• XML

    isc pubmed crossref medra doaj doaj
  • فهرست مقالات


      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - تحلیل تطبیقی ادراک بدن‌مند نزد ملاصدرا و موریس مرلو-پونتی
        در سپهر اندیشه، چه شرقی و چه غربی، ادراک و اندیشه بیش‌تر بر نفس و عقل محمول بوده و در این میان جسم همواره مورد کم‌لطفی یا غفلت واقع شده است. ملاصدرا با نظریه حرکت جوهری و مرلو‌-پونتی با پدیدارشناسی ادراک هر کدام نقش مهم و تعیین‌کننده‌ای برای بدن‌مندی در فاهمه و ادراک قا چکیده کامل
        در سپهر اندیشه، چه شرقی و چه غربی، ادراک و اندیشه بیش‌تر بر نفس و عقل محمول بوده و در این میان جسم همواره مورد کم‌لطفی یا غفلت واقع شده است. ملاصدرا با نظریه حرکت جوهری و مرلو‌-پونتی با پدیدارشناسی ادراک هر کدام نقش مهم و تعیین‌کننده‌ای برای بدن‌مندی در فاهمه و ادراک قائل شده‌اند. حدوث جسمانی برای صدرا اولین گام در شکل گیری شناخت است (جسمانیة الحدوث) و بعد به واسطه نفس، جسم لطیفه به روحانیة البقاء می رسد، اما برای مرلو‌-پونتی بدن آگاهی یگانه راه ادراک هستی است. مقاله حاضر بر آن است تا با روش تحلیلی توصیفی و با رویکرد تطبیقی آراء علم النفس ملاصدرا و اندیشه موریس مرلو‌-پونتی در رابطه با ادراک بدن‌مند را بررسی کند. برای این منظور، ابتدا آراء صدرا در باب جسمانیة‌ الحدوث نفس مورد بررسی و کاوش قرار گرفته تا از این رهگذر بدن‌مندی مورد مداقّه قرار گیرد، سپس پدیدارشناسی ادراک مرلو-پونتی تشریح می‌شود؛ و در آخر وجوه اشتراک و افتراق این دو فیلسوف به بوته آزمایش گذاشته می‌شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - دیدگاه آدورنو نسبت به هنر و زیبایی‌شناختی معاصر
        آدورنو متفکری متأثر از کانت و هگل، با دیدگاهی انتقادی، زیبایی‌شناسی خود را بنیاد نهاد. در زیبایی شناسی او تاریک‌اندیشی و بدبینی نسبت به هنر مدرن و پسامدرن به صورتی متناقض پدیدار است. مصادیق بدبینی آدورنو یعنی فرهنگ توده، صنعت- فرهنگ و متأثر از آن عقلانی شدن، کالایی شدن، چکیده کامل
        آدورنو متفکری متأثر از کانت و هگل، با دیدگاهی انتقادی، زیبایی‌شناسی خود را بنیاد نهاد. در زیبایی شناسی او تاریک‌اندیشی و بدبینی نسبت به هنر مدرن و پسامدرن به صورتی متناقض پدیدار است. مصادیق بدبینی آدورنو یعنی فرهنگ توده، صنعت- فرهنگ و متأثر از آن عقلانی شدن، کالایی شدن، شیئی شدن، بُت وارگی تا هنر روزگار ما ادامه داشته است که ما با نادیده گرفتن خط فاصل مدرنیسم و پست‌مدرن با آگاهی به چالش ها و گوناگونی ها، آن را در ذیل هنر معاصر تحلیل می کنیم. آدورنو درباره‌ی هنر، ایده‌ی زیبایی شناسی رهایی بخش را در سر می پروراند؛ اما نگاه او به این پدیده سلبی بود. سلطه‌ی سرمایه و سیاست متأثر از توده گرایی در نظر آدورنو سبب شده که هنردر پی فقدان کارکرد اصیل خود، رنجی بر انسان ها تحمیل کند. مسلماً دلیل دفاع آدورنو از هنر آوانگارد بدان دلیل است که این نوع هنر به گمان او به توده ای شدن و به تبع آن اسارت در بند سیاست و سرمایه داری تن نمی دهد. در این مقاله سعی بر این است که به دلایل تاریک اندیشی آدورنو درباره ی هنر معاصر به صورت تحلیلی توصیفی از موضعی انتقادی پرداخته شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - منزلت فقه از منظر معرفت‌شناسی: استلزامات و تبعات
        در مقاله‌ی حاضر بر این امر تأکید می‌شود که فقه از منظر معرفت‌شناسی در شمار تکنولوژی‌هاست، نه علم، و در مقام یک تکنولوژی قدرتمند تأثیرات فراوانی در جوامعی که از آن، بیش یا کم، برای تمشیت امور خود بهره می‌گیرند برجای می‌گذارد. در مقاله کنونی پس از گذری اجمالی در خصوص منزل چکیده کامل
        در مقاله‌ی حاضر بر این امر تأکید می‌شود که فقه از منظر معرفت‌شناسی در شمار تکنولوژی‌هاست، نه علم، و در مقام یک تکنولوژی قدرتمند تأثیرات فراوانی در جوامعی که از آن، بیش یا کم، برای تمشیت امور خود بهره می‌گیرند برجای می‌گذارد. در مقاله کنونی پس از گذری اجمالی در خصوص منزلت فقه در مقام یک تکنولوژی و بررسی برخی ابهامات احتمالی در این زمینه، توجه خود را به برخی از لوازم و تبعات تکنولوژی بودن فقه معطوف می‌سازیم و به بحث درباره تبیین نسبت فقه با سبک زندگی، اخلاق و شناخت خداوند و اهمیت کنترل تکنولوژی‌ها می‌پردازیم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - اتحاد عین و ذهن از دیدگاه صدرالمتألهین و هگل
        هگل بعد از کانت مسأله‌ی شناخت را مهم‌ترین اولویت خود قرار داد و در بحث شناخت از روش دیالکتیک بهره جست؛ او مدت‌ها قبل از این‌که وحدت عین و ذهن در هگل مطرح شود، در اولین کتاب خود پدیدارشناسی روح، به تحلیل درجات و مراتب شناخت پرداخت. در مشرق زمین صدرالمتألهین با بیان اصل و چکیده کامل
        هگل بعد از کانت مسأله‌ی شناخت را مهم‌ترین اولویت خود قرار داد و در بحث شناخت از روش دیالکتیک بهره جست؛ او مدت‌ها قبل از این‌که وحدت عین و ذهن در هگل مطرح شود، در اولین کتاب خود پدیدارشناسی روح، به تحلیل درجات و مراتب شناخت پرداخت. در مشرق زمین صدرالمتألهین با بیان اصل و معقول و تعمیم دادن آن به سایر مراتب معرفت، جدایی میان مدِرک و مدَرک را از میان برداشت و وحدت آن دور اثابت کرد. صدرالمتألهین با تکیه برمبانی اصالت وجود، وحدت وجود، تشکیک وجود، حرکت جوهری، حدوث نفس انسانی، تجرد علم و وجودی بودن علم، توانست به اثبات اصل اتحاد عاقل و معقول برسد. برطبق این اصل، وجود صور اشیاء برای نفس جزئی، موجب فعلیت یافتن قوای نفس و عقول و سرانجام پیوند با عقل فعال می‌شود. هرچند در مقایسه دو فیلسوف احتیاط لازم را باید داشته باشیم ولی وحدت در همه‌ی مراتب شناسایی است که هم در فلسفه‌ی هگل و هم در فلسفه‌ی صدرا دیده می‌شود. در فلسفه هگل و ملاصدرا مفهومِ محوری صیرورت و امکان فهم تدریجی امور بر اساس پدیدارشناسی جنبه فرعی و حاشیه‌ای ندارد، بلکه نموداری از کل نظریه‌های آن‌هاست. البته هگل فقط به بُعد تاریخی و فرهنگی این حرکت توجه کرد ولی صدرالمتألهین به بُعد وجودی این حرکت اهتمام ورزید. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - مونتنی و فضیلت فروتنی
        در این مقاله از فضیلت فروتنی به عنوان کلید فهمِ فلسفه ی مونتنی سخن می گوییم. زمینه ی مشترکی که تمام دل مشغولی‌ها و اندیشه های مونتنی را به هم پیوند می دهد، فضیلت فروتنی است. مونتنی اگر درباره ی الهیات، معرفت شناسی و سیاست نظر می‌دهد، صرفاً می خواهد روح فروتنی را در همه چکیده کامل
        در این مقاله از فضیلت فروتنی به عنوان کلید فهمِ فلسفه ی مونتنی سخن می گوییم. زمینه ی مشترکی که تمام دل مشغولی‌ها و اندیشه های مونتنی را به هم پیوند می دهد، فضیلت فروتنی است. مونتنی اگر درباره ی الهیات، معرفت شناسی و سیاست نظر می‌دهد، صرفاً می خواهد روح فروتنی را در همه ی این عرصه ها احیا کند. در این مقاله نشان داده می شود که مونتنی نه فیلسوف شکاک، بلکه فیلسوف فروتن بود و فروتنی به عنوان محور فلسفه ی او در چهار عرصه ی معرفت، فضیلت، الهیات و سیاست بررسی می شود. فروتنیِ مونتنی در عرصه ی معرفت، منجر به شکاکیتی معقول می‌گردد و در عرصه ی فضیلت، به اخلاقی خود جوش و طبیعی می‌رسد و در عرصه ی الهیات، با انسان ‌مداری زمانه‌ی خود در می‌پیچد و در عرصه ی سیاست از یک‌سو با جباریت و از سوی دیگر با آشوب در ستیز است. در نهایت، مونتنی به عنوان فیلسوفی شناخته می‌شود که می خواهد انسان را در جایگاه واقعی خود بنشاند و اهمیت بدن، طبیعت و عواطف را به او گوشزد کند. او یادآوری می کند که ما به عنوان انسان، موجوداتی طبیعی، بدن‌‌مند و دارای عاطفه ایم و فضیلت و خوشبختی ما در گرو پذیرش این شرایط انسانی است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - شباهت‌ها و تفاوت‌های علم و هنر نزد دیویی بر مبنای کتاب هنر به‌منزله تجربه
        هدف این مقاله مروری بر آراء جان دیوییدرباره نسبت بین علم و هنر، دانشمند و هنرمند و مخاطب اثر هنری و مخاطب اثر علمی در کتاب هنر به‌مثابه تجربه است. جان دیویی در قسمت‌های مختلف این کتاب، که مهم‌ترین اثر او درباره زیبایی‌شناسی است، به طور پراکنده به شباهت‌ها و تفاوت‌های مو چکیده کامل
        هدف این مقاله مروری بر آراء جان دیوییدرباره نسبت بین علم و هنر، دانشمند و هنرمند و مخاطب اثر هنری و مخاطب اثر علمی در کتاب هنر به‌مثابه تجربه است. جان دیویی در قسمت‌های مختلف این کتاب، که مهم‌ترین اثر او درباره زیبایی‌شناسی است، به طور پراکنده به شباهت‌ها و تفاوت‌های موجود بین علم و هنر می‌پردازد اما در این تحقیق سعی شده است که دیدگاه دیویی به‌صورت منسجم ارائه شود. در نگاه دیویی، دانشمند و هنرمند هر دو با محیط پیرامون خود در حال تعامل هستند و برای برآوردن نیازهای خود در حال کنشگری بوده و خالق محصول علمی و محصول هنری هستند. بررسی آراءِ دیویی در این زمینه می تواند باعث بدست آمدن بصیرت هایی برای حل مسائل امروزی در فلسفه علم شود. رویکرد تکاملی دیویی به فلسفه به منزله‌ی عنصری وحدت‌بخش در همه آثار او، تأکید او بر معرفت به چگونگی و نشان دادن اهمیت آن در کنار معرفت‌های گزاره‌ای از جمله این موارد است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - نگرش فلسفی بر مفهوم بازنمایی در هنر پاپ آرت با تأکید بر اندیشه‌های آرتور دانتو
        مفهوم بازنمایی هنر را می‌توان به چهار مرحله‌ی تاریخی و فلسفی تفکیک کرد: مرحله اول بازنمایی هنر با دیدگاه جهان مُثُل افلاطون عجین است. مرحله دوم بازنمایی عینی جهان خارج تحت تأثیر اندیشه‌های کانت می‌باشد. در مرحله سوم با رویکردی بر نظریات فرمالیست کلمنت گرینبرگ به انتزاع چکیده کامل
        مفهوم بازنمایی هنر را می‌توان به چهار مرحله‌ی تاریخی و فلسفی تفکیک کرد: مرحله اول بازنمایی هنر با دیدگاه جهان مُثُل افلاطون عجین است. مرحله دوم بازنمایی عینی جهان خارج تحت تأثیر اندیشه‌های کانت می‌باشد. در مرحله سوم با رویکردی بر نظریات فرمالیست کلمنت گرینبرگ به انتزاع در بازنمایی اشاره می‌نماییم، اما مرحله چهارم که نقطه‌ی عطفی در مفهوم بازنمایی است با تفکرات فلسفی آرتور دانتو که به ماهیت این مفهوم در هنر آوانگارد می‌پردازد روبه‌رو هستیم. جایی که به اعتقاد دانتو تلاقی هنر و فلسفه است. دانتو معتقد بود هنر آوانگارد به دلیل گستردگی که در درون خود دارد همه سبک‌ها و شیوه‌های هنری را در خود جای می‌دهد. از طرفی در فلسفه دانتو با دو رویکرد فلسفی مواجه هستیم؛ رویکرد اول آن‌که هر فردی می‌تواند هنرمند باشد و رویکرد دوم هر چیزی می‌تواند اثر هنری شود. از این‌ رو، مقاله‌ی حاضر بر آن است تا با تأکید بر اندیشه‌های فلسفی آرتور دانتو در هنر آوانگارد و به شیوه‌ای مبتنی بر نمونه‌ها و آثار هنرمندان سبک پاپ آرت بر تبیین مفهوم فلسفی بازنمایی و چگونگی بازگشت این مفهوم به عناصر تصویری جهان پیرامون در عصر پاپ آرت اشاره کند. پرونده مقاله