مطالعه تطبیقی گفتمان های امام خمینی و یورگن هابرماس بر اساس تحلیل گفتمانی لاکلا و موفه
محورهای موضوعی : فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی
1 - دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
کلید واژه: تحلیل گفتمان, امام خمینی, لاکلا و موفه, یورگن هابرماس, مفصلبندی,
چکیده مقاله :
نظریه تحلیل گفتمان یکی از روشهای مطالعاتی در اندیشه سیاسی و جامعهشناسیسیاسی است. این نظریه ریشه در زبان شناسی داشته و در دو حوزهی زبانشناسی و فلسفهی سیاسی رشد یافته است. نظریه گفتمان در حوزهی زبانشناسی به گفتمان انتقادی شهرت دارد که مهمترین نظریهپردازان آن ون دایک،روث وداک و نورمن فرکلاف هستند.در حوزه فلسفه سیاسی نیز فوکو ولاکلا و موفه سرشناسترین نظریهپردازان گفتمان هستند. به عقیده بسیاری از صاحب نظران، گفتمان لاکلا و موفه برای تحلیل مسائل کلان سیاسی _ اجتماعی از ظرفیت بسیار خوبی برخوردار است.گفتمان امام خمینی و انقلاب اسلامی یکی از گفتمانهای مطرح درعصر حاضر و یکی از تأثیرگذارترین گفتمانها در اسلام معاصر است،از طرفی گفتمان مطرح شده توسط یورگن هابرماس فیلسوف و جامعه شناس معاصر غربی نیز نظرهای بسیاری را به سوی خود جلب کرده است. دراین مقاله علاوه بر تشریح مبانی فلسفی نظریه تحلیل گفتمان لاکلا و موفه، کاربرد این نظریه در جهت تحلیل گفتمان امام خمینی(ره) و یورگن هابرماس در پاسخ به سئوال چگونگی مقایسه گفتمان این دو متفکر معاصر مورد استفاده قرار می-گیرد.این مقاله با روش مقایسهای به بررسی این موضوع پرداخته است.
Discourse analysis theory is one of the study methods in political thought and political sociology. This theori’s roots are in linguistics and has grown in both the fields of linguistics and political philosophy. The theory of discourse in the field of linguistics is known as critical discourse, the most important theorists of which are Van Dyke, Vodak and Norman Fairclough. According to many experts, the discourse of Laclau and Mouffe has a great capacity to analyze macro-socio-political issues. The discourse of Imam Khomeini and the Islamic Revolution is one of the most important discourses in Today’s Islam. It On the other hand, the discourse put forward by the contemporary Western philosopher and sociologist Jürgen Habermas has also attracted a lot of attention. In this article, in addition to explaining the philosophical foundations of Laclau and Mouffe's theory of discourse analysis, the application of this theory to analyze the discourse of Imam Khomeini and Jürgen Habermas in response to the question of how to compare the discourse of these two contemporary thinkers is used. A comparative method has investigated this issue.
_||_