روابط خان نشین خیوه با دولت مرکزی ایران از سقوط صفویه تا مرگ نادرشاه )(
الموضوعات :
1 - استادیار گروه تاریخ
دانشگاه لرستان
الکلمات المفتاحية: خوارزم, خان نشین خیوه, اوزبکان, نادرشاه, ایلبارس خ .ان,
ملخص المقالة :
واحه خوارزم، با داشتن فرمانروایان بومی )موسوم به خوارزمشاهان( و بهرهمندی ازخودمختاری داخلی، از نظر سیاسی همیشه جزئی از ایران بوده ولی در آغاز قرن دهم به رغمدولت شیعی مسلک صفوی، تیرهای از اعقاب جوچی موسوم به عربشاهیان توانستند با تکیه برمیراث نیاکان، قدرت ایلیاتی، ریشهدار بودن مذهب تسنّن در خوارزم و تناسب آن زمینه مذهبیبا مذهب خود، بر خوارزم مسلط شده و خان نشین خیوه را پایهگذاری کنند. دولت صفوی باتلاش برای حفظ تمامیت ارضی سنتی کشور، سرانجام آنها را تحت حمایت خود درآورد.اما در اوایل قرن دوازدهم هجری تحت شرایط و دلایل متعدد، حکومت عربشاهیان بهضعف گراییده و منقرض گردید. ضعف دولت صفوی مانع از ایفای نقش فعال در اینماجرا گشت و با فاصلة اندکی پس از آن دولت صفوی نیز ساقط شد. در نتیجه وحدتسیاسی ایران برای مدتی از بین رفت و رقابت سران و سرداران متعدد در بخشهایمختلف کشور آغاز گشت تا این که پس از دو دهه نادرشاه توانست وحدت سیاسی کشوررا تجدید نماید. این مقاله در پی آن است که ضمن شناسایی تحولات سیاسی خوارزم دراین دورة فترت، تلاشهای نادرشاه برای تجدید سلطه ایران بر خوارزم و واکنش حکام آنسامان به این امر تر یا به عبارت دقیق تطور روابط فیمابین حکمرانان آن ناحیه با دولتافشار را مورد بررسی قرار دهد.