تاریخ گذاری آیه 11 سوره مائده بر اساس ارزیابی تاریخی روایات سبب نزول
محورهای موضوعی : تاریخ قرآنمجتبی آقاجانی 1 * , سید محسن موسوی 2 , محسن نورائی 3
1 - دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه مازندران.
2 - دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه مازندران.
3 - دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه مازندران.
کلید واژه: سبب نزول, تاریخ گذاری, لباب النقول سیوطی, آیه سوره 11 مائده.,
چکیده مقاله :
جلال الدین سیوطی ذیل آیهی 11 سورهی مائده سه روایت سبب نزول را نقل کرده است. روایت اول نشان میدهد سبب نزول آیه، نجات پیامبر (ص) از کشته شدن در ماجرای بنی نضیر است. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت آیه، در سال چهارم هجرت نازل شده است. اما روایت دوم و سوم حاکی از آن است که سبب نزول این آیه مربوط بهغزوهی غطفان بوده که طی آن مردی از قبیلهی بنی محارب با برداشتن شمشیر پیامبر قصد کشتن آن حضرت را داشته، اما خداوند از این کار جلوگیری کرده است. این روایت، تاریخ نزول آیه را سال سوم هجرت تعیین میکند. نوشتار حاضر میکوشد با روشی توصیفی- تحلیلی با محوریت گزارشهای تاریخی، زمان وقوع هر یک از رویدادهای جاری در روایات سبب نزول را مشخص کرده و سپس با نگرشی تاریخی بهروایاتِ سبب نزول، مطابقت آن با زمان نزول آیه را مورد بررسی قرار دهد تا از این رهگذر آیه مورد تاریخگذاری قرار گیرد. تاریخگذاری هر یک از وقایع، توجه بهتناقضات تاریخی – متنی و تعیین زمان نزول آیه با تکیه بر گزارشهای تاریخی، بیانگر این واقعیت است که زمان هیچ یک از روایات با تاریخ نزول آیه مطابقت ندارد. از این رو باید گفت: هیچ یک از سبب نزولهای حاضر بهدلیل عدم مطابقت زمانی با آیه قابل پذیرش نیست.
Jalal al-Din al-Suyuti, under verse 11 of Surah Ma'īdah, presents three narrations regarding the cause of revelation (Asbāb al-Nuzūl). The first narration attributes the revelation of the verse to the rescue of the Prophet (pbuh) from a murder plot in the incident of Banu Nadhir, which indicates the verse was revealed in the fourth year of Hijra. In contrast, the second and third narrations link the cause of revelation to the Ghazwah of Ghatafan and a murder plot against the Prophet (pbuh) by a person from Banu Muharib in the third year of Hijra. This paper attempts, using a descriptive-analytical method, to answer the question of the role of history in evaluating the narrations on the cause of revelation and in dating verse 11 of Surah Ma'īdah. First, the timing of each event mentioned in the cause of revelation narrations is historically identified. Then, relying on the narrations of the order of revelation—considered a type of historical report—the timing of the verse’s revelation is examined. A historical approach is then applied to the text and sources of the cause of revelation narrations to check their compatibility with the timing of the verse’s revelation in order to date the verse accurately. The dating of each event, based on the text and sources of transmission, attention to historical-textual contradictions, and determination of the verse’s revelation time relying on historical reports, reveals that the timing of the events in none of the narrations aligns with the verse’s revelation date. Therefore, it must be concluded that none of the presented causes of revelation are acceptable due to the lack of temporal compatibility with the verse. Moreover, the study highlights the very important and independent role of historical reports in dating Quranic verses and their related narrations on the cause of revelation.
1. قرآن
2. ابن حبیب، محمد (1421 ق)، المحبر، تحقیق سید کسروی، القاهرة: دار الغد العربی.
3. ابن حنبل، احمد بن محمد، (1416ق)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق: غضبان، عامر و دیگران، بیروت، مؤسسة الرسالة،
4. ابن خیاط، خلیفه، (1415ق)، تاریخ خلیفه بن خیاط، بیروت، دار الکتب العلمیه
5. ابن سعد، محمد، (1410ق)، الطبقات الکبری، بيروت، دار الكتب العلميه
6. ابن شبة النمیری البصری، عمر(1410 ق)، کتاب تاریخ المدینة المنورة(أخبار المدینة النبویة)، حققه فهیم محمد شلتوت، قم: دار الفکر.
7. ابن عاشور، محمدطاهر (1420 ق)، تفسير التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابن عاشور، بیروت: مؤسسة التاريخ.
8. ابن عبد البر(1412 ق)، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، صبح پیروزی
9. ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله، (1412ق)، الاستيعاب في معرفه الأصحاب، بیروت، صبح پیروزی
10. ابن عساکر، علی بن حسن (1415ق)، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر
11. ابن عساکر، علی بن حسن، شیری، (1415ق)، تاريخ مدينة دمشق، محقق: شیری، علی، بیروت، دار الفکر،
12. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، (بیتا)، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر
13. ابن هشام، عبد الملک، (بیتا)، السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه
14. آقاجانی، مجتبی (1402ش)، تاریخ گذاری آیه 36 سوره احزاب بر پایه سنجش روایات سبب نزول، پژوهشنامه نقد آراء تفسیری سال 4 بهار و تابستان، صص53-76
15. آیتی، ابراهیم، (1398ش)، تاریخ پیامبر اسلام محمد، تهران، انتشارات دانشگاه تهران
16. بلاذری، احمد بن یحیی، (1417ق)، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر
17. بلاغى، عبدالحجه، (1386ق)، حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، قم، حكمت
18. بن حنبل، أحمد (1416ق)، المسند، قاهرة، دار الحديث
19. بیهقی، احمد بن حسین (1405ق)، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعه، بیروت، دار الکتب العلمیه
20. پارسا، فروغ، (1388ش)، حدیث در نگاه خاورشناسان، تهران، چاپخانه دانشگاه الزهرا
21. پهلوان منصور و همکاران، (1397ش)، کاوشی در پدیده تکرار و تعدّد نزول، آموزه های قرآنی، شماره 27، صص211- 236
22. پیروزفر، سهیلا (1387ش)، انگاره تکرار نزول آیه، علوم حدیث، دانشگاه قرآن و حدیث، شماره 49-50، صص29-46
23. جعفریان، رسول (1383ش)، سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، قم، دليل ما
24. حسنی، هاشم معروف، (بیتا)، سیرة الأئمة الإثنی عشر، قم، الشريف الرضي
25. الحلبی، علی بن ابراهیم (1427 ق)، السیرة الحلبیة و هو الکتاب المسمی إنسان العیون فی سیرة الأمین المأمون، ضبطه و صحّحه عبدالله محمد الخلیلی، بیروت: دار الکتب العلمیة.
26. دروزة، محمد عزة (1421ق)، التفسير الحديث : ترتيب السور حسب النزول، بیروت: دار الغرب الإسلامی.
27. ذهبی، محمد بن احمد، (بیتا)، العبر في خبر من غبر، تحقیق: زغلول، ابو هاجر محمدسعید، لبنان، الکتب العلمية
28. زحيلى، وهبه، (1411ق)، التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، دمشق، دار الفكر
29. سيوطى، عبدالرحمن بن ابىبكر (1421ق)، الإتقان في علوم القرآن، بیروت، دار الکتب العربی
30. سیوطی، جلال الدین (2014م)، لباب النقول فی اسباب النزول، بیروت، دار الکتب العرب
31. السیوطی، عبد الرحمن (1403 ق)، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، قم، كتابخانه عمومى حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى( ره)
32. شمس شامی، محمد بن یوسف (1414 ق)، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق و تعلیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض ، بیروت: دار الکتب العلمیة.
33. طبرسى، فضل بن حسن، (1372 ش)، مجمع البيان في تفسير القرآن، يزدى، فضلالله، رسولى، هاشم، تهران، ناصر خسرو.
34. طبری، محمد بن جریر (بیتا)، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، بینا
35. عاملی، جعفر مرتضی (1992)، حقايق هامة حول القرآن الكريم، بیروت، دار الصفوه
36. عسقلانی، احمد بن علی (١۴١۵ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیه
37. فاکهی، محمد بن اسحاق، أخبار مکة، (1424ق)، ابن دهیش، عبد الملک، مکه مکرمه، مکتبة الأسدي
38. فسوی، یعقوب بن سفیان (1401ق)، المعرفه و التاریخ، بيروت، مؤسسة الرسالة
39. فقهی زاده، عبدالهادی و همکاران، (1397ش)، تحلیل انتقادی دلایل قائلان به نظریّه ی تکرار نزول، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، سال 15، صص125- 153
40. فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، (1415 ق)، تفسير الصافي، تصحیح: حسين اعلمى، تهران، مكتبه الصدر،
41. المزی، یوسف (1412 ق)، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، بیروت: موسسه الرساله
42. مزینی، خالد بن سلیمان، (1427)، المحرر في أسباب نزول القرآن من خلال الكتب التسعة دراسة الأسباب رواية ودراية، المملكة العربية السعودية، دار ابن الجوزي، الدمام
43. مقریزی، احمد بن علی (1420ق)، إمتاع الأسماع بما للنبي من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، بیروت، دار الکتب العلمية
44. موتسکی، هارالد (1394ق)، ارزیابی تاریخگذاری احادیث، سید علی آقایی، صص21-80، تهران، انتشارات حکمت
45. نکونام، جعفر، (1380ش)، درآمدی بر تاریخگذاری قرآن،تهران، نشر هستینما
46. واحدی، علی بن أحمد(1411 ق)، أسباب نزول القرآن، تحقیق و دراسة کمال بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیة.
47. وادعي، مقبل بن هادي، (1408)، الصحيح المسند من أسباب النزول، قاهره، مكتبة ابن تيمية
48. واقدی، محمد بن عمر (1409ق)، المغازی، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات
49. یعقوبی، احمد بن اسحاق (بیتا)، تاريخ اليعقوبي، بیروت، دار صادر
<7> مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، شمارۀ 83، سال سی و یکم، تابستان 1404 ش
Historical Approaches to Quran and Hadith Studies, Vol. 83, Year 31, Summer 2025
تاریخگذاری آیه 11 سوره مائده
بر اساس ارزیابی تاریخی روایات سبب نزول
مجتبی آقاجانی1
سید محسن موسوی2
محسن نورائی3
تاریخ دریافت: 02/01/1404 تاریخ پذیرش: 10/05/1404، صفحۀ 49 تا 69 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
جلال الدین سیوطی ذیل آیه ۱۱ سوره مائده، سه روایت سبب نزول ارائه کرده است. روایت اول، نزول آیه را به نجات پیامبر(ص) از توطئه قتل در ماجرای بنی نضیر نسبت میدهد که نشانگر نزول آیه در سال چهارم هجرت است. در مقابل، روایات دوم و سوم، سبب نزول را مربوط به غزوه غطفان و نقشه قتل پیامبر(ص) توسط فردی از بنی محارب در سال سوم هجرت میداند. نوشتار حاضر میکوشد با روشی توصیفی- تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهد که نقش تاریخ در ارزیابی روایات سبب نزول و تاریخگذاری آیهی 11 سورهی مائده چیست؟ لذا ابتدا زمان وقوع هر یک از رویدادهای جاری در روایات سبب نزول را از لحاظ تاریخی مشخص کرده و سپس با تکیه بر روایات ترتیب نزول که نوعی از گزارشهای تاریخی است زمان نزول آیه بررسی شده است. سپس با نگرشی تاریخی به متن و منابع روایاتِ سبب نزول، مطابقت آن با زمان نزول آیه به بررسی میشود تا از این رهگذر آیه مورد تاریخگذاری قرار گیرد. تاریخگذاری هر یک از وقایع با توجه بهمتن و منابع ناقل، توجه بهتناقضات تاریخی – متنی و تعیین زمان نزول آیه با تکیه بر گزارشهای تاریخی، بیانگر این واقعیت است که زمان وقوع رویدادهای هیچ یک از روایات با تاریخ نزول آیه مطابقت ندارد. از این رو باید گفت: هیچ یک از سبب نزولهای حاضر بهدلیل عدم مطابقت زمانی با آیه قابل پذیرش نیست. علاوه بر آن بررسیها حاکی از نقش بسیار مهم و مستقل گزارشهای تاریخی در تاریخگذاری آیات و روایات سبب نزول است.
کلیدواژهها: سبب نزول، تاریخگذاری، لباب النقول سیوطی، آیه 11 سوره مائده.
درآمد
سبب نزول بهآن دسته از رویدادهایی عصر نبوی گفته میشود که منجر بهنزول آیه شده است (نک: الوادعِيُّ، 1408ق، ج1، ص13 ). روایات سبب نزول را می توان از جمله ابزارهای کشف معانی آیات دانست، از اینرو از گذشته مورد توجهی عالمان مسلمان قرار گرفته و از ایشان در این زمینه آثاری مستقل بهجا مانده است (برای نمونه بنگرید به: واحدی، 1411ق؛ 3- 508؛ مزینی، 1427ق، 1/ 69- 71) از جمله مهمترین این اثرها کتاب «لباب النقول فی اسباب النزول» تالیف جلال الدین سیوطی است. در این کتاب ذیل آیات مختلف، روایات مطابق با نزول آیه جمعآوری شده است. یکی از آنها آیهی «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (مائده/ 11) است که سه روایت سبب نزول برای آن نقل شده است که نزول آیهرا بهدو واقعهی متفاوت میرساند، یکی غزوهی بنی نضیر در سال چهارم هجرت و دیگری جنگ هفتم که ظاهرا منظور از آن غزوهی غطفان در سال سوم هجرت است. اگر عدم تکرر نزول آیه مبنا قرار گیرد - چه آنکه وقوع آن حجتی وجود ندارد- (نک: منصور پهلوان و همکاران، 1397ش، 211- 236؛ رقیه شکفته، عبدالهادی فقهی زاده، 1397ش، 125- 153؛ پیروزفر، 1387ش، 29- 46) دو روایت، اختلافی زمانی حدودا یک ساله را در نزول آیه نشان میدهد. بههمین دلیل لازم است تاریخ وقوع این حوادث با تاریخ نزول سورهی مائده مورد مطالعه قرار گیرد تا از این طریق انطباق یا عدم انطباق تاریخی و در نتیجه صحت روایات از جهت وقوع زمانی بهوضوح روشن گردد. بر این اساس بررسی روایت با توجه بهمعیارهای صحت سنجی متناسب، ضروری است. از آنجایی که این روایات بهنوعی در حال گزارش نزول آیه در بستر تاریخی آن است، گزارشهای تاریخی میتواند معیار بسیار خوبی برای صحت سنجی آنها باشد زیرا از یک سو روایات سبب نزول مانند سایر روایتها دچار عارضههایی از قبیل جعل، تدلیس، تعارض و غیره است و از سوی دیگر بافت تاریخی این روایات محتاج معیاری همگون برای ارزیابی آن است. گزارشهای تاریخی میتواند در دستیابی بهصحت و سقم این روایات نقشی محوری را ایفا کند. بهعنوان مثال یکی از کارکردهای گزارشهای تاریخی برای صحت سنجی این روایات، کمک بهتعیین زمان تقریبی وقوع حوادث است، بهاین معنا که تاریخ وقوع بسیاری از حوادث که مقارن با نزول آیه است در کتابهای مغازی، سیره، طبقات، تراجم، رجال و در عنوانی کلیتر در منابع تاریخی ثبت و ضبط شده است که در تعیین صحت محتوای روایات نقشی اساسی را ایفا میکند. همچنین برای تخمین زمان نزول سورهی مائده میتوان از روایات ترتیب نزول کمک گرفت اما این روایات را نیز باید در کنار گزارشهای تاریخی مورد تفحص قرار داد زیرا روایات ترتیب نزول نیز اصالتی تاریخی داشته و بهنحوی میتوان زمان نزول آیه را با دقت در آنها کشف کرد. از اینرو میتوان تاریخ را یکی از ابزاری مهم برای فهم درست روایات سبب نزول دانست.
اما سوال اساسی آن است که اولا: آیا میتواند در تاریخگذاری و آیات و روایات سبب نزول برای گزارشهای تاریخی جایگاهی مستقل قائل شد؟ و ثانیا: برای تاریخگذاری چه روندی را باید سپری کرد؟ و ثالثا: بر اساس گزارشهای تاریخی کدام سبب نزول با وقوع تاریخی آیه مطابقت بیشتری دارد؟ بنابراین پژوهش حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی در صدد تاریخگذاری آیهی 11 مائده بر اساس گزارشهای تاریخی خواهد بود. از این مسیر گزارشهای تاریخنگاران نخستین مانند واقدی، ابن هشام، ابن سعد، بلاذری و غیره بهدلیل نزدیکی بیشتر بهواقع و اعتبار این کتب نزد اکثر مورخین مورد توجه قرار میگیرد.
شایان ذکر است پیش از این پژوهشگران مختلفی بهتاریخگذاری آیات و سور قرآن همت گماشتهاند. از جمله، «تاریخگذاری آیات 196-203 سورۀ بقره» (فرامرزی، حسینی ؛ اصفهانی؛ حسینی، 1399ش، 37- 56)، «جستاری در شمار و تاریخ گذاری آیات برائت» (نکونام، مهدی زاده، 1397، 81- 106)، «تاریخ گذاری آیات سوره مزمل» (غروی، 1396ش، 5- 27)، «تاریخ گذاری سوره قدر با تأکید بر مکّی یا مدنی بودن» (عشریه، کاوند، خیراندیش، 1398ش، صص 123- 148 )، «تاریخ گذاری سوره «اعراف» و نقد روایات ترتیب نزول آن» (کوهی، 1391ش، 85- 106)، «خوانشی نو از تاریخ گذاری سوره ی نصر» (کلباسی، احمد نژاد، 1396ش، 117- 140) اما هیچیک از روش تاریخی و با تکیه بر گزارشهای تاریخی این مهم را بهانجام نرسانیدهاند.
دو نکته لازم بهذکر است:
نکتهی نخست: اساس کار این مقاله ارزیابی تاریخی روایات سبب نزول است بر همین اساس غالب منابع مورد استناد منابع تاریخی است زیرا یکی از اهداف اصلی نوشتهی حاضر اثبات استقلال منابع تاریخی در ارزیابی روایات سبب نزول و ارایهی نمونهای بسیار شفاف برای آن است. بههمین دلیل نویسندگان در صدد تاریخگذاری از طریق همهی ابزارهای موجود بر نیامدهاند و تنها بر منابع تاریخی اکتفا کردهاند.
نکتهی دوم: که در تاریخگذاری آیهی 11 مائده توجه بهاین مراحل ضروری است: 1- تخمین تاریخ وقوع رویدادهای روایت اول 2- تخمین تاریخ وقوع رویدادهای روایت دوم 3- تخمین تاریخ نزول سورههای پیش از مائده در روایات ترتیب نزول بهعنوان بیان کننده بخشی از تاریخ نزول و عرضه آن بر تاریخ 4- تخمین زمان نزول سورهی مائده باتوجه بهروایات ترتیب نزول 5- تخمین تاریخ نزول سوره مائده با توجه بهگزارشهای تاریخی 6- جمعبندی و نتیجهگیری
در پایان لازم بهذکر است استفاده از گزارشهای تاریخی در مطالعات علمی مستلزم رعایت ضوابط دقیق و چارچوبهای روشمند است. منابع مربوط به یک موضوع صرفاً محدود به آثار مستقیم و آشکار در آن حوزه نیستند، بلکه اقتضای پژوهش روشمند آن است که تتبعی فراگیر و نظاممند در منابع مستقیم و غیرمستقیم صورت پذیرد. افزون بر این، بررسی جایگاه راویان و ارزیابی میزان اعتبار و اصالت نقلهای آنان ضرورتی اساسی دارد؛ چرا که غفلت از این امر میتواند زمینهساز بروز تحریفها یا تحلیلهای نادرست گردد.
شناخت دقیق از ویژگیهای صاحبان منابع نیز از جمله بایستههای اساسی در بهرهگیری از دادههای تاریخی است، زیرا مورخان، بسته به رویکرد در تاریخنگاری، سبک نگارش، دامنه آگاهی و میزان پایبندی به اصول امانتداری، از یکدیگر متمایزند.
با اینحال، بهرهگیری از گزارشهای تاریخی در کنار ظرفیتهای بالقوهاش، با محدودیتها و چالشهایی نیز مواجه است. نخست آنکه به دلایل گوناگون، همه وقایع تاریخی به طور جامع و دقیق در منابع مکتوب انعکاس نیافتهاند. از دیگر موانع میتوان به از میان رفتن بخشی از منابع، درهمتنیدگی گزارشهای متعدد در یک روایت واحد، آمیختگی دادههای تاریخی با نقلهای نادرست، جهتدار یا متعصبانه، و همچنین وقوع تطورات و تغییرات در متن گزارشها در طول زمان اشاره کرد.
علاوه بر این، مسائلی نظیر اختلاف در انتساب یک اثر به مؤلف خاص، و پیچیدگیهای مربوط به نسخهشناسی، تحریرات و چاپهای مختلف یک اثر نیز از جمله عواملیاند که اعتبارسنجی و بهرهبرداری علمی از گزارشهای تاریخی را با دشواریهایی همراه میسازند.
همچین برای تحقیقات پیشرو میتوان بهموضوعاتی از قبیل «میزان بهکارگیری منابع تاریخی در لباب النقول»، «بررسی تاریخی دیگر روایات سبب نزول»، «تاریخگذاری آیات و سورههای دیگر قرآن با تکیه بر منابع تاریخی»، «نقش تاریخ در تاریخگذاری آیات قرآن» پرداخته شود.
1- تاریخگذاری
یکی از کارکردهای بسیار مهم گزارشهای تاریخی، تاریخگذاری آیات و روایات است. تاریخگذاری در واقع دانش تعیین تاریخ رویدادهای تاریخی است (نکونام، 1380ش، 1؛ همچنین بنگرید به: موتسکی، 1394ش، 23-80؛ پارسا، 1388ش، 159) که در فهم هرچه درستتر از آیات و روایات سبب نزول تاثیر بهسزایی دارد. روش تاریخگذاری آیات قرآن با استفاده از روایات سبب نزول و عرضه این روایات به گزارشهای تاریخی، یکی از روشهای مهم در مطالعات تاریخی قرآن است. این روش در سنت تفسیری اسلامی و نیز در رویکردهای نوین، برای تعیین زمان، زمینه و مناسبت نزول آیات کاربرد دارد. تاریخگذاری آیات قرآنی به معنای تعیین زمان (تقریبی) نزول یک آیه یا سوره است. در این روش، با استناد به روایات سبب نزول و بررسی تطبیقی آنها با گزارشهای تاریخی، و روایات ترتیب نزول تلاش میشود آیه را در بستر تاریخی خود بازشناسی کرده و بافت زمانی و مکانی آن را مشخص سازد. در تاریخگذاری با توجه به روایات سبب نزول پیش از هر چیز، باید اعتبار تاریخی روایت بررسی شود: مثلا آیا روایت با دیگر نقلهای تاریخی (مثلاً سیره، مغازی، تاریخ) سازگار است؟ اگر روایت به حادثهای خاص (مثلاً نقشهی قتل پیامبر از جانب یهود بنی نضیر) اشاره دارد، باید بررسی کرد که منابع تاریخی، آن حادثه را چگونه و در چه زمانی گزارش کردهاند. این تطبیق میتواند درستی یا نادرستی زمان نزول ادعاشده را تأیید یا رد کند. در این روش، تارخگذاری هریک از وقایع ذکر شده در روایات اسباب نزول با تطبیق آن بر منابع و گزارشهای تاریخی امری ضروری است.
از انواع تاریخگذاری میتوان بهتاریخگذاری وقایع بر اساس متن و منبع روایت اشاره کرد. تاریخگذاری وقایع تاریخی با توجه به متن و منبع روایات ناقل یکی از روشهای مهم در نقد تاریخی و مطالعات سنتشناسی در اسلام است. این روش در پژوهشهای تاریخی، بهویژه در تحلیل منابع نخستین اسلامی مانند سیره، مغازی و تاریخنگاریهای اولیه (ابن اسحاق، واقدی، ابن هشام، ابن سعد و ...) کاربرد زیادی دارد.
تاریخگذاری وقایع تاریخی با تحلیل متن و منبع روایی، روشی است برای تعیین زمان تقریبی وقوع یک رویداد تاریخی (مانند جنگ، معاهده، هجرت، شورش، و...) با بررسی محتوای روایت و ویژگیهای راوی یا منبع آن. این روش در غیاب منابع همزمان یا برای تأیید یا نفی صحت تاریخی یک روایت بسیار مهم است.
این روش در بر دو پایهی اصلی استوار است: 1- تحلیل محتوای متن (متن روایت یا گزارش تاریخی) 2- تحلیل منشأ روایت (منبع اولیه که گزارش از او نقل شده است)
هر روایت تاریخی میتواند لایههایی از نقل را در خود داشته باشد: لایهی اول: روایت اصلی (مثلاً گفتار یک شاهد عینی) و لایههای بعدی که شامل بازنویسی، تفسیر، افزودن جزئیات یا تحریف است. پژوهشگر تلاش میکند کهنترین لایه قابل دسترسی را بازسازی کند. این کار معمولاً با مقایسه روایتهای مختلف از یک واقعه یا بررسی کهنترین نقل انجام میشود.
در تحلیل محتوای روایت، محتوای روایت بررسی میشود تا زمان تقریبی شکلگیری آن مشخص شود. مثلا بررسی میشود آیا در روایت به پدیدههای خاص تاریخی اشاره شده است (مانند نام مکانها، شخصیتها، وقایع و ساختار قبیلهای)؟ آیا روایت درباره مسئلهای سخن میگوید که فقط در دورهای خاص مطرح بوده (مثلاً بحث از جنگی خاص)؟
همچنین در تحلیل منبع روایت بررسی میشود آیا روایت در منابع متعدد آمده است؟ با چه تفاوتهایی؟ کدام روایتها مستقل از یکدیگر هستند (و بنابراین احتمالاً کهنترند)؟ آیا روایت با گزارشهای دیگر سازگار است؟ آیا نقل منابع کهن در همهی موارد یکسان است؟
2- سبب نزولهای آیه 11 سوره مائده بهروایت سیوطی
ذیل آیه 11 مائده سه روایت در لباب النقول ذکر شده که بهشرح زیر است:
در روایت نخست، «پیامبر (ص) با ابوبكر، عمر، عثمان، علي، طلحه و عبدالرحمن بن عوف نزد کعب بن اشرف و يهود بني نضير رفت و از آن ها در بارة اداي ديه اي كه عهده دار پرداخت آن بود كمكي طلبيد. يهود گفت: بنشين تا برايت غذا بياوريم و خواسته ات را نيز برآورده سازيم. پيامبر نشست، حيي بن اخطب به رفقاي خود گفت: هرگز او را نزديكتر از اين در دسترس خود نمي يابيد، سنگي را به سوي او پرتاب كنيد و به قتلش برسانيد تا شرارت و بدي را براي هميشه نبينيد، پس آسياب سنگ بزرگي را آوردند تا به سوي پيامبر پرتاب نمايند، خدا در آن كار موفق شان نساخت، زيرا جبرئيل امين آمد و باعث شد پيامبر از جاي خود برخيزد. پس خداي بزرگ آية «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَن يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (مائده/ 11) (سیوطی، بیتا، 93). بر پایهی این روایت علت نزول آیه، سوء قصد بنی نضیر بهپیامبر (ص) است.
در روایت دوم آمده است «رسول خدا در غزوهی هفتم، در بين نخلستاني قرار داشت، بنو ثعلبه و بنو محارب خواستند كه او را بکشد. کسی را به اين منظور فرستادند و او خود را كنار رسول الله كه در جايي به خواب رفته بود رساند و سلاح پيامبر (ص) را گرفت و گفت: كيست كه تو را از چنگ من نجات بخشد، پيامبر گفت: خدا، اعرابي شمشير را در نيام گذاشت. پيامبر او را مجازات نكرد. در آن هنگام اين آيه نازل شد» (سیوطی، بیتا، 94).
در روایت سوم «مردي از بني محارب كه به غورث بن حرث مشهور بود، به قوم خود گفت: من محمد را براي شما مي كشم، پس خود را نزديك رسول الله رساند. پيامبر جايي نشسته و شمشيرش را كنارش گذاشته بود. گفت: اي محمد، اجازه ميدهي شمشير را ببينم، گفت: آري، غورث شمشير را گرفت و از نيام بركشيد و به اهتزاز درآورد و بر او حمله ور گرديد، ولي خدا شر او را از پيامبر دور كرد. گفت: اي محمد از من نمي ترسي؟ گفت: نه، غروث گفت: از من كه شمشير تيزي در دستم دارم نمي ترسي؟ گفت: نه، خدايم مرا از شر تو حفظ مي كند. غورث پس از شنيدن اين سخن، شمشير را در غلاف نهاد و به دست رسول خدا داد. آنگاه اين آيه نازل شد» (سیوطی، بیتا، 94).
3- تاریخگذاری رویدادهای روایت اول
در روایت اول دو مسئله نیاز بهبررسی دارد. یکی تاریخ کشته شدن کعب بن اشرف و دیگری زمان وقوع غزوهی بنی نضیر. از این رو نیاز است تمام جزئیات اعم از وقایع مهم زندگی کعب و چرایی غزوه بنی نضیر مورد بررسی قرار گیرد.
3-1- علل و تاریخ وقوع سریهی کعب بن اشرف
كعب بن اشرف يكى از بزرگان يهود بنى نضير كه پدرش مردى از قبيلۀ طىّ و مادرش عَقیله، دختر ابو حُقَیق از يهود بنى النضير بود، هنگامى كه خبر شكست قريش و كشته شدن بزرگان آنها در بدر به مدينه رسيد روى دشمنى زيادى كه با مسلمانان داشت (نک: واقدی، 1409ق، 1/ 121؛ ابن هشام، بیتا، 2/ 79؛ حلبی، 1427ق، 3/ 223) پس از مرگ پدرش، مادرش او را در کودکی به داییهایش در بنی نضیر سپرد و او در میان آنها رشد کرد و بهجایگاهی بلند رسید (نک: اصفهانی، 1415ق، 22/ 360) او مردی تنومند و ثروتمند بود که بهسایر یهودیان کمک میکرد (نک: حلبی، 1427ق، 3/ 223). او شاعر بود و مناقضات شعری او با حسان بن ثابت مشهور است (نک: اصفهانی، 1415ق، 22/ 360) وی از این توانایی علیه مسلمانان بهره میجست. پيامبر (ص) و اصحاب او را هجو مىكرد و در شعر خود كافران قريش را عليه مسلمانان بر مىانگيخت و مسلمانان را مورد آزار قرار میداد (نک: واقدی، 1409ق، 1/ 133؛ ابن هشام، بیتا، 1/ 514؛ ابن سعد، 1410ق، 2/ 24؛ بلاذری، بیتا، 1/ 284؛ ابن کثیر، بیتا، 4/ 5) روایات حاکی از آن است که وی پس ازشنیدن خبر کشتهشدن مشرکان در جنگ بدر بسیار خشمگین شد و گفت: اگر اين خبر راست باشد مرگ براى ما بهتر از زندگى است (نک: واقدی، 1409ق، 1/ 133) آنها از اشراف عرب و پادشاهان مردم بودهاند. اگر محمّد (ص) آنها را كشته باشد، زير زمين بهتر از روى زمين است (نک: ابن هشام، بیتا، 2/ 51؛ ذهبی، بیتا، 1/ 415) پس از آن برای تحریک قریش بهمکه رفت و از اين خاندان در مقابل پیامبر (ص) يارى خواست و با سرودن اشعاری خشم آنها علیه مسلمانان را برانگیخت (نک: واقدی، 1409ق، 1/ 133؛ ابن هشام، بیتا، 1/ 51- 52؛ ابن سعد، 1410ق، 2/ 24؛ بلاذری، بیتا، 1/ 284؛ بیهقی، 1405ق، 3/ 187؛ ابن کثیر، بیتا، 4/ 6؛ ذهبی، 1409ق، 2/ 157). او پس از آنکه اطمینان یافت توانسته است کفار را علیه مسلمانان بشوراند از مکه خارج شد (نک: ابن شبه، 1410ق، 416) دلیل دیگر خروج او از مکه، هجاى حسان بن ثابت، در حق مکیان بود. چون این خبر به عاتكه دختر اسيد، همسر ابى وداعه بود رسيد، گفت: ما را با اين يهودى چه كار است؟ مگر نمىبينى كه حسّان چه بر سر ما مىآورد؟ ناچار ابن اشرف از نزد آنها رفت و پيش هر كسى كه مىرفت پيامبر (ص) حسان را مىخواست و به او مىفرمود كه ابن اشرف به كجا رفته است و حسّان همچنان آنها را هجو مىكرد تا ابن اشرف از پيش آنها برود. چون ابن اشرف پناهگاهى نيافت، به مدينه برگشت (واقدی، 1409ق، 1/ 187؛ بلاذری، بیتا، 1/ 347؛ مقریزی، 1420ق، 12/ 181؛ شمس شامی، 1414ق، 6/ 24). در بازگشت بهمدینه در صدد آزار مسلمين برآمد و اشعارى عاشقانۀ سرود و در آنها نام زنان مسلمان را برد و با آنها اظهار معاشقه و تغزل كرد (نک: ابن هشام، بیتا، 2/ 54؛ طبری، بیتا، 2/448؛ بیهقی، 1405ق، 3/ 190؛ ذهبی، 1409ق، 2/ 158؛ کلاعی، 1420ق، 1/ 367).
پس از آزار مسلمانان و تلاش برای نابودی آنها از جانب کعب بن اشرف، عرصه بر پیامبر (ص) تنگ شد و از مسلمانان خواست تا او را بهقتل رسانند (واقدی، 1409ق 1/ 187؛ ابن هشام، بیتا، 2/54؛ ابن سعد، 1410ق، 2/24؛ بلاذری، بیتا، 1/374، ابن شبه، 1410ق، ص416-418؛ طبری، بیتا، 2/448؛ بیهقی، 1405ق، 3/190؛ ذهبی، 1409ق، 2/158؛ کلاعی، 1420ق، 1/367) محمد بن مسلمه این مهم را بر عهده گرفت و سرانجام با کمک گروهی از مسلمانان حیلهای ترتیب داد و او را از قلعهاش بهبیرون کشید و کشت( نک: پیشین). ابن هشام و ابن شبه دو روایت نزدیک بههم از مرگ او را ارایه کردهاند (نک: ابن هشام، بیتا، 2/80-83؛ برای روایت مشابه بنگیرید به: ابن شبه، 1410ق، 416-418) در علت کشته شدن وی باید گفت اگر این امر محقق نمیشد او بهاعمال و رفتارهای تحریک آمیز و وقیحانهی خویش ادامه میداد و باعث آزار و کشته شدن مسلمانان میشد. تاریخ کشته شدن کعب در کتابهای تاریخ ثبت شده است. واقعهی بههلاکت رسیدن وی به«سریه قتل کعب بن اشرف» شهرت دارد. ابن اسحاق، واقدی، ابن هشام، ابن سعد، بلاذری، طبری و تبع آنها بسیاری دیگر، تاریخ کشته شدن وی را ماه اول سال سوم هجرت، پس از بدر و پیش از احد میدانند (نک: واقدی، 1409ق، 1/184؛ ابن سعد، 2/24؛ بنگرید به: ابن هشام، 2/51؛ طبری، 2/487؛ ذهبی، بیتا، 2/157). بر این اساس میتوان گفت: نزول آیه 11 مائده باید پیش از سال سوم هجرت بوده است که با آنچه در پیخواهد آمد بعید بهنظر میرسد.
3-2- علل و تاریخ وقوع غزوه بنی نضیر
بنی نضیر یکی از اقوام یهود مدینه و نام دومین جنگ پیامبر با یهودیان مدینه است. پیامبر (ص) بهپشتوانهی سخن ابوبراء چهل نفر از اصحاب را برای دعوت مردم آن نواحی بهاسلام بهنجد فرستاد. اما عامر بن طفیل (یکی از بزرگان قبیله بنی عامر) در منطقهای بهنام بئر مونه 39 نفر از آنها را کشت و تنها عمرو بن امیه زنده ماند. او در راه باز گشت بهدو نفر از قبیلهی بنی عامر برخورد کرد و آنها را کشت غافل از آنکه قبیلهی مزبور با پیامبر (ص) پیمان عدم تعرض بسته بودند. رسول خدا پس از شنیدن این ماجرا عهدهدار پرداخت دیهی آن دو نفر شد اما از آنجا که یهود بنی نضیر با پیامبر (ص) و بنی عامر پیمان دوستی داشتند و هم قومی ثروتمند بودند، پیامبر بههمراه علی (ع)، ابوبکر و عمر برای کمک در پرداخت خونبها بهسوی بنی نضیر رفت. آنها بهپیامبر (ص) قول مساعدت دادند اما در میان نقشهی قتل ایشان را طرحریزی کردند و عمرو بن جحاش را فرستادند تا سنگی را از بالای بام خانه بر سر پیامبر (ص) فرود آورد و ایشان را بهقتل رساند. اما پیامبر (ص) از طریق وحی از توطئهی آنها آگاه شد و از کنار دیواری که پشت آن در حال استراحت بودند کنار رفته و بهسمت مدینه رهسپار شدند. اصحاب رسول خدا كه در بيرون قلعه منتظر آمدن آن حضرت بودند چون ديدند بازگشت او بطول انجاميد نگران شده بجستجوى او پرداختند و از مردى كه از طرف مدينه ميآمد سراغ آن حضرت را گرفتند. او گفت: من رسول خدا (ص) را در مدينه ديدم. اصحاب بسوى مدينه شتافتند و چون خدمت آن حضرت شرفياب شدند رسول خدا توطئهی بنى نضير را باطلاع آنها رساند و دستور داد تا آمادی جنگ با آنها شوند. سپس ابن ام مكتوم را در مدينه بجاى خود نهاد و بهقصد جنگ با ايشان حركت كرد، و با همراهان خود قلعههاى ايشان را شش روز محاصره كرد و در پایان بدون در گرفتن جنگی همهی آنها از مدینه اخراج شدند (نک: واقدی، 1409ق، 1/ 363؛ ابن هشام، بیتا، 2/ 190؛ ابن سعد، 1410ق، 2/ 43؛ بلاذری، بیتا، 1/339؛ طبری، بیتا، 2/550؛ ابن کثیر، بیتا، 4/74؛ ذهبی، 1409ق، 2/148).
در تاریخ وقوع غزوه بنی نضیر در میان مورخان اختلافاتی دیده میشود (نک: ابن کثیر، بیتا، 4/ 5-9؛ حلبی، 1427ق، 2/ 356) . برخی برآنند که این جنگ در ربیع الاول سال چهارم هجرت و پس از جنگ احد بهوقوع پیوسته است (نک: واقدی، 1409ق، 1/ 363؛ ابن سعد، 1410ق، 2/ 43؛ بلاذری، بیتا، 1/ 339؛ حلبی، 1427ق، 2/ 356؛ ابن کثیر، بیتا، 4/ 5-9؛ مقریزی، 1420ق، 1/ 188؛ آیتی، 1398ش، 293؛ همچنین نک: طبری، بیتا، 2/550؛ ابن هشام، بیتا، 2/190) اما برخی از تاریخنگاران نیز تاریخ وقوع آن را سال سوم هجرت (نک: ذهبی، 1409ق، 2/148) و پیش از احد میدانند (نک: بیهقی، 1405ق، 3/179؛ همچنین بنگرید به: ابن کثیر، بیتا، 4/5-9؛ جعفریان، 1383ش، 541). اما ابن کثیر با استدلال بر اینکه تحریم شراب در شبهای بنی نضیر بوده است و برخی از رزمندگان پس از شراب خواری در احد حضور یافتند و اگر خمر حرام شده بود آنها چیزی از آن نمینوشیدند، بر آن است که بنی نضیر پس از احد بوده است (ابن کثیر، بیتا، 4/9) بههمین دلیل وقوع آن در سال چهارم و پس از احد را میتوان محتملتر دانست. بنابر این نزول آیهی 11 مائده بین سالهای سوم یا چهارم هجرت است کهالبته سال چهارم تاریخ محتملتری است.
4- تاریخگذاری رویدادهای روایت دوم
4-1- علل و تاریخ وقوع غزوه هفتم
مقصود سیوطی از غزوهی هفتم یکی از غزوات «غَطَفان بذی امر» یا غزوهی «ذات الرقاع» است زیرا ماجرای شمشیر کشیدن بر پیامبر (ص) مطابق با کتب تاریخی در یکی از این دو جنگ اتفاق افتاده است (نک: واقدی، 1389ش، 141 و 294؛ ابن هشام، بیتا، 2/75 و 145؛ ابن سعد، 1410ق، 2/ 32و 59؛ بلاذری، بیتا، 1/377). که شخصی بهنام غورث (نک: سیوطی، بیتا، 94؛ ابن هشام، بیتا، 2/145) یا دُعثور (نک: واقدی، 1389ش، 141؛ ابن سعد، 1410ق، 2/32) با هدف سوء قصد شمیر پیامبر (ص) را برداشته است. با توجه بهترتیب واقدی اگر جنگ بدر اولی را اولین غزوهی جدی پیامبر محسوب کنیم، هفتمین جنگ ایشان غطفان خواهد بود اما در هر صورت غزوهی ذات الرقاع غزوهی هفتم نیست، زیرا پیش از آن غزوات زیادی رخ داده است. عجیب آنکه ابن هشام نزول آیهی 11 مائده را در ذات الرقاع نقل کرده است (ابن هشام، بیتا، 2/205). اما واقدی، ابن سعد و بلاذری نزول آیه را در جنگ غطفان گزارش دادهاند (نک: واقدی، 1389ش، 141 ؛ ابن سعد، 1410ق، 2/32؛ بلاذری، بیتا، 1/377). ابن سعد داستانی مشابه با آنچه در غطفان اتفاق افتاده است را برای ذات الرقاع نقل میکند اما نزول آیهای را گزارش نداده است (نک: ابن سعد، 1410ق، 2/60). هرچند با توجه بهمنابع تاریخی احتمال وقوع ماجرا و در پیآن نزول آیه در غزوهی غطفان بیشتر است اما برای اتقان بحث، تاریخ وقوع هردو جنگ مورد بررسی قرار میگیرد. گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که غزوهی غطفان در سال سوم هجرت روی داده است (نک: منابع پیشین). همچنین غزوه ذات الرقاع در سال چهارم بهوقوع پیوست (نک: واقدی، 1409ق، 1/395 و دیگران). با توجه بهاین گزارشها، آیهی 11 سورهی مائده در یکی از سالهای سوم یا چهارم هجرت نازل شده است که نزول ان در غطفان با واقع سازگارتر است.
ردیف | واقعه | سال وقوع |
سریه کعب بن اشرف (کشته شدن کعب) | سال سوم هجرت | |
2 | غزوه بنی نضیر | سال چهارم هجرت |
3 | غزوه غطفان | سال سوم هجرت |
4 | غزوه ذات الرقاع | سال چهارم هجرت |
5- تخمین تاریخ نزول سوره مائده
یکی از راههای صحتسنجی روایت سبب نزول، تاریخگذاری آیات با توجه بهروایتهای ترتیب نزول است که ماهیتی تاریخی دارند. با بررسی روایتهای ترتیب نزول، گزارشهای تاریخی و در کنار همنهادن آنها، میتوان تاریخ نزول سورهی مائده را تخمین زد. گفتنی است که تعیین صحت تاریخی این روایات نیز باتوجه بهگزارشهای تاریخی انجام خواهد گرفت.
5-1- تخمین تاریخ نزول سوره مائده بر اساس روایات ترتیب نزول
روایات ترتیب نزول نشان میدهد که در ترتیب و بهتبع آن در زمان نزول سوره مائده اتفاق نظر وجود ندارد. اگر 13 روایت مشهور ترتیب نزول مبنا قرار گیرد، ترتیب نزول این سوره بهاین قرار خواهد بود:
1- احزاب- مائده- ممتحنه (4 روایت: عکرمه- حسن بصری- ابن کریب از ابن عباس- جابر بن یزید)
2- فتح- مائده- توبه (4 روایت: عطا- ابن مسیب از امام علی- عطا از ابن عباس- زهری)
3- فتح- توبه- مائده (2 روایت: امام صادق- مقاتل از امام علی)
4- صف- مائده- توبه (2 روایت: ابی صالح از ابن عباس- مقاتل) (نک: خامهگر، 1402ش، 71- 74).
ترتیب نزول | عطا | عکرمه | حسن بصری | ابی کریب از ابن عباس | مجاهد | ابن مسیب از امام علی | امام صادق | عطا از ابن عباس | ابی صالح از ابن عباس | جابر بن زید | مقاتل بن سلیمان | مقاتل از امام علی | زهری | دیدگاه مشهور |
شماره | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
90 | ---- | احزاب | احزاب | احزاب | ---- | ---- | ---- | ---- | ---- | احزاب | ---- | ---- | ---- | ---- |
91 | ---- | مائده | مائده | مائده | ---- | ---- | ---- | ---- | ---- | مائده | ---- | ---- | ---- | ---- |
107 | ---- | ممتحنه | ممتحنه | ممتحنه | ---- | ---- | ---- | ---- | صف | ممتحنه | ---- | ---- | ---- | ---- |
108 | ---- | ---- | ---- | ---- | ---- | فتح | ---- | ---- | مائده | ---- | صف | ---- | ---- | ---- |
109 | ---- | ---- | ---- | ---- | ---- | مائده | ---- | ---- | توبه | ---- | مائده | ---- | ---- | ---- |
110 | --- | ---- | ---- | ---- | ---- | توبه | ---- | ---- | ---- | ---- | توبه | ---- | ---- | ---- |
112 | فتح | ---- | ---- | ---- | ---- | ---- | فتح | فتح | ---- | ---- | ---- | فتح | فتح | فتح |
113 | مائده | ---- | ---- | ---- | ---- | ---- | توبه | مائده | ---- | ---- | ---- | توبه | مائده | مائده |
114 | توبه | ---- | ---- | ---- | ---- | ---- | مائده | توبه | ---- | ---- | ---- | مائده | توبه | توبه |
بنا بر این روایات سورهی مائده پس از یکی از سورههای (احزاب- فتح- صف- توبه) و پیش از یکی از سورههای ممتحنه (ممتحنه- توبه) نازل شده است. برای روشن شدن تاریخ تقریبی نزول مائده با توجه بهمنابع تاریخی و همچنین برخی از منابع تفسیری تاریخ نزول هر یک از این سورهها مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1-1-5- تخمین تاریخ نزول سوره احزاب
سورهی احزاب سی و سومین سورهی مصحف و طبق نظر مشهور نودمین سوره در ترتیب نزول است. یکی از علتهای نام گذاری این سوره بهاحزاب آن است که در آیاتی از این سوره بهواقعهی غزوهی خندق یا همان احزاب پرداخته شده است (نک: زحلی، 1411ق، 21/225). واقدی نزول آیات 9- 24 احزاب را در جنگ خندق گزارش داده است (واقدی، 1409ق، 1/ 494- 495؛ همچنین بنگرید به: ابن هشام، بیتا، 2/245؛ ابن سعد، 1410ق، 2/55؛ کلاعی، 1410ق، 1/438؛ ذهبی، 1409ق، 2/300، ابن کثیر، بیتا، 4/115). با توجه بهمنابع کهن جنگ خندق در یکی از سالهای چهارم (نک: فسوی، 1401ق، 3/258؛ بیهقی، 1405ق، 3/392) یا اواخر پنجم (نک: ابن هشام، بیتا، 2/214؛ واقدی، 1409ق، 2/414؛ ابن سعد، 1410ق، 2/50؛ بلاذری، بیتا، 1/345؛ طبری، بیتا، 2/564؛ همچنین نک: جعفریان، 1383ش، 550) بهوقوع پیوسته است. استدلال کسانی که وقوع آنرا در سال چهارم میدانند آن است که جنگ احزاب پیش از اکمال سال چهارم و ورود بهسال پنجم رخ داده است که در واقع نظر آنها با کسانی که قائل بهوقوع غزوه در سال پنجم هستند تفاوتی نمیکند. از سویی نیز عدهای اختلاف در مبدا سالهای قمری دارند و از همینرو تاریخ وقوع جنگ را سال چهارم پنداشتهاند اما با توجه بهمنابع وقوع آن در سال پنجم محتملتر است. همچنین شواهدی تاریخی در دست از که نشان میدهد آیات 36 و 53 این سوره در سال پنجم نازل شده است (نک: آقاجانی، 1402ش، 67-71).
بنا بر این جنگ احزاب در اواخر سال پنجم هجرت نازل شده است و آیات 9- 24 این سوره در همین سال نازل شده است و آیات 36 و 53 در سال پنجم نازل شده است که در مجموع میتوان نتیجه گرفت بخش اعظمی از این سوره یا تمام آن در سال پنجم نزول یافته است. بر این اساس نزول سوره مائده باید در سال پنجم یا پس از آن در سال ششم باشد.
2-1-5- تخمین تاریخ نزول سوره فتح
طبق گزارش واقدی سوره فتح در راه بازگشت از حدیبیه نازل شده است (نک: واقدی، 1409ق، 2/ 617- 623؛ همچنین بنگیرد به: ابن هشام، بیتا، 3/266 -268؛ ابن سعد، 1410ق، 2/80)
با توجه گزارشهای موجود، زمان آغاز صلح حدیبیه سال ششم هجرت است (نک: ابن هشام، بیتا، 3/255؛ بلاذری، 1417ق، 1/349؛ یعقوبی، بیتا، 2/54؛ طبری، بیتا، 2/620؛ ابن کثیر، بیتا، 4/146؛ ذهبی، 1409ق، 2/363). البته اخباری در دست است که نشان میدهد این سوره در حجه الوداع نازل شده است (فاکهی، 1424ق، 4/249). اما این نظر خلاف گزارش مشهور است. بنابراین سال ششم هجرت تاریخ محتملتری برای نزول سورهی فتح است و بر این اساس مائده نیز در همین سال نازل شده است.
3-1-5- تخمین تاریخ نزول سوره توبه
سورهی توبه طبق چینش کنونی مصحف نهمین سوره و در ترتیب نزول، سورهی صد و چهاردهم است (نک: معرفت، 1396ش، ص79؛ سیوطی، 1421ق، 1/60). همچنین این سوره از سور مدنی دانسته شده و در میان سورهای اختلافی نامی از آن برده نشده است. (نک: معرفت، 1396ش، ص80- 83؛ سیوطی، 1421ق، 1/62- 71). با کنار هم قرار دادن شواهد و قرائن میتوان زمان تقریبی نزول سوره را تخمین زد.
طبق گزارش واقدی آیات 38- 129 این سوره در جنگ تبوک نازل شده است (نک: واقدی، 1409ق، 2/1060- 1076) تاریخ وقوع جنگ تبوک سال نهم هجرت است (ابن هشام، بیتا، 2/ 515؛ ابن سعد، 1410ق، 2/125؛ طبری، بیتا، 3/100). همچنین ابن هشام نزول آیات ابتدایی این سوره در سال نهم را گزارش داده است (ابن هشام، بیتا، 2/543) از اینرو میتوان تخمین زد سوره توبه در سال نهم هجرت نازل شده است و مائده نیز باید در سال نهم یا دهم نزول یافته باشد.
4-1-5- تخمین تاریخ نزول سوره صف
بهنظر میرسد این سوره در نزدیکی حدیبیه و خیبر تا تبوک بین سالهای شش تا نهم است (نک: بلاغی، 1386ق، 1/28؛ دروزه، 1421ق، 8/556). خامهگر معتقد است که این سوره در اواخر سال هشتم یا اوائل نهم و قبل از تبوک نازل شده است (خامهگر، 1402ش، 173). گزارشی از ابن عساکر حاکی از آن است که آیات 2 تا 4 این سوره در شان عبدالله بن رواحه نازل شده است (ابن عساکر، 1415ق، 28/90؛ سیوطی، 1404ق، 6/213) او در سال هشتم هجرت در جنگ موته شهید شد (نک: یعقوبی، بیتا، 2/65؛ 3/401؛ عسقلانی، 1415ق، 4/72). لذا عبدالله تا سال هشتم زنده بوده است و بهنظر میرسد سورهی صف در همان سال هشتم نازل شده باشد.
ردیف | سوره | تاریخ نزول | واقعه | تاریخ نزول مائده بر اساس سور دیگر |
احزاب | سال پنجم هجرت | غزوه خندق | سال پنجم یا ششم | |
2 | فتح | سال ششم هجرت | غزوه حدیبیه | سال ششم |
3 | توبه | سال نهم هجرت | غزوه تبوک | سال نهم یا دهم |
4 | صف | سال هشتم هجرت | عبدالله بن رواحه | سال هشتم |
5-2- تخمین تاریخ نزول سوره مائده بر اساس گزارشهای تاریخی
سورهی مائده طبق چینش کنونی مصحف پنجمین سوره و طبق نظر مشهور در ترتیب نزول، سورهی صد و سیزدهم است (نک: معرفت، 1396ش، 79؛ سیوطی، 1421ق، 1/60). همچنین این سوره از سور مدنی دانسته شده و اسم آن در میان سورههای اختلافی، دیده نمیشود. این سوره به سبب آنکه از مائده آسمانی و نزول آن به درخواست حواریون حضرت عیسی(ع) سخن گفته، مائده نام گرفته است (نک: ابن عاشور، 1420ق، 5/5) با کنار هم قرار دادن شواهد و قرائن میتوان زمان تقریبی نزول سوره را تخمین زد.
1-2-5- شواهدی بر نزول منظم سورهی مائده
گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که آیهی 3 سورهی مائده در حجه الوداع نازل شده است (نک: ابن سعد، 1410ق، 2/144؛ فاکهی، 1424ق، 1/337؛ بیهقی، 1405ق، 5/445؛ ابن عساکر، 1415ق، 42/233؛ ذهبی، 1409ق2/708؛ حسنی، بیتا، 1/245 و دیگران). پیامبر در سال دهم هجرت بهحجه الوداع (حجه الاسلام) رفت (نک: واقدی، 1409ق، 3/1088؛ ابن سعد، 1410ق، 2/130؛ بلاذری، بیتا، 1/368؛ ابن خیاط، 1415ق، 45؛ ابن حبیب، 1421ق، 36؛ طبری، بیتا، 3/148؛ یعقوبی، بیتا، 2/109؛ ابن کثیر، بیتا، 5/109؛ ذهبی، 1409ق، 2/701). بنا بر این میتوان گفت آیات ابتدایی سورهی مائده و یا تنها آیهی سوم این سوره در سال دهم هجرت نازل شده است. اگر بپذیریم که آیات قرآن یکی پس از دیگری نازل شده است، در این فرض تاریخ نزول آیهی یازدهم سورهی مائده سال دهم هجرت خواهد بود. روایاتی که نزول سورهی مائده را دفعی معرفی میکنند موید همین نظر است. روایتی از جعفر محمد (ع) نشان میدهد که نزول این سوره دفعی است (نک: طبرسی، 1372ش، 3/231؛ فیض کاشانی، 1415ق، 2/105). برخی از روایات در کتب اهل سنت نیز صراحت در نزول دفعی مائده دارد (نک: ابن حنبل، 1416ق، 45/557؛ ابن عبد البر، 1412ق، 2/8؛ سیوطی، 1421ق، 3/3؛ ابن کثیر، بیتا، 3/22). دفعی بودن سوره، میتواند دلیلی بر ترتیب آیات آن باشد. همچنین در فرض تدریجی بودن نزول این سوره آن دسته از روایات ترتیب نزول که نزول این سوره را بهعنوان آخرین سورهی نازله دانستهاند -بهعنوان مثال روایت امام صادق (ع) و روایت مقاتل از امام علی (ع)- میتواند قرینهای بر ترتیب نزول آیات این سوره باشد، زیرا نزول آیاتی از این سوره در پیش از سال دهم منتفی خواهد بود.
2-2-5- شواهدی بر نزول پراکنده سورهی مائده
قرائنی وجود دارد که نشان میدهد نزول آیاتی از این سوره پیش از سال دهم بوده است. برای نمونه در حدیبیه مقداد آیهی 24 مائده4 را قرائت کرده است (نک: واقدی، 1409ق، 2/581) که نشانگر نزول این آیه در سال ششم هجرت یا پیش از آن است. عجیب آنکه ابن هشام، ابن سعد و بلاذری و دیگران گزارش دادهاند مقداد این جمله را در غزوهی بدر -سال دوم هجرت- قرائت کرده است (برای نمونه: نک: طبری، بیتا، 2/434؛ ذهبی، 1409ق، 2/51 و دیگران). این روایت حتی با هیچ یک از روایات ترتیب نزول نیز مطابقت ندارد. از جمله شواهد دیگری که دلالت بر نزول پراکندهی سورهی مائده دارد گزارش واقدی مبنی بر نزول آیهی 41 این سوره در غزوهی بنی قریظه است (واقدی، 1409ق، 2/508). همچنین نقل ابن هشام حاکی از آن است کهاین آیه بهصورت جدا ودر شان ابن صوریا نازل شده است (نک: ابن هشام، بیتا، 1/565). همچنین روایات دیگر مبنی بر پراکنده نازل شدن این سوره وجود دارد (نک: ابن عاشور، 1420ق، 5/5-7).
بر اساس گزارشهای تاریخی تاریخ نزول آیهی سوم سورهی مائده بین سالهای دوم تا دهم هجرت است.
اما برای آیهی یازدهم این سوره تاریخهای متفاوتی نقل شده است که در جدول زیر نشان داده میشود. شایان ذکر است این تاریخها از کتاب مغازی واقدی و سیره نبویه ابن هشام نقل خواهد شد.
ردیف | المغازی واقدی | السیره النبویه ابن هشام | سال نزول با توجه بهواقعه |
1 | غطفان (1/ 196) | غطفان (1/ 196) | سال سوم هجرت |
2 | خندق (2/ 494) | ذات الرقاع(2/ 205) | سال چهارم هجرت |
5-3- تخمین تاریخ نزول سوره مائده بر اساس کلیهی شواهد
ارزیابی تاریخ نزول مائده بر اساس معیارهار مختلف
ردیف | روایات سبب نزول | روایات ترتیب نزول | گزارشهای تاریخی | ||||
1 | سال سوم (کشته شدن کعب) | سال پنجم پس از سورهی احزاب | سال دوم در بدر | ||||
2 | سال سوم (غزوه غطفان) | سال ششم پس ازسورهی فتح | سال سوم غطفان | ||||
3 | سال چهارم (غزوه بنی نضیر) | سال هشتم پس از سورهی صف | سال چهارم بنی نضیر | ||||
4 | سال چهارم (غزوه ذات الرقاع) | سال نهم پس از سورهی توبه | سال پنجم در بنی قریظه | ||||
5 | ------------------------ | ----------------------- | سال دهم حجه الوداع (دفعی) | ||||
6 | ------------------------ | ----------------------- | سال دهم تدریجی منظم |
بر اساس شواهد تاریخی سورهی مائده در یکی از سالهای دوم تا دهم هجری نازل شده است. در جمعبندی میتوان بهسه نوع از نزول مائده قائل شد.
1- آیه 24 از این سوره درسال دوم هجرت در بدر نازل شده است و این اولین آیهی نازلهی این سوره است. بر اساس این دیدگاه لازم نیست ابتدا آیات ابتدایی یک سوره نازل گردد و سپس آیات پس از آن. یعنی ابتدا آیهی یک، سپس آیهی دو و بعدهم آیات دیگر بلکه میشود ابتدا آیاتی که در مصحف وسط سوره قرار دارند نازل گردد و پس از آن آیاتی که در ابتدای مصحف قرار دارند که در این صورت آیات ابتدایی از حیث رتبهی نزولی و رتبهی حصولی (جایگاه آیه در مصحف) با یکدیگر تفاوت دارند. بنابر این آیهی 11 مائده در یکی از سال سوم یا چهارم نازل شده و اکثر آیات این سوره پس از حدیبیه و آیهی سوم این سوره در حجه الوداع نزول یافته است. موید این دیدگاه مجموعهی گزارشهایی است که نشان میدهد آیاتی از این سوره در وقایع متفاوت نزول یافته است. این نوع از نگاه در گسترهی آیات مائده نگرشی نوین بهمعنای نزول پراکندهی آیات این سوره است که تاثیر بسیار مهمی در تاریخگذاری آیات این سوره دارد.
2- زمان شروع نزول آیات این سوره در سال ششم هجرت، در راه بازگشت از حدیبیه است. در این فرض اقوال و روایاتی که نزول آیاتی از این سوره را پیش از حدیبیه گزارش دادهاند، مردود است اما کماکان اعتقاد بهنزول آیهی سوم در حجه الوداع امری ضروی است و این بدان معنا است که ابتدا آیاتی پیش یا پس از آیهی سوم نازل شده و بعد از آن آیهی سوم در حجه الوداع نزول یافته است. لذا شروع نزول سال ششم و انتهای آن سال دهم خواهد بود. این سخن بهآن معنا است که آیهی 11 مائده پیش از آیهی سوم مائده نازل شده است.
3- همهی آیات این سوره بهصورت دفعی در حجه الوداع نازل شده است. اما جمعبندی اقوال نشان میدهد با توجه بهشواهد و قرائن احتمال شروع نزول این سوره در اواخر سال پنجم و اوائل سال ششم هجرت پس از غزوهی خندق و پیش از حدیبه بیشتر است لذا مبنای ادامهی بحث در مقالهی حاضر دیدگاهی است که نزول سوره را سال ششم معرفی میکند. مویدات ترجیح این وجه، مطابقت آن با آن روایات ترتیب نزولی است که نزول مائده را پس از احزاب دانسته و از سویی روایاتی موافق از منابع تاریخی این دیدگاه را مستحکم میکند مانند گزارش واقدی مبنی بر نزول آیاتی از مائده در بنی قریظه و حدیبیه (نک: واقدی: 1409ق، 2/508). شواهد بهروشنی نشان میدهد نزول سورهی مائده بهصورت پراکنده بوده است بهاین معنا که هرچند شروع نزول این سوره پس از حدیبیه است اما آیات ابتدایی سوره در حجه الوداع سال دهم نازل شده و هنگام تدوین سوره، خود پیامبر (ص) چینش آیات را مشخص کرده و آیات را طبق چینش وحیانی آن ترتیب داده است. نقلی از برخی از صحابه موید این نظر است. به تصریح بعضی از روایات پیامبر با تعبیر«ضعوا هذه فی سورة » و تعابیری از این دست (نک: بیهقی، 1405ق، 7/153؛ مزی، 1406ق، 32/288؛ ابن حنبل، 1416ق، 1/878)، مستقیما به جاگذاری فقرات مختلف سورهها در مواضعشان مبادرت کرده است. چنانکه تعبیر«ان جبرئیل کان یقول ضعوا کذا فی موضع کذا» و «ن ان رسول اللّه (ص)، كان إذا نزل عليه الشيء دعا من كان يكتب؛ فيقول: ضعوا هذه الآيات في السورة التي يذكر فيها كذا» (نک: عاملی، 1992م، 1/77) نیز مویدی دیگر بر دخالت وحی در چینش بخش های مختلف قرآن است. لذا روایاتی که نزول آیات این سوره را پیش از سال ششم میداند مورد قبول نخواهد بود.
نتیجه
نتایج بهدست آمده پژوهش حاضر بهدو بخش تقسیم میشود:
الف) نتایج اصلی
این نتایج آن دسته از نتایجی است که با پرسشهای مقاله ارتباط مستقیم دارند.
1- پژوهش حاضر بهوضوح نشان داد که در تاریخگذاری آیات قرآن بالاخص آیهی 11 سوره مائده بر اساس روایات سبب نزول، گزارشهای تاریخی جایگاه مستقلی را دارا است علاوه بر آنکه این سنجه در کنار سایر سنجههای مستقل مانند ظواهر آیات قرآن، سنت و عقل میتواند در تعیین صحت سقم روایات بهویژه روایات سبب نزول نقش اساسی را ایفا کند.
2- گزارشها و تاریخگذاریها بهوضوح نشان میدهد با توجه بهکشته شدن کعب بن اشرف در سال سوم و پیش از غزوهی بنی نضیر و وقوع این جنگ در سال چهارم امکان معیت او و قوم بنینضیر هنگام حضور پیامبر (ص) در میان آنها در سال چهارم وجود نداشته است زیرا شواهد نشانگر بهدرک واصل شدن وی پیش از بنینضیر است. بنابر این روایت سبب نزولی که اشاره بهنزول آیهی 11 مائده در بنی نضیر دارد بهدلیل عدم مطابقت تاریخی اشخاص و واقعه قابل پذیرش نخواهد بود.
3- بر اساس منابع تاریخی و روایات ترتیب نزول، شروع نزول سورهی مائده در اواخر سال پنجم، یا اواسط سال ششم پس از سورهی احزاب و جنگ خندق است. بنابر این، نزول آیهی 11 مائده در سال چهارم، در پیش از خندق بعید بهنظر میرسد. از اینرو با توجه به وقوع غزوه غطفان در سال سوم و ذات الرقاع در سال چهارم وشروع نزول سوره در سال پنجم سبب نزول دوم نیز مردود خواهد بود زیرا طبق این روایت تاریخ نزول آیه در غزوهی هفتم است.
لذا باید گفت از لحاظ تاریخ وقوع هیچ یک از وقایع مذکور در روایات سبب نزول با تاریخ نزول سورهی مائده سازگاری ندارد و نمیتوان هیچ یک از روایات را پذیرفت.
ب) نتایج فرعی
بهآن دسته از نتایج گفته میشود که با مسئلهی پژوهش رابطهی مستقیم ندارد اما نتایج اصلی پژوهش منجر بهاین نتایج خواهد بود.
1- لازم بهذکر است بر پایهی گزارشها، سورهی مائده بهصورت پراکنده نازل شده است. یعنی شروع نزول آن در سال پنجم یا ششم بوده اما در این سال قطعا آیات ابتدایی این سوره نازل نشده، بلکه آیات ابتدایی آن یا حداقل آیهی سوم این سوره در سال دهم نازل شده است. بنابراین گزارشهای تاریخی بهوضوح نزول منظم و متوالی آیات را مورد مناقشه قرار میدهد و گونهای از پراکندگی در نزول آیات را بهاثبات میرساند که در تاریخگذاری آیات بسیار مهم است.
2- مقصود از نزول پراکنده در این سوره نزول با فاصلهی آیات مصحف با توجه بهترتیب کنونی آن نیست، بلکه منظور نزول آیات بر خلاف نظم کنونی مصحف است. بهعنوان مثال نزول آیهی 11 مائده در سال ششم و نزول ایهی سوم مائده در سال دهم هجرت.
منابع
1. علاوه بر قرآن کریم،
2. ابن حبیب، محمد (1421 ق)، المحبر، تحقیق: سید حسن کسروی، القاهرة: دار الغد العربی.
3. ابن حنبل، أحمد (1416ق)، المسند، قاهرة، دار الحديث.
4. ابن حنبل، احمد بن محمد، (1416ق)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق: غضبان، عامر و دیگران، بیروت، مؤسسة الرسالة.
5. ابن خیاط، خلیفه، (1415ق)، تاریخ خلیفه بن خیاط، محقق: فواز، نجیب، فواز، حکمت، بیروت، دار الکتب العلمیه.
6. ابن سعد، محمد، (1410ق)، الطبقات الکبری، محقق: عطا، محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه
7. ابن شبة النمیری البصری، عمر(1410 ق)، تاریخ المدینة المنورة (أخبار المدینة النبویة)، تحقیق: فهیم محمد شلتوت، قم: دار الفکر.
8. ابن عاشور، محمدطاهر (1420 ق)، تفسير التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابن عاشور، بیروت: مؤسسة التاريخ.
9. ابن عبد البر، یوسف ابن عبدالله (1412 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: بجاوی، علی محمد، بیروت، صبح پیروزی.
10. ابن عساکر، علی بن حسن، شیری، (1415ق)، تاريخ مدينة دمشق، تحقق: شیری، علی، بیروت، دار الفکر،
11. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، (بیتا)، البدایه و النهایه، تحقیق: شحاده، خلیل، بیروت، دار الفکر.
12. ابن هشام، عبد الملک، (بیتا)، السیره النبویه، تحقیق: ابیاری، ابراهیم، سقا، مصطفی، شبلی، عبدالحفیظ، بیروت، دار المعرفه.
13. آقاجانی، مجتبی (1402ش)، تاریخ گذاری آیه 36 سوره احزاب بر پایه سنجش روایات سبب نزول، پژوهشنامه نقد آراء تفسیری سال 4 بهار و تابستان، صص53-76.
14. آیتی، ابراهیم، (1398ش)، تاریخ پیامبر اسلام محمد، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
15. بلاذری، احمد بن یحیی، (1417ق)، انساب الاشراف، تحقیق: محمودی، محمدباقر، حمید الله، محمد، عباس، احسان، دوری، عبد العزیز، بیروت، دار الفکر.
16. بلاغى، عبدالحجه، (1386ق)، حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، قم، حكمت.
17. بیهقی، احمد بن حسین (1405ق)، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعه، تحقیق: قلعجی، عبدالمعطی امین، بیروت، دار الکتب العلمیه.
18. پارسا، فروغ، (1388ش)، حدیث در نگاه خاورشناسان، تهران، چاپخانه دانشگاه الزهرا.
19. پهلوان منصور و همکاران، (1397ش)، کاوشی در پدیده تکرار و تعدّد نزول، آموزه های قرآنی، شماره 27، صص211- 236.
20. پیروزفر، سهیلا (1387ش)، انگاره تکرار نزول آیه، علوم حدیث، دانشگاه قرآن و حدیث، شماره 49-50، صص29-46.
21. جعفریان، رسول (1383ش)، سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، قم، دليل ما.
22. حسنی، هاشم معروف، (بیتا)، سیرة الأئمة الإثنی عشر، قم، الشريف الرضي.
23. الحلبی، علی بن ابراهیم (1427 ق)، السیرة الحلبیة و هو الکتاب المسمی إنسان العیون فی سیرة الأمین المأمون، تحقیق: عبدالله محمد الخلیلی، بیروت: دار الکتب العلمیة.
24. دروزة، محمد عزة (1421ق)، التفسير الحديث : ترتيب السور حسب النزول، بیروت: دار الغرب الإسلامی.
25. ذهبی، محمد بن احمد، (بیتا)، العبر في خبر من غبر، تحقیق: زغلول، ابو هاجر محمدسعید، لبنان، الکتب العلمية.
26. زحيلى، وهبه، (1411ق)، التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، دمشق، دار الفكر.
27. سيوطى، عبدالرحمن بن ابىبكر (1421ق)، الإتقان في علوم القرآن، بیروت، دار الکتب العربی.
28. سیوطی، جلال الدین (2014م)، لباب النقول فی اسباب النزول، بیروت، دار الکتب العرب.
29. السیوطی، عبد الرحمن (1403 ق)، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، قم، كتابخانه عمومى حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى( ره).
30. شمس شامی، محمد بن یوسف (1414 ق)، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق و تعلیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض ، بیروت: دار الکتب العلمیة.
31. طبرسى، فضل بن حسن، (1372 ش)، مجمع البيان في تفسير القرآن، يزدى، فضلالله، رسولى، هاشم، تهران، ناصر خسرو.
32. طبری، محمد بن جریر (بیتا)، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، بینا.
33. عاملی، جعفر مرتضی (1992)، حقايق هامة حول القرآن الكريم، بیروت، دار الصفوه
34. عسقلانی، احمد بن علی (١۴١۵ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: معوض، علی محمد، عبدالموجود، عادل احمد، بیروت، دارالکتب العلمیه.
35. فاکهی، محمد بن اسحاق، (1424ق)، أخبار مکة، تحقیق: ابن دهیش، عبد الملک، مکه مکرمه، مکتبة الأسدي
36. فسوی، یعقوب بن سفیان (1401ق)، المعرفه و التاریخ، بيروت، مؤسسة الرسالة.
37. فقهی زاده، عبدالهادی و همکاران، (1397ش)، تحلیل انتقادی دلایل قائلان به نظریّه ی تکرار نزول، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، سال 15، صص125- 153.
38. فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، (1415 ق)، تفسير الصافي، تصحیح: حسين اعلمى، تهران، مكتبه الصدر.
39. المزی، یوسف (1406 ق)، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، تحقیق: معروف، بشار عواد، بیروت: موسسه الرساله.
40. مزینی، خالد بن سلیمان، (1427)، المحرر في أسباب نزول القرآن من خلال الكتب التسعة دراسة الأسباب رواية ودراية، المملكة العربية السعودية، دار ابن الجوزي، الدمام.
41. مقریزی، احمد بن علی (1420ق)، إمتاع الأسماع بما للنبي من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق: نمیسی، محمد عبدالحمی، بیروت، دار الکتب العلمية.
42. موتسکی، هارالد (1394ق)، ارزیابی تاریخگذاری احادیث، مترجم: سید علی آقایی، صص21-80، تهران، انتشارات حکمت.
43. نکونام، جعفر، (1380ش)، درآمدی بر تاریخگذاری قرآن، تهران، نشر هستینما.
44. واحدی، علی بن أحمد(1411 ق)، أسباب نزول القرآن، تحقیق و دراسة: کمال بسیونی زغلول، بیروت: دار الکتب العلمیة.
45. وادعي، مقبل بن هادي، (1408)، الصحيح المسند من أسباب النزول، قاهره، مكتبة ابن تيمية.
46. واقدی، محمد بن عمر (1409ق)، المغازی، تحقیق: جونز، مارزدن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
47. واقدی، محمد بن عمر (1389 ش)، مغازی: تاریخ جنگهای پیامبر(ص)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: مرکز نظر دانشگاهی.
48. یعقوبی، احمد بن اسحاق (بیتا)، تاريخ اليعقوبي، بیروت، دار صادر.
[1] . دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه مازندران: m.aghajani14@gmail.com
[2] . دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه مازندران: m.musavi@umz.ac.ir
[3] . دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه مازندران: m.nouraei@umz.ac.ir
[4] . قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ (مائده/ 24)