با آغاز زندگی، مرگ، بعنوان قانون هستی و حقیقت لاینفک حیات بشری، بر زندگی انسان ها سایه می افکند. به قول هایدگر هستی انسان آغشته به نیستی است. ترس و نگرانی از گذر زمان و به پایان رسیدن زندگی دنیوی همواره دغدغۀ اصلی بشر بوده است. رهایی از مرگ و یافتن آب حیات و گیاه جوانی چکیده کامل
با آغاز زندگی، مرگ، بعنوان قانون هستی و حقیقت لاینفک حیات بشری، بر زندگی انسان ها سایه می افکند. به قول هایدگر هستی انسان آغشته به نیستی است. ترس و نگرانی از گذر زمان و به پایان رسیدن زندگی دنیوی همواره دغدغۀ اصلی بشر بوده است. رهایی از مرگ و یافتن آب حیات و گیاه جوانی برای نامیرا شدن بن مایۀ خلق اسطورههای جهانی شدهاند. یکی از مسائل مطرح شده در اساطیرجهانی، تلاش بشر برای رهایی از رنج و ناکامی و رسیدن به روئین تنی و نامیرایی است. حماسۀ گیل گمش با قدمتی چهارهزار ساله، یکی از جامعترین و زیباترین آثار ادبیات سومری و بابلی است که به عنوان یک حماسه جهانی و یک اثر اگزیستاشیالیستی بشری، روایت گر تکامل "انکیدو" و در نهایت تن دادن "گیل گمش" به حیات اخروی است. کانون این افسانۀ اساطیری هراس از مرگ و تحمل رنجهای بسیار برای یافتن گیاه جوانی است. قهرمان این کهنترین حماسۀ بشری، به مانند سایر قهرمانان جاودانه جوی، در جستجوی راز جاودانگی و نامیرایی است. مقاله حاضر با روش تحلیلی- توصیفی ضمن پرداختن به تلاش نافرجام قهرمان داستان برای نامیراشدن و آگاهی از حقیقت زندگی، به فلسفۀ جاودانگی و بقا روح و عالم پس از مرگ از منظر اسطوره می پردازد.
پرونده مقاله