این پژوهش با هدف تعیین نقش واسطهای اضطراب اجتماعی در رابطه بین نظامهای مغزیـ رفتاری و احساس تنهایی با طرح همبستگی انجام شد.479 دانشجوی کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی شهر تهران (293 زن، 186 مرد) با روش نمونهبرداری چندمرحلهای انتخاب شدند و به پرسشنامه احساس تنهایی ایرا چکیده کامل
این پژوهش با هدف تعیین نقش واسطهای اضطراب اجتماعی در رابطه بین نظامهای مغزیـ رفتاری و احساس تنهایی با طرح همبستگی انجام شد.479 دانشجوی کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی شهر تهران (293 زن، 186 مرد) با روش نمونهبرداری چندمرحلهای انتخاب شدند و به پرسشنامه احساس تنهایی ایرانی (رحیمزاده، 1390)، سیاهه هراس اجتماعی (کانر و دیگران، 2000) و مقیاسهای نظام بازداری رفتاری/ فعالسازی رفتاری (کارور و وایت، 1994) پاسخ دادند. نتایج آزمون تحلیل مسیر نشان داداثر مستقیم نظامهایبازداری رفتاری و جنگـ گریزـ بهت بهصورت مثبت و اثر مستقیم نظام فعالسازی رفتاری بهصورت منفی بر اضطراب اجتماعی، اثر مستقیم اضطراب اجتماعی و نظام جنگـ گریزـ بهت بهصورت مثبت و اثر مستقیم نظام فعالسازی رفتاری بهصورت منفی بر احساس تنهایی معنادار است، اما اثر مستقیم نظام بازداری رفتاری بر احساس تنهایی معنادار نیست. همچنین، اثر غیرمستقیم نظام بازداری رفتاری و نظام جنگـ گریزـ بهت بهصورت مثبت و اثر غیرمستقیم نظام فعالسازی رفتاری بهصورت منفی بر احساس تنهایی با واسطه اضطراب اجتماعی معنادار بود.افزون بر آن، نتایج آشکار کرد اضطراب اجتماعی در رابطه بین نظامهای مغزیـ رفتاری و احساس تنهایی نقش واسطهای دارد و 21 درصد از واریانس اضطراب اجتماعی از طریق نظامهای مغزیـ رفتاری، و 27 درصد از واریانس احساس تنهایی از طریق نظامهای مغزیـ رفتاری و اضطراب اجتماعی تبیینپذیر است. بر اساس این یافتهها میتوان نتیجه گرفت با کاهش اضطراب اجتماعی در افرادی که از حساسیت بیشتر نظام بازداری رفتاری برخوردارند، تجربه احساس تنهایی کاهش مییابد.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی برنامه تحول مثبت نوجوانی بر شاخص‎های تحول مثبت بود. بدین منظور در یک طرح شبهتجربی با روش پیشآزمونـ پسآزمون با گروه گواه و همراه با پیگیری، 48 دانش‎آموز دختر بهصورت نمونه‎برداری تصادفی چندمرحله‎ای در دو گروه آزمایش (23 نفر چکیده کامل
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی برنامه تحول مثبت نوجوانی بر شاخص‎های تحول مثبت بود. بدین منظور در یک طرح شبهتجربی با روش پیشآزمونـ پسآزمون با گروه گواه و همراه با پیگیری، 48 دانش‎آموز دختر بهصورت نمونه‎برداری تصادفی چندمرحله‎ای در دو گروه آزمایش (23 نفر) و گواه (25 نفر) از دانشآموزان دختر مشغول به تحصیل در پایه نهم دبیرستان‎های دوره اول متوسطه دولتی شهر اراک در سال تحصیلی 97-1396 انتخاب شدند. برنامه آموزشی تحول مثبت نوجوانی طی 24 جلسه یکساعته برای گروه آزمایش اجرا شد. سپس هر دو گروه قبل و بعد از آموزش، همچنین دو ماه پس از پایان برنامه، بهمنظور پیگیری به پرسشنامه تحول مثبت نوجوانی (آرنولد، نات و مینهولد، 2014) پاسخ دادند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که در کوتاهمدت و بلندمدت، برنامه تحول مثبت نوجوانی بر شاخص‎های تحول مثبت (صلاحیت، اطمینان، ارتباط، منش، مراقبت و همکاری) در دانش‎آموزان مؤثر است. نتایج پژوهش نشان داد برنامه تحول مثبت نوجوانی می‎تواند برنامه عملی مناسبی برای افزایش شاخص‎های تحول مثبت و ورود نوجوانان به بزرگسالی مطلوب باشد.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطهای کیفیت تعاملهای والدـ فرزندی در رابطه بین درگیری هیجانی خانواده و کیفیت رابطه با همسالان در نوجوانان شهر کرمانشاه بود. روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری آن 55 هزار نفر از دانشآموزان شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 96-1395 بودند. از جامعه فوق، چکیده کامل
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطهای کیفیت تعاملهای والدـ فرزندی در رابطه بین درگیری هیجانی خانواده و کیفیت رابطه با همسالان در نوجوانان شهر کرمانشاه بود. روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری آن 55 هزار نفر از دانشآموزان شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 96-1395 بودند. از جامعه فوق، تعداد 240 نفر از دانشآموزان با روش خوشهای چندمرحلهای برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و به مقیاس درگیری هیجانهای خانوادگی و سرزنش ادراکشده (شیلدز، فرانکز، هارپ، کمپبل و مکدانیل، 1994)، شاخص رابطه با همسالان (هادسون، نوریوس، دالی و نیوسام، 1990) و مقیاس والدـ نوجوان (بارنس و اولسون، 1982) پاسخ دادند. دادهها با روش تحلیل مسیر، تحلیل شد و نتایج نشان داد که از بین مسیرهای مستقیم، تنها ضریب مسیر شدت درگیری هیجانی به رابطه با همسالان معنادار نیست. همچنین نتایج نشان داد که متغیر کیفیت ارتباط والد فرزندی در رابطه بین شدت درگیری هیجانی و سرزنش ادراکشده با کیفیت ارتباط با همسالان، نقش واسطهای ایفا میکند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که با تقویت تبادلات باز و ابراز هیجانها در فضای خانواده میتوان به بهبود کیفیت رابطه نوجوانان با همسالانشان کمک کرد.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تعیین رابطه بین خودمهارگری و رضایت از زندگی با نقش واسطهای هیجانهای خودآگاه شرم و گناه در بزرگسالی در حال ظهور بود. نمونه پژوهش شامل 257 دانشجوی کارشناسی (161 زن و 96 مرد) بود که با استفاده از روش نمونهبرداری خوشهای چندمرحلهای تصادفی انتخاب شدند و مقی چکیده کامل
هدف این پژوهش تعیین رابطه بین خودمهارگری و رضایت از زندگی با نقش واسطهای هیجانهای خودآگاه شرم و گناه در بزرگسالی در حال ظهور بود. نمونه پژوهش شامل 257 دانشجوی کارشناسی (161 زن و 96 مرد) بود که با استفاده از روش نمونهبرداری خوشهای چندمرحلهای تصادفی انتخاب شدند و مقیاس خودمهارگری (تانجنی، باومیستر و بون، 2004)، مقیاس شرم و گناه (تامپسون، شارپ و الکساندر، 2008) و مقیاس رضایت از زندگی (داینر، ایمونز، لارسن و گریفین، 1985) را تکمیل کردند. تحلیل دادهها با روش مدلیابی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج نشان داد که خودمهارگری بهطور مستقیم و مثبت رضایت از زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد. اثر خودمهارگری بر هیجان شرم، منفی معنادار و بر گناه، مثبت معنادار بود. همچنین، هیجان شرم اثر منفی معنادار بر رضایت از زندگی نشان داد، اما هیجان گناه نتوانست بهطور معنادار رضایت از زندگی را پیشبینی کند. آزمون بوتاستراپ نقش واسطهای هیجان شرم در رابطه بین خودمهارگری و رضایت از زندگی را مورد تأیید قرار داد. درواقع با افزایش خودمهارگری، هیجان شرم، کاهش یافته و از این طریق، رضایت از زندگی بهبود یافته است. این پژوهش الگوی متفاوتی از نقش واسطهای دو هیجان شرم و گناه در رابطه بین خودمهارگری و رضایت از زندگی بزرگسالی در حال ظهور را آشکار ساخته است.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش واکاوی ادراک معنای زندگی دانشجویان ایرانی در مورد معنای زندگی با روش پدیدارنگری بود. جامعه پژوهش، دانشجویان جوان (18 تا 28 سال) دانشگاههای تهران و گروه نمونه متشکل از 40 نفر بود که با روش داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند و بهصورت تصادفی در 4 گروه کانونی 10 چکیده کامل
هدف این پژوهش واکاوی ادراک معنای زندگی دانشجویان ایرانی در مورد معنای زندگی با روش پدیدارنگری بود. جامعه پژوهش، دانشجویان جوان (18 تا 28 سال) دانشگاههای تهران و گروه نمونه متشکل از 40 نفر بود که با روش داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند و بهصورت تصادفی در 4 گروه کانونی 10 نفره قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادههای کیفی، مصاحبه کانونی با شیوه عمیق و نیمهساختاریافته بود. هر گروه کانونی از 10 نفر نمونه به همراه 3 نفر از اعضای تیم پژوهشی بهعنوان گرداننده گروه، ثبتکننده اطلاعات و خلاصهکننده تشکیل شد. دادهها با روش هفتمرحلهای کلایزی تحلیل شد. تحلیل ادراک شرکتکنندگان منجر به شناسایی 117 کد اولیه، 23 زیرمضمون، مقوله یا درونمایه فرعی و 8 مضمون اصلی شامل آرامش و رضایت، پیشرفت و موفقیت، معنویت، امید به زندگی، ارتباط با دیگران، نوعدوستی، بهرهمندی از فضایل اخلاقی و عدم وجود معنا شد. نتایج نشان داد از میان منابع معنای زندگی در میان شرکتکنندگان این پژوهش، منابع فردگرایانه (مانند پیشرفت خود و یادگیری) بیش از منابع جمعگرایانه (مانند نوعدوستی) مورد تأکید بودهاند.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطهای خودنظمجویی کودک در خوردن و مراقبت تغذیهای والدین در رابطه بین دلبستگی مادرـ کودک با مشکلات خوردن بود. 248 نفر از مادران کودکان 2 تا 4 سال شهر شهرکرد با روش نمونهبرداری دردسترس انتخاب شدند و مقیاس دلبستگی پس از تولد (کاندون و کورکیندا چکیده کامل
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطهای خودنظمجویی کودک در خوردن و مراقبت تغذیهای والدین در رابطه بین دلبستگی مادرـ کودک با مشکلات خوردن بود. 248 نفر از مادران کودکان 2 تا 4 سال شهر شهرکرد با روش نمونهبرداری دردسترس انتخاب شدند و مقیاس دلبستگی پس از تولد (کاندون و کورکیندال، 1998)، مقیاس مشکلات خوردن کودک (لوینسون، 2005)، پرسشنامه خودنظمجویی در خوردن (شری و دیگران، 2004) و پرسشنامه ساختار و شیوههای تغذیه (جانسن، ویلیامز، مالان، نیکولسون و دنیلز، 2014) را تکمیل کردند. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با رویآورد مدلیابی معادلات ساختاری بود. یافتهها نشان داد مراقبت تغذیهای والدین در رابطه بین دلبستگی مادرـ کودک و مشکلات خوردن نقش واسطهای دارد. تأثیر دلبستگی مادرـ کودک از طریق مراقبت تغذیهای والدین بر کاهش مشکلات خوردن کودک برابر 26/0 بود. همچنین دلبستگی مادرـ کودک با خودنظمجویی در خوردن، رابطه مثبت معناداری داشت اما نقش واسطهای خودنظمجویی در خوردن در رابطه بین دلبستگی مادرـ کودک و مشکلات خوردن تأیید نشد. با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد میشود متخصصان قلمرو تربیت، به اهمیت و ضرورت ارتباط مادر و کودک بهعنوان عامل تعیینکننده در سلامت روانی و پیشگیری از بروز مشکلات رفتاری و تغدیهای کودکان، توجه ویژهای داشته باشند.
واژههای کلیدی:خودنظمجویی در خوردن، دلبستگی مادرـ کودک، مشکلات غذاخوردن، مراقبت تغذیهای والدین
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش گروهی با روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش افسردگی، اضطراب و تنیدگی مادران دارای فرزند با نشانههای تضادورزی گستاخانه بود.روش این پژوهش شبهتجربی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بود. 4 مدرسه ابتدایی پسرانه دولتی با روش خوشهای مرح چکیده کامل
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش گروهی با روش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش افسردگی، اضطراب و تنیدگی مادران دارای فرزند با نشانههای تضادورزی گستاخانه بود.روش این پژوهش شبهتجربی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بود. 4 مدرسه ابتدایی پسرانه دولتی با روش خوشهای مرحلهای انتخاب شدند، سپس با روش غربالگری بر اساس سیاهه نشانههای مرضی کودکـ فرمهای معلم و والدین (اسپرافکین، گادو، سالیسبری، اشنایدر و لانی، 2002)، 40 مادر دارای فرزند با نشانههای تضادورزی گستاخانه، نمونه پژوهش را تشکیل دادند و بهصورت تصادفی در دو گروه 20 نفری جایگزین شدند. گروهها به تصادف به دو گروه مداخله و گواه نامگذاری شدند. گروه مداخله،آموزشمدلشش وجهی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را دریافت کرد. شرکتکنندگان در سه مرحله سیاهه نشانههای مرضی کودک (اسپرافکین و دیگران، 2002) و مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی (لاویباند و لاویباند، 1995) را تکمیل کردند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که در گروه مداخله، نشانههای افسردگی، اضطراب، و تنیدگی بهطور معناداری کاهش یافته است. نتایج تحلیل کواریانس برای نشانههای تضادورزی گستاخانه فرزندان نیز نشاندهنده کاهش این نشانهها در فرزندان بود. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که آموزش مدل ششوجهی درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد، افسردگی، اضطراب و تنیدگی مادران و نشانههای تضادورزی گستاخانه فرزندان را کاهش میدهد. بنابراین، درمانگری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر متغیرهای مرتبط با سلامت مادران و فرزندان آنها تأثیرگذار است.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطهای همدلی در رابطه سلامت اجتماعی و سرمایه روانشناختی والدین با رفتار جامعهپسند در نوجوانان بود. بر اساس یک طرح همبستگی، 369 نوجوان دبیرستان دوره دوم (15 تا 18 سال) شهر تهران (189 پسر و 180 دختر) با روش نمونهبرداری خوشهای تصادفی انتخاب شد چکیده کامل
هدف این پژوهش تعیین نقش واسطهای همدلی در رابطه سلامت اجتماعی و سرمایه روانشناختی والدین با رفتار جامعهپسند در نوجوانان بود. بر اساس یک طرح همبستگی، 369 نوجوان دبیرستان دوره دوم (15 تا 18 سال) شهر تهران (189 پسر و 180 دختر) با روش نمونهبرداری خوشهای تصادفی انتخاب شدند و به مقیاس رفتار جامعهپسند (پنر، فریتشی، کرایگر و فریفیلد، 1995) و مقیاس همدلی (بریانت، 1982) پاسخ دادند. والدین آنها (158 پدر و 211 مادر) نیز مقیاس سرمایه روانشناختی (لوتانز، اوالیو، آوی و نورمن، 2007) و مقیاس سلامت اجتماعی (کییز، 1998) را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری تحلیل شد. نتایج نشان داد سطح بالای همدلی نوجوانان و سطوح بالای سلامت اجتماعی و سرمایه روانشناختی والدین، افزایش رفتار جامعهپسند در نوجوانان را پیشبینی میکند. همچنین همدلی در رابطه بین سلامت اجتماعی و سرمایه روانشناختی والدین و رفتار جامعهپسند نوجوانان، نقش واسطهای دارد. یافتهها اهمیت ایجاد برنامههای آموزشی جهت ارتقای همدلی و توجه به نقش مهم والدین بهعنوان عوامل تأثیرگذار بر نوجوانان بهمنظور افزایش رفتار جامعهپسند در آنها را نشان میدهد که در کاهش مشکلات بعدی نوجوانی مانند رفتار ضد اجتماعی و بزهکاری نقش تعیینکننده دارد.
پرونده مقاله