حکومت خوارزمشاهیان (49-618 ق) از جمله دولتهای ترکتبار بود که در دوران ضعف و تجزیة حکومت سلاجقه، در خوارزم شکل گرفت. این سلسله، نظر به اتخاذسیاست حمایت از معتزله و شیعه، فرصت تاریخی و بستر مناسبی برای مکتب اعتزال وعلویان در خوارزم خاصه برای نفوذ آنان در ساختار قدرت و منا أکثر
حکومت خوارزمشاهیان (49-618 ق) از جمله دولتهای ترکتبار بود که در دوران ضعف و تجزیة حکومت سلاجقه، در خوارزم شکل گرفت. این سلسله، نظر به اتخاذسیاست حمایت از معتزله و شیعه، فرصت تاریخی و بستر مناسبی برای مکتب اعتزال وعلویان در خوارزم خاصه برای نفوذ آنان در ساختار قدرت و مناصب اداری و تشکیلاتدیوانی فراهم کرد. در این مقاله کوشش شده، مقاصد سیاسی دولت خوارزمشاهیانبازبینی شود تا بر مبنای آن نقش سلاطین خوارزمشاهی در ایجاد زمینه های لازم برایرشد جریان های فکری و عنایت ویژة آنان به عقاید معتزله و حمایت از علویان و شیعیاندر برابر عباسیان در این سامان شناسایی شود.
تفاصيل المقالة
خوارزمشاهیان(حک.491-628ق)برای پیشبرد اهداف خود نظامی اداری پدید آوردندکه دیوان وزارت درآن به عنوان نقطۀ پیوند سلطان و دیگر تشکیلاتاداری ودیوانی بود . وزیر ، دررأس تشکیلات دیوانی پس از سلطان ایفای نقشمی کرد. وزیرانی با خصائص وتوانایی های متفاوت نظام اداری خوارزمشاهیان را أکثر
خوارزمشاهیان(حک.491-628ق)برای پیشبرد اهداف خود نظامی اداری پدید آوردندکه دیوان وزارت درآن به عنوان نقطۀ پیوند سلطان و دیگر تشکیلاتاداری ودیوانی بود . وزیر ، دررأس تشکیلات دیوانی پس از سلطان ایفای نقشمی کرد. وزیرانی با خصائص وتوانایی های متفاوت نظام اداری خوارزمشاهیان رابرعهده داشتند که برخی از آنان درواپسین روزهای امپراتوری این دولت، بهسبب سوء استفاده های مالی و حفظ منافع فردی و ثروت اندوزی، نظام اداری وحکومتی را به سراشیبی ضعف افکندند . دراین نوشتار دیوان وزارت و نقش آن درنظام دیوانی خوارزمشاهیان بررسی می شود.
تفاصيل المقالة
روی کار آمدن اولین حکومت ترک نژاد در ایران به دست محمود غزنوی تحقق یافت و مقدمه ظهور سایر حکومتهای ترک در ایران گردید. محمود غزنوی در ادامه اهداف توسعه طلبانه اش ،تعدادی از خاندانهای محلی ایران را از جغرافیای تاریخی سیاسی ایران محو کرد؛ از جمله امارتهایی چون صفاریان ، ش أکثر
روی کار آمدن اولین حکومت ترک نژاد در ایران به دست محمود غزنوی تحقق یافت و مقدمه ظهور سایر حکومتهای ترک در ایران گردید. محمود غزنوی در ادامه اهداف توسعه طلبانه اش ،تعدادی از خاندانهای محلی ایران را از جغرافیای تاریخی سیاسی ایران محو کرد؛ از جمله امارتهایی چون صفاریان ، شاران غرجستان، فریغونیان و خوارزمشاهیان که براندازی آنان در جهت اهداف توسعه طلبانه سلطان غزنوی صورت گرفت. سوال اساسی در اینجا این است که آیا می توان با تقابل دیدگاه شاعران و مورخان عهد غزنوی به گزارش متقنی در این باره دست یافت؟ در این پژوهش که به شیوه توصیفی وتحلیلی و در راستای مطالعات تاریخ محلی ایران، انجام شده است، تلاش گردیده تا این رخدادها به مدد اشعار شاعران، واکاوی شده و پس از تطبیق با دیدگاه مورخان،به مقایسه بازتاب این وقایع نزد دو گروه بپردازیم.
تفاصيل المقالة
واحه خوارزم، با داشتن فرمانروایان بومی (موسوم به خوارزمشاهان) و بهرهمندی از خودمختاری داخلی، از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بوده ولی در آغاز قرن دهم به رغم دولت شیعی مسلک صفوی، تیرهای از اعقاب جوچی موسوم به عربشاهیان توانستند با تکیه بر میراث نیاکان، قدرت ایلیاتی، ر أکثر
واحه خوارزم، با داشتن فرمانروایان بومی (موسوم به خوارزمشاهان) و بهرهمندی از خودمختاری داخلی، از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بوده ولی در آغاز قرن دهم به رغم دولت شیعی مسلک صفوی، تیرهای از اعقاب جوچی موسوم به عربشاهیان توانستند با تکیه بر میراث نیاکان، قدرت ایلیاتی، ریشهدار بودن مذهب تسنّن در خوارزم و تناسب آن زمینه مذهبی با مذهب خود، بر خوارزم مسلط شده و خان نشین خیوه را پایهگذاری کنند. دولت صفوی با تلاش برای حفظ تمامیت ارضی سنتی کشور، سرانجام آنها را تحت حمایت خود درآورد. اما در اوایل قرن دوازدهم هجری تحت شرایط و دلایل متعدد، حکومت عربشاهیان به ضعف گراییده و منقرض گردید. ضعفِ دولتِ صفوی مانع از ایفای نقش فعال در این ماجرا گشت و با فاصلۀ اندکی پس از آن دولت صفوی نیز ساقط شد. در نتیجه وحدتِ سیاسی ایران برای مدتی از بین رفت و رقابت سران و سرداران متعدد در بخشهای مختلف کشور آغاز گشت تا این که پس از دو دهه نادرشاه توانست وحدت سیاسی کشور را تجدید نماید. این مقاله در پی آن است که ضمن شناسایی تحولات سیاسی خوارزم در این دورۀ فترت، تلاشهای نادرشاه برای تجدید سلطه ایران بر خوارزم و واکنش حکام آن سامان به این امر یا به عبارت دقیقتر تطور روابط فیمابین حکمرانان آن ناحیه با دولت افشار را مورد بررسی قرار دهد.
تفاصيل المقالة
واحه خوارزم، با داشتن فرمانروایان بومی )موسوم به خوارزمشاهان( و بهرهمندی ازخودمختاری داخلی، از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بوده ولی در آغاز قرن دهم به رغمدولت شیعی مسلک صفوی، تیرهای از اعقاب جوچی موسوم به عربشاهیان توانستند با تکیه برمیراث نیاکان، قدرت ایلیاتی، ریشهدا أکثر
واحه خوارزم، با داشتن فرمانروایان بومی )موسوم به خوارزمشاهان( و بهرهمندی ازخودمختاری داخلی، از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بوده ولی در آغاز قرن دهم به رغمدولت شیعی مسلک صفوی، تیرهای از اعقاب جوچی موسوم به عربشاهیان توانستند با تکیه برمیراث نیاکان، قدرت ایلیاتی، ریشهدار بودن مذهب تسنّن در خوارزم و تناسب آن زمینه مذهبیبا مذهب خود، بر خوارزم مسلط شده و خان نشین خیوه را پایهگذاری کنند. دولت صفوی باتلاش برای حفظ تمامیت ارضی سنتی کشور، سرانجام آنها را تحت حمایت خود درآورد.اما در اوایل قرن دوازدهم هجری تحت شرایط و دلایل متعدد، حکومت عربشاهیان بهضعف گراییده و منقرض گردید. ضعف دولت صفوی مانع از ایفای نقش فعال در اینماجرا گشت و با فاصلة اندکی پس از آن دولت صفوی نیز ساقط شد. در نتیجه وحدتسیاسی ایران برای مدتی از بین رفت و رقابت سران و سرداران متعدد در بخشهایمختلف کشور آغاز گشت تا این که پس از دو دهه نادرشاه توانست وحدت سیاسی کشوررا تجدید نماید. این مقاله در پی آن است که ضمن شناسایی تحولات سیاسی خوارزم دراین دورة فترت، تلاشهای نادرشاه برای تجدید سلطه ایران بر خوارزم و واکنش حکام آنسامان به این امر تر یا به عبارت دقیق تطور روابط فیمابین حکمرانان آن ناحیه با دولتافشار را مورد بررسی قرار دهد.
تفاصيل المقالة
مکان یابی آخرین میدانگاه نبرد سلطان محمد خوارزمشاه با مغولانسرانجام زندگی سلطان محمد خوارزمشاه از تلخترین سرانجامهای انسانهایی است که در سایه قدرت تو خالی و پوشالی به زندگی دنیا دل خوش کردهاند. او فرمانروایی است که درصدد ایجاد تمامیت ارضی ایران دورة ساسانی بعد از حک أکثر
مکان یابی آخرین میدانگاه نبرد سلطان محمد خوارزمشاه با مغولانسرانجام زندگی سلطان محمد خوارزمشاه از تلخترین سرانجامهای انسانهایی است که در سایه قدرت تو خالی و پوشالی به زندگی دنیا دل خوش کردهاند. او فرمانروایی است که درصدد ایجاد تمامیت ارضی ایران دورة ساسانی بعد از حکومتهای محلی ای بود که در طول شش سدة بعد از اسلام بر بخشهایی از ایران فرمان میراندند. چنین بود که محدوده فرمانروایی او از جنوب سیبری و مرزهای ترکستان و چین آغاز میشد و تا نزدیکی بغداد مرکز خلافت عباسی ادامه مییافت. قدرت وی آنچنان نمود پیدا کرده بود که چنگیز مغول و خلیفه بغداد از در افتادن با او میترسیدند و مایل به برقراری ارتباط و دوستی با وی بودند. وی در اثر بیتدبیری متکی بر غرور و سرمستی، با صدور دستور کشتار بازرگانان مغول آتش خشم مغولان را تیز کرد و کشور آباد و مردمان نجیب ایران را هدف سم ستوران آنان نمود، به گونهای که همه چیز نابود شد. ذخایر و نقدینهاش به تاراج رفت، فرزندانش کشته شدند و زنان حرمش به اسارت مغولان درآمدند و خود در واپسین روزهای عمر خود کفنی نداشت تا جسدش با آن پوشیده شود. نظر به اینکه آخرین نبرد جدی او با مغولان در دشت یا مرغزار دولت آباد ملایر رخ داده است، صاحب این مقاله درصدد بررسی علل حمله مغولان و مکانیابی آخرین منزلگاههای پایان زندگی سلطان محمد خوارزمشاه از جمله آخرین نبرد او در دشت ملایر بوده است. روش تهیه و تدوین مقاله توصیفی مبتنی بر منابع کتابخانهای و روش تجزیه و تحلیل یافتههای تحقیق روش تحلیل محتوا است. سؤال اصلی تحقیق که این مقاله به دنبال پاسخیابی آن است عبارت است از: علل حمله مغولان به ایران چیست و میدانگاه آخرین نبرد سلطان محمد خوارزمشاه با سپاهیان مغول کجا بوده است؟ کلید واژهها: مغولان، خوارزمشاهیان، ایران، قلعه فرزین، دولت آباد، سلطان محمد خوارزمشاه.
تفاصيل المقالة
توقتمش(778-793ق./1376-1391م.)آخرین فرمانروای نامی و پرقدرت در تاریخ خانات اردوی سفید و زرین است.وی در اثر نزاع داخلی وبه قصد تصاحب قدرت و سلطنت دراردوی سفید به امیرتیمور پناهنده شد.امیرتیمور حکومت ولایات سقناق، کنار رود سیحون، را به وی داد. توقتمش دوبار از اوروس خان، فر أکثر
توقتمش(778-793ق./1376-1391م.)آخرین فرمانروای نامی و پرقدرت در تاریخ خانات اردوی سفید و زرین است.وی در اثر نزاع داخلی وبه قصد تصاحب قدرت و سلطنت دراردوی سفید به امیرتیمور پناهنده شد.امیرتیمور حکومت ولایات سقناق، کنار رود سیحون، را به وی داد. توقتمش دوبار از اوروس خان، فرمانروای اردوی سفید شکست خورد و در نوبت دوم دست او آسیب دید، به ناچارنزد امیر تیمور پناهنده شد.این بار امیرتیمور خود دست به کار شد و به حدود اترار و سقناق لشکر کشید. در سال 777ق. درحالی که امیر تیمور با لشکر بیشتری قصد حمله به سرزمین اردوی سفید را داشت اوروس خان ناگهان درگذشت و اندکی بعد نیز جانشین وی فوت شد.بدین گونه راه برای به سلطنت نشاندن توقتمش توسط امیرتیمور هموار گردید. به زودی توقتمش به طرف دشت قبچاق غربی حرکت نمود و شهر سرای، تختگاه خانان اردوی زرین را نیز تصاحب کرد. وی اختلاف مابین خان های اردوی سفید و زرین را مرتفع ساخت و الوس قبچاق شرقی(سفید) و غربی( زرین) را تحت یک حکومت درآورد. توقتمش در اثر این موفقیت ها دچار غرور شد و نسبت به ولی نعمت خود، امیرتیمور راه خلاف درپیش گرفت وبه جسارت رفتار کرد.امیر تیمور در دوجنگ یکی در محل اورتپه (793ق.)و دیگری درنزدیکی رود ترک(798ق.) توقتمش را شکت داد. در نهایت توقتمش پس از مدت ها سرگردانی در سال 809ق. درگذشت.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications