در این مقاله نقش کنیز یا هنجارهای رفتاری مورد انتظار از کنیزان در دوره میانه بررسی شده است؛ و فرض بر آن است که نام گذاری نخستین پدیدار نقش کنیز است و رابطه علی و معلولی میان نقش کنیز و نام گذاری کنیزان وجود دارد. بر این اساس در این نوشتار ابتدا نام های کنیزان ذیل عنوان أکثر
در این مقاله نقش کنیز یا هنجارهای رفتاری مورد انتظار از کنیزان در دوره میانه بررسی شده است؛ و فرض بر آن است که نام گذاری نخستین پدیدار نقش کنیز است و رابطه علی و معلولی میان نقش کنیز و نام گذاری کنیزان وجود دارد. بر این اساس در این نوشتار ابتدا نام های کنیزان ذیل عنوان های کنیززیبایی زنانه و ویژگی های ظاهری، نام های محبت آمیز، نام های سخیف، نام های برگرفته از پیشه،ارزش های اخلاقی و القاب کنیزان، نام های خوشیمن و نام های وابسته به مکان برای دستیابی بهالگوهای نامگذاری بررسی و سپس این الگو با نقش کنیز به دست آمده از مستندات تاریخی مقایسه شده است تا بدین مسئله پاسخ داده شود که نقش کنیز در دوره میانه چه رابطه ای با بردگی و جنسیت کنیزان داشته است؟
تفاصيل المقالة
برای شناخت جامعۀ ایران در اعصار گذشته لازم است لایه های مختلف این جامعه وکنش های گروه های اجتماعی بررسی شود و این شناخت کامل نخواهد بود مگر اینکه بهتعمق در وضعیت بندگان اعم از غلامان و کنیزان که به فراوانی دراین جامعهحضورداشتند، نگریسته شود . نوشتار حاضر در نظر دارد با أکثر
برای شناخت جامعۀ ایران در اعصار گذشته لازم است لایه های مختلف این جامعه وکنش های گروه های اجتماعی بررسی شود و این شناخت کامل نخواهد بود مگر اینکه بهتعمق در وضعیت بندگان اعم از غلامان و کنیزان که به فراوانی دراین جامعهحضورداشتند، نگریسته شود . نوشتار حاضر در نظر دارد با نگاهی به وضعیت این گروهاجتماعی در دوره مغول ایلخانان و با بررسی راه های تحصیل کنیزان، موقعیت وپیشه های خا ص آنان، کارکردشان در جامعۀ ایران آن دوره، احکام و قوانین فقهی مربوطبه آنان و طرق دستیابی شان به آزادی به این مسئله پاسخ گوید که آیا کنیزان در دورهمورد بحث از پایگاه اجتماعی قابل تغییری برخوردار بودند؟
تفاصيل المقالة
غلامان و کنیزان در عصر قاجار در ایران از نژادها و قومیت های مختلفی چون آفریقایی، قفقازی (ارمنی،گرجی و چرکس)، ترکمن، بلوچ، کرد و حتی فارس بودند. معمولا اسارت در جنگ ها و تهاجمات ناگهانیمنبع اصلی تأمین غلام و کنیز، به ویژه از میان ترکان و اهالی منطقه قفقاز و ماورای آن بود أکثر
غلامان و کنیزان در عصر قاجار در ایران از نژادها و قومیت های مختلفی چون آفریقایی، قفقازی (ارمنی،گرجی و چرکس)، ترکمن، بلوچ، کرد و حتی فارس بودند. معمولا اسارت در جنگ ها و تهاجمات ناگهانیمنبع اصلی تأمین غلام و کنیز، به ویژه از میان ترکان و اهالی منطقه قفقاز و ماورای آن بوده است. باسلب حاکمیت ایران بر منطقه قفقاز توسط روس ها، ورود غلامان و کنیزان از آنجا به ایران بسیار کاهشیافت و در مقابل، ورود غلام و کنیز آفریقایی از طریق جنوب ایران افزایش چشمگیر یافت. این جریانبا وجود قراردادهای منع برده فروشی و نظارت جدی کشتی های ضد برده فروشی نیروی دریایی انگلیسدر خلیج فارس، تا اواسط قرن 14 ادامه پیدا کرد. مقاله حاضر پس از مشخص کردن مراکز و منابعاصلی تأمین غلام و کنیز، به بررسی و تشریح چگونگی این جریان در مناطق مزبور پرداخته است.
تفاصيل المقالة
حکایت و قصه، گونهای از اشکال روایی است که بین مردم سینه به سینه نقل شدهاند. در این میان حکایتهای مثنوی دریایی بیکران از تجربههای ناب بشری است. در پژوهش حاضر، کاربرد دیدگاه پراپ در داستان پادشاه و کنیزک مورد بررسی قرار میگیرد تا شیوه ارائه حکایتها و تفاوتها و شب أکثر
حکایت و قصه، گونهای از اشکال روایی است که بین مردم سینه به سینه نقل شدهاند. در این میان حکایتهای مثنوی دریایی بیکران از تجربههای ناب بشری است. در پژوهش حاضر، کاربرد دیدگاه پراپ در داستان پادشاه و کنیزک مورد بررسی قرار میگیرد تا شیوه ارائه حکایتها و تفاوتها و شباهتهای آنها با روایتهای معمول معلوم گردد. تحلیل داستان پادشاه و کنیزک و قابلیت تطبیق این روایت با الگوی پراپ است. این روایت یک روایت دوحرکتی شامل 21 خویشکاری است. حرکت اول 16 خویشکاری دارد که با شرارت آغاز و با پیروزی پایان مییابد. حرکت دوم شامل پنج خویشکاری است که با نیاز کنیزک شروع و با وصال پایان میپذیرد. خویشکاری نیاز با سه بار تکرار، بالاترین بسامد را داشته و پس از آن خویشکاریهای میانجیگری، اقدام یاریگر و خبردهی دوبار تکرار شدهاند. یافتههای این نوشتار گویای این است که با اندک جابهجایی در خویشکاریها و حذف برخی دیگر میتوان نظریه پراپ را در مورد داستانهای مثنوی بسط داد.
تفاصيل المقالة
این پژوهش که به شیوه تحلیلی- توصیفی تدوین شده بر آن است که با بررسی سیمای زن و حضور وی در اجتماع در دو رمان دیگر کنیزهایتان نیستیم از سحر خلیفه و رمان عادت میکنیم از زویا پیرزاد، گامی کوچک در شناساندن افکار فمنیستی هر دو نویسنده بردارد؛ ضمن بررسی آثار هر دو نویسنده در أکثر
این پژوهش که به شیوه تحلیلی- توصیفی تدوین شده بر آن است که با بررسی سیمای زن و حضور وی در اجتماع در دو رمان دیگر کنیزهایتان نیستیم از سحر خلیفه و رمان عادت میکنیم از زویا پیرزاد، گامی کوچک در شناساندن افکار فمنیستی هر دو نویسنده بردارد؛ ضمن بررسی آثار هر دو نویسنده درمییابیم که زنان ترسیمشده در هر دو رمان زنانی بیباک و سلطهجو هستند که با حضور فعال و پرشور خویش در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و تعامل با مردان، از قوانین جوامع مردسالار و سنتی خویش سرپیچی کردهاند.
تفاصيل المقالة
حقیقت نقد، یا همان زنجیره احوال ما آدمیان مهمترین شاخصه شناخت چگونه زیستن است. تأثیر دقیق و اندیشه ژرف و عمیقِ کسانی همچون مولوی، در راستای نشاندن اهداف صحیح چه در محوریت فردی و چه در محوریت اجتماعی، پخته کردن دقیقترین داستانهاست در قالب مثنوی. یکی از مرکزهای ثقل مثن أکثر
حقیقت نقد، یا همان زنجیره احوال ما آدمیان مهمترین شاخصه شناخت چگونه زیستن است. تأثیر دقیق و اندیشه ژرف و عمیقِ کسانی همچون مولوی، در راستای نشاندن اهداف صحیح چه در محوریت فردی و چه در محوریت اجتماعی، پخته کردن دقیقترین داستانهاست در قالب مثنوی. یکی از مرکزهای ثقل مثنوی معنوی داستان پادشاه و کنیزک است که نقد حقیقت آن باعث بوجود آمدن شاهراههایی میشود که هرچه بیشتر به عمق آن پی میبریم عجز ما را در برابر آن بیشتر میکند و تاریکیها را در برابر دیدگانمان افزونتر. شرحهای بسیار بر این داستان، نمایانگر قدرت معانی و رستاخیز کلماتی است که در قالب نظم ریخته شده، و هر اندیشمند بر اساس ذوق و قریحه نقاد خود آن را به گونهای شکل میدهد و چه هنرمندانه گمانها یار و همراه مولوی میشوند. در این پژوهش نگاه متفاوت ما، مبانی اصیل حکومت داری را هدف قرار داده است و اگر به دیده انصاف بنگریم به بدیع بودن و متفاوت بودن آن پی خواهیم برد.
تفاصيل المقالة
با وجود اینکه آیرونی در ادبیّات منظوم ایران، نمونههای فراوانی دارد، در حوزۀ نقد، کمتر به آن توجّه شده است. آیرونی، نوعی شیوۀ بیان است که تقریباً معادل اصطلاحات ادبی رایج همچون تجاهلالعارف، طنزآمیز، مجاز بهعلاقۀ تضاد، طعنه، استهزا و ایهام بهکار میرود. آیرونی یک آرا أکثر
با وجود اینکه آیرونی در ادبیّات منظوم ایران، نمونههای فراوانی دارد، در حوزۀ نقد، کمتر به آن توجّه شده است. آیرونی، نوعی شیوۀ بیان است که تقریباً معادل اصطلاحات ادبی رایج همچون تجاهلالعارف، طنزآمیز، مجاز بهعلاقۀ تضاد، طعنه، استهزا و ایهام بهکار میرود. آیرونی یک آرایۀ ادبی و نوع خاصی از بیان دو پهلو است که با ابهام و ایهام، متفاوت است. به بیانی دیگر، نوعی دوگانگی بیانی خلاف انتظار یا نوعی استنباط خلاف مقصود گوینده است که باعنوان آیرونی از قرن هجدهم به بعد، در ادبیّات اروپا رایج شده است. ریشۀ لغوی آن، به زمان سقراط و یونان باستان بر میگردد. امّا این شیوۀ سخن گفتن، همواره با زبان همراه بوده است؛ چنان که در بسیاری از آثار ادبی کلاسیک، نمونههایی از آن را میتوان یافت از جمله مثنوی مولانا. در این جستار برآنیم تا با ارائۀ تعاریف موجود از آیرونی و انواع آن، به مبحث آیرونی تقلید در داستان کنیزک مولانا بپردازیم و زوایای پنهان آن را واکاوی نماییم و ضمن تبیین مفهوم آیرونی در شعر و بیان تمایز میان این صنعت با ابهام و کنایه و دیگر گونههای دو پهلو، به نوعی مرزبندی میان آیرونی و سایر صنایع ادبی دست یابیم و مظاهر و نمود آیرونی تقلید را در داستان پادشاه و کنیزک از مولانا بررسی کنیم.
تفاصيل المقالة
داستان، بازنمایی از زندگی انسانی است که خواننده تلاش می کند؛ خود را در آن بیابد، خود را به آن برساند و یا خود را از آن دور سازد. در درون خود رمزها و رازهایی دارد که اگر خوب بازگشایی شود ترجمۀ هر کدام از آن ها، زندگی بشریت را خوب معنی می کند، و تعلیم هر یک، برگی بر بارور أکثر
داستان، بازنمایی از زندگی انسانی است که خواننده تلاش می کند؛ خود را در آن بیابد، خود را به آن برساند و یا خود را از آن دور سازد. در درون خود رمزها و رازهایی دارد که اگر خوب بازگشایی شود ترجمۀ هر کدام از آن ها، زندگی بشریت را خوب معنی می کند، و تعلیم هر یک، برگی بر باروری آن می افزاید. این نوشته می خواهد؛ داستان پادشاه و کنیزک مثنوی معنوی را رمزگشایی کند. با استفاده از قواعد ساختار گرایی آن را بشکافد و با ارادۀ تعلیمی و آموزشی، شکل و محتوای آن را تبیین و توضیح دهد. ایضاح صحنه های مختلف داستان، آشنایی با مزۀ تلخ و شیرین روان شناختی آن بر زاویۀ دید مخاطب قدرت و دقت خواهد بخشید. در مجموع نوشته هایی که در مورد این داستان ملاحظه شد، به نظر می رسد با این شیوه و فرایند، تحقیقی دربارۀ آن صورت نگرفته باشد، امید است مقبول نظر استادان و مورد استفادۀ پژوهندگان قرار گیرد.
تفاصيل المقالة
علم معانی بهعنوان یکی از شاخههای بلاغت یا ریطوریقا در ادب اسلامی، شباهت و ارتباط بسیار زیادی با دانش زبانشناسی و سه شاخه اصلی آن یعنی واج شناسی، نحو و معنیشناسی و بهتبع آن نظریههای نقد ادبی نوین دارد. هلیدی یکی از پژوهشگران برجسته مکتب زبانشناسی انگلستان است که د أکثر
علم معانی بهعنوان یکی از شاخههای بلاغت یا ریطوریقا در ادب اسلامی، شباهت و ارتباط بسیار زیادی با دانش زبانشناسی و سه شاخه اصلی آن یعنی واج شناسی، نحو و معنیشناسی و بهتبع آن نظریههای نقد ادبی نوین دارد. هلیدی یکی از پژوهشگران برجسته مکتب زبانشناسی انگلستان است که دیدگاههایش در دستور نقشگرا، مشبابهتهای فراوانی با مباحث خبر، انشا و اغراض ثانوی کلام در علم معانی دارد. مقاله حاضر با تکیه بر داستان تمثیلی پادشاه و کنیزک مولانا جلالالدین در مثنوی معنوی، سعی در مقایسه، بررسی و نمایاندن مشترکات، همپوشانیها و مشابهتهای موجود میان مبحث اغراض ثانوی خبر و انشای علم معانی و مباحث موجود در دستور نقشگرای هلیدی دارد.
تفاصيل المقالة
تحلیل رفتار متقابل نظریهای برای شناخت رفتار، احساس و ذهنیت افراد در بستر روابط شخصیتها است که در آن تصویری از ساختار روانی انسانها ارائه میگردد. از الگوی سهگانه حالات نفسانی؛ یعنی والد، بالغ و کودک در تجزیه و تحلیل رفتارهای آدمی استفاده میشود. مثنوی مولانا ج أکثر
تحلیل رفتار متقابل نظریهای برای شناخت رفتار، احساس و ذهنیت افراد در بستر روابط شخصیتها است که در آن تصویری از ساختار روانی انسانها ارائه میگردد. از الگوی سهگانه حالات نفسانی؛ یعنی والد، بالغ و کودک در تجزیه و تحلیل رفتارهای آدمی استفاده میشود. مثنوی مولانا جلالالدین محمد بلخی، حاوی سرگذشت گروههای بشری، با هر طیف اعتقادی و رفتاری است و ویژگیهای روانی_ رفتاری در آن موشکافانه منعکسشده است و پژوهشگر میتواند با تحلیل محتوای داستانها، شخصیت قهرمانان را روانکاوی کند. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای و استقرایی و در چارچوب نظری تحلیل رفتار متقابل اریک برن انجام شده است و سه لایه شخصیت والد، بالغ و کودک وی، با توجه به ابعاد سهگانه شخصیت، شخصیت های داستان پادشاه و کنیزک مثنوی را توصیف و تحلیل می-کند. در این بررسی معلوم میشود که شخصیتهای داستان در موقعیتهای مختلف چگونه عمل میکنند و رفتارهای آنان ریشه در چه تنشهای روحی و روانی دارد. هدف از این پژوهش تحلیل رفتارهای شخصیتهای این داستان بر اساس الگوی اریک برن برای دستیابی به خصوصیات روحی و روانی شخصیتها است. نتایج بررسی مؤلفههای تحلیل رفتار متقابل در داستان نامبرده نشان میدهد که در روابط میان شخصیتها هر سه حالت نفسانی با تمام ویژگی های روانشناختی آن دیده می شود و پادشاه از نظر ابعاد سه گانه شخصیت جامع ترین است.
تفاصيل المقالة
بررسی وجوه روایتی پادشاه و کنیزک مثنوی معنوی و روایت های مشابه بر پایه الگوی تزوتان تودوروف چکیده روایت شاه و کنیزک، عطف توجه به مولفه های درون ساختاری و نظام فکری مولوی، بنیادی ترین روایت مثنوی محسوب می شود. بی تردید، مولوی این روایت را از روایت های مشابه دیگر در ادب ف أکثر
بررسی وجوه روایتی پادشاه و کنیزک مثنوی معنوی و روایت های مشابه بر پایه الگوی تزوتان تودوروف چکیده روایت شاه و کنیزک، عطف توجه به مولفه های درون ساختاری و نظام فکری مولوی، بنیادی ترین روایت مثنوی محسوب می شود. بی تردید، مولوی این روایت را از روایت های مشابه دیگر در ادب فارسی از جمله روایت فردوس الحکمه، نظامی عروضی در چهار مقاله، عطّار در مصیبت نامه و نظامی گنجه ای در اقبال نامه اقتباس کرده و با دخل و تصرف های منحصر به فرد خود، با بن مایه ای کاملا عرفانی، به شیوه ای بسیار نظام مند، گیرا و مؤثر بازتولید کرده است. در این پژوهش سعی شده است وجوه روایتی این حکایت ها بر پایه ی نظریه تزوتان تودوروف بررسی گردد تا از این رهگذر، مولفه های درون ساختاری حکایت ها که موجب گسترش و حرکت منطقی داستان ها می شوند، نشان داده شوند و بدینوسیله عوامل بنیادین شکل گیری داستان ها مشخص گردند و در نهایت آشکار شود که بسامد هر یک از وجوه روایتی در داستان ها به چه میزان است که این مهم خود ساختار نهایی حکایت را نشان خواهد داد. کلیدواژه ها: روایت، روایت شناسی، وجوه روایتی، تزوتان تودوروف، مثنوی، شاه و کنیزک.
تفاصيل المقالة
چکیده فردوسی و نظامی هر دو داستان بهرامگور و کنیزش را در شکارگاه روایت کردهاند. در این پژوهش به چگونگی فرآیند اسمگذاریِ متفاوتِ یک شخصیّتِ واحد در این دو روایت پرداخته میشود. بررسی شخصیّتپردازی با تمرکز بر مقولة فرآیند نامدهیِ شخصیّتها نکتهایست که در پژوهشها کم أکثر
چکیده فردوسی و نظامی هر دو داستان بهرامگور و کنیزش را در شکارگاه روایت کردهاند. در این پژوهش به چگونگی فرآیند اسمگذاریِ متفاوتِ یک شخصیّتِ واحد در این دو روایت پرداخته میشود. بررسی شخصیّتپردازی با تمرکز بر مقولة فرآیند نامدهیِ شخصیّتها نکتهایست که در پژوهشها کمتر بدان توجّه شده است و نگارنده در این مقاله بر آن تمرکز میکند. نام کنیزکِ بهرام در روایتِ فردوسی آزاده و در روایت نظامی فتنه است. پرسشِ اصلی نگارنده در این پژوهش عبارت است از اینکه در این داستان شخصیّتپردازی از طریق نامهای تمثیلی (نمادین) چگونه تقویّت میشود؟ برای تحلیل این امر، بررسی چگونگیِ شخصیّتپردازی و کانونسازی ضروریست. طبق نتیجة بدست آمده، نامگذاریها با ژانرهایِ این روایتها کاملاً متناسب و هماهنگ است. بهعبارت دیگر، تفاوت میان دیدگاه و انگیزههای فردوسی و نظامی که به خلق ژانرهای متفاوت نیز میانجامد، سبب روایتگری و بالتّبع نامگذاریهایِ متفاوت دو شاعر در داستانی یگانه شده است.
تفاصيل المقالة
رزم‌نامۀ کنیزک حماسه ای ملی و روایتی از یادگار زریران است. این حماسه بخشی از دستنویس منظومۀ هفت لشکر به زبان گورانی و بازتابی از یک نوعِ ادبی شاهنامه سرایی در غرب ایران است. ساختار رزم‌نامه و رویکرد نمایشی آن در دو نگاه یادآور یادگار زریران است. در نگاهی جزیی، أکثر
رزم‌نامۀ کنیزک حماسه ای ملی و روایتی از یادگار زریران است. این حماسه بخشی از دستنویس منظومۀ هفت لشکر به زبان گورانی و بازتابی از یک نوعِ ادبی شاهنامه سرایی در غرب ایران است. ساختار رزم‌نامه و رویکرد نمایشی آن در دو نگاه یادآور یادگار زریران است. در نگاهی جزیی، بخش میانی رزم‌نامه دقیقاً روایتی از یادگار زریران پهلویست که در آن زردشتی زدایی و نام گردانی صورت گرفته است. در این بررسی رزم‌نامه در مقایسه با شاهنامه و غررالسیر به یادگار زریران پهلوی نزدیک‌تر است. در نگاه کلی رزم‌نامه یادآور سه داستان گشتاسپ و ارجاسپ، اسفندیار و ارجاسپ، و هفت‌خان اسفندیار است که می توان آن را یادگار زریران پارتی نامید. در این بررسی یادگار زریران پارتی در انتقال به خدای نامه و شاهنامۀ ابومنصوری ساختار اصلی خود را از دست داده، اما رزم‌نامۀ کنیزک این ساختار پارتی را حفظ کرده است. بنابراین باتوجه به رزم‌نامه می توان بصورت نخستین و کامل یادگار زریران پارتی دست یافت.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications