بررسی و مقایسه خودارجاعی و گسترشپذیری نامتعین، در نسبت با پارادوکسها
محورهای موضوعی : فلسفه
کلید واژه: پارادوکس, عیبیابی ساختارمحور, دور, دور باطل, خودارجاعی, خودبازتولیدگری, گسترشپذیری نامتعین, اصل گسترش,
چکیده مقاله :
این نوشتار دربارهى تشخیص پارادوکسهای منطقی است. یعنی قرار است پارادوکسها از جنبهى تشخیصی یا عیب یابانه مورد مطالعه قرار گیرند. در این نوع مطالعات پرسش اصلی این است که پارادوکسها چگونه وارد استدلال می شوند و چگونه می توان آنها را به درستی تشخیص داد؟ تمرکز مقاله روی پیشنهادهای عیب یابانه ساختار محور بوده و دو دسته اصلی از این پیشنهادها بررسی شده اند. دسته اول پیشنهادهایی است که حول محور مفاهیمی چون دور و غیر حملی بودن شکل گرفته اند و تحت عنوان خود ارجاعی به آن پرداخته ایم و دسته دوم پیشنهادهایی است که حول محور فرض بی نهایت واقعی و یا نوعی نامحدود بودن و گسترشپذیری ذاتی شکل گرفته اند و تحت عنوان گسترش پذیری نامتعین به آنها پرداخته ایم. البته دسته اخیر با خوانشهای متفاوتی مطرح شده است که مراد ما در اینجا خوانشی متعلق به رایت و شاپیرو است. در هر دو مورد ابتدا پیشنهاد و بستر مفهومی آن بررسی شده و سپس ارتباط آن با پارادوکس ها و نحوه استنتاج پارادوکس از آن تبیین شده است. در نهایت هم با این انگیزه که هر دو پیشنهاد قابلیت تبیین پارادوکسهای مشترکی را دارند، استدلالی طراحی شده که نشان می دهد هر دو پیشنهاد در واقع به نوعی همسان هستند، و با یک نگاشت صوری- معنایی می توان هر یک را بر دیگری تطبیق داد.
This article is about the diagnosis of logical paradoxes. That means we are going to examine paradoxes based on the diagnostic aspect. In these type of studies, the main question is that how the paradoxes enter into the inference, and how can they be detected properly. The article concentrates on the structural diagnostic proposals, and studies two kinds of them. First, those which are formed around notions like circularity and impredicativity, which we have studied under the title of “self-reference”. Second, those proposals that are formed based on the assumption of the actual infinite or some kind of indefiniteness and essential extensibility. These are studied under the title of “indefinite extensibility”. The latter group is presented in different versions and here we consider that of Wright and Shapiro. In both cases, the proposal and its conceptual context are surveyed initially. Then, its relation with the paradoxes and the way of inferring the paradoxes from them are explained. Finally, the fact that both proposals can explain common paradoxes leads us to offer an argument which shows that they are somehow identical, and, using a formal semantic mapping, we can adapt each one to the other