در این نوشتار نویسنده به یکی از جنبههای مهم حوادث عصر سلجوقی در ایران، یعنی خشونتها و شکنجهها و سختکشیها پرداخته است. سلجوقیان که از صحرانشینی و بیابانگردی به حکومت رسیده بودند، به اقتضای خلق و خوی بیابانی و خاستگاه غیر مدنی خویش، در تعامل با دیگران خشونتهای بیان أکثر
در این نوشتار نویسنده به یکی از جنبههای مهم حوادث عصر سلجوقی در ایران، یعنی خشونتها و شکنجهها و سختکشیها پرداخته است. سلجوقیان که از صحرانشینی و بیابانگردی به حکومت رسیده بودند، به اقتضای خلق و خوی بیابانی و خاستگاه غیر مدنی خویش، در تعامل با دیگران خشونتهای بیاندازه روا میداشتند ودر برخورد با محکومان و مغلوبان آموزههای دینی را در نظر نمیآوردند. در واقع آنان با این که در منابع کلاسیک و در پژوهشهای آکادمیک در شمار گروههای سنتگرا و به اصطلاح راست دین شمرده شدهاند، در عمل نه تنها به راه دین نمیرفتند که بر عکس، حقوق آدمیان را بر خلاف تأکیدات شریعت بیپروا زیر پا مینهادند. این سختکشیها و تعذیبها و رفتارهای غیر انسانی البته فقط از جانب حاکمان سلجوقی اعمال نمیشد بلکه گروههای رقیب و سایر بازیگران عرصههای سیاست در آن عصر، از جمله فدائیان اسماعیلی هم آلوده چنین رفتارهای خشونت باری بودهاند.
تفاصيل المقالة
نظام اخلاقی وظیفه گرای کانتی و اخلاق فضیلت مدار همچون دو نظام اخلاقی سترگ و رقیبان نا همدل سودانگاری اغلب با تجویز شکنجه موافق نبوده اند؛ هرچند قرائت هایی از اخلاق فضیلت هم ممکن است در مواردی شکنجه را تجویز نماید. نظام اخلاقی سودانگار اما ظرفیت و توان بالایی برای تجویز أکثر
نظام اخلاقی وظیفه گرای کانتی و اخلاق فضیلت مدار همچون دو نظام اخلاقی سترگ و رقیبان نا همدل سودانگاری اغلب با تجویز شکنجه موافق نبوده اند؛ هرچند قرائت هایی از اخلاق فضیلت هم ممکن است در مواردی شکنجه را تجویز نماید. نظام اخلاقی سودانگار اما ظرفیت و توان بالایی برای تجویز و حتی اخلاقی قلمداد کردن شکنجه در شرایط خاص دارد. در عمل هم طرفداران تجویز شکنجه اغلب به بُن مایه های همین نظام اخلاقی دست آویختهاند. این مقاله تلاش کرده است بر ضعف ها و کاستی های مستندات نظام اخلاقی سودانگار برای تجویز شکنجه در شرایط خاص تکیه کند و ممنوعیت مطلق شکنجه را حتی با خوانشی از نظریۀ سودانگاری سازگار بداند.
تفاصيل المقالة
نوشتار حاضر با در نظر گرفتن این نکته که یکی از بهترین روش های تبیین هر مسألهای مقایسه آن با نمونه ای هم شأن و هم جنس است، بر اساس مکتب آمریکایی در مطالعات ادبیات تطبیقی و با روش توصیفی- تحلیلی، شیوه های تعذیب و شکنجه را در حماسه های سترگ شاهنامه، ایلیاد و رامایانا مورد أکثر
نوشتار حاضر با در نظر گرفتن این نکته که یکی از بهترین روش های تبیین هر مسألهای مقایسه آن با نمونه ای هم شأن و هم جنس است، بر اساس مکتب آمریکایی در مطالعات ادبیات تطبیقی و با روش توصیفی- تحلیلی، شیوه های تعذیب و شکنجه را در حماسه های سترگ شاهنامه، ایلیاد و رامایانا مورد کاوش قرار داده تا ضمن بررسی چگونگی رویکرد سه اقلیم حماسه ساز جهان نسبت به این مقوله، به این پرسش پاسخ دهد که شکنجه اساساً برای چه مقاصد و انگیزه هایی به کار می رفته است؟ یافتهها نشان می دهد، اغلب شکنجه ها در غیاب نظام قضایی منسجم به عنوان روشی در مجازات، به قصد انتقام گیری و با انگیزه نابودی مخالف، صورت می گرفته است. پارهای از شیوه های شکنجه در این سه اثر، مشابه یا نزدیک به هم بوده؛ امّا در برخی موارد، شکنجه به جغرافیای خاصّی محدود بوده است. شاهنامه، بیش ترین و رامایانا، کم ترین بسامد شکنجه را به خود اختصاص داده اند. وحشتناک ترین و بیرحمانه ترین شکنجه ها از قبیل به سیخ کشیدن، سوراخ کردن شانه، شکم دریدن، بر خام دوختن، سوراخ کردن بینی، پی و پوست کندن و زنده به گور کردن، تنها در شاهنامه فردوسی بازتاب داشته است.
تفاصيل المقالة
نظام بین المللی حقوق بشر، در پرتو اسناد مربوط به ممنوعیت شکنجه و دیگر مجازاتها و رفتارهای غیر انسانی، ظالمانه و تحقیرآمیز تلاش نموده است تا اعمال مجازاتهای بدنی را منع نماید. در این مقاله برای روشن ساختن چگونگی این تعارضات و ارائه راه حل و رفع آن تلاش شده است. بدین من أکثر
نظام بین المللی حقوق بشر، در پرتو اسناد مربوط به ممنوعیت شکنجه و دیگر مجازاتها و رفتارهای غیر انسانی، ظالمانه و تحقیرآمیز تلاش نموده است تا اعمال مجازاتهای بدنی را منع نماید. در این مقاله برای روشن ساختن چگونگی این تعارضات و ارائه راه حل و رفع آن تلاش شده است. بدین منظور نخست به تبیین چالش موجود، به صورت تطبیقی اقدام شده، و به همین جهت مسأله اصلی مجازاتهای بدنی در اسلام و چالشهای حقوق بشر مطرح شده است. برای حل مسأله با کمک سؤالات فرعی نویسنده سعی کرده است که پاسخ مسأله مزبور را به صورت تفصیلی با اتکا بر فرضیههای مطروحه بیان نماید. روش انجام پژوهش حاضر با توجه به ماهیت موضوع به صورت تطبیقی، توصیفی و تحلیلی میباشد.
تفاصيل المقالة
شکنجه ، نقض آشکار حقوق بشر و رفتاری علیه حرمت و کرامت انسان به شمار می رود. در اسناد بین المللی و منطقه ای نیز ضمن منع اعمال شکنجه ، از کشورها خواسته شده است که ترتیباتی مقرر دارند تا مأموران مرتبط با متهمان و مظنونان از این روش استفاده نکنند. مجمع عمومی سازمان ملل نیز أکثر
شکنجه ، نقض آشکار حقوق بشر و رفتاری علیه حرمت و کرامت انسان به شمار می رود. در اسناد بین المللی و منطقه ای نیز ضمن منع اعمال شکنجه ، از کشورها خواسته شده است که ترتیباتی مقرر دارند تا مأموران مرتبط با متهمان و مظنونان از این روش استفاده نکنند. مجمع عمومی سازمان ملل نیز این عمل را محکوم کرده است. شکنجه امروزه در حقوق جزای بین المللی به عنوان یک جرم بین المللی شناخته می شود و کنوانسیون منع شکنجه مصوب 1984 سازمان ملل متحد و اساسنامه بین المللی کیفری، بر جرم بودن آن تأکید دارد. در عرف بین المللی هم قاعده منع شکنجه، به عنوان یک قاعده آمره بین المللی پذیرفته شده است. برای این جرم در حقوق جزای بین المللی و حقوق جزای داخلی اکثر کشورها، مجازاتهایی در نظر گرفته شده و برای رسیدگی به این جرم، هر سه نوع صلاحیت "سرزمینی" "شخصی" و "جهانی " قابل اعمال می باشد.
تفاصيل المقالة
انسان در نزد پروردگار جهان دارای رتبه و منزلت والایی است و هر چیزی که به شرافت و کرامت او لطمه وارد کند در آموزه های دینی و الهی محکوم است زیرا کرامت انسان هدیه ای الهی و امری ذاتی برای انسان است از سویی کرامت انسان وجه مشترک تمام ادیان الهی و آسمانی است و شکنجه یکی از أکثر
انسان در نزد پروردگار جهان دارای رتبه و منزلت والایی است و هر چیزی که به شرافت و کرامت او لطمه وارد کند در آموزه های دینی و الهی محکوم است زیرا کرامت انسان هدیه ای الهی و امری ذاتی برای انسان است از سویی کرامت انسان وجه مشترک تمام ادیان الهی و آسمانی است و شکنجه یکی از موضوعاتی است که کرامت انسان را هدف قرار داده است از این رو در بسیاری از فرهنگها و قوانین به عنوان جنایت علیه بشریت از آن یاد می شود. اسلام نیز به عنوان کامل ترین دین و با تکیه بر قوانین برگرفته شده از سرچشمه زلال هدایت، همه افراد را موظف به رعایت این حق نموده است، اما در برخی از منابع فقهی و حقوقی اسلام مستنداتی شامل ( ادله مستقیم و ادله غیر مستقیم) وجود دارد که جواز شکنجه را در ذهن تداعی و مخاطب را در تردید و یا لااقل به تأمل وا می دارد و تعارضی بین اخلاق، انسانیت و قوانین جزایی اسلام را در نگاه اول نمایان می کند، ژرف اندیشی در مبانی این ادله می تواند پاسخگوی بسیاری از ابهامات و سئوالات در این موضوع باشد.مقاله حاضر، پژوهشی نو و بنیادی است که بر پایه مطالعات کتابخانهای انجام گرفته و با تأکید بر مبانی فقهی و حقوقی اسلام و بررسی وقایع تاریخی و همچنین استفاده از احادیث و روایات، سعی در واکاوی ادله جواز شکنجه در دین اسلام و رفع ابهام در این زمینه دارد.بررسی مستندات و نتایج پژوهش نشان می دهد که فرضیه جواز شکنجه در اسلام به صورت "موجبهً جزئیه" پذیرفته شده است.ضرورت این سنخ پژوهشها از آن روست که فقه پویا در مقام پاسخگویی به شبهات و چالشها، باید به طور فعال به تبیین مواضع خود همراه با ادله مستحکم بپردازد.
تفاصيل المقالة
شکنجه به جهت اینکه تعرض به انسان و نوع بشر است و تمامیت جسمانی و معنوی وی را مورد هدف قرار می دهد و کرامت انسانی را مخدوش می سازد در نظام های حقوقی مختلف، همواره به عنوان یک مساله اساسی مورد توجه بوده است. نظام حقوقی اسلام مبتنی بر آیات قرآن و روایات با توجه به جایگاه و أکثر
شکنجه به جهت اینکه تعرض به انسان و نوع بشر است و تمامیت جسمانی و معنوی وی را مورد هدف قرار می دهد و کرامت انسانی را مخدوش می سازد در نظام های حقوقی مختلف، همواره به عنوان یک مساله اساسی مورد توجه بوده است. نظام حقوقی اسلام مبتنی بر آیات قرآن و روایات با توجه به جایگاه و مقام والای انسان به بهترین نحو حق شکنجه نشدن را به عنوان یک حق اساسی و بنیادی مورد توجه قرار داده و تضمین نموده است و هیچ گونه استثنایی حتی با توجیه مصالح عمومی برای آن قائل نیست. اسناد بین المللی نیزاگرچه قرن ها بعد از حقوق اسلام در این زمینه وضع شده اند حتی در شرایط بحرانی کشور مانند جنگ و یا مبارزه با تروریسم شکنجه را ممنوع و در برخی موارد آن را قابل تعقیب می دانند. در نگاه اعضای خبرگان قانون اساسی بعد از پیروزی انقلاب نفی مطلق هر گونه شکنجه به خوبی قابل ملاحظه است. قوانین عادی نیز اگرچه به خوبی تامین کننده اهداف قانون اساسی به طور کامل نمی باشند اما شکنجه را ممنوع و مرتکبین را قابل تعقیب و مجازات می دانند که ما در این مقاله بنا داریم در سه مبحث مجزا فقه و حقوق اسلامی، نظام بین المللی و حقوق داخلی قاعده منع شکنجه را به بحث گذاشته و مسائل پیرامون آن را مطرح سازیم.
تفاصيل المقالة
تاریخ جهانگشای جوینی یکی از ارزندهترین تاریخهای موجود از دورة مغولان و خوارزمشاهیان و اسماعیلیان است که اطلاعاتی بسیار سودمند به دست میدهد و این خود باعث استفاده متون تاریخی دیگری چون تاریخ وصاف، جامع التواریخ و ... شده است. چیزی که در این کتاب بیش از بیش مشهود است و أکثر
تاریخ جهانگشای جوینی یکی از ارزندهترین تاریخهای موجود از دورة مغولان و خوارزمشاهیان و اسماعیلیان است که اطلاعاتی بسیار سودمند به دست میدهد و این خود باعث استفاده متون تاریخی دیگری چون تاریخ وصاف، جامع التواریخ و ... شده است. چیزی که در این کتاب بیش از بیش مشهود است و کمتر در کتب و مقالات دیگر به آن پرداخته شده، شکنجهها و ویرانگریهای مغولان است. در این مقاله به اثبات رسید که مغولان در جریان حمله به ایران بسیاری از مردم بیدفاع یا جنگجویان را با شیوههایی چون سوزاندن، دریدن شکم، از دم تیغ گذراندن، خفه کردن و... به قتل رساندند و با روشهایی چون گوش بریدن، اسیر کردن، تجاوز جنسی و ... به آزار و شکنجه آنها پرداختند. شهرها نیز از این هجوم وحشیانه بینصیب نماندند و بسیاری از دیوارها و حصارها تخریب و یا به آتش ظلم آنها دچار شدند. به علاوه جوینی هم چون یک مُصلح اجتماعی دلایلی را که مزید در ویرانی و قتل و کُشتار ایرانیان شده، در خلال متنِ کتاب مورد نقد و تحلیل قرار داده است که بدانها نیز اشارهای مختصر میشود.
تفاصيل المقالة
شکنجه از قدیمیترین پدیدههای زندگی اجتماعی و سیاسی بشر است. تاریخ ملل مملو از اعمال شنیع و ننگین انسانها است که غالباً به مرگ دردناک همنوع میانجامیده؛ شقاوتهایی همچون مُثله کردن، سوزانیدن، پوست بازکردن، شکنجۀ نُه مرگ، و جز آنها. شگفتآور است دانستن اینکه دینورزان أکثر
شکنجه از قدیمیترین پدیدههای زندگی اجتماعی و سیاسی بشر است. تاریخ ملل مملو از اعمال شنیع و ننگین انسانها است که غالباً به مرگ دردناک همنوع میانجامیده؛ شقاوتهایی همچون مُثله کردن، سوزانیدن، پوست بازکردن، شکنجۀ نُه مرگ، و جز آنها. شگفتآور است دانستن اینکه دینورزان نیز گاه در همسویی با ارباب قدرت، مُهر تأیید بر چنین رفتارهایی مینهادهاند. نویسندۀ این جستار بر آن است تا با روشی توصیفی ـ تحلیلی ضمن اشارهای گذرا به چند و چون شکنجه در ایران باستان، آن را در برخی آثار حماسی فارسی به ویژه شاهنامه بررسی کند. یافتهها نشان میدهد که به گواهی شاهنامه، در ایران پیش از اسلام، انواع شکنجه به انگیزههای مختلف اِعمال میشده و فردوسی با تمام دلبستگی به فرهنگ ایران، از بیان این نقاط تاریک تاریخ ایران فروگذار نکرده است. دیگر آنکه سختترین شکنجهها در پی اتّحاد قدرتمندان و دینورزان، برای سرکوب مخالفان و دستیابی به مشروعیت و قدرت بیشتر، اِعمال میشده است.
تفاصيل المقالة
پژوهش حاضر با هدف بررسی رویکرد کنوانسیون زنان و نیز قوانین داخلی ایران به موضوع حقوق بشر زنان، با کاربست شیوه کیفی مبتنی بر گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانهای (اسنادی) و روش تحلیلی - توصیفی، در صدد پاسخگویی به این سؤال است که کنوانسیون زنان و نیز قوانین داخلی ایران چه أکثر
پژوهش حاضر با هدف بررسی رویکرد کنوانسیون زنان و نیز قوانین داخلی ایران به موضوع حقوق بشر زنان، با کاربست شیوه کیفی مبتنی بر گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانهای (اسنادی) و روش تحلیلی - توصیفی، در صدد پاسخگویی به این سؤال است که کنوانسیون زنان و نیز قوانین داخلی ایران چه رویکردی به حقوق بشر زنان داشته و مصادیق این حقوق به چه نحو در منابع حقوقی مذکور بروز و ظهور داشته است؟ یافتههای این مطالعه حاکی از آن است که تعارضات حقوقی در حوزههای تابعیت، اقامتگاه و مسکن زنان، حقوق خانوادگی، حقوق فرهنگی، حق اشتغال، حق برخورداری از ارث، حقوق سیاسی (حق انتخاب شدن)، اهلیت حقوقی، تساوی در برابر قانون و... میان حقوق ایران و مفاد کنوانسیون زنان به چشم میخورد که عمدتاً ناشی از اختلاف در تفاسیر و نیز وجود برخی ابهامات حقوقی میباشد؛ این تعارضات زمینهساز آن گردیده که جمهوریاسلامی ایران به کنوانسیون زنان سازمان مللمتحد ملحق نگردد و این عدم الحاق به طرح ادعاهایی مبنی بر ناقض حقوق زنان بودن این کشور دامن زده است؛ حال آنکه، ادعای مطرح شده، مبنای حقوقی قابلتوجه و اثرگذاری در مجامع و محاکم بینالمللی نداشته امّا آنچه در تلاش است این ادعا را بیشازپیش حقوقی جلوه نماید، مبانی و عواملی سیاسی چون، اعمالنفوذ غرب بر علیه ایران، رویکرد سیاسی و گزینشی نسبت به مقوله حقوق بشر در ایران، اسلامستیزی و عناد غرب با ایران میباشد.
تفاصيل المقالة
پژوهش حاضر با کاربست شیوه کیفی مبتنی بر گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانهای (اسنادی) و روش تحلیلی - توصیفی، در صدد پاسخگویی به این سوال میباشد که اتهامات مطرحشده از سوی غرب مبنی بر ناقض کنوانسیونهای حقوقبشر بودن جمهوریاسلامی ایران، بر چه مبانیای استوار است؟ فرضیه أکثر
پژوهش حاضر با کاربست شیوه کیفی مبتنی بر گردآوری اطلاعات از منابع کتابخانهای (اسنادی) و روش تحلیلی - توصیفی، در صدد پاسخگویی به این سوال میباشد که اتهامات مطرحشده از سوی غرب مبنی بر ناقض کنوانسیونهای حقوقبشر بودن جمهوریاسلامی ایران، بر چه مبانیای استوار است؟ فرضیه پژوهش مبین آن است که این اتهامات مبتنی بر مبانیای دوگانه مشتمل بر مبانیحقوقی و سیاسی میباشد؛ یافتههای پژوهش با اثبات فرضیه مطرح شده، حاکی از آن است که این اتهامات مبتنی بر مبانی حقوقی (از جمله، عدم پذیرش و الحاق به برخی کنوانسیون‎های حقوقبشری به جهت وجود تعارضات حقوقی میان حقوق ایران و کنوانسیونها، اختلاف در تفاسیر و نیز وجود برخی ابهاماتحقوقی و..) و نیز مبانیسیاسی (از جمله، رویکرد سیاسی و گزینشی نسبت به مقوله حقوقبشر در ایران، امنیتیشدن حقوقبشر و مناسباتبینالمللی، اسلامستیزی و عناد غرب با ایران) میباشد. با توجه به مبانی دوگانه مذکور، الحاق به کنوانسیونهای حقوقبشری، تجدیدنظر و اعمال برخی اصلاحات در قوانین حقوقی ایران، استفاده از ظرفیتهای فقهی– حقوقی اسلام و نیز استفاده از حقشرط، شکایت به دادگاههایبینالمللی در زمره راهکارهای حقوقی و برخورد تهاجمی با اتهامات مطرحشده، شرکت در مجامعبینالمللی و صدور بیانیه، نظارت هر چه بیشتر دولتمردان بر عملکرد بدنهدولت، در زمره راهکارهای سیاسی، پیشنهاد میگردد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications