فن مفاخره که از فروع نوع ادبی حماسه به حساب میآید، یکی از بنمایههای مضمونی شعر فارسی، بلکه ادبیات جهان به شمار میرود. البته در این میان برخی شاعران به فراوانی از آن سود میبرند که خاقانی شروانی یکی از این چهرههاست. خاقانی با نازش به خود و شیفتگی به شعر خویش، در خود أکثر
فن مفاخره که از فروع نوع ادبی حماسه به حساب میآید، یکی از بنمایههای مضمونی شعر فارسی، بلکه ادبیات جهان به شمار میرود. البته در این میان برخی شاعران به فراوانی از آن سود میبرند که خاقانی شروانی یکی از این چهرههاست. خاقانی با نازش به خود و شیفتگی به شعر خویش، در خودستایی و برتریجویی مبالغه کرده است. در این مقاله، گونههای مختلف فخر وی در بیش از ده تقسیم بررسی و دلایل مفاخرۀ شاعر نیز به تمامی بیان شده است و این نکته چشمانداز تازهای برای مقالۀ حاضر رقم زده است. همچنین سخن در واسوخت از فخر مبحث کاملاً جدیدی است که در این نوشته و با توجه به شواهد متعدد آن در شعر خاقانی، مورد توجه قرار گرفته است. روش تحقیق ما در این مقاله کتابخانهای است و بهشیوۀ منبعپژوهی، پس از تدوین یافتهها به تحلیل دادهها پرداختهایم. سخنستایی، برتریجویی و فخر به فضایل اخلاقی از برترین مفاخرات این شاعر است.
تفاصيل المقالة
شکواییه گونه ای از ادبیات غنایی است که در آن شاعر می کوشد تا عامل رنج وآزردگی خاطر خود را برای مخاطب روشن کند. به طور کلی شکواییه را براساس موضوع می توان به پنج دسته تقسیم کرد:1) شخصی 2) اجتماعی 3) فلسفی 4) سیاسی 5) عرفانی.
خاقانی از جمله شا عرانی است که غم و اندوه از أکثر
شکواییه گونه ای از ادبیات غنایی است که در آن شاعر می کوشد تا عامل رنج وآزردگی خاطر خود را برای مخاطب روشن کند. به طور کلی شکواییه را براساس موضوع می توان به پنج دسته تقسیم کرد:1) شخصی 2) اجتماعی 3) فلسفی 4) سیاسی 5) عرفانی.
خاقانی از جمله شا عرانی است که غم و اندوه از جانمایه های شعر اوست.تقریباً می توان گفت شکوه و شکایت در شعر او نمود خاصی یافته است. او در دیوان اشعارش که شامل هفده هزار بیت است تقریباًًًًًًًًًًً هزاربیت به شکوه و شکایت پرداخته یعنی حدود 6 % دیوان خود را به این موضوع اختصاص داده است.شکواییه عرفانی در شعر خاقانی اصلاً وجود ندارد و شکواییه سیاسی کمترین بسامد را داراست اما دیگر موضوعات، خود به شاخه های متنوع دیگری تقسیم میشوند.در این نوشتار به بررسی مقوله شکواییه وبازتاب آن در شعر خاقانی پرداخته می شود.
تفاصيل المقالة
خاقانی شروانی، سخنور بزرگ ادب فارسی در قرن ششم از شاعران گرانمایه و از استادان درجه اول سخن پارسی می باشد؛ که در بسیاری از جنبههای سخنوری ممتاز محسوب می شود. معانی به کار رفته در شعر خاقانی تا سالیان دراز به دلیل استفاده وی از استعارات، آرایههای هنری و به کار بردن اص أکثر
خاقانی شروانی، سخنور بزرگ ادب فارسی در قرن ششم از شاعران گرانمایه و از استادان درجه اول سخن پارسی می باشد؛ که در بسیاری از جنبههای سخنوری ممتاز محسوب می شود. معانی به کار رفته در شعر خاقانی تا سالیان دراز به دلیل استفاده وی از استعارات، آرایههای هنری و به کار بردن اصطلاحات علمی ـ که سبک خاص وی را رقم میزند ـ مورد غفلت واقع شده بود. پیداش افکار و مفاهیم عارفانه در شعر فارسی، سبب شد تا بسیاری از شاعران در این زمینه طبع آزمایی و نظریات خود را بیان کنند.
از جمله مسائلی که در اشعار وی، نمود فراوانی دارد و وی بارها بدان پرداخته است، مفاهیم عارفانه و صوفیانه می باشد. بررسی کلی و همه جانبهی افکار وی از این منظر، مسلماً در خور یک مقاله نیست. لذا در این مقاله سعی شده است تا مفهوم فقر ـ که وی خود را در این زمینه نظریه پرداز می داند ـ مورد ارزیابی واقع شود.
تفاصيل المقالة
اصفهان، دو شخصیت به نام جمال الدین دارد. یکی جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، سخنور توانا و بنام سده ششم که نام و اشعارش بر همگان به ویژه پژوهندگان شعر ادب فارسی آشناست و در این مقال ما را سر پرداختن به او نیست، و دیگری محمدبن علی بن منصور، معروف به جمال الدین اصفهانی، وزی أکثر
اصفهان، دو شخصیت به نام جمال الدین دارد. یکی جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، سخنور توانا و بنام سده ششم که نام و اشعارش بر همگان به ویژه پژوهندگان شعر ادب فارسی آشناست و در این مقال ما را سر پرداختن به او نیست، و دیگری محمدبن علی بن منصور، معروف به جمال الدین اصفهانی، وزیر نیکوکار عصر سلجوقی است که او هم در سده ششم میزیسته. و در قیاس با جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی گمنام تر و ناشناخته تر است. از قضا خاقانی شروانی، دیگر قصیده پرداز و سخنور سده ششم، با این هر دو جمالالدین دوستی و ارتباط داشته. درباره آشنایی و نیز معارضات خاقانی با جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، در تذکرههای ادبی، کتابهای تاریخ ادبیات و نقدهای ادبی به تفصیل سخن رفته و ما از ذکر آن در میگذریم. آنچه موضوع اصلی این مقاله است، معرفی شخصیت، شرح احوال و نقد روزگار جمالالدین اصفهانی وزیر و شرح مکارم و صفات اخلاقی او از زبان مورخان و نیز ذکر خیر او در اشعار خاقانی شروانی است.
تفاصيل المقالة
خاقانی شروانی از شعرای فاضل و پرآوازه قرن ششم هجری و از برجستگان سبک آذربایجانی است. وی به سبب نبوغ و همت والا بر علوم و معارف زمان خود احاطه یافت و به واسطه جغرافیای زادگاه و عقاید مادری با اصول و آداب ترسایی و مهری آشنا شد. کیش مهر، آیینی رازآمیز و از باورهای ملی و با أکثر
خاقانی شروانی از شعرای فاضل و پرآوازه قرن ششم هجری و از برجستگان سبک آذربایجانی است. وی به سبب نبوغ و همت والا بر علوم و معارف زمان خود احاطه یافت و به واسطه جغرافیای زادگاه و عقاید مادری با اصول و آداب ترسایی و مهری آشنا شد. کیش مهر، آیینی رازآمیز و از باورهای ملی و باستانی ایرانیان است که آیین نصاری الهامات زیادی از آن گرفته و ظاهراً از این رهگذر در شعرهای خاقانی جلوههای گستردهای یافته است. با تأمل در اندیشه و تصاویر شعر خاقانی، به ویژه، ژرفساخت استعارههای آن، نشانههای تاریک و روشنی از نفوذ و آمیزش باورهای مهری دیده میشود که در این پژوهش، با تحلیل نمونه ابیاتی از اشعار وی، به بررسی این پیوند و مناسبتها پرداخته شده است.
تفاصيل المقالة
چشم اندازهای فرهنگی، در حکم آینه و کتاب هایی اند که با دیدن و مطالعۀ آنها، می توان به اطلاعات گران بهایی در زمینه های اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، زبان شناسی، سیاسی، فرهنگی، معماری و هنری حاکم بر روزگار تألیفشان دست یافت. سئوال اساسی این نوشته آن است که خاقانی، به عنوان أکثر
چشم اندازهای فرهنگی، در حکم آینه و کتاب هایی اند که با دیدن و مطالعۀ آنها، می توان به اطلاعات گران بهایی در زمینه های اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، زبان شناسی، سیاسی، فرهنگی، معماری و هنری حاکم بر روزگار تألیفشان دست یافت. سئوال اساسی این نوشته آن است که خاقانی، به عنوان یک شاعر، در تفسیر ایوان مدائن - به عنوان باشکوه ترین و بزرگ ترین چشم انداز فرهنگی بازمانده از عصر ساسانیان- تا چه اندازه ای، مؤفّق عمل کرده است؟ این مطالعه به روش اسنادی- تحلیلی و به شیوۀ کتابخانه ای انجام پذیرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد، خاقانی با باز نگری در این آینۀ عبرت، و بیان جنبه های قابل رؤیت و غیر قابل رؤیت این چشم انداز فرهنگی، اطلاعات با ارزش زیادی را برای مخاطبان شعرش بازگو کرده است. آشنایی با عناصر معماری بومی عصر ساسانی از جمله: بارگاه، دندانه های قصر، صُفّه، طاق، کوکبه، ایوان، میدان بنا، مُقرنس یکی از نتایج حاصل از این پژوهش است. هدف این نوشته نشان دادن این مسأله می باشد که قصیدۀ ایوان مدائن در حکم یک سند با اهمیّت تاریخی در بحث چشم انداز فرهنگی و ادبیّات یک همتای احساسی برای دانش عینی جغرافیا است.
تفاصيل المقالة
ادبیات تطبیقی در تاریخ ادبیات عربی و فارسی از دیرباز ریشه دوانیده است. تأثیر ادب عربی بر ادب فارسی به ویژه در مدایح نبوی، بر هیچ پژوهشگر ادبی، پوشیده نیست. ستایش پیامبر بزرگوار اسلام (ص) میراثی از عاطفه و تفکّر دینی مشترک بین ادیبان اسلامی است. شعر فارسی با تأسّی از شعر أکثر
ادبیات تطبیقی در تاریخ ادبیات عربی و فارسی از دیرباز ریشه دوانیده است. تأثیر ادب عربی بر ادب فارسی به ویژه در مدایح نبوی، بر هیچ پژوهشگر ادبی، پوشیده نیست. ستایش پیامبر بزرگوار اسلام (ص) میراثی از عاطفه و تفکّر دینی مشترک بین ادیبان اسلامی است. شعر فارسی با تأسّی از شعر عربی در قالب ها و اوزان و بحور شعری، افق های نوینی رو به دنیای ادب گشود که در این میان بحرهای فراهیدی پایه های اوّلیۀ این گشایش و ابتکار بود. تأثیر و تأثّر میان دو ادب عربی و فارسی متقابل است. در مقایسۀ اشعار احمد شوقی و بدیل خاقانی در محور مدایح نبوی، مضامین مشترکی همچون: میلاد، اخلاق و خلقت پیامبر(ص)مقام و منزلت یاران و خاندان پیامبر(ص)، حوض کوثر، معجزات و تأثیرپذیری از قرآن و حدیث نبوی و توجه به عیسی پیامبر مرسل قابل مقایسه و تطبیق است. با این تفاوت که خاقانی هرچند دارای مسلک صوفیانه نیست، ولی در خلق معانی و به کارگیری لغات متنوّع ادبیات صوفیانه تبحّر خاصی دارد و اغلب توصیفهایش کوتاه و خلاصه است، اما شوقی در غالب موارد به شکلی ساده و روشن و مفصل در مدایح نبوی خود به بیان مطلب می پردازد. پژوهش حاضر با رویکردی تطبیقی مکتب فرانسوی و با روش توصیفی - تحلیلی به مقایسۀ اشعار شوقی و خاقانی با تکیه بر مدایح نبوی آنان می پردازد، تا در خلال آن وجوه اشتراک و گاهی افتراق این دو شاعر نامدار در شیوۀ سخن پردازی نمایان شود.
تفاصيل المقالة
خاقانی شاعری اندوهپیشه و حسرتسراست. نگاشتههای او که آیینۀ راستکردار روانش است، مشحون از واژههای ناخرسندی و نامرادی است. روحیۀ زودرنج و حساس او، کملطفی و کممهری پدر، انزواطلبی و مرگطلبی، هجران و دوری از سرزمینهای دوست-داشتنیاش و درد و غم از دست دادن عزیزان و آش أکثر
خاقانی شاعری اندوهپیشه و حسرتسراست. نگاشتههای او که آیینۀ راستکردار روانش است، مشحون از واژههای ناخرسندی و نامرادی است. روحیۀ زودرنج و حساس او، کملطفی و کممهری پدر، انزواطلبی و مرگطلبی، هجران و دوری از سرزمینهای دوست-داشتنیاش و درد و غم از دست دادن عزیزان و آشنایانی که عمری با آنها خاطره داشته، همچنین حبس و دربدری و در نتیجه گذشتهنگری و گذشتهگرایی، بنمایههای مهم اشعار و گفتههای نوستالژیک خاقانی است. از این منظر، شاید به جرأت بتوان گفت که بر اساس شواهد و اسناد، وی محزونترین و دردچشیدهترین شاعری است که در قرن ششم میزیسته است.
تفاصيل المقالة
هجو از فروع ادبیات غنایی به شمار میرود و مانند هر گونۀ ادبی دیگر دارای ویژگیهایی است که آن را از گونههای دیگر جدا میکند. پژوهش حاضر در حوزه ادبیات غنایی و با هدف مقایسه تحلیلی هجو در شعر سنایی غزنوی، جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی و خاقانی شروانی که از شاعران بزرگ سده أکثر
هجو از فروع ادبیات غنایی به شمار میرود و مانند هر گونۀ ادبی دیگر دارای ویژگیهایی است که آن را از گونههای دیگر جدا میکند. پژوهش حاضر در حوزه ادبیات غنایی و با هدف مقایسه تحلیلی هجو در شعر سنایی غزنوی، جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی و خاقانی شروانی که از شاعران بزرگ سده ششم هجری و سبک سلجوقی هستند، صورت گرفته است. در این پژوهش، به شیوۀ کاربرد اوزان عروضی، موسیقی، ایدئولوژی و واژگان گزیدۀ شامل استفاده از نامهای جانوران در هجو، استفاده از ساخت مصغر، به کارگیری واژههای تابو و نیز هجوهای پنهان و آشکار شخصی و اجتماعی در شعر این سه شاعر پرداخته شده است. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که زبان خاقانی و جمالالدین در هجو از سنایی عفیفترست، اگر چه زبان هجو در سنایی و خاقانی نسبت به جمالالدین، تندتر، گزندهتر و هتاکتر است، اما استوار و زیبا بیان شده و قدرت آنها را بر قلمرو الفاظ و تعبیرات شاعرانه به حد کمال نشان میدهد.
تفاصيل المقالة
اساطیر ایرانی و سامی در شعر خاقانی بازتاب گسترده و متنوعی دارند و غالباً در قصاید مدحی او دیده میشوند؛ بدین صورت که گاه ممدوح به شخصیتهای اساطیری تشبیه میشود و گاه بر آنها برتری مییابد. قدرت خارقالعاده و شکوه و بزرگی چهرههای اساطیری که موضوعی آشنا و ملموس در ذهن أکثر
اساطیر ایرانی و سامی در شعر خاقانی بازتاب گسترده و متنوعی دارند و غالباً در قصاید مدحی او دیده میشوند؛ بدین صورت که گاه ممدوح به شخصیتهای اساطیری تشبیه میشود و گاه بر آنها برتری مییابد. قدرت خارقالعاده و شکوه و بزرگی چهرههای اساطیری که موضوعی آشنا و ملموس در ذهن مخاطب بوده، سبب شده است که خاقانی در مقام مدح، ممدوح خود را با آن اسطورهها بسنجد یا بر آنها برتری دهد و گاهی هم آن اساطیر را در برابر ممدوح، کوچک بشمارد؛ این کار نه تنها دربارة اساطیر ایرانی بلکه در مواردی دربارة اسطورههای سامی و برخی عناصر اسلامی هم رخ داده و شاعر گاه تا حدّ ترک ادب شرعی نیز پیش رفته است. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی با هدف تبیین نقش و کارکرد اساطیر در شعر خاقانی جمع آوری شده است. نتایج بررسیها نشان میدهد که خاقانی نه سر ستیز و مخالفت با اساطیر ایرانی دارد و نه به باورهای مذهبی و دینی بیاعتقاد است؛ بلکه شاعر در هر دو حالت ـ چه آنجا که تشبیه میکند و چه آنجا که ممدوح را برتری میدهد و به کوچک شمردن اسطورهها میپردازد ـ در پیِ رسیدن به مقاصد مدحی خود و اقناع ممدوح و جلب توجه مالی و معنوی اوست.
تفاصيل المقالة
خاقانی شروانی قصیده سرای بزرگ سدۀ ششم هجری قمری، به میزانی بسیار از روایات شاهنامه و داستان های اساطیری و پهلوانی در شعر خود بهره برده است. برخی شواهد نشان می دهد که شاعر در شعر خود به داستان هایی حماسی و پهلوانی از شاهنامه اشاره می کند که مربوط به روایت فردوسی از شاهنا أکثر
خاقانی شروانی قصیده سرای بزرگ سدۀ ششم هجری قمری، به میزانی بسیار از روایات شاهنامه و داستان های اساطیری و پهلوانی در شعر خود بهره برده است. برخی شواهد نشان می دهد که شاعر در شعر خود به داستان هایی حماسی و پهلوانی از شاهنامه اشاره می کند که مربوط به روایت فردوسی از شاهنامه نیستند و مشخّصاً در شاهنامۀ فردوسی وجود ندارند یا به گونه ای دیگر روایت شده اند. نگارندگانِ این سطور، این فرض را مطرح می کنند که ممکن است خاقانی افزون بر شاهنامۀ فردوسی، به شاهنامه ای دیگر نیز دست رسی داشته و از آن بهره گرفته باشد. شواهد شعری نشان می دهد که تلمیحات شاهنامه ای در اشعار شاعران سده های پنجم و ششم هجری قمری، به داستان هایی از شاهنامه اشاره دارد که متفاوت است از آن چه در شاهنامۀ فردوسی می بینیم و گویا اشارات شاهنامه ایِ شعر آنان، در برخی موارد، از مآخذی دیگر سرچشمه می گیرد. در این مقاله با بررسی شواهدِ شاهنامه ایِ شعر خاقانی و مطابقت آن ها با منابع حماسی پیشین و همچنین روایات حماسی موجود در تواریخ کهن فارسی، این نتیجه به دست آمده است که این شاعر به غیر از شاهنامۀ فردوسی، شاهنامههایی دیگر را نیز در دست داشته و با بررسی دقیق ترِ این شواهد می توان این فرض را مطرح کرد که وی بیشترْ تحت تأثیر شاهنامۀ مسعودی مروزی بوده است. در این پژوهش، این شواهد مطرح و بررسی شده است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications