گروه درمانگری شناختی-هستی نگر و شناخت درمانگری آموزش محور در بیماران مبتلا به سرطان سینه
محورهای موضوعی : روان درمانگریبهمن بهمنی 1 , احمد اعتمادی 2 , عبداله شفیع آبادی 3 , علی دلاور 4 , علی قنبری مطلق 5
1 - دانشجوی دکترا دانشگاه علامه طباطبایی
2 - دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی
3 - استاد دانشگاه علامه طباطبایی
4 - استاد دانشگاه علامه طباطبایی
5 - استادیار دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی
کلید واژه: افسردگی, امید, حرمت خود, سرطان سینه, گروه درمانگری شناختیـهستینگر, شناختدرمانگری آموزش محور,
چکیده مقاله :
این پژوهش با هدف مقایسه دو روش مداخله شناخت درمانگری آموزش محور (فری، 1999) و گروه درمانگری شناختیـهستینگر (کیسان و دیگران، 1997) در بهبود مشـکلات روانی زنان افسرده مبتلا به سرطان سینه اجرا شد. چهل زن (20 تا 65 ساله) افسرده مبتلا به سرطان سینه به دو گـروه آزمایشی و یک گروه گواه تقسیم شدند. گروه نمونه سابقه بیماری روانپزشکی قبل از ابتلا به سرطان نداشتند و در زمان اجرای پژوهش میانگین نمره افسردگی آنها براساس آزمون افسردگی تجدیدنظر شده بک (بک، استیر و براون، 1996) از متوسط بالاتر بود. هر سه گروه به پرسشنامههای افسردگی تجدیدنظر شده بک (1996)، امید (میلر و پاورز، 1988)، حرمت خود (پوپ و مکهیل، 1988) و کیفیت زندگی (آرنسون و دیگران، 1993) قبل و بعد از اجرای درمانگری که در قالب 12 جلسه 90 دقیقهای به صورت هفتگی اجرا شد، پاسخ دادند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان دادند که میانگین افسردگی در گروه درمانگری شناختیـهستینگر کمتر و میانگین امیدواری آنها به گونه معناداری بیشتر از میانگین گروه شناخت درمانگری آموزش محور بود. بین میانگینهای حرمت خود و کیفیت زندگی در دو گروه درمانگری تفاوت معنادار به دست نیامد. میانگین هر چهار متغیر در دو گروه آزمایشی تفاوت معنادار با گروه گواه داشت. نتایج براساس نظریههای زیربنایی دو روش درمانگری و طرح مداخله مورد بحث قرار گرفت.
This study aimed to compare the two therapeutic interventions: cognitive-instructional therapy (Free, 1999) and cognitiveexistential group therapy (Kissane et al. 1997), in improving psychological problems in depressed patients with breast cancer. Forty depressed women (ages 20-65) with breast cancer were randomly assigned into two experimental groups and one withness group. The sample group did not have a history of psychiatric symptoms prior to the cancer and when the study was conducted they scored above average on Beck’s Depression Inventory-II (1991). All the three groups responded to the Beck Depression Inventory-II (1996), Miller Hope Scale (Miller & Powers, 1988) and Self-Esteem (Pope & McHale, 1988) and Quality of Life (Aaronson et al. 1993) questionnaires before and after 12 weekly sessions of ninety-minute intervention. MANCOVA results indicated that the depression was lower and hopefulness was higher in the cognitive-existential than in the cognitive-instructional therapy group. The self-esteem and quality of life means of the two therapy groups were not significantly different. The means of the four variables for both therapy groups significantly differed with those of the withness group. Findings are discussed in terms of the underpinnings of the two therapeutic approaches and the design of intervention.