The role of political participation and democratic system in shaping political culture (Case study: Kurdish Citizens in the Iraqi Kurdistan Region)
Subject Areas : Public Policy In AdministrationFarhad Mehrgan 1 , Abolhassan Faghihi 2 , Naser Mirsepassi 3
1 - Department of Management, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
2 - Department of Management, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
3 - Department of Management, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Keywords: "Participation", ", Culture", , ", Democracy", , ", Political", , " Political",
Abstract :
This study has done with the aim of examining the effectiveness of political participation in the establishment of the democratic system and determining the participatory mechanisms on the formation of the values of the political culture of Kurdish citizens in the Kurdistan region of Iraq. This research is in terms of nature and method, survey and in terms of relations between variables, is one of the correlation studies. According to Cochran's formula73 people are as a statistical sample and were selected by cluster sampling. The data gathering tool are researcher-made questionnaires to measure the variables of political participation, democracy, and political culture that were designed based on the five-value Likert scale. Before distributing questionnaires, they were provided to 25 experts to ensure them validity and reliability. Data research were tested using Kolmogorov-Smirnov test, Pearson correlation and path analysis.The results showed data has a normal distribution, and there is a strong, positive and significant correlations between the research variables, as well as the results of the path analysis of variables are acceptable. The results are as follows, political participation of citizens is effective in establishing a democratic system, and democratic processes influence in shaping the values political culture.
_||_
نقش مشارکت سیاسی و نظام دموکراتیک در شکلدهی فرهنگ سیاسی
(مورد مطالعه: شهروندان کرد در منطقه کردستان عراق)
چکیده
زمینه و هدف: مشارکت مردم در امور عمومی مناسبات ویژهای را به لحاظ نوع ساختار سیاسی و کارکردهای آن نشان میدهد که این امر به نوبه خود دیدگاهها و طرز تلقیهای شهروندان را نسبت به عملکرد نظام سیاسی مشخص میکند. پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان اثرگذاری مشارکت سیاسی در استقرار نظام دموکراتیک، و تعیین ساز و کارهای مشارکتی بر شکلگیری ارزشهای فرهنگ سیاسی شهروندان کرد در منطقه کردستان عراق انجام شده است.
روش: این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی (پیمایشی) و از نظر روابط بین متغیرها جزو تحقیقات همبستگی است. جامعه آماری تحقیق شامل مدیران و معاونین 13 وزارتخانه هستند که براساس فرمول کوکران 73 نفر به عنوان نمونه و با روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامههای محققساخته برای سنجش متغیرهای مشارکت سیاسی، دموکراسی و ارزشهای فرهنگ سیاسی است که بر حسب طیف پنج ارزشی لیکرت طراحی شدند. پرسشنامهها قبل از توزیع در اختیار 25 نفر خبره قرار گرفت تا از روایی و پایایی آنها اطمینان حاصل شود. دادههای گردآوری شده از طریق آزمونهای کولموگروف-اسمیرنف، همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج آزمونها نشان داد دادههای جمعآوری شده دارای توزیع نرمال هستند و بین متغیرهای تحقیق همبستگی قوی، مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تحلیل مسیر متغیرها در حد قابل قبول است.
نتیجهگیری: نتایج بدست آمده حاکی از آن است مشارکت سیاسی شهروندان در استقرار یک نظام دموکراتیک موثر است، و فرآیندهای دموکراتیک در شکلگیری ارزشهای فرهنگ سیاسی تاثیرگذار هستند.
واژههای کلیدی: مشارکت سیاسی، دموکراسی و فرهنگ سیاسی، شهروندان کرد، منطقه کردستان عراق
مقدمه
مشارکت شهروندان در تصمیمگیریها، همیشه به عنوان یکی از ارزشهای مهم اداره امور عمومی مطرح است. به طوری که مشارکت شهروندان در امور عمومی یکی از اقدامات کلیدی در راستای عدالت اجتماعی بشمار میرود. در نگاه انديشمندان باستان، مفهوم مشاركت معادل مفهوم اداي وظيفه و يا بهرهوري و برخورداري بود، اما مشاركت به مفهوم جديد آن با حق حاكميت انساني همراه است. بستر عقلاني اين نوع مشاركت با انديشههاي جان لاك1، جان استوارت میل2 و سپس در جامعهشناسي وبر فراهم گردید و مشاركت سياسي، حقوق همه مردم برای داشتن آزادیهای فردی و زندگی در جامعهای مبتنی بر دموکراسی در نظر گرفته شد (سیفزاده، 1392: 48). به باور میل مشارکت سیاسی به دلیل فرصتی که برای رشد فراهم میکند ارزشمند است. به باور وی دموکراسی با تشدید تاثیر آزادی بر منش افراد، فضیلت مدنی را در مردم عادی تقویت میکند. مشارکت سیاسی- نه صرف رای دادن برای انتخاب نمایندگان، بلکه مشارکت مستقیم در سطح محلی- با آموزش انضباط به مردم، تقویت هوشمندی و شکل دادن به اخلاقیات آنان را پرورش میدهد و از آنها شهروندان بهتری میسازد (ترنس3 و دگر4، 2013: 186). در کل میتوان گفت مشارکت سیاسی به عنوان یکی از انواع مشارکتها از شاخصهای توسعه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در جوامع به شمار میرود که به صورت فعالیتهای مستقیم و غیرمستقیم (از طریق نهادهای قانونی) انجام میشود. البته نمیتوان انتظار داشت که در ساختار تصمیمگیری یک کشور، تمامی نظرات و دیدگاهها مد نظر قرار گیرد.
بنیادیترین اندیشه زیرساز مشارکت، پذیرش اصل برابری مردم است و هدف از آن، تشریک مساعی افراد در جهت بهبود کیفیت زندگی در تمامی زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. پس مشارکت مردم در سیاست به هر شکل معنادار، برای تحقق دموکراسی لازم است، هر چند کافی نیست. پوپر دموکراسی را در معنای حاکمیت گسترده مردم، به ترویج ایدئولوژی غیرعقلایی و دامن زدن به خرافات و خلق فضای عوام فریبانه متهم کردهاند (پوپر، 1396: 141). در مقابل نظریهپردازان هنجاری مانند آلموند5 و وربا6 بر این باورند وجود مشارکت مستلزم وجود دموکراسی است و مشارکت ابزاری برای تحولات ساختاری در راستای آزادی و عدالت است. آلموند و وربا، مشارکت سیاسی را قلب دموکراسی میدانند و معتقدند رفتار شهروندان، به ویژه رای دادن، به میزان قابل توجهی نتیجه اجتماعی شدن سیاسی است (گندیز7، 2017: 181). همچنین گولت8 اظهار میدارد بدون مشارکت پیشرونده مردم، دموکراسی ظاهرسازی بیش نیست (گولت، 1995: 101). کوهن ادعا میکند یکی از ابعاد دموکراسی میزان مشارکت مردم در امور است و قوام دموکراسی را منوط به وجود مشارکت میداند. اما باید در نظر داشت فرآیند کارگزاري و بقاي نهادهاي دموکراتیک در سطح نظام سیاسی با جهتگیريهاي ارزشی سطح فردي ارتباط نزدیکی دارند (کوهن، 1371: 24). این بدان معناست سرنوشت نظام سیاسی عمدتاً به وسیله نگرشهاي سیاسی و جهتگیريهاي ارزشی مردم تعیین میشود. این ایده که نظام سیاسی هر جامعه باورها و ارزشهاي رایج مردم، یعنی فرهنگ سیاسی، را منعکس میکند و میتواند نتیجه عوامل مختلفی مانند شرایط تاریخی، نظام اعتقادی، فعالیتهای اقتصادی، ساختار سیاسی- اجتماعی باشد. بر این مبنا صاحبنظران مارکسیست در بررسی فرهنگ سیاسی آن را نتیجه کنشهای اقتصادی فرض کردهاند و آن را فرهنگ سیاسی را به حد یک بررسی ثانویه تنزل داده و به طور سنتی فرهنگ سیاسی را بخشی از روبنای جامعه تلقی میکنند، روبنایی که خود بازتابی از روابط اقتصادی به شمار میرود. در مقابل عدهای از صاحبنظران باروند فرهنگ سیاسی با ارزشهای دموکراتیک در نظامهای سیاسی که دموکراسی در آنها حاکم است، شکل میگیرد (اینگلهارت9 و پیپا10، 2003: 226؛ لیپست11، 1996: 138؛ جکمن12 و میلر، 1998: 58؛ میلر، 2012: 963).
اهمیت مشارکت سیاسی و ضرورت ایجاد نهادهای سیاسی دموکراتیک، بر جامعه مدنی پویا و رشد یافته تاکید دارد. به طوری که با تکیه بر این فرایندهای دموکراتیک رابطه بین مردم و دولت به گونهای شکل میگیرد که حاکمیت نمیتواند بر حقوق سیاسی مردم تعدی کند و آزادیهای آنها را مخدوش سازد. میلبرث و گوئل بیان میکنند مشارکت جوهر دموکراسی بوده و به همین دلیل باید آن را ارزشمند دانست (میلبرث و گوئل، 1386: 232). بروکر13 معتقد است تجربه عملی نظامهای سیاسی توسعه یافته گواه این است که میزان التزام دولتها به پذیرش مشارکت مردم، معیار مهمی در نسبت سنجی هر شکل از نظام سیاسی با الگوی حکمرانی خوب به شمار میرود و میتواند زمینه بیشترین میزان دخالت مردم و تبیین نگرش آنها را در تعیین سرنوشت سیاسی خود فراهم آورد (بروکر، 1388: 20-15). در مقابل این دیدگاه، برخی معتقدند مشارکت مردم، الزاماًً به معنی پذیرش حاکمیت نظام سیاسی نیست و در بسیاری از کشورها فعالیتهای مشارکتی صرفاً جنبه صوری و نمایدن دارند. کورد14 و همکارانش ادعا میکنند برخی نظامهای سیاسی (اقتدارگرا و تمامیتخواه) علیرغم وجود احزاب سیاسی بیشتر خواهان مشارکت نمادین مردم در انتخابات هستند و ممکن است سطح آن از کشورهای دموکراتیک هم بالاتر باشد، اما سایر مشارکت سیاسی در آنها ترویج و ترغیب نمیشود (کورد و دیگران، 1985: 78-63). اوکلی15 و مارسدن16 نیز بیان میکنند زمانی که دولتها در مورد مشارکت مردمی صحبت میکنند آن را مطابق سلیقه خود میخواهند. آنها قوانین امر را تعیین میکنند، کلیه تشکیلات خودجوش مردمی را بیاثر میکنند و یا افرادی را از بین خود انتخاب مینمایند و مفهوم مشارکت به صورت عام و مشارکت سیاسی به صورت خاص را تا حد یک بازیچه تنزل میدهند (اوکلی و مارسدن، 1370: 44). با در نظر گرفتن مطالب فوق به نظر میرسد مشارکت شهروندان در مسایل سیاسی و امور مربوط به حکومت و همچنین برقراری یک نظام دموکراتیک از مسائل مهم و ضروری هر جامعهای به شمار میآید و مستلزم این است که مردم در کمال آزادی و با سنجش عقلانی در سرنوشت خود و جامعهشان حضور فعال داشته باشند تا بتوانند در روند تصمیمگیریها برای تحقق اهداف ملی و دخالت بیشتر در تعیین خطمشیهای عمومی و چگونگی اداره امور کشور تاثیرگذار باشند. البته باید یادآور شد فرآیند مشارکت و دموکراتیک شدن سیستم حکومتی، با توزیع مجدد ساختار قدرت همراه است، لذا افراد و سازمانهایی که تاکنون بخش عظیمی از قدرت و اقتدار کلی نظام سیاسی و اداری را در دست دارند، در مقابل از دست دادن قدرتشان مقاومت میکنند، و افرادی که در روند دگرگونیها و مردمی شدن نظام سیاسی صاحب قدرت شدهاند به استقبال تغییر رفته و از آن حمایت میکنند.
جهت بررسی متغیرهای تحقیق ابتدا لازم است تعاریفی از آنها ارائه شود، سپس مباحث کلیدی در خصوص ارتباط بین متغیرها و پیشینه تحقیقاتیشان مطرح شود.
الف. مشارکت سیاسی: به نظر رابرتسون17 مشارکت سیاسی عبارت است از ميزاني كه شهروندان، از حقوق دموكراتيك عادي خود مبني بر پرداختن به آن دسته از فعاليتهاي سياسي كه در قانون تعيين شده، استفاده ميكنند (رابرتسون، 1988: 269). هانتینگتون18 بیان میکند مشارکت سیاسی عبارت است از: فعالیت شهروندان به منظور تاثیر نهادن بر فرآیند تصمیمگیری سیاسی دولت (هانتینگتون، 1390: 77). راش19 نیز معتقد است مشاركت سياسي به معناي درگير شدن فرد در سطوح مختلف فعاليت در نظام سياسي از عدم درگیری تا داشتن مقام رسمی سیاسی است (راش، 1393: 123).
ب. دموکراسی: کوهن اعتقاد دارد دموکراسی، نظام حکومتی است که در آن اعضای جامعه به طور مستقیم یا غیرمستقیم در اتخاذ تصمیماتی که مربوط به آنهاست مشارکت میکنند (کوهن،1371: 17). به نظر لیپست دموکراسی یک نظام سیاسی است که فرصتهای منظم برای تغییر مقامات دولتی (حکومتی) را مطابق قانون اساسی دارد (لیپست، 1959: 71). همچنین به باور شومپیتر20 دموکراسی یک نظم نهادی به منظور رسیدن به تصمیمات سیاسی است که اقراد تحت لوای آن به دلیل تلاش رقابتآمیز و با جلب آرا مردم به قدرت تصمیمگیری دست مییابند (شومپیتر، 1375: 341-340).
ج. فرهنگ سیاسی: آلموند فرهنگ سياسي مجموعهاي از منشها، اعتقادات و احساسات در درون يك ملت نسبت به سياست در زماني مشخص میداند (آلموند، 1987: 25). به عقیده بال21 و پیترز22 فرهنگ سیاسی از آن ایستارها، باورها، احساسات و ارزشهای جامعه تشکیل میشود که به نظام سیاسی و مسائل سیاسی مربوط است. این ایستارها ممکن است آگاهانه نباشد و به ارتباط فرد یا گروهی با نظامی سیاسی مربوط باشد. ایستارها و جهتگیریها نسبت به نهادهای سیاسی دولت و درجه احساسات شهروندان دو جزء مهم فرهنگ سیاسی هستند که براساس آنها میتوان بر روند تصمیمگیری تاثیر گذاشت (بال و پیترز، 1390: 83-73). اما به عقیده اینگلهارت فرهنگ سياسي در سطح خرد، شامل فعاليتهاي عادي سياسي است كه سطحي روانشناسانه و فردي را در بر ميگيرد، ولي فرهنگ سياسي در سطح كلان، خود، متغيرهاي اساسي و مشترك در جامعه سياسي را شامل ميشود (اینگلهارت، 1373: 17).
در خصوص ارتباط بین متغیرهای تحقیق دیدگاههای مختلفی وجود دارد که در ذیل برخی از آنها بررسی میشود. در تبیین رابطه بین مشارکت سیاسی و دموکراسی، عدهای از اندیشمندان عقیده دارند در سراسر قرن بیستم روشن نبود که از بین فاشیسم، کمونیسم و دموکراسی کدام یک به پیروزی میشوند. چون هر سه نظام از مشارکت تودهای سیاسی بهره میجستند، ولی فاشیسم و کمونیسم در خدمت نظامهای اقتدارگرای تک حزبی دست به این اقدام میزدند. اما در مقابل عدهای باور دارند دموکراسی، اشکال وسیع و گستردهتری از مشارکت را در بر میگیرد و ویژگی اصلی آن، مشارکت و تصمیمگیری مردم در اموری است که سرنوشتشان به تصمیات وابسته است (وبر به نقل از کیویستو، 1392: 86؛ راش، 1393: 123؛ ژاکوبسن23 به نقل از بشیریه، 1384: 235؛ ستوکس24، 2003: 361؛ لرنر25، 1958: 511؛ دویچ26، 1961: 493؛ فردریکسون27، 1980: 32). به عنوان مثال وبر دموکراسی را یک نظامی سیاسی میداند که در آن مردم، مشارکتکننده در نظام حکومتی باشند و نه افراد منفعل، و کلید مفهوم مشارکتکننده درک معنای شهروندن بودن است و شهروند بودن نیز به معنای توانایی مشارکت در تصمیمگیری و تنظیم سیاستها و نیز شرکت داشتن در انتخاب رهبران است (کیویستو، 1392: 86). راش عنوان میکند مشارکت سیاسی اگر به صورت محدود، مترادف با دموکراسی تعریف نشود، پدیدهای جهانی است، نه به این معنا که همه افراد لزوماً به فعالیت سیاسی میپردازند و نه اینکه از نظر شکل یا وسعت در همه جوامع به یک اندازه معمول است، بلکه به این مفهوم که در همه جوامع یافت میشود (راش، 1393: 123). ژاکوبسن معتقد است مشارکت اکثریت مردم در زندگی سیاسی و تصمیمگیری سیاسی از طرف آنان عین دموکراسی تلقی میشود (بشیریه، 1384: 235). فردریکسون عقیده دارد مشارکت شهروندان در تصمیمگیریها نیز موجب کنترل و نظارت آنها بر امور دولتی میشود و در نتیجه سیستم اداری متعهد به پیگیری نیازهای جامعه میگردد. در نتیجه مشارکت هم تقویت دموکراسی و هم به افزایش پاسخگویی و مسئولیتپذیری کمک میکند (فردریکسون،1980: 32). ستوکس بیان میکند موثرترین راههای رسیدن به توسعه واقعی و با دوام، همان جلب مشارکت مردم در فرآیند توسعه از مرحله تصمیمگیری تا اجرا است (ستوکس، 2003: 361). لرنر و دویچ بر این باورند تحرک اجتماعی که خود پیامد صنعتی شده است، سبب بالا رفتن سطح مشارکت توده شده و با بسیج اجتماعی میتوان بخش بزرگتری از مردم در امور سیاسی درگیر کرد. در چنین شرایطی دموکراسی انتخابی صورت امکان مییابد، ولی اجتنابناپذیر نیست (لرنر، 1958: 511؛ دویچ، 1961: 493). روسو28 دموکراسی را ابزار کسب دستیابی انسانها به آزادی و خودمختاری میداند، که مطابق این رویکرد، انسانها تنها وقتی آزاد خواهند بود که از قوانینی که خود در وضع آنها مشارکت داشتهاند، پیروی نمایند (هیوود، ۱۳90: ۳۴۰). با توجه به دیدگاههای ارائه شده میتوان استدلال کرد مشارکت سیاسی، بیان کننده نقش کلیدی شهروندان در امور سیاسی است و در هر نظام سیاسی شهروندان میتوانند از طریق شرکت در تصمیمات و فعالیتهای سیاسی در نیل به دموکراسی سهیم باشند. در خصوص مشارکت سیاسی شهروندان و ایجاد نظامهای دموکراتیک تحقیقات متعددی انجام شده است. به عنوان مثال؛ ویتلی29 در تحقیق خود عدم تبعیض و برابری در حق مشارکت سیاسی برای اقلیتها مورد بررسی قرار داد بیان میکند حق مشارکت سیاسی برای حمایت منافع همه گروهها و اقلیتها ضروری است و اقدامات لازم برای حصول اطمینان از مشارکت موثر توسط اقلیتها در پروسههای مشورتی و تصمیمگیری دولت دموکراتیک حائز اهمیت است و مدعی شده دموکراسی اراده اکثریت نیست و برای یک دولت دموکراتیک شرکت مردم در بحثهای سیاسی در حد امکان، و مشارکت فعال آنها امری حیاتی محسوب شده و این یکی از اصول مهم در ارتباط با شهروندان و اساس هر رژیم حقوقی دموکراتیک بشمار میآید (ویتلی، 2002: 18). مظلوم خراسانی و عظیمی در پژوهشی به بررسی توسعه و نابرابريهاي اجتماعی در هند و نحوه ارتباط بین بهبود ظرفیت نظامهاي اقتصادي، سیاسی و توزیعی و مشارکت شهروندان پرداختهاند. براساس نتایج تحقیق آنها، آنچه در جامعه هند میتواند تعامل بین توسعه و دموکراسی را به منظور کاستن از نابرابريهاي منزلتی و درآمدي و کیفیت زندگی بهبود بخشد، حکمرانی خوب و ایجاد زمینههاي تقویت کنش دموکراتیک با دخالت عامه مردم، جامعه مدنی و نخبگان سیاسی در امور کشور است. همچنین مشارکت اکثریت مردم و تسهیل فرآیندهاي دموکراتیک مسیر روشنی تا محو و یا کاهش تبعیضهاي اجتماعی در پیش دارد و با افزایش ظرفیتهاي اقتصادي میتواند منابع درآمدي کشور را افزایش داده، و از میزان فقر و نابرابريهای موجود بکاهد (مظلوم خراسانی و عظیمی، 1390: 46). شیرزادی به بحث پیرامون دولت و توسعه سیاسی در مالزی و چگونگی فرآیند توسعه سیاسی و دموکراسی در این کشور پرداخته است. وی بیان میکند روند توسعه اقتصادی - اجتماعی مالزی در دوره بعد از جنگ جهانی دوم و به طور مشخص در دهه 1970 آغاز شده که با بهرهگیری از مدیریت دقیق اقتصادی، آزادسازی اقتصاد، جذب سرمایهگذاری خارجی و الگوبردای از کشورهای موفق مانند ژاپن و کره جنوبی، یکی از کشورهای توسعهیافته به شمار میرود. اگر چه در این کشور همانند ممالک توسعهیافته، دموکراتیک نیست، اما در مسیر دموکراسی قرار دارد و در حال نزدیک شدن به آن است. به نظر محقق مالزي از لحاظ دستیابی به دموکراسی، ثبات سیاسی و توسعه اقتصادي کامیابترین کشور آسیاي جنوب شرقی است (شیرزادی، 1389: 178). اطاعت نیز به مطالعه فرایند دموکراتیزاسیون در ایران با رویکردی مبنتی بر دموکراتیزاسیون و تحول گفتمانهای سیاسی در ایران سده حاضر پرداخته است. وی رابطه تعاملی میان نظام انتخاباتی و نظام سیاسی که مجموعهای از کنشها و واکنشهای متقابل تعریف میشود، مورد پژوهش قرار داده است، و به این نتیجه رسیده چالش میان اقتدارگرایی و دموکراسیخواهی علاوه بر شکلدهی به دورههای گذار و تحول در مبانی مشروعیت نظام پاتریمونیالیستی قاجار گفتمانهای متفاوتی را به وجود آورده است. همچنین استدلال میکند که برای ایجاد تغییر در ساختار قدرت سیاسی میتوان دگرگونیهایی در نظام انتخاباتی و تغییر در نحوه مشارکت مردم به وجود آورد و یا بالعکس (اطاعت، 1383: 1). تاچتون30 و وامپلر31 در مطالعهای به بررسی بهبود رفاه اجتماعی از طریق نهادهای دموکراتیک جدید پرداخته و به این نتیجه رسیدند نهادهای مشارکتی در بهبود شرایط مطلوب فقرا نقش موثری ایفا کرده و در تقویت حکومتداری، توانمندسازی شهروندان و کیفیت دموکراسی بسیار تاثیرگذار هستند. آنها بیان میکنند فعالیتهای این نهادها، افزایش سازمانهای مردم نهاد را به دنبال داشته و باعث افزایش مراقبتهای بهداشتی، و کاهش میزان مرگ و میر نوزادان شده است. علاوه بر این، پیامد دیگر آن نزدیکی افکار عمومی به سیاستهای اتخاذ شده و در نهایت رسیدن به توسعه سیاسی است (تاچتون و وامپلر، 2014: 1462). میشلز32 و گراف33 در مطالعهای تحت عنوان بررسی مشارکت شهروندان: سیاستگذاری مشارکتی محلی و دموکراسی بازبینی شده، ادعا میکنند مشارکت سیاسی شهروندان تاثیر مثبتی بر کیفیت دموکراسی داشته و به حکومت محلی (شهرداریهای) را در استقرار یک دموکراسی قویتر کمک میکند (میشلز و گراف، 2017: 877). پوگربینچی34 و رایان35 با مطالعه و تجزیه و تحلیل تطبیقی 31 مورد از کنفرانسهای ملی سیاست در برزیل ادعا میکنند مشارکت سیاسی در سیستمهای نمایندگی عامل کلیدی در تقویت فرایندهای دموکراتیک است. اثربخشی مشارکت سیاسی، مشروعیت ویژه برای نظامهای سیاسی است که توان بالقوه برای طراحی نهادهای دموکراتیک و حل نقایض آن دارند. آنها معتقدند زمانی که جامعه مدنی در سازماندهی فرآیند دموکراتیک عقب مینشیند، مشارکت جمعی در حالت غیرمتمرکز با اثربخشی کمتر وجود دارد (پوگربینچی و رایان، 2018: 152).
در خصوص تبیین ارتباط مشارکت و نظام دموکراتیک با فرهنگ سیاسی میتوان بر این امر تاکید کرد مشارکت سیاسی مردم در چارچوب عقیده، نگرش و باور آنها به سیستم و نظام سیاسی حاکم شکل عملی پیدا میکند، که این عقاید و باورها تبیینکننده فرهنگ سیاسی جامعه است. به عبارت دیگر فرهنگ سیاسی بازتابی از نحوه عملکرد ساختار سیاسی جامعه محسوب میشود. مردم با مشارکت در امور سیاسی میتوانند در انتخاب صاحبمنصبان سیاسی و فرآیند سیاستگذاری نقش مهم و کلیدی داشته باشند و یک اقدام عملی جهت نیل به دموکراسی محسوب میشود. دموکراسی نیز زمینهساز شکلگیری ارزشها و باورهای شهروندان نسبت به فرآیندهای سیاسی میشود و این دیدگاه را در فرهنگ عامه ترویج میدهد که همگان میتوانند نقش مهم و موثری در آینده سیاسی کشور ایفا کنند. در کل فرهنگسیاسی جامعه حاصل رفتار و عملکرد سیاسی در یک نظام اجتماعی است و رفتار سیاسی نیز بیان خواستهها و تقاضاها از سوی شهروندان و پاسخ به این خواستهها از سوی منتخبین سیاسی و صاحبان قدرت قلمداد میشود. همچنین الزامات زندگی اجتماعی، شرایطی را ایجاد میکند تا شهروندان در فعالیتهای سیاسی درگیر شوند و از طریق نهادها و ساختارهای موجود، در رسیدن به این خواستهها خود تلاش کنند. این نوع فعالیتهای سبب خواهد شد شهروندان انتخاب بهتری نسبت به خواستههای خود داشته باشند و نتیجه عمل سیاسی برای همگان سودمندی باشد. بر این اساس میتوان گفت ارزشهای و باورهای دموکراتیک مردم پیش شرطی برای ایجاد و کارگزاری دموکراسی نیستند، بلکه پیامد آنند، و فرهنگ دموکراتیک حاکم بر جامعه در راستای زندگی در محیطی است که ریشههای دموکراسی در آن نهادینه شده است (دیاموند، 1999: 161؛ دوتوکویل36 به نقل از اینگلهارت و ولزل، 1394: 326؛ دال37 به نقل از هانتیگتون، 1993: 6؛ عالم، 1393: 115؛ پای38، 1373: 40؛ کات،39 1999: 13-12). برخی از نویسندگان پیدایش و استقرار دموکراسی را پیش فرض یک فرهنگ سیاسی خاص میدانند که اولاً تساهل نسبت به عقاید مختلف و ثانیاً اعتماد نسبت به دیگران در آن برجسته باشد (بشیریه، 1392: 333). دیاموند بیان میکند یک سیستم دموکراسی شکلدهنده مجموعهای از ارزشهای سیاسی و جهتگیریهای شهروندان مانند تعادل، تساهل، مدنیت، اثربخشی، دانش و مشارکت است و فرهنگ سیاسی عامل مهمی و اصلی در تحکیم دموکراسی قلمداد میشود (دیاموند، 1999: 161). پژوهشگران فرهنگ سیاسی ادعا کردهاند که کارگزای و بقاء نهادهای دموکراتیک در سطح نظام با نگرشهای ارزشی سطح فردی ارتباط بسیاری دارند و مفهوم پیوستگی نظام - جمعیت که نهادی سیاسی را با تمایلات توده در ارزشهای سطح فردی پیوند میدهد، برای کل ادبیات فرهنگسیاسی ضروری است. از این دیدگاه سرنوشت نظام سیاسی، عمدتاً به وسیله نگرشهای سیاسی و نگرشهای ارزشی مردم تعیین میشوند و تقریباً تمامی مطالعات برآنند که تمایلات توده مردم در نگرشهای سطح فردی و نگرشهای ارزشی برای کارگزاری دموکراسی در سطح نظام مهم هستند و این فرض پایه استدلال زیربنایی تحقیق درباره فرهنگ سیاسی است (اینگلهارت و ولزل، 1394: 324-323). همچنین پای بیان میکند فرهنگ سياسي، پيامد تاريخ جمعي يك نظام سياسي و تاريخ زندگي افرادي است كه آن نظام را ميسازند. به همين دليل، به يكسان در رخدادهاي عمومي و تجربههاي شخصي ريشه دار (پای، 1373: 40). از نظر دوتوکویل در یک نظام دموکراتیک، شهروندان هنجارهای دموکراتیک را در زندگی روازنه تجربه کرده و به آن عمل میکنند، در نتیجه کارآمدی دموکراسی به اموری بیش از اعتماد به نهادها و نیازمند است، یعنی به مجموعه گستردهای از ارزشها و باورهای شهروندی نیاز است (اینگلهارت و ولزل، 1394: 326). در فرهنگ سیاسی (مشارکتی) مردم به طور نسبي در طرح درخواستها و نيز دادهها (راهبردها، قوانين و طبقهبندي اولويتها) نقش دارند و درباره رفتار نخبگان سياسي حساسند. در كشورهاي برخوردار از اين فرهنگ سياسي، شهروندان از نظر رواني، معتقدند ميتوانند به نظام سياسي كمك كنند و بر تصميمهاي سياسي اثر بگذارند (قوام، 1394: 73). دال مینویسد، دموکراسی دو بعد اساسی را در بر میگیرد: رقابت و مشارکت. این دو بعد شامل شرایطی مانند آزادی مدنی و سیاسی برای بیان عقاید و نظرات، نشر افکار، اجتماعات، و سازماندهی در کمپینهای انتخاباتی و مناظرههای سیاسی است (هانتینگتون، 1993: 6). عالم بر این باور است در جوامع توسعهیافته مردم در زندگی سیاسی مشارکت میکنند و این امر ایستارها، نگرشها و ارزشهای خاص و مختلفی نسبت به ساختارهای سیاسی (مانند احزاب و گروههای ذینفوذ و نقشهای آنها) در بین مشارکتکنندگان سیاسی ایجاد میکند (عالم، 1393: 115). کات بیان میکند در دموکراسی مشارکتی مردم به وسیله مباحثات و گفتگوهای جمعی در مورد مسائل مورد نیاز و انتخاب بهترین راهحل برای گروهها نقش ایفا میکنند. مشارکت مردم ضمانتهای قانونی برای انجام انتخابهای آزاد در فعالیتهای عمومی و خصوصی را فراهم میسازد که توسط یک نظام دموکراتیک نهادینه شدهاند. از این رو که انتخاب انسانی در کانون دموکراسی جای دارد، ارزشهای مدنی که فعالیت دموکراسی را کارآمد میسازد، ارزشهای هستند که بر انتخابهای انسانی تاکید میکنند (کات، 1999: 13-12). پژوهشهای مختلفی در مورد رابطه مشارکت و نظامهای دموکراتیک با فرهنگ سیاسی جوامع صورت گرفته است که میتوان به چند نمونه از آنها اشاره کرد. مثلاً؛ كيربيس40 در بررسی ارتباط بين مشاركت سياسي و فرهنگ سياسي استدلال میکند كه مردم در كشورهايي كه به لحاظ اقتصادي ـ اجتماعي توسعهیافتهترند از نظر سياسي نيز فعالترند و افرادي كه گرايشهاي غيردموكراتيك دارند، از نظر سياسي نيز كمتر فعالاند. وی در اين پژوهش، نتايج تحقيق نشان ميدهد شهروندان و زنان در كشورهاي پساكمونيست، كه فرهنگ سياسي محدودتري دارند، از لحاظ سياسي كمتر فعالاند و در مقايسه با همتاهاي غربي خود در فرآيندهاي سياسي كمتر مشاركت میکنند (کیربیس، 2012: 142). گیسیر41 و ریجیک42 در تحقیقی مشارکت سیاسی جوانان آلمانی در اروپا را مورد مطالعه قرار دادند. نتیجه تحقیق حاکی از آن بود کشورهای آلمان، دانمارک، هلند و تا حدودی انگلیس از فرهنگ مدنی پیشرفتهتری برخوردارند در نتیجه میزان مشارکت آنها بالا است و علاقه سیاسی جوانان عاملی مهم برای شرکت در فعالیتهای سیاسی است. البته تفاوت میان کشورها به لحاظ مشارکت سیاسی تا حدودی به دلیل سنتهای فرهنگ سیاسی آنان است (گیسیر و ریجیک، 2008: 552). گراهام43 و رگولسكا44 فضاي سياسي در دسترس زنان در كشور لهستان را بررسی کردند بیان مينمودند دموكراسي نوظهور در لهستان تاكنون راه را براي فعاليت سياسي زنان باز كرده است و فرهنگ سياسي موجود در لهستان توانسته مشاركت سياسي زنان را بـه شكلي برابر تضمين كند (گراهام و رگولسکا، 1997: 79). گراف و همکاران در تحقیقی راههای افزایش مشارکت در محلههای محروم، را بررسی کردند و دریافتند مکانیزم نمایندگی در دولتهای محلی، میتواند سطح مشارکت شهروندان را در محلههای محروم افزایش دهد و ارتباطات رو در دو تصمیمگیرندگان با مردم، منجر به بهبود دیدگاه و نگرشهای آنها نسبت به سیاستهای جاری میشود که نتیجه آن ایجاد فرصت مناسب برای شهروندان است تا وظایف شهروندی و نگرشهای سیاسی خود را توسعه دهند و به یک شرکتکننده فعال در جوامع محلی تبدیل شوند (گراف و همکاران، 2015: 58). کرمیفرد به مطالعه مشارکت سیاسی در آذربایجانغربی با تاکید بر قوم کرد پرداخته و نتیجه گرفته است مشارکت سیاسی شهروندان بیشتر برای تاثیرگذاری بر گزینش اعضای دولت، یا برنامهها و فعالیتهای آنها انجام میشود و اهمیت مشارکت سیاسی اقوام و اقلیتها در عرصههای سیاسی، بویژه کنشهای سیاسی مسالمتآمیز و قانونی و در تامین امنیت تاثیرگذار بوده است. در ادامه محقق تاکید نموده یک نظام سیاسی هر اندازه از میزان مشارکت سیاسی مردمی یا مشارکت عمومی بیشتری در اداره امور جامعه برخوردار باشد، به همان میزان از مشروعیت بیشتری بهرهمند میگردد. به نظر او بهرهمندی نظام سیاسی از میزان بالای مشارکت عمومی، عامل ثبات و تداوم بیشتر آن و موجب شکلگیری ارزشها و باورهای شهروندان به نظام سیاسی است و در یک دهه گذشته یکی از مهمترین عوامل ترغیب کردها به مشارکت در اعتماد متقابل میان کردها و حاکمیت است (کرمیفرد، 1389: 1). پاتنام45 درباره سنتهای مدنی ایتالیا، تحقیقی در زمینه ارتباط فرهنگ سیاسی و دموکراسی انجام داده است. وی با سنجش دقیق عملکرد دموکراسی در بیست منطقه شمال و جنوب ایتالیا و سپس با آزمون همبستگیهای آماری میان عواملی از قبیل سطح درآمد، میزان شهر نشینی، میزان صنعتی شدن، مقدار منابع موجود و نظایر آن متوجه شد که مهمترین متغیر برای تبیین موفقیتهای دموکراتیک، میزان توسعه جامعه مدنی است. و تفاوت در عملکرد حکومت با وجود تشکیلات و ترتیبات نهادی یکسان، ناشی از متغیر فرهنگ سیاسی متفاوت نهفته در بافت و زمینه اجتماعی این مناطق میباشد (پاتنام، 1993: 122). دایموند46 در كتاب خود با عنوان دموكراسي در حال توسعه، به سوي تحكيم و در آزمون فرآيندهاي تحكيم دموكراسي در كشورهايي كه پس از موج سوم دموكراتيزاسيون جهاني بالاتر از آستانه دموكراسي انتخاباتي قرار داشتند، بر عوامل فرهنگي و سياسي و جامعه مدني تمركز کرده است. او يادآور شده دموكراسي نيازمند مجموعهاي از ارزشهاي سياسي و جهتگيريهاي شهروندان مانند تعادل، تساهل، مدنيت، اثربخشي، دانش و مشاركت است، و فرهنگ سياسي عاملي مهم و اصلي در تحكيم دموكراسي قلمداد ميشود (دایموند، 1999: 287). تسلر47 در پژوهشی درباره فرهنگ سیاسی خاورمیانه و کشورهای عربی، رابطه و تاثیر سنتهای مذهبی حاکم و فرآیندهای دموکراتیک بر ظهور فرهنگ سیاسی مشارکتی در این کشورها بررسی کرده است. نتایج بدست آمده در این مطالعه فرضیه تاثیر منفی جهتگیریهای مذهبی را بر گرایشها و جهتگیریهای افراد نسبت به دموکراسی آزمون کرده و نظر کسانی را که اسلام را مانع ظهور گرایشهای سیاسی حامی دموکراسی میدانند به چالش کشیده است. البته محقق محدودیتهای مطالعه خود را از نظر زمانی و مکانی و از حیث سطح تحلیل به منظور ارائه یک تعمیم معتبر میپذیرد و معتقد است مطالعهاش در این زمینه درباره کشورهای عربی تنها در حد یک شروع است و میتواند زمینهای را برای مطالعات بیشتر در باب فهم دموکراسی و ارزشهای دموکراتیک و تاثیر آن بر آینده تحولات جهان عرب، و به علاوه میزان تجانس و یا تعارض آن با فرهنگ سیاسی دموکراتیک فراهم آورد (تسلر، 2002: 350). بهمنیطراز در رساله دکتری خود به بررسی میزان گرایش به فرهنگ سیاسی دموکراتیک در بین طبقه متوسط جدید و عوامل موثر بر آن در بین استادان دانشگاه و دبیران دبیرستانهای شهر همدان پرداخته است. نتایج این تحقیق نشان میدهد از بین شاخصههای توسعه گرایش به ارزشهای فرامادی، سطح آموزش و میزان استفاده از رسانهها و از بین شاخصههای سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی بیشترین رابطه را با دموکراسی دارند و متغیرهای آزادی بیان، برابری جنسیتی، تساهل و تسامح دینی نیز در کنار متغیرهای فوق تاثیرپذیری معناداری از گرایش به دموکراسی دارد (بهمنیطراز، 1394: 2). عبدالهی و حسینبر در مطالعهای با عنوان هویت جمعی و نگرش به دموکراسی در ایران، بر اهمیت هویتهای قومی برای دموکراسی و به ویژه نگرش به آن تاکید نمودهاند. آنها با رتبهبندی اقوام ایرانی در راستای نگرش به دموکراسی به این نتیجه رسیدند که نگرش اقوام به دموکراسی مثبت یا نسبتاً مثبت است، و علاوه بر این، نتایج بیانگر تاثیر مثبت و معنادار دموکراسی بر ارزشهای فرهنگی و هویت جمعی است (عبدالهی و حسینبر، 1385: 31). اکستین48 و همکارانش بیان میکنند رژیمهاي سیاسی فقط تا زمانی ثبات دارند که الگوهاي اقتدارشان با عقاید و دیدگاههای مردم در مورد نوع اقتدار سیاسی آن جامعه منطبق باشد. بر مبناي ایده انطباق، رژیمهاي اقتدارگرا تا زمانی باثبات خواهند بود که مردم به مشروعیت قدرتهاي دیکتاتوري باور داشته باشند، و رژیمهاي دموکراتیک تا زمانی باثبات هستند که مردم به کنترل عمومی اقتدار سیاسی و فرآیند دموکراتیک اعتماد دارند (اکستین و همکارانش، 1978: 141). کیوریتو49 و نیمایر50 در مطالعهای با عنوان غلبه بر بینظمی سیاسی: ایجاد ظرفیت مشارکتی از طریق نمایندگی مشورتی، به این نتیجه رسیدند با ارتباط موثر بین مردم و تصمیمگیرندگان (مسئولان) سیاسی انگیزه و تمایل شهروندان جهت شرکت در فرایندهای مشارکتی بیشتر میشود. همچنین آنها بیان میکنند شهروندان با تحصیلات بالاتر، شهروندانی فعال و سیاسی و در انواع مشارکتها حضور دارند، و عدم موفقیت در ارزشهای دموکراتیک مربوط به شهروندانی است که کمتر به سیاست علاقه دارند و کمتر درگیر فعالیتهای سیاسی میشوند. این افراد ممکن است بر نتیجه مشارکتها تاثیر بگذارند و در نهایت مشروعیت و ارزشهای دموکراتیک فرهنگی را تضعیف کنند (کیوریتو و نیمایر، 2013: 380). اوسر51 و هوگه52 در تحقیقی با عنوان آرمانهای دموکراتیک و سطوح مشارکت سیاسی: نقش مفهوم سازی سیاسی و اجتماعی دموکراسی، رابطه بین آرمانهای دموکراتیک شهروندان و رفتار سیاسی آنها را در 29 کشور بررسی کردند. نتایج تحقیق آنها منجر به شناسایی دو گروه از شهروندان شد که بر مفاهیم شهروندی یعنی حقوق اجتماعی و حقوق سیاسی و یک مفهوم تاکید داشتند. براساس دادهها این تحقیق کسانی که بر حقوق اجتماعی تاکید میکنند، مشارکت سیاسی غیرواقعی در سطح نسبتاً بالایی دارند، اما کمتر درگیر مشارکت نهادینه شدهاند. در مقابل، کسانی که بر ارزشهای حقوق سیاسی (فرهنگ سیاسی) تاکید می کنند، در تمام انواع مشارکت فعال هستند (اوسر و هوگه، 2018: 140).
این پژوهش در منطقه خودمختار کردستان عراق انجام شده که در یک دهه اخیر شاهد تغییرات متعددی در زمینههای گوناگون سیاسی و اداری بوده است. با توجه به ظرفیتهای بالای سیاسی و اقتصادی این منطقه، مشارکت سیاسی شهروندان میتواند گامی نخست در راستای ایجاد یک جامعه مدرن و توانمند باشد که با بهرهگیری از ساختارهای دموکراتیک، فرایند دموکراتیزه کردن را تسریع بخشد. همچنین با ایجاد تعامل موثر بین دولت و مردم، ارزشها و دیدگاههای مختلف سیاسی در یک راستا قرار گیرند که این موضوع هم به شهروندان در دستیابی به آزادیهای مدنی و سیاسی یاری میکند، و هم دستاوردی مهم در جهت استقلال کامل از دولت مرکزی تلقی میشود. بر این مبنا هدف از انجام این تحقیق بررسی نقش مشارکت سیاسی شهروندان کردستان عراق در دستیابی به نظام دموکراتیک، و تاثیر فرایندهای دموکراتیک در شکلدهی به ارزشهای فرهنگ سیاسی مردم کردستان است. با توجه به مبانی نظری و تجربی تحقیق، و با در نظر گرفتن به اهمیت مشارکت سیاسی در استقرار نظام دموکراتیک و نقش ساختارهای دموکراتیک در شکلدهی فرهنگ سیاسی، سوالاتی که تحقیق حاضر سعی در تبیین آنها دارد عبارتند از: الف. مشارکت سیاسی شهروندان کرد چه تاثیری بر استقرار نظام دموکراتیک دارد؟ ب. مشارکت سیاسی تا چه اندازه در شکلگیری فرهنگ سیاسی دموکراتیک دخیل است؟ ج. دموکراسی تا چه اندازه در شکلگیری فرهنگ سیاسی دموکراتیک موثر است؟
شکل (1) مدل مفهومی تحقیق را براساس روابط متغیرها نشان میدهد.
روش تحقیق
تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش گردآوری دادهها نیز، توصیفی (پیمایشی)، و از نظر روابط بین متغیرها جزو تحقیقات همبستگی است. جامعه آماری تحقیق شامل معاونان و مدیران منطقه کردستان عراق بود که از سال 2003 میلادی در 13 وزارتخانه (از مجموع 17 وزارتخانه) به صورت رسمی استخدام و مشغول بکار شدهاند. وزارتخانههای مورد مطالعه عبارتند از: وزارتخانههای داخلی، دادگستری، برنامهریزی، حمل و نقل، برق و منابع طبیعی، منابع آب و کشاورزی و محیط زیست، امور شهرداریها، اقتصاد، بازرگانی و صنعت، آموزش و پرورش، آموزش عالی، کار و امور اجتماعی، امور فرهنگی. این وزارتخانهها در حوزههای حاکمیتی، زیربنایی، اقتصادی- دارایی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی فعالیت میکردند. افراد مذکور به دلیل اینکه به کارهای اداری و اجرایی (فرآیندهای بوروکراتیک) مشغول بودند، برای انجام این تحقیق انتخاب شدهاند. جهت تعیین حجم نمونه ابتدا به بخش کارگرینی وزارتخانهها مراجعه شد و مشخص گردید تعداد معاونان و مدیران آنها 90 نفر هستند که با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه آماری 73 نفر برآورد گردید. برای انتخاب نمونههای آماری از روش نمونهگیری خوشهای استفاده گردید که در آن وزارتخانهها به عنوان خوشه اصلی، و بخشهای اداری- مالی، آموزش- منابع انسانی، عمرانی، تحقیق و توسعه، به عنوان خوشه فرعی در نظر گرفته شدند و از بین آنها عضوهای نمونه انتخاب شدهاند. در این تحقیق برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای محققساخته استفاده گردید. این پرسشنامهها حاوی سوالات بسته بوده که گویههای آن به صورت ترتیبی (رتبهای) و با مقیاس 5 ارزشی (طیف لیکرت) جهت اندازهگیری تعریف شدهاند. جدول (1) منابعی که گویههای پرسشنامهها از آنها استخراج شده را نشان میدهد.
جدول (1): منابع مورد استفاده در استخراج گویههای پرسشنامهها | |
میلبرث، لستر، گوئل، لیل .(1386). مشارکت سیاسی، ترجمه سید رحیم ابوالحسنی، تهران: نشر میزان. راش، مایکل .(1393). جامعه و سیاست، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: انتشارات سمت. Tam Cho, W, Rudolph, T. (2008), Emanating political participation: untangling the social structure behind participation, British Journal of Political Science, 38) 2(, 273-289. Gaiser, W., & Rijike, J. (2008), Political participation of youth young germans in the European context, Asia Europe journal, Springer, January, 5(4), 541-555. | مشارکت سیاسی |
اینگلهارت، رونالد و ولزل، کریستین .(1394). نوسازی و تغییر فرهنگی و دموکراسی، ترجمه یعقوب احمدی، تهران: نشر کویر. Catt, H. (1999), Democracy in practice, Rutledge, U. S. A and Canada. Terence, B., & Dagger, R. (2013), Political ideologies and the democratic ideal, New York: Palgrave Macmillan. | دموکراسی |
Tessler, M., (2002), Islam and democracy in the Middle East: the impact of religious orientations, an attitude toward democracy in four Arab countries, Comparative Politics, 34(3), 337-354. Inglehart, R., & Pippa, N. (2003), Rising tide: gender equality and cultural change around the world, Cambridge: Cambridge University Press. | فرهنگ سیاسی |
قبل از توزیع پرسشنامهها لازم بود از روایی و پایایی آنها اطمینان حاصل میشد، بنابراین پرسشنامهها در اختیار 25 نفر از خبرگان قرار گرفت تا نظرات تخصصی خود را نسبت به گویهها آن بیان کنند. جهت سنجش میزان روایی گویهها، مقادیر روایی محتوا (نسبت روایی و شاخص روایی)، روایی صوری و روایی سازه آنها اندازهگیری شد. به طوری که در نسبت روایی مقدار عددی گویهها 37/0 و در شاخص روایی مقادیر عددی هر یک از گویهها بیشتر از 79/0 بدست آمد که این بدان معناست نسبت و شاخص روایی محتوا برای همه گویهها مورد تایید است. جهت اندازهگیری روایی صوری، از آزمون نمره تاثیر آیتم استفاده گردید که در این آزمون تمامی گویهها مقدار عددی بالاتر از 5/1 (حد قابل قبول برای روایی صوری) داشتند. همچنین جهت روایی سازه، آزمون تحلیل عاملی اکتشافی انجام شد که در آن شاخص کفایت نمونهگیری KMO بیشتر از 6/0 بود و مقدار کای دو ]آزمون بارتلت[ برای متغیرهای مشارکت سیاسی، دموکراسی و فرهنگ سیاسی به ترتیب مقادیر (722/1)، (785/0) و (790/0) بدست آمد. به منظور سنجش پایایی پرسشنامه آزمون آلفای کرونباخ انجام شد که مقادیر بدست آمده برای متغیرهای مشارکت سیاسی (942/0)، دموکراسی (943/0) و فرهنگ سیاسی (952/0) بود.
جهت تجزیه و تحلیل دادههای تحقیق، در سطح آمار توصیفی (شاخصهای مرکزی و پراکندگی) و در سطح استنباطی (آزمونهای کولموگروف- اسمیرنف، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر) از نرم افزارهای SPSS22 و LISREL8.5 استفاده گردید.
یافتههای تحقیق
در بخش آمار توصیفی دادهها، شاخصهای مرکزی (مانند میانگین، میانه و مد)، و شاخصهای پراکندگی (مانند واریانس، انحراف معیار، انحراف استاندارد از میانگین و دامنه تغییرات)و شاخصهای توزیع (مانند چولگی و کشیدگی) بررسی شد که نتایج آن در جدول (2) ارائه شده است.
جدول (2): نتایج آمار توصیفی دادهها | ||||
فرهنگ سیاسی | مشارکت سیاسی | دموکراسی | آمارهها | شاخص |
08/32 | 38/34 | 19/32 | میانگین | مرکزی |
30 | 35 | 32 | میانه | |
22 | 24 | 32 | مد | |
71/69 | 87/81 | 74/62 | واریانس |
پراکندگی |
34/8 | 04/9 | 92/7 | انحراف معیار | |
977/0 | 05/1 | 927/0 | انحراف استاندارد از میانگین | |
36 | 37 | 37 | دامنه | |
574/0 | 244/0 | 568/0 | چولگی | توزیع |
230/0 - | 756/0 - | 000/0 | کشیدگی |
در قسمت آمار استنباطی ابتدا به منظور تعیین نحوه توزیع دادهها، آزمون کولموگروف-اسمیرنف انجام شد، و مشخص گردید خطای محاسبه شده در این آزمون بیشتر از خطای آلفا است که این امر نرمال بودن توزیع دادهها را نشان داد. نتایج این آزمون در جدول (3)، ارائه شده است.
متغیرها | Zآماره | Sig | تایید فرضیه | نتیجهگیری |
میزان مشارکت سیاسی | 097/0 | 086/0 | H0 | نرمال است |
میزان دموکراسی | 099/0 | 075/0 | H0 | نرمال است |
فرهنگ سیاسی | 098/0 | 079/0 | H0 | نرمال است |
در ادامه با توجه به توزیع نرمال دادهها، به منظور بررسی میزان، جهت و شدت رابطه بین متغیرها آزمون ضریب پیرسون انجام شد که در ذیل به جزئیات آن اشاره میشود:
فرضیه اول: به نظر میرسد بین مشارکت سیاسی و استقرار نظام دموکراتیک رابطه معنادار وجود دارد. در این آزمون با توجه به اینکه خطای محاسبه شده کمتر از مقدار خطای آلفا است، فرضیهH0 رد و فرضیه H1 تایید میشود. همچنین با توجه به مقدار (785/0) ضریب همبستگی بین دو متغیر میتوان نتیجه گرفت همبستگی مثبت و قوی بین آنها برقرار است.
فرضیه دوم: به نظر میرسد بین مشارکت سیاسی و ارزشهای فرهنگ سیاسی رابطه معنادار وجود دارد. در این آزمون خطای محاسبه شده کمتر از مقدار خطای آلفا است، لذا فرض H0 رد و فرض H1 مورد تایید است. ضریب همبستگی بین متغیرها مقدار عددی (794/0) است که این مقدار وجود یک رابطه مثبت و قوی بین دو متغیر را نشان میدهد.
فرضیه سوم: به نظر میرسد بین دموکراسی و ارزشهای فرهنگ سیاسی رابطه معنادار وجود دارد. در این آزمون با توجه پایین بودن خطای محاسبه شده نسبت به خطای آلفا، فرض H0 رد و فرض H1 تایید گردید. ضریب همبستگی (774/0) بین دموکراسی و فرهنگ سیاسی دلالت بر وجود همبستگی مثبت و قوی بین دو متغیر دارد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون بین متغیرهای تحقیق در جدول (4)، ارائه شده است.
متغیرها | میزان مشارکت سیاسی | میزان دموکراسی | فرهنگ سیاسی | |
میزان مشارکت سیاسی | همبستگی پیرسون | 1 | 785/0 | 794/0 |
sig (دو دامنه) | 000/0 | 000/0 | 000/0 | |
میزان دموکراسی | همبستگی پیرسون | 785/0 | 1 | 774/0 |
sig (دو دامنه) | 000/0 | 000/0 | 000/0 | |
مجموع | 73 |
در نهایت برای تعیین میزان اثرگذاری متغیرها، لازم بود معناداری مسیرها (یعنی مقادیر T-value) بررسی شود که پس از انجام آزمون تحلیل مسیر، نتایج حاکی از معناداری مسیرهای اثرگذاری بود. به طوری که در مسیر اثرگذاری مشارکت سیاسی به دموکراسی (فرضیه اول) مقدار عددی (93/5) بدست آمد که نشاندهنده تاثیر بالای مشارکت سیاسی در استقرار نظام دموکراتیک است. همچنین در مسیر اثرگذاری مشارکت سیاسی به فرهنگ سیاسی (فرضیه دوم) مقدار عددی (01/2) حاصل شد که این مقدار تاثیر مطلوب مشارکت سیاسی بر شکلدهی به ارزشهای فرهنگ سیاسی را نشان میدهد. نهایتاً در مسیر اثرگذاری دموکراسی به فرهنگ سیاسی (فرضیه سوم) مقدار عددی (22/2) بدست آمد که این مقدار بیان کننده تاثیر قابل قبول سیستم دموکراتیک در شکلدهی ارزشهای سیاسی است. لازم به ذکر است در مدل تحقیق از حروف انگلیسیM ، D، F به ترتیب برای شناسایی متغیرهای مشارکت سیاسی، دموکراسی و فرهنگ سیاسی استفاده گردید.
شکل (2)، مقادیر T-value را در مسیرهای مختلف نشان میدهد.
شکل (2): مقادیر T-value متغیرها |
بحث و نتیجهگیری
با توجه به تایید فرضیه اول مبنی بر وجود رابطه معنادار بین مشارکت سیاسی شهروندان و استقرار نظام دموکراتیک در منطقه کردستان عراق، میتوان بیان داشت این نتایج با یافتههای پژوهشی (ویتلی، 2002: 18؛ مظلوم خراسانی و عظیمی هاشمی، 1390: 46؛ شیرزادی، 1389: 178؛ اطاعت، 1383: 1؛ تاچتون و وامپلر، 2014: 1462؛ میشلز و گراف، 2017: 877؛ پوگربینچی و رایان، 2018: 152) مطابقت دارد. در کل استنباط بر این است فرآیندهای مشارکتی اقدامی عملی جهت افزایش و توزیع فرصتهای برابر بین مردم، و شرکت در تصمیمگیریهای جمعی به منظور استقرار یک نظام دموکراتیک بشمار میروند. نتیجه اینکه مردم با حضور در عرصههای مختلف اداره جامعه، پایههای دموکراتیزه شدن سیستم سیاسی پیریزی مینمایند و حضور و مشارکت آنها هم در اصل تاسیس و پیدایش نظام سیاسی دموکراتیک تاثیر میگذارد، و هم در تداوم و استمرار آن. لازم به ذکر است تفکیک نظامهای سیاسی در جوامع بشری به جوامع دموکراتیک یا غیردموکراتیک، براساس میزان مشارکت و نقش شهروندان در حکومت و امور جامعه قابل ارزیابی میباشد و به لحاظ نظری، هنگامی که مردم در انتخابات شرکت میکنند در واقع، برنامهها و سیاستهای احزاب گوناگون را قبول با رد میکنند. به عبارتی مردم به تک تک برنامهها رای نمیدهند، بلکه انتخاب آنها مبتنی بر پذیرش یا رد مجموعهای از سیاستها و ارزشها است. در این راستا ستوکس نیز بیان میکند از موثرترین راههای رسیدن به توسعه واقعی و با ثبات، جلب مشارکت مردم در فرآیند توسعه از مرحله تصمیمگیری تا اجرا است (ستوکس، 2003: 267).
با تایید فرضیه دوم، که به رابطه بین مشارکت سیاسی و شکلگیری ارزشهای فرهنگ سیاسی اشاره داشت، میتوان عنوان نمود این نتایج با یافتههای تحقیقاتی (کیربیس، 2012: 142؛ گیسیر و ریجیک، 2008: 552؛ گراهام و رگولسکا، 1997: 79؛ کرمیفرد، 1389: 1؛ گراف و همکاران، 2015: 58) همخوانی دارد. از آنجایی که در طول تاریخ جوامع در هر دوره مجموعه منسجمی از ارزشها و نگرشها سیاسی و فرهنگی را در خود داشتهاند، برای تثبیت و ترویج آن ارزشها از هیچ کاری دریغ نمیکردند. در عصر حاضر تبلیغ و تسری ارزشهای دموکراتیک تقریباً در تمامی کشورها وجود دارد و از آن به عنوان دیدگاه توسعه ارزشهای انسانی (بدون در نظر گرفتن جنسیت و طبقه خاص اجتماعی) یاد میشود. این دیدگاه شاخصهایی چون رضایت سیاسی، اعتماد به نمایندگان منتخب، میزان بالای بحثهای سیاسی و حمایت از نظم اجتماعی را در خود جای داده و در واقع زمینهای برای ترویج ارزشهای فرامادیگرایانه فراهم کرده است. نتیجه این روند ارتباط موثر مسئولان و شهروندان و نیز حمایت از سیاستها و خطمشیها را به دنبال داشته است. در این رابطه تامچو و رودولف بیان میکنند مشارکت سیاسی رابطهای بین شهروندان و دولت ایجاد میکند و اجازه میدهد که شهروندان به صورت مستقیم و غیرمستقیم منافع، نگرانیها و خواستههایشان را به دولت و صاحبان قدرت منتقل کنند (تامچو53 و رودولف54، 2008: 278).
همچنین با تایید فرضیه سوم، که بر رابطه بین سیستم دموکراتیک و شکلگیری ارزشهای فرهنگ سیاسی تاکید داشت، میتوان عنوان نمود نتایج این فرضیه در راستای یافتههای پژوهشی (تسلر، 2002: 350؛ دایموند، 1999: 287؛ اکستین و همکاران، 1978: 141؛ بهمنیطراز، 1394: 2؛ پانتام، 1993: 122؛ عبداللهی و حسینبر، 1385: 31؛ کیوریتو و نیمایر، 2013: 380؛ اوسر و هوگه، 2018: 140) است. با بررسی مبانی نظری جوامع دموکراتیک میتوان دریافت ایجاد و تثبیت ارزشهای دموکراتیک در جامعه، منوط به وجود ساختارهای دموکراتیک مانند احزاب سیاسی، رسانهها و مطبوعات آزاد، رقابت سیاسی آزاد و... است که در شکلدهی به دیدگاههای شهروندان نسبت به عملکرد نظام سیاسی تاثیرگذار هستند. لذا تحقق جامعهای دموکراتیک و توسعهیافته نیازمند نهادهایی است که به آموزش و پرورش ارزشهای فرهنگ سیاسی مردم کمک کند تا ساختارهای حکومتی و کارکردهای آن را تحت تاثیر قرار دهند. در این باره استریان55 و دیویت56 معتقدند فرهنگ سیاسی تا حد زیادی تحت تاثیر دموکراسی قرار دارد و دموکراسی نیز به نوعی ارتباطات میان شهروندان، و همچنین بین شهروندان و نمایندگان را شفافتر کرده، و افزایش آگاهی در سطح جامعه به همراه دارد، که این امر فرصت تصمیمگیری بیشتری در مسائل سیاسی برای شهروندان فراهم میکند. زیرا هنگامی که شهروندان از حقوق دموکراتیک برخوردار باشند، مسئولیت بیشتری در قبال جامعه خود خواهند داشت (استریان و دیویت، 2015: 303).
پیشنهادات
در خصوص فرضیه اول، نظر به ارتباط تنگاتنگ مشارکت سیاسی و دموکراسی و نیز با در نظر گرفتن نتایج آزمونهای آماری پیشنهاد میشود نظام سیاسی حاکم بر منطقه کردستان عراق با حمایتهای قانونی از احزاب، بستر مناسبی مطابق با ارزشهای دموکراتیک جهت فعالیت تبلیغاتی و سازمانی آنها فراهم آورد تا احزاب بدون دغدغه اقدام به عضوگیری نمایند و فرصتی برای تبلیغ برنامههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... داشته باشند. همچنین هنگام شرکت در انتخابات (ملی و محلی) و مراسم سیاسی، امنیت شرکتکنندگان را تامین نماید تا شهروندان و طرفداران احزاب سیاسی بتوانند در فضای امن از احزابشان حمایت کنند و به آنها رای دهند. چنین رویکردی میتواند نقش موثری در استقرار نظام دموکراتیک به همراه داشته باشد.
در ارتباط با فرضیه دوم، و با استناد به دادههای بدست آمده پیشنهاد میشود نظام سیاسی منطقه کردستان با تدوین و اجرای برنامههای آموزشی (دانش سیاسی) نقش فعالتری در جهت جامعهپذیر کردن طبقات مختلف جامعه ایفا کند. تصویب قوانین در راستای حمایت از آزادیهای فردی گامی دیگر در نهادینه کردن ارزشهای فرهنگ سیاسی در بین شهروندان است که از طریق آن مسئولان کردستان میتوانند دیدگاهها و نگرشهای دموکراتیک را به آنها القا نماید. به علاوه سیستم سیاسی باید به حاکمیت مردم و برابری همه در برابر قانون (بدون در نظر گرفتن جایگاه سیاسی و اجتماعی افراد) متعهد باشد تا افراد صاحبمنصب هنگام تخطی از مسئولیتهایشان همانند سایر مردم بازخواست شوند و قانون در مورد آنها تصمیمگیری کند. چنین رویکردی میتواند منجر به بهبود دیدگاهها و نگرشهای سیاسی مردم نسبت به نظام حاکم شود که این موضوع قرابت بیشتر شهروندان سیستم سیاسی را به دنبال خواهد داشت.
در نهایت با در نظر گرفتن نتایج فرضیه سوم، پیشنهاد میشود سیستم سیاسی با کمک ساختارهای دموکراتیک مانند احزاب سیاسی فعالیت بیشتری در خصوص آموزش سیاسی شهروندان در مراکز علمی و آموزشی داشته باشند. به طوری برگزاری کنفرانسها و نشستهای سیاسی با حضور نمایندگان دولت و احزاب مختلف میتواند مسیر توسعه را از طریق گفتمان سیاسی در منطقه کردستان بیش از پیش هموار کند. همچنین سیستم سیاسی حاکم باید اقدامات لازم برای رقابت احزاب در فضای باز سیاسی را فراهم نماید تا شهروندان حق انتخاب بیشتری داشته باشند و براساس واقعیتهای موجود به نمایندگان خود رای دهند. در ادامه دموکراتیزه شدن جامعه، نهادهای دموکراتیک باید با توسل به قوانین مدرن و مدون از طریق رسانههای جمعی و مطبوعات آزادانه خواستههای مردم را از نظام سیاسی حاکم مطالبه نمایند. این فرایند میتواند حق قانونی برای تک تک شهروندان ایجاد کند تا از رفتار متساهلانه دیگران نسبت به گرایشهای سیاسی مختلف و متضاد بهرهمند شوند.
منابع
اطاعت، جواد .(1383). نظام انتخاباتی و نظام سیاسی، مطالعه فرایند دموکراتیزاسیون در ایران، رساله دکتری علوم سیاسی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران.
اوکلی، پیتر، مارسدن، دیوید .(1370). رهیافتهای مشارکت در توسعه روستایی، ترجمه منصور محمودنژاد، تهران: انتشارات جهاد سازندگی.
اينگلهارت، رونالد .(1373). تحول فرهنگي در جامعه پيشرفته صنعتي، ترجمه مريم وتر، تهران: نشر کویر.
اینگلهارت، رونالد، ولزل، کریستین .(1394). نوسازی تغییر فرهنگی و دموکراسی، ترجمه یعقوب احمدی، تهران: نشر کویر.
بال، آلن، پیترز، گای .(1390). سیاست و حکومت جدید، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران: انتشارات قومس.
بروکر، پل .(1388). رژیمهای غیردموکراتیک (نظریهها، سیاست و حکومت)، ترجمه علیرضا سمیعی اصفهانی، تهران: انتشارات کویر.
بشيريه، حسين .(1384). گذار به دموکراسي، تهران: انتشارات نگاه معاصر.
بشیریه، حسین .(1392). آموزش دانش سیاسی، تهران: نشر نگاه معاصر.
بهمنیطراز، غدیر .(1394). بررسی میزان گرایش به فرهنگ سیاسی دموکراتیک در بین طبقه متوسط جدید و عوامل موثر بر آن (مورد مطالعه: استادان دانشگاه و دبیران دبیرستانهای شهر همدان)، رساله دکتری جامعهشناسی سیاسی، دانشکده روانشناسی و علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تهران مرکزي.
پاى، لوسين .(1373). فرهنگسياسى و توسعهسياسى، ترجمه مجيد محمدى، فصلنامه فرهنگ، سال 2، شماره 2-1، 47-37.
پوپر، کارل .(1396). درس این قرن، ترجمه علی پایا، تهران: انتشارات طرح نو.
راش، مایکل .(1393). جامعه و سیاست (مقدمهای بر جامعه شناسی سیاسی)، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: انتشارات سمت.
سيفزاده، حسين .(1392). پانزده مدل نوسازی، توسعه و دگرگونی سیاسی، تهران: نشر قومس.
شومپیتر، جوزف .(1375). کاپیتالیسم، سوسیالیسم و دموکراسی، ترجمه حسن منصور، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
شیرزادی، رضا .(1389). دولت و توسعه سیاسی در مالزی، نشریه مطالعات سیاسی، دوره 3، شماره 9، 179-153.
عالم، عبدالرحمن .(1393). بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی.
عبداللهی، محمد و محمد عثمان حسینبر .(1385). هویت جمعی و نگرش به دموکراسی در ایران، مجله جامعه شناسی ایران، دوره 7، شماره 4، 33-3.
قوام، عبدالعلی .(1394). سیاستهای مقایسهای، تهران: انشارات سمت.
کرمیفرد، محمدرضا .(1389). بررسی مشارکت سیاسی در آذربایجانغربی با تاکید بر قوم کرد، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه تبریز.
کوهن، کارل .(1371). دموکراسي، ترجمه عباس مخبر، تهران: نشر ني.
کیویستو، پیتر .(1392). اندیشههای بنیادی در جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.
مظلوم خراسانی، محمد و مژگان عظیمی هاشمی .(1390). توسعه و نابرابری در هند، فصلنامه مطالعات جهان، دوره 1، شماره 2، 48-7.
میلبرث، لستر، گوئل، لیل .(1386). مشارکت سیاسی، ترجمه رحیم ابوالحسنی، تهران: نشر میزان.
هانتینگتون، ساموئل .(1390). موج سوم دموکراسی در پایان سده بیستم، ترجمه احمد شهسا، تهران: انتشارات روزنه.
هیوود، اندرو .(۱۳90). مقدمه نظریه سیاسی، ترجمه عبدالرحمن عالم، تهران: نشر قومس.
Almond, G. (1987), The development of political development, understanding political development, (ed), Myron Weiner and Samuel Huntington. Boston: Little Brown.
Asatryana, Z., & Dewitte, K. (2015), Direct democracy, and local government efficiency, European Journal of Political Economy, 39 (3), 58-66.
Catt, H. (1999), Democracy in practice, Rutledge, U. S. A and Canada.
Cord, R., Medeiros, J., & Jones, W. (1985), Political science, New Jersey: Prentice Hall.
Curato, N., & Niemeyer, S. (2013), Reaching out to overcome political apathy: building participatory capacity through deliberative engagement, Politics & Policy, 41(3), 355-383.
Deutsch, K. (1961), Social mobilization and political development, American Political Science Review, 53(3), 493-511.
Diamond, L. (1999), Developing democracy toward consolidation, Baltimore and London: The Johns Hopkins University Press.
Eckstein, Sh., Donald, G., Horton, D., & Carroll, T. (1978), Land reform in Latin America: Bolivia, Chile, Mexico, Peru and Venezuela, World Bank Staff Working Paper, Washington DC, No 275.
Frederickson, G. (1980), New public administration, Tuscaloosa: University of Alabama Press.
Gendzier, I. (2017), Development against democracy: manipulating political change in the third world, London: Pluto Press.
Goulet, D. (1995), Development ethics: a guide to theory and practice, New York: The Apex Press and, London: Zed.
Graaf, L., Van Hulst., & Michels, A. (2015), Enhancing participation in disadvantaged urban neighborhoods, Journal Local Government Studies, 41(1), 44-62.
Graham, A., & Regulska, J. (1997), Expanding political space for women in Poland: an analysis of three communities, Communist and Post-Communist Studies, 30(1), 65-82.
Huntington, S. (1993), The third wave democratization in the late twentieth century, Norman: University of Oklahoma Press.
Inglehart, R., & Pippa, N. (2003), Rising tide: gender equality and cultural change around the world, Cambridge: Cambridge University Press.
Jackman, R., & Miller, R. (1998), Social capital and politics, Annual Review of Political Science, 1, 47-73.
Kirbis, A. (2012), Political participation and non-democratic political culture in Western Europe, East-Central Europe and Post-Yugoslav Countries, Democracy in Transition, 225-251.
Lerner, D. (1958), The passing of traditional society, Glencoe: Free Press.
Lipset, M. (1959), Some social requisites of democracy: economic development and political legitimacy, The American Political Science Review, 53(1), 69-105.
Lipset, M. (1996), American exceptionalism: a double-edged sword, New York: Norton.
Michels, A., & Graaf, L. (2017), Examining citizen participation: local participatory policymaking and democracy revisited, Journal Local Government Studies, 43(6), 875-881.
Miller, A. (2012), Political issue and trust government: 1964-1970, American Political Science Review, 68 (3): 951-972.
Oser, J., & Hooghe, M. (2018), Democratic ideals and levels of political participation: the role of political and social conceptualizations of democracy, The British Journal of Politics and International Relations, 37(1), 124-143.
T., & M.(2018), Moving beyond input legitimacy: when do democratic innovations affect policy making? European Journal of Political Research, 57 (1), 135-152.
Putnam, R. (1993), Making democracy works: civic traditions in modern Italy, Princeton: Princeton University Press.
Robertson, D. (1988), The penguin dictionary of politics, Penguin Books, London.
Stokes, A. K. (2003), Latino group consciousness and political participation, American Politics Research, 31(4), 361-378.
Tam Cho, W., & Rudolph, T. (2008), Emanating political participation: untangling the social structure behind participation, British Journal of Political Science, 38) 2(, 273-289.
Terence, B., & Dagger, R. (2013), Political ideologies and the democratic ideal, New York: Palgrave Macmillan.
Tessler, M., (2002), Islam and democracy in the Middle East: the impact of religious orientations, an attitude toward democracy in four Arab countries, Comparative Politics, 34(3), 337-354.
Touchton, M., & Wampler, B. (2014), Improving social well-being through new democratic institutions, Comparative Political Studies, 47(10), 1442–1469.
Wheatley, S. (2002), Non-discrimination and equality in the right of political participation for minorities, Journal on Ethno Politics and Minority Issues in Europe, Issue 3, 1-20.
The role of political participation and democratic system in shaping political culture
(Case study: Kurdish Citizens in the Iraqi Kurdistan Region)
Abstract
Background and Objective: Citizen participation in public affairs shows special relations in terms of the type of political structure and its functions, which in turn determines the views and attitudes of citizens towards the functioning of the political system. This study has been done with the aim of examining the effectiveness of political participation in the establishment of the democratic system and determining the participatory mechanisms on the formation of the values of the political culture of Kurdish citizens in the Kurdistan region of Iraq.
Research method: This research is in terms of objective, applied and in terms of nature and method, descriptive (survey) and in terms of relations between variables, is one of the correlation studies. According to Cochran's formula73 people are as a statistical sample and were selected by cluster sampling. The data gathering tool are researcher-made questionnaires to measure the variables of political participation, democracy, and values of political culture that were designed based on the five-value Likert scale. Before distributing questionnaires, they were provided to 25 experts to ensure their validity and reliability. Data were tested by Kolmogorov-Smirnov test, Pearson correlation and path analysis.
Findings: The results showed Collected data has a normal distribution, and there is a strong, positive and significant correlations between the research variables, as well as the results of the path analysis of variables are acceptable.
Conclusion: The results are as follows, political participation of citizens is effective in establishing a democratic system, and democratic processes influence in shaping the values political culture.
Key Words: Political Participation, Democracy and Political Culture, Kurdish Citizens, the Iraqi Kurdistan Region
[1] John Locke
[2] Jon Stuart Mill
[3] Terence
[4] Dagger
[5] Almond
[6] Verba
[7] Gendzier
[8] Goulet
[9] Inglehart
[10] pippa
[11] Lipset
[12] Jackman
[13] Broker
[14] Cord
[15] Oakley
[16] Marsden
[17] Robertson
[18] Huntington
[19] Rush
[20] Schumpeter
[21] Ball
[22] Peters
[23] Jacobson
[24] Stokes
[25] Lerner
[26] Deutsch
[27] Frederickson
[28] Rousseau
[29] Wheatley
[30] Touchton
[31] Wampler
[32] Michels
[33] Graaf
[36] De Tocqueville
[37] Dahl
[38] Pye
[39] Catt
[40] Kirbis
[41] Gaiser
[42] Rijike
[43] Graham
[44] Regulska
[45] Putnam
[46] Diamond
[47] Tessler
[48] Eckstein
[49] Curato
[50] Niemeyer
[51] Oser
[52] Hooghe
[53] Tam Cho
[54] Rudolph
[55] Asatryana
[56] Dewitte