بررسی تطبیقی نظریهی حدوث و قدم عالم از دیدگاه توماس آکویناس و محمد حسین طباطبایی
محورهای موضوعی : فلسفه
کلید واژه: توماسآکویناس, حدوث, قدم, محمد حسین طباطبایی,
چکیده مقاله :
پژوهش حاضر با هدف بررسی تطبیقی نظریهی حدوث و قدم عالم از دیدگاه توماس آکویناس و محمد حسین طباطبایی با روش توصیفی- تحلیلی و به صورت کیفی نگاشته شدهاست. نتایج حاصله این است که هر دو فیلسوف دیدگاه الوهی داشته و تفکر در دین را جایز می شمارند و بر اساس واقع گرایی خود مهم ترین بخش فلسفه را وجود مطلق و بحث از خداوند متعال می دانند. اگرچه ازلی بودن عالم با کمک استدلالات فلسفی برای آکویناس، مانند سایر فلاسفه، اثبات شده بود، ولی به دلیل کاتولیک بودن و تأسی از وحی الهی، در بحث آفرینش، عالم را حادث زمانی می داند، و به توجیه آن دلایل میپردازد به این صورت که خداوند ازلی و دارای ارادهی آزاد و مختار است؛ و جهان که معلول اوست حادث زمانی است. محمد حسین طباطبایی در این مقال دیدگاهی دوبعدی دارد، از طرفی، همانند صدرالمتألهین، بنابر اصل حرکت جوهری معتقد است عالم حدوث تجددی و در نتیجه حدوث زمانی دارد؛ از طرف دیگر به دلیل این که عالم معلول ضروری علت تامّهی خود یعنی خداوند است، پس حادث علّی است. بنابراین، دو فیلسوف در حدوث زمانی عالم متفق القول اند اما مبنای اندیشهی عقلانی طباطبایی نسبت به تعبد آکویناس برتر است و نظریّهی حدوث علّی طباطبایی تا حدی به اصل بهره مندی در آفرینش آکویناس شباهت دارد.
The present article is a Comparative Study of Origination and Eternity of the World Based on the Viewpoints of Thomas Aquinas and Mohammad Hossein Tabatabaei in an analytic-descriptive way. The results reveal that both philosophers consider it acceptable to contemplate religion and believe that the most significant part of philosophy is the absolute existence of God and discussing God. Although the eternal nature of the world had been proven to Aquinas and other philosophers by logical and philosophical reasoning, because of his being catholic and contravention of the divine inspiration in the issue of creation, he considers the world a chronological creation and rationalizes those reasons and declares that God has free will, so “He” is able to creak the world or delay its creation. Thus, the world has a chronological creation. On the other hand, Mohammad Hossein Tabatabaei with a two-dimensional approach believes that firstly, the world has a chronological origin due to the revival nature of origination, the same as what his master Mollasadra believed in, and secondly, it has a causal origination because it is the essential effect of its major cause “God”. Therefore, the two philosopher are unanimous in the idea but the rational basis of Tabatabaei notion overrides Aquinas`s religious notion and that the universe has a chronological origination.
_||_