حضور حیوانات در زندگی انسان باعث شده که این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت اندیشه های انسان قرار گیرد. کلیلهودمنه یکی از آثاری است که حیوانات در آن ایفای نقش کردهاند. با توجه به فرهنگ غنی و سابقه تمدن کهن، ایران و هند، اسطورههای یکسان با بن چکیده کامل
حضور حیوانات در زندگی انسان باعث شده که این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت اندیشه های انسان قرار گیرد. کلیلهودمنه یکی از آثاری است که حیوانات در آن ایفای نقش کردهاند. با توجه به فرهنگ غنی و سابقه تمدن کهن، ایران و هند، اسطورههای یکسان با بنمایۀ اصلی مشترک در این دو فرهنگ دیده می شود. اسطورهها نهتنها ازلحاظ محتوا، ازلحاظ ساختار نیز با یکدیگر شباهت بسیار دارند. در این پژوهش با شیوۀ توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانهای، ریشهها و نمادهای مشترک در داستان ضحاک با حکایت شیر و خرگوش کلیلهودمنه و بهیم سین و باکه مهابهاراتا ازنظر اسطورهشناسی مقایسه و موارد مشترک مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. در این مقاله، ریشههای حکایت شیر و خرگوش با حکایت بهیما و باکه (مهابهاراته) و فریدون و ضحاک (شاهنامه) در اساطیر هندی و ایرانی جستجو و مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. وجه تشابه آنها در این است که یک ظالم قدرتمند (پادشاه یا دیو)، برای سیر کردن خود هرروز عده ای از ساکنان (شهر/ جنگل) را می کشد؛ ساکنان شهر/ جنگل، هرروز یک یا دو نفر را برای او می فرستند تا به دیگران آسیب نرساند و سرانجام یکی از طعمه های ظالم موجب مرگ و نابودی او می شود.
پرونده مقاله
یکی از مهمترین موضوعات مثنوی، انسان و مسائل وجودی او همچون ترسها، اضطرابها و نگرانیهای بنیادین و نیز راههای رهایی از آنهاست. از سوی دیگر در روان درمانی وجودی نیز همین موضوع، منشأ اصلی اختلالات و ناخوشیهای روحی و روانی فرض شده و با رویکرد وجودی درصدد مقابله و یا ع چکیده کامل
یکی از مهمترین موضوعات مثنوی، انسان و مسائل وجودی او همچون ترسها، اضطرابها و نگرانیهای بنیادین و نیز راههای رهایی از آنهاست. از سوی دیگر در روان درمانی وجودی نیز همین موضوع، منشأ اصلی اختلالات و ناخوشیهای روحی و روانی فرض شده و با رویکرد وجودی درصدد مقابله و یا علاج آنهاست. در این مقاله تلاش میشود دغدغه ها و نگرانیهای وجودی انسان و راهکارهای درمان آنها از منظر مولوی و یکی از مهمترین روان درمانگران معاصر یعنی اروین یالوم، با روش توصیفی- تحلیلی بررسی شود و با بیان وجوه اشتراک و افتراق آنها، قابلیت مثنوی در محدوده روان درمانی وجودی و نیز راهکارهای ویژه مولانا در این عرصه مورد ارزیابی قرار بگیرد. نتیجه آنکه، در اصل داشتن ترسها و نگرانیهای وجودی و اینکه سرچشمه ناخوشیهای روحی و روانی انسان هستند، این دو متفکر اتفاق نظر دارند ولی در مبانی فکری و محتوای این گونه ترسها و نگرانیها با هم اختلاف دارند. سرانجام اینکه مولوی راهکارهای اساسیتر و با مبانی عمیقتری را در حوزه درمان مطرح میکند.
پرونده مقاله
مقالۀ حاضر توصیف و تحلیل تطبیقی اندیشههای خردگرایی انسان و دوگانگی جسم و جان از دیدگاه سعدی، شاعر کلاسیک قرن سیزدهم میلادی ایران و الکساندر پوپ، نویسنده و شاعر برجسته قرن هجدهم انگلستان بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی است. بررسی آثار سعدی و پوپ نشان میدهد که یکی چکیده کامل
مقالۀ حاضر توصیف و تحلیل تطبیقی اندیشههای خردگرایی انسان و دوگانگی جسم و جان از دیدگاه سعدی، شاعر کلاسیک قرن سیزدهم میلادی ایران و الکساندر پوپ، نویسنده و شاعر برجسته قرن هجدهم انگلستان بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی است. بررسی آثار سعدی و پوپ نشان میدهد که یکی از مهمترین اشتغالات ذهنی این دو شخصیت بزرگ شناخت ماهیت انسان بوده است و در این زمینه اندیشۀ هر دو شاعر از دو سرچشمۀ مهم دین و فلسفه نشئت گرفته است. اهمیت تحقیق در این است که با مقایسۀ اشعار سعدی و پوپ میتوان به نوع نگرش این دو نویسنده به ذات انسان در دو فرهنگ متفاوت دست یافت. همچنین از این بررسی میتوان زمینههای مشترک و بینرشتهای ادبیات و مذهب و فلسفه را در ادبیات فارسی و انگلیسی نشان داد. یافتههای این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی بهدست آمدهاست. این مقاله نشان میدهد که هرچند سعدی و الکساندر پوپ به دو فرهنگ و دو مذهب و پیشینۀ تاریخی کاملاً متفاوت تعلّق دارند اما در تأملات بنیادی و اندیشههای زیربنایی با هم مشابهت دارند.
پرونده مقاله
احساسات انسانها ـ در سراسر جهان ـ به صورت غم و شادی ظهور میکند و این خصیصهای جهانشمول است. سهراب سپهری ـ آنچنانکه میدانیم ـ در مجموعۀ حجم سبز، شعری نوستالوژیک به عنوان پشت دریاها دارد. این شعر در کلّیت خود، به یکی از شعرهای شاعری یونانی به نام کنستانتین کاوافی، چکیده کامل
احساسات انسانها ـ در سراسر جهان ـ به صورت غم و شادی ظهور میکند و این خصیصهای جهانشمول است. سهراب سپهری ـ آنچنانکه میدانیم ـ در مجموعۀ حجم سبز، شعری نوستالوژیک به عنوان پشت دریاها دارد. این شعر در کلّیت خود، به یکی از شعرهای شاعری یونانی به نام کنستانتین کاوافی، با عنوان شهر شباهت دارد. مقالۀ حاضر به روش تحلیلی با رویکرد توصیفی، کوشیده است تا در راستای مقایسۀ این دو اثر با رسم جدول و سیزده بند تجزیه و تحلیل، به شباهتها و تفاوتهای آن دو شعر بپردازد و نیز به پرسش تأثیرپذیری یکی از دیگری نیز پاسخ درست احتمالی بدهد. بررسیهای پژوهش حاضر نشان از این دارد که کاوافی پیش از سروده شدن شعر سهراب شعر خویش را سروده بوده و البته سهراب بعدها و احتمالاً بعد از خواندن شعر کاوافی شعر خویش را سروده است. شعر سهراب، سرشار از امید و خوشخیالی است در حالی که شعر کاوافی سرشار از ناامیدی است. شعر سهراب بلند و معنوی، در حالی که شعر کاوافی کوتاه و دنیوی است. در شعر سهراب ناامیدیِ مقطعی، منجر به رفتن میشود در حالیکه ناامیدی کاوافی منجر به ماندن و پیری و... میشود. برخلاف سهراب که به شهر آنسوی دریا امیدوار است، کاوافی هرگز به آن اعتقادی ندارد. در شعر سهراب صحبت از منِ شاعر و در شعر کاوافی سخن از تویِ مخاطب است. توصیفات شعر سهراب بسیار زیاد است در حالیکه در شعر کاوافی توصیف بسیار کمی را شاهد هستیم. بر خلاف تفکّر دنیوی کاوافی، تفکّر سهراب در این شعر عارفانه است. سهراب با اظهار غربت خود، خاطرۀ بهشت را یادآور میشود درحالیکه غربت کاوافی ناشی از زندگی دنیوی اوست. سهراب از تعلّقات دنیوی قطع امید میکند امّا کاوافی از زندگی قطع امید میکند. برخلاف فضای تیره و ناامیدکنندۀ شعر کاوافی، فضا و واژگان شعر سهراب امیدوارکننده است. شعر سهراب با زبانی شاعرانه و ابهامآمیز سخن میگوید و شعر کاوافی دارای زبانی عامیانه و صریح است.
پرونده مقاله
داستایفسکی در آثار خود به انعکاس تجربه های دینی اش می پردازد و غالب آرای اعتقادی و ایدئولوژیک خود را در آن ها شرح می دهد. تجربة دینی انواع گوناگونی دارد، اما نگاهی به رمان های جنایت و مکافات و برادران کارامازوف نشان می دهد که داستایفسکی تنها به نوع تفسیری آن علاقه داشته چکیده کامل
داستایفسکی در آثار خود به انعکاس تجربه های دینی اش می پردازد و غالب آرای اعتقادی و ایدئولوژیک خود را در آن ها شرح می دهد. تجربة دینی انواع گوناگونی دارد، اما نگاهی به رمان های جنایت و مکافات و برادران کارامازوف نشان می دهد که داستایفسکی تنها به نوع تفسیری آن علاقه داشته است. تجربۀ تفسیری او به واسطۀ دو عامل بیرونی (دعوت از جانب پدربزرگ و راهبان به مسیحیت) و درونی (خلوت با خود در زندان در جوانی) ایجاد شده بود. او این تجربۀ تفسیری را ابتدا به صورت تقلیدی و سنتی آموخته بود، اما در مرحلۀ بعدی آن را به صورت بازنمایی اندیشه های انتقادی و چالشی نشان داد. هدف داستایفسکی، تخریبی و برآمده از عقده های روانی نبود، بلکه برای بهبود شرایط اعتقادی و دینی مردم، چنین نقدهایی را روا می دانست. این مقاله با استناد به منابع کتاب خانه ای و روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده و در آن به این مسألۀ اساسی پرداختهشده است که سیر تطور تجربیات دینی داستایفسکی در رمان های مذکور به چه ترتیب بوده است
پرونده مقاله
سرزمین ایران با فرهنگی غنی و دیرپای که حاصل پیوند فکری و پیوستگی فرهنگی قومیتهای ایرانی با زبانهای گوناگون است، همواره خاستگاه مثلهای نغز و پُرمغز بوده و مثلهای قوم لک، از کهنترین و نژادهترین مردمان ایرانی، مانند مثلهای دیگر اقوام بر غنای فرهنگ عامه و ادب شفاهی چکیده کامل
سرزمین ایران با فرهنگی غنی و دیرپای که حاصل پیوند فکری و پیوستگی فرهنگی قومیتهای ایرانی با زبانهای گوناگون است، همواره خاستگاه مثلهای نغز و پُرمغز بوده و مثلهای قوم لک، از کهنترین و نژادهترین مردمان ایرانی، مانند مثلهای دیگر اقوام بر غنای فرهنگ عامه و ادب شفاهی ایران افزودهاند. اشتراک ساختاری، مفهومی و کاربردی مثلهای ادب شفاهی در زبان لکی و فارسی نشانۀ داد و ستد فرهنگی این زبانهاست که نشان میدهد، زبان لکی و فارسی از دیرباز تعاملی دوطرفه داشتهاند. این جُستار مثلهای زبان لکی را با مثلهای زبان فارسی بر پایۀ رابطۀ تأثیر و تأثر مکتب ادبیات تطبیقی فرانسه در ساحتهای ساختاری، مفهومی و کاربردی با رویکردی توصیفی- تحلیلی کاویده و همانندی و ناهمانندی آنها را تبیین کرده است. دستاورد پژوهش نشان میدهد که مثلهای زبان لکی و فارسی بر اساس همانندی و ناهمانندی در ساحتهای سهگانه در چهار دسته قابلیت دستهبندی دارند که عبارتند از 1. مثلهایی با ساختار، محتوا و کاربرد یکسان؛ 2. مثلهایی با محتوا و کاربردی یکسان و اندک تفاوتی در ساختار؛ 3. مثلهایی با محتوا و کاربردی یکسان و ساختاری کاملاً متفاوت و 4. مثلهایی که ساختار، مفهوم و کاربرد مشترکی با مثلهای زبان فارسی ندارند.
پرونده مقاله
سه دین بزرگ ابراهیمی جزء شریعتشان و قوانین منبعث از آن به میانجی کتب مقدس در اجتماع نفوذ یافته و از سلوک عارفانه ای سخن گفته و به پاداش و سزای اخروی در پی تزکیۀ نفس، نیل به حقیقت الهی و وصال او پرداخته اند. به این اعتبار، تصوف و عرفان پیش از شکل گیری گونۀ اسلامی اش د چکیده کامل
سه دین بزرگ ابراهیمی جزء شریعتشان و قوانین منبعث از آن به میانجی کتب مقدس در اجتماع نفوذ یافته و از سلوک عارفانه ای سخن گفته و به پاداش و سزای اخروی در پی تزکیۀ نفس، نیل به حقیقت الهی و وصال او پرداخته اند. به این اعتبار، تصوف و عرفان پیش از شکل گیری گونۀ اسلامی اش در دین یهود و مسیحیت نیز پیشینه ای قابلتأمل دارد.؛ از مهمترین موارد مشترک در هر سه رویکرد عرفانی، مفهوم کرامت است. با این حال مطالعۀ خاستگاه شناسانه و هم چنین پدیدارشناختی کرامات عرفانی در هر سه دین ابراهیمی نشان می دهد که تا چه اندازه این رویدادها با اسطوره در تناظر بوده اند. جستار حاضر با روش تطبیقی و رویکرد توصیفی-تحلیلی می کوشد با مطالعۀ شکل گیری تاریخی مفهوم کرامات و بررسی مهمترین اسطوره های دینی، رابطۀ برخی از این رویدادها را با آنچه در اندیشۀ اسطوره شناسان بزرگ واقعیت اسطوره ای خوانده شده، آشکار ساخته و شناسایی کند. نتایج تحقیق نشان می دهد که کرامت در عرفان یهودی در عین حال که با جادو پیوند می خورد، الگوهای اسطوره ای مصر باستان را دنبال می کند؛ حال آن که این امر در عرفان مسیحی بر اساس نوعی مشاهده به دست می آید و منبع اصلی کرامات خود مسیح است. در عرفان اسلامی کرامات همپای معجزه است که بهجای رسول، در اینجا به ولی یا عارف الهی تعلق دارد و نتیجۀ تزکیۀ نفس است؛ اما نتیجه ای طبعی و بعضاً قهری است و از این رو دارای فضیلتی در مقام ابزار یا هدف نیست.
پرونده مقاله
شاعران و نویسندگان کهن همواره از حکایت برای گسترش اندیشههای خود استفاده میکردند. عنصری بلخی شاعر قرن چهارم هجری، داستان عاشقانۀ وامق و عذرا را به شعر درآورده است. در این مقاله، برای دریافت شیوۀ شاعری عنصری در وامق و عذرا و تحلیل این حکایت، از روش ساختارگرایی تودوروف ب چکیده کامل
شاعران و نویسندگان کهن همواره از حکایت برای گسترش اندیشههای خود استفاده میکردند. عنصری بلخی شاعر قرن چهارم هجری، داستان عاشقانۀ وامق و عذرا را به شعر درآورده است. در این مقاله، برای دریافت شیوۀ شاعری عنصری در وامق و عذرا و تحلیل این حکایت، از روش ساختارگرایی تودوروف بهره برده شده است. یکی از عمدهترین اجزای نقد یک داستان در الگوی روایتی تودوروف، پیرفتهای آن و یکی از کارکردیترین عوامل مؤثّرْ انسجام نظاممندی این شبکه است. مسئلة بنیادی این پژوهش بررسی و تحلیل میزان و چگونگی کاربست عنصر پیرفت در ساختار این حکایت است. در این راستا بازشناسی اجمالی الگوی روایتی تودوروف با تکیه بر شناخت پیرفت و همچنین تحلیل و بررسی این عنصر مؤثّر در طرح منظومۀ وامق و عذرا بدنة اصلی مقاله را تشکیل میدهد. روش کار در این پژوهش خوانش این حکایت و تحلیل ساختاری طرح آنها بر مبنای الگوی یادشده است. نتایج کلی بهدستآمده نشان میدهند بر مبنای کنشها، گزارهها و خطّ سیر منطقی حوادث، پیرنگ و شبکة پیرفتها در این حکایت بهطور ساده و متناسب با شخصیت حکایات طراحی شده است و با توجه به ساختار سادۀ این روایت قدیمی، میتوان چنین تعریف ثابتی را برای گونۀ کلاسیک برشمرد که گزاره های تکراری در آن زیاد است، بسیار کم پیش میآید که در پی رفت هایش ساختارشکنی رخ دهد و علیتِ متن آن به سوی روایات اسطورهای (علیت آشکار) گرایش دارد.
پرونده مقاله