مطالعات گسترده بر روی اختلالات عصبی ـ روانی تأثیر بهسزایی بر درک ما از ساختار و عملکرد مغز و سیستم عصبی گذاشته است؛ تا جاییکه پیامدهای فلسفی مهمی در حوزه ی فلسفه ی ذهن و علوم شناختی، داشتهاند. اُتیسم اختلالی است که از زمان شناسایی آن تا به امروز شاهد تغییرات بسیاری د أکثر
مطالعات گسترده بر روی اختلالات عصبی ـ روانی تأثیر بهسزایی بر درک ما از ساختار و عملکرد مغز و سیستم عصبی گذاشته است؛ تا جاییکه پیامدهای فلسفی مهمی در حوزه ی فلسفه ی ذهن و علوم شناختی، داشتهاند. اُتیسم اختلالی است که از زمان شناسایی آن تا به امروز شاهد تغییرات بسیاری در مفهوم آن بودهایم. پژوهش پیرامون این اختلال آن را تبدیل به یک موضوع در مباحث روانشناسی فلسفی کرده است. روند این پژوهشها بر روی نقایص شناختی و رفتاری افراد دارای اُتیسم، بینش ارزشمندی در توسعه و ساختار شناخت اجتماعی داشته است. در این خصوص سه نظریهی اصلی شناخت یعنی نظریه ی ذهن، نظریه ی شبیه سازی و نظریهی کنترلِ اجرایی یا نظریه فراشناخت هر کدام با رویکردی متفاوت به اختلال اُتیسم، علت های متفاوتی را معرفی می کنند. در این مقاله ابتدا با تعریفِ بالینی از اُتیسم شروع کرده، سپس سه نظریه اصلی شناخت را معرفی کرده و در آخر برتری نظریهی شبیهسازی را در مقایسه با دو نظریهی دیگر نشان خواهیم داد.
تفاصيل المقالة
این پژوهش، باهدف تدوین بسته آموزشی بازیهای مشارکتی و بررسی اثربخشی آن بر مهارتهای اجتماعی کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش پژوهش از نوع طرحهای نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری این پژوهش، همۀ کودکان پسر 8 تا 12 ساله با اختل أکثر
این پژوهش، باهدف تدوین بسته آموزشی بازیهای مشارکتی و بررسی اثربخشی آن بر مهارتهای اجتماعی کودکان با اختلال طیف اتیسم انجام شد. روش پژوهش از نوع طرحهای نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعۀ آماری این پژوهش، همۀ کودکان پسر 8 تا 12 ساله با اختلال طیف اتیسم مراکز درمانی و توانبخشی شهر تهران در سال 1397 بودند. در این پژوهش 20 کودک پسر با اختلال طیف اتیسم با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (10 نفر) و کنترل (10 نفر) به شیوۀ تصادفی گمارش شدند. برای ارزیابی مهارتهای اجتماعی از پرسشنامۀ نیمرخ اجتماعی بلینی استفاده شد. گروه آزمایش در 10 جلسه 45 دقیقهای در طول 2 ماه بسته آموزشی را دریافت کردند درحالیکه گروه کنترل چنین مداخلهای را دریافت نکردند. در پایان مجدداً هر دو گروه توسط پرسشنامۀ نیمرخ اجتماعی بلینی مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش بازیهای مشارکتی موجب بهبود مهارتهای اجتماعی کودکان با اختلال طیف اتیسم میشود.
تفاصيل المقالة
هدف: با توجه به نقش و اهمیت مادران در مراقبت از کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی برنامه درمانی اتیسم یکپارچه با خانواده و آموزش مهارتهای ویژه چندگانه بر خودپنداره در مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم انجام شد.
روش: این مطالعه نی أکثر
هدف: با توجه به نقش و اهمیت مادران در مراقبت از کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی برنامه درمانی اتیسم یکپارچه با خانواده و آموزش مهارتهای ویژه چندگانه بر خودپنداره در مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم انجام شد.
روش: این مطالعه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری یک ماهه همراه با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم شهر تهران در سال 1398 بودند که 45 نفر از آنها با روش در دسترس انتخاب و با روش تصادفی در سه گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش اول برنامه درمانی اتیسم یکپارچه با خانواده و گروه آزمایش دوم آموزش مهارتهای ویژه چندگانه را برای 9 جلسه 90 دقیقهای دریافت کردند و گروه کنترل آموزشی ندید. ابزار پژوهش مقیاس خودپنداره (بک و همکاران، 1990) بود و دادهها با روشهای آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر در نرمافزار SPSS-22 تحلیل شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد که هر دو شیوه برنامه درمانی اتیسم یکپارچه با خانواده و آموزش مهارتهای ویژه چندگانه در مقایسه با گروه کنترل باعث افزایش خودپنداره مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم شدند و نتایج در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (05/0˂P). علاوه بر آن، برنامه درمانی اتیسم یکپارچه با خانواده در مقایسه با آموزش مهارتهای ویژه چندگانه باعث افزایش خودپنداره آنان شد (05/0˂P).
نتیجهگیری: با توجه به اثربخشی هر دو شیوه و اثربخشی بیشتر برنامه درمانی اتیسم یکپارچه با خانواده، مشاوران و درمانگران میتوانند از این روش در کنار سایر روشهای درمانی موثر برای بهبود خودپنداره مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم استفاده کنند.
تفاصيل المقالة
هدف: هدفاین پژوهش بررسی اثربخشی بازی درمانی بر برقراری ارتباط کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کودکان 6 تا11 ساله دارای اختلال طیف اتیسم در مدرسه غیرانتفا أکثر
هدف: هدفاین پژوهش بررسی اثربخشی بازی درمانی بر برقراری ارتباط کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کودکان 6 تا11 ساله دارای اختلال طیف اتیسم در مدرسه غیرانتفاعی آئین مهرورزی بودند. نمونه مورد مطالعه شامل 24 کودک بود که به طور در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. گروه آزمایش طی 10جلسه به مدت 2 ماه و هر جلسه حدود45 دقیقه تحت روش مداخله ای بازی درمانی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تشخیصی گیلیام یا گارز (1995) جمع آوری شد. اعتبار پرسشنامه در گروه نمونه از طریق آلفای کرونباخ 792/0 به دست آمد. یافته ها: نتایج به دست آمده با استفاده از مدل آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد با توجه به کاهش میانگین نمرات گروه آزمایش در پس آزمون، نسبت به گروه کنترل، بازی درمانی به طور معناداری بر برقراری ارتباط کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم موثر بوده است. نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که بازی درمانی به عنوان یک روش موثر می تواند موجب بهبود برقراری ارتباط کودکان دارای اختلال اتیسم شود.
تفاصيل المقالة
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای نگرش و خودکارآمدی معلمان ویژه و عادی دارای دانش آموز اختلال طیف اتیسم انجام گرفت. روش پژوهش علی مقایسه ای بود. جامعه پژوهش تمام معلمان آموزش ویژه و معلمان آموزش عادی دارای دانش آموز اختلال طیف اتیسم درسال تحصیلی 1397-98 استان مازندران ب أکثر
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ای نگرش و خودکارآمدی معلمان ویژه و عادی دارای دانش آموز اختلال طیف اتیسم انجام گرفت. روش پژوهش علی مقایسه ای بود. جامعه پژوهش تمام معلمان آموزش ویژه و معلمان آموزش عادی دارای دانش آموز اختلال طیف اتیسم درسال تحصیلی 1397-98 استان مازندران بود. نمونه مورد نظر 30 معلم بودند که برای انتخاب نمونه از بین مدارس استثنایی در استان 15 معلم و از معلمان آموزش عادی دارای دانش آموز اختلال اتیسم 15 معلم به صورت تصادفی انتخاب و مورد ارزیابی قرارگرفتند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه نگرش سنجی نگرش سنجی آموزش فراگیر سعیدی وسلیمانوندی(1385) و مقیاس خودکارآمدی معلم توسط اسچانن، موران و وولفولک (2001) بود. داده های بدست آمده با آمار توصیفی و روش آماریT مستقل و ضریب همبستگی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین نگرش و خودکارآمدی معلمان آموزش عادی و معلمان آموزش ویژه در فراگیرسازی دانش آموزان اتیسم تفاوت معناداری وجود دارد و در ابعاد مختلف معلمان ویژه از نگرش و خودکارآمدی بهتری نسبت به معلمان عادی قرار دارند. همچنین بین نگرش و خودکارآمدی معلمان درفراگیرسازی دانش آموزان اتیسم ارتباط وجود دارد.
تفاصيل المقالة
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر کیفیت زندگی، راهبردهای مقابلهای و ناگویی هیجانی مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون -پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه مادران کودکان مبتلا به اتیسم مراجعه ک أکثر
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر کیفیت زندگی، راهبردهای مقابلهای و ناگویی هیجانی مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون -پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه مادران کودکان مبتلا به اتیسم مراجعه کننده به یک مرکز توانبخشی کودکان اتیسم در اصفهان به تعداد 80 نفر بود. 30 مادر دارای فرزند مبتلا به اختلال طیف اوتیسم به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. مادران گروه آزمایش طی 8 جلسهی 2 ساعتی تحت آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس (2002) قرار گرفتهاند، افراد گروه کنترل طی این مدت هیچگونه مداخلهای را دریافت نکردند. همهی آزمودنیها قبل و بعد از آموزش به پرسشنامهی کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی(1989) ، پرسشنامهی راهبردهای مقابلهای لازاروس و فولکمن (1984) و پرسشنامهی ناگویی هیجانی تورنتو(1994) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نسخهی 24 نرمافزار SPSS و با روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و چند متغیره تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که نمرات کیفیت زندگی و راهبردهای مقابلهای گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مرحلهی پسآزمون بهطور معناداری بالاتر و نمرات ناگویی هیجانی بهطور معناداری پایینتر بود(05/0P< ). از این یافتهها استنباط میشود که آموزش تنظیم هیجان شیوهی مناسبی برای بهبود کیفیت زندگی، راهبردهای مقابلهای و ناگویی هیجانی در مادران کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم میباشد و این آموزشها میتواند بهعنوان مداخلهای مبتنی بر شواهد تجربی در کلینیکهای روانشناختی مورداستفاده قرار گیرد.
تفاصيل المقالة
این پژوهش با هدف مقایسه تحمل درماندگی و ترس از مسخرهشدن در همشیرهای کودکان با و بدون اختلال طیف درخودماندگی انجام شد. جامعه آماری شامل کل همشیرهای کودکان با و بدون اختلال طیف درخودماندگی شهر اصفهان بود. نمونه مورد بررسی شامل 29 نفر از همشیرهای کودکان با اختلال درخودمان أکثر
این پژوهش با هدف مقایسه تحمل درماندگی و ترس از مسخرهشدن در همشیرهای کودکان با و بدون اختلال طیف درخودماندگی انجام شد. جامعه آماری شامل کل همشیرهای کودکان با و بدون اختلال طیف درخودماندگی شهر اصفهان بود. نمونه مورد بررسی شامل 29 نفر از همشیرهای کودکان با اختلال درخودماندگی (19پسر،10دختر) و 29 نفر از همشیرهای کودکان بدون این اختلال (19 پسر، 10 دختر) بود که بهصورت نمونهبرداری در دسترس انتخاب و همتاسازی شدند. ابزار این پژوهش مقیاس تحمل درماندگی (DTS؛ سیمون و گاهر، 2005) و مقیاس ترس از مسخرهشدن (FBLS؛ راج و پرویر، 2009) بود. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شدند. نتایج نشان داد تفاوت میانگین نمره‎های تحمل (001/0>P)، ارزیابی (018/0>P) و تنظیم (001/0>P) و ترس از مسخره شدن (034/0>P) در همشیرهای کودکان با و بدون اختلال طیف درخودماندگی معنادارست. این نتایج لزوم استفاده از برنامههای پیشگیری و مداخله برای جلوگیری از بروز آسیبهای روانشناختی بلندمدت را نشان می‎دهد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications