلایش شود و ما را بهسمت نیکنامی برد. اگر چنین دوستی یافتی، خاک پایش باش؛ در غیر این صورت، تنهایی بسیار بهتر است (همان، یوسف و زلیخا: 200). از فروعات دوستیابی، دشمنشناسی است. او به فرزند اندرز میدهد که از دشمن بیرونی نهراسد هرچند که دشمن خونی باشد. با این دشمن باید با حلم و مدارا رفتار کرد؛ ولی مبارزه با دشمن درونی را نباید فراموش کرد. این دشمن، نزدیکترین است، و آن نفس است، در آزارش تیغ خونریز باید بود و دمبهدم با او مبارزه کرد تا مبادا در لباس دوست ظاهر شود (همان، خردنامه: 429، بیت 240-257). تهذیب نفس با همنشینی با نیکان حاصل میشود. داشتن استاد نیک را به فرزند سفارش میکند؛ استادی که از تیرگیهای جهان آزاد باشد و وارسته، نه نادانی که فقیه نام گرفته باشد و نفسش دوستدار جاه. اگر اینگونه باشد، طبع ما هم از او تباهی میگیرد (همان، سبحة الابرار: 688). فرزند باید بداند که معلم خوب، جای پدر است و سیلیِ او هم فضیلت دارد؛ ولی فرزند اگر به سیلی نرساند، بهتر است (همانجا). علاوهبر آن، همنشینی با درویشان مطلوب است؛ حتی خدمت درویشان کردن هم نیکوست؛ وگرنه تنهایی بسیار برتر است (همان: 688-690). اندرز دیگر، پیوستن به پیری لایق که گنج خوشبختی را در دستمان نهد؛ نه صوفیان خامطمع (همان، یوسف و زلیخا: 200). اندرز دیگر، احترام به بزرگترها است. دلیل این احترام این است که انسان در پیری، قوای جسمانی و زیبایی و تواناییهای خود را از دست خواهد داد؛ بنابراین، شاید دیگر در دید عموم ارزشمند نباشند؛ حال اگر دوست داریم که در پیری احترام ببینیم، باید به بزرگترها احترام بگذاریم؛ بهویژه پیرانی که سرورند (همان، خردنامه: 428، بیت 219). با این اوصاف، باید بهرۀ مفید از جوانی برد و جوانمرد بود تا در پیری افسوس عمر رفته را نخورد (همان، سبحة الابرار: 688).
یکی از همنشینان انسان که در زندگی بسیار پراهمیت است و میتواند موجب تعالی یا تنزّل روح آدمی شود، همسر است. و چگونگیِ گزینش همسر مهم است. جامی در میان سخنان پدر مجنون، گاهی به اندرزهایی اشاره میکند: همکفو بودن خانوادهها در امر ازدواج (همان، لیلی و مجنون: بیت 2265). برخی از اندرزهای او به فرزندش در امر ازدواج، شاید جای انتقاد نیز داشته باشد. ابتدا به فرزندش میگوید تا میتوانی بهسان عیسی(ع) تنها باش؛ در گلخن بودن و بستر از خاکستر کردن، بهتر از همبالینی با زنان است؛ ولی اگر نمیتوان خود را از درافتادن به گناه پاسداری کرد، ازدواج کند؛ البته با همسری عفیف. زنی که سرخروییاش از عفت باشد و از نامحرمان پوشیده (همان، یوسف و زلیخا: 203).
د) اندرز در حوزۀ کشورداری
بسیاری از اندرزهای جامی، طبق سنّت رایج اخلاقنویسی، دربرگیرندۀ اندرزهای مربوط به حکومت هم هست. در سلامان و ابسال، پدر سلامان شاه یونان است، طبیعتاً اندرزهای حکومتی بیشتری وجود دارد. پدر سلامان هنگامی که کشور را به پسر میسپارد، اندرزهایی به او دارد. ابتدا به دینداری، دوری از ظلم، و سیر در مسیر مستقیم فرامیخواند (همان: 161، بیت 1032- 1045). فرزند را به عدالت فرامیخواند. عدل را به جام، و ظلم را به سنگ مانند میکند که مبادا سنگ ظلم، جام عدالت را بشکند (همانجا: بیت 1056 به بعد). پادشاه باید شبان باشد برای مردمانش و اطرافیان خود را بسنجد که یار گرگ نباشند (همانجا: بیت 1056). در همین راستا، برگزیدن وزیران دانا و امین را سفارش میکند؛ امین یعنی اینکه بخش مربوط به شاه و مردم را اندکی کم و زیاد نکند (همانجا: بیت 1056). افزون بر آن، گماشتن جاسوسان در بسیاری از ارکان کشور نیز توصیه شده است؛ البته جاسوسانی راستبین و صدقورز و نیکرای تا ظلم یا بخشش دیگران را به شاه برساند (همانجا). حال اگر وزیر و جاسوس مناسب نباشند، آیا در وضع کشور باید خلل وارد شود؟ جامی کفایت برخی امور را به دست خویشتن، راهحل میداند و در پایان توصیه میکند که هرکسی به نام تو ظلم بنا افکند، نادان است و تو ای فرزند، با این گروه نباش و کارها را فقط به دانایان بسپار (همان: 162، بیت 1075).
جامی در حکایتی، با اشاره به رفتار برخی حاکمان، اندرزهایی غیرمستقیم، هم به فرزندان و هم به والدین میدهد. رفتارهای برخی از پدران گاه باعث رنجش فرزندان میشود. اگر این رفتارها با دلیل بیان شود، فرزندان قانع میشوند: عمر بن عبدالعزیز، بهخاطر گریه و زاریِ فرزندانش و درخواست دریافتِ سهم بیشتر از بیتالمال، به خازن خود میگوید که خرج ماه بعدیِ او را این ماه به فرزندانش بدهد تا شاد شوند. خازن میگوید:
میندانم که تو را ضامن کیست |
| که یکی هفته دگر خواهی زیست |
عمر پس از شنیدن سخن زیردستش، به فرزندانش میگوید که صبر پیشه کنند و روی در زاویۀ درد کنند و این هوس بر دلِ خود سرد کنند (همان، سبحة الابرار: 684). از طرفی نیز به فرزند میگوید درهرحال، دور بودن از سلاطین و ترک عمل حکومتی بسیار خوب است. نزدیک بودن به دربار را به آتشِ تیزی مانند میکند که باید از آن گریخت. از دور باید از این آتش بهره گرفت. از مناصبی که عزل و نصب را نشانهاند، باید دوری کرد (همان، یوسف و زلیخا: 203-204).
3. نتیجهگیری
- در مسئلۀ ارتباط والدین با فرزندان، دو نکته بسیار مهم است: تربیت و آموزش. تربیت در حوزۀ اخلاق است و آموزش، در حوزۀ علمآموزی و تخصصگرایی. جامی به هر دو بعدِ این ارتباط توجه کرده است. حتی اندرز را با شیوۀ آموزش ترکیب میکند تا از تلخیِ آن بکاهد که این مسئله، در اسناد حقوق بشر برای تربیت کودک، یکی از اصول بسیار مهم و از تکالیف والدین است.
- کنترلگری و عشق نیز دو سنجۀ مهم در شیوۀ رفتار و تعامل والدین با فرزندان است. در دیدگاه جامی، کنترلگری با عشق او به فرزندان آمیخته است. تعامل والدین با فرزندان با توجه به این دو سنجه، میتواند سه گونه باشد: یا مستبدانه رفتار میکنند که در این صورت سنجۀ کنترل قوی است، یا سهلگیرانه رفتار میکنند که سنجۀ کنترل بسیار کم است و یا مقتدرانه رفتار میکنند که در این نوع سوم، تناسبی میان کنترلگری و عشق برقرار است. پژوهش در آثار فارسیِ جامی نشان میدهد که دیدگاه جامی به روش تربیتیِ والدین مقتدر نزدیک است.
- در این نوع تربیت به سبک والدین مقتدر، والدین هم مطالبهگرند و هم پاسخگو. آنان استانداردهای واضح و روشنی برای رفتار فرزندان دارند و بر آنها بهطور مستمر نظارت میکنند. جامی با اندرز به خود و فرزندان، استانداردهایش را بیان میکند. هم به خود اندرز میدهد و هم به فرزندان. گاهی آنها را در قالب تمثیل و تشبیه و گفتوگو و نمایش بیان میکند که بهروشنی به مخاطب القا شود. مستمر برای اینکه جامی در هفتاورنگ، در بیشتر ابیات، اندرزها را تکرار میکند. پاسخگو به این دلیل که دلیلِ بسیاری از بایدها و نبایدها را نیز ذکر میکند.
- در این شیوه از تربیت، والدین صمیمی و دلسوزند و به نیازهای فرزندان حساس. جامی با توصیفاتی که از فرزندان دارد، این صمیمیت را نشان داده و دلسوز است؛ زیرا در جایجای آثارش، هرجا که دست دهد، به یاد اطفال و آموزش و مباحث فرزندان است.
- در این شیوه، رابطۀ والدین با فرزندان لذتبخش است. جامی نیز با بهره از طنز، در میان اندرزها، سعی در ایجاد محیطی شاد و لذتبخش دارد.
- شیوۀ بازی در آموزش و تربیت، از اصول بسیار مهمی است که روانشناسان کودک در تربیت فرزندان در دورۀ کنونی به آن نگاه ویژهای دارند که در آثار جامی بیان شده است.
- والدین انتقادپذیرند. او از زبان برخی از شخصیتهایش چون مجنون و سلامان، به پدران انتقاد میکند و خود جامی که راوی است، جانب فرزندان را میگیرد و به این شیوه صحت میگذارد.
- در این نوع از سبک تربیت، فرزندان بهتدریج به استقلال میرسند. جامی نیز با تکیه بر نبالیدن به نژاد و نسب، این نکته را جدّی بیان کرده است.
- جامی تحتتأثیر سنّتهای تربیتی سدۀ نهم، تنبیه را مفید میداند؛ ولی بهطور استحسانی به فرزند اندرز میدهد که کار را به تنبیه نرساند. همانگونه که در اسناد حقوق بشر دورۀ کنونی، تنبیه بهمنزلۀ تربیت، پذیرفته نیست (اسدینژاد و همکاران، 1394: 174).
منابع
1. اسدینژاد، سید محمد، رستمی چلکاسری، عبادالله و مرادی، فاطمه. (1394). حق آموزش و تربیت کودک در قوانین ایران و اسناد حقوق بشر. دوفصلنامۀ علمیترویجی فقه و حقوق خانواده (ندای صادق)، ۲۰ (62)، 174-194.
2. امینیفرد، تقی. (1387). گذری بر مضامین حکمی و اخلاقی در هفتاورنگ جامی. مجلۀ ادبیات فارسی دانشگاه آزاد مشهد، شمارۀ ۱۸، 138-152.
3. تهوری، نرگس و بهنامفر، محمد. (1392). تحلیل درونمایههای تربیتی در بهارستان جامی. معرفت، شمارۀ 191، 105-116.
4. جامی، عبدالرحمن. (1378الف). مثنوی هفتاورنگ. تصحیح و تحقیق جابلقا دادعلیشاه، اصغر جانفدا و دیگران زیر نظر دفتر نشر میراث مکتوب. تهران: مرکز مطالعات ایرانی.
5. جامی، عبدالرحمن. (1378ب). دیوان جامی، 2 جلد. مقدمه و تصحیح اعلاخان افصحزاد، با همکاری انستیتو شرقشناسی و میراث خطی. چ۱. تهران: مرکز مطالعات ایرانی.
6. جامی، عبدالرحمن. (1366). بهارستان. تصحیح اسماعیل حاکمی. تهران: اطلاعات.
7. جلیلی جشنآبادی، صبا. (1399). فرزندنامهنویسی در ادبیات فارسی. رسالۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بیرجند.
8. حسنی، طاهره و صحرایی، قاسم. (1399). نگرش در مؤلفههای تربیتی و اخلاقی در بهارستان جامی و منشآت قائممقام. مطالعات شهریارپژوهی، شمارۀ 27، 513-530.
9. خمّر، غلامحسین، جدیدالاسلامی قلعه نو، حبیب و سالاری، مصطفی. (1398). بررسی و مقایسۀ آموزههای اخلاقی در غزلیات جامی و ملامحسن فیض کاشانی. جستارهای ادبیات تطبیقی، شمارۀ 6، 79-98.
10. درایتی، مصطفی (گردآورنده). (1390). فنخا (فهرستگان نسخههای خطی ایران). تهران: سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران.
11. سیدمحرّمی، احسان، خیرآبادی، عباس، فیروزی مقدم، محمود و سلیمانیان، حمیدرضا. (1399). نگاهی به تعالیم اخلاق عرفانی در حکایتهای هفتاورنگ جامی. مطالعات عرفانی، شمارۀ 32، 109-136.
12. صفا، ذبیحالله. (1387). تاریخ ادبیات در ایران، جلد 1. چ۱۷. تهران: فردوس.
13. محبوبیزاده، بتول، ذاکری، غلامعباس و ستوده، غلامرضا. (1399). تأثیرپذیری جامی در مضامین اخلاقی بهارستان. بهارستان سخن، شمارۀ 48، 89-108.
14. محمدی، برات و حداد خانشان، مریم. (1398). بررسی تعالیم اخلاقی و آموزههای تربیتی در سلسلة الذّهب جامی. نقد و تحلیل و زیباییشناسی متون، شمارۀ 2، 134-152.
15. محمدی، محمدهادی و قایینی، زهره. (1390). تاریخ ادبیات کودکان ایران. تهران: چیستا.
16. محمودی، مریم. (1391). دیدگاههای اخلاقی و تربیتی جامی در هفتاورنگ. پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، شمارۀ 14، 213-235.
[1] * استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
تاریخ وصول 09/02/1403 تاریخ پذیرش 27/05/1403