صدرالمتألهین بر این باور است که حقیقت سیّال و ناپایدار آدمی واجد مراتب طبیعی،معدنی،نباتی،حیوانی وانسانی میباشد و انسان در بستر این وجود ناآرام خود گام به گام به سبب افعال، احوال و ملکاتش در حال سامان دادن به هویّت خویش است. از اینرو تربیت انسان أمری ضروری قلمداد میگر چکیده کامل
صدرالمتألهین بر این باور است که حقیقت سیّال و ناپایدار آدمی واجد مراتب طبیعی،معدنی،نباتی،حیوانی وانسانی میباشد و انسان در بستر این وجود ناآرام خود گام به گام به سبب افعال، احوال و ملکاتش در حال سامان دادن به هویّت خویش است. از اینرو تربیت انسان أمری ضروری قلمداد میگردد و توصیفی بدیع پیدا میکند که عبارت است از: پرکردن تدریجیِ مقاطع بالقوۀ وجود آدمی و ساختن گوهرِ ذات او به سبب فضایل و کمالات اخلاقی در فرآیندِ خلق مدام، به منظور وصول آدمی به کمال ایمان و قرب نسبت به خداوند. نگرش این چنینی در ارتباط با فرآیند تربیت موجب پدیدار گشتن اصولی نوین برای این علم میگرددکه عبارتند از: تحول پذیریِ ذات انسان در فرآیند تربیت، تدریجی بودن فرآیند تربیت، پیوستگی فرآیند تربیت،سَهل بودن تربیت انسان در أیام کودکی، تشکیل فصل مَلَکی و الهی و تحقق عنصر ایمان در نهاد انسان در فرآیند تربیت، دو سویه بودن فرآیند تربیت، لزوم صحت جسمانی و توجه به تمایلات طبیعی در فرآیند تربیت، اصالت داشتن بُعد روحانی انسان در فرآیند تربیت، قرب نسبت به خداوند کمال مطلوب و معیار ارزش عمل اخلاقی در فرآیند تربیت. در پژوهش حاضر مطلوب ما آن استکه با بهرهگیری از روش تحلیلی توصیفی و پیش فرض قرار دادن انسانشناسیِ عرضه شده در حکمت متعالیه به توصیف أمر تربیت و تحلیل اصول مذکور بپردازیم.
پرونده مقاله
در تقریرسینوی از برهان امکان و وجوب با تکیۀ بر بداهت ثبوت واقعیت و امتناع اجتماع نقیضین و براساس خصیصۀ امکانیِ واقعیت خارجی، از وجود واجب رفع تردید میگردد.کانت با توجه به خوانش لایب نیتس از این برهان بیان می نماید که صرف تردید در قضایای ناظر به واقع و ممکن بودن ای چکیده کامل
در تقریرسینوی از برهان امکان و وجوب با تکیۀ بر بداهت ثبوت واقعیت و امتناع اجتماع نقیضین و براساس خصیصۀ امکانیِ واقعیت خارجی، از وجود واجب رفع تردید میگردد.کانت با توجه به خوانش لایب نیتس از این برهان بیان می نماید که صرف تردید در قضایای ناظر به واقع و ممکن بودن ایشان ، موجب تثبیت واجب نمیشود ؛ چرا که در وجود واجب نیز همین تردید جاری است. همچنین با توجه به میادیء فلسفۀ کانت از آن جا که تردید در تمام قضایای واقع نما جایز است، نمیتوان گزارۀ قطعیای را پایه برای اثبات واجب قرار داد و چون وجود ، وجوب ، امکان و علیت بیانگر نسب قضایا هستند ؛ لذا سخن از امکان خارجی و اثبات وجود واجب در بستر جریان علیت ، کلامی ناصواب است. در این مقاله قصد داریم با بهرهگیری از روش تحلیلی توصیفی به نقد این اشکالات پرداخته و بیان نماییم که در تقریر سینوی، اولاً مراد از امکان ، ضروری الوجود نبودنِ واقعیت خارجی است ، نه جواز تردید در قضایای واقع نما. ثانیاً اصل ثبوت واقعیت و امتناع اجتماع نقیضین به عنوان دو گزاره واقع نما و یقینی پایه برهان قرار گرفتهاند . همچنین بر اساس این تقریر وجود ، وجوب ، امکان علاوه بر نسب موجود در قضایا ، میتوانند از مصادیق خارجی بهرهمند باشند. لذا تفسیر این مفاهیم به نسب موجود در قضایا از باب سرایت حکم یکی از مصادیق به مفهوم می باشد.
پرونده مقاله