پژوهش حاضر با بهرهگیری از آراء میخائیل باختین و بهطور خاص نظریۀ چندصدایی، سعی دارد به صورت تطبیقی گفتمانهای موجود در رمانهای سووشون اثر سیمین دانشور و میرامار اثر نجیب محفوظ را واکاوی نماید و با استفاده از روش توصیفی _تحلیلی به بازتاب چندصدایی در این رمانها بپرداز أکثر
پژوهش حاضر با بهرهگیری از آراء میخائیل باختین و بهطور خاص نظریۀ چندصدایی، سعی دارد به صورت تطبیقی گفتمانهای موجود در رمانهای سووشون اثر سیمین دانشور و میرامار اثر نجیب محفوظ را واکاوی نماید و با استفاده از روش توصیفی _تحلیلی به بازتاب چندصدایی در این رمانها بپردازد. نگارنده بر اساس منطق مکالمهای باختین و مؤلفههای موجود در آن این رمانها را مورد ارزیابی قرار میدهد و در ضمن پژوهش به این پرسش پاسخ داده است که چگونه چندصدایی در رمانهای منتخب بازنمایی شده است؟ نتایج پژوهش نشان میدهد که در داستانهای فوق ما شاهد چندصدایی هستیم، اما شکل و نحوۀ بیان این چندصدایی باهم متفاوت است و در هر داستان عواملی چون: جنسیت، ساختار اجتماعی و اقتصادی، جریانات روشنفکری در قالب دو قطب خودآگاهی و ازخودبیگانگی فرهنگی، در به ثمر رسیدن چندصدایی در قالب مؤلفهها خود را بیش از سایر عوامل بازنمایی میکنند. زنان غالباً نقش دنبالهرو اندیشهای که از مرجع اخلاقی داستان صادر میشود، دارند و عموماً با سبک بخشی موجب تقویت چندصدایی در داستان میشوند. ساختار اجتماعی و اقتصادی و تقابل و تضاد طبقاتی و جریانات روشنفکری در داستانها هرکدام با ایجاد دو قطب متقابل بهعنوان دیگری، زمینۀ تنوع گفتمانی را ایجاد میکنند.
تفاصيل المقالة
در این مقاله شیوه های آشنایی زدایی و هنجارشکنی رضا امیرخانی در رمان بیوتن به روش توصیفی ـ تحلیلی، بررسی شده است. با آن که معمولاً ساحت رمان به این کارکرد زبانی کمتر توجه نشان داده است، نویسنده بیوتن از معدود نویسندگانی است که با آگاهی از تأثیر این شیوه بر مخاطب، از آن ب أکثر
در این مقاله شیوه های آشنایی زدایی و هنجارشکنی رضا امیرخانی در رمان بیوتن به روش توصیفی ـ تحلیلی، بررسی شده است. با آن که معمولاً ساحت رمان به این کارکرد زبانی کمتر توجه نشان داده است، نویسنده بیوتن از معدود نویسندگانی است که با آگاهی از تأثیر این شیوه بر مخاطب، از آن به خوبی سود برده است و فراهنجاری زبانی بیشترین سهم را در آشنایی زدایی رمان بیوتن دارد، اگر چه فراهنجاری نوشتاری و معنایی نیز جایگاه شایستهای در نثر امیرخانی دارند. باید گفت اصولاً رمان بیوتن بر بنیان هنجارشکنی استوار است و برخی از شگردهای تجربه شده در کتاب حاضر کاملاً بدیع و بی سابقهاند. باری اهمیت این مقاله از آن جهت است که معمولاً هنجارشکنی و آشنایی زدایی در شعر شاعران بررسی میشود اما در این جا همان شگردها در نثر و در یک رمان واکاوی شده است.
تفاصيل المقالة
پژوهش حاضر چگونگی بازتولید نمادهای اساطیری خون، گیاه و گیسو را در ارتباط با اسطورة شهیدشونده به شکل تلفیقی در رمانهای معاصر بررسی میکند. برای دستیابی به این هدف، نخست به منظور شناسایی اصالت نحوة تلفیق، آنها را در داستانِ سیاوش شاهنامه بررسی و سپس با توجه به میزان مط أکثر
پژوهش حاضر چگونگی بازتولید نمادهای اساطیری خون، گیاه و گیسو را در ارتباط با اسطورة شهیدشونده به شکل تلفیقی در رمانهای معاصر بررسی میکند. برای دستیابی به این هدف، نخست به منظور شناسایی اصالت نحوة تلفیق، آنها را در داستانِ سیاوش شاهنامه بررسی و سپس با توجه به میزان مطابقت، شیوه و دلیل دگردیسی این نمادهای اساطیری را در سه رمان معاصر با داستان سیاوش در شاهنامه تحلیل نموده است. جامعۀ آماری تحقیق، متون اساطیری و چند رمانِ معاصر و نمونۀ تحقیق، داستان سیاوش در شاهنامه و سه رمان سووشون، حیرانی و منِ او است که با روش نمونهگیری هدفمند انتخابشدهاند. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی بر آن است این نمادهای اساطیری متأثر از خط فرهنگی، عناصر و مناسبات درونی خود در رمان تغییر کرده و بازتولید شده اند. نتایج ضمن تأیید باززایی این مثلث نمادین در ادبیات داستانی معاصر و بررسی روند تحولِ آن، بر آن است که ساختار آن با وجود تفاوت در زمینه باززایی(زمان، مکان و موقعیّت) ثابت مانده است، امّا اجزاء، زمینه و کارکرد شخصیّتی و معنایی آن دچار دگردیسی شده است و دال محور شناخت آن با توجه به سه عنصر تغییر، شکستگی، دگرگونی و ادغام بازتولید شدهاند.
تفاصيل المقالة
فعالیت زنان کشورمان در عرصه داستان نویسی حرکتی نوپاست. زنان بخوبی توانسته اند دغدغه های اجتماعی، فرهنگی، عاطفی و سیاسی خود را در آثارشان (رمان ها و داستان ها) به نمایش بگذارند. هدف پژوهش حاضر بررسی دغدغه ها و مشکلات زنان از جمله مردسالاری، تنهایی، محصورماندن درخانه، سکو أکثر
فعالیت زنان کشورمان در عرصه داستان نویسی حرکتی نوپاست. زنان بخوبی توانسته اند دغدغه های اجتماعی، فرهنگی، عاطفی و سیاسی خود را در آثارشان (رمان ها و داستان ها) به نمایش بگذارند. هدف پژوهش حاضر بررسی دغدغه ها و مشکلات زنان از جمله مردسالاری، تنهایی، محصورماندن درخانه، سکوت و سازش، دچار روزمرگی شدن، هویت یابی، محدودیت های ازدواج و علل ایجاد این مسائل در زندگی آن ها در دو رمان چراغ ها را من خاموش می کنم و عادت می-کنیم زویا پیرزاد است و روش انجام آن توصیفی- تحلیلی است. این پژوهش به این موضوع منتهی شد که زنان آثار پیرزاد در زندگی فردی و اجتماعی خود با مسائل و مشکلات فراوانی مواجه می شوند، برخی حالت منفعلانه در پیش گرفته و با صبر و شکیبایی در برابر مشکلات سرخم می کنند مانند زنانی که در رمانعادت می کنیم آرزو با آن ها آشنا می شود و برخی با اراده و پشتکاری قابل ستایش درصدد رفع و حل این مسائل از زندگی فردی و اجتماعی خود هستند مانند شخصیت آرزو در عادت می کنیم و خانم نوراللهی در چراغ ها را من خاموش می کنم. نتیجه اصلی پژوهش حاضر این است که مسائل فرهنگی اجتماعی و نوع نگرش جامعه سنتی و مردسالار نسبت به زنان، علت عمده بروز مشکلات در زندگی زنان داستان های پیرزاد است. این زنان اغلب موجوداتی ضعیف و وابسته به مردان هستند و گویی باور کرده اند که فقط برای انجام امور درون خانه ساخته شده اند. بطور کلی تنها عکس العمل زنان این داستان ها (به-جز موارد معدودی) در برابر معضلات و موانع زندگی اشان، خاموشی و سکوت است. پژوهش حاضر به این سوال پاسخ می دهد که زویا پیرزاد چگونه توانسته است در این دو اثر، مسائل و مشکلات مربوط به زنان را به نمایش بگذارد و در این مسیر تا چه حد موفق بوده است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications