هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل ارتباطات عاطفی زنان در آثار سیمین دانشور بر اساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ می باشد. جامعه پژوهش آثار سیمین دانشور بر اساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ در مورد زنان می باشد. نمونه تحلیل ارتباطات عاطفی زنان در آثار این نویسنده می باشد. طرح پژوهش توصی چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل ارتباطات عاطفی زنان در آثار سیمین دانشور بر اساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ می باشد. جامعه پژوهش آثار سیمین دانشور بر اساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ در مورد زنان می باشد. نمونه تحلیل ارتباطات عاطفی زنان در آثار این نویسنده می باشد. طرح پژوهش توصیفی- تحلیلی است. در بخش توصیفی اطلاعات از طریق اسنادی و کتابخانهای بهدست آمد و در بخش تحلیلی برای دستیابی به هدف پژوهش، آثار دانشور به طور کامل مورد مطالعه قرار گرفت و مضامین ارتباطات عاطفی، کنشها و مکالمات شخصیتهای داستانی، مانند شخصیتهای واقعی مدنظر قرار گرفت و جملات، مفاهیم، نشانهها و عملکردهایی که دلالت بر عشق دارند با توجه به نظریه مثلث عشق استرنبرگ استخراج شد و سپس به تحلیل محتوای این مطالب پرداخته شد. نتایج و تحلیل ارتباطات عاطفی زنان در آثار سیمین دانشور براساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ، نشان داد که وجود مولفههای صمیمیت ، شور و شوق و تعهد ، در آثار دانشور باعث بروز عشقهایی از نوع دوستداشتن، عشق متعالی و رمانتیک میشود. دانشور در آثار داستانی خود به مولفه صمیمت و گسترش روابط عاطفی توجه ویژه دارد. شخصیتهای اصلی داستانهای او زنان هستند؛ از این جهت آثارش تجلیگاه عواطف مادرانه و عاشقانه است.
پرونده مقاله
هدف از پژوهش حاضر، بررسی داستانهای نویسندگان مهاجر زن بر اساس نظریهی کارناوالیسم میخاییل باختین بود. جامعهی پژوهش، شامل کلیه داستانهای نویسندگان مهاجر زن بود. نمونه پژوهش، داستانهای مهاجرت از گلی ترقی(12 داستان) و فیروزه جزایری دوما (خندهی لهجه ندار)، که براساس نظ چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر، بررسی داستانهای نویسندگان مهاجر زن بر اساس نظریهی کارناوالیسم میخاییل باختین بود. جامعهی پژوهش، شامل کلیه داستانهای نویسندگان مهاجر زن بود. نمونه پژوهش، داستانهای مهاجرت از گلی ترقی(12 داستان) و فیروزه جزایری دوما (خندهی لهجه ندار)، که براساس نظریهی کارناوالیسم میخاییل باختین از کتاب بوطیقای داستایفسکی بررسی شد. طرح پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است. گردآوری اطلاعات بر مبنای جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای، اسناد و فیش برداری ، بر اساس ویژگیهایی چون کنشهای کارناوالی، کرونوتوپ (بررسی زمان_مکان )، آرشیتکتونیک (سازماندهی روابط سوژه ها) و هتروگلاسیا (معنادهی در موقعیت) و بررسی موقعیتهای کارناوالیزهی مهاجرت در چند داستان از این نویسندگان انجام گرفت. دادهها با توجه به نظریهی کارناوالیسم باختین تحلیل شدند. نتایج نشان داد که، مهاجران برای رسیدن به هماهنگی در شرایط زمان و مکان و موقعیت جدید در محیطی کارناوالیزه، رفتار و منش خود را تغییر میدهند تا خود را با سرزمین جدید هماهنگ کنند. هم چنین در دیدگاه کارناوالی، بیگانه در هر زمان و مکانی، دیگری به حساب میآید وهویت مردم سرزمین جدید را نمی تواند بهتمامی بپذیرد. در آثارگلی ترقی و فیروزه جزایری دوما نیز کنار آمدن با فرهنگ و زبان و موقعیت آدمهای سرزمینهای دیگر چالش برانگیز بود. هر دو نویسنده دو نوع زندگی را در دو موقعیت وطن و سرزمین مهاجرت شده تجربه کرده اند. داستانهای این دو نویسنده بازتابی بیواسطه و واقعگرایانه از جهان زیستهی آنها بود.
پرونده مقاله