تحلیل گفتمان عرفانی سلوک مرید در مثنوی براساس الگوی فرکلاف
محورهای موضوعی : عرفان اسلامیفرج الله نخعی سرو 1 , هادی حیدری نیا 2 , عزیزالله توکلی کافی آباد 3
1 - دانشجوی دکترای تخصصی زبان و ادبیات فارسی، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.
2 - استادیارگروه زبان و ادبیات فارسی، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.نویسندۀ مسئول:
Heidari_hadi_pnuk@yahoo.com
3 - استادیار زبان و ادبیات فارسی، واحد یزد، دانشگاه آزاد اسلامی، یزد، ایران.
کلید واژه: comparative study, مثنوی معنوی, مولوی, mysticism, symbol, Avicenna, تحلیل گفتمان انتقادی, Suhrawardi, سلوک عرفانی, الگوی فرکلاف, types of symbols,
چکیده مقاله :
تحلیل گفتمان انتقادی شاخه ای از علم زبان شناسی است که به بررسی رابطۀ متن و نحوۀ تولید ایدئولوژی می پردازد. نورمن فرکلاف در الگوی پیشنهادی خود برای تحلیل متن، سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین را درنظر می گیرد. مقالۀ حاضر با روش توصیفی-تحلیلی سعی دارد به بررسی دیدگاه مولوی دربارۀ مراحل سیر و سلوک عرفانی بپردازد. این پژوهش در سطح توصیف، کاربرد واژگان هسته ای و روابط معنایی واژگانی و فرآیندها را در مثنوی بررسی کرد. در سطح تفسیر گفتمان های ترک تعلقات، برتری کشف و شهود، انکار عقل جزوی، تدریجی بودن سیر و سلوک و لزوم متابعت از پیر به عنوان گفتمان های غالب مشخص شد. در سطح تبیین نیز این نتیجه به دست آمد که مولوی گفتمان های مسلط عصر خود را در این باره باز تولید کرده و دیدگاه وی در این زمینه با ایدئولوژی غالب روزگار خود همسو است.
Critical discourse analysis is a branch of linguistics that examines the relationship between text and the production of ideology. In his proposed model for text analysis, Norman Fairclough considers three levels of description, interpretation, and explanation. The present article tries to examine Rumi's view on the stages of mystical journey through descriptive-analytical method. At the level of description, this study examined the use of nuclear words and semantic lexical relations and processes in Masnavi. At the level of interpretation of discourses of abandonment, the superiority of discovery and intuition, the denial of partial reason and the gradual nature of behavior and the need to obey the guide were identified as dominant discourses. At the level of explanation, it was concluded that Rumi reproduced the dominant discourses of his time in this regard and his view in this regard is in line with the prevailing ideology of his time.
_||_