کریستوفر الکساندر براساس ایده سرشت نظم، همه پدیده های جهان هستی را تحت دو عنوان ساختارهای زنده و ساختارهای غیرزنده مطالعه می کند و به بررسی و شناخت الگوی ساختارهای زنده با توجه به پانزده خصلت بنیادی میپردازد. او معماری مدرن را قبول ندارد و ساختارهای زنده را درمعمار چکیده کامل
کریستوفر الکساندر براساس ایده سرشت نظم، همه پدیده های جهان هستی را تحت دو عنوان ساختارهای زنده و ساختارهای غیرزنده مطالعه می کند و به بررسی و شناخت الگوی ساختارهای زنده با توجه به پانزده خصلت بنیادی میپردازد. او معماری مدرن را قبول ندارد و ساختارهای زنده را درمعماری بومی می یابد. در این میان معماری دستکند، بهعنوان یک نمونه معماری بومی است که به نیازهای انسان، در ارتباط با خود، جامعه، ساختارهای اجتماعی، موقعیت جغرافیایی، اقلیم، حوادث و طبیعت پاسخ مناسب داده است. بر همین اساس پژوهش حاضر قصد دارد با هدف تبیین نقاط مشترک بین معماری دستکند و نظریه الکساندر و تطبیق آن ها با یکدیگر زمینه مناسب تری برای بهره از تجربه معماران گذشته و شناخت هوشمندی بهکاررفته در این آثار و تطبیق آن با بومی سازی و نیازها و ضرورت های معماری امروز ایران در جهت تداوم برای آینده را فراهم آورد. از همینروی، این پژوهش از نظر هدف، بنیادی و در رده پژوهش های کیفی و از نظر روش، از نوع تحقیقات اقدام پژوهی مبتنی بر مطالعات اسنادی و مشاهدات میدانی -پیمایشی طبقه بندی می شود، که بررسی تعمیم پذیری نظریه در حوزه استان اصفهان و بهصورت هدفمند در 6 شهر زیرزمینی انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند که این مجموعه ها بهطور نسبی بر پانزده خصلت، قابل تطبیق هستند، اما از این پانزده خصلت، نقش مقیاسهای مختلف، مراکز نیرومند، مرزها، ابهام و انسجام عمیق، تضاد، درجه بندی، ناهمگونی، سادگی و آرامش درونی و جدایی ناپذیری در بومی سازی بسیار زیاد و چشمگیر و نقش تکرار متناوب، فضای معین، شکل خوب، تقارن موضعی، پژواک و فضای خالی کمتر است.
پرونده مقاله
امروزه خلاقیت جزء جدانشدنی و لازمه فرآیند طراحی معماری محسوب میشود و مستتر در آن است. در فرآیند طراحی معماری علاوه بر مسئلهیابی، چگونگی مسئله گشایی و یافتن راهحل مناسب بهمنظور نیل به وضعیت مطلوب از اهمیت بالایی برخوردار است. در اینخصوص یکی از راهبردهایی که اندیشم چکیده کامل
امروزه خلاقیت جزء جدانشدنی و لازمه فرآیند طراحی معماری محسوب میشود و مستتر در آن است. در فرآیند طراحی معماری علاوه بر مسئلهیابی، چگونگی مسئله گشایی و یافتن راهحل مناسب بهمنظور نیل به وضعیت مطلوب از اهمیت بالایی برخوردار است. در اینخصوص یکی از راهبردهایی که اندیشمندان در جهت حل خلاقانه مسئله به آن تاکید دارند ایجاد وضعیتی است که طراحان بتوانند، جهت اندیشیدن خود را تغییر دهند. ازاینرو بررسی ماهیت و اثربخشی دوره انحراف توجه، نقش و جایگاه آن در فرآیند حل خلاقانه مسئله معماری، هدف اصلی این پژوهش میباشد. ماهیت پژوهش از حیث هدف، کاربردی و روش تحقیق در این پژوهش بهشیوه مداخله نیمه تجربی، از نوع طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل است که از طریق آن، میان گروههایی که در معرض متغیر مستقل (دوره انحراف توجه) قرار گرفتهاند و گروهی که متغیر مستقل بر آن اعمال نشده است، مقایسه صورت میگیرد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش بهمنظور دستیابی به فاکتورهای ارزیابی فرآورده طراحی، پرسشنامهای محققساخت است که در نهایت داده ها از طریق آزمون های آماری تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی و با استفاده از نرمافزار SPSS 25 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج تحلیل کواریانس دادهها بین دو گروه آزمایش و کنترل بیانگر تاثیر معنادار و مثبت دوره انحراف توجه در فرآیند حل خلاقانه مسئله معماری میباشد (205/28=F و 0/0001=P). همچنین نتایج آزمون بونفرونی برای بررسی اختلاف دوبهدو گروهها نشان میدهند؛ از میان راهبردهای مداخله، راهبرد استعاره، در مقایسه با راهبرد قیاس نتایج موثرتری دارد (0/0001=p و اختلاف میانگین=9/61). مبتنی بر یافتههای پژوهش مبنی بر اثربخشی مثبت دوره انحرافتوجه؛ بهنظر میرسد میتوان از این شیوه مداخله و راهبردهای آن بهمنظور ارائه پاسخهای خلاقانه در مواجهه با مسائل پیچیده و مبهم حال حاضر معماری در حوزه آموزش و نیز حرفه معماری بهره برد.
پرونده مقاله