مقایسه اثربخشی نوروفیدبک و طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در دختران بزهکار
محورهای موضوعی : زن و خانواده
1 - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی گروه روانشناسی، واحد اهر، دانشگاه آزاد اسلامی ، اهر، ایران
2 - استادیار، گروه روانشناسی ، واحد اهر ، دانشگاه آزاد اسلامی ، اهر، ایران (نویسنده مسئول) m.aghapour59@gmail.com
کلید واژه: نوروفیدبک, طرحواره درمانی, رفتار پرخطر, اجتناب شناختی و امواج مغزی,
چکیده مقاله :
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی نوروفیدبک و طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در بین دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز در سال 1401 انجام شد. این پژوهش از نوع طرح های نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری پژوهش، دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز در سال 1401 بودند . حجم نمونه 45 نفر تعیین شد و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند . جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی، دستگاه الکتروآنسفالوگرافی کمی و پروتکل نوروفیدبک و طرحواره درمانی استفاده شد. افراد گروه آزمایش 20 جلسه نوروفیدبک، گروه دیگر 8 جلسه طرحواره درمانی دریافت کردند اما افراد گروه کنترل در طی این مدت مداخله ای دریافت نکردند. اطلاعات جمع آوری شده به کمک روش های آماری توصیفی میانگین و انحراف معیار و روش های آماری استنباطی تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که نوروفیدبک و طرحواره درمانی باعث کاهش رفتارهای پرخطر و اجتناب شناختی می شود و امواج مغزی را نیز تغییر می دهند P<./.1 . اما بین این دو روش تفاوت معناداری مشاهده نشد. کلیدواژهها : نوروفیدبک ، طرحواره درمانی، رفتار پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی
The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of neurofeedback and schema therapy on high-risk behaviors, cognitive avoidance, and brain waves among delinquent girls in Tabriz Correctional and Training Center in 2022. This research was a semi-experimental design. The statistical population of the research was the delinquent girls of Tabriz Correctional Center in 2022, and the sample was selected from 45 people and was divided into two experimental groups and a control group. A high-risk behaviors questionnaire, cognitive avoidance, quantitative electroencephalography, neurofeedback protocol and schema therapy were used to collect information. The experimental group received 20 sessions of neurofeedback, the other group received 8 sessions of schema therapy, but the control group did not receive any intervention during this period. The collected data were analyzed using descriptive statistical methods of mean and standard deviation and inferential statistical methods of multivariate analysis of covariance. The results showed that neurofeedback and schema therapy reduce risky behaviors and cognitive avoidance and also change brain waves P <./. 1. But no significant difference was observed between the two methods. Keywords: Neurofeedback, schema therapy, risky behavior, cognitive avoidance and brain waves
احیاءکننده، منیژه؛ شفیعآبادی، عبدالله و سودانی، منصور.(1388). رابطة هوش هیجانی و سلامت روانی دانشجویان دختر رشتة مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان. دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان(اصفهان)، 41، 1388، 16-1.
اسدی مجره، سامره؛ عابدینی، مریم؛ پورشریفی، حمید و نیکوکار، مهناز.(1391). رابطه بین عدم تحمل بلاتکلیفی و نشخوار فکری با نگرانی در جمعیت دانشجویی. روانشناسی بالینی، 4، 4، 83- 91.
بهرامی، فاطمه؛ قادرپور، رزگار و مرزبان، عباس. (1388). رابطه بین افسردگی و نشخوار فکری با باورهای فراشناختی مثبت و منفی. مجلة پژوهشهای تربیتی و روانشناختی، 4، 2، 31-38.
تاجری، بیوک.(1395). اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر افسردگی و اضطراب معتادین به شیشه. اندیشه و رفتار در روانشناسی بالینی، 3، 10، 39، 27- 36.
تیموری، سعید؛ رمضانی، فرزانه و محجوب؛ نجمه.(1394). اثربخشی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر کاهش نشخوار فکری و افسردگی زنان در حال ترک با متادون. اعتیاد پژوهی سوء مصرف مواد، 9، 34، 145- 159.
جمشیدزهی شهبخش، عبدالرحیم؛ اصغری ابراهیم آباد، محمدجواد؛ مشهدی، علی و دانشثانی، سیدهاشم.(1395). اثربخشی درمان شناختی- رفتاری در کاهش نگرانی، اضطراب و حملة وحشتزدگی بیماران مبتلا به افتادگی دریچة میترال. مجله علوم پزشکی دانشگاه شهید صدوقی یزد، 24، 4، 340- 351.
حیدریان فرد، زینب؛ بخشیپور، باباله و فرامرزی، محبوبه.(1394). اثربخشی درمان شناختی ـ رفتاری گروهی بر اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی اجتماعی و نشخوار فکری در دانشجویان با اختلال اضطراب اجتماعی. مطالعات روانشناسی بالینی، 6، 21، 151- 175.
دادخواه، بهروز؛ محمدی، محمدعلی؛ مظفری، ناصر؛ محمدنژاد، سجاد و دادخواه، دلاور.(1388). شیوع افسردگی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اردبیل. مجله دانشکده پرستاری و مامایی اردبیل، 11، 28- 32.
دادستان، پ. (1392). روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، جلد دوم، تهران: انتشارات سمت.
دهشیری، غلامرضا.(1391). اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر اضطراب و نگرانی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر. روانشناسی بالینی، 4، 2، 19- 27.
دهشیری، غلامرضا؛ گلزاری، محمود؛ برجعلی، احمد و سهرابی، فرامرز.(1388). خصوصیات روانسنجی نسخه فارسی پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا در دانشجویان. روانشناسی بالینی، 1، 4، 67- 75.
رضایی، فاطمه؛ نشاطدوست، حمیدطاهر؛ وکیلی زارچ، نجمه؛ امرا، بابک و مولوی، حسین.(1391). اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به آسم. روانشناسی بالینی و شخصیت، 2، 7، 23- 32.
روزنهان، د؛ سلیگمن، م. (1394). آسیبشناسی روانی براساسDSM-5 ، جلد اول، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران: انتشارات ساوالان.
زمستانی، مهدی؛ داودی، ایران؛ مهرابیزاده هنرمند، مهناز و زرگر، یداله.(1392). اثربخشی درمان فعالسازی رفتاری گروهی بر علائم افسردگی، اضطراب و نشخوار فکری در بیماران مبتلا به افسردگی و اضطراب. روانشناسی بالینی، 5، 4، 73- 84.
شیخان، ریحانه؛ حسنآبادی، حمیدرضا؛ سپهوندی محمدعلی و میردریکوند، فضلاله.(1395). اثر آموزش مهارتهای زندگی بر فراوانی نشخوارهای فکری افسردهساز در همسران جانبازان. مجله علمی پزشکی جندی شاپور، 15، 6، 697- 706.
صاحبی، علی(1378). پدیدار شناسی نگرانی به عنوان مفهومی جدید در گستره ی پژوهشهای بالینی. مجله دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد،(24)، 98-81.
صالح، جبار؛ محمودی، عثمان و پایدار، مسعود.(1394). اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر کاهش افسردگی دانشآموزان. تحول روانشناختی کودک، 2، 1، 83- 88.
عظیمی، مریم؛ مرادی علیرضا و حسنی، جعفر.(1396). اثربخشی درمان شناختی- رفتاری ( اجرای حضوری و اینترنتی) بر راهبردهای تنظیم هیجانی افراد با همبودی بیخوابی و افسردگی. پژوهش در سلامت روانشناختی، 11، 1، 49- 61.
قدمپور، عزتاله؛ سبزیان، سعیده و بیرانوند، ساناز.(1392). اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری بر اضطراب امتحان دانشآموزان دختر دبیرستانهای شهر اصفهان. راهبردهای شناختی در یادگیری، 1، 1، 49- 60.
گنجی، مهدی.(1396). آسیبشناسی روانی بر اساس DSM-5. تهران: ساوالان.
محمدخانی، پروانه؛ حسنی، فریبا؛ سپاهمنصور، مژگان؛ محمودی، غلامرضا و لاریجانی، زرینسادات.(1393). مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن و درمان فراشناختی بر نشخوارفکری و علایم افسردگی. تحقیقات روانشناختی، 6، 21، 101- 118.
مرتضوی طباطبایی، عبدالرضا؛ رمضانخانی، علی؛ قارلیپور، ذبیحاله؛ بابایی حیدرآبادی، اکبر؛ توسلی، الهه؛ مطلبی قائن، مسعود؛ گیلاسی، حمیدرضا؛ کرمانی رنجبر، طاهره و فخارزاده، محمد.(1392). بررسی عوامل موثر بر افسردگی، استرس درک شده و حمایت اجتماعی درک شده و ارتباط میان آنها در دانشجویان ساکن خوابگاههای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی. مجله علمی- پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی گیلان، 21، 4، 99- 106.
مشهدی، علی؛ میردورقی، فاطمه و حسنی، جعفر.(1390). نقش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در اختلال های درونی سازی کودکان. روان شناسی بالینی، 3، 11، 29- 40.
نادری، یزدان؛ پرهون، هادی؛ حسنی، جعفر و صناعی، هاله.(1394). اثر بخشی ذهن آگاهی بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی. اندیشه و رفتار، 9، 35، 17- 26.
نجاریان، بهمن(1375). روانشناسی نگرانی.مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز، (2)،60-52.
نجاریان، بهمن؛ تقوایی، محمود؛شکرکن حسین(1377).ساخت و اعتباریابی مقیاس AWI برای سنجش نگرانی دانشجویان.فصلنامه علمی – پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا،(25)،97-83.
وایت، ک. آل. (1389). درمان شناختی - رفتاری برای بیماریهای مزمن پزشکی، ترجمه رضا مولودی، کتایون فتاحی و لادن فتی، تهران: انتشارات ارجمند، 2001.
یوسفی، جعفر.(1394). رابطه راهبردهای تنظیم هیجانی و هیجانهای مثبت و منفی با سلامت روانی دانشجویان. مجله دانشکده علوم پزشکی شیراز، 3، 1، 66- 73.
یوسفی، زهرا؛ بهرامی، فاطمه و مهرابی، حسینعلی.(1387). نشخوار فکری: آغاز و دوام افسردگی. علوم رفتاری، 2، 1، 67- 73.
Abbasi S, Alimohammadi N, Pahlavanzadeh S. (2016). Effectiveness of Cognitive Behavioral Therapy on the Quality of Sleep in Women with Multiple Sclerosis: A Randomized Controlled Trial Study. Int J Community Based Nurs Midwifery; 4(4): 320–328.
Abramson L, Seligman M, Teasdale J. (1978). Learned helplessness in human: Critique and reformulation. Journal of Abnormal psychology 87,49-74.
Aentrait S, Alimohammadi N, Pahlavanzadeh S. (1997). Effectiveness of Cognitive Behavioral Therapy on the Quality of Sleep in Women with Multiple Sclerosis: A Randomized Controlled Trial Study. Int J Community Based Nurs Midwifery; 4(4): 320–328.
Antonucci DO, Thomas M, Danton WG. (1997). A cost – effectiveness of cognitive behavior therapy and Fluoxetine (Prozac) in the treatment of depression. Behaviour Therapy; 28, 187-210.
Balen D. (1999). Treatment of Acute Relapses. In C. P. Hawkins and J. S. Wolinsky (2000) Principles of Treatments in Multiple Sclerosis, Oxford, Butterworth Heinemann.
Balzarotti, S., John, O.P, & Gross, J.J.(2010).An Italian Adaptation of the Emotion Regulation Questionnaire. Eur J Psychol Assess. 26(1): 61-7.
Beck AT. (1976).Cognitive therapy and the emotional disorders. New York: International Universities Press.
Beck, A. T., Steer, R. A., & Carbin, M. G. (1988). Psychometric properties of the Beck Depression Inventory: Twenty-five years of evaluation. Clinical Psychology Review, 8(1), 77-100.
Berking, M., Ebert, D., Cuijpers, P. & Hofmann, S.(2013). Emotion Regulation Skills Training Enhances the Efficacy of Inpatient Cognitive Behavioral Therapy for Major Depressive Disorder: A Randomized Controlled Trial. Psychother Psychosom, 2013; 82:234-245.
Blenkiron A. (2016). Who is suitable for cognitive behavioural therapy? Journal of the Royal Society of Medicine; 92.
Bowlby J. (1973). Attachment and loss,Vol. 2. Separation, anxiety and anger.New York:Basic Books.
Campos, J. J., Carl, B. F., & Camras, L. (2004). On the nature of emotion regulation. Child Development, 75, 377-394.
Catarino F, Gilbert P. Body image and weight-related shame prospectively predict binge eating symptomology and weight outcomes: The value of deshaming approaches to weight management. Obesity Facts. 2016;9(1):941-64.
Chambless DL. (1998). Updated on empirically validated therapies 11. The Clinical Psychologist; 51, 3-16.
Cool De B, Filip De F. (2004). Quality of life in children surviving cancer: A personality and multiinformant perspective. J PediatrPsychol. 90-579: (8) 29.
Cosio D, Jin L, Siddique J, Mohr DC. (2011). The Effect of Telephone-Administered Cognitive-Behavioral Therapy on Quality of Life among Patients with Multiple Sclerosis. Ann Behav Med; 41(2): 227–234.
Davidson, R. J. (1998). In T. Dalgleish & M. Power (Eds.), Handbook of cognition and emotion (pp. 103-123). New York: NY: John Wiley & Sons Ltd.
Davidson, R. J., Abercrombie, H., Nitschke, J. B., & Putnam, K. (2000). Regional brain function, emotion and disorders of emotion. Current Opinion in Neurobiology, 9, 228-234.
Diagnostic and Statisical Manual of Mental Disorder. (2013). (Fifth Edition) DSM-5.
Dickson, K.S., Ciesla, J.A., Reilly, L.C.(2012).Rumination, worry, cognitive avoidance, and behavioral avoidance: examination of temporal effects.Behav Ther. 2012;43(3):629-40.
Donaldson, C. Lam, D. & Mathews, A. (2007). Rumination and attention in major depression. Behavior Research and Therapy, 45, 2664-2678.
Eisenberg, N, & Spinard, T. L. (2004). Emotion-related regulation: Sharpening the definition. Child Development, 75, 334-339.
Fredrickson BL. (2001). The Role of positive Emotion in Positive Psychology: The Broaden and Build Theory of Positive Emotion. American Psychologist; 56, 218-226.
Freeman A. (1987). Cognitive herapy: An overview. In a. Freeman & V.B. Greenwood (Ed), cognitive Therapy: applications in Psychiatric and Medical Settings. Human Scinces.
Freeman A. (2012). Cognitive herapy: An overview. In a. Freeman & V.B. Greenwood (Ed), cognitive Therapy: applications in Psychiatric and Medical Settings. Human Scinces.
Gelder M. (1997). The scientific foundations of cognitive behaviour herapy. In D. M. Clark and C. G. Fairburn (Eds), Science and Practice of ognitive Behaviour Therapy. Oxford : Oxford University Pres.
Genty M, Devy R, Edan G, Lehert P. (2016). Effect of cognitive behavioral therapy on MS patients' quality of life. A multi-centre controlled trial. Ann Phys Rehabil Med; 59S:e41-e42.
Gross, J. J. (2002). The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review of General Psychology, 2(3), 27 1-299.
Gross, J. J. (2003). Emotion regulation: Affective,cognitive, and social consequences. Psychophysiology,39, 281–291.
Gross, J. J., John L (2006). Individual differences in two Emotion and emotion regulation processes:Implications for affect,relationships, and well-being , journal of Persnality and Social Psychology,85,348-362.
Hart, J., Shaver, R. P., & Goldenberg, J. L. (2005). Attachment, self-esteem worldviews,and terror management: Evidence for tripartite security system. Journal of Personality and Social Psychology, 88, 999-1013.
Hayes S, Strosahl K, Wilson K. (2012). Acceptance and Commitment Therapy: The Process and Practice of Mindful Change. 2nd ed. New York: Guilford Press.
Hoffmann, S. G., Wu, J. Q., Boettcher, H.(2014). Effect of Cognitive Behavioral Therapy for Anxiety Disorders on Quality of Life: A Meta-Analysis. J Consult Clin Psychol. 2014 Jun; 82(3): 375–391.
Joormann J. (2006). Differential effects of rumination and dysphoria on the inhibition of irrelevant emotional material: Evidence from a negative priming task. Cogn Ther Res. 30(2):149–160.
Kaplan BJ, Sadock VA. (2015). Synopsis of psychiatry behavioral science/clinical psychiatry, 11th ed. New York:Lippincott Williams & Wilkins.
Katterman SN, Goldstein SP, Butryn ML, Forman EM, Lowe MR. (2014). Efficacy of an acceptance-based behavioral intervention for weight gain prevention in young adult women. J Context Behav Sci. 3(1):45-50.
Kazdin AE. (1993). Adolescent mental health, prevention and treatment programs. American psychology 48 (2), 127 – 141.
Keunyoung, Y., Keun, H.K., Shin, Y.S. & Kang, S.L.(2010).Intolerance of uncertainty, worry, and rumination in major depressive disorder and generalized anxiety disorder .journal of Anxiety Disorders. 6, 623–628.
Kim, H.Y. & Page, T.(2013). Emotional Bonds with Parents, Emotion Regulation, and School-Related Behavior Problems among Elementary School Truants.J Child FamStud. 2013; 2(6): 869-78.
Lewinsohn, P. M. (1974). A behavioral approach to depression. In J. C. Coyne (Ed),Essential papers on depression (pp. 150-172). New York: New York University Press.
Lo, C. S. L. (2008). The effects of rumination and negative cognitive styles on depression: A mediation analysis Behavior Research and Therapy, 46,487-495.
Masters, M., Shaver, P. R., & Pereg, D. (2003). Attachment theory and affect regulation: The dynamics, development, and cognitive consequences of attachment-related strategies. Motivation and Emotion, 27, 77-102.
Mayer, J. D., & Gaschke, Y. N. (1988). The experience and meta-experience of mood. Social Psychology, 55, 102-111.
McDaniel M, Schlager M. (1990). Discovery learning and transfer of problem solving skills. Cognition and Instruction; 7, 129-159.
Mckim, R. D. (2008). Rumination as a mediator of the effects of mindfulness: Mindfulness-based stress reduction (MBSR) with a heterogeneous community sample experiencing anxiety, depression, and/or chronic pain. Dissertation Abstracts International: Section B: The Sciences and Engineering. 68(11-B), 7673.
Mikulncer, M (1998). Adult attachment style and affect regulation: Strategic variations in self-appraisals. Journal of Personality and Social Psychology, 75, 420-435.
Moss-Morris R, Dennison L, Landau S, Yardley L, Silber E, Chalder T. (2013). A randomized controlled trial of cognitive behavioral therapy (CBT) for adjusting to multiple sclerosis. J Cons clin psychol; 81(2): 251-62.
Nolen-Hoeksema, S. & Davis, C. G. (1999). Ruminators and their social support networks. Journal of Psychology, 77, 801_814. Nolen-Hoeksema, S. Wisco, B. E. & Lyubomirsky, S. (2008). Rethinking Rumination. Perspectives on Psychological Science, 3(5), 400- 424.
Nolen-Hoeksema, S.(2000).The role of rumination in depressive disorders and mixed anxiety/depressive symptoms. J Abnorm Psychol, 109(3):504-11.
Norte, C.E., Souza, G.G., Pedrozo, A.L., Mendonça-de-Souza, A.C., Figueira, I., Volchan, E.,.(2011).Impact of cognitive-behavior therapy on resilience-related neurobiological factors. Arch Clin Psychiatry São Paulo. 38(1):43–45.
Norhayati MN, Hazlina NH, Asrenee AR, Emilin WM. (2017). Magnitude and risk factors for postpartum symptoms: a literature review. J Affect Disord. 175:34-52.
Omrani S, Mirzaeian B, Aghabagheri H, Hassanzadeh R, Abedini M. (2014). Effectuality of Cognitive-Behavioral Therapy on the Life Expectancy of Patients with Multiple Sclerosis. J Mazandaran Univ Med Sci; 22 (93) :58-65.
Ozabaci N. (2011). Cognitive behavioural therapy for violent behaviour in children and adolescents: a meta-analysis. Children and Youth Services Review 33(10): 1989-1993.
O’Hara MW, Wisner KL. (2016). Perinatal mental illness: definition, description and aetiology. Best Pract Res Clin Obstet Gynaecol. 28(1):3-12.
Padesky CA. (1993). Schema as self-prejudice. International Cognitive therapy Newsletter; 5(6): 16-17.
Parrott, W.G. (2001). Emotions in social psychology: Volume Overview. In W.G. Parrott (Ed.), Emotions in social psychology (pp.1-19). PA: Psychology Press.
Plate, A. & Aldao, A.(2017). Emotion Regulation in Cognitive-Behavioral Therapy: Bridging the Gap between Treatment Studies and Laboratory Experiments. The Science of Cognitive Behavioral Therapy, 107-127.
Saarni, C. (2004). The development of emotional competence. New York: Guilford Press.
Safran L, Segal Z. (1989). Interpersonal Process in Cognitive Therapy. Jason aronson Inc.
Saxena, P., Dubey, A, & Pandey, R.(2011).Role of Emotion Regulation Difficulties in Predicting Mental Health and Well-being.J Proj Psy & Ment Health. 18(2): 147- 54.
Seligman MEP. (1975). Helplessness: On depression, development and death. San Francisco: Freeman.
Shaw BF, Olmsted M, Dobson KS, Sotsky SM, Elkin I, Yamaguchi J, Vallis TM, Lowery A, Wathins JT. (1999). Therapist competence ratings in relation to clinical outcome in cognitive therapy of depression. Journal of Consulting and Clinical Psychology; 67(6): 837-846.
Smith, C. A., & Kirby, L. D., (2004). Appraisal as a pervasive determinant of anger.Emotion, 4, 133-138.
Sommer JM, Goldner W, Hsul L. (2006)..prevalence and incidence studies of review anxiety disorders; a systematic. literature. canadean,Journal of Psychiatry 5 (2): 100 – 113.
Thompson, R. A. (1994). Emotion regulation: A theme in search of definition. Monographs ofthe Society for Research in Child Development, 59, 25-52.
Tice, D. M., & Bratslavsky, E. (2000). Giving in to feel good: The place of emotion regulation in the context of general self-control. Psychological Inquiry, 11, 149-159.
Twomey, C., O'Reilly, G., & Byrne, M.(2015).Effectiveness of cognitive behavioural therapy for anxiety and depression in primary care: a meta-analysis. Fam Pract. 2015 Feb;32(1):3-15.
Van Kessel k, Moss-Morris R, Willoughby E, Chalder T, Johnson MH, Robinson E. (2008). A randomized controlled trial of cognitive behavior therapy for multiple sclerosis fatigue. Psychosom Med; 70(2): 205-13.
Watkins, E. Moulds, M. (2005). Distinct modes of ruminative self – focus: impact of Abstract Versus convent rumination of problem solving in depression. Journal of consulting and clinical psychology, 615-623.
Watson, D., clark, L. (1994). Testing a tripartite Model : II. Exploring th sympotom structure of anixiety and depression in student, adult, and patient samples. Gournal of Abnorrmal psychology, 104,15-25.
Wardrop AA, Popadiuk NE. (2017). Women’s experiences with postpartum anxiety: Expectations, relationships, and sociocultural influences. The Qualitative Report. 18(3):1-24.
_||_Abbasi S, Alimohammadi N, Pahlavanzadeh S. (2016). Effectiveness of Cognitive Behavioral Therapy on the Quality of Sleep in Women with Multiple Sclerosis: A Randomized Controlled Trial Study. Int J Community Based Nurs Midwifery; 4(4): 320–328.
Abramson L, Seligman M, Teasdale J. (1978). Learned helplessness in human: Critique and reformulation. Journal of Abnormal psychology 87,49-74.
Aentrait S, Alimohammadi N, Pahlavanzadeh S. (1997). Effectiveness of Cognitive Behavioral Therapy on the Quality of Sleep in Women with Multiple Sclerosis: A Randomized Controlled Trial Study. Int J Community Based Nurs Midwifery; 4(4): 320–328.
Antonucci DO, Thomas M, Danton WG. (1997). A cost – effectiveness of cognitive behavior therapy and Fluoxetine (Prozac) in the treatment of depression. Behaviour Therapy; 28, 187-210.
Asadi Majra, Samarra; Abedini, Maryam; Poursharifi, Hamid and Nikokar, Mahnaz. (2012). The relationship between intolerance of uncertainty and rumination with worry in a student population. Clinical Psychology, 4, 4, 83-91. (In Persian)
Azimi, Maryam; Moradi Alireza and Hosni, Jafar. (2016). The effectiveness of cognitive-behavioral therapy (face-to-face and online implementation) on emotional regulation strategies of people with comorbid insomnia and depression. Research in psychological health, 11, 1, 49-61. (In Persian)
Balen D. (1999). Treatment of Acute Relapses. In C. P. Hawkins and J. S. Wolinsky (2000) Principles of Treatments in Multiple Sclerosis, Oxford, Butterworth Heinemann.
Balzarotti, S., John, O.P, & Gross, J.J.(2010).An Italian Adaptation of the Emotion Regulation Questionnaire. Eur J Psychol Assess. 26(1): 61-7.
Bahrami, Fatima; Kaderpour, Rozgar and Marzban, Abbas. (1388). The relationship between depression and rumination with positive and negative metacognitive beliefs. Educational and Psychological Research Journal, 4, 2, 31-38. (In Persian)
Beck AT. (1976).Cognitive therapy and the emotional disorders. New York: International Universities Press.
Beck, A. T., Steer, R. A., & Carbin, M. G. (1988). Psychometric properties of the Beck Depression Inventory: Twenty-five years of evaluation. Clinical Psychology Review, 8(1), 77-100.
Berking, M., Ebert, D., Cuijpers, P. & Hofmann, S.(2013). Emotion Regulation Skills Training Enhances the Efficacy of Inpatient Cognitive Behavioral Therapy for Major Depressive Disorder: A Randomized Controlled Trial. Psychother Psychosom, 2013; 82:234-245.
Blenkiron A. (2016). Who is suitable for cognitive behavioural therapy? Journal of the Royal Society of Medicine; 92.
Bowlby J. (1973). Attachment and loss,Vol. 2. Separation, anxiety and anger.New York:Basic Books.
Campos, J. J., Carl, B. F., & Camras, L. (2004). On the nature of emotion regulation. Child Development, 75, 377-394.
Catarino F, Gilbert P. Body image and weight-related shame prospectively predict binge eating symptomology and weight outcomes: The value of deshaming approaches to weight management. Obesity Facts. 2016;9(1):941-64.
Chambless DL. (1998). Updated on empirically validated therapies 11. The Clinical Psychologist; 51, 3-16.
Cool De B, Filip De F. (2004). Quality of life in children surviving cancer: A personality and multiinformant perspective. J PediatrPsychol. 90-579: (8) 29.
Cosio D, Jin L, Siddique J, Mohr DC. (2011). The Effect of Telephone-Administered Cognitive-Behavioral Therapy on Quality of Life among Patients with Multiple Sclerosis. Ann Behav Med; 41(2): 227–234.
Davidson, R. J. (1998). In T. Dalgleish & M. Power (Eds.), Handbook of cognition and emotion (pp. 103-123). New York: NY: John Wiley & Sons Ltd.
Davidson, R. J., Abercrombie, H., Nitschke, J. B., & Putnam, K. (2000). Regional brain function, emotion and disorders of emotion. Current Opinion in Neurobiology, 9, 228-234.
Dashiri, Gholamreza. (2011). The effectiveness of cognitive-behavioral therapy on anxiety and worry in people with generalized anxiety disorder. Clinical Psychology, 4, 2, 19-27. (In Persian)
Dashiri, Gholamreza; Golzari, Mahmoud; Barjali, Ahmad and Sohrabi, Faramarz. (2008). Psychometric characteristics of the Persian version of the Pennsylvania State Anxiety Questionnaire in students. Clinical Psychology, 1, 4, 67-75. (In Persian)
Defendant, Behrouz; Mohammadi, Mohammad Ali; Mozafari, Naser; Mohammadnejad, Sajjad and Dadkhah, Delawar. (2008). Prevalence of depression in students of Ardabil University of Medical Sciences. Journal of Ardabil School of Nursing and Midwifery, 11, 28-32. (In Persian)
Diagnostic and Statisical Manual of Mental Disorder. (2013). (Fifth Edition) DSM-5.
Dickson, K.S., Ciesla, J.A., Reilly, L.C.(2012).Rumination, worry, cognitive avoidance, and behavioral avoidance: examination of temporal effects.Behav Ther. 2012;43(3):629-40.
Donaldson, C. Lam, D. & Mathews, A. (2007). Rumination and attention in major depression. Behavior Research and Therapy, 45, 2664-2678.
Eisenberg, N, & Spinard, T. L. (2004). Emotion-related regulation: Sharpening the definition. Child Development, 75, 334-339.
Fredrickson BL. (2001). The Role of positive Emotion in Positive Psychology: The Broaden and Build Theory of Positive Emotion. American Psychologist; 56, 218-226.
Freeman A. (1987). Cognitive herapy: An overview. In a. Freeman & V.B. Greenwood (Ed), cognitive Therapy: applications in Psychiatric and Medical Settings. Human Scinces.
Freeman A. (2012). Cognitive herapy: An overview. In a. Freeman & V.B. Greenwood (Ed), cognitive Therapy: applications in Psychiatric and Medical Settings. Human Scinces.
Ganji, Mehdi. (2016). Psychopathology based on DSM-5. Tehran: Savalan. (In Persian)
Gelder M. (1997). The scientific foundations of cognitive behaviour herapy. In D. M. Clark and C. G. Fairburn (Eds), Science and Practice of ognitive Behaviour Therapy. Oxford : Oxford University Pres.
Genty M, Devy R, Edan G, Lehert P. (2016). Effect of cognitive behavioral therapy on MS patients' quality of life. A multi-centre controlled trial. Ann Phys Rehabil Med; 59S:e41-e42.
Gross, J. J. (2002). The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review of General Psychology, 2(3), 27 1-299.
Gross, J. J. (2003). Emotion regulation: Affective,cognitive, and social consequences. Psychophysiology,39, 281–291.
Gross, J. J., John L (2006). Individual differences in two Emotion and emotion regulation processes:Implications for affect,relationships, and well-being , journal of Persnality and Social Psychology,85,348-362.
Hart, J., Shaver, R. P., & Goldenberg, J. L. (2005). Attachment, self-esteem worldviews,and terror management: Evidence for tripartite security system. Journal of Personality and Social Psychology, 88, 999-1013.
Hayes S, Strosahl K, Wilson K. (2012). Acceptance and Commitment Therapy: The Process and Practice of Mindful Change. 2nd ed. New York: Guilford Press.
Heydarian Fard, Zeinab; Bakhshipour, Babolah and Faramarzi, Mahbobeh. (2014). The effectiveness of group cognitive-behavioral therapy on social anxiety, social self-efficacy and rumination in students with social anxiety disorder. Clinical Psychology Studies, 6, 21, 151-175. (In Persian)
Hoffmann, S. G., Wu, J. Q., Boettcher, H.(2014). Effect of Cognitive Behavioral Therapy for Anxiety Disorders on Quality of Life: A Meta-Analysis. J Consult Clin Psychol. 2014 Jun; 82(3): 375–391.
Joormann J. (2006). Differential effects of rumination and dysphoria on the inhibition of irrelevant emotional material: Evidence from a negative priming task. Cogn Ther Res. 30(2):149–160.
Kaplan BJ, Sadock VA. (2015). Synopsis of psychiatry behavioral science/clinical psychiatry, 11th ed. New York:Lippincott Williams & Wilkins.
Katterman SN, Goldstein SP, Butryn ML, Forman EM, Lowe MR. (2014). Efficacy of an acceptance-based behavioral intervention for weight gain prevention in young adult women. J Context Behav Sci. 3(1):45-50.
Kadampour, Ezzatola; Sabzian, Saida and Biranvand, Sanaz. (2012). The effectiveness of cognitive-behavioral training on exam anxiety of female high school students in Isfahan city. Cognitive strategies in learning, 1, 1, 49-60. (In Persian)
Kazdin AE. (1993). Adolescent mental health, prevention and treatment programs. American psychology 48 (2), 127 – 141.
Keunyoung, Y., Keun, H.K., Shin, Y.S. & Kang, S.L.(2010).Intolerance of uncertainty, worry, and rumination in major depressive disorder and generalized anxiety disorder .journal of Anxiety Disorders. 6, 623–628.
Kim, H.Y. & Page, T.(2013). Emotional Bonds with Parents, Emotion Regulation, and School-Related Behavior Problems among Elementary School Truants.J Child FamStud. 2013; 2(6): 869-78.
Jamshidzehi Shah Bakhsh, Abdul Rahim; Asghari Ibrahim Abad, Mohammad Javad; Mashhadi, Ali and Danesh Thani, Seyedhashem. (2015). The effectiveness of cognitive-behavioral therapy in reducing worry, anxiety and panic attacks in patients with mitral valve prolapse. Journal of Medical Sciences of Shahid Sadouqi University of Yazd, 24, 4, 340-351. (In Persian)
Lewinsohn, P. M. (1974). A behavioral approach to depression. In J. C. Coyne (Ed),Essential papers on depression (pp. 150-172). New York: New York University Press.
Lo, C. S. L. (2008). The effects of rumination and negative cognitive styles on depression: A mediation analysis Behavior Research and Therapy, 46,487-495.
Masters, M., Shaver, P. R., & Pereg, D. (2003). Attachment theory and affect regulation: The dynamics, development, and cognitive consequences of attachment-related strategies. Motivation and Emotion, 27, 77-102.
Mayer, J. D., & Gaschke, Y. N. (1988). The experience and meta-experience of mood. Social Psychology, 55, 102-111.
McDaniel M, Schlager M. (1990). Discovery learning and transfer of problem solving skills. Cognition and Instruction; 7, 129-159.
Mckim, R. D. (2008). Rumination as a mediator of the effects of mindfulness: Mindfulness-based stress reduction (MBSR) with a heterogeneous community sample experiencing anxiety, depression, and/or chronic pain. Dissertation Abstracts International: Section B: The Sciences and Engineering. 68(11-B), 7673.
Mikulncer, M (1998). Adult attachment style and affect regulation: Strategic variations in self-appraisals. Journal of Personality and Social Psychology, 75, 420-435.
Mohammad Khani, Parvaneh; Hosni, Fariba; Sepah-Mansour, Mozhgan; Mahmoudi, Gholamreza and Larijani, Zarin-Sadat. (2014). Comparing the effectiveness of cognitive therapy based on presence of mind and metacognitive therapy on rumination and depression symptoms. Psychological Research, 6, 21, 101-118. (In Persian)
Mortazavi Tabatabayi, Abdul Reza; Ramzankhani, Ali; Qarlipour, Zabihallah; Babai Hyderabadi, Akbar; Tusli, the goddess; Mebli Qain, Massoud; Gilasi, Hamidreza; Kermani Ranjbar, Tahereh and Fakharzadeh, Mohammad. (2012). Investigating factors affecting depression, perceived stress and perceived social support and the relationship between them in students living in the dormitories of Shahid Beheshti University of Medical Sciences. Scientific-Research Journal of Gilan University of Medical Sciences, 21, 4, 99-106. (In Persian)
Mashhadhi, Ali; Mirdurghi, Fatemeh and Hosni, Jafar. (2010). The role of cognitive emotion regulation strategies in children's internalizing disorders. Clinical Psychology, 3, 11, 29-40. (In Persian)
Naderi, Yazdan; Parhun, conductor; Hosni, Jafar and Insei, Hale. (2014). Effectiveness of mindfulness on cognitive regulation strategies of emotion, anxiety and depression in patients with major depression. Thought and Behavior, 9, 35, 17-26. (In Persian)
Najarian, Bahman (1375). Psychology of worry. Journal of Educational Sciences and Psychology of Shahid Chamran University of Ahvaz, (2), 52-60. (In Persian)
Najarian, Bahman; Taqvai, Mahmoud; Shukarkan Hossein (2017). Construction and validation of AWI scale to measure students' anxiety. Al-Zahra University Scientific-Research Quarterly of Humanities, (25), 97-83. (In Persian)
Moss-Morris R, Dennison L, Landau S, Yardley L, Silber E, Chalder T. (2013). A randomized controlled trial of cognitive behavioral therapy (CBT) for adjusting to multiple sclerosis. J Cons clin psychol; 81(2): 251-62.
Nolen-Hoeksema, S. & Davis, C. G. (1999). Ruminators and their social support networks. Journal of Psychology, 77, 801_814. Nolen-Hoeksema, S. Wisco, B. E. & Lyubomirsky, S. (2008). Rethinking Rumination. Perspectives on Psychological Science, 3(5), 400- 424.
Nolen-Hoeksema, S.(2000).The role of rumination in depressive disorders and mixed anxiety/depressive symptoms. J Abnorm Psychol, 109(3):504-11.
Norte, C.E., Souza, G.G., Pedrozo, A.L., Mendonça-de-Souza, A.C., Figueira, I., Volchan, E.,.(2011).Impact of cognitive-behavior therapy on resilience-related neurobiological factors. Arch Clin Psychiatry São Paulo. 38(1):43–45.
Norhayati MN, Hazlina NH, Asrenee AR, Emilin WM. (2017). Magnitude and risk factors for postpartum symptoms: a literature review. J Affect Disord. 175:34-52.
Omrani S, Mirzaeian B, Aghabagheri H, Hassanzadeh R, Abedini M. (2014). Effectuality of Cognitive-Behavioral Therapy on the Life Expectancy of Patients with Multiple Sclerosis. J Mazandaran Univ Med Sci; 22 (93) :58-65.
Ozabaci N. (2011). Cognitive behavioural therapy for violent behaviour in children and adolescents: a meta-analysis. Children and Youth Services Review 33(10): 1989-1993.
O’Hara MW, Wisner KL. (2016). Perinatal mental illness: definition, description and aetiology. Best Pract Res Clin Obstet Gynaecol. 28(1):3-12.
Rezaei, Fatemeh; Neshat Doost, Hamid Taher; Attorney Zarch, Najmeh; Amra, Babak and Molavi, Hossein. (2011). The effectiveness of cognitive-behavioral therapy on anxiety and depression in patients with asthma. Clinical psychology and personality, 2, 7, 23-32. (In Persian)
Revitalizing, special; Shafi Abadi, Abdullah and Soudani, Mansour. (2008). The relationship between emotional intelligence and mental health of female students of the counseling department of Islamic Azad University, Behbahan branch. Knowledge and research in applied psychology, Islamic Azad University, Khorasgan branch (Isfahan), 41, 2018, 1-16. (In Persian)
Rosenhan, D.; Seligman, M. (2014). Psychopathology based on DSM-5, first volume, translated by Yahya Seyed Mohammadi, Tehran: Savalan Publications. (In Persian)
Padesky CA. (1993). Schema as self-prejudice. International Cognitive therapy Newsletter; 5(6): 16-17.
Prosecutor, P. (2012). Developmental morbid psychology from childhood to adulthood, second volume, Tehran: Somit Publications. (In Persian)
Parrott, W.G. (2001). Emotions in social psychology: Volume Overview. In W.G. Parrott (Ed.), Emotions in social psychology (pp.1-19). PA: Psychology Press.
Plate, A. & Aldao, A.(2017). Emotion Regulation in Cognitive-Behavioral Therapy: Bridging the Gap between Treatment Studies and Laboratory Experiments. The Science of Cognitive Behavioral Therapy, 107-127.
Saarni, C. (2004). The development of emotional competence. New York: Guilford Press.
Safran L, Segal Z. (1989). Interpersonal Process in Cognitive Therapy. Jason aronson Inc.
Saxena, P., Dubey, A, & Pandey, R.(2011).Role of Emotion Regulation Difficulties in Predicting Mental Health and Well-being.J Proj Psy & Ment Health. 18(2): 147- 54.
Seligman MEP. (1975). Helplessness: On depression, development and death. San Francisco: Freeman.
Shaw BF, Olmsted M, Dobson KS, Sotsky SM, Elkin I, Yamaguchi J, Vallis TM, Lowery A, Wathins JT. (1999). Therapist competence ratings in relation to clinical outcome in cognitive therapy of depression. Journal of Consulting and Clinical Psychology; 67(6): 837-846.
Smith, C. A., & Kirby, L. D., (2004). Appraisal as a pervasive determinant of anger.Emotion, 4, 133-138.
Sheekhan, Reyhana; Hasan Abadi, Hamidreza; Sephondi Mohammad Ali and Mirdarikund, Fazl-Allah. (2015). The effect of life skills training on the frequency of depressing ruminations in veterans' wives. Jundi Shapour Medical Scientific Journal, 15, 6, 697-706. (In Persian)
Sahibi, Ali (1378). Phenomenology of worry as a new concept in the field of clinical research. Journal of the Faculty of Psychology and Educational Sciences of Ferdowsi University of Mashhad, (24), 81-98. (In Persian)
Salih, Jabar; Mahmoudi, Osman and Baysdar, Massoud. (2014). The effectiveness of cognitive-behavioral therapy on reducing students' depression. Child Psychological Development, 2, 1, 83-88. (In Persian)
Sommer JM, Goldner W, Hsul L. (2006)..prevalence and incidence studies of review anxiety disorders; a systematic. literature. canadean,Journal of Psychiatry 5 (2): 100 – 113.
Thompson, R. A. (1994). Emotion regulation: A theme in search of definition. Monographs ofthe Society for Research in Child Development, 59, 25-52.
Tice, D. M., & Bratslavsky, E. (2000). Giving in to feel good: The place of emotion regulation in the context of general self-control. Psychological Inquiry, 11, 149-159.
Tajri, Buick. (2015). The effectiveness of cognitive-behavioral therapy on depression and anxiety of glass addicts. Thought and behavior in clinical psychology, 3, 10, 39, 27-36. (In Persian)
Timuri, Saeed; Ramadani, Farzaneh and Mahjoub; Najmeh. (2014). The effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness on reducing rumination and depression in women who are quitting methadone. Drug Abuse Research Addiction, 9, 34, 145-159. (In Persian)
Twomey, C., O'Reilly, G., & Byrne, M.(2015).Effectiveness of cognitive behavioural therapy for anxiety and depression in primary care: a meta-analysis. Fam Pract. 2015 Feb;32(1):3-15.
Van Kessel k, Moss-Morris R, Willoughby E, Chalder T, Johnson MH, Robinson E. (2008). A randomized controlled trial of cognitive behavior therapy for multiple sclerosis fatigue. Psychosom Med; 70(2): 205-13.
Watkins, E. Moulds, M. (2005). Distinct modes of ruminative self – focus: impact of Abstract Versus convent rumination of problem solving in depression. Journal of consulting and clinical psychology, 615-623.
Watson, D., clark, L. (1994). Testing a tripartite Model : II. Exploring th sympotom structure of anixiety and depression in student, adult, and patient samples. Gournal of Abnorrmal psychology, 104,15-25.
Wardrop AA, Popadiuk NE. (2017). Women’s experiences with postpartum anxiety: Expectations, relationships, and sociocultural influences. The Qualitative Report. 18(3):1-24.
White, K. Al. (1389). Cognitive-behavioral therapy for chronic medical diseases, translated by Reza Molodi, Ketayoun Fatahi and Laden Fathi, Tehran: Arjamand Publications, 2001. (In Persian)
Yousefi, Jafar. (2014). The relationship between emotional regulation strategies and emotions. (In Persian)
Zazhani, Mehdi; Davodi, Iran; Mehrabizade, artist, Mahnaz and goldsmith, Yadaleh (2012). The effectiveness of group behavioral activation therapy on symptoms of depression, anxiety and rumination in patients suffering from depression and anxiety. Clinical Psychology, 5, 4, 73-84. (In Persian)
چکیده
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی نوروفیدبک و طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در بین دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز در سال 1401 انجام شد. این پژوهش از نوع طرح های نیمه آزمایشی بود. جامعه آماري پژوهش، دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز در سال 1401 بودند . حجم نمونه 45 نفر تعیین شد و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند . جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی، دستگاه الکتروآنسفالوگرافی کمی و پروتکل نوروفیدبک و طرحواره درمانی استفاده شد. افراد گروه آزمایش 20 جلسه نوروفیدبک، گروه دیگر 8 جلسه طرحواره درمانی دریافت کردند اما افراد گروه کنترل در طی این مدت مداخله ای دریافت نکردند. اطلاعات جمعآوری شده به کمک روش های آماری توصیفی میانگین و انحراف معیار و روش های آماری استنباطی تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که نوروفیدبک و طرحواره درمانی باعث کاهش رفتارهای پرخطر و اجتناب شناختی می شود و امواج مغزی را نیز تغییر می دهند P<./.1 . اما بین این دو روش تفاوت معناداری مشاهده نشد.
کلیدواژهها : نوروفیدبک ، طرحواره درمانی، رفتار پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی
مقدمه
نوجوانی، زمان تغییرات مهیج فیزیکی، شناختی، عاطفی و اجتماعی است و به عنوان مرحلهای از رشد انسان، همواره به عنوان دوره رواج رفتارهاي پرخطر، مورد توجه بوده است . چرا که نوجوانی با توجه به تغییرات عمدهای که در زندگی فرد به وجود میآورد، مقطع سنی بسیار حساسی محسوب میشود و بسیاری از اختلالات روانشناختی معمولاً در این دوره نمایان میشوند. همهی ما روزانه با تعداد زیادی از تکالیف تصمیمگیری مواجه میشویم و برای این فعالیت روزانه به صورت هوشیار یا ناهوشیار میزان زیادی از اطلاعات حافظه و دادههای محیط را استفاده میکنیم، زیرا براساس آنها تصمیمگیری میکنیم در حالی که میزان زیادی اطلاعات ناهمگن و منابع اطلاعات متفاوت از قبیل نوشتهها، عکسها، فایلهای صوتی، حجم بسیار زیادی از فیلمها که فرد هر روز با آنها در ارتباط است وجود دارد؛ با وجود اینها اطلاعات پیچیدهتر شده و فرایند تصمیمگیری را مشکلتر میسازد؛ چرا که فرد تلاش میکند با در نظر گرفتن تمام امکانات بهترین تصمیم را بگیرد (جین1 و لیم2، 2010).
این فرایند تصمیمگیری و انتخاب بین گزینهها پس از تحلیل آنها و در نظر گرفتن تمام گزینههای ممکن یکی از عالیترین پردازشهای شناختی مغز است که توسط قطعه پیشپیشانی اجرا میشود. تصمیمگیری در شرایطی پردازش میشود که شخص با گزینههایی مواجه است که انتخاب آنها باری از سود یا زیان در حال و آینده را به دنبال دارد و در عین حال میزان این سود و زیان با درجاتی از احتمال و قطعیت همراه است (بارک3 و همکاران، 2005). در فرآیند تصمیمگیری، فرد انواع اطلاعات و دانستنیها را با هم ترکیب، و به شیوههای مختلف سازماندهی میکند؛ فرایند تصمیمگیری و فرایند ایجاد یک دانش جدید در روند شکلگیری یک تصمیم در هم میآمیزند این دانش جدید برای درک مسئله و درک مراحلی که باید در تصمیمگیری طی شود ایجاد و یکپارچه میشود؛ در واقع اطلاعات و دانش فرد تنها پشتیبان او در زمان تصمیمگیری است . حال اگر فردی در زمان تصمیمگیری در دانش و اطلاعاتش به دلیل محدودیتهای شناختی دچار نقص باشد نمیتواند تمام گزینههای پیش رویش را ارزیابی کند و این مسئله منجر به انتخاب گزینه پیشرو و دم دست میشود.
اجتناب شناختی یک فرآیند پاتولوژیک است که توسط تعداد زیادی از نظریه ها شناخته شده است. اجتناب شناختی زمانی رخ میدهد که فرد نمیخواهد با تجارب خصوصی خاصی در ارتباط باشد (احساسات بدن، هیجانها، افکار، خاطرات و تمایلات رفتاری) و فرد گامهایی برای تغییر شکل و فراوانی و بافتاری که این رویدادها را تداعی میکند، برمیدارد (هیز، ویلسون، گیلفورد، فولت4 ، 1996) به عبارت دیگر اجتناب شناختی به معنای سعی بر اجتناب، خلاص شدن، سرکوب کردن یا فرار از تجربه های درونی ناخواسته است و به طور طبیعی برای همه اتفاق می افتد (راس هریس، 2009). این سازه شامل 2 جزء مربوط به هم هست، اول: بی میلی نسبت به برقراری تماس با تجارب شخصی (حساسیت های بدنی، هیجانها، افکار، خاطره ها و زمینه های رفتاری) دوم: تلاش برای اجتناب از تجارب دردناک و یا واقعی که باعث فراخواندن این تجارب میگردند. این شکل از اجتناب شامل اجتناب رفتاری، عاطفی و شناختی نیز میشود (کریمی، ایزدی، 1394). ماهیت دوسویه و متقابل چارچوب ارتباطی منجر به ایجاد پایه اجتناب شناختی در وجود انسان میشود. یک پارادوکس ذاتی5 اجتناب شناختی این است که تلاش برای اجتناب، سرکوب یا حذف کردن تجربیات شخصی ناخواسته منجر به افزایش فراوانی و شدت تجربیاتی که فرد در صدد اجتناب از آنهاست، میشود (هیز و همکاران، 2012).
کارکرد اجتناب شناختی کنترل یا به حداقل رساندن تاثیر تجارب آزارنده است و می تواند آرامش فوری و کوتاه مدت ایجاد کند که به شکل منفی رفتار را تقویت می نماید. این اجتناب زمانی مشکل زا خواهد بود که با عملکرد روزانه و دستیابی به اهداف زندگی شخص تداخل نماید . افرادی که اجتناب شناختی بیشتری دارند، از خودتخریبی، انکار، حمایت هیجانی، گسستگی رفتاری و خودسرزنشی بیشتری استفاده مینمایند و تجارب هیجانی شدیدتری را نسبت به محرکهای خوشایند و ناخوشایند تجربه میکنند. و شواهد رو به رشدی وجود دارد که نشان میدهد اجتناب شناختی اساس بسیاری از مشکلات سلامت روانی و جسمانی است (فنایی، سجادیان، 1395). همانند آمیختگی شناختی، اجتناب شناختی به عنوان عامل آسیب شناختی انواع اختلال های روانی شناخته شده است. مطالعه ها نشان داده است که اجتناب شناختی با افسردگی، سوء مصرف مواد، اضطراب، وحشت زدگی، وسواس فکری – عملی، اختلال مو کنی، نشانه های استرس پس از سانحه، اختلال گذر هراسی، اعتیاد به بازی های آنلاین، حساسیت اضطرابی، استرس ادراک شده و اختلال شخصیت مرزی همبستگی مثبت دارد (کریمی و همکاران، 1394). فعالیت الکتریکی مغز که در EEG نشان داده میشود، محصول تجمیع فعالیت پسسیناپسی نورون های پیرامیدال قشری است. ولتاژ این نورونها برحسب تعداد نورونهای قابل اندازهگیری که در حال فعالیت هستند، کاهش یا افزایش مییابد . یکی از مزیتهای اولیه این تکنولوژی، توانایی آن برای اندازهگیری تغییرات دینامیک در پردازش قشری در زمان واقعی آن است، چرا که امکان ارزیابی نوسانات واقعی در فعالیت مغز در مواجهه با انواع محرکها، در لحظات مختلف را نشان میدهد. EEG مجموعهای از نوسانات الکتریکی چندگانه یا ریتمهای سینوسی، در فرکانسهای متفاوت است که میتواند برای بررسی توان در هر یک از باندهای آن، مورد تحلیل طیفی قرار بگیرد. منبع تولید این امواج، هنوز محل بحثهای فراوانی است. اما مشخص شده است که مدارهای فعالیت متقابل تالاموکورتیکال، تحت کنترل و با مداخله ساقه مغز و پیش مغز6 در تولید و همزمانی این نوسانات نقش بارزی برعهده دارند (سگالوویتز، 2010).
در بین 5 نوع باند متفاوت در نوار مغزی، باند آلفا بیشتر در نواحی خلفی غالب میباشد و زمانی مشاهده میشود که فرد در حالت آرامش و ریلکس به سر میبرد، در حالی که نوسانات بتا، اساساً در نواحی فرونتال و نواحی مرکزی که فرد در حال هوشیاری و فعالیت و پردازش اطلاعات قرار دارد، مشاهده میشود (یووال گرینبرگ7، 2008). با محاسبه و اندازهگیری باندهای مختلف با همدیگر، توانهای متفاوتی به دست میآیند، مثلاً توان مطلق (مجموع توان برای یک باند خاص)، توان کلی (مجموع توانهای مطلق در طول تمام باندها)، توان نسبی (توان مطلق برای یک باند تقسیم بر مجموع توانهای مطلق برای تمام باندها)، ناقرینگی (تفاوتهای نسبی در توان در طول یک نیمکره برای ناحیهای خاص و برای یک باند خاص). با مطالعه باندهای مختلف و الگوی فعالیتی آنها، توأم با تحلیل طیفی و کمی آنها، اطلاعات ارزشمندی در خصوص فعالیت مغزی و پردازشهای مختلف شناختی و هیجانی به دست میآید (سیببان8، 1999). یکی از مؤلفههای اساسی در تحلیل کمی فعالیت الکتریکی مغز یا همان qEEG، توان امواج میباشد. توان براساس دامنه امواج تحلیل میگردد. در منطق فیزیولوژی، توان EEG نشاندهنده تعداد نورون هایی است که به صورت همزمان فعالیت میکنند. از آنجایی که حجم مغز و ضخامت لایههای قشری، رابطه مثبتی با هوش دارد، اعتقاد بر این است که توان در EEG نیز، کارکرد مشابهی را داشته باشد و شاخصی است که نشاندهنده ظرفیت و عملکرد پردازش اطلاعات قشری است. البته اندازه گیری دقیق میزان توان مغزی با محدودیتهایی مواجه است چرا که تراکم مایع مغزی نخاعی یا ضخامت استخوان جمجمه بر آن تأثیر میگذارد (کلیمش9، 1999).
طیف امواج مغزی به طور کلی به چهار باند فرکانسی تقسیم می شوند: دلتا (4-0)، تتا (8-4)، آلفا (13-8) و بتا (32-13). EEG کامپیوتری زمینه را برای پیدایش الکتروآنسفالوگرافی کمی فراهم ساخت. وقتی یک گروه از نورون ها همزمان با هم شلیک میکنند اثری موجی شکل ایجاد می شود که موج مغزی نامیده می شود. این امواج ناشی از فعالیت های الکتروشیمیایی مغز توسط پزشکان و سایر متخصصان به شکل qEEG اندازه گیری و مطالعه شده است. اگرچه هم الکتروآنسفالوگرافی و هم الکتروآنسفالوگرافی کمی در مستند کردن دلایل اصلی نقایص نوروسایکولوژیکی در اختلالات عصبی- رشدی صددرصد نیستند، اما پژوهش هایی وجود دارند که استفاده از ابزار qEEG در تشخیص و افتراق انواع اختلالات حمایت میکنند (مک کارتی و سیلیکویتز، 2001). به علاوه در سنجش qEEG نسبت امواج خاصی در ارتباط با دیگر موجها برای مشخص کردن میزان درگیر شدن کرتکس در انجام فعالیت های خواسته شده از آزمودنی، مورد استفاده قرار می گیرند. برای مثال نسبت تتا به بتا مقیاس اندازه گیری فعالیت امواج آهسته در مقایسه با امواج سریع است. از نظر تاریخی، از نسبت تتا به بتا استفاده شده است. پژوهش ها نشان داده اند که در qEEG افراد مبتلا به اختلالات عصبی- رشدی تغییراتی دیده می شود و نسبت تتا به بتای آنها بالاتر از افراد غیر مبتلا می باشد (لوبار10، 2004).
در همین راستا نوروفیدبک یکی از ابزارهای درمانی جهت تقویت و توانبخشی کارکردهای شناختی می باشد. نوروفیدبک یا پس خوراند عصبی، نوعی بیوفیدبک امواج مغزی است که فرد بازخوردهایی از سیگنال های درون داد را دریافت میکند که مربوط به فعالیت های عصبی وی می باشد. در این روش با تاثیری که بر سیستم عصبی فرد گذاشته می شود، موجب می شود تا وی با تنظیم فعالیت الکتریکی مغز، وضعیت روان شناختی خود را تغییر دهد (نصرت آبادی، 1386). اثربخشی نوروفیدبک بر اساس یک فرایند یادگیری و شرطی سازی عاملی است، بنابراین طول دوره معمولا بلند مدت است، به ویژه که نوروفیدبک با مغز و شرطی سازی و ایجاد تغییر در یادگیری های مغزی سر و کار دارد، که این خود طول دوره نوروفیدبک را طولانی تر می سازد (هموند11، 2007).
ما معمولا به دلیل ناآگاهی از فعالیت امواج مغزی خود، از تاثیر گذاری مناسب و مطمئن بر آنها ناتوانیم. در حالی که نمایش این امواج روی صفحه نمایشگر، فقط چند هزارم ثانیه پس از تولید آنها، به ما این امکان را می دهد که از طریق فرایند شرطی سازی عامل آنها را تغییر دهیم و به این ترتیب ما واقعا قادر به بازآموزی مغزمان می شویم. در ابتدا تغییرات کوتاه مدت هستند اما پس از مدتی دوام بیشتری می یابند و با استمرار بیوفیدبک، تمرین و مدیریت، این آموزش در اکثر افراد اتفاق افتاده و تداوم می یابد (نظری، 2012). استفاده از نوروفیدبک به منظور شرطی سازی کنش گر، به فرد امکان کنترل پارامترهای کمی سیگنال الکتروآنسفالوگرام را می دهد و فرد از این راه می تواند به تنظیم ریتم های سیگنال مغزی خود بپردازد (تامپسون12 و تامپسون، 2003). طی یک فرایند شخص یاد می گیرد که چگونه سیگنال های مغزی خود را کنترل کند و این کار را با الگوهای سیگنال مغزی انجام می دهد. البته فرایند نوروفیدبک فرایند جدیدی در مغز نیست، بلکه فرایند زیستی طبیعی است که از این طریق کنترل می شود . برخی پژوهش ها نشان داده اند که افراد سالم، افراد صدمه دیده مغزی، بیماران صرعی و بیماران روان پریش توانسته اند به دنبال آموزش نوروفیدبک تغییراتی در فعالیت قشری خود ایجاد کنند. به زبان ساده می توان گفت که پس از آموزش نوروفیدبک فرد از حالات متفاوت امواج مغزی خودآگاه شده و لذا توانایی ایجاد آنها را در صورت لزوم پیدا میکند. ولی افراد متعددی اظهار میکنند که اگرچه می توانند الگوهای متفاوت امواج مغزی را در صورت لزوم ایجاد کنند، اما دقیقا مطمئن نیستند که این کار را چگونه انجام می دهند. این نکته حاکی از آن است که احتالا نوروفیدبک متضمن یادگیری ضمنی یا ناهشیارانه است (ورنون13، فریک14 و گریزلر15، 2004). نوروفیدبک، روشی ایمن و بدون درد است که کارکرد و خود کنترلی مغز را به روشهای مختلف بهبود می بخشد. مکانیسم زیر بنایی آن شامل تقویت مکانیسم خود تنظیمی مورد نیاز برای کارکرد موثر می باشد (استین برگ و سیگفرید16، 2008). کایرز17 و ورسکور18(2010) در مطالعه خود نشان دادند که نوروفیدبک بر ضریب هوشی افراد تاثیری ندارد. همچنین کاهانا19و مادسن20 (1999)، کلایمش21 (2001) بر تاثیر نوروفیدبک بر روی تقویت کارکردهای شناختی تاکید دارند. همچنین، مطالعات متعددی نشان داده اند که روش نوروفیدبک در کاهش بیش فعالی، افزایش توجه و تمرکز، افزایش نمرات هوشبهر و بهبود شاخص های مربوط به توجه مستمر که عمدتا از طریق آزمون های ارزیابی عملکرد مستمر مانند آزمون تغییرات توجه سنجیده می شود اثربخش است (یعقوبی، جزایری، خوشابی، دولتشاهی و نیکنام، 1387).
طرحواره ها در کاربرد نظریه شناختی-رفتاری برای خانواده ها بسیار مهم هستند. آنها اعتقادات پایداری هستند که مردم راجع به دیگران و روابطشان دارند. طرحواره ها، ساختارهای شناختی ثابتی هستند و ارجاع ها و ادراک های زودگذر نیستند. طرحواره ها از ادراک ها متمایز هستندو از استنباط هایی که شخص از حوادثی که می بیند، شکل می دهد، متفاوت هستند(داتیلیو و بیرشک، 1385). افراد دو طرحواره مجزا در مورد خانواده ها حفظ میکنند: 1) طرحواره خانوادگی که به تجارب والدین در خانواده اصلی شان مربوط می شود 2) طرحوارههایی که به طور کلی به خانواده اصلی مربوط می شود یا چیزی که چبل و فاین (1994) از آن به عنوان نظریه شخصی از زندگی خانوادگی یاد میکنند(خواجه و همکاران، 1391). یانگ (1990، 1999) معتقد است برخی از این طرحواره ها-به ویژه آنها که عمدتا در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی شکل می گیرند-ممکن است هسته اصلی اختلالات شخصیت، مشکلات منش شناختی خفیف تر و بسیاری از اختلالات مزمن محور I قرار بگیرند. یانگ برای بررسی دقیق تر این ایده، مجموعه ای از طرحواره ها را مشخص کرده است که به آنها طرحوارههای ناسازگار اولیه می گوید. طرحوارههای ناسازگار اولیه در شرایط استرس زا ممکن است موجب افزایش اضطراب و افسردگی فرد شوند . درپژوهشي كه توسط کز22(2009)، برروي ارتباط بهزيستي روانشناختي با طرحوارههاي نابهنجاري زودرس وخود تفسيري انجام شد، نتايج حاصله نشان داد كه داشتن ويژگيهاي قلمروهاي طرحواره با سطوح پايين ابعاد خود محوري يكپارچگي ميان فردي وخود محوري متمايز ميان فردي مرتبط بودند. ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺑﺮ اﻳﻦﻋﻘﻴﺪه اﻧﺪ ﻛﻪ ﻃﺮﺣﻮارهﻫﺎي ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎر اوﻟﻴﻪ ﻫﻤﭽﻮن ﻳﻚ ﺻﺎﻓﻲ ﺑﺮاي اﺛﺒﺎت ﻳﺎ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﺗﺠﺎرب ﻛﻮدﻛﻲ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎي ﺑﺎﻟﻴﻨﻲ ﻧﻈﻴﺮ اﺿﻄﺮاب، اﻓﺴﺮدﮔﻲ و اﺧﺘﻼﻻت ﺷﺨﺼﻴﺖ ،ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ رواﺑﻂ ﺑﻴﻦ ﻓﺮدي ﻣﺨﺮب و ﺳﻮءﻣﺼﺮف اﻟﻜﻞ و ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر، ﭘﺮاﺷﺘﻬﺎﻳﻲﻳﺎ زﺧﻢﻣﻌﺪه ﻣﻨﺠﺮ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ (جعفری، 1394). با توجه به مباحث مطرح شده پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سوال است که آیا بین طرحواره درمانی و نوروفیدبک بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی تفاوت معناداری وجود دارد؟ هدف كلي ، تعیین اثربخشی نوروفیدبک و طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز می باشد .
نتایج مطالعه یعقوبی و همکاران (1399) نشان داد که روش نوروفیدبک در کاهش بیش فعالی، افزایش توجه و تمرکز، افزایش نمرات هوشبهر و بهبود شاخص های مربوط به توجه مستمر که عمدتا از طریق آزمون های ارزیابی عملکرد مستمر مانند آزمون تغییرات توجه سنجیده می شود اثربخش است.
نتایج بررسي عظيمي، مرادي و حسني (1398) نشان داد اجرای حضوری پروتکل طرحواره درمانی درکاهش نمرات فاجعهسازی، افزایش قدرت درک دیدگاه دیگران و تمرکز مجدد بر برنامهریزی موثرتر از روش اجراء با استفاده از اینترنت بود. دو گروه آزمایشی در راهبردهای نشخوار فکری، تمرکز مجدد مثبت، ملامت دیگران و ملامت خویش با گروه کنترل تفاوت معنیداری داشتند، اما در ارزیابی مجدد مثبت و پذیرش بین سه گروه تفاوتی دیده نشد. بر اساس یافتههای پژوهش، هر دو شیوه اجرای درمان در بهبود راهبردهای تنظیم شناختی هیجان موثر است.
نتايج پژوهش دهشيري (1391) نشان داد که طرحواره درمانی به طور معنيداري موجب کاهش نگراني و اضطراب صفت آزمودنيهاي مبتلا به اختلال اضطراب فراگير در مرحله پس آزمون و پيگيري شده است.
تحقیقی که نیلسون 23(2020) با عنوان طرحوارههای ناسازگار اولیه و اختلال عملکرد در بیماران مبتلا به دوقطبی انجام داد، نتایج نشان داد که طرحوارههای، انزوای اجتماعی، عدم دستیابی به وابستگی، آسیب پذیری در برابر بیماری، مهار اجتماعی، خودکنترلی ناکافی و بدبینی با مدت بهبودی اختلال دوقطبی رابطه دارد.
در يك مطالعه توسط هنهگارد24 (2015) براي كاهش نشخوار فكري افراد داراي اختلال افسرگي، از طرحواره درمانی استفاده شد. نتايج نشان داد كه اين روش درماني توانسته است ميزان نشخوار فكري را تا حدود زيادي كاهش دهد. در يك فراتحليل، نتايج نشان داد كه طرحواره درمانی چند مدلي، ميتواند در كاهش نشانههاي افسردگي و اضطرابِ مراقبتهاي اوليه موثر باشد(توامي، اُريلي و بيرنه25، 2015).
در مطالعة هافمن، وو و بوتچر26 (2014) به صورت فراتحليل، يافتهها نشاندهندة اين بود كه طرحواره درمانی برای اختلالات اضطرابی و در حيطة بهبود کیفیت زندگی، به خصوص در حوزههای روانشناختی و روانی مؤثر است. درمان های ارائه شده توسط اینترنت در بهبود کیفیت زندگی کمتر از درمان چهره به چهره هستند.
در بررسي بركينگ، اِبرت، گوجپرس و هافمن27 (2013) فرض بر اين بود كه نقص در مهارتهاي تنظيم هيجانات، از عوامل موثر در حفظ نشانههاي اختلال افسردگي عمده است. بر اين اساس اين مهارتها به افراد آموزش داده شد. نتايج نشان داد كه استفاده از اين مهارتها منجر به كاهش قابل توجه افسردگي ميشود. بنابراين، ميتوان اظهار داشت، راهبردهاي يكپارچهسازي كه مهارتهاي تنظيم هيجاني را هدف قرار ميدهند، كارآيي درمان شناختي- رفتاري را براي بهبود افسردگي عمده افزايش ميدهد.
در مطالعهای دیگری که وسلی28و بیکل (2020) انجام دادند نشان داده شد که در حین انجام تکالیف مربوط به اثر دیر کرد پاداش و تکالیف حافظهکاری مناطق مغزی مشترکی فعالی میشود. قشر کمربندی قدامی29 در هر دو تکلیف درگیر است وقشر خلفی جانبی پیشپیشانی30 منطقهی ویژهای در مغز است که در این تکالیف در گیر است. سایر مطالعات نیز رابطه بین حافظهکاری و نقص تصمیمگیری و اثر دیر کرد پاداش را نشان دادهاند.
در مطالعه ای که بر روی دانشجویان پزشکی انجام شد آموزش دادند که فعالیت ریتم حسی- حرکتی (15-12 هرتز) یا فعالیت تتا (7-4 هرتز) را افزایش دهند. فقط گروه حسی- حرکتی تغییر در امواج مغزی و بهبود چشمگیری در تمرکز توجه و حافظه نشان دادند. در حالی که در گروه تتا تغییر در امواج مغزی و بهبود در تمرکز توجه و حافظه دیده نشد. بعد از 8 جلسه نوروفیدبک، گروه حسی- حرکتی در مقایسه با گروه کنترل، قادر بود به طور انتخابی فعالیت حسی- حرکتی خود را افزایش دهد (این افزایش از طریق افزایش نسبت حسی- حرکتی به تتا و افزایش نسبت حسی- حرکتی به بتا مشخص می گردید).
تفاوت عملکرد نیمکره ای در ناحیه ی آهیانه ای چپ و تغییر در افزایش توجه و زمان پاسخدهی، توجه و زمان واکنش (بیوریگارد و لوسک31، 2006) نشان داده شده است.
ورنون (2005) نشان داد که آموزش نوروفیدبک به منظور افزایش عملکرد در سه حوزه اصلی صورت می گیرد؛ عملکرد ورزشی، عملکرد شناختی و عملکرد هنری.
در مطالعهی دیگری که تپلاک32 و همکاران(2005) بر روی 44 شرکتکننده مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیشفعالی و 34 نفر گروه کنترل اجرا کردند؛ تواناییهای ذهنی، حافظهکاری و عملکرد در آزمون قمار آیوا33 برآورد شد همچنین مقیاس درجهبندی رفتاری نیز از والدین و معلمان گرفته شد. نتیجه مطالعه نشان داد که افراد مبتلا به اختلال همچنان که عملکرد مختلی در آزمون قمار آیوا دارند در تواناییهای ذهنی و حافظهکاری در مقایسه با گروه کنترل نیز اختلال نشان دادهاند. همچنین درجهبندی والدین از تکانشگری و بیشفعالی نیز به طور معناداری با عملکرد آزمودنیهای مبتلا به اختلال در آزمون کارتها همخوانی داشت در حالی که در گروه کنترل این طور نبوده است.
در مطالعه ورنون و همکاران (2003) که بر روی افراد سالم انجام شد در طی آموزش 4 هفته ای، هر آزمودنی 2 جلسه در هفته تحت آموزش افزایش حسی- حرکتی قرار گرفت. این آزمودنی ها در مقایسه با گروه پلاسیبو عملکرد بهتری در آزمون فراخنای مفهومی داشتند.
اگنر و گرازلیر34 (2001) دریافتند که آموزش حسی- حرکتی، موجب بهبود حساسیت ادراکی و کاهش زمان واکنش و خطا می شود. افزایش ریتم حسی- حرکتی از طریق نوروفیدبک، باعث بهبود حساسیت ادراکی و کاهش خطای ارتکاب یا اعلام نادرست (پاسخ به محرک های غیر هدف) در تکلیف عملکرد پیوسته (آزمون توجه) می شود. این محققان چنین فرض میکنند که کنترل ارادی فعالیت حسی- حرکتی ، پردازش اطلاعات را تسهیل میکند، زیرا تداخل سیستم حرکتی، پردازش اطلاعات شناختی را کاهش می دهد.
در مطالعه راسی و همکارران (1996)، نتایج آموزش نوروفیدبک بر تتا و ریتم حسی- حرکتی دانشجویان نشان داد که کاهش تتا و افزایش ریتم حسی- حرکتی باعث بهبود چشمگیر حافظه دانشجویان در تست میانین دیداری- شنیداری و نیز کاهش چشمگیر زمان واکنش در آنها می گردد.
در سال 1991 مطالعه ای توسط لاندرز35 صورت گرفت که در آن به تأثیر واقعی الکتروآنسفالوگرافی بیوفیدبک بر عملکرد تیر و کمان داران پرداخته بود. در این مطالعه افراد به 3 گروه بیوفیدبک واقعی، بیوفیدبک مصنوعی و گروه کنترل تقسیم شده بودند. نتایج حاکی از آن بود که گروه بهره مند از بیوفیدبک واقعی از همه ی گروه های دیگر عملکرد بهتری داشتند و این در حالی بود که گروه دارای بیوفیدبک مصنوعی در پس آزمون حتی اُفت نشان داده بود (لاندرز، 1991).
فرضيهها :
1- نوروفیدبک بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز دارد.
2- طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریزتاثیر دارد.
3- اثربخشی نوروفیدبک و طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در بین دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز متفاوت است .
طرحواره درمانی
طرحواره ها اساساً باورداشت های غیر شرطی هستند و به همین خاطر خشک و انعطاف ناپذیر بوده و به وسیله ی اشخاص به عنوان الگویی برای پردازش تجربه، حفظ و نگهداری و به صورت ابطال ناپذیر درک می شوند. چون طرحواره ها در ابتدای زندگی رشد می یابند پس عادی و مسلم یعنی بی چون و چرا فرض می شوند و خودپنداره و دیدگاه های ما را نسبت به جهان و روابطمان را با مردم تعریف میکنند (یانگ، 1994).
نوروفیدبک
روشی ایمن و بدون درد است که در طی آن حس گرهایی که الکترود نامیده می شوند، به سر مراجع وصل می گردد. اطلاعات دریافتی توسط دو مانیتور جداگانه در اختیار مراجع و آزمایشگر قرار می گیرند. در این حالت مراجع با کمک آزمایشگر و ارائه محرک های دیداری- شنیداری قادر خواهد بود امواج مغزی را دستکاری کند (نظری و همکاران، 1390).
امواج مغزی
الکتروآنسفالوگرافی کمی روشی است که تحلیل طیفی از EEG فرد ارایه میکند. در این روش امواج مغزی حاصل از فعالیت قشر مخ (با استفاده از الکترودهای متصل به جمجمه) وارد کامپیوتر شده و با انجام یک سری عملیات ریاضی این امواج به عدد و اعداد به نمودار یا تصویر تبدیل می شوند (لینو، 2006).
رفتار پرخطر
رفتار پُرخطر رفتاری است که فرد را در معرض عواقب بد و ناخوشایند قرار می دهد. همچنین عدم استفاده از وسایل حفاظت فردی در حین کار که می تواند منجر به آسیب های شغلی شود (سازمان جهانی بهداشت، 2004).
اجتناب شناختی
اجتناب شناختی به معنای سعی بر اجتناب، خلاص شدن، سرکوب کردن یا فرار از تجربه های درونی ناخوشایند است (هریس، 2009).
طرحواره درمانی
منظور آموزش های است که در طی 8 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای یک جلسه طبق پروتکل یانگ (2000) آموزش داده شد.
امواج مغزی
ثبت امواج حاصل از فعالیت الکتریکی توسط یک تقویت کننده اختصاصی می باشد. مدت ثبت 10 دقیقه (در وضعیت چشم باز و چشم بسته بطور مساوی) بوده که نهایتا مدت 2 دقیقه از مقادیر اصلاح شده جهت تحلیل طیفی به نرم افزار نوروگاید وارد گردیده و در نقاط F3 و F4 تحلیل صورت گرفت.
نوروفیدبک
این ابزار شامل سخت افزار (پروکامپ 536) از شرکت تات تکنولوژی37 و نرم افزار اینفینیتی بایوگراف38 می باشد.
اجتناب شناختی
منظور از اجتناب شناختی در پژوهش حاضر نمره ای است که شرکت کنندگان در پرسشنامه اجتناب شناختی به دست آورده اند.
رفتارهای پرخطر
منظور نمره ای است که فرد در پرسشنامه رفتارهای پرخطر به دست می آورد.
روش تحقیق :
این پژوهش با توجه به شیوهی جمعآوری دادهها، از نوع آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و گروه کنترل بود. جامعهی آماری دختران بزهکار ساکن در مرکز اصلاح و تربیت تبریز که 45 نفر از آنها انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند . هر گروه 15 نفر بود.
ابزارهای اندازه گیری :
امواج مغزی با استفاده از دستگاه ثبت الکتروآنسفالوگراف یا همان EEG با 21 کانال و سیستم آمپلی فایر Nihon Kohden ثبت گردید. الکترودهای مرجع A1 و A2 نیز به گوش ها متصل بودند. الکترودها با استفاده از کلاه مخصوص بر اساس سیستم بین المللی 20/10 بر روی سر جاگذاری شدند. ثبت امواج با استفاده از sampling rate حدود 250 هرتز و با دامنه فرکانسی 1/0 الی 40 هرتز صورت گرفت. فعالیت مغزی هر یک از آزمودنی ها، به مدت 10 دقیقه با چشمان باز و بسته در حالت آرامش ثبت گردید. پس از ثبت امواج، اطلاعات حاصل جهت تحلیل کمی با استفاده از نرم افزار Neuroguid و با استفاده از سیستم تبدیل فوریه FFT به دادههای کمی تبدیل شدند. ابتدا آرتیفکت های امواج ثبت شده بر اساس قضاوت دیداری تا حد امکان حذف گردیده و تلاش شد تراسه ای 120 ثانیه امواج عاری از آرتیفکت جهت تحلیل در اختیار باشد. در نهایت بر اساس تحلیل صورت گرفته با استفاده از نرم افزار Neuro Guid، و با توجه به پیشینه پژوهشی آلفا و تتا برای هر یک از الکترودهایF3 و F4 محاسبه گردید.
برای بررسی اعتبار این ابزار، همبستگی آن با ابزارهای مختلف رفتاری (مثل پرسشنامه سرکوب خرس سفید39، پرسشنامه کنترل فکر40، مقیاس تجارب تجزیه ای41، کیفیت زندگی و...) و آسیب شناسی (مثل پرسشنامه SCL-90، BAI، BDI و مقیاسهای مربوط به اضطراب و فوبی اجتماعی، خون و آگروفوبیا و ...) بررسی شده و نتایج نشان داده است که بین AAQ و این ابزارها همبستگی معناداری وجود دارد که نشانگر اعتبار این پرسشنامه است. هیز و همکاران (2004) پایایی بازآزمون این ابزار را با فاصله 4 ماه64% و همسانی درونی آن را 70% گزارش کرده اند. همچنین بوند، هیز، بائر، کارپنتر، گوئنل، والتز و زتل (2011) ساختار عاملی آن را تایید کرده و پایایی آن به روش آلفای کرونباخ را 88% گزارش کرده است. عباسی، فتی، مولودی و ضرابی (1391) اقدام به بررسی ویژگیهای روانسنجی نسخه دوم (نسخه 10 گویه ای) این پرسشنامه کرده است که نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داده است که گویه ها بر روی دو عامل بارگرفته اند. همچنین در این مطالعه همبستگی بین این پرسشنامه با سیاهه افسردگی و اضطراب بک، دشواری در تنظیم هیجانی (DERS) و سلامت عمومی (GHQ-28) در سه نمونه مختلف از افراد افسرده و مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر معنادار گزارش شده است که نشانگر اعتبار همگرای این ابزار است. برای بررسی روایی افتراقی، نمرات گروه مبتلا به افسردگی و اضطراب اجتماعی در این ایزار مقایسه شده است که نشانگر توانایی این ابزار در بین دو نمونه از دانشجویان و شهروندان تهرانی 82% و 80% و بر روی افراد افسرده و اضطراب فراگیر با روش آلفای کرونباخ 71% و 84% و به روش تنصیف 76% به دست آمده است (عباسی و همکاران،1391). ایمانی، رجبی، خجسته مهر، بیرامی و بشلیده (1392) نسخه 16 گویه ای آن را بر روی 30دانشجوی دانشگاه شهید چمران اهواز اجرا کرده و پایایی آن را به روش آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 75% گزارش کرده اند.
پرسشنامه رفتارهای پرخطر با اقتباس از پرسشنامهی مرکز پیشگیری از رفتارهای پرخطر (مرکز کنترل بیماریها، ۲۰۰۸) طراحی شده است(مرکز مدیریت بیماریها، ۲۰۰۸ -۲۰۱۵، محمدخانی، ۱۳۸۵- ۱۳۹۵). این ابزار شامل دو بخش جمعیت شناختی و رفتارهای پرخطر است که شیوع هفت گروه از رفتارهای پرخطر مانند (۱) مصرف سیگار و قلیان، (۲) مصرف مشروبات الکلی، (۳) مصرف مواد روانگردان، (۴) رفتارهای پرخاشگرانه (۵) فکر و اقدام به خودکشی، (۶) فرار (۷) ارتباط با جنس مخالف را مورد ارزیابی قرار میدهد. این پرسشنامه میزان شیوع رفتارهای پرخطر را در طول عمر، ۱۲ ماه گذشته و یک ماه اخیر و تمایل به مصرف انواع مواد در آینده را ارزیابی میکند. نحوهی نمرهگذاری این پرسشنامه آسان است و متناسب با موقعیت میتوان بخشهای خاصی از آن را استفاده کرد. پرسشنامه به صورت خود سنجی است. هر بخش شامل سؤالاتی درباره اولین انجام رفتار پرخطر، میزان رفتار پرخطر در طول عمر،۱۲ ماه گذشته و یک ماه اخیر و تمایل به انجام آن کار در آینده است. محمدخانی (۱۳۸۶) پایایی آن را ۸۷/۰ گزارش کرده است (محمدخانی، ۱۳۸۵). در مطالعه آزرمی و محمدخانی (۱۳۸۸) پایایی آن را با روش آلفای کرونباخ ۸۲/۰ گزارش شده است. ضریب همسانی درونی آن در پژوهش عنبری و محمدخانی (۱۳۸۹) بر اساس آلفای کرونباخ ۸۷/۰ به دست آمد.
نوروفیدبک، یک سیستم درمانی جامع است که به طور مستقیم با مغز کار میکند. دستگاه نوروفیدبک، ابزاری است که امواج خام مغزی دریافت شده از طریق الکترودهای قرار گرفته بر روی سر را به فرکانس های امواج مختلف تجزیه میکند. این فرکانس ها همان امواج شناخته شده مغزی دلتا، تتا، آلفا و بتا هستد. در خلال آموزش نوروفیدبک، الکترودها بر طبق سیستم بین المللی 20-10 روی جمجمه قرار داده می شوند. معمولا دو الکترود در مناطقی قرار می گیرند که فعالیت امواج مغزی نسبت به امواج مغزی افراد بهنجار در برگیرنده انحراف بیشتری می شود. بیمار در برابر کامپیوتر قرار می گیرد و آنچه را که کامپیوتر نشان می دهد می تواند همچون یک بازی ویدئویی/ کامپیوتری متمرکز می نماید. زمانی که فعالیت نامناسب به مقدار جزئی کاهش نشان داد و فعالیت مناسب افزایش جزئی داشت صدایی شنیده می شود. در ابتدا تغییرات در امواج مغزی گذرا است. اما با تکرار جلسات و تغییر تدریجی آستانه ها برای بازداری فعالیت نامناسب و تقویت فعالیت امواج مغزی سالم تر از سوی درمانگر، تغییرات پایدار به تدریج شرطی می شوند (دموس، 2005). اطلاعات دریافتی توسط دو مانیتور جداگانه در اختیار مراجع و آزمایشگر قرار می گیرند. در این حالت مراجع با کمک آزمایشگر و ارائه محرک های دیداری- شنیداری قادر خواهد بود تا امواج مغزی را دستکاری کند. این ابزار شامل سخت افزار (پروکامپ 5) از شرکت تات تکنولوژی و نرم افزار اینفینیتی بایوگراف می باشد (نصرت آبادی، 1386).
مداخله مبتنی بر طرحواره درمانی طبق پروتکل یانگ (2001) به مدت 8 جلسه و هر جلسه 90 دقیقه انجام شد.
جلسه اول: معارفه و آشنایی اعضا با طرحواره درمانی
جلسه دوم: توضیح مدل طرحواره درمانی به بیماران
جلسه سوم: به کارگیری تکنیک های شناختی چالش با طرحواره
جلسه چهارم: آزمودنی با به کار گیری فنون شناختی یاد بگیرد در مقابل طرحواره ها استدلال کنند و در سطح منطقی اعتبار طرحواره را زیر سوال ببرند.
جلسه پنجم: تکنیک های هیجانی (تجربی) معرفی و آموزش داده شد تا آزمودنی بتوانند به ریشه های تحول طرحواره ها در سطح هیجانی بپردازند.
جلسه ششم: با استفاده از فنون تجربی مثل تصویر سازی ذهنی و برقراری گفتگو، خشم و ناراحتی خود را نسبت به حوادث دوران کودکی شان ابراز کنند.
جلسه هفتم:آموزش و اجرای تکنیک های الگوشکنی رفتاری، ترغیب آزمودنی ها برای رها کردن سبک های مقابله ای ناسازگار و تمرین رفتارهای مقابله ای کارآمد.
جلسه هشتم: تمرین تکنیک های مزایا و معایب برای ادامه رفتار
جدول 1. آماره های توصیفی متغیرهای پژوهش (میانگین و انحراف استاندارد)
|
|
| پیش آزمون |
|
| پس_آزمون |
|
آزمودنی ها | مولفه | میانگین | انحراف استاندارد | تعداد | میانگین | انحراف استاندارد | تعداد |
نوروفیدبک طرحواره کنترل | رفتارهای پرخطر | 10/20 75/21 90/21 | 10/2 37/3 91/3 | 15 15 15 | 00/14 65/15 80/20 | 81/2 31/2 44/2 | 15 15 15 |
نوروفیدبک طرحواره کنترل | اجتناب شناختی | 82/32 89/32 70/33 | 09/3 13/3 56/2 | 15 15 15 | 14/25 54/26 20/33 | 41/2 37/2 87/2 | 15 15 15 |
نوروفیدبک طرحواره کنترل | F3 | 28/8 35/7 73/8 | 82/3 59/3 17/3 | 15 15 15 | 72/12 19/11 94/8 | 48/2 42/2 19/3 | 15 15 15 |
نوروفیدبک طرحواره کنترل | F4 | 17/8 46/8 85/8 | 17/2 16/2 33/2 | 15 15 15 | 26/11 92/11 63/8 | 43/2 81/2 68/2 | 15 15 15 |
همانگونه كه مندرجات جدول فوق نشان مي دهد، گروه هاي مورد مطالعه در مرحله پيش آزمون تفاوت هاي چشمگيري با يكديگر نداشته اند. چرا كه ميانگين و انحراف استاندارد گروه ها، تقريبا به هم نزديك بوده است، ولي در مرحله پس آزمون گروه های آزمایشی، اين كميت ها با واريانس بيشتري مواجه شده اند به نحوي كه ميانگين و انحراف استاندارد گروه ها تغيير پیدا كرده است.
نوروفیدبک بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز تاثیر دارد .
جدول 2. آزمون ام باکس برای پیش فرض همگنی ماتریس کوواریانس
P | F | درجه آزادی دوم | درجه آزادی اول | ام باکس |
متغیر |
14/0 | 47/1 | 92/2483 | 6 | 57/19 | وابسته |
از آزمون ام باكس براي بررسي همگنی ماتریس کوواریانس استفاده شد؛ همانگونه كه مندرجات جدول 2-4 نشان می دهد، همبستگی موجود بین متغیرهای مورد مطالعه همگن است؛ چراکه F مشاهده شده مربوط به این آزمون در سطح 05/0p< از نظر آماری معنادار نیست؛ بنابراین پیش فرض همگنی ماتریس کوراریانس محقق شده است.
جدول 3. آزمون لون برای همگنی واریانس خطا
P | درجه آزادی دوم | درجه آزادی اول | ضریب F | متغیر |
85/0 | 27 | 2 | 23/3 | رفتارهای پرخطر |
64/0 | 27 | 2 | 495/1 | اجتناب شناختی |
19/0 | 27 | 2 | 47/2 | F3 |
47/0 | 27 | 2 | 25/1 | F4 |
از آزمون لون جهت بررسي مفروضه يكساني واريانس خطا استفاده شد؛ مندرجات جدول نشان می دهد که واریانس متغیرهای پژوهش در گروه های مورد مطالعه همگن است، چرا که F مشاهده شده مربوط به این آزمون، در متغیرهای مورد مطالعه، در سطح 05/0p< از نظر آماری معنادار نیست؛ بنابراین پیش فرض همگنی واریانس خطا نیز محقق شده است.
جدول 4. آزمون کرویت بارتلت برای همبستگی متعارف
P | درجه آزادی | خی دو | متغیر |
001/0 | 2 | 69/6 | وابسته |
برای بررسي پیش فرض همبستگي متعارف بين متغيرهاي وابسته از آزمون كرويت بارتلت استفاده شد که نتایج جدول نشان میدهد بین این متغیرها همبستگی متعارف وجود دارد و این متغیرها به صورت ترکیبی یک متغیر وزنی جدید بوجود آورده اند؛ چراکه شاخص بارتلت (69/6= χ) محاسبه شده و در سطح 05/0p< از نظر آماری معنادار می باشد.
جدول 5. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری برای اثر اصلی متغیر گروه
P | F | ارزش | نام آزمون |
001/0 | 70/5 | 630/0 | اثر پیلایی |
001/0 | 04/7 | 397/0 | لامبدای ویلکز |
001/0 | 33/8 | 45/1 | اثر هتلینگ |
001/0 | 51/17 | 40/1 | بزرگترین ریشه ی روی |
نتایج نشان می دهد که بین دو گروه حداقل از نظر یکی از مولفه های پرخاشگری تفاوت معنی دار وجود دارد(001/0 P<). به نحوی که نمره F گزارش شده برای اثر پیلایی (70/5)، لامبدای ویلکز(04/7)، اثر هتلینگ (33/8)و بزرگترین ریشه روی(51/17) می باشد.
جدول 6. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره با هدف تعیین تفاوت بین دو گروه
P | F | میانگین مجذورات | درجه آزادی | مجموع مجذورات |
متغیر وابسته | منبع پراکندگی |
001/0 | 42/21 | 14/87 | 2 | 14/87 | رفتارهای پرخطر | گروه |
001/0 | 58/19 | 77/55 | 2 | 77/55 | اجتناب شناختی |
|
001/0 | 64/9 | 38/9 | 2 | 38/9 | F3 |
|
001/0 | 78/7 | 63/11 | 2 | 63/11 | F4 |
|
همان طور که در جدول بالا مشاهده می شود بین افراد دو گروه در همه متغیرهای پژوهش در سطح 001/0P< تفاوت معنی داری وجود دارد. یعنی آموزش نوروفیدبک باعث کاهش رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و افزایش بتای F3 و F4 می شود.
طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز تاثیر دارد
جدول 7.آزمون ام باکس برای پیش فرض همگنی ماتریس کوواریانس
P | F | درجه آزادی دوم | درجه آزادی اول | ام باکس |
متغیر |
11/0 | 352/0 | 12/18168 | 6 | 74/1 | وابسته |
همبستگی موجود بین متغیرهای مورد مطالعه همگن است؛ چراکه F مشاهده شده مربوط به این آزمون در سطح 05/0p< از نظر آماری معنادار نیست؛ بنابراین پیش فرض همگنی ماتریس کوراریانس محقق شده است.
جدول 8.آزمون لون برای همگنی واریانس خطا
P | درجه آزادی دوم | درجه آزادی اول | ضریب |
متغیر |
35/0 | 27 | 2 | 11/3 | رفتارهای پرخطر |
19/0 | 27 | 2 | 87/2 | اجتناب شناختی |
47/0 | 27 | 2 | 65/4 | F3 |
27/0 | 27 | 2 | 21/3 | F4 |
واریانس متغیرهای پژوهش در گروه های مورد مطالعه همگن است، چرا که F مشاهده شده مربوط به این آزمون، در متغیرهای مورد مطالعه، در سطح 05/0p< از نظر آماری معنادار نیست؛ بنابراین پیش فرض همگنی واریانس خطا نیز محقق شده است.
پیش فرض همبستگی متعارف یا کرویت بارتلت
جدول 9.آزمون کرویت بارتلت برای همبستگی متعارف
P | درجه آزادی | خی دو | متغیر |
001/0 | 2 | 35/67 | متغیرهای پژوهش |
برای بررسي پیش فرض همبستگي متعارف بين متغيرهاي وابسته از آزمون كرويت بارتلت استفاده شد که نتایج نشان میدهد بین این متغیرها همبستگی متعارف وجود دارد و این متغیرها به صورت ترکیبی یک متغیر وزنی جدید بوجود آورده اند؛ چراکه شاخص بارتلت (35/67= χ) محاسبه شده و در سطح
05/0p< از نظر آماری معنادار می باشد.
جدول10. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری برای اثر اصلی متغیر گروه
P | F | ارزش | نام آزمون |
001/0 | 40/8 | 804/0 | اثر پیلایی |
001/0 | 86/12 | 233/0 | لامبدای ویلکز |
001/0 | 03/18 | 13/3 | اثر هتلینگ |
001/0 | 56/38 | 08/3 | بزرگترین ریشه ی روی |
نتایج نشان می دهد که بین دو گروه تفاوت معنی دار وجود دارد (001/0 P<). به نحوی که نمره F گزارش شده برای اثر پیلایی (40/8)، لامبدای ویلکز(86/12)، اثر هتلینگ (03/18)و بزرگترین ریشه روی(56/38) می باشد.
جدول 11. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره با هدف تعیین تفاوت بین دو گروه
P | F | میانگین مجذورات | درجه آزادی | مجموع مجذورات | متغیر وابسته | منبع پراکندگی |
001/0 | 96/24 | 36/142 | 2 | 36/142 | رفتارهای پرخطر | گروه |
001/0 | 87/20 | 78/99 | 2 | 78/99 | اجتناب شناختی |
|
001/0 | 04/8 | 51/23 | 2 | 51/23 | F3 |
|
001/0 | 23/7 | 16/21 | 2 | 16/21 | F4 |
|
همان طور که در جدول بالا مشاهده می شود بین افراد دو گروه در همه متغیرهای پژوهش در سطح 001/0P< تفاوت معنی داری وجود دارد. یعنی آموزش طرحواره درمانی باعث کاهش رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و افزایش بتای F3 و F4 می شود.
مقایسه اثربخشی تفاوت نوروفیدبک و طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز
جدول 12. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره با هدف تعیین تفاوت بین دو گروه
P | F | میانگین مجذورات | درجه آزادی | مجموع مجذورات | متغیر وابسته | منبع پراکندگی |
24/0 | 56/2 | 79/9 | 2 | 79/9 | رفتارپرخطر | گروه |
64/0 | 64/2 | 87/8 | 2 | 87/8 | اجتناب شناختی |
|
47/0 | 75/3 | 89/7 | 2 | 89/7 | F3 |
|
94/0 | 86/2 | 91/6 | 2 | 91/6 | F4 |
|
همان طور که در جدول مشاهده می شود بین افراد دو گروه دریافت کننده نوروفیدبک و طرحواره درمانی تفاوت معناداری وجود ندارد.
بحث و نتیجه گیری :
نتایج مطالعه حاضر نشان داد که نوروفیدبک بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی تاثیر دارد که با یافته های ورنون (2005)، کایرز و همکاران (2010)، لینز و همکاران (2007) و کیم و همکاران (2008)، کایرز و همکاران (2010) همخوان می باشد.
در تبیین این یافته ها می توان گفت که مطالعات نشان داده است که رابطه معناداری بین نواحی لیمبیک و نواحی کورتیکال وجود دارد، به همین خاطر، آموزش نوروفیدبک موجب تاثیر معناداری بر نواحی هشت گانه شامل هیپوکامپ، آمیگدال، کرتکس اوربیتوفرونتال، لوب پس سری، کرتکس اینسولار، انکوس، دو ناحیه در کرتکس پره فرونتال پشتی جانبی داشته است. از طرفی این نواحی نقش پیچیده ای در رفتارها و ویژگی های شناختی دارد (بنیتز و همکاران، 2017). بنابراین تغییرات خاص در فراوانی امواج آلفا در این نواحی با عملکردهای شناختی در ارتباط است. آموزش نوروفیدبک می تواند توانایی های ذهنی فرد را به حداکثر برساند و هم چنین به تمدد اعصاب و کاهش فشارهای روانی او کمک میکند. این روش باعث ارتقای رشد درونی، انعطاف پذیری شناختی و سایر فواید بنیادی می شود. آموزش نوروفیدبک طبق پروتکل پژوهش حاضر به طور همزمان بر قشر حسی- حرکتی و امواج بتا اثر می گذارد. قشر حسی حرکتی مرز بین لوب های آهیانه و پیشانی است . تحقیقات نشان داده است که قشر حسی- حرکتی در رمزگردانی تکالیف فیزیکی و شناختی قشر مغز که در تصمیم گیری نقش مهمی دارند کمک میکند (ورنون، 2005). در آموزش پروتکل پژوهش حاضر ذهن در حالت خلسه فرو می رود و فرد به یک آرامش ذهنی دست پیدا میکند. به طور ذهنی این فرایند مشابه گذار از حالت بیداری به خواب است. دستیابی به آرامش ذهنی در روش فوق در زمینه های مختلفی چون بهبود عملکردهای شناختی کاربرد فراوان دارد. با این وصف با آموزش نوروفیدبک می توان کارکردهای شناختی را افزایش داد (تولیکا و مسرور، 2014).
در تبیین این یافته ها می توان گفت پروتکل مورد استفاده در این پژوهش سرکوب آلفا در ناحیه F3 بود. افزایش فعالیت آلفا در این منطقه یا بیانگر یک تأخیر رسش در توانایی پردازش شناختی، یا بیانگر یک انحراف از تحول نرمال میباشد (بلوم و کیبارا42، 1995). با این وجود به نظر میرسد که همه پژوهشگران اتفاق نظر دارند که افزایش در فعالیت تتای آهسته مشکلساز است و میتوان از طریقِ آموزش نوروفیدبک به آن پرداخت. از طرفی در این تحقیق موج ریتم حسی- حرکتی افزایش داده شد، افزایش موج ریتم حسی- حرکتی تداخل پردازش محرکهای نامربوط را کاهش میدهد و یکپارچگی شناختی محرکهای مربوط به تکلیف را تسهیل میکند. ریتم حسی- حرکتی مستقیماً بر رویِ عملکرد بازیابی و رمزگردانی حافظه معنایی تأثیر میگذارد. همچنین، بخشی از پروتکل مورد استفاده در این تحقیق افزایش آلفای F4 بود. در تبیین این یافته میتوان گفت که آموزش نوروفیدبک به طور همزمان بر سه قشر حسی- حرکتی، حرکتی و سینگولیت اثر میگذارد. قشر حسی- حرکتی مرز بین لوبهای آهیانه و پیشانی است. با توجه به آثار گسترده قشر حسی- حرکتی، این که پیشگامان اولیه در حوزه درمان عصبی فرآیند آموزش را در طول قشر حسی حرکتی آغاز کردهاند، قابل فهم است. علاوه بر این، تحقیقات نشان داده که قشر حسی- حرکتی همچنین در رمزگردانی تکالیف فیزیکی و شناختی به قشر مغزی کمک میکند. مدارهای مغز که برای نظم دادن، توالی و زمانبندی یک عمل ذهنی استفاده میشوند همانهایی است که برای نظمدهی، توالی و زمانبندی یک عمل فیزیکی مورد استفاده قرار میگیرد. یعنی اینکه قشر حسی- حرکتی در رهبری فرآیندهای فیزیکی و روانی هر دو به اشتراک عمل میکند. کار این قشر بیشتر از هدایت صرف کارکردهای حسی- حرکتی است. بنابراین، درمانجوهایی که در درک توالی منطقی تکالیف شناختی مشکل دارند میتوانند از آموزش نوروفیدبک در قشر حسی- حرکتی بهرهمند شوند (راتی43، 2001). آموزش در قشر حسی- حرکتی نیمکره راست (C4) میتواند احساسات، هیجانات یا آرام بودن را فراخواند. آموزش در نقطه میانی یا (Cz) پاسخی آمیخته را تسهیل میکند. آموزش نورفیدبک در Cz به طورِ همزمان بر سه قشر حسی- حرکتی، حرکتی و سینگولیت اثر میگذارد. در سینگولیت، سیستمهایی که با هیجان، احساس، توجه و حافظه کاری سروکار دارند، با یکدیگر به گونهای تعامل نزدیک دارند که منبع انرژی اعمال بیرونی (حرکت) و اعمال درونی (استدلال، تفکر) را تشکیل میدهند و در نهایت میزان بیش فعالی کاهش یافته و توجه افزایش می یابد (داماسیو44، 1994).
امواج تتا معمولاً در ساختارهایی از مغز مانند کرتکس، پاراهیپوکامپ، کمربند شکنج قدامی و هیپوتالاموس و هسته پشتی داخلی تالاموس45 یافت میشود. همۀ این ساختارها به سیستم لیمبیک46 تعلق دارند و در حافظه نقش مهمی بازی میکنند (بخشایش، هونسچ47، ویسکون48، رضایی و ایسر49، 2011). بوزساکی50، بوزساکی، ایوانز51 و اباربانل52 (2009) اصطلاح «نوسانهای لیمبیک تتا» را به جای ریتم هیپوکامپ پیشنهاد کردند، که پیچیدگی و ماهیت گسترده نوسانهای امواج تتا را نشان میدهد. نقش موج تتا در انسان، عمدتاً در تحقیقات کلیمش (2001) بررسی شد. به نظر میرسد چندین نوع فعالیت تتا در ارتباط با حافظه و توجه وجود دارد. فعالیت تتای آهیانهای با رمزگذاری حافظۀ پراکنده و فعالیت تتای فرونتال با عملکرد بازیابی مرتبط میباشد. تتای آهیانهای نهفتگی کوتاهتری نسبت به تتای فرونتال دارد. تحقیقات گسترده گروه ولفگانگ نشان داد گستردگی انطباق تتا در خلال رمزگذاری عملکرد بعدی حافظه را پیشبینی میکند. از طرف دیگر حضور موج بتا در بخشهای بالایی قسمت حسی- حرکتی میباشد که به آن بتای رولاندیک نیز میگویند و در بخشهایی که مرتبط به پردازش دیداری- فضایی است و نیز مرتبط به عملیات شمارشی در مغز باشد، این موج کاملاً مشهود است. از دیدگاه مکانیزمهای نورونی، رابطۀ نزدیکی بین موج بتا و فعالیت متابولیکی در ناحیه کورتیکال مغز انسان وجود دارد. همچنین انطباق موج بتا در تکالیف مربوط به حس دیداری هم در نواحی مرتبط به فرونتال و هم در نواحی پسسری قابل مشاهده هستند (بخشایش و همکاران، 2011).
طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز تاثیر دارد.
نتایج مطالعه حاضر نشان داد که طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی تاثیر دارد که با یافته های ورنون (2005)، کایرز و همکاران (2010)، لینز و همکاران (2007) و کیم و همکاران (2008)، کایرز و همکاران (2010) همخوان می باشد.
در تبیین این یافته اشاره به این نکته ضروری به نظر میرسد، که نوجوانان بزهکار به دلیل وجود باورهای نادرست خود درباره کنترل و نظم دهی هیجانات مبنی بر اینکه توانایی پایین نظم دهی هیجانی در آنها صرفا از بیماری ناشی میشود، نمیتوانند کنترلی بر هیجانات خود داشته باشند. از این رو، شناسایی باورهای میانی به بیماران کمک میکند تا دریابند این باورها از کجا سرچشمه گرفتهاند و مشکلات شان چگونه ایجاد شدهاند. در نهایت از طریق بازبینی عملکرد و شناسایی باورهای بنیادی، این افراد میتوانند درباره این موضوع که بیماری هیپوکندریا چگونه باورهای بنیادی آنها را تقویت کرده، آگاه شوند و با استفاده از طرحواره درمانی، باورهای بنیادی خود را تعدیل و اصلاح نمایند و نشانه های خود را کنترل و تعدیل کنند (عباسی و همکاران، 2016). همچنین، در تبیین دیگر این یافته میتوان بیان داشت، که نوجوانان بزهکار به دلیل باورهای نادرست مبنی بر اینکه عاطفه منفی در آنها صرفا از بیماری ناشی میشود، نمیتوانند به تقویت عاطفه مثبت و نظم جویی هیجانی در خود بپردازند. این امر شناختهای نادرست بیماران درباره نظم جویی هیجانی را تقویت کرده و همین شناختهای نادرست موجب اجتناب بیشتر از مواجه با عواطف مثبت و روی آودن بیشتر به مهار عواطف مثبت به صورت درونی را تقویت میکند (بلینکیرون و همکاران، 2010). به این ترتیب این افراد در یک چرخه معیوب و تقویتکننده کنترل عواطف به صورت ناکارآمد گرفتار میشوند. اما طرحواره درمانی سعی در، درهم شکستن این چرخه معیوب با استفاده از روشهای مختلف دارد. به طوری که شناختهای نادرست بیماران را به چالش میکشد تا بیماران در یک چرخه کارآمد قرار گیرند. به این ترتیب، بالا رفتن توانایی بازنگری مجدد، تعدیل شدت و جهت یک عاطفه مثبت در خود و دیگران، شناختهای نادرست افراد افسرده را تحت تاثیر قرار میدهد و تعدیل شناختهای نادرست نیز به نوبه خود، منجر به کاهش نشخوار فکری میگردد (کاسیو و همکاران، 2011).
اثربخشی نوروفیدبک و طرحواره درمانی بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی در بین دختران بزهکار مرکز اصلاح و تربیت تبریز متفاوت است .
نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بین نوروفیدبک و طرحواره درمانی از نظر تاثیرگذاری بر رفتارهای پرخطر، اجتناب شناختی و امواج مغزی تفاوت معناداری وجود ندارد که با یافته های ورنون (2005)، کایرز و همکاران (2010)، لینز و همکاران (2007) و کیم و همکاران (2008)، کایرز و همکاران (2010) همخوان می باشد.
در تبیین این یافته می توان گفت تنظیم هیجان این افراد برخی از محققان به مقایسه ساختاری مغز افراد مبتلا با افراد بهنجار پرداخته اند و در این زمینه ناحیه فرونتال مغز توجه بیشتر محققان را جلب کرده است. کاهش قابل توجه حجم قطعه های مغزی فقط در مورد قطعه پیشانی نیز کاهش حجم سفید و خاکستری در گروه بیش فعال بوده است (کایرز و همکاران، 2010). با توجه به وجود علل زیستی در سبب شناسی این اختلال و وجود مشکلاتی در بی نظمی امواج مغزی و با توجه به پژوهش های انجام شده در زمینه اثربخشی نوروفیدبک و تکالیف شناختی، نتایج نشان دهنده تاثیر این درمان بر لوب پیشانی، افزایش کارکرد لوب پیشانی، افزایش سیناپس ها و پتانسیل های عمل و به دنبال آن افزایش انتقال دهنده های عصبی در آن می باشد. همچنین نتایج پژوهش ها نشان داده که نوروفیدبک موجب تنظیم امواج مغزی، تطابق شبکه های عصبی، افزایش موج بتا، کاهش امواج آهسته نظیر تتا و دلتا در لوب پیشانی می گردد (نصرت آبادی، 1386)؛ در نتیجه این درمان باعث افزایش کارکرد این قسمت می گردد و همچنین، موجب افزایش کارکردهای اجرایی مغز نظیر توجه و تمرکز و تنظیم هیجان می شود .
بر اساس نظر مولفان اثربخشی نوروفیدبک بر مبنای این اصل استوار است که تمرین های مکرر، باعث بهبود عملیات شناختی مربوط به توجه می گردند. چرا که این نوع تمرین ها باعث ایجاد سازگاری و تطابق شبکه های عصبی آناتومیکی مرتبط با این فرایندها می شود و بیشتر برنامه های آموزش بر اساس نظریه های عصب روانشناختی، معتقدند که تحریک سازه های مرتبط با توجه، باعث تنظیم هیجان می گردد (نصرت آبادی، 1386).
مکانیسم زیربنایی این تغییر را شاید بتوان بر اساس نظریه شرطی سازی عامل تبیین کرد به طوری که اگر تغییر محرک (دامنه امواج مغزی) بر مبنای قرار داد از پیش تعیین شده با پیامد مطلوب (حرکت تصاویر ویدیویی و با تولید صدا) همراه گردد و تقویت شود منجر به یادگیری خواهد بود و این یادگیری زمانی موثرتر خواهد بود که از محرک های ساده تر (مانند آموزش نوروفیدبک) که منجر به دریافت تقویت می شود استفاده کرد. بنابراین نوروفیدبک به عنوان یک شیوه ناظر بر ارایه اطلاعات به فرد پس از ابراز رفتار مورد نظر تا آن که در آینده این اطلاعات به رخداد مجدد آن رفتار منجر شود. در نتیجه این اطلاعات آزمودنی یاد می گیرد تا رفتار مزبور را در جهت مطلوب تر تغییر دهند (نصرت آبادی، 1386). آموزش نوروفیدبک بر مبنای این اصل استوار است که عملیات شناختی خاص توجه بعد از تمرین های تکراری بهبود می یابند، زیرا تمرین باعث ایجاد انطباق هایی در شبکه های عصبی آناتومیکی مرتبط با این فرایندها می شود. بیشتر برنامه های آموزش توجه بر مبنای نظریه عصب روانشناختی معتقدند که از طریق ایجاد فرصت هایی جهت تحریک یک یا چند جنبه از سازه های توجه، توانایی توجه بهبود می یابد و در نتیجه تنظیم هیجان افزایش پیدا میکند (کیم و همکاران، 2008).
این یافته با در نظر گرفتن نقش عوامل شناختی (افکار خودآیند، باورهای میانی و باورهای بنیادی و فرایندهای پرداش مختل شده) در آسیبشناسی قابل تببین است. به طوری که در طرحواره درمانی، سعی بر آن است، که افکار خودآیند ناکارآمد برانگیزاننده نشانههای بیمارگون شناسایی شود، بیمار نسبت به نقش این افکار آگاه شود و افکار کارآمدتری را جایگزین آنها نماید که میزان آمیختگی شناختی کاهش پیدا کند (وینکیسل و هکاران، 2008). همچنین، با توجه به اینکه نوجوانان بزهکار، آسیبپذیری بالایی نسبت به نشخوار فکری از خود نشان میدهند، طی طرحواره درمانی این آگاهی به بیماران داده میشود، که آنها نسبت به وضعیت سلامتی و سیر درمان بیماری، افکار فاجعهآمیزی و نادرستی دارند که باعث میشود، نوعی سوگیری منفی و گزینشی نسبت به سلامتی و سیر بهبودی در آنها شکل گیرد. بنابراین، یکی از تکنیکهای رفتاری موثری که به تببین تاثیر درمان کمک میکند، انجام تمرینات آرامسازی روانی با بروز نشانههای فیزیولوژیکی است، که با کاهش نشخوارهای فکری، منجر به کاهش بزهکاری میگردد (فریمن، 2012). لذا، طرحواره درمانی با استفاده از تکنیکهای رفتاری نظیر آموزش بازبینی فعالیت، به ساختار بخشیدن به فعالیتهای روزانه افراد کمک میکند و با تشویق آنها به انجام فعالیتهای لذتبخش و برنامهریزی فعالیت، منجر به افزایش موفقیتهای روزمره میگردد (کنتی و همکاران، 2016). علاوه بر این، بهرهگیری از سایر تکنیکهای رفتاری نظیر تمرینات آرامسازی روانی منجر به تنشزدایی و کاهش نشخوار فکری در افراد میگردد (موس موریس و همکاران، 2013).
1- نتایج تحقیق حاضر نشان داد که آموزش نوروفیدبک بر نوجوانان بزهکار تاثیر دارد بنابراین پیشنهاد می گردد که در کلینیک ها و مراکز مشاوره و مراکز اصلاح و تربیت از نوروفیدبک به عنوان یک روش درمانی استفاده گردد.
2- نتایج تحقیق حاضر نشان داد که آموزش نوروفیدبک بر کارکردهای شناختی تاثیر دارد بنابراین پیشنهاد می گردد که در کلینیک ها و مراکز مشاوره از نوروفیدبک به عنوان یک روش درمانی برای افزایش توانایی های شناختی نوجوانان استفاده گردد.
3) نتایج تحقیق حاضر نشان داد که آموزش طرحواره درمانی بر امواج مغزی و اجتناب شناختی و رفتارهای پرخطر تاثیر دارد بنابراین پیشنهاد می گردد که در کلینیک ها و مراکز مشاوره و مراکز اصلاح و تربیت از طرحواره درمانی به عنوان یک روش درمانی برای نوجوانان استفاده گردد.
منابع :
احیاءکننده، منیژه؛ شفیعآبادی، عبدالله و سودانی، منصور.(1388). رابطة هوش هیجانی و سلامت روانی دانشجویان دختر رشتة مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان. دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان(اصفهان)، 41، 1388، 16-1.
اسدي مجره، سامره؛ عابديني، مريم؛ پورشريفي، حميد و نيكوكار، مهناز.(1391). رابطه بین عدم تحمل بلاتکلیفی و نشخوار فکری با نگرانی در جمعیت دانشجویی. روانشناسي باليني، 4، 4، 83- 91.
بهرامي، فاطمه؛ قادرپور، رزگار و مرزبان، عباس. (1388). رابطه بين افسردگي و نشخوار فكري با باورهاي فراشناختي مثبت و منفي. مجلة پژوهشهاي تربيتي و روانشناختي، 4، 2، 31-38.
تاجري، بيوك.(1395). اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر افسردگی و اضطراب معتادین به شیشه. انديشه و رفتار در روانشناسي باليني، 3، 10، 39، 27- 36.
تيموري، سعيد؛ رمضاني، فرزانه و محجوب؛ نجمه.(1394). اثربخشي شناختدرماني مبتني بر ذهنآگاهي بر كاهش نشخوار فكري و افسردگي زنان در حال ترك با متادون. اعتياد پژوهي سوء مصرف مواد، 9، 34، 145- 159.
جمشيدزهي شهبخش، عبدالرحيم؛ اصغري ابراهيم آباد، محمدجواد؛ مشهدي، علي و دانشثاني، سيدهاشم.(1395). اثربخشي درمان شناختي- رفتاري در كاهش نگراني، اضطراب و حملة وحشتزدگي بيماران مبتلا به افتادگي دريچة ميترال. مجله علوم پزشكي دانشگاه شهيد صدوقي يزد، 24، 4، 340- 351.
حيدريان فرد، زينب؛ بخشيپور، باباله و فرامرزي، محبوبه.(1394). اثربخشی درمان شناختی ـ رفتاری گروهی بر اضطراب اجتماعی، خودکارآمدی اجتماعی و نشخوار فکری در دانشجویان با اختلال اضطراب اجتماعی. مطالعات روانشناسي باليني، 6، 21، 151- 175.
دادخواه، بهروز؛ محمدي، محمدعلي؛ مظفري، ناصر؛ محمدنژاد، سجاد و دادخواه، دلاور.(1388). شيوع افسردگي در دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي اردبيل. مجله دانشكده پرستاري و مامايي اردبيل، 11، 28- 32.
دادستان، پ. (1392). روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، جلد دوم، تهران: انتشارات سمت.
دهشيري، غلامرضا.(1391). اثربخشي درمان شناختي- رفتاري بر اضطراب و نگراني افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگير. روانشناسي باليني، 4، 2، 19- 27.
دهشيري، غلامرضا؛ گلزاري، محمود؛ برجعلي، احمد و سهرابي، فرامرز.(1388). خصوصيات روانسنجي نسخه فارسي پرسشنامه نگراني ايالت پنسيلوانيا در دانشجويان. روانشناسي باليني، 1، 4، 67- 75.
رضايي، فاطمه؛ نشاطدوست، حميدطاهر؛ وكيلي زارچ، نجمه؛ امرا، بابك و مولوي، حسين.(1391). اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به آسم. روانشناسي باليني و شخصيت، 2، 7، 23- 32.
روزنهان، د؛ سلیگمن، م. (1394). آسیبشناسی روانی براساسDSM-5 ، جلد اول، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران: انتشارات ساوالان.
زمستاني، مهدي؛ داودي، ايران؛ مهرابيزاده هنرمند، مهناز و زرگر، يداله.(1392). اثربخشي درمان فعالسازي رفتاري گروهي بر علائم افسردگي، اضطراب و نشخوار فكري در بيماران مبتلا به افسردگي و اضطراب. روانشناسي باليني، 5، 4، 73- 84.
شيخان، ريحانه؛ حسنآبادي، حميدرضا؛ سپهوندي محمدعلي و ميردريكوند، فضلاله.(1395). اثر آموزش مهارتهاي زندگي بر فراواني نشخوارهاي فكري افسردهساز در همسران جانبازان. مجله علمي پزشكي جندي شاپور، 15، 6، 697- 706.
صاحبی، علی(1378). پدیدار شناسی نگرانی به عنوان مفهومی جدید در گستره ی پژوهشهای بالینی. مجله دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد،(24)، 98-81.
صالح، جبار؛ محمودي، عثمان و پايدار، مسعود.(1394). اثربخشي درمان شناختي- رفتاري بر كاهش افسردگي دانشآموزان. تحول روانشناختي كودك، 2، 1، 83- 88.
عظيمي، مريم؛ مرادي عليرضا و حسني، جعفر.(1396). اثربخشی درمان شناختی- رفتاری ( اجرای حضوری و اینترنتی) بر راهبردهای تنظیم هیجانی افراد با همبودی بیخوابی و افسردگی. پژوهش در سلامت روانشناختي، 11، 1، 49- 61.
قدمپور، عزتاله؛ سبزيان، سعيده و بيرانوند، ساناز.(1392). اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری بر اضطراب امتحان دانشآموزان دختر دبیرستانهای شهر اصفهان. راهبردهاي شناختي در يادگيري، 1، 1، 49- 60.
گنجي، مهدي.(1396). آسيبشناسي رواني بر اساس DSM-5. تهران: ساوالان.
محمدخاني، پروانه؛ حسني، فريبا؛ سپاهمنصور، مژگان؛ محمودي، غلامرضا و لاريجاني، زرينسادات.(1393). مقایسه اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر حضور ذهن و درمان فراشناختی بر نشخوارفکری و علایم افسردگی. تحقيقات روانشناختي، 6، 21، 101- 118.
مرتضوي طباطبايي، عبدالرضا؛ رمضانخاني، علي؛ قارليپور، ذبيحاله؛ بابايي حيدرآبادي، اكبر؛ توسلي، الهه؛ مطلبي قائن، مسعود؛ گيلاسي، حميدرضا؛ كرماني رنجبر، طاهره و فخارزاده، محمد.(1392). بررسی عوامل موثر بر افسردگی، استرس درک شده و حمایت اجتماعی درک شده و ارتباط میان آنها در دانشجویان ساکن خوابگاههای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی. مجله علمي- پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي گيلان، 21، 4، 99- 106.
مشهدی، علی؛ میردورقی، فاطمه و حسنی، جعفر.(1390). نقش راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در اختلال های درونی سازی کودکان. روان شناسی بالینی، 3، 11، 29- 40.
نادري، يزدان؛ پرهون، هادي؛ حسني، جعفر و صناعي، هاله.(1394). اثر بخشی ذهن آگاهی بر راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی. انديشه و رفتار، 9، 35، 17- 26.
نجاریان، بهمن(1375). روانشناسی نگرانی.مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز، (2)،60-52.
نجاریان، بهمن؛ تقوایی، محمود؛شکرکن حسین(1377).ساخت و اعتباریابی مقیاس AWI برای سنجش نگرانی دانشجویان.فصلنامه علمی – پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا،(25)،97-83.
وایت، ک. آل. (1389). درمان شناختی - رفتاری برای بیماریهای مزمن پزشکی، ترجمه رضا مولودی، کتایون فتاحی و لادن فتی، تهران: انتشارات ارجمند، 2001.
يوسفي، جعفر.(1394). رابطه راهبردهای تنظیم هیجانی و هیجانهاي مثبت و منفی با سلامت روانی دانشجویان. مجله دانشكده علوم پزشكي شيراز، 3، 1، 66- 73.
يوسفي، زهرا؛ بهرامي، فاطمه و مهرابي، حسينعلي.(1387). نشخوار فكري: آغاز و دوام افسردگي. علوم رفتاري، 2، 1، 67- 73.
Abbasi S, Alimohammadi N, Pahlavanzadeh S. (2016). Effectiveness of Cognitive Behavioral Therapy on the Quality of Sleep in Women with Multiple Sclerosis: A Randomized Controlled Trial Study. Int J Community Based Nurs Midwifery; 4(4): 320–328.
Abramson L, Seligman M, Teasdale J. (1978). Learned helplessness in human: Critique and reformulation. Journal of Abnormal psychology 87,49-74.
Aentrait S, Alimohammadi N, Pahlavanzadeh S. (1997). Effectiveness of Cognitive Behavioral Therapy on the Quality of Sleep in Women with Multiple Sclerosis: A Randomized Controlled Trial Study. Int J Community Based Nurs Midwifery; 4(4): 320–328.
Antonucci DO, Thomas M, Danton WG. (1997). A cost – effectiveness of cognitive behavior therapy and Fluoxetine (Prozac) in the treatment of depression. Behaviour Therapy; 28, 187-210.
Balen D. (1999). Treatment of Acute Relapses. In C. P. Hawkins and J. S. Wolinsky (2000) Principles of Treatments in Multiple Sclerosis, Oxford, Butterworth Heinemann.
Balzarotti, S., John, O.P, & Gross, J.J.(2010).An Italian Adaptation of the Emotion Regulation Questionnaire. Eur J Psychol Assess. 26(1): 61-7.
Beck AT. (1976).Cognitive therapy and the emotional disorders. New York: International Universities Press.
Beck, A. T., Steer, R. A., & Carbin, M. G. (1988). Psychometric properties of the Beck Depression Inventory: Twenty-five years of evaluation. Clinical Psychology Review, 8(1), 77-100.
Berking, M., Ebert, D., Cuijpers, P. & Hofmann, S.(2013). Emotion Regulation Skills Training Enhances the Efficacy of Inpatient Cognitive Behavioral Therapy for Major Depressive Disorder: A Randomized Controlled Trial. Psychother Psychosom, 2013; 82:234-245.
Blenkiron A. (2016). Who is suitable for cognitive behavioural therapy? Journal of the Royal Society of Medicine; 92.
Bowlby J. (1973). Attachment and loss,Vol. 2. Separation, anxiety and anger.New York:Basic Books.
Campos, J. J., Carl, B. F., & Camras, L. (2004). On the nature of emotion regulation. Child Development, 75, 377-394.
Catarino F, Gilbert P. Body image and weight-related shame prospectively predict binge eating symptomology and weight outcomes: The value of deshaming approaches to weight management. Obesity Facts. 2016;9(1):941-64.
Chambless DL. (1998). Updated on empirically validated therapies 11. The Clinical Psychologist; 51, 3-16.
Cool De B, Filip De F. (2004). Quality of life in children surviving cancer: A personality and multiinformant perspective. J PediatrPsychol. 90-579: (8) 29.
Cosio D, Jin L, Siddique J, Mohr DC. (2011). The Effect of Telephone-Administered Cognitive-Behavioral Therapy on Quality of Life among Patients with Multiple Sclerosis. Ann Behav Med; 41(2): 227–234.
Davidson, R. J. (1998). In T. Dalgleish & M. Power (Eds.), Handbook of cognition and emotion (pp. 103-123). New York: NY: John Wiley & Sons Ltd.
Davidson, R. J., Abercrombie, H., Nitschke, J. B., & Putnam, K. (2000). Regional brain function, emotion and disorders of emotion. Current Opinion in Neurobiology, 9, 228-234.
Diagnostic and Statisical Manual of Mental Disorder. (2013). (Fifth Edition) DSM-5.
Dickson, K.S., Ciesla, J.A., Reilly, L.C.(2012).Rumination, worry, cognitive avoidance, and behavioral avoidance: examination of temporal effects.Behav Ther. 2012;43(3):629-40.
Donaldson, C. Lam, D. & Mathews, A. (2007). Rumination and attention in major depression. Behavior Research and Therapy, 45, 2664-2678.
Eisenberg, N, & Spinard, T. L. (2004). Emotion-related regulation: Sharpening the definition. Child Development, 75, 334-339.
Fredrickson BL. (2001). The Role of positive Emotion in Positive Psychology: The Broaden and Build Theory of Positive Emotion. American Psychologist; 56, 218-226.
Freeman A. (1987). Cognitive herapy: An overview. In a. Freeman & V.B. Greenwood (Ed), cognitive Therapy: applications in Psychiatric and Medical Settings. Human Scinces.
Freeman A. (2012). Cognitive herapy: An overview. In a. Freeman & V.B. Greenwood (Ed), cognitive Therapy: applications in Psychiatric and Medical Settings. Human Scinces.
Gelder M. (1997). The scientific foundations of cognitive behaviour herapy. In D. M. Clark and C. G. Fairburn (Eds), Science and Practice of ognitive Behaviour Therapy. Oxford : Oxford University Pres.
Genty M, Devy R, Edan G, Lehert P. (2016). Effect of cognitive behavioral therapy on MS patients' quality of life. A multi-centre controlled trial. Ann Phys Rehabil Med; 59S:e41-e42.
Gross, J. J. (2002). The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review of General Psychology, 2(3), 27 1-299.
Gross, J. J. (2003). Emotion regulation: Affective,cognitive, and social consequences. Psychophysiology,39, 281–291.
Gross, J. J., John L (2006). Individual differences in two Emotion and emotion regulation processes:Implications for affect,relationships, and well-being , journal of Persnality and Social Psychology,85,348-362.
Hart, J., Shaver, R. P., & Goldenberg, J. L. (2005). Attachment, self-esteem worldviews,and terror management: Evidence for tripartite security system. Journal of Personality and Social Psychology, 88, 999-1013.
Hayes S, Strosahl K, Wilson K. (2012). Acceptance and Commitment Therapy: The Process and Practice of Mindful Change. 2nd ed. New York: Guilford Press.
Hoffmann, S. G., Wu, J. Q., Boettcher, H.(2014). Effect of Cognitive Behavioral Therapy for Anxiety Disorders on Quality of Life: A Meta-Analysis. J Consult Clin Psychol. 2014 Jun; 82(3): 375–391.
Joormann J. (2006). Differential effects of rumination and dysphoria on the inhibition of irrelevant emotional material: Evidence from a negative priming task. Cogn Ther Res. 30(2):149–160.
Kaplan BJ, Sadock VA. (2015). Synopsis of psychiatry behavioral science/clinical psychiatry, 11th ed. New York:Lippincott Williams & Wilkins.
Katterman SN, Goldstein SP, Butryn ML, Forman EM, Lowe MR. (2014). Efficacy of an acceptance-based behavioral intervention for weight gain prevention in young adult women. J Context Behav Sci. 3(1):45-50.
Kazdin AE. (1993). Adolescent mental health, prevention and treatment programs. American psychology 48 (2), 127 – 141.
Keunyoung, Y., Keun, H.K., Shin, Y.S. & Kang, S.L.(2010).Intolerance of uncertainty, worry, and rumination in major depressive disorder and generalized anxiety disorder .journal of Anxiety Disorders. 6, 623–628.
Kim, H.Y. & Page, T.(2013). Emotional Bonds with Parents, Emotion Regulation, and School-Related Behavior Problems among Elementary School Truants.J Child FamStud. 2013; 2(6): 869-78.
Lewinsohn, P. M. (1974). A behavioral approach to depression. In J. C. Coyne (Ed),Essential papers on depression (pp. 150-172). New York: New York University Press.
Lo, C. S. L. (2008). The effects of rumination and negative cognitive styles on depression: A mediation analysis Behavior Research and Therapy, 46,487-495.
Masters, M., Shaver, P. R., & Pereg, D. (2003). Attachment theory and affect regulation: The dynamics, development, and cognitive consequences of attachment-related strategies. Motivation and Emotion, 27, 77-102.
Mayer, J. D., & Gaschke, Y. N. (1988). The experience and meta-experience of mood. Social Psychology, 55, 102-111.
McDaniel M, Schlager M. (1990). Discovery learning and transfer of problem solving skills. Cognition and Instruction; 7, 129-159.
Mckim, R. D. (2008). Rumination as a mediator of the effects of mindfulness: Mindfulness-based stress reduction (MBSR) with a heterogeneous community sample experiencing anxiety, depression, and/or chronic pain. Dissertation Abstracts International: Section B: The Sciences and Engineering. 68(11-B), 7673.
Mikulncer, M (1998). Adult attachment style and affect regulation: Strategic variations in self-appraisals. Journal of Personality and Social Psychology, 75, 420-435.
Moss-Morris R, Dennison L, Landau S, Yardley L, Silber E, Chalder T. (2013). A randomized controlled trial of cognitive behavioral therapy (CBT) for adjusting to multiple sclerosis. J Cons clin psychol; 81(2): 251-62.
Nolen-Hoeksema, S. & Davis, C. G. (1999). Ruminators and their social support networks. Journal of Psychology, 77, 801_814. Nolen-Hoeksema, S. Wisco, B. E. & Lyubomirsky, S. (2008). Rethinking Rumination. Perspectives on Psychological Science, 3(5), 400- 424.
Nolen-Hoeksema, S.(2000).The role of rumination in depressive disorders and mixed anxiety/depressive symptoms. J Abnorm Psychol, 109(3):504-11.
Norte, C.E., Souza, G.G., Pedrozo, A.L., Mendonça-de-Souza, A.C., Figueira, I., Volchan, E.,.(2011).Impact of cognitive-behavior therapy on resilience-related neurobiological factors. Arch Clin Psychiatry São Paulo. 38(1):43–45.
Norhayati MN, Hazlina NH, Asrenee AR, Emilin WM. (2017). Magnitude and risk factors for postpartum symptoms: a literature review. J Affect Disord. 175:34-52.
Omrani S, Mirzaeian B, Aghabagheri H, Hassanzadeh R, Abedini M. (2014). Effectuality of Cognitive-Behavioral Therapy on the Life Expectancy of Patients with Multiple Sclerosis. J Mazandaran Univ Med Sci; 22 (93) :58-65.
Ozabaci N. (2011). Cognitive behavioural therapy for violent behaviour in children and adolescents: a meta-analysis. Children and Youth Services Review 33(10): 1989-1993.
O’Hara MW, Wisner KL. (2016). Perinatal mental illness: definition, description and aetiology. Best Pract Res Clin Obstet Gynaecol. 28(1):3-12.
Padesky CA. (1993). Schema as self-prejudice. International Cognitive therapy Newsletter; 5(6): 16-17.
Parrott, W.G. (2001). Emotions in social psychology: Volume Overview. In W.G. Parrott (Ed.), Emotions in social psychology (pp.1-19). PA: Psychology Press.
Plate, A. & Aldao, A.(2017). Emotion Regulation in Cognitive-Behavioral Therapy: Bridging the Gap between Treatment Studies and Laboratory Experiments. The Science of Cognitive Behavioral Therapy, 107-127.
Saarni, C. (2004). The development of emotional competence. New York: Guilford Press.
Safran L, Segal Z. (1989). Interpersonal Process in Cognitive Therapy. Jason aronson Inc.
Saxena, P., Dubey, A, & Pandey, R.(2011).Role of Emotion Regulation Difficulties in Predicting Mental Health and Well-being.J Proj Psy & Ment Health. 18(2): 147- 54.
Seligman MEP. (1975). Helplessness: On depression, development and death. San Francisco: Freeman.
Shaw BF, Olmsted M, Dobson KS, Sotsky SM, Elkin I, Yamaguchi J, Vallis TM, Lowery A, Wathins JT. (1999). Therapist competence ratings in relation to clinical outcome in cognitive therapy of depression. Journal of Consulting and Clinical Psychology; 67(6): 837-846.
Smith, C. A., & Kirby, L. D., (2004). Appraisal as a pervasive determinant of anger.Emotion, 4, 133-138.
Sommer JM, Goldner W, Hsul L. (2006)..prevalence and incidence studies of review anxiety disorders; a systematic. literature. canadean,Journal of Psychiatry 5 (2): 100 – 113.
Thompson, R. A. (1994). Emotion regulation: A theme in search of definition. Monographs ofthe Society for Research in Child Development, 59, 25-52.
Tice, D. M., & Bratslavsky, E. (2000). Giving in to feel good: The place of emotion regulation in the context of general self-control. Psychological Inquiry, 11, 149-159.
Twomey, C., O'Reilly, G., & Byrne, M.(2015).Effectiveness of cognitive behavioural therapy for anxiety and depression in primary care: a meta-analysis. Fam Pract. 2015 Feb;32(1):3-15.
Van Kessel k, Moss-Morris R, Willoughby E, Chalder T, Johnson MH, Robinson E. (2008). A randomized controlled trial of cognitive behavior therapy for multiple sclerosis fatigue. Psychosom Med; 70(2): 205-13.
Watkins, E. Moulds, M. (2005). Distinct modes of ruminative self – focus: impact of Abstract Versus convent rumination of problem solving in depression. Journal of consulting and clinical psychology, 615-623.
Watson, D., clark, L. (1994). Testing a tripartite Model : II. Exploring th sympotom structure of anixiety and depression in student, adult, and patient samples. Gournal of Abnorrmal psychology, 104,15-25.
Wardrop AA, Popadiuk NE. (2017). Women’s experiences with postpartum anxiety: Expectations, relationships, and sociocultural influences. The Qualitative Report. 18(3):1-24.
[1] Jain, L.C
[2] Lim, C.P
[3] Bark R.
[4] Wilson, Gifford, Follette
[5] Inherent paradox
[6] 1. Forebrain
[7] 2. Youval- Greenberg
[8] 1. Sebban
[9] 2. Klimesch
[10] Lubar
[11] Hammond
[12] Thompson
[13] Vernon
[14] Frick
[15] Gruzelier
[16] Steinberg & Siegfried
[17] Keizer
[18] Verschoor
[19] Kahana
[20] Madsen
[21] Klimesch
[22] 1 Kose
[23] Nilsson
[24] Hvenegaard
[25] Twomey, O'Reilly & Byrne
[26] Hoffmann, Wu & Boettcher
[27] Berking, Ebert, Cuijpers & Hofmann
[28] Wesley
[29] Anterior cingulate cortex
[30] Left lateral prefrontal cortex
[31] Beauregard & Levesque
[32] Toplak
[33] Lowa gambling card.
[34] Egner & Gruzelier
[35] Landers
[36] Procomp5
[37] Thought Technology Ltd
[38] BioGeraph Infiniti
[39] White Bear suppression Inventory
[40] Thought control Quesstionnare
[41] Dissociative experience scale
[42] Blum & Kaibara
[43] Ratey
[44] Damasio
[45] Dorsal
[46] Limbic
[47] Hansch
[48] Wyschkon
[49] Esser
[50] Budzynski
[51] Evans
[52] Abarbanel
Comparison of the effectiveness of neurofeedback and schema therapy on high-risk behaviors, cognitive avoidance and brain waves in delinquent adolescents in Tabriz
Abstract
The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of neurofeedback and schema therapy on high-risk behaviors, cognitive avoidance, and brain waves among delinquent girls in Tabriz Correctional and Training Center in 2022. This research was a semi-experimental design. The statistical population of the research was the delinquent girls of Tabriz Correctional Center in 2022, and the sample was selected from 45 people and was divided into two experimental groups and a control group. A high-risk behaviors questionnaire, cognitive avoidance, quantitative electroencephalography, neurofeedback protocol and schema therapy were used to collect information. The experimental group received 20 sessions of neurofeedback, the other group received 8 sessions of schema therapy, but the control group did not receive any intervention during this period. The collected data were analyzed using descriptive statistical methods of mean and standard deviation and inferential statistical methods of multivariate analysis of covariance. The results showed that neurofeedback and schema therapy reduce risky behaviors and cognitive avoidance and also change brain waves P <./. 1. But no significant difference was observed between the two methods.
Keywords: Neurofeedback, schema therapy, risky behavior, cognitive avoidance and brain waves
1