امروزه یکی از چالش های جدی در حوزه مسائل نظری، تدوین چارچوبی تئوریک برایفهم فضای مجازی است . چارچوبی که بتواند مبانی تکوین فضای مجازی، عناصر موجدفرآیندهای موجود در فضای مجازی و کار ویژه های توسعه و گسترش فضای سایبر را برایهمگان درک پذیر سازد . آنچه مسلم است در این شرایط چکیده کامل
امروزه یکی از چالش های جدی در حوزه مسائل نظری، تدوین چارچوبی تئوریک برایفهم فضای مجازی است . چارچوبی که بتواند مبانی تکوین فضای مجازی، عناصر موجدفرآیندهای موجود در فضای مجازی و کار ویژه های توسعه و گسترش فضای سایبر را برایهمگان درک پذیر سازد . آنچه مسلم است در این شرایط جدید، نسبت عینیت و ذهنیت در حالتحول است و بیناذهنیتی در حال باز تولید است که در سپهر اندیشگی گذشته قابل فروکاست وتأویل نیست. این جستار در تلاش است تا با بهرهگیری از رویکرد پدیدارشناسی با تأکید بررویکرد هایدگر به فهمی از تحولات حوزه سایبر دست بیازد.
پرونده مقاله
عدم موفقیت بسیاری از پروژههای عمرانی و تصمیمات از نوع حکمرانی ناشی از عدم فهم مقیاس در طراحی و برنامه ریزی میباشد. قیاس شاخصهای فعال در محیط و فهم میزان تاثیرگذاری آنها مقیاس را بهدست میدهد؛ در عرصه معماری و حکمرانی شهری "مقیاس" کمیتها وکیفیتهای مختلف و ناهمسان چکیده کامل
عدم موفقیت بسیاری از پروژههای عمرانی و تصمیمات از نوع حکمرانی ناشی از عدم فهم مقیاس در طراحی و برنامه ریزی میباشد. قیاس شاخصهای فعال در محیط و فهم میزان تاثیرگذاری آنها مقیاس را بهدست میدهد؛ در عرصه معماری و حکمرانی شهری "مقیاس" کمیتها وکیفیتهای مختلف و ناهمسان را شامل میشودکه احصا و فهم آنها بسیار مشکل و این سوال مطرح میشود: ادراک گستره قیاسهای کمیوکیفی محیط طراحی که بازتاب آنها مقیاس پروژه را آشکار میکند برای یک طراح چگونه فهم میآید، بهگونهای که طراح بر برد، نفوذ وکارایی خط خود، در طول عملیات طراحی مسلط باشد؟ عمدتا خطای مقیاس در طی انتقال ادراکی در فاصله مابین تصویر ذهنی طراح و یا طرح او بر روی کاغذ تا ابعاد واقعی بنا در محیط بیرون اتفاق میافتد؛ در واقع طراح ( معمار، شهرساز، سیاستگذار) با تصمیم خودکه به سادگی آن را روی کاغذ ترسیم مینماید، در محیط خارجی در حال دخل و تصرف و ایجاد تغییرات غیر قابل برگشت است و میتواند محیط و ویژگیهایش را تخریب یا تقویت نماید. این موضوع نیازمند یک مطالعه فلسفی است درخصوص اینکه رابطه فهم محدود انسان، چگونه با جهان نامحدود بیرون به طور صحیح برقرار میشود. مقاله حاضر تفکر سوبژکتویسم را برای ادراک محیط ناقص میداند و در مقابل بهکارگیری روش هرمنوتیک در فهم را به عنوان طریق ادراک محیط و مقیاس معرفی مینماید. روش این تحقیق کیفی و از منظر هدف کاربردی است و سعی دارد با فراهم آوردن گفتمان هرمنوتیک و مقیاس به شیوه استدلال منطقی نتایج خود را بیان نماید.
پرونده مقاله
حریم، از اساسیترین مفاهیم پرتکرار در پارادایم معماری است که تا به امروز تعریفی ریشهای و فلسفی از آن ارائه نشده است. دشوارۀ تعریف حریم، از وابستگی آن به مفاهیم انتزاعیتری چون فرهنگ و جهانبینی نشأت میگیرد و فراوانی تعداد و تنوع المانهای فرهنگی، تبیین آن را به مراتب چکیده کامل
حریم، از اساسیترین مفاهیم پرتکرار در پارادایم معماری است که تا به امروز تعریفی ریشهای و فلسفی از آن ارائه نشده است. دشوارۀ تعریف حریم، از وابستگی آن به مفاهیم انتزاعیتری چون فرهنگ و جهانبینی نشأت میگیرد و فراوانی تعداد و تنوع المانهای فرهنگی، تبیین آن را به مراتب دشوارتر خواهدکرد. پدیدارشناسی به عنوان یک شاخۀ فلسفی، ازآنجاکه سعی در حذف فاکتورهای وابسته و دسترسی به جوهرۀ مفاهیم دارد میتواند در این مورد کارآمدترین ابزار فلسفی باشد. با این همه، پرسش اساسیتری مطرح میشود: حال که پدیدارشناسی خود ماحصل فرهنگ و تفکر غربی است؛ آیا میتوان آن را در تعریف مفهوم حریم در ایران به کاربست؟ یا به تعبیری آیا زبان هستیشناسانۀ ایرانیان متفاوت از زبان هستیشناسانۀ غرب است؟ هدف این پژوهش ضمن پاسخ به پرسشهای بالا، یافتن تفاوتها و نسبتهای اندیشۀ هستیشناسانۀ غرب و ایران در پدیدارشناسی حریم است. این پژوهش تلاش دارد تا با رویکرد کیفی ابتدا، ادبیات موضوعی اندیشۀ هستیشناسانه غرب و پهنۀ فرهنگی ایران را مورد بررسی قراردهد و سپس به شیوۀ تحلیلی-تفسیری، به مقایسه پدیدارشناسی مفهوم حریم در این دو پارادایم بپردازد. در پدیدارشناسی هایدگری، دازاین به عنوان ابرانسان، فضا را با اگزیستانس خود مکانمند میکند. ابزار دازاین جهت مکانبخشی، جهتگیری او به جهان در دو عامل تقرّب و دوری کردن است. لذا برای دازاین، حریم نه متأثر از فاصله و اندازه؛ که از التفات و توجه او به فضا و چیزهاست. از آن سو، رند نظرباز در مقابل دازاین، به عنوان الگوی کامل انسانی در سنت تأویلی شاعرانه و اندیشۀ هستیشناسانۀ پهنۀ فرهنگی ایران حضور دارد. ماهیت مکان در نظر رندِ نظرباز، منبعث از اسطورۀ آفرینش و دوگانۀ درون و بیرون است. ماهیتی که بازتاباننده خاطرۀ ازلی باشد و از همینرو، ریشهایترین عنصر ادراک حریم، توجه به درونِ خویشتن خویش است.
پرونده مقاله
مدرسه با وجود آنکه از جمله دستاوردهای مهم بشر بهشمار میآید و ظرفیتهای قابل توجهی بهمنظور پرورش و تربیت جوامع دارد، اما بهواسطه رفتارها و ساختارهای نامناسبی که بر آن تحمیل شدهاست، نهتنها امکان نقشآفرینی کامل خود را از دستداده، که در نگاه بدبینانه گروهی از اندیش چکیده کامل
مدرسه با وجود آنکه از جمله دستاوردهای مهم بشر بهشمار میآید و ظرفیتهای قابل توجهی بهمنظور پرورش و تربیت جوامع دارد، اما بهواسطه رفتارها و ساختارهای نامناسبی که بر آن تحمیل شدهاست، نهتنها امکان نقشآفرینی کامل خود را از دستداده، که در نگاه بدبینانه گروهی از اندیشمندان، نهادی کماثر و یا گاه بیاثر معرفی شدهاست. بهنظر میرسد اصلیترین دلیل چنین تلقیهایی عدم فهم صحیح از پدیدار مدرسه باشد. چنانچه مدرسه را نهادی اجتماعی تعریف نماییم، و نه نهادی علمی، آنگاه است که ضمن تغییر ساختار حاکم بر مدارس، از موهبت تربیت مدرسهای بهرهمند خواهیمشد. برخلاف آنچه امثال ایوان ایلیچ گفتهاند، این جامعه نیست که باید مدرسه زدوده شود، بلکه مدرسهزدایی از خود مدرسه است که میتواند ظرفیتهای حقیقی مدرسه را فعلیت ببخشد. این مهم از رهگذار پدیدارشناسانه و مبتنی بر پدیدارشناسی هایدگر قابل رخدادن خواهد بود. از نظر هایدگر مدرسه میبایست عرصهی مجال باشد، عرصهای که مدرسه و معلم به-واسطه ایجاد مجال یادگیری و سخن گفتن برای شاگردان، مهمترین نقش را به منظور اصالت بخشی به زیست آنان ایفا میکنند.
پرونده مقاله
The significance of “being” has been an essential topic for theory. One of the main logicians of the 20th century Martin Heidegger (1889-1976), looks at this inquiry fundamentally in his Being and Time (1927). Heidegger applies what he calls phenomenological چکیده کامل
The significance of “being” has been an essential topic for theory. One of the main logicians of the 20th century Martin Heidegger (1889-1976), looks at this inquiry fundamentally in his Being and Time (1927). Heidegger applies what he calls phenomenological metaphysics as the methodological way to deal with the subject of being by which he examines Dasein as the site for the comprehension of being. As per Heidegger in Being and Time Dasein, individuals should make accessible the appropriate ground for the subject of being. This research study examined the medium of Dasein in George R. R. Throughout the story, and the characters confirmed their existence in the society, which is associated with power relations and death. Death is manifested metaphorically in each stage of life to depict their Dasein through their actions. Consequently, the researchers investigated Martin’s A Song of Ice and Fire and sows how death attempts to take over while the characters try for survival.
پرونده مقاله
در تحقیق پیش رو با اتکا به روش توصیفی - تحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم که آیا پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر از زیرساخت معرفت شناختی برخوردار است؟ به نظر میرسد اساس پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر مبتنی بر فهم دازاین از واقعیت حیات دینی و حصول آگاهی به ذات حیات دین چکیده کامل
در تحقیق پیش رو با اتکا به روش توصیفی - تحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم که آیا پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر از زیرساخت معرفت شناختی برخوردار است؟ به نظر میرسد اساس پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر مبتنی بر فهم دازاین از واقعیت حیات دینی و حصول آگاهی به ذات حیات دینی بر اساس مکانیسم تفهیم دازاین باشد. بررسی نقش وجود اگزیستانسیل انسان(=دازاین) در راهیابی به حقیقت حیات دینی در قالب نگرش پدیدارشناختی هایدگر به حیات دینی، انگیزه اصلی محقق است که ما را با مبنای معرفت شناسانه پدیدارشناسی هایدگر آشنا میکند. بر اساس ارزیابی انجام یافته، دازاین فاعل شناسا در رویارویی با حیات دینی است و معرفتی که از این طریق تولید میشود معرفت یقینی است که متعلَّق آن، ذات حیات دینی از طریق مکانیزم فهم دازاین خواهد بود. دازاین نقش مهمی در رویکرد هایدگر به حیات دینی دارد. دازاین است که با حیات دینی مواجه شده و خود را در پرتو آن به پیش می راند.
پرونده مقاله
دوران تلاش برای دست یافتن به زیستن معنادار از دشوارترین مراحلی است که انسان در طول عمر می گذراند. موقعیت های مرزی (شکست، مرگ، رنج و کشاکش) به طور عادی برای انسان رکود می آورد. انسانهایی که به این مقولات می اندیشند، معمولا با آن دو نوع برخورد دارند. یا جهان را کاملا بیهو چکیده کامل
دوران تلاش برای دست یافتن به زیستن معنادار از دشوارترین مراحلی است که انسان در طول عمر می گذراند. موقعیت های مرزی (شکست، مرگ، رنج و کشاکش) به طور عادی برای انسان رکود می آورد. انسانهایی که به این مقولات می اندیشند، معمولا با آن دو نوع برخورد دارند. یا جهان را کاملا بیهوده دانسته و موقعیت های مرزی را از عواملی می دانند که انسان را نابود می کند و بنابراین سر در گریبان فرو برده و هر کاری را بی ثمر می پندارند یا کسانی هستند که دم غنیمتی پیشه می کنند و عمر می گذرانند. یاسپرس بی آنکه جزء این دو دسته باشد توانسته موقعیت های مرزی را راهی برای رسیدن به هستی اصیل بداند. در این مقاله اندیشه یاسپرس در دستیابی به وجود اصیل در هنگام مواجهه با موقعیت های مرزی بررسی می شود. از آن جایی که مسئله موقعیت مرزی انسان را از پا در می آورد، این مقاله بر آن است نشان دهد از نظر یاسپرس، بودن در این شرایط چگونه می تواند دستاوردی والا چون هستی اصیل داشته باشد. در مرحله اول وجودِ انسان، دازاین فقط هست اما در مواجهه با موقعیت های مرزی و آگاهی نسبت به آنها، مراتب وجودی بالاتری را کسب می کند تا جایی که از زندگی معمولی به هستی اصیل یا اگزیستانس دست می یابد.
پرونده مقاله
چکیده یکی از مهمترین علل تأثیرگذاری داستان رستم و اسفندیار، شیوۀ تقابل دو شخصیت اصلی است. برخلاف اکثر نبردهای رُخداده در شاهنامه، رستم و اسفندیار تا پیش از جدال با یکدیگر همواره در یک جبهه قرار داشتند. بنابراین به نظر میرسد دیگر نه با خیر و شرّ متعارف روبهروییم و ن چکیده کامل
چکیده یکی از مهمترین علل تأثیرگذاری داستان رستم و اسفندیار، شیوۀ تقابل دو شخصیت اصلی است. برخلاف اکثر نبردهای رُخداده در شاهنامه، رستم و اسفندیار تا پیش از جدال با یکدیگر همواره در یک جبهه قرار داشتند. بنابراین به نظر میرسد دیگر نه با خیر و شرّ متعارف روبهروییم و نه با سوءتفاهمی از آن دست که در داستان رستم و سهراب اتفاق افتاد. به همین دلیل، ویژگیهایی که این دو شخصیت را رودرروی هم قرار داده، از اهمیتی ویژه برخوردار میشود بهطوریکه تحلیل تفاوتهای بنیادینِ دو شخصیتِ رستم و اسفندیار، یکی از راههای کشف علل تأثیرگذاری این داستان به شمار میرود. برای رسیدن به این هدف، پیش از هر چیز نیاز است که با پیدا کردن معیاری مناسب، راهی برای طبقهبندیِ ویژگیهای رفتاریِ دو شخصیت اصلیِ این داستان به دست بیاوریم. در پژوهشِ پیشِ رو، کوشش شده تا بر اساس آرایی که مارتین هایدگر در مورد ریشههای شکلگیری زندگی اصیل و تفاوتهای آن با زندگی غیر اصیل مطرح کرده، تفاوتهای بنیادینِ دو شخصیتِ اصلی داستان رستم و اسفندیار بررسی شده و نقش این تفاوتها در مسیر حرکت داستان و به سرانجام رساندنِ آن موردتوجه قرار گیرد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که تحلیل شخصیتپردازی در داستانِ رستم و اسفندیار بر اساس نظریۀ هایدگر، نهتنها میتواند ما را به درکی روشنتر از ریشههای اختلاف میان این دو شخصیت برساند؛ بلکه برخی از رفتارهای بهظاهر متعارضِ اسفندیار را هم توجیه کند.
پرونده مقاله
سکوی نشر دانش
سند یا سکوی نشر دانش ،سامانه ای جهت مدیریت حوزه علمی و پژوهشی نشریات دانشگاه آزاد می باشد