کشمکش های درونی و فشارهای بیرونی: فروپاشی و سقوط دولت طولونی در مصر و شام
محورهای موضوعی : تاریخ و تمدن اسلامی
1 - استادیار گروه تاریخ و باستانشناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
کلید واژه: تاریخ مصر اسلامی, دولت طولونی, فروپاشی طولونیان, طولونیان و عباسیان,
چکیده مقاله :
با قتل خُمارویه در 282 هجری روزگار شکوه و بزرگی طولونیان به پایان آمد و دوره سستی و فروپاشی دولت آنان آغاز شد. فروپاشی و سقوط طولونیان چرا و چگونه به وقوع پیوست؟ در بررسی چرایی و چگونگی فروپاشی و سقوط دولت طولونی هم تأثیر عوامل داخلی را می¬توان دید و هم تأثیر عوامل خارجی را. طولونیان در دهه پایانی حکومت خویش (282-292ﻫ) پیوسته درگیر کشمکش درون خاندانی، میان فرزندان خمارویه و عموهایشان، فرزندان ابن¬طولون، بودند. پسران و جانشینان خردسال خُمارویه که از وی خزانه¬ای تهی به ارث برده بودند، توان و تجربه حکومتداری نداشتند و ازاین¬روی در این ده¬ سال قدرت و رشته امور مملکت در دست سرداران سپاه طولونی بود. این سرداران بارها در لحظه¬های سرنوشت¬ساز به طولونیان خیانت کردند و به خصم، عباسیان، پیوستند. شورش¬های قرمطیان در شام و ناتوانی طولونیان در سرکوبی و مهار آنان پای سپاهیان خلیفه را به شام و سپس به مصر باز کرد که پیامد آن پایان کار طولونیان بود.
With the murder of Khumārawayh in 282 AH, the glory and greatness of the ṬūlūnÊds ended, and the period of decline and collapse began. Why did the collapse and Fall come about and how did it happen? In the analysis of the collapse of the government, there are internal factors and external causes. During the last decade of their rule, the Ṭūlūnids (282-292 AH) were continuously engaged in internal conflict, among the sons of Khumārawayh and their uncles, the sons of Ibn Ṭūlūn. The children and successors of the Khumārawayh, who inherited a deserted treasury, did not have the power and experience of governance. So, the power and administration of affairs in the country was in the hand of the Commanders of the ṬūlūnÊd Army. Those commanders repeatedly betrayed the ṬūlūnÊds in the fateful moments and joined the enemy, Abbasids. The Qarmatian rebellions in Syria and the Tulonians' inability to suppress and restrain them, opened the Caliph's troops to Syria and then to Egypt, which resulted in the end of the Tulonians.
ابن¬تغری بردی، جمال¬الدین ابوالمحاسن (بی¬تا). النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة. قاهرة: وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
ابن¬اثیر، عزالدین (1982). الکامل فی التاریخ. بیروت: دار صادر.
ابن¬خلدون، عبدالرحمن بن محمد (1366). العبر یا تاریخ ابن خلدون. ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
همو (1388). مقدمۀ ابن¬خلدون. ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران: علمی و فرهنگی.
ابن خلکان، شمسالدین احمد (1968). وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان. به¬کوشش احسان عباس، بیروت: دارالثقافة.
ابن¬سعید، علی بن موسی (1953). المغرب فی حلی المغرب. قسم خاص مصر، به¬کوشش زکی محمد حسن و دیگران، قاهره: مطبعة جامعة فؤاد الاول.
ابن¬عدیم، ابوالقاسم کمالالدین عمر (1951). زبدة الحلب من تاریخ حلب. به¬کوشش سامی الدهان، دمشق: المعهد الفرنسی بدمشق للدراسات العربیة.
بلوی، ابومحمد عبدالله بن محمد (بی¬تا). سیرة احمد بن طولون. به¬کوشش محمد کردعلی، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة.
پنجه، معصومعلی (1383). فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو طولونیان. پایان¬نامه کارشناسی ارشد. دانشکده الهیات و معارف اسلامی. دانشگاه تهران.
همو (1396). جنگ، صلح و ازدواج: روابط خمارویه طولونی (حک 270-282) با خلافت عباسی. تاریخ و تمدن اسلامی، 13(26): 25-36.
خدایی، سید علی¬اکبر (1395). «زکرویه بن مهرویه». دانشنامه جهان اسلام، ج 21، زیرنظر غلامعلی حدادعادل، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی.
دفتری، فرهاد (1375). تاریخ و عقاید اسماعیلیه. ترجمه فریدون بدره¬ای، تهران: فرزان روز.
زیّود، محمد احمد (1989). العالاقات بین الشام و مصر فی العهدین الطولونی و الاخشیدی. دمشق: دارحسان.
سجادی، صادق (1381). «بدرالحمامی». دایرة¬المعارف بزرگ اسلامی، ج 11، زیر نظم کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
طبری، ابوجعفر محمد بن جرير (1967). تاريخ الامم و الملوک. به¬کوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت: دار التراث.
کندی، ابوعمر محمد بن یوسف (1908).کتاب الولاة و کتاب القضاة. به¬کوشش رفن گست، بیروت: مطبعة الآباء الیسوعیین.
مسعودی، علی بن حسین (1989). مروج الذهب و معادن الجوهر. به¬کوشش شارل پلا، بیروت: الشرکة العالمیة للکتاب.
مقریزی، تقی¬الدین احمد بن علی (1991). کتاب المقفّی الکبیر. به¬کوشش محمد الیعلاوی، بیروت: دارالغرب اسلامی.
همو (1397). پندها و عبرت¬ها از بناها و آثار تاریخی مصر (خطط مقریزی). ترجمه پرویز اتابکی، مشهد: بنیاد پژوهش¬های اسلامی.
یاقوت حموی، ابوعبدالله (1990). معجم البلدان. به¬کوشش فرید عبدالعزیز الجندی، بیروت: دارالکتب العلمیة.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح (1378). تاریخ یعقوبی. ترجمۀ محمد ابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی.
Gordon, M. S. (2000). “Tulunids”. EI2, v. 10, Leiden: E. J. Brill.
Hassan, Z. M. (1986). “Ahmad b. Tulun”. EI2, v. 1, Leiden: E. J. Brill.
Balawī, Abū Muḥammad ʿAbdullah ibn Muḥammad (n. d.). Sīra Aḥmad ibn Ṭūlūn. ed. Mohammad Kurd Ali, Cairo: Maktabat al-Thaqāfah al-dīnīa.
Daftari, Farhad (1375 sh.). The Isma'ilis: Their History and Doctrines. Persian Translated by Fereydoun Badrei, Tehran: Farzan Ruz.
Gordon, M. S. (2000). “Tulunids”. EI2, v. 10, Leiden: E. J. Brill.
Hassan, Z. M. (1986). “Ahmad b. Tulun”. EI2, v. 1, Leiden: E. J. Brill.
Ibn Athīr, ʿIzz ad-Dīn ʿAlī b. Muḥammad (1982). al-Kāmil fī al-tārīkh. Beirut: Dar Sadir.
Ibn Khaldūn, ‘Abd ar-Raḥmān ibn Muḥammad (1366 sh.). al-ʻIbar or History of Ibn Khaldun. Persian Translated by Abdul Mohammad Ayiti, Tehran: Institute of Cultural Studies and Research.
Idem (1388 sh.). al-Muqaddima. PersianTranslated by Mohammad Parvin Gonabadi, Tehran: Scientific and Cultural.
Ibn Khallikān, Shamsuddin Aḥmad b. Muḥammad (1968). Wafayāt al-Aʿyān wa-Anbāʾ Abnāʾ al-Zamān. ed. by Ehsan Abbas, Beirut: Dar al-Thiqafa.
Ibn al-ʿAdīm, Kamāl al-Dīn Abū ʾl-Ḳāsim ʿUmar (1951). Zubdat al-Halab fi ta'arikh Halab. ed. By Sami al-Dahan, Damascus: Institut Français d'Etudes Arabes de Damas.
Ibn Saʿīd, Abū al-Ḥasan ʿAlī ibn Mūsā (1953). al-Mughrib fī ḥulā l-Maghrib, ed. by Zaki Mohammad Hassan and others, Cairo: Fouad Al-Awwal University Press.
Ibn Taghrī Birdī, abū al-Maḥāsin (n. d.). al-Nujūm al-Zāhira fī Mulūk-i Miṣr Wa al-Qāhira. Cairo: Wizārat al-Thaqāfah wa al-Irshād al-qawmi.
Khodaei, Seyyed Ali Akbar (2015). “Zakarawayh b. Mihrawayh”. Daaneshnaame-ye Jahaan-e Eslam (Encyclopaedia of Islamic World), vol. 21, ed. Gholam Ali Haddadadel, Tehran: Islamic Encyclopaedia Foundation.
Kindī, Abu Umar Muhammad ibn Yusuf (1908). Kitāb al-wulāt wa-kitāb al-quḍāt. ed. Rhuvon Guest, Beirut: Maṭbaʻat al-Ābāʼ al-Yasūʻīayn.
Panjeh, Masoumali (2013). Islamic culture and civilization in the Tulunian territory. Master's thesis. Faculty of Theology and Islamic Studies. University of Tehran. [in persian].
Idem (2016). War, Peace and Marriage: Relations of Khamaruyeh Tuluni (270-282) with the Abbasid Caliphate. Islamic History and Civilization, 13(26): 25-36. [in persian].
Masʿūdī, Abū al-Ḥasan ʿAlī ibn al-Ḥusayn (1989). Murūj al-Dhahab wa-Ma‘ādin al-Jawhar. ed. Charles Pella, Beirut: The World Book Company.
Maqrīzī, Taqī al-Dīn Aḥmad b. ʻAlī (1991). Kitāb al-Muqffā al-Kabīr. ed. Mohammad Ali Alavi, Beirut: Islamic Dar al-Gharb.
Idem (1397). al-Mawāʻiẓ wa-al-Iʻtibār bi-Dhikr al-Khiṭaṭ wa-al-āthār. Persian Translated by Parviz Atabaki, Mashhad: Islamic Research Foundation.
Sajjadi, Sadegh (2011). “Badr al-Hamami”. The Great Islamic Encyclopedia, vol. 11, Tehran: Center for the Great Islamic Encyclopedia.
Ṭabarī, Abū Jaʿfar Muḥammad b. Jarīr (1967). Tārīkh al-Umam wa al-mulūk. ed. Mohammad Abolfazl Ibrahim, Beirut: Dar al-Turath.
Yāqūt Ḥamawī, Shihāb al-Dīn b.ʿAbdullāh (1990). Mu'jam al-Buldān, ed. Farid Abdulaziz Al-Jandi, Beirut: Dar al Kotob al Ilmiyah.
Yaʿqūbī, Aḥmad b. ʾAbī Yaʿqūb b. Waḍīḥ (1378 sh). Tārīkh al-Yaʿqūbī. Persian Translated by Mohammad Ebrahim Ayati, Tehran: Scientific and Cultural.
Zayyud, Mohammad Ahmad (1989). al-ʻAlāqāt bain al-Shām wa Miṣr fi alʻahdain al-Tūlūnī wa Ikhshīdi. Damascus: Dar Hassan.
تاريخ و تمدّن اسلامى Islamic History and Civilization
سال 20، شماره 46، بهار 1403 Vol.20, No.46, Spring 2024
صص 69-82 (مقاله پژوهشی)
کشمکشهای درونی و فشارهای بیرونی:
فروپاشی و سقوط دولت طولونی در مصر و شام1
معصومعلی پنجه2
استادیار گروه تاریخ و باستانشناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
با قتل خُمارویه در 282 هجری روزگار شکوه و بزرگی طولونیان به پایان آمد و دوره سستی و فروپاشی دولت آنان آغاز شد. فروپاشی و سقوط طولونیان چرا و چگونه به وقوع پیوست؟ در بررسی چرایی و چگونگی فروپاشی و سقوط دولت طولونی هم تأثیر عوامل داخلی را میتوان دید و هم تأثیر عوامل خارجی را. طولونیان در دهه پایانی حکومت خویش (282-292ﻫ) پیوسته درگیر کشمکش درون خاندانی، میان فرزندان خمارویه و عموهایشان، فرزندان ابنطولون، بودند. پسران و جانشینان خردسال خُمارویه که از وی خزانهای تهی به ارث برده بودند، توان و تجربه حکومتداری نداشتند و ازاینروی در این ده سال قدرت و رشته امور مملکت در دست سرداران سپاه طولونی بود. این سرداران بارها در لحظههای سرنوشتساز به طولونیان خیانت کردند و به خصم، عباسیان، پیوستند. شورشهای قرمطیان در شام و ناتوانی طولونیان در سرکوبی و مهار آنان پای سپاهیان خلیفه را به شام و سپس به مصر باز کرد که پیامد آن پایان کار طولونیان بود.
کلیدواژهها: تاریخ مصر اسلامی، دولت طولونی، فروپاشی طولونیان، طولونیان و عباسیان.
مقدمه
سیوهشت سال (254-292ﻫ) حکمرانی طولونیان در مصر و شام را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: 1. دوره بنیاد و تحکیم دولت طولونی در مصر (254-263ﻫ): در این دوره احمد بن طولون (حک 254-270ﻫ) توانست رقیبان خود را از میدان بهدر کند و در کشمکش با موفق، همهکاره دستگاه خلافت و برادر خلیفه معتمد (حک 256-270ﻫ) پیروز گردد و حکومت نوپای خویش را از گزند عباسیان دور نگه دارد؛ 2. دوره اقتدار و گسترش قلمرو در شام و جزیره (263-282ﻫ): در این دوره ابن طولون و پسرش خُمارویه (حک 270-282ﻫ) شام و بخشهایی از جزیره را به قلمرو خود افزودند و عباسیان را واداشتند تا در پیمانی، بر حق قانونی و موروثی آنان در حکومت مصر و شام صحه گذارند؛ و 3. دوره فروپاشی (282-292ﻫ): در این دوره که سه تن، ابوالعساکر جیش (حک 282ﻫ)؛ ابوموسی هارون (حک 282-292ﻫ) و ابوالمَناقب شیبان بن احمد (حک 292ﻫ) به امارت رسیدند، در ارکان دولت طولونی خلل وارد شد و با یورش سپاه عباسی به مصر سقوط کرد. این جستار در پی پاسخ بدین پرسش است که چرا آن اقتدار و عظمت دوره ابنطولون و خمارویه در عرض یک دهه فروپاشید و دولت طولونی از مصر و شام برافتاد؟
پیشینه پژوهش
پژوهش درباره طولونیان، به زبانهای اروپایی و زبان عربی بیش از یک قرن سابقه دارد.3 کهنترین مطالعه دربارۀ طولونیان، مقالهای است از یوستیس کوربت که در 1891م با عنوان «زندگی و کارهای احمد بن طولون» در مجله انجمن سلطنتی آسیایی به چاپ رسیدهاست.4 تازهترین پژوهش در این باره نیز مقالهای است از لوک تردول با عنوان «شواهد سکهشناختی از دوران حکمرانی احمد بن طولون (254-270/868-883).5 تقریبا همه این مطالعات، تا جایی که نگارنده دیده و بررسی کرده، بر دوره شکلگیری و اقتدار این دولت، یعنی دوران حکمرانی احمد بن طولون و پسرش خمارویه، متمرکز شده و به دوره پایانی حکومت طولونی نپرداختهاند. ازاینروی است که در این مقاله با تمرکز بر دوره دهساله حکومت جانشینان خمارویه، چرایی و چگونگی فروپاشی و سقوط دولت طولونی بررسی شدهاست.
عباسیان و دولتهای خودمختار محلی: ملاحظهای کلی
روند جدایی سرزمینها و ایالتها از قلمرو خلافت عباسی از همان سالهای نخستین قدرتیابی عباسیان آغاز گردید. اندلس (در 138ﻫ توسط عبدالرحمن بن معاویة بن هشام، بازماندهای از امویان) و مغرب اقصی (در 172ﻫ توسط ادریس بن عبدالله، جان به در بردهای از علویان حسنی)، دورترین سرزمینها از مرکز خلافت، بغداد، نخستین ایالتهای بودند که در همان سده دوم، عصر اقتدار و روزگار طلایی عباسیان، از قلمرو خلافت جدا شدند. این جداسریها در سده سوم به سرزمینهای نزدیکتر رسید و در ایالتهای شرقی ایرانی، دولتهای خودمختار طاهری، صفاری، علوی برپا گردید. در میانه سده سوم هجری سرداری، احمد بن طولون، از امیرانِ تُرکتبار مسلط بر سامرا که از سوی خلیفه عباسی به امارت مصر برگزیده شده بود، راه خودمختاری و جداسری در پیش گرفت و نخستین دولت محلی مصر (بعدا در شام)، دولت طولونیان، را پایهگذاری کرد.
این جداییطلبیها معمولا با مخالفت خلفای عباسی و دیگر بازیگران قدرت در بغداد یا سامرا روبهرو میشد. خلفای عباسی هیچ کوشش و تکاپویی را برای بازگرداندن این سرزمینها به قلمرو خلافت فرونمیگذارند. در بیشتر موارد، همچون اندلس، مغرب و ایالتهای شرقی ایران، این کوششها ناکام میماند و این سرزمینها برای همیشه از قلمرو خلافت جدا میشدند. مورد مصر و شام استثنایی بر قاعده بود، چرا که کوشش عباسیان در برانداختن دولت طولونی به نتیجه رسید و مصر و شام بار دیگر در سال 292 هجری به دامان خلافت بازگشت. گواینکه این دوره بازگشت که در تاریخ مصر اسلامی اصطلاحا دوره فترت والیان عباسی نامیده میشود، دولت مستعجل بود و سیسال بعد، در 323 ﻫ، عباسیان ناگزیر آنجا را به اخشید، محمد بن طغج، واگذاردند و این سرزمین نیز برای همیشه از سیطره مستقیم خلافت عباسی بغداد خارج شد.
عباسیان چگونه توانستند مصر و شام را از چنگ طولونیان درآوردند؟ بهرغم همه مشکلات داخلی طولونیان، روشن است که اگر خلیفه عباسی مکتفی و دیگر بازیگران قدرت در بغداد به دنبال بازپسگیری مصر و شام نمیرفتند و بر عهد و پیمانی که خلفای پیشین با دو امیر نخست طولونی، احمد و پسرش خمارویه، بسته بودند، پایبند میماندند، دولت طولونیان در این دو سرزمین تداوم پیدا میکرد.
رابطه طولونیان با عباسیان در دوران ابنطولون و خمارویه
در بررسی و تحلیل روابط ابن طولون با خلیفه و دستگاه خلافت عواملی چند را باید در مدنظر داشت: نخست آنکه خلافت عباسی در این زمان، میانه سده سوم هجری، با فقدان مشروعیت روزافزون که از نتایج سلطه مرگبار ترکان و منازعه شدید آنها با خلیفه نشئت میگرفت، روبهرو بود؛ دودیگر برآمدن ابواحمد موفق، برادر خلیفه که با زیرکی و درایت بر خلیفه و دارالخلافه مسلط شد و سعی در تقویت قدرت مرکزی و به زیرکشیدن والیان گردنکش داشت؛ سوم جنبشهای جداییطلبانه همچون صفاریان و علویان طبرستان و شورش گسترده و مهم زنگیان (نک. ابناثیر، 1402: 7/205 به بعد) که خلافت را از دو سوی تهدید میکردند و از جمله عوامل بحران مالی دستگاه خلافت بودند. چهارم جاهطلبیهای روزافزون ابن طولون و انگیزههای توسعهطلبانه وی در شام و ثغور و نیز استقلال مالی مصر از دستگاه خلافت که نقش مهمی در برانگیختن دشمنی میان ابن طولون و موفق داشت.
بهطورکلی رابطه ابن طولون با خلفای عباسی معاصر خود، دوستانه و همراه با احترام متقابل بود. رابطه ابن طولون با خلیفه معتمد که دوران نسبتا طولانی خلافت او (256- 279ﻫ)، همزمان با حکومت ابن طولون در مصر (254-270ﻫ) بود، نیز حسنه بود (Hassan, 1986: 1/279). اگر چه خلیفه نهچندان مقتدر عباسی دوست امیر مصر بود، اما برادرش ابواحمد موفق عملا همهکاره دستگاه خلافت بود، با فرمانروایان محلی در شرق و غرب خلافت سر ناسازگاری داشت و با تمام قدرت در پی برانداختن این حکومتهای محلی چون صفاریان و طولونیان بود (یعقوبی، 1378: 2/539؛ زیّود، 1989: 94-95؛ Gordon, 2000: 10/617). موفق که در 261ﻫ بهعنوان ولیعهد دوم معتمد برگزیده شده بود (بلوی، بیتا: 77-78؛ ابنسعید، 1953: 1/86، 87) درصدد برآمد تا دامنه قدرت حکومت مرکزی را در شرق و غرب گسترش داده و قلمروهای ازدسترفته را بار دیگر به زیر سلطه عباسیان درآورد. در میان این حکومتها یکی از گزینههای اصلی، دولت طولونی بود که نهتنها در اندیشه استقلال مصر بودند، بلکه سعی داشتند شام را نیز به قلمرو خویش بیفزایند. کشمکش میان ابن طولون و موفق، در قالبهایی چون نامهنگاری، جنگ روانی و لعن بر منابر، سالهای بسیاری ادامه داشت (نک. بلوی، بیتا: 79 به بعد؛ ابنسعید، 1953: 871؛ ابنخلدون، 1366: 2/428). درمجموع دشمنی موفق با ابنطولون، برای او موفقیت چندانی در برنداشت و سرانجام با مرگ ابنطولون در 270ﻫ به پایان رسید (بلوی، بیتا: 312 به بعد؛ ابنسعید، 1953: 1/128 به بعد؛ ابناثیر، 1402: 7/409).
پسر و جانشین ابنطولون، خمارویه، در نخستین سالهای حکومت خویش ناچار به رویارویی نظامی، جنگ طَواحین (273ﻫ)، با عباسیان شد؛ جنگی که پیروز نهایی آن خمارویه بود (کندی، 1908: 235؛ طبری، 1967: 10/8؛ مسعودی، 1989: 2/580). بااینهمه خطمشی بلندمدت او در رابطه با خلافت عباسی، دستیابی به صلح دائمی بود. سرانجام در رجب 273ﻫ خمارویه و موفق به توافق رسیدند؛ توافقی که در آن حکومت «قانونی» مصر و شامات برای سی سال به خمارویه و فرزندانش واگذار شده بود (کندی، 1908: 237؛ ابنتغری بردی، بیتا: 3/51). بهرغم این صلح، موفق در سراسر سالهای بعدی تا 278ﻫ که مرگ به سراغش آمد، پیوسته مشغول دسیسهچینی و جمعآوری نیرو برای فرستادن به شام بر ضد حکومت طولونیان بود (زیّود، 1989: 133).
رابطه خمارویه با خلیفه بعدی، معتضد (حک 279-289ﻫ)، جانشین معتمد که پسر موفق بود، چندان نزدیک و گرم شد که منجر به ازدواجی سیاسی میان طولونیان و عباسیان گردید. ازدواج دختر خمارویه، قطرالندی با خلیفه معتضد که بدل به یکی از پرتجملترین ازدواجها در تاریخ اسلام شد و ذکر جزئیات و تشریفات آن در منابع تاریخی مفصلا آمدهاست (نک. پنجه، 1396: 31-35). این ازدواج اگرچه از لحاظ سیاسی باعث تحکیم پیوندهای خاندان طولونی با دستگاه خلافت و نیز افزایش نفوذ خمارویه گردید، لکن از لحاظ اقتصادی، چنان ضربه سختی به خزانه طولونیان وارد ساخت که به قول ابنخلکان «چنین شایع شد که معتضد این ازدواج را برای فقیر شدن طولونیان کردهاست» (ابنخلکان، 1968: 2/250). تشریفات پر خرج این عروسی به همراه اموال بسیاری که خمارویه صرف تجملپرستی و خوشگذرانیهای خویش کرده بود، باعث کاهش شدید اموال و سرمایههای خزانه دولت طولونی شد که در فروپاشی اقتصادی و مالی این دولت در زمان جانشینان وی تأثیری بسزا داشت.
خردسالان بر اریکه قدرت: ابوالعساکر جیش و ابوموسی هارون
پس از قتل خُمارویه (282ﻫ)، سرداران سپاه طولونی فرزند چهاردهساله وی ابوالعساکر جیش را به جانشینی پدر برگزیدند (مسعودی، 1989: 2/611). وی کودکی «نارسیده و بیخرد» بود که توانایی حکومتگری نداشت (ابناثیر، 1982: 7/475؛ ابنخلدون، 1366: 3/440). از همان ابتدا میان وی و سرداران پدرش اختلاف افتاد؛ تهی بودن خزانه دولت سبب شد تا گروهی از نیروها که چشم به انعام وی داشتند، از بیعت خودداری کنند (ابنتغری بردی، بیتا: 3/88؛ مقریزی، 1411: 3/116). سیاستهای سوء وی باعث نارضایتی بزرگان دولت و حاکمان شهرها شد. وی جماعتی از اوباش را به گرد خویش جمع کرده و سرگرم میگساری و خوشگذرانی شد (کندی، 1908: 241؛ ابنسعید، 1953: 1/143-144).
از سوی دیگر چون جیش به گروهی از سران سپاه بدبین شده و آنها را تهدید به آزار و قتل کرده بود، شماری از آنان همچون محمد بن اسحاق بن کُنداج و خاقان مُفلحی و محمد بن کُمُشجُور و بدر بن جُفّ به همراه سیصد مرد دیگر از مصر گریخته و به بغداد نزد خلیفه عباسی معتضد رفتند (کندی، 1908: 241-242؛ ابناثیر، 1982: 7/478). همزمان احمد بن طُغان حاکم ثغور و طُغج بن جُفّ حاکم دمشق و حلب نیز از اطاعت وی خارج شدند (کندی، 1908: 242؛ مقریزی، 1397: 4/406). در این احوال، گروهی دیگر از سپاهیان که اغلب از مغربیها و بربرها بودند، خواستار کنارهگیری جیش و امارت عمویش نصر بن احمد بن طولون بودند. جیش نیز بلافاصله این عمو و عموی دیگرش را که در زندان وی بودند به قتل رساند و سرهای آنها را بهسوی سپاهیان افکند (طبری، 1967: 10/45؛ کندی، 1908: 241-242؛ ابناثیر، 1982: 7/478). سپاهیان به خشم آمده و او را خلع کردند و فقیهان، قاریان و قاضیان را نیز گرد آوردند تا از بیعت او بیزاری جستند و سپس خانه جیش را غارت کردند و به آتش کشیدند (کندی، 1908: 241-242؛ ابنتغری بردی، بی تا: 3/91 به بعد). او را نیز به زندان افکندند که چند روز بعد در زندان به قتل رسید. مدت امارت وی تنها شش ماه و دوازده روز بود (کندی، 1908: 242؛ ابنسعید، 1953: 1/144). شورشیان، علی بن احمد ماذرایی وزیر جیش را نیز کشتند، در حالی که محمد بن اَبَّی (اَبَّا)6جان سالم به در برد (ابنتغری بردی، بیتا: 3/92).
پس از خلع جیش سرداران سپاه برادرش هارون را که در این زمان حدود 13 سال سن داشت به امارت برگزیدند، اما به سبب خردسالی و ناتوانی وی در اداره امور، ابوجعفر محمد بن اَبًّی را نایب وی قرار داده و زمام کار ملک را به وی سپردند (ابن تغری بردی، بیتا: 3/98-99). ابن اَبَّی که فردی زیرک و مکّار بود توانست تا حدّی اوضاع را به سامان آورد (ابنتغری بردی، بیتا: 3/99؛ ابناثیر، 1982: 7/488؛ زیّود، 1989: 139).
بااینهمه وضع قلمرو طولونی بهویژه شام رو به پریشانی نهاده بود و امرا و سرداران سپاه، هریک بخشی از سپاه را به زیر سلطه خویش درآورده و از اطاعت هارون و نایبش سرباز میزدند (ابنسعید، 1953: 1/144؛ ابنتغری بردی، بیتا: 101). گروهی از سپاهیان که از امارت هارون ناخشنود بودند، عمویش رَبیعة بن احمد را از اسکندریه با وعده یاری به فسطاط فراخواندند. ربیعه نیز دعوت ایشان را پذیرفت و با سپاهی بهسوی پایتخت آمد، اما دعوتگران ناجوانمردانه وی را رها ساختند؛ پس یاران هارون وی را بگرفتند و تازیانه زدند تا جان داد (شعبان 284ﻫ؛ کندی، 1908: 242-243؛ مقریزی، 1397: 4/406؛ ابنتغری بردی، بیتا: 99-100). در همین سال ابن اَبَّی، بَدر الحَمامی7 و حسین بن احمد ماذرایی را به شام فرستاد تا اوضاع پریشان آنجا را به سامان آورند. این دو توانستند امور شام را به نظام آوردند و طُغج بن جُفّ را در مقابل اطاعت و بیعت با هارون به امارت دمشق گماشتند (ابناثیر، 1982: 7/488-489؛ مقریزی، 1991: 2/403).
با واکاوی وضع داخلی دولت طولونی در این دوره مشخص میشود که در دهه پایانی، به تعبیر ابنخلدون به دو «اساس» این دولت یعنی «سپاه» و «مال» خدشه جدی وارد شد. سپاه مایه «شوكت و عصبيت» است و مال (پول) نگهدارنده سپاهيان... «هر گاه خللى به دولت راه يابد از اين دو اساس است» (ابنخلدون، 1388: 1/568-569). این در حالی بود که دشمنان خارجی طولونیان، قرمطیان و عباسیان، نیز درپی دستاندازی به قلمرو طولونیان و براندازی حکومت آنان بودند.
عباسیان، قرمطیان و آغازِ پایان طولونیان
در فاصله سالهای 284 تا 286ﻫ بخشهای شمالی شام از سلطه طولونیان خارج شد (ابنعدیم، 1951: 1/86). در 284ﻫ راغب مولای موفق که از چندی پیش به عزم جهاد به ثغور آمده بود، در طرسوس نام هارون بن خمارویه را از خطبه بیفکند. تلاش طرفداران هارون نیز به جایی نرسید؛ راغب آنها را دستگیر و به نزد معتضد فرستاد (طبری، 1967: 1/51؛ ابناثیر، 1982: 7/284). درخور توجه است که با روی کار آمدن معتضد که فردی لایق و با کفایت بود، گویی خلافت جانی تازه گرفته بود؛ اقدامات اصلاحی این خلیفه به منزله تجدید حیات دولت عباسی بود. وی پس از مرگ خمارویه، از مخالفان طولونیان حمایت میکرد و با عدم پذیرش سلطه طولونیان بر بخشهای شمالی شام، آشکارا به نقض عهدنامهای که خود با خمارویه بسته بود پرداخت (نک. زیّود، 1989: 144 به بعد). در 286ﻫ عهدنامهای جدید میان معتضد و هارون بسته شد که مفاد آن به ضرر دولت طولونی بود؛ افزون بر جدایی حلب، قِنَّسرین و عواصم از قلمرو طولونیان، هارون میبایست سالی 45000 دینار به بیت المال بغداد بفرستد (طبری، 1967: 10/70، 71؛ ابنعدیم، 1951: 1/86). همانگونه که از مفاد عهدنامه برمیآید، معتضد در پی آن بود که طولونیان را هم از لحاظ سیاسی و هم اقتصادی در محاصره قرار دهد و زمینه را برای اضمحلال دولت آنها آماده سازد، اما پیش از آنکه مصر بار دیگر به قلمرو خلافت عباسی بپیوندد، وی در ربیع الثانی 289ﻫ درگذشت و فرزندش علی با لقب مکتفی (حک 289-295ﻫ) به خلافت رسید.
وضع نابسامان شام با ظهور نیرویی جدید یعنی قرامطه8 به مرز بحران رسید. رهبری این فرقه شورشی بر عهده زَكَرَوَيه بن مِهْرَوَيْه9 بود. با تبلیغات وی و پسرانش، یحیی و حسین، شماری از قبایل عرب بدوی به جنبش قرمطی پیوستند. قرمطیان در طی سالهای 289 تا 294ﻫ شورشهای متعددی در شام به راه انداختند و شهرها و روستاهای بسیاری را به باد غارت دادند و مردم بیشماری را به قتل رساندند. طُغج بن جُفّ حاکم طولونی دمشق که از دفع آنها عاجز ماند، از هارون درخواست یاری کرد. هارون نیز بَدْرُالْحَمامى را در رأس سپاهی بهسوی وی گسیل داشت. در نبردی سخت که در نزدیکی دمشق میان طرفین درگرفت، نیروهای متحد شامی و مصری، قرامطه را شکست دادند و رهبر آنها یحیی معروف به صاحبالناقه نیز به قتل رسید (طبری، 1967: 10/94-100؛ ابن اثیر، 1982: 7/526؛ ابنتغری بردی، بی تا: 3/104-105). پس از قتل یحیی، برادرش حسین، صاحبالشامه به رهبری قرامطه رسید. وی انتقام شکست پیشین را از سپاه طولونی گرفت و تعدادی از شهرهای شام را به اطاعت خویش واداشت (نک. طبری، 1967: 10/100؛ ابن عدیم، 1/88).
در پی قتل و غارتهای قرمطیان، جوی از رعب و وحشت منطقه را فراگرفت. شماری از اهالی مصر و شام به خلیفه نامه نوشته و از او یاری خواستند (طبری، 1967: 10/103؛ ابنخلدون، 1366: 3/442). اینک زمان برای احیای نفوذ خلافت بر شام و مصر فرا رسیده بود. در 291ﻫ خلیفه سپاهی به فرماندهی محمدبن سلیمان10 روانه شام ساخت (طبری، 1967: 10/103؛ ابنتغری بردی، بیتا: 3/105 به بعد). سپاه عباسی قرمطیان را سرکوب و رهبرشان را دستگیر کرد که چندی بعد در بغداد به فجیعترین وضع به قتل رسید (طبری، 1967: 10/114). با این پیروزی، مناطق بسیاری از قلمرو طولونیان خارج و به زیر سلطه خلافت درآمد. محمدبن سلیمان پس از سرکوب قرامطه به همراه دیگر سرداران سپاه عباسی، پیروزمندانه به بغداد بازگشتند و از خلیفه خلعت و عطا دریافت نمودند (ابن تغری بردی، بیتا: 3/109).
تفرقه و خیانت: شیبان بن احمد و سقوط دولت طولونی
در محرم 292ﻫ خلیفه که زمان را برای نابودی کامل بنیطولون مستعد میدید، محمد بن سلیمان را که طبق گزارش منابع از گذشته از احمد بن طولون کینهای به دل داشت (ابنتغری بردی، بیتا: 3/111-112) و همواره خلیفه را به برانداختن طولونیان ترغیب میکرد (ابنخلدون، 1366: 3/442)، مأمور باز آوردن مصر به قلمرو خلافت کرد (کندی، 1908: 244؛ طبری، 1967: 10/118). محمد با سپاه خویش بهسوی مصر روان شد. پیش از رسیدن به دمشق بَدْرالحَمامى و فائق از سرداران هارون که از پیش به محمد نامه نوشته و او را به تصرف مصر تحریک کرده بودند، به وی پیوستند (کندی، 1908: 244؛ ابناثیر، 1982: 7/535). پیوستن این دو و بهویژه بَدْرالحَمامى که در این زمان سالار فرماندهان بود در تضعیف روحیه نیروهای طولونی تأثیر بسیار داشت (ابناثیر، 1982: 7/535؛ ابن خلدون، 1366: 3/443). همزمان مکتفی دَمیانه غلام یازمان را که دریاسالار بود با کشتیهای جنگی، از سواحل شام روانه نیل ساخت (کندی، 1908: 245؛ طبری، 1967: 10/118). بدین ترتیب سپاهیان خلیفه مصر را از سمت دریا و خشکی به محاصره درآوردند.
محمد بن سلیمان به فلسطین آمد و در آنجا اردو زد. نیروهای دریایی که به نیل رسیده بودند، دو بار سپاه هارون را در تِنّیس و دِمیاط شکست دادند و این دو شهر را به تصرف درآوردند (ابنتغری بردی، بی تا: 3/110؛ کندی، 1908: 245). عرصه بر هارون تنگ شده و میان سپاهیانش اختلاف افتاد. روایات در چگونگی بهقتلرسیدن هارون مختلف است. دستهای از منابع اشاره دارند که هارون هنگامی که برای آرام ساختن سپاهیان به میان آنها رفته بود، بهوسیله زوبین یکی از سپاهیان مغربیاش به قتل رسید (طبری، 1967: 10/118؛ ابناثیر، 1982: 7/526؛ ابنخلدون، 1366: 3/443). درحالیکه گزارش منابع دیگر حاکی از آن است که هارون چون سپاهیانش در نبردهای دریایی شکست خوردند، به همراه خانواده و عموهای خویش از فسطاط به عَبّاسه11 بیامد و به میگساری و خوشگذرانی مشغول شد و شبانه و در حال مستی به دست عموهایش شیبان و عَدی در 19 صفر 292ﻫ به قتل رسید (کندی، 1908: 246؛ ابنتغری بردی، بیتا: 3/110). وی در این زمان 22 سال عمر داشت و از حکومتش هشت سال و هشت ماه گذشته بود (مقریزی، 1397: 4/407؛ ابنتغری بردی، 3/110، 111؛ قس. کندی، 1908: 246).
از پس هارون، عموی قاتلش ابوالمَناقب شیبان بن احمد، زمام امور را به دست گرفت (کندی، 1908: 246؛ مقریزی، 1397: 4/407). وی کوشید با بخشش مال سپاهیان را به اطاعت خویش وادارد، اما سرداران سپاه که از قتل هارون ناراضی بودند از سپاه طولونی بریده و به محمد بن سلیمان نامه نوشتند و او را به مصر فراخواندند. محمد به عباسه بیامد و چند تن از امرای نامدار طولونی همچون طُغج بن جُفّ با نیروهای خویش به وی پیوستند (کندی، 1908: 246، 247؛ ابن اثیر، 1982: 7/535؛ مقریزی، 1397: 407؛ نیز نک. ابن خلدون، 1366: 3/443). شیبان نیز بهناچار از محمد امان خواست و تسلیم وی شد. ولایتداری وی تنها دوازده روز طول کشید (کندی، 1908: 247؛ مقریزی، 1397: 4/407).
محمد بن سلیمان پیروزمندانه وارد فسطاط شد. سپاهیان خلیفه شهر حکومتی طولونیان، قَطائع، را به آتش کشیدند و فسطاط را تاراج کردند. محمد بازماندگان طولونی را که حدود بیست تن بودند به بند کرد و به بغداد فرستاد. اموال آنان نیز مصادره شد (کندی، 1908: 247-248؛ مقریزی، 1397: 407-408). بدین ترتیب بعد از 38 سال، مصر بار دیگر به زیر سلطه خلافت درآمد و فرمانروایی جدید از جانب خلافت بر آنجا گماشته شد.12
نتیجه
اگرچه دولت طولونیان، پس از 38 سال حکومت در 292ﻫ با لشکرکشی عباسیان به شام و مصر سقوط کرد، اما فروپاشی دولت طولونی از یک دهه پیش آغاز شده بود. در تحلیل و تعلیل این فروپاشی و سقوط هم باید عوامل سیاسی و نظامی دیده شود، و هم عوامل اقتصادی و اجتماعی بررسی گردد. بنا بر یافتههای این مقاله علل و عوامل فروپاشی و سقوط طولونیان را میتوان به ترتیب اولویت در موارد زیر خلاصه کرد: 1. اختلافات و نزاعهای درونی خاندان طولونی که پس از مرگ خمارویه، میان برادران و فرزندان وی نمود پیدا کرد؛2. انحطاط اقتصادی دولت در پی ولخرجیهای بیش از حد خمارویه که تهیشدن خزانه و نارضائی سپاهیان و جیرهخواران دولتی را در پی داشت؛ 3. روی کار آمدن امیران کمسنوسال و بیتجربه که بهجای پرداختن به امور مهم دولت، مشغول میگساری و خوشگذرانی بودند و به بازیچهای در دست سرداران سپاه تبدیل شده بودند؛ 4. ظهور شورشیان قرمطی در شام و ناتوانی هارون بن خمارویه در سرکوبی و مهار این شورشیان که پای سپاهیان خلیفه را به این سرزمین باز کرد و وسیلهای شد برای انقراض کامل طولونیان؛ 5. خیانت امیران و سرداران بزرگ طولونی همچون بَدْرُالْحَمامى، طُغج بن جُف و فائق که در حساسترین لحظهها به طولونیان پشت کردند و به سپاه عباسی پیوستند.
کتابنامه
ابنتغری بردی، جمالالدین ابوالمحاسن (بیتا). النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة. قاهرة: وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
ابناثیر، عزالدین (1982). الکامل فی التاریخ. بیروت: دار صادر.
ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد (1366). العبر یا تاریخ ابن خلدون. ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
همو (1388). مقدمۀ ابنخلدون. ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران: علمی و فرهنگی.
ابن خلکان، شمسالدین احمد (1968). وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان. بهکوشش احسان عباس، بیروت: دارالثقافة.
ابنسعید، علی بن موسی (1953). المغرب فی حلی المغرب. قسم خاص مصر، بهکوشش زکی محمد حسن و دیگران، قاهره: مطبعة جامعة فؤاد الاول.
ابنعدیم، ابوالقاسم کمالالدین عمر (1951). زبدة الحلب من تاریخ حلب. بهکوشش سامی الدهان، دمشق: المعهد الفرنسی بدمشق للدراسات العربیة.
بلوی، ابومحمد عبدالله بن محمد (بیتا). سیرة احمد بن طولون. بهکوشش محمد کردعلی، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة.
پنجه، معصومعلی (1383). فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو طولونیان. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشکده الهیات و معارف اسلامی. دانشگاه تهران.
همو (1396). جنگ، صلح و ازدواج: روابط خمارویه طولونی (حک 270-282) با خلافت عباسی. تاریخ و تمدن اسلامی، 13(26): 25-36.
خدایی، سید علیاکبر (1395). «زکرویه بن مهرویه». دانشنامه جهان اسلام، ج 21، زیرنظر غلامعلی حدادعادل، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی.
دفتری، فرهاد (1375). تاریخ و عقاید اسماعیلیه. ترجمه فریدون بدرهای، تهران: فرزان روز.
زیّود، محمد احمد (1989). العالاقات بین الشام و مصر فی العهدین الطولونی و الاخشیدی. دمشق: دارحسان.
سجادی، صادق (1381). «بدرالحمامی». دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 11، زیر نظم کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
طبری، ابوجعفر محمد بن جرير (1967). تاريخ الامم و الملوک. بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت: دار التراث.
کندی، ابوعمر محمد بن یوسف (1908).کتاب الولاة و کتاب القضاة. بهکوشش رفن گست، بیروت: مطبعة الآباء الیسوعیین.
مسعودی، علی بن حسین (1989). مروج الذهب و معادن الجوهر. بهکوشش شارل پلا، بیروت: الشرکة العالمیة للکتاب.
مقریزی، تقیالدین احمد بن علی (1991). کتاب المقفّی الکبیر. بهکوشش محمد الیعلاوی، بیروت: دارالغرب اسلامی.
همو (1397). پندها و عبرتها از بناها و آثار تاریخی مصر (خطط مقریزی). ترجمه پرویز اتابکی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
یاقوت حموی، ابوعبدالله (1990). معجم البلدان. بهکوشش فرید عبدالعزیز الجندی، بیروت: دارالکتب العلمیة.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح (1378). تاریخ یعقوبی. ترجمۀ محمد ابراهیم آیتی، تهران: علمی و فرهنگی.
Gordon, M. S. (2000). “Tulunids”. EI2, v. 10, Leiden: E. J. Brill.
Hassan, Z. M. (1986). “Ahmad b. Tulun”. EI2, v. 1, Leiden: E. J. Brill.
[1] . تاریخ دریافت: 13/2/1403؛ تاریخ پذیرش: 9/3/1403
[2] . رایانامه: panjeh@srbiau.ac.ir
[3] . برای معرفی و بررسی این مطالعات تا دو دهه پیش نک. پنجه، 1383: 5-8.
[4] . Corbet, Eustace (1891). “The Life and Works of Ahmad ibn Tulun”. JRAS, 527-562.
[5] . TreadweLL, Luke (2017). “The Numismatic Evidence for the Reign of Aḥmad b. Ṭūlūn (254 –270/868-883)”. Al-ʿUṣūr al-Wusṭā 25: 14-40.
[6] . از فرماندهان سپاه طولونی، نک. بلوی، 248، 286، 338.
[7] . برای شرححال وی نک. مقریزی، 1991: 2/402-404؛ سجادی، 1381: 11/533-535.
[8] . برای ملاحظه بحثی مفصل درباره خاستگاه، باورها و شورشهای قرمطیان، نک. دفتری، 1375: 124 به بعد.
[9] . برای شرححال وی نک. خدایی، 1395: 482-485.
[10] . برای شرححال وی نک. مقریزی، 1991: 5/700-706.
[11] . شهرکی در ابتدای ورود به مصر از طرف شام که به نام عباسه دختر احمد بن طولون نامیده شدهاست (یاقوت حموی، 1990: 4/84، 85).
[12] . فرمانروای جدید، عیسی النُوشَری بود (کندی، 1908: 258). در زمان وی یکی از فرماندهان طولونی به نام محمدبن علی بن خلیج برای احیای دولت طولونی دست به شورش زد، اما پس از چندی سرکوب شد (نک. مقریزی، 1397: 4/31-32).