مقدمه: منابع نظام سلامت محدود و مصارف آن نامحدود است. بنابراین استفاده از استراتژی صحیح مدیریتی در جهت به حداکثر رساندن کارایی و بهروری سیستم الزامی است. از اینرو این مطالعه با هدف بررسی ابعاد خودگردانی بیمارستانهای دانشگاهی گیلان انجام شد. روش پژوهش: این مطالعه کیفی د أکثر
مقدمه: منابع نظام سلامت محدود و مصارف آن نامحدود است. بنابراین استفاده از استراتژی صحیح مدیریتی در جهت به حداکثر رساندن کارایی و بهروری سیستم الزامی است. از اینرو این مطالعه با هدف بررسی ابعاد خودگردانی بیمارستانهای دانشگاهی گیلان انجام شد. روش پژوهش: این مطالعه کیفی در 11 بیمارستان انجام شد. برای جمعآوری دادهها از راهنمای نیمه ساختاری مصاحبه مدل اصلاحات سازمانی بانک جهانی استفاده گردید. با روش نمونه گیری هدفمند با 28 نفر از مدیران ارشد بیمارستانها مصاحبه شد. از روش تحلیل محتوا برای آنالیز دادهها استفاده گردید. یافتهها: ابعاد اصلی خودگردانی بیمارستانها شامل حق تصمیمگیری در مدیریت استراتژیک، مدیریت منابع مالی، مدیریت منابع انسانی و مدیریت منابع فیزیکی؛ صاحب اختیار مانده مالی؛ مواجهه با بازار تدارکات و محصول؛ کارکردهای اجتماعی و ساختار حاکمیتی و پاسخگویی بودند. حق تصمیمگیری در مدیریت استراتژیک، منابع انسانی و فیزیکی محدود بود. بیمارستانها در بازار محصول دارای رقابت بودند ولیکن اختیارشان در بازار تدارکات محدودیت داشت. بیمارستانها با نظام سلسله مراتبی و ساختار پاسخگویی رئیس و مرئوسی، صاحب اختیار مانده مالی خود نبودند. هزینه کارکردهای اجتماعی آنها به طور کامل جبران نمیشد. نتیجهگیری: اعطای خودگردانی در برخی ابعاد نظیر مدیریت منابع مالی، مواجهه با بازار محصول و کارکردهای اجتماعی پیشرفتهایی داشته است ولی در ابعاد مدیریت استراتژیک، مدیریت منابع انسانی، مدیریت منابع فیزیکی، مواجهه با بازار تدارکات و ساختار حاکمیتی و پاسخگویی ناچیز بوده است. در این موارد میبایست حق تصمیمگیری بیشتری به بیمارستانها واگذار شود.
تفاصيل المقالة
هدف:پژوهش حاضر با هدف پیش بینی خودگردانی تحصیلی دانش آموزان بر اساس خودپنداره(مثبت و منفی) و سبک زندگی خانواده انجام شده است. روش: روش پژهش توصیفی و از نوع همبستگی می باشد جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم در مدارس دولتی ناحیه 2 شهر ارومیه می باشد أکثر
هدف:پژوهش حاضر با هدف پیش بینی خودگردانی تحصیلی دانش آموزان بر اساس خودپنداره(مثبت و منفی) و سبک زندگی خانواده انجام شده است. روش: روش پژهش توصیفی و از نوع همبستگی می باشد جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم در مدارس دولتی ناحیه 2 شهر ارومیه می باشد که در مجموع 7315 نفر بوده و از این تعداد 364 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقهای و براساس جدول مورگان به عنوان نمونه انتخاب گردیدند.. ابزار جمع آوری داده شامل سه پرسشنامه استاندارد خودکارآمدی تحصیلی، خوپنداره دانش آموزان و سبک زندگی خانواده بود. روایی هر سه پرسشنامه به تأیید متخصصان رسیده و پایایی آن ها به ترتیب 89/0، 87/0 و 91/0 گزارش شد که بیانگر پایایی خوب برای هر سه پرسشنامه می باشد. جهت تجزیه و تحلیل داده از آزمون های آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردید. یافته ها : نتایج حاصل از تحلیل داده ها بیانگر این بود که خودپنداره مثبت به طور مثبت و معنی داری قابلیت پیش بینی خودگردانی تحصیلی را دارد ولی رابطه خودپنداره منفی با خودگردانی تحصیلی دانش آموزان منفی و معنی دار است. در ادامه نتایج بیانگر این بود که متغیر سبک زندگی خانواده قابلیت پیش بینی خودگردانی تحصیلی را دارد. نتایج تحلیل رگرسیون بیانگر این بود که همه مولفه های سبک زندگی(بجز مولفه سخت گیری) می توانند به طور مثبت و معنی داری خودگردانی تحصیلی دانش آموزان را پیش بینی نمایند.نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصله می توان بیان نمود خودپنداره منفی و مولفه های مثبت سبک زندگی خانواده قابلیت پیش بینی خودگردانی تحصیلی را دارند.
تفاصيل المقالة
هدف پژوهش حاضر، مقایسۀ خودگردانی دانشآموزان مدارس تیزهوشان و عادی و نقش پیشبینیکنندگی ابعاد خودگردانی برای عملکرد تحصیلی آنان بود. نوع تحقیق علّیـ مقایسهای و جامعۀ آماری پژوهش کلیه دانشآموزان دختر و پسر دوره متوسطه مدارس تیزهوشان و عادی شهر شیراز بود. 84 دانشآموز أکثر
هدف پژوهش حاضر، مقایسۀ خودگردانی دانشآموزان مدارس تیزهوشان و عادی و نقش پیشبینیکنندگی ابعاد خودگردانی برای عملکرد تحصیلی آنان بود. نوع تحقیق علّیـ مقایسهای و جامعۀ آماری پژوهش کلیه دانشآموزان دختر و پسر دوره متوسطه مدارس تیزهوشان و عادی شهر شیراز بود. 84 دانشآموز از مدارس تیزهوشان و 82 دانشآموز از مدارس عادی به شیوۀ همتاسازی انتخاب شدند. ابزارهای جمعآوری دادهها پرسشنامه ام اس ال کیو و آزمون پیشرفت تحصیلی علوم زیستی (فولاد چنگ، 1383) بودند. پایایی پرسشنامۀ ام اس ال کیو با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 93/0 برآورد گردید. برای بررسی روایی سازۀ مقیاس یاد شده از روش تحلیل عوامل استفاده شد و شش عامل بهدست آمد. پایایی آزمون پیشرفت تحصیلی علوم زیستی با استفاده از روش ضریب آلفای کرونباخ 87/0 تعیین شد. روایی محتوایی این آزمون نیز براساس متون تخصصی، مورد تأیید دبیران متخصص قرار گرفت. از روشهای آماری t مستقل و تحلیل رگرسیون برای تحلیل یافتهها استفاده شد و نتایج زیر بهدست آمد: الف) بین دو گروه دانشآموزان مدارس تیزهوشان و عادی از نظر باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودگردانی، تفاوت معنادار بود، ب) از میان ابعاد باورهای انگیزشی، بعد «جهتگیری هدف درونی» و از میان ابعاد راهبردهای یادگیری، بعد «خود بازبینی» بهترین پیشبینیکننده برای عملکرد تحصیلی دانشآموزان بود.
تفاصيل المقالة
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی فرایند تماس با شیوههای اهمالکاری بر خودگردانی تحصیلی بود. این پژوهش در چارچوب نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل و اجرای پیشآزمون و پسآزمون اجرا گردید. جامعه آماری کلیه دانشآموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر ساوه در سال تحصیلی 95-96 بود. د أکثر
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی فرایند تماس با شیوههای اهمالکاری بر خودگردانی تحصیلی بود. این پژوهش در چارچوب نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل و اجرای پیشآزمون و پسآزمون اجرا گردید. جامعه آماری کلیه دانشآموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر ساوه در سال تحصیلی 95-96 بود. در این پژوهش مدرسه بهصورت نمونهگیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب شد و دانشآموزان پس از تکمیل پرسشنامه اهمالکاری بهصورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقهای در تماس با شیوههای اهمالکاری قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها مقیاس اهمالکاری سولومون و راثبلوم (1984) و مقیاس خودگردانی زیمرمن و مارتین پونز (1986) بود. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس(02/0p ) نشان داد که تماس با شیوههای اهمالکاری در افزایش خودگردانی مؤثر است؛ بنابراین بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که از تماس با شیوههای اهمالکاری میتوان در جهت افزایش خودگردانی بهعنوان یک روش مؤثر سود برد.
تفاصيل المقالة
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، ارائه الگوی پیشرانهای خودگردانی مدارس متوسطه اول شهر اهواز بود. روش پژوهش از نوع کمی – پیمایشی بود. روش پژوهش حاضر کمی و با ابزار پیمایش انجام شده است. جامعه آماری شامل مدیران مدارس دوره متوسطه شهر اهواز در سال 1400 بودند که در این م أکثر
هدف اصلی از اجرای پژوهش حاضر، ارائه الگوی پیشرانهای خودگردانی مدارس متوسطه اول شهر اهواز بود. روش پژوهش از نوع کمی – پیمایشی بود. روش پژوهش حاضر کمی و با ابزار پیمایش انجام شده است. جامعه آماری شامل مدیران مدارس دوره متوسطه شهر اهواز در سال 1400 بودند که در این مرحله برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شد. با توجه به اینکه آمار دقیقی از تعداد اعضای جامعه آماری در دسترس نبود. محقق از آخرین عدد جدول مورگان (384) بعنوان حجم نمونه استفاده کرد. با این حال محقق جهت اطمینان بیشتر از تعداد حجم نمونه، حجم نمونه نهایی را 400 نفر در نظر گرفت. شیوه نمونه گیری در این پژوهش نیز به صورت تصادفی ساده و از بین جامعه آماری با مشخصات ذکر شده بوده است. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود که اعتبار آن توسط اعتبار صوری و پایایی با آلفای کرونباخ 91/0 شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل عامل تائیدی و با استفاده از نرم افزار PLS استفاده شد. یافتهها بر اساس رویکرد تحلیل عاملی تائیدی نشان داد که مدل ارائه شده از اعتبار و برازش مناسبی برخودار است. تحلیل اثرات متقابل پیشرانها نشان داد که پیشران اقتصادی و پیشران سیاستگذاری و تصمیمگیری تاثیر خیلی زیادی بر پیشرانهای امکانات و تجهیزات خودگردانی مدارس دارند. همچنین نتایج نشان داد که پیشران دانش و اطلاعات تاثیر قوی بر پیشرانهای سیاستگذاری و تصمیمگیری در حوزه خودگردانی مدارس دارند. بر اساس نتایج می توان گفت که موضوع خودگرانی مدارس متاثر از مولفه ها و شاخص های مختلفی است که برنامه ریزان حوزه مدیریت اموزشی می توانند با اولویت دادن و سازگار کردن مولفه ها و شاخص های مختلف برای افزایش کیفیت رهبری مدارس اقدام کنند.
تفاصيل المقالة
هدف از پژوهش حاضر اعتبارسنجی الگوی برای مدیریت مدرسه محور جهت افزایش کارایی و اثربخشی تعلیم و تربیت در مدارس متوسطه شهر اهواز بوده است. روش پژوهش حاضر، کمی- پیمایشی و از نظر هدف کاربردی بود. جامعه آماری مدیران مدارس متوسطه شهر اهواز در سال 1401 بود که تعداد آنها 150 نف أکثر
هدف از پژوهش حاضر اعتبارسنجی الگوی برای مدیریت مدرسه محور جهت افزایش کارایی و اثربخشی تعلیم و تربیت در مدارس متوسطه شهر اهواز بوده است. روش پژوهش حاضر، کمی- پیمایشی و از نظر هدف کاربردی بود. جامعه آماری مدیران مدارس متوسطه شهر اهواز در سال 1401 بود که تعداد آنها 150 نفر بود و حجم نمونه 80 نفر با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. ابزار اصلی جمعآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر 21 گویه بود که بر اساس مدل مفهومی اولیه طراحی گردید. پایایی با آلفای کرونباخ بررسی و مقدار 85/0 حاصل شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها نیز از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرمافزار PLS Smart کمک گرفتهشده است. یافتهها نشان داد که ضریب رگرسیونی استاندارد شده تأثیر متغیر عوامل اجتماعی بر متغیر اثربخشی تعلیم و تربیت در مدارس برابر 471/0 و مقدار آماره تی برابر 34/29 بود؛ ضریب رگرسیونی استاندارد شده تأثیر متغیر عوامل ساختاری بر متغیر اثربخشی تعلیم و تربیت در مدارس برابر 230/0 و مقدار آماره تی برابر 61/14 و ضریب رگرسیونی استاندارد شده تأثیر متغیر عوامل مدیریتی بر متغیر اثربخشی تعلیم و تربیت در مدارس برابر 340/0 و مقدار آماره تی برای این ضریب برابر 62/24 می-باشد و بیشتر از 96/1 میباشد که نشان از معنیدار بودن این ضریب در سطح خطای 5 درصد است. میتوان نتیجه گرفت که الگوی پیشنهادی اعتبارسنجی مدیریت مدرسه محور جهت افزایش کارایی و اثربخشی تعلیم و تربیت در مدارس متوسطه شهر اهواز دارای برازش است و میتوان از نتایج آن در برنامهریزیهای آموزشی و مدیریتی مدارس استفاده کرد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications