دوره نوسنگی را میتوان رویداد مهم و نقطه عطف در تاریخ و زندگی بشر دانست چراکه این دوره تحولی است از وابستگی انسان به طبیعت به کنترل و مدیریت او بر آن. روندهای منجر به این تحول بسیار پیچیده و در برگیرنده عوامل مهم اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی است. مطالعات باستان چکیده کامل
دوره نوسنگی را میتوان رویداد مهم و نقطه عطف در تاریخ و زندگی بشر دانست چراکه این دوره تحولی است از وابستگی انسان به طبیعت به کنترل و مدیریت او بر آن. روندهای منجر به این تحول بسیار پیچیده و در برگیرنده عوامل مهم اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی است. مطالعات باستانشناختی نشان میدهد که با هموار شدن عوامل مذکور، چندین منطقه در خاورنزدیک نوسنگیشدن را تجربه کردند و آذربایجان، جزء نواحی حاشیهای و نوسنگی این منطقه اشاعه و بازتاب کانونهای نوسنگی بود. بدین ترتیب که در مرحله واپسین نوسنگی گروههای غیر بومی نخستین بار دشتهای پیرامون دریاچه ارومیه را به عنوان مرکز ناحیه مورد استقرار قرار دادند و دگرباره همین مرکز در گذر زمان خود کانون اشاعه به حومه گردید. دلایل مهم این امر را میتوان افزایش زیستگاهها و به تناسب آن افزایش جمعیت دانست که خود محرکی برای کوچ گروههایی از این جمعیت شد. اینان بیشتر ترکیبی از چراگردانان فصلی بودند که سایر نواحی دور از دریاچه را شناسایی کرده و در مناطق مستعد آن مستقر گردیدند. یکی از این نواحی دور از مرکز دشت مشکین شهر است که محوطه قوشاتپه شالوده و معرف نخستین استقرار آن است. در این مقاله، ضمن تشریح و تحلیل دوره نوسنگی در آذربایجان و بهویژه مناطق شرقی آن (استان اردبیل)، بر اساس دادههای قوشاتپه این نتیجه حاصل گردید که اولاً این محوطه از نظر زمانی در واپسین سده هزاره ششم و اوایل هزاره پنجم ق.م توسط مردمان آشنا با فرهنگ نوسنگی دریاچه ارومیه شکل گرفت. ثانیاً از آن زمان تعامل و همگرایی پایدار و دایمی میان قوشاتپه و فرهنگهای دریاچه ارومیه حتی در دوره کلکولیتیک نیز تداوم یافت.
پرونده مقاله
طبقهبندی و گونهشناسی مجموعههای سفالی که در کاوشها یا بررسیهای باستانشناختی بهدست میآیند، یکی از روش های استاندارد در مطالعات باستانشناختی به شمار میرود. در مقاله حاضر نیز بر مبنای طبقهبندی مجموعه سفالهای حاصل از فصل دوم کاوش در تپه پردیس ورامین، به بیان ویژ چکیده کامل
طبقهبندی و گونهشناسی مجموعههای سفالی که در کاوشها یا بررسیهای باستانشناختی بهدست میآیند، یکی از روش های استاندارد در مطالعات باستانشناختی به شمار میرود. در مقاله حاضر نیز بر مبنای طبقهبندی مجموعه سفالهای حاصل از فصل دوم کاوش در تپه پردیس ورامین، به بیان ویژگیها و شاخصهای گونههای سفالی دشت تهران از دوره نوسنگی جدید تا دوره مسسنگی جدید پرداخته شده است. این مطالعات به ما کمک مینماید تا موضوعاتی چون تداوم یا گسست بین سنتها و سبکهای سفالی در دورههای مختلف را آشکار سازیم و از طریق آنها به تحلیلهای گستردهتری چون تداوم یا گسست فرهنگهای پیش از تاریخی در دشت تهران و فلات مرکزی ایران بپردازیم. به نظر میرسد، نتایج حاصل از این مطالعه را بتوان به کل منطقه فلات مرکزی ایران تعمیم داد.
پرونده مقاله
فرهنگ و سنت سفالگری دالما طی نیمۀ دوم هزارۀ پنجم ق.م در بخشهای زیادی از شمال غرب و غرب ایران گسترش یافت. با این حال، شواهد اندکی از گسترش و نفوذ این سنت به بخشهای شرقیتر شمال غرب کشور و مرکز فلات ایران به دست آمده است. حوضۀ آبریز ابهررود در میان سه حوزۀ مهم فرهنگی جغ چکیده کامل
فرهنگ و سنت سفالگری دالما طی نیمۀ دوم هزارۀ پنجم ق.م در بخشهای زیادی از شمال غرب و غرب ایران گسترش یافت. با این حال، شواهد اندکی از گسترش و نفوذ این سنت به بخشهای شرقیتر شمال غرب کشور و مرکز فلات ایران به دست آمده است. حوضۀ آبریز ابهررود در میان سه حوزۀ مهم فرهنگی جغرافیایی شمال غرب، غرب و مرکز فلات ایران واقع گردیده است. طی بررسی این منطقه ۱۲ محوطه با بقایای دورۀ فرهنگ دالما شناسایی و مطالعه شد. محوطههای شناسایی شده به احتمال همگی روستاهای کوچکی هستند که تماماً در کنار یک منبع آب و اغلب در میان ارتفاعات و یا حاشیۀ دشت میانکوهی ابهر واقع شدهاند. بر اساس مکانگزینی استقرارها محوطههای این دوره به احتمال روستاهای کوچکی متعلق به اجتماعات کوچرو و نیمه یکجانشین بودهاند که درفاصلۀ حوزۀ شمال غرب و غرب ایران در تردد بودهاند. اهمیت این پژوهش از این رو است که میتواند آگاهیهای ارزشمندی از فرهنگها و سنتهای شرقیِ شمال غرب، شمال شرقی غرب ایران و فرهنگهای غربی مرکز فلات ایران و ویژگیها و شاخصههای فرهنگی این حوزهها را (تفاوتها وتشابهات) در منطقهای کوچک اما مهم در اختیار قرار دهد.
پرونده مقاله
پروژه بررسی حوزه آبگیر سد تالوار با هدف شناسایی و نجات بخشی محوطههایی که در حوزه آبگیر سد قرار دارند؛ در پائیز و زمستان سال ۱۳۸۶ تعریف و اجرا شد. بررسی مزبور به صورت پیمایشی فشرده در محدوده حوزه آبگیر سد انجام گرفت و حاصل آن شناسایی ۱۷ محوطة باستانی از دوران مسسنگی تا چکیده کامل
پروژه بررسی حوزه آبگیر سد تالوار با هدف شناسایی و نجات بخشی محوطههایی که در حوزه آبگیر سد قرار دارند؛ در پائیز و زمستان سال ۱۳۸۶ تعریف و اجرا شد. بررسی مزبور به صورت پیمایشی فشرده در محدوده حوزه آبگیر سد انجام گرفت و حاصل آن شناسایی ۱۷ محوطة باستانی از دوران مسسنگی تا دورههای متأخر اسلامی بود. تاریخگذاری محوطهها بر اساس گونهشناسی و مطالعات مقایسهای مجموعههای سطحی گردآوری شده انجام شد. محوطههای باستانی شناسایی شده در قالب سه گروه کلی پیش از تاریخی، تاریخی و اسلامی طبقهبندی گردیدند. قدیمیترین یافتههای بررسی، آثار سفالی معرف فرهنگ مسسنگی شناخته شده در منطقهاند. پس از این مرحله، آثار محدودی از عصر مفرغ جدید و عصر آهن قابل مشاهدهاند. منطقه با یک وقفه کوتاه روبرو شده تا اینکه بار دیگر زندگی در دوره تاریخی در آن به جریان افتاد و از این دوره تا دوره اسلامی شواهدی از وجود زندگی جوامع انسانی در آن به وفور مشاهده میشود. مقاله مذکور ابتدا به معرفی محوطههای مهم شناسایی شده در حوزه سد پرداخته و در ادامه با توجه به آثار سفالی بهدست آمده، فرهنگها و تداوم سنتهای سفالی حوزه سد را مورد مطالعه قرار خواهد داد.
پرونده مقاله
بررسی تاریخی ـ هنری و تطبیقی انجام شده بر روی دو قطعه نقاشی روی گل دوره هخامنشی که در یکی از اتاقهای قلعه شوش نگهداری میشد نشان داد که این دو قطعه اولین نقاشیهای بدست آمده از دوره هخامنشی هستند که بر روی دیوار خشتی کاخ هخامنشی شاوور (اردشیر دوم) اجرا شدهاند. به منظو چکیده کامل
بررسی تاریخی ـ هنری و تطبیقی انجام شده بر روی دو قطعه نقاشی روی گل دوره هخامنشی که در یکی از اتاقهای قلعه شوش نگهداری میشد نشان داد که این دو قطعه اولین نقاشیهای بدست آمده از دوره هخامنشی هستند که بر روی دیوار خشتی کاخ هخامنشی شاوور (اردشیر دوم) اجرا شدهاند. به منظور رسیدن به چیستی نقوش و محتوای آن ابتدا بررسیهایی در خصوص جزئیات نقوش صورت گرفت و در نهایت به ارتباط نقشها پرداخته شد. حاصل این مطالعات شناسایی نقوش و موضوعات تصاویر است.
پرونده مقاله
منطقه قروه در جنوب شرق استان کردستان بهدلیل موقعیت جغرافیایی و شرایط خاص زیستمحیطی و نیز قرابت جغرافیایی با مراکز استقراری مهم دوره اشکانی شمال غرب و غرب ایران، دارای آثار و استقرارهایی از آن دوره است. طی بررسیهای میدانی انجام شده مشخص گردیده که بیشتر محوطههای اشکان چکیده کامل
منطقه قروه در جنوب شرق استان کردستان بهدلیل موقعیت جغرافیایی و شرایط خاص زیستمحیطی و نیز قرابت جغرافیایی با مراکز استقراری مهم دوره اشکانی شمال غرب و غرب ایران، دارای آثار و استقرارهایی از آن دوره است. طی بررسیهای میدانی انجام شده مشخص گردیده که بیشتر محوطههای اشکانی این منطقه بقایای استقرارهای کوچکی هستند. این مقاله در پی آن است تا بر اساس توصیف، طبقهبندی و گونهشناسی سفالهای اشکانی بهدست آمده از این منطقه به افزایش اطلاعات ما در مورد وضعیت فرهنگی این منطقه در دوره اشکانی کمک نماید. بر اساس مطالعات انجام گرفته، سفالهای این منطقه شامل سفالهایی با نقوش طنابی، خمرههای ذخیره آذوقه و سفال شاخص دورة اشکانی یعنی سفال جلینگی هستند. فرم بیشتر این سفالها را انواع کاسه، پیاله، کوزه و خمره، دیگ و دیگچه تشکیل میدهد. از تزئینات شاخص بهکار رفته بر روی این سفالها میتوان به نقوش کنده به صورت خطوط مواج و موازی و نوعی تکنیک منحصر به فرد ترصیعکاری (نگینکاری) اشاره کرد. بر اساس نتایج این مطالعه میتوان گفت سفالهای اشکانی منطقه قروه، ضمن دارا بودن برخی ویژگیهای بومی- محلی، عمدتاً همانند نمونههای مکشوفه از مکانهایی چون بیستون، نوشیجان، هگمتانه، قلعه ضحاک، قلعه یزدگرد، معبد خورهه، کنگاور و درههای اسدآباد، پاوه، مریوان، ثلاث باباجانی و بیشتر مناطق غرب کشور است.
پرونده مقاله
یکی از محوطه های بزرگ دوران اسلامی استان مرکزی، محوطه مشکین تپه بوده که در فاصله یک و نیم کیلومتری شهر جدید پرندک، در منطقه ای نیمه بیابانی قرار گرفته است. با توجه به موقعیت جغرافیایی آن، وسعت، نام محوطه و ویژگی های دیگر، به احتمال مشکین تپه همان مشکویه اشاره ش چکیده کامل
یکی از محوطه های بزرگ دوران اسلامی استان مرکزی، محوطه مشکین تپه بوده که در فاصله یک و نیم کیلومتری شهر جدید پرندک، در منطقه ای نیمه بیابانی قرار گرفته است. با توجه به موقعیت جغرافیایی آن، وسعت، نام محوطه و ویژگی های دیگر، به احتمال مشکین تپه همان مشکویه اشاره شده در متون تاریخی و جغرافیای تاریخی قرن چهارم هجری قمری به بعد است. این محوطه در سال ۱۳۸۷ مورد بررسی سیستماتیک و کاوش های باستان شناسی قرار گرفت که بخشی از داده های بررسی سیستماتیک آن طی مقاله پیش رو ارائه شده است. در این مقاله سفال های لعاب دار و بدون لعاب پراکنده بر سطح محوطه کاملاً آمارگیری، طبقهبندی و مطالعه شده اند. ابتدا بر اساس ویژگی های فنی همچون خمیره، خمیر مایه و ... و سپس بر اساس ویژگی های تزیینی، طبقه بندی، آمارگیری، توصیف و در نهایت، تحلیل شدهاند. لازم به ذکر است که بر اساس گاهنگاری نسبی و مقایسه ای سفال ها که در بخش ویژگی های تزیینی تا حدودی بدان ها اشاره شده، بیشتر سفال های پراکنده سطحی این محوطه مربوط به قرون ۶ و ۷ هجری قمری هستند ولی در میان آنها سفال هایی مربوط به قرون ۳ تا ۶ و ۷ تا ۱۰ هجری قمری نیز وجود دارد.
پرونده مقاله
باستانشناسی مانند هر رشته علمی دیگر، در معرض دگرگونی و تحولهای بنیادی است؛ بهنحوی که گاهی صورت تحول یافته آن، در نظر باستانشناسان نسل گذشته و آن عدهای که از پیشرفتهای گسترده آن در دو دهه اخیر آگاه نیستند، نامأنوس مینماید. مهمترین گام در پیشبرد رشته باستانشناسی ا چکیده کامل
باستانشناسی مانند هر رشته علمی دیگر، در معرض دگرگونی و تحولهای بنیادی است؛ بهنحوی که گاهی صورت تحول یافته آن، در نظر باستانشناسان نسل گذشته و آن عدهای که از پیشرفتهای گسترده آن در دو دهه اخیر آگاه نیستند، نامأنوس مینماید. مهمترین گام در پیشبرد رشته باستانشناسی اقتباس روشهای علمی با تکیه بر اصول مطالعه مسائل مشخص فرهنگی، فرضیهپردازی و آزمون میدانی بود که امروزه در تمام علوم رایج است. بنابراین، گسترش علم باستانشناسی در چند دهه اخیر و توجه روزافزون به تعامل و نقش منابع زیستمحیطی در فعالیتهای بشری و خلق بناهای باستانی باعث گردیده تا باستانشناسان نیاز روزمرهای به علوم دیگر به خصوص علوم پایه و مهندسی پیدا کنند. قریب پنجاه سال است که همکاری متخصصان علوم مختلف در باستانشناسی مانند باستانزمینشناسی، باستانگیاهشناسی، باستانجانورشناسی، باستانزیستشناسی و غیره در قالب یک گروه تحقیقاتی به این شاخه از علم بُعد دیگری داده است. بنابراین، وجود یک گروه با تخصصهای باستانشناسی و زمینشناسی در کنار یکدیگر سبب تحلیل هر چه بهتر موضوعات این رشته شده است. در این مقاله سعی شده است به اهمیت علوم میانرشتهای، روشهای شناخت سنگها و اهمیت شناسایی آن در مطالعات باستانشناختی پرداخته شود.
پرونده مقاله