نقد و بررسی داستان گشتاسب بر اساس نظریّة توهّم توطئه
محورهای موضوعی : حماسهمحمود رضایی دشت ارژنه 1 , فاطمه مصطفایی کرملکی 2
1 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی. دانشگاه شیراز. شیراز. ایران.
2 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی. دانشگاه شهید چمران. اهواز. ایران.
کلید واژه: رستم, توهّم توطئه, گشتاسپ, لهراسپ, اسفندیار,
چکیده مقاله :
چکیده نظریّة توهّم توطئه یا پارانویا، یک نظریّة مدرن سیاسیست که بر اساس آن، حاکم پارانوییک چنین می اندیشد که تمام کاینات در حال توطئه چینی علیه اوست و کشور را پیوسته دستخوش توطئه و براندازی از سوی دیگران می داند. او گاه بعمد می کوشد با توسّل به توهّم توطئه، نامشروعبودنِ حکومت خود و مشکلات داخلی را از کانون توجّه واقع شدن دور کند و توجّه مردم را به توطئه ها و کانون های بحران بیگانگان معطوف دارد. در این جستار با تحلیل داستان گشتاسپ بر مبنای نظریّة توهّم توطئه ، چنین استنباط می شود که گویا گشتاسپ نیز به دلیل چنین توهّمی، از یک هرم قدرت (لهراسپ، اسفندیار، رستم) سخت می هراسیده و از این رو در پی توطئه پردازی برای در دستداشتن یا از میان بُردنِ هر سه رقیب برآمده است. بنابراین شاید سخن چینی های گرزم و در بندشدنِ اسفندیار، اقامت دوسالة گشتاسپ در زابلستان و فرستادن اسفندیار به جنگ با رستم، همه ، نقشه هایی از پیش طرّاحی شده و درهم تنیده به وسیلة خود گشتاسپ بوده است تا با بحران سازی، هم بر نامشروعبودنِ حکومت و تصاحب تاج و تخت از پدرش سرپوش گذارد و هم رقیبان تاج و تخت خود را از میان بردارد. در فرجام گشتاسپ موفّق می شود با توسّل به توهّم توطئه، هم دو رقیب سرسخت خود، یعنی لهراسب و اسفندیار را از میان بردارد و هم با مخدوش کردنِ چهرة زابلیان به واسطة کشتن شاه زاده ای ایرانی، سال های سال بی منازع بر مسند قدرت نشیند.
Abstract According to the conspiracy theory or paranoia which is a modern political theory, a paranoid ruler assumes that heaven and earth are conspiring against him and therefore the afflicted believes that the country is perpetually subjected to conspiracy and threat from others. Intentionally at times the paranoid deluded ruler resorts to conspiracy as a pretext to divert the attention of his people from the illegitimacy of his sovereignty and the internal problems of the country towards conspiracies and crisis designed by the foreigners. Analysis of the above tale shows that apparently the paranoid Goshtasp was extremely frightened by the pyramid of power (Lohrasp, Esfandiar, Rostam) and for this reason was after scheming a plot to control or eliminate the three rivals. Therefore perhaps Gorzam's slanders, Esfandiar's binding, two year stay of Goshtasp in Zabolestan, and sending Esfandiar to combat with Rostam were all plans premeditated by Goshtasp himself to create crisis in order to conceal his illegitimate rule and usurp his father's throne and crown and also to eliminate his rivals. Eventually Goshtasp succeeds by conspiracy to eliminate Lohrasp and Esfandiar and also by disgracing people of Zabol for killing a Persian prince he could sit on the throne for years without adversary.
-آبراهامیان، یرواند. (1391). «پارانوید در سیاست ایران»، در جستارهایی دربارۀ تؤری توطئه در ایران، گردآوری و ترجمۀ محمّدابراهیم فتّاحی، تهران: نی، صص 37-67.
- آبراهامیان، یرواند. (1363)، «فکر توطئهچینی در فرهنگ سیاسی ایران»، کنکاش، دفتر هفتم، صص 95-104.
- آزاد، حسین. (1389). آسیب شناسی روانی 1. تهران: بعثت.
- آسانا، جاماسپ. (1371). متون پهلوی، گزارش سعید عریان، تهران: کتابخانۀ ملّی جمهوری اسلامی ایران.
- اردستانیرستمی، حمیدرضا. (1390). «در این کهنه محراب (فردوسی و نقد سیاستهای ساسانی و غزنوی در سایة چرخش شخصیّت گشتاسپ در شاهنامه)»، پژوهشنامة ادب حماسی (فرهنگ و ادب)، دورة 7، شمارۀ 11، صص 179-214.
- اشرف، احمد. (1391). جستارهایی دربارۀ تؤری توطئه در ایران، ترجمۀ محمّدابراهیم فتّاحی، تهران: نی، صص69-119.
-پوپر، کارل رایموند. (1363). حدسها و ابطالها، ترجمۀ احمد آرام، تهران: انتشار.
- حمیدیان، سعید. (1387). درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، تهران: ناهید.
- دوانلو، فرانک. (1388). راهنمای نمودار شاهنامة فردوسی دورة پیشدادیان و کیانیان، تهران: آرتامیس.
- دهقانیان، جواد. (1390). «کارکرد قدرت و فرهنگ سیاسی در کلیله و دمنه»، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، دورۀ جدید، سال سوم، شمارة1، پیاپی9،
صص91-104.
- راشدمحصّل، محمّدرضا. (1385). داستان گشتاسپ در دو نگاه، مشهد: بهنشر
- روایت پهلوی. (1367) ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران: مؤسّسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
- رهبری، مهدی. (1388). معرفت و قدرت معمّای هویّت، تهران: کویر.
- زیباکلام، صادق. (1378). توهّم توطئه، گردآوری اردلان عطارپور، تهران: جستوجو.
- عدنانی، سیّد مسعود. (1388). «دورة گشتاسپی در حماسه، گذار خودکامگی از اسطوره به تاریخ»، جستارهای ادبی، شمارۀ 167، صص177-190.
- فتّاحی، محمّدابراهیم. (1391). جستارهایی دربارۀ تؤری توطئه در ایران (گردآور و مترجم)،تهران: نی، صص9-35.
- فردوسی، ابوالقاسم. (1394). شاهنامه. به کوشش جلالخالقی مطلق، تهران: سخن.
-فرنبغدادگی. (1369). بندهش، گزارشِ مهرداد بهار، تهران: توس.
- فولر، گراهام. (1378). قبلۀ عالم ژؤپلتیک ایران، ترجمۀ عبّاس مخبر، تهران: مرکز.
- قاضی مرادی، حسن. (1387). استبداد در ایران، تهران: اختران.
- کریمی، یوسف. (1375). روانشناسی شخصیّت، تهران: ویرایش.
- کزّازی، میرجلالالدّین. (1370). مازهای راز، تهران: مرکز.
- کیانی، رسول. (1385). «شایعه و امنیّت ملّی». فصلنامۀ دانش انتظامی، شمارۀ 8، صص 131-157.
-گاتها. (1378). دو گزارش از ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر.
- گنجی، مهدی. (1392). آسیبشناسی روانی، تهران: ساوالان.
- محمّدی، مجید. (1370). نظریّۀ توطئه، تهران: نگاه نو.
- مسرّت، مهین. (1384). «سیمای گشتاسپ در روایات دینی و ملّی ایران»، نشریّۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، شمارۀ 48، صص 153-181.
- منشی، ابوالمعالی نصرالله. (1373). کلیله و دمنه، به تصحیح و توضیح مجتبا مینوی، تهران: امیرکبیر.
- میلانی، عبّاس. (1380). معمّای هویدا، تهران: آتیه.
- نصراصفهانی، علی. (1381). رویکردهای نوین در رفتار سازمانی، اصفهان: جهاد دانشگاهی.
- همایونکاتوزیان، محمّدعلی. (1391). «خلیل ملکی، ردِّ تؤری توطئه و پیشبرد جامعۀ مدنی»، در جستارهایی دربارۀ تؤری توطئه در ایران، گردآوری وترجمۀ محمّدابراهیم فتّاحی، تهران: نی، صص121-162.
-یشتها. (1377). تفسیر و تألیف ابراهیم پورداود، تهران: اساطیر.
- Cruzon,G,. (1892). Persia and the Persian Question, London: Longman.
- Hofstadter, Richard. (1996). The Paranoid Style in American Politics and Other Essays, Harvard University.
- Vreeland, H,. (1957). Iran (New Haven:Human Relations Area File), Princeton:Princeton University.
- Webster Dictionary, http://www.merriam-webster.com/dictionary.
- Zonis, M. (1971),.The Political Elite of Iran, Princeton: Princeton University.