داستان رستم و اسفندیار، یکی از زیباترین و جذابترین داستانهای شاهنامه فردوسی است. مکبث نیز نمایشنامه‌ای است معروف از شکسپیر. این دو اثر ادبی، از جهاتی دارای وجوه اشتراک هستند. مقاله‌ی حاضر، تلاشی است برای بررسی وجوه اشتراک داستانهای رستم و اسفندیار و مکبث، با ت چکیده کامل
داستان رستم و اسفندیار، یکی از زیباترین و جذابترین داستانهای شاهنامه فردوسی است. مکبث نیز نمایشنامه‌ای است معروف از شکسپیر. این دو اثر ادبی، از جهاتی دارای وجوه اشتراک هستند. مقاله‌ی حاضر، تلاشی است برای بررسی وجوه اشتراک داستانهای رستم و اسفندیار و مکبث، با تکیه بر سیر روایت، رخدادها و شخصیتهای این دو اثر.
پرونده مقاله
آنچه اسفندیار را در نخستین روز نبرد بر رستم غلبه میدهد نه زور بازو، که نیروی ماورایی رویینتنی است؛ موهبتی که از سوی اهورامزدا، قویترین ایزد آیین زرتشتی به او عطا شده است و رستم برای غلبه بر آن، ناچار است ایزدان و نیروهای ماورایی کوچکتر را به یاری بخواند تا مجموع این چکیده کامل
آنچه اسفندیار را در نخستین روز نبرد بر رستم غلبه میدهد نه زور بازو، که نیروی ماورایی رویینتنی است؛ موهبتی که از سوی اهورامزدا، قویترین ایزد آیین زرتشتی به او عطا شده است و رستم برای غلبه بر آن، ناچار است ایزدان و نیروهای ماورایی کوچکتر را به یاری بخواند تا مجموع این نیروها، بر نیروی رویینتنی اسفندیار غلبه کند. چون در حماسههای ملی ایران ایزدان حضور مستقیم ندارند، ناگزیر باید به نشانهها و شواهد جنبی توجه شود. در شاهنامه، نشانههای متنی متعددی دال بر حضور گستردۀ نیروهای ماورایی، اعم از ایزد، دیو، پری و ... وجود دارد که رستم از آنها یاری میخواهد و سبب میشود نیروی ماورایی رستم بر نیروی ماورایی رویینتنی اسفندیار غلبه کند و او را از پای درآورد. در این مقاله شواهد متنی و بین متنی حضور این نیروهای ماورایی و یاریخواهی رستم از این نیروها توصیف و تحلیل شدهاند؛ و حاصل تحلیل، دریافت و تأیید این نکته است که مجموعهای از نیروهای ماوراءالطبیعی در نبرد انجامین به یاری رستم آمدهاند و این امر سبب تعادل در نیروهای ماوراءالطبیعی دو طرف، و پیروزی رستم بر اسفندیار گردیده است. این پژوهش، از دستۀ پژوهشهای کیفی است و بر اساس تحلیل متن صورت گرفته است.
پرونده مقاله
علم روانشناسی و شاخههایش ابزاری است که میتوان با کمک آن بسیاری از رفتارهای انسان امروزی یا انسان در بستر تاریخ را بررسی کرد. با استمداد از این علم میتوان به زوایای پیچیدة ذهن شخصیتهای داستانی پی برد و دربارة روانشناسی فردی آنها به طرح نظریه پرداخت. مقالة حاضر سعی چکیده کامل
علم روانشناسی و شاخههایش ابزاری است که میتوان با کمک آن بسیاری از رفتارهای انسان امروزی یا انسان در بستر تاریخ را بررسی کرد. با استمداد از این علم میتوان به زوایای پیچیدة ذهن شخصیتهای داستانی پی برد و دربارة روانشناسی فردی آنها به طرح نظریه پرداخت. مقالة حاضر سعی دارد با کمک تحلیل روانشناسی، ظاهر و ژرفای روان دو پهلوان نامی شاهنامه (رستم و اسفندیار) را به صورت توصیفی و تحلیلی گزارش کند. هر دو پهلوان، اسطوره قهرمانی هستند که برای ستیز با طبیعت و عوامل مختلف آن به کارکردهای خارقالعاده مجهز میشوند. آدلر بر آن است ساخت و پرداخت این اسطوره قهرمانها را میتوان جبران نوعی حقارت بشر در مقابل جبر طبیعت و محیط دانست و عبور هر دو پهلوان از موانع دشوار محیطی و طبیعی را نیز به این مسئله مربوط کرد. رادن در تحول اسطورة قهرمان، 4 دوره را از هم متمایز میکند. طبق تحقیق او اسطورة رستم و اسفندیار را میتوان تحول دورة دوقلوها نامید. بحث دیگر مربوط به اسطوره قهرمان اسفندیار و پایان غمبار اوست که به عقدة کمبود محبت اسفندیار مربوط میشود. با استناد به شاهنامه این مطلب اثبات شده است که بیبهرگی از محبت پدر و خویشاوندان اسفندیار او را به ورطة نیستی میکشاند.
پرونده مقاله
داستان رستم و اسفندیار نشاندهندة تعارضِ درونی در ساختار قدرت رسمی و چگونگی شکلگیری مقاومت در برابر گفتمان غالب قدرت است. این تعارض و درگیری در داستان با شگردهای روایت، گفتوگو و مکالمه وبرخی ساختهای بلاغی مطرح میشود. در این مقاله به بررسی و تحلیل مکالمه وگفتوگو به چکیده کامل
داستان رستم و اسفندیار نشاندهندة تعارضِ درونی در ساختار قدرت رسمی و چگونگی شکلگیری مقاومت در برابر گفتمان غالب قدرت است. این تعارض و درگیری در داستان با شگردهای روایت، گفتوگو و مکالمه وبرخی ساختهای بلاغی مطرح میشود. در این مقاله به بررسی و تحلیل مکالمه وگفتوگو به مثابة بخشی از تحلیل انتقادی گفتمان پرداختهایم و از برخی مؤلفههای کاربردشناسی زبان نیز در تحلیلِ گفتوگوهای دو شخصیت اصلی داستان یعنی رستم واسفندیار بهره بردهایم. این بررسی نشان میدهد که مناسبات روابط قدرت در دربار و نهادهای سیاسی ایران، زبان و ساختار داستان رستم و اسفندیار را از بار ایدئولوژیک سرشار و بلاغت گفتمانی قدرت را بر آن حاکم کرده است. اسفندیار نمایندۀ قدرت دینی و سیاسی و رستم نمایندۀ قدرت پهلوانی و ملی است که علیرغم میل باطنی درگیر نبردی ناخواسته و تنبهتن میشوند. گفتمان قدرت باعث عملکرد زبان در بافت خاص و شیوه بلاغی ویژهای شده است که وقتی از صافی ذهن حماسهپرداز فردوسی گذشته است باعث ایجاد دستگاه گفتمانی جدید با هویت تازهای شده است.
پرونده مقاله
چکیده یکی از مهمترین علل تأثیرگذاری داستان رستم و اسفندیار، شیوۀ تقابل دو شخصیت اصلی است. برخلاف اکثر نبردهای رُخداده در شاهنامه، رستم و اسفندیار تا پیش از جدال با یکدیگر همواره در یک جبهه قرار داشتند. بنابراین به نظر میرسد دیگر نه با خیر و شرّ متعارف روبهروییم و ن چکیده کامل
چکیده یکی از مهمترین علل تأثیرگذاری داستان رستم و اسفندیار، شیوۀ تقابل دو شخصیت اصلی است. برخلاف اکثر نبردهای رُخداده در شاهنامه، رستم و اسفندیار تا پیش از جدال با یکدیگر همواره در یک جبهه قرار داشتند. بنابراین به نظر میرسد دیگر نه با خیر و شرّ متعارف روبهروییم و نه با سوءتفاهمی از آن دست که در داستان رستم و سهراب اتفاق افتاد. به همین دلیل، ویژگیهایی که این دو شخصیت را رودرروی هم قرار داده، از اهمیتی ویژه برخوردار میشود بهطوریکه تحلیل تفاوتهای بنیادینِ دو شخصیتِ رستم و اسفندیار، یکی از راههای کشف علل تأثیرگذاری این داستان به شمار میرود. برای رسیدن به این هدف، پیش از هر چیز نیاز است که با پیدا کردن معیاری مناسب، راهی برای طبقهبندیِ ویژگیهای رفتاریِ دو شخصیت اصلیِ این داستان به دست بیاوریم. در پژوهشِ پیشِ رو، کوشش شده تا بر اساس آرایی که مارتین هایدگر در مورد ریشههای شکلگیری زندگی اصیل و تفاوتهای آن با زندگی غیر اصیل مطرح کرده، تفاوتهای بنیادینِ دو شخصیتِ اصلی داستان رستم و اسفندیار بررسی شده و نقش این تفاوتها در مسیر حرکت داستان و به سرانجام رساندنِ آن موردتوجه قرار گیرد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که تحلیل شخصیتپردازی در داستانِ رستم و اسفندیار بر اساس نظریۀ هایدگر، نهتنها میتواند ما را به درکی روشنتر از ریشههای اختلاف میان این دو شخصیت برساند؛ بلکه برخی از رفتارهای بهظاهر متعارضِ اسفندیار را هم توجیه کند.
پرونده مقاله
چکیده تحلیل رفتار متقابل (بهاختصار TA)، یکی از نظریههای مطرح در روان شناسی نوین است که به موضوع ساماندهی رفتار در ارتباطات انسانی میپردازد. کاربرد این نظریه در تحلیل داستانها میتواند راه کاری علمی و مؤثر برای بهرهگیری از آثار گرانسنگ ادبی باشد. از آنجاکه داستا چکیده کامل
چکیده تحلیل رفتار متقابل (بهاختصار TA)، یکی از نظریههای مطرح در روان شناسی نوین است که به موضوع ساماندهی رفتار در ارتباطات انسانی میپردازد. کاربرد این نظریه در تحلیل داستانها میتواند راه کاری علمی و مؤثر برای بهرهگیری از آثار گرانسنگ ادبی باشد. از آنجاکه داستانهای شاهنامه مضامین و موقعیتهای مربوط به روابط انسانی را بهخوبی انعکاس داده است، جای آن دارد که از منظر این نظریه نیز به آن نگریسته شود. در این پژوهش، داستان رستم و اسفندیار از شاهنامۀ فردوسی در چارچوب روش توصیفی-تحلیلی و با سود جستن از رویکرد TA مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که دلیل شکستِ روابط و شکلگیری پایان غمانگیز در این ماجرا، وجود آسیبِ آلودگی در ساختار روانی اسفندیار و نیز مهارها و سوقدهندههای موجود در پیشنویس زندگی او بوده است که عدم استقلال و ضعف در تصمیمگیری وی و نهایتاً پایان تراژیک داستان را در پی داشته است.
پرونده مقاله
تعلیق، کیفیتی است که نویسنده برای واقعیتی که در شرفِ تکوین است، در داستانِ خود میآفریند و خواننده را مشتاق و کنجکاو به ادامة داستان میکند؛ ازینرو، هر حالتی، اَعم از کشمکشهای داستانی، پیچیدگی، ابهام و ... که خواننده را به داستان، اشخاصِ داستان، سرنوشتِ آنان و روندِ م چکیده کامل
تعلیق، کیفیتی است که نویسنده برای واقعیتی که در شرفِ تکوین است، در داستانِ خود میآفریند و خواننده را مشتاق و کنجکاو به ادامة داستان میکند؛ ازینرو، هر حالتی، اَعم از کشمکشهای داستانی، پیچیدگی، ابهام و ... که خواننده را به داستان، اشخاصِ داستان، سرنوشتِ آنان و روندِ ماجرا، حساس کند، در حوزة تعلیق قرار میگیرد. این امر، نه تنها از کسل شدن و بیحوصلگیِ خواننده میکاهد؛ بلکه، سببِ پویایی و تحرّکِ بیشترِ روایت نیز میگردد. یکی از داستانهایی که عنصرِ تعلیق، نقشِ مؤثری در سیرِ خطّی و طولی آن داشته است، نبردِ رستم و اسفندیار در شاهنامه است. در این داستانِ طولانی، عواملِ متعددی، سببسازِ تعلیق شدهاند که هر کدام به نحوی، به پویاییِ داستان، کمک کردهاند. در بررسیِ صورت گرفته، براعتِ استهلال، پیشبینیهای رخ داده، کشمکشهای درونیِ شخصیتها، بازگشتهای روایی، جزئینگری در توصیفات، طولانی شدنِ گفتگوها و انواعِ آن(تکگوییِ درونی و حدیثِ نفسگویی و ...)، انواعِ تداعیهای لفظی و معنوی(شیوة داستان در داستان، و ...)، همگی، از جملة ترفندهای تعلیق، در این داستان بودهاند که از سویی، سببِ تداومِ داستان و به تعویق انداختنِ پایانِ داستان شدهاند و از سوی دیگر، اشتیاقِ خواننده را، برای درکِ چگونگیِ این روند، افزایش دادهاند. در پژوهشِ پیشِ رو، پس از آشنایی با مفهومِ تعلیق و ویژگیهای آن، به عناصر و شیوههایی که نقشِ مؤثری در ایجاد تعلیق در داستان رستم و اسفندیار داشتهاند، پرداخته شده است.
پرونده مقاله
چکیده داستان فصل مشترک میان ادبیات و بسیاری از هنرهاست. هنرهایی چون تئاتر، سینما و حتی نقاشی و موسیقی؛ اما داستان برای تبدیلشدن به فیلم نامه باید دارای ویژگی هایی باشد که ابتدایی ترین آن تصویری بودن داستان ادبی مورد نظر است؛ زیرا تصویر برآمده از وصف شاعر یا نویسنده جان چکیده کامل
چکیده داستان فصل مشترک میان ادبیات و بسیاری از هنرهاست. هنرهایی چون تئاتر، سینما و حتی نقاشی و موسیقی؛ اما داستان برای تبدیلشدن به فیلم نامه باید دارای ویژگی هایی باشد که ابتدایی ترین آن تصویری بودن داستان ادبی مورد نظر است؛ زیرا تصویر برآمده از وصف شاعر یا نویسنده جان دار ترین عنصری است که بیننده را به درک موقعیت مکانی و زمانی می رساند. ازاینرو در مقالة حاضر با گزینش روش توصیفی- تحلیلی سعی شده است بـا تمـرکز بر عناصر تصویر و داستان که از مهم ترین عوامل ساختاری در شکل گیریِ فیلم نامه است، از آمادگی و قابلیت داستان های شاهنامه در برگردان به قالب فیلم نامة داستانی سخن گفته شود. بدین منظور با تعریف کلیاتی چون تصویر (اعم از حماسی و سینمایی)، داستان و فیلم نامه بحث را آغاز کرده و در ادامه با طبقه بندی و شرح ساختار داستانی فیلم نامه که بیش تر مبتنی بر عناصر تصویری و داستانی چون صحنه، شخصیت، پیرنگ، مضمون، و گفتوگو است، بحث را پی گرفته و در این میان با نشان دادن نمونه هایی از داستان رستم و اسفندیار شاهنامه و تطبیق ساختار داستانیِ آن با ساختار فیلم نامه و آوردن نمونه هایی از تصویرسازی در این داستان، پژوهش به سرانجام می رسد. نتیجة حاصل از پژوهش نشان می دهد شاهنامۀ فردوسی و به طور اخص داستان رستم و اسفندیار به دلیل توصیفات فردوسی که بر مبنای ویژگیهای حماسه سروده شده است توانایی هم راهی با رسانة سینما را دارد. ازاینرو شاهنامه برای تبدیل به فیلم نامة سینمایی ممکن است از منظر تصویر، صحنهپردازی و شخصیت پردازی مورد بررسی قرار بگیرد.
پرونده مقاله
در داستان رستم و اسفندیار شاهد نبرد دو پهلوان نامی هستیم که یکی بر این باور است که نبیند مرا زنده با بند کس و دیگری به صراحت می گوید نباشد ز بند شهنشاه ننگ. آن چه فرجامِ ناگزیرِ داستان را به نبرد این دو پهلوان می کشاند، تفاوت نگاه آن دو به نهاد شاهی و نهاد پهلوانی است چکیده کامل
در داستان رستم و اسفندیار شاهد نبرد دو پهلوان نامی هستیم که یکی بر این باور است که نبیند مرا زنده با بند کس و دیگری به صراحت می گوید نباشد ز بند شهنشاه ننگ. آن چه فرجامِ ناگزیرِ داستان را به نبرد این دو پهلوان می کشاند، تفاوت نگاه آن دو به نهاد شاهی و نهاد پهلوانی است که یکی برخاسته از سنت ایران پیش زرتشتی و دیگری برگرفته از اصلاحات زرتشت است. در این مقاله با روش ساختارگرایی جای‎گاه نهاد پهلوانی و مناسبات آن با نهاد شاهی در دو سنت پیش لهراسپی و لهراسپی-گشتاسپی بررسی می شود. از ویژگی های مهم نهاد پهلوانی در سنت پیشلهراسپی وجود خاندان نیرم به عنوان نمایندۀ گوهر پهلوانی، اعتبار اقناع کنندۀ هویت پهلوانی، استقلال و آزادی پهلوان، وساطت میان شاه و مردم، نظارت بر دادورزی نهاد شاهی و محدودکردن قدرت شاه را می توان برشمرد. در سنت لهراسپی-گشتاسپی پهلوان متعلق به خاندان شاهی است، هویت معتبری ندارد و دستبسته و مطیع مطلق فرامین است و نقشی جز جنگیدن زیر درفش شاه ندارد. در مقابل این نهاد، نهاد شاهی اقتداری نامحدود دارد و هیچ نهادی برای نظارت بر عملکرد شاه و تحدید آزمندی های او تعریف نشده است. به نظر می رسد سنت لهراسپی-گشتاسپی محصول اصلاحاتی است که شخص زرتشت یا موبدان به نام زرتشت انجام داده اند.
پرونده مقاله
تحلیل ساختاری آثار ادبی به دلیل بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی حاکم بر آنها، به درک و دریافت شایستهتر آثار ادبی منجر میشود و با کمک نتایج حاصل از این تحلیلها میتوان به شگردهای خلق آثار مختلف دست یافت و الگوهای مناسب تحلیل هر اثر را کشف کرد. یکی از روشهای تحلیل چکیده کامل
تحلیل ساختاری آثار ادبی به دلیل بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی حاکم بر آنها، به درک و دریافت شایستهتر آثار ادبی منجر میشود و با کمک نتایج حاصل از این تحلیلها میتوان به شگردهای خلق آثار مختلف دست یافت و الگوهای مناسب تحلیل هر اثر را کشف کرد. یکی از روشهای تحلیل ساختاری آثار ادبی، الگوی روایی آلژیرداس گریماس است. کاربرد فرایندها و الگوهای روایتشناسی و نشانه – معناشناسی گریماس در شناسایی ساختار کلی روایت و همچنین تحلیل متون منثور و منظوم فارسی امری ضروری به نظر میرسد و میتوان در متون مختلف با نگاهی نقادانه در پی اثبات یا رد این الگوها در جریان تولید معنا نتایج قابل ملاحظهای ارائه داد. بسیاری از داستانهای شاهنامه بر اساس نظریۀ گریماس بررسی شدهاند. شماری از این داستانها، در برگیرندۀ جلوههای جادو و جادوگری هستند و در این زمینه نیز مطالعات فراوانی صورتگرفته؛ اما تا کنون پژوهشی در خصوص دستور زبان روایت جادو و جادوگری در شاهنامه انجام نشده. هدف از این پژوهش، بررسی ساختار طرح و تحلیل الگوهای کنشی و شناخت سازوکارها و عناصر شکلگیری تولید معنا در روایت جادو و جادوگری در داستان رستم و اسفندیار و بررسی چگونگی تأثیر جادو بر ساختارهای این روایت است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد آنجا که پای کنشگران غیرانسانی (جادویی) به داستانهای شاهنامه باز میشود، این کنشگرها نقشی اصلی در شکلگیری و پیشبرد روایت ایفا میکنند و کنشگران انسانی را به حاشیه میرانند و در حقیقت یک دستورزبان ویژه برای آثار حاوی جادو، خلق میکنند. کشف و شناخت این دستورزبان خاص و ویژگیهای منحصر به فرد سبک نویسنده، میتواند محققین را یاری کند تا بتوانند سره یا ناسره بودن برخی از آنچه به صاحب اثر نسبت داده شدهاست را ثابت کنند
پرونده مقاله
بر پایۀ فرایند نوبتگیری که یکی از حوزههای مطالعاتی سبکشناسی کاربردگراست، کیفیّت آغاز مکالمهها، کمیّت و تعداد نوبتهای دو سوی مکالمه، زمان و طول نوبت هر فرد، جهتدهی موضوع گفتوگو از طرف شرکت کنندگان در مکالمه و در عینِ حال تأثیر هر یک از موارد یادشده در میزان چیرگی چکیده کامل
بر پایۀ فرایند نوبتگیری که یکی از حوزههای مطالعاتی سبکشناسی کاربردگراست، کیفیّت آغاز مکالمهها، کمیّت و تعداد نوبتهای دو سوی مکالمه، زمان و طول نوبت هر فرد، جهتدهی موضوع گفتوگو از طرف شرکت کنندگان در مکالمه و در عینِ حال تأثیر هر یک از موارد یادشده در میزان چیرگی و قدرت افراد در تنظیم موضوع صحبت و غیره بررسی میشود. هدف کلّی در این مقاله، مطالعۀ کنشهای گفتاری براساس نظام نوبتگیری و خطاب در رزم نامۀ رستم و اسفندیار است. از نتایج پژوهش چنین برمیآید که کنش و واکنشهای نوبتگیری در این روایت حماسی با ادبیات تحلیلی مکالمه انطباق دارد. بنظر میرسد افزون بر تأثیر راوی در نحوۀ پیش بُرد داستان، شخصیّت قدرت مند و غالب این دو چهرۀ حماسی در ارزیابی و پیشبینی پایان اثر نقشی جالبِ توجّه دارد. در گفتوگوها، ترتیب نوبت و نوع خطابها از سوی هر یک از این دو، متأثّر از جنبههای موقعیّت شاهی و پهلوانی است، چنان که راوی نیز غالباً با توجّه به این وجوه، خطابهایی را که نشاندهندۀ قدرت جسمی است برای رستم و آن چه بر قدرتِ معنوی و فرّۀ ایزدی دلالت دارد، برای اسفندیار برمیگزیند.
پرونده مقاله
سکوی نشر دانش
سند یا سکوی نشر دانش ،سامانه ای جهت مدیریت حوزه علمی و پژوهشی نشریات دانشگاه آزاد می باشد