طراحی مطلوب فضاهای جمعی به لحاظ کیفیتهای کالبدی از نظر اجتماعپذیری در خلق و دعوت فعالیتهای اجتماعی بهرهبرداران از آنجا حائز اهمیت است که عدم وجود کیفیات لازم سینومرف رفتار-کالبد را دچار اختلال نموده و بهتبع در حس حضور و مدت توقف کاربران تاثیرگذار است. مساجد بهعنوا چکیده کامل
طراحی مطلوب فضاهای جمعی به لحاظ کیفیتهای کالبدی از نظر اجتماعپذیری در خلق و دعوت فعالیتهای اجتماعی بهرهبرداران از آنجا حائز اهمیت است که عدم وجود کیفیات لازم سینومرف رفتار-کالبد را دچار اختلال نموده و بهتبع در حس حضور و مدت توقف کاربران تاثیرگذار است. مساجد بهعنوان نوعی از فضاهای جمعی با تعریف کردن عرصههای نیمهخصوصی تا عمومی، سلسلهمراتبی از قرارگاههای رفتاری را شکل میدهند؛ که در گذشته بهعنوان مقرهای رفتاری کارآمد عمل میکردهاند، اما امروزه علیرغم تنوع کالبدی در مساجد، فاقد آن مطلوبیت مربوطه بهعنوان یک فضای جمعی میباشند. هدف از این پژوهش سنجش مولفههای مطلوب برای شکلگیری قرارگاههای رفتاری و پیرو آن اجتماعپذیری در مساجد بهعنوان یک مکان شهری حائز اهمیت است. به این منظور در ابتدا بر مبنای ادبیات روانشناسی محیط، مقوله اجتماعپذیری و مفاهیم قرارگاه رفتاری در مسجد تدقیقمیشوند و مولفههای موثر بر شکلگیری این دو عامل مورد بررسی قرار میگیرند، سپس در راستای واکاوی الگوی سینومرف و ارتباط آن با اجتماعپذیری به بررسی تاثیر همنشینی برخی از عاملهای رفتاری مانند احساس نیاز به تعامل، مدت حضور و مولفههایی نظیر مکانیابی، همجواری ورودیها و برخی از عوامل کالبدی پویا پرداخته میشود. روش پژوهش به دو صورت انجام شده است؛ ثبت رویدادها و فهرستهای رفتاری دادههای کیفی ضمن شناسایی مقر رفتاری در سه مسجد چهارایوانی در شهر قزوین صورت گرفته و وزن مولفههای موثر در مساجد شامل الگوهای جامع رفتار و ویژگی همساختی رفتار ظرف کالبد استخراج شده است، سپس بهصورت کمی از تئوری نحو فضا با نرمافزار Depthmap 10 به بررسی نقش شاخصهای نحو فضا بر قرارگاههای رفتاری کاربران مساجد و ارزیابی اجتماعپذیری آنان پرداخته شده است و در ادامه آنالیز دادهها از طریق نرمافزار آماری 22 Amos مورد تحلیل همبستگی قرار گرفتهاند. نتایج نشان میدهند که اجتماعپذیری فضای عمومی معماری با همساختی و ترکیب مناسب عاملهای کالبدی و رفتاری- اجتماعی میسر میشود.
پرونده مقاله
پس از جنگ جهانی دوم، در فاصله سالهای 1325 تا 1357 ه.ش. ایران در معرض تغییرات عمدهای در زمینه ساخت مجتمعهای آپارتمانی مسکونی قرارگرفت. همچنین در این دوران در ازبکستان نیز تحولات متعددی در حوزه معماری مسکونی این کشور صورت پذیرفت. هدف از پژوهش حاضر تبیین تاثیر فرآینده چکیده کامل
پس از جنگ جهانی دوم، در فاصله سالهای 1325 تا 1357 ه.ش. ایران در معرض تغییرات عمدهای در زمینه ساخت مجتمعهای آپارتمانی مسکونی قرارگرفت. همچنین در این دوران در ازبکستان نیز تحولات متعددی در حوزه معماری مسکونی این کشور صورت پذیرفت. هدف از پژوهش حاضر تبیین تاثیر فرآیندهای مدرنیستی حاکم بر این جوامع بر چگونگی ساختاردهی معماری مجتمعهای مسکونی در دوره معاصر و بازه زمانی پهلوی دوم در ایران و همزمان با آن در ازبکستان میباشد تا به این سوالات پاسخ داده شود: آیا جریانهای مدرنیستی در کشورهای ایران و ازبکستان بر سیر تحول مجتمعهای مسکونی در این دو کشور تاثیرگذار بودهاند؟ تحولات معماری مسکونی ایران و ازبکستان در این دوره دارای چه ساختار، ماهیت و وجه تفاوت و شباهتی بودهاند؟ این پژوهش بهصورت تطبیقی و با رویکردی کیفی به کمک مطالعات اسنادی صورت گرفتهاست که در آن از روش تحقیق تاریخی-تفسیری در بخش گردآوری مبانی نظری-تاریخی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی در زمینه بررسی معماری مجتمعهای مسکونی استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمام مجتمعهای آپارتمانی میباشد که به سبک معماری مدرن در ایران در دوره پهلوی دوم و همزمان با آن در ازبکستان ساخته شدهاند و جامعه نمونه شامل آن تعداد از مجتمعهای مسکونی میباشد که در بازه زمانی مشابه قرار دارند و از نظر شباهتهای کالبدی و عملکردی دارای قرابتهای سبکشناسانه میباشند. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهند که مولفههای نوین طراحی مجتمعهای مسکونی در هر سه بعد عینی، عملکردی و کالبدی در دو کشور بهصورت مشابه نمود یافتهاند و تجلی مولفههای عینی، نسبت به دو مولفه دیگر پررنگتر بوده است؛ اما در اواخر حکومت شوروی در ازبکستان آپارتمانهایی ساخته شدند که با بهرهگیری از تزئینات دوران اسلامی سعی در بازتاب فرهنگ ملی ازبکستان داشتند. همچنین در این دوران در کنار مجتمعهای آپارتمانی، خانههای دوطبقه با حیاط باز خصوصی و با نماهای بیرونی بدون پنجره ساخته شدند که بازگشت به ساختارهای سنتی خانواده ازبکها را نشان میدهند.
پرونده مقاله
انعطافپذیری، پاسخی برای رفع نیازهای مختلف ساکنین خانه در زمانهای گوناگون میباشد. در واقع این نیازها هستند که برای رفع آنها قابلیت تغییرات بالقوه در بُن نظامهای فعالیتی و فضاییِ خانهها، بروز پیدا میکنند و بالفعل میشوند؛ در پژوهش پیشرو این دلیل بروز انعطافپذیری چکیده کامل
انعطافپذیری، پاسخی برای رفع نیازهای مختلف ساکنین خانه در زمانهای گوناگون میباشد. در واقع این نیازها هستند که برای رفع آنها قابلیت تغییرات بالقوه در بُن نظامهای فعالیتی و فضاییِ خانهها، بروز پیدا میکنند و بالفعل میشوند؛ در پژوهش پیشرو این دلیل بروز انعطافپذیری، مولدهای انعطافپذیری نامیده میشود. هدف اصلی بررسی دگرگونی مولدهای انعطافپذیری بر اساس تحولات گفتمان جنسیتی (روابط فرهنگی میان زنان و مردان) در خانههای اعیانی قاجاری میباشد و بنابراین سوال اصلی پژوهش این ا ست که: مولدهای انعطافپذیریِ خانههای اعیانی بر اساس تحولات گفتمان جنسیتی در میانه دوره قاجار چگونه صورتبندی یافتهاند؟ روش تحقیق از نوع کیفی و با روشهای تحقیق توصیفی تحلیلی، تفسیری تاریخی و پدیدارشناسانه ا ست؛ درگام نخست بازتاب تحولات گفتمان جنسیتی در خانههای اعیانیِ دوره قاجار معرفی شده است و سپس مولدهای انعطافپذیری بر اساس ویژگیهای خانههای اعیانی از میان کتب و منابع معتبر تاریخی شناسایی و مورد تحلیل قرار گرفتهاند. سپس با استفاده از روش تحقیق پدیدارشناسانه به بررسی مصداقی تحولات مولدهای انعطافپذیری در شش خانه اعیانی قزوین با استفاده از نتایج مصاحبههای عمیق با ساکنان آن خانهها و بررسی منابع معتبر تاریخی پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان میدهند نظامهای فعالیتی و فضایی که پیش از تحول گفتمان جنسیتی، مولدهای انعطافپذیری (قابلیت بالقوه تغییرات) داشتهاند پس از این دوره نیز کارکرد خود را حفظ نموده اند. بهعبارتی نیازهای ساکنان خانههای اعیانیِ قاجاری حتی با تحولات روابط میان زنان و مردان در میانه آن دوران کماکان باقی ماندهاند و این تحولات، دستِکم در دوره قاجار نتوانستهاند تغییر واضحی در نیازهای ساکنان خانهها ایجاد نمایند. همچنین بهنظر میرسد تحولات گفتمان جنسیتی، نظامهای فعالیتی و فضاییِ خانهها را محدودتر کردهاند اما این محدودیت، خللی بر مولدهای انعطافپذیریِ آنها وارد نکرده است. بهعبارتی میتوان چنین نتیجه گرفت که تحولات گفتمان جنسیتی، مولدهای انعطافپذیریِ خانههای قبل و پس از عصر ناصری را پوشش دادهاند.
پرونده مقاله
امروزه مسئله زمین و نحوه استفاده از آن با توجه به سرعت رشد و توسعه شهری بیش از پیش اهمیت دارد، چرا که زمین محدود بوده و غیرقابل تولید است. مسئله اساسی در درک صحیح مفهوم تفکیک اراضی شهری، عدم بررسی دقیق مولفههای تاثیرگذار بر این مفهوم است. عدم شناخت این مولفهها در کشور چکیده کامل
امروزه مسئله زمین و نحوه استفاده از آن با توجه به سرعت رشد و توسعه شهری بیش از پیش اهمیت دارد، چرا که زمین محدود بوده و غیرقابل تولید است. مسئله اساسی در درک صحیح مفهوم تفکیک اراضی شهری، عدم بررسی دقیق مولفههای تاثیرگذار بر این مفهوم است. عدم شناخت این مولفهها در کشور ما سبب شکلگیری مفهومی اولیه و کماهمیتتر از تفکیک اراضی شهری در مقایسه با کشورهای توسعهیافته شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی سیر تغییرات و مولفههای اثرگذار در الگوی قطعات تفکیکی اراضی شهر خمام در طی سالهای 1345 تا 1395 است. این پژوهش به لحاظ هدف از نوع کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش از نوع توصیفی-تحلیلی است. جمعآوری دادههای تحقیق نیز با استفاده از پرسشنامه که توسط 300 متخصص و کارشناس حوزه شهری تکمیل گردیده، جمعآوری شده است. جهت بررسی سیر تغییرات الگوی تفکیک اراضی از روش مطالعات اسنادی و با بررسی مدارک و اسناد مرتبط استفاده شده است. نتایج نشان دادند روند تغییرات مولفههای اثرگذار در قطعات اراضی، بین سالهای 1345 تا 1395 با کاهش مساحت قطعات، تغییر در نوع مالکیت، تغییر در شیوه استقرار قطعات نسبت به خیابان و تغییرات بهوجودآمده در کاربری اراضی همراه بودهاند. همچنین در بین عوامل تاثیرگذار در تغییرات الگوی قطعات کاربری اراضی شهر خمام، پنج عامل اصلی مشخص شدند که در مجموع 70/66 درصد از واریانس کل تغییرات الگوی قطعات تفکیکی اراضی را تبیین میکنند. مولفههایی همچونسطح اشغال، دسترسی به تاسیسات شهری، دسترسی به شبکه ارتباطی، مالکیت و مشکلات حقوقی و مدیریتی در نظارت بیشترین میزان تاثیرگذاری را در تغییرات الگوی قطعات تفکیکی اراضی شهر خمام دارند. همچنین شیوههای مختلف مدیریت زمین و استفاده از سیستمهای اطلاعاتی و ابزارهای مرتبط میتوانند یکی از بهترین راهکارها جهت تهیه بانک اطلاعاتی غنی، کارآمد و بهروز در خصوص ویژگیهای الگوی قطعات تفکیکی و هدایت و ساماندهی آنها باشند.
پرونده مقاله
از مهمترین مشکلات شهرنشینی طی سالهای اخیر، کاهش و یا حذف مولفههای زیستمحیطی از زندگی شهری هستند که سرمنشا بسیاری از معضلات مختلف بهوجود آمده در زیستگاههای شهری میباشند. کاهش کیفیتهای زیستمحیطی در فضاهای شهری بهویژه در مراکز شهرها، طراحان و برنامهریزان را بر آ چکیده کامل
از مهمترین مشکلات شهرنشینی طی سالهای اخیر، کاهش و یا حذف مولفههای زیستمحیطی از زندگی شهری هستند که سرمنشا بسیاری از معضلات مختلف بهوجود آمده در زیستگاههای شهری میباشند. کاهش کیفیتهای زیستمحیطی در فضاهای شهری بهویژه در مراکز شهرها، طراحان و برنامهریزان را بر آن داشت که با ارائه رویکردهای مختلف، سعی در جبران خسارات ناشی از آسیبهای وارده به محیطزیست داشته باشند. رویکرد شهرسازی بیوفیلیک یکی از بهروزترین و درعینحال جامعترین طرحهای ارائهشده در راستای ساماندهی وضعیت شهرهای گوناگون با درونمایههای طبیعتمحور در سرتاسر جهان است که با اتکا به ظرفیتهای زیستمحیطی شهرها، قدم در راستای ارتقای کیفیتهای محیطی آنها میگذارد. در این مقاله سعی شده است تا با استفاده از منابع نظری موجود در ارتباط با این رویکرد و بررسی تجارب جهانی در این زمینه و با بهرهگیری از روشهای توصیفی و تحلیل اطلاعات در منابع مدنظر، بر اساس روش کارگروه طراحی اقدام به استخراج معیارهای طراحی شهری بر پایه رویکرد شهرسازی بیوفیلیک در بافتهای مرکزی شهرها نماید. بافت مرکزی شهر قزوین بهعنوان یکی از کهنترین فضاهای شهری ایران و همچنین به دلیل برخورداری از فضاهای سبز طبیعی برجایمانده از باغهای بزرگ شهری در دوران رونق و شکوه پایتختی سلسله پادشاهی صفویه، میتواند بهعنوان اولین پایلوت اجرایی این الگو در سطح کشور باشد. همچنین در راستای دستیابی به الگوی طراحی بافتهای مرکزی شهری بر اساس رویکرد بیوفیلیک هشت معیار ضروری شامل: فرم، کالبد و ساختار- حملونقل و دسترسی- کاربری و فعالیتها- نظام منظر- نظام آموزشی و افزایش آگاهی افراد- زیست بوم- نظام مدیریت و سیاستگذاری- انرژی- بهمنظور پیادهسازی در حوزه مداخله از اطلاعات بهدست آمده، استخراج شدهاند. در انتها نیز، پیشنهادات و راهبردهایی برای پیادهسازی این مولفهها در بافتهای مرکزی شهری و بهویژه حوزه مداخله (محدوده میدان شهدا یا سبزهمیدان قزوین و محورهای اطراف آن)، تدوین و ارائه شدهاند.
پرونده مقاله
پیکره هر اثر معماری را شاخههایی خاص موجودیت میبخشند که نحوه سازمانیافتگی و آمیختگی این شاخهها بر روابط خاصی که میان فضاهای اصلی و فرعی داخل بنا جاری میشوند، اثرگذاری دارند. شاخه آمیختگی یا مولفه ترکیبی، بخش یا جز تعیینکننده در موجودیتی مادی یا معنوی است که دربرگیر چکیده کامل
پیکره هر اثر معماری را شاخههایی خاص موجودیت میبخشند که نحوه سازمانیافتگی و آمیختگی این شاخهها بر روابط خاصی که میان فضاهای اصلی و فرعی داخل بنا جاری میشوند، اثرگذاری دارند. شاخه آمیختگی یا مولفه ترکیبی، بخش یا جز تعیینکننده در موجودیتی مادی یا معنوی است که دربرگیرنده تمامی موجودیتهای فیزیکی یا کالبدی بنا، محیط آن و نیز مفهومهایی است که به تعیین هویت اجتماعی بنا راه میبرند و بررسی آن در محفلی تحلیلی، راه و روال شناخت فضای معماری است. از جمله عناصر و اجزای ساختاری خانه ایرانی، حیاط است که در ساختار فضایی مسکن از جایگاه و ضرورت ویژهای برخوردار بوده و از جنبههای اقلیمی، عملکردی، مناسبات فرهنگی و اجتماعی حائز اهمیت فراوانی بوده است. همچنین بخش زیادى از عملکردهاى خانه متاثر از آن است. پژوهش حاضر با کاربرد روش توصیفی تحلیلی، تفسیری تاریخی و پدیدارشناسانه و با تکیه بر شواهد و قرائن تاریخی، به بررسی ویژگیها و ابعاد شاخههای آمیختگی در حیاط خانه سنتی میپردازد، هویت فردی-جمعی آن را استدلال مینماید و در این میان، خانههای تاریخی ایران مرکزی در عصر قاجار و صفوی را مورد بررسی قرار میدهد. بهعلاوه چهار خانه تاریخی متعلق به دوره قاجار در شهرهای یزد و کاشان انتخاب شدهاند تا با مشاهدات میدانی و بررسیهای کتابخانهای سوالات پژوهش پاسخی مصداقی پیدا کنند. سوالات تحقیق مطرح میکنند که؛ هریک از شاخههای آمیختگی در حیاط خانههای تاریخی دارای چه ویژگیها و ابعادی است؟ و چگونه میتوان هویت فردی-جمعی حیاط خانه سنتی را بر اساس شواهد و قرائن تاریخی استدلال نمود؟ یافتههای تحقیق نشان میدهند شاخه آمیختگی کالبدی ضمن پاسخگویی به نیازهای کارکردی، پدیدآورنده سایر شاخههای آمیختگی فرهنگی، اجتماعی، آیینی، طبیعی و تفریح و لذت است که از طریق شکلدادن به قلمروهای مشترک یا منفرد و مجزا، امکان انجام کارکردهای متنوع را فراهم نموده و به پدیداری هویت فردی-جمعی حیاط خانه سنتی انجامیده است.
پرونده مقاله
نقش رسانهها در ارائه تصویری جامع از محیط و یا شکلدهی و جهتدهی به نگرش و تصور شهروندان از محل زندگی خود، بسیار حائز اهمیت است. هویت مفهومی پیچیده در حوزه علوم انسانی است که به فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی مرتبط است. هر اثر نمادی از شخصیت خالق خود میباشد و هویت یک چکیده کامل
نقش رسانهها در ارائه تصویری جامع از محیط و یا شکلدهی و جهتدهی به نگرش و تصور شهروندان از محل زندگی خود، بسیار حائز اهمیت است. هویت مفهومی پیچیده در حوزه علوم انسانی است که به فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی مرتبط است. هر اثر نمادی از شخصیت خالق خود میباشد و هویت یک اثر با هویت فرد قرابت و نزدیکی بسیار دارد. معماری و عکاسی در مقام رسانه، در شناخت مفهوم هویت دوران پهلوی اول نقش مهمی دارند. در این پژوهش مفهوم هویت در بافتهای تاریخی و آثار عکاسی دوره پهلوی اول بررسی شده و سپس ارتباط این دو رسانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. روش انجام تحقیق در پژوهش حاضر، تطبیقی ـ تحلیلی کیفی است و با مطالعات میدانی بهصورت مشاهده مستقیم انجام شده است. در بخش مطالعات اسنادی از منابع مختلفی مانند منابع موجود در کتابخانه دانشگاهها و مقالات معتبر در زمینه معماری و عکاسی استفاده شده است. نتایج حاکی از آن هستند که معماری و عکاسی هر دو به ایجاد فضا و روح زندگی میپردازند و دارای عناصر مشترکی برای درک فضا هستند که بر بیننده تاثیر متفاوتی میگذارند. فضاهای بصری مهم ترین عامل بیان در عکس هستند. تعامل و رابطه اجتماعی متقابل بین فرد و اثر تاریخی، هویت یا معنای آن اثر را بر اساس ویژگیهای اثر و تصویر ذهنی مخاطب، شکل میدهند. رابطه میان معمار، اثر معماری و مخاطب، روند شکلگیری و درک هویت را آشکار میسازد. این جریان تابع زمان، مکان و فرهنگ بوده، از شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی جامعه تاثیر پذیرفته است. هویت یا معنای یک اثر، منوط به تصویری است که از آن اثر در ذهن مخاطب نقش میبندد. فضاهای شهری و بناهای معماری به عکاسان کمک میکنند تا از طریق فضا سازی به ایجاد هویت و خلق مکان بپردارند و موقعیت فرهنگی، تاریخی، اجتماعی زمان خود را ثبت کنند.
پرونده مقاله
میتوان به پدیدارشناسی بهعنوان یکی از مکاتب اصلی قرن بیستم اشاره کرد. پدیدارشناسی به مطالعه و بررسی ماهیت یک چیز میپردازد. یوهانی پالاسما ازجمله تاثیرگذارترین پدیدارشناسان معماری است. یوهانی پالاسما از منظر فلسفی متاثر از فلسفه موریس مرلوپونتی بوده، همچنین به تفکرات چکیده کامل
میتوان به پدیدارشناسی بهعنوان یکی از مکاتب اصلی قرن بیستم اشاره کرد. پدیدارشناسی به مطالعه و بررسی ماهیت یک چیز میپردازد. یوهانی پالاسما ازجمله تاثیرگذارترین پدیدارشناسان معماری است. یوهانی پالاسما از منظر فلسفی متاثر از فلسفه موریس مرلوپونتی بوده، همچنین به تفکرات پدیدارشناسانی چون هوسرل و هایدگر نیز نیمنگاهی داشته است. از نظر پالاسما علم و عقل سبب ذهنیات محدودی متکی بر ادراک بینایی میشوند که پیامدهای تاسفباری را در معماری معاصر داشتهاند. پدیدارشناسی از نظر پالاسما نگرش عمیق است که انسان را به گوهر چیزها نزدیک میکند و آن ها را نزدیک انسان نگاه میدارد نگرش او با توجه به مشارکت حواس در فرآیند دریافت و ادراک و قراردادن کالبد و تن انسانی بهعنوان مرکزیت ادراک و مشارکت حواس پنجگانه در باب کیفیات حسی، مصالح، نور، رنگ، قدمت و تاریخچه حضور مییابد. پاویون مه اثر دیلر اسکوفیدو در اکسپو 2002، با خلق فضایی ابر مانند درصدد است تا مخاطب را از دیدن و ادراک بصری به لمسکردن، در فضا بودن و ادراک حسی برساند. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی و جمع آوری اطلاعات اسنادی است. هدف از انجام این پژوهش، پاسخ به این پرسش است که ویژگیهای پاویون مه (اکسپوی 2002) از نظرگاه تحلیل پدیدارشناسی یوهانی پالاسما چیست و ویژگی های شاخص آن چه میباشند. برای این منظور ابتدا با شناخت نظریات پالاسما و سپس بررسی پاویون مه به تحلیل موضوع پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهند علاوه بر دیدن و دیده شدن که ناشی از ادراک ذهنی و بصری است معماری میتواند با به بازی گرفتن سایر حواس انسانی تجسمی متفاوت از فضا و مفهوم آن و نیز حس مکان متاثر از حضور در فضا را منجر گردد و مخاطب را بهگونهای متفاوت در معرض ادراک حسی از محیط قرار دهد. مولفههای ادراک چند حسی، در پاویون مه جلوه عملی بهخود گرفتهاند و مخاطب را در تجربه متفاوت از فضا یاری میکنند.
پرونده مقاله