هدف از پژوهش حاضر، بررسی داستانهای نویسندگان مهاجر زن بر اساس نظریهی کارناوالیسم میخاییل باختین بود. جامعهی پژوهش، شامل کلیه داستانهای نویسندگان مهاجر زن بود. نمونه پژوهش، داستانهای مهاجرت از گلی ترقی(12 داستان) و فیروزه جزایری دوما (خندهی لهجه ندار)، که براساس نظ چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر، بررسی داستانهای نویسندگان مهاجر زن بر اساس نظریهی کارناوالیسم میخاییل باختین بود. جامعهی پژوهش، شامل کلیه داستانهای نویسندگان مهاجر زن بود. نمونه پژوهش، داستانهای مهاجرت از گلی ترقی(12 داستان) و فیروزه جزایری دوما (خندهی لهجه ندار)، که براساس نظریهی کارناوالیسم میخاییل باختین از کتاب بوطیقای داستایفسکی بررسی شد. طرح پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است. گردآوری اطلاعات بر مبنای جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای، اسناد و فیش برداری ، بر اساس ویژگیهایی چون کنشهای کارناوالی، کرونوتوپ (بررسی زمان_مکان )، آرشیتکتونیک (سازماندهی روابط سوژه ها) و هتروگلاسیا (معنادهی در موقعیت) و بررسی موقعیتهای کارناوالیزهی مهاجرت در چند داستان از این نویسندگان انجام گرفت. دادهها با توجه به نظریهی کارناوالیسم باختین تحلیل شدند. نتایج نشان داد که، مهاجران برای رسیدن به هماهنگی در شرایط زمان و مکان و موقعیت جدید در محیطی کارناوالیزه، رفتار و منش خود را تغییر میدهند تا خود را با سرزمین جدید هماهنگ کنند. هم چنین در دیدگاه کارناوالی، بیگانه در هر زمان و مکانی، دیگری به حساب میآید وهویت مردم سرزمین جدید را نمی تواند بهتمامی بپذیرد. در آثارگلی ترقی و فیروزه جزایری دوما نیز کنار آمدن با فرهنگ و زبان و موقعیت آدمهای سرزمینهای دیگر چالش برانگیز بود. هر دو نویسنده دو نوع زندگی را در دو موقعیت وطن و سرزمین مهاجرت شده تجربه کرده اند. داستانهای این دو نویسنده بازتابی بیواسطه و واقعگرایانه از جهان زیستهی آنها بود.
پرونده مقاله