هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی سبد پرتفوی بهینه با کاربرد معیارهای بازار با استفاده از معیارهای تصمیمگیری چندمعیاره تحت شرایط عدم قطعیت در بازار سرمایه ایران شکل گرفت.روششناسی پژوهش: این مطالعه از نوع آمیخته ترکیبی شامل تحقیق کیفی و کمی بود و جامعه آن در بخش کیفی شامل چکیده کامل
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی سبد پرتفوی بهینه با کاربرد معیارهای بازار با استفاده از معیارهای تصمیمگیری چندمعیاره تحت شرایط عدم قطعیت در بازار سرمایه ایران شکل گرفت.روششناسی پژوهش: این مطالعه از نوع آمیخته ترکیبی شامل تحقیق کیفی و کمی بود و جامعه آن در بخش کیفی شامل 20 نفر از مدیران شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران و اساتید دانشگاهی و در بخش کمی نمونه آماری، 30 نفر از مدیران و کارشناسان شرکتهای بورسی بودند که به روش هدفمند در دسترس انتخاب و در تحقیق مشارکت یافتند.یافتهها: نتایج بخش کیفی بر اساس روش دادهبنیاد نشان داد که معیارهای مؤثر بر ارزیابی سبد سرمایه بهینه شامل 5 معیار بازار میباشد معیارهای بازار شامل ریسک کشوری؛ ریسک سیستماتیک؛ کاهش ارزش بازار؛ کاهش ارزش بازاری حقوق صاحبان سهام؛ کاهش سود بازار میباشند. نتایج بخش کمی با استفاده از روشهای تصمیمگیری چندمعیاره رتبهبندی گردید. برایناساس ابتدا معیارهای مؤلفههای کلی بازار بر اساس AHP رتبهبندی گردید که معیارهای ریسک کشوری، کاهش سود شرکت، کاهش فرصتهای رشد، کاهش بازاری حقوق صاحبان سهام و ریسک سیستماتیک در بخش بازار رتبههای اول تا پنجم را دارند. همچنین برای رتبهبندی زیر معیارها (گزارهها) از روش الکتره و تاپسیس استفاده گردید. بر مبنای روش الکتره در بخش بازار خروج ارز از کشور، تحریمها و ریسک افزایش نسبت مواد و محصولات و تحریمها به ترتیب رتبههای اول تا سوم را داشتند که بیانگر همخوانی نتایج رتبهبندی در هر دو روش بودهاند.اصالت / ارزش افزوده علمی: یافتههای پژوهش میتواند در بهینه سبد پرتفوی مؤثر باشد همچنین میتواند در شرایط متلاطم بازار کنونی در بازار سرمایه ایران مؤثر واقع گردد.
پرونده مقاله
مدیریت سبز بهعنوان یک روش مدیریتی مدرن در سازمان با ایجاد یک فضای سیاستگذاری صحیح، بر ورودیها و خروجیهای سازمان کنترل و استفاده از فناوریهای سبز را توصیه میکند. هدف این پژوهش بررسی رابطه مدیریت سبز و عملکرد اقتصادی، عملکرد زیستمحیطی و عملکرد اجتماعی است. ازآنجاکه چکیده کامل
مدیریت سبز بهعنوان یک روش مدیریتی مدرن در سازمان با ایجاد یک فضای سیاستگذاری صحیح، بر ورودیها و خروجیهای سازمان کنترل و استفاده از فناوریهای سبز را توصیه میکند. هدف این پژوهش بررسی رابطه مدیریت سبز و عملکرد اقتصادی، عملکرد زیستمحیطی و عملکرد اجتماعی است. ازآنجاکه صنعت پتروشیمی به دلیل خوراک مصرفی و محصول تولیدی خود نوع بسیار خطرناکی از آلایندگی را ایجاد میکند که بهسلامت انسان و بهداشت محیطزیست آسیب جدی میزند روش پژوهش از نوع پیمایشی تحلیلی میباشد. جامعه آماری پژوهش شامل 16 شرکت پتروشیمی استان خوزستان (شامل 374 نفر از مدیران و سرپرستان) است که با استفاده از فرمول کوکران 190 نفر از مدیران، سرپرستان و کارکنان آن به روش نمونهگیری طبقهای انتخاب شدند. جهت گردآوری دادهها از پرسشنامه استفاده گردید که پایایی آن با روش آلفا کرونباخ (88/0) و روش ترکیبی و روایی آن با متوسط واریانس استخراج شده مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بهدستآمده با استفاده از روش تحلیل ساختاری نشان داد مدیریت سبز با عملکرد اقتصادی، عملکرد زیستمحیطی و عملکرد اجتماعی ارتباط مثبت معناداری دارد و شدت ارتباط بین مدیریت سبز با عملکرد زیستمحیطی بیشتر از دو بعد دیگر عملکرد پایدار است.
پرونده مقاله
هدف: سازمانها امروزه در محیطی نامطمئن، پیچیده و در حال تغییر فعالیت مینمایند که نیازمند توسعة قابلیتها و ظرفیتهایی بهعنوان کسب مزیت رقابتی است. هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل توسعه استارتآپهای فناورانه جهت پویایی سازوکارهای راهبری برونسازمانی است.
روششناسی پژوهش: چکیده کامل
هدف: سازمانها امروزه در محیطی نامطمئن، پیچیده و در حال تغییر فعالیت مینمایند که نیازمند توسعة قابلیتها و ظرفیتهایی بهعنوان کسب مزیت رقابتی است. هدف از پژوهش حاضر ارائه مدل توسعه استارتآپهای فناورانه جهت پویایی سازوکارهای راهبری برونسازمانی است.
روششناسی پژوهش: پژوهش از نظر هدف اکتشافی و از نظر روش ترکیبی (کیفی، کمی) بود. جامعه آماری در پژوهش کیفی شامل خبرگان و مدیران عالی شرکتهای صنعتی بورس اوراق بهادار بودند که ۲۰ نفر از آنها بهصورت هدفمند انتخاب شدند و نمونهگیری تا دستیابی به اشباع نظری ادامه یافت. در بخش کمی نیز جامعه آماری شامل 5۰۰ نفر از اعضای هیأتعلمی، مدیران عالی، میانی و کارشناسان شرکتهای صنعتی بورس اوراق بهادار تهران بود و حجم نمونهگیری با استفاده از فرمول کوکران ۲۱۷ نفر برای سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۱ به دست آمد. پژوهش حاضر با استفاده از روش نظریهپردازی زمینه بنیان، الگوی جامع توسعه استارتآپهای فناورانه مبتنی بر پویایی سازوکارهای راهبری برونسازمانی را ارائه و تبیین میکند.
یافتهها: نتایج بیانگر آن است که محدودیت منابع مالی (بودجههای پژوهش و توسعه) و تسهیم ریسک، تحول (چرخش) بهسوی اقتصاد دیجیتال همگام با تحولات منطقه و جهان، فرآیند نفوذ به بازار و افزایش رقابتپذیری و شکلگیری مقیاس اقتصادی برای توسعه محصول و تحولات اجتماعی و فرهنگی همچون شکلگیری طبقه متوسط تحصیلکرده و در نهایت ضرورت تأکید بر تفکر راهبردی در سازمان متناسب با تغییر محیط فعالیت بهعنوان مقولههای علی توسعه استارتآپها میباشد. همچنین مقولههای زمینهای و مداخلهگر به ترتیب شامل 10 و 5 مقوله شامل شرایط کلان اقتصادی و محدودیت در جذب سرمایهگذار خارجی و پیچیدگی ذاتی نوآوری و تجاریسازی بهویژه در حوزه فناوریهای پیشرفته است. بهعلاوه راهبردها شامل 16 مؤلفه منجمله اتخاذ رویکرد استارتآپ ناب (چابک) و ریسکپذیری و مدیریت بحران است. همچنین مقوله پیامدی شامل خلق ارزش برای کسبوکارها متعاقب رویکرد بازار محور با ادغام منابع و توسعه محصولات، انعطافپذیری فناورانه و سازمانی و کسب مزیت رقابتی پایدار، خلق و تصاحب فرصتهای توسعه و رشد در راستای توسعه اقتصادی با رویکرد بازآرایی، انطباق و ارتقای استارتآپ با گسترش سرمایهگذاری و تخصیص بهینه سرمایه تعیین شد. در بخش کمی نیز، مدل مفهومی پژوهش ارائهشده مورد آزمون قرار گرفت و فرضیه پژوهش مورد تأیید قرار گرفت.
اصالت / ارزشافزوده علمی: یافتههای پژوهش میتواند به توسعه سطح رقابت در بین شرکتهای بورس اوراق بهادار مؤثر باشد و انتظار میرود استقرار سازوکارهای راهبری برونسازمانی به اجرای اثربخش وظایف هیأتمدیره و رعایت الزامات قانونی کمک مؤثری بنماید.
پرونده مقاله
هدف:با افزایش پیچیدگیهای محیطی در ساختار بازارها، شکافِ هزینههای نمایندگی بین شرکت با سهامداران روزبهروز عمیقتر گردید که قدرت مدیرعامل یک معیار مهم در راستای ایجادِ تبعیض منافع بین سهامداران با مدیران یا متوازن نمودن منافع، نقش مهمی را دراینرابطه ایجاد مینماید. چکیده کامل
هدف:با افزایش پیچیدگیهای محیطی در ساختار بازارها، شکافِ هزینههای نمایندگی بین شرکت با سهامداران روزبهروز عمیقتر گردید که قدرت مدیرعامل یک معیار مهم در راستای ایجادِ تبعیض منافع بین سهامداران با مدیران یا متوازن نمودن منافع، نقش مهمی را دراینرابطه ایجاد مینماید. این پژوهش باهدف طراحی مدلِ خردمندی در ارتقای تصمیمگیریهای ازدحامی در بازار سرمایه ارائه گردید. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف اکتشافی و از نظر نتیجه جزء پژوهشهای توسعهای و از نظر نوع داده جزء پژوهشهای آمیخته است. در بخش کیفی، اقدام به ارائه مدل خردمندی در راستای ارتقای تصمیمگیری ازدحامی در بازار سرمایه با استفاده از رویکردِ تحلیل نظری دادهبنیاد، از طریق مصاحبه با 22 نفر از خبرگان در حوزه مدیریت صنعتی، مالی، شامل مدیران و اساتید دانشگاه نموده است. سپس در بخش کمی با مشارکتِ 80 نفر از اساتید، دانشجویان دکتری، مدیران سطوح مختلفِ 50 شرکت برتر بازار سرمایه، به ارزیابی مدل کیفی طراحی شده با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری پرداخته شد. یافتهها: نتایج بیانگر آن است خردمندی مدیران در راستای کثرتگرایی ارزشهای سهامداران و ذینفعان، متأثر از ریسک ناشی از منابع اطلاعاتی متعدد، در حوزه مؤلفههای هزینهمحور، همچون تسهیل دستیابی به منابع مالی سازمانی، مؤلفههای بازار محور همچون تسهیل دستیابی به منابع مالی فراسازمانی و در مؤلفههای زیست محور چرخش اقتصاد جهانی بهسوی اقتصاد مدور متأثر میگردد. اصالت/ ارزشافزوده علمی:نتایج نشان میدهد پیادهسازی راهبردهای خردمندی برای ارتقای ارزشهای اجتماعی کثرتگرایانه میتواند به افزایش مشروعیت تصمیم از دید ذینفعان، اثربخشی رقابت، کاهش تضاد منافع در تصمیمگیری و تأکید بر ابعاد اجتماعی منجر شود
پرونده مقاله