نظریه تحلیل گفتمان یکی از روشهای مطالعاتی در اندیشه سیاسی و جامعهشناسیسیاسی است. این نظریه ریشه در زبان شناسی داشته و در دو حوزهی زبانشناسی و فلسفهی سیاسی رشد یافته است. نظریه گفتمان در حوزهی زبانشناسی به گفتمان انتقادی شهرت دارد که مهمترین نظریهپردازان آن ون دا چکیده کامل
نظریه تحلیل گفتمان یکی از روشهای مطالعاتی در اندیشه سیاسی و جامعهشناسیسیاسی است. این نظریه ریشه در زبان شناسی داشته و در دو حوزهی زبانشناسی و فلسفهی سیاسی رشد یافته است. نظریه گفتمان در حوزهی زبانشناسی به گفتمان انتقادی شهرت دارد که مهمترین نظریهپردازان آن ون دایک،روث وداک و نورمن فرکلاف هستند.در حوزه فلسفه سیاسی نیز فوکو ولاکلا و موفه سرشناسترین نظریهپردازان گفتمان هستند. به عقیده بسیاری از صاحب نظران، گفتمان لاکلا و موفه برای تحلیل مسائل کلان سیاسی _ اجتماعی از ظرفیت بسیار خوبی برخوردار است.گفتمان امام خمینی و انقلاب اسلامی یکی از گفتمانهای مطرح درعصر حاضر و یکی از تأثیرگذارترین گفتمانها در اسلام معاصر است،از طرفی گفتمان مطرح شده توسط یورگن هابرماس فیلسوف و جامعه شناس معاصر غربی نیز نظرهای بسیاری را به سوی خود جلب کرده است. دراین مقاله علاوه بر تشریح مبانی فلسفی نظریه تحلیل گفتمان لاکلا و موفه، کاربرد این نظریه در جهت تحلیل گفتمان امام خمینی(ره) و یورگن هابرماس در پاسخ به سئوال چگونگی مقایسه گفتمان این دو متفکر معاصر مورد استفاده قرار می-گیرد.این مقاله با روش مقایسهای به بررسی این موضوع پرداخته است.
پرونده مقاله
امروزه دیگر نمیتوان عاملیت مردم در ایجاد رخدادهای اثرگذار در جوامع را نادیده گرفت. به بیانی دیگر نقش مردم در تغییر ساختارهای جامعهی خود و بعضاً جهت دهی یا تغییر رفتارهای سیاسی حاکمان به طور برجسته مشاهده میگردد و تحلیلگران و اندیشمندان با پرداختن به عاملیت مردم، جنبش و چکیده کامل
امروزه دیگر نمیتوان عاملیت مردم در ایجاد رخدادهای اثرگذار در جوامع را نادیده گرفت. به بیانی دیگر نقش مردم در تغییر ساختارهای جامعهی خود و بعضاً جهت دهی یا تغییر رفتارهای سیاسی حاکمان به طور برجسته مشاهده میگردد و تحلیلگران و اندیشمندان با پرداختن به عاملیت مردم، جنبش و خیزشهای معاصر را مورد بررسی قرار میدهند. بر همین اساس، مقالهی حاضر با هدف بررسی جایگاه مردم در انقلاب اسلامی ایران با نگاه تبارشناسانهی میشل فوکو انجام و در پی یافتن پاسخی برای این پرسشهاست که دال ″مردم″ در گفتمان های مختلفی که در روند انقلاب ایران حاکم شده به چه مدلولاتی اشاره داشته و چگونه میتوان از منظر تبارشناسی فوکویی، جایگاه مردم در انقلاب را تحلیل نمود؟ ادعای نگارنده آن است که بر اساس نگرشی تبارشناختی، انقلاب اسلامی ایران صرفاً بر اساس عاملیت مردمی قابل درک است و نقش سایر عوامل بسیار محدود است. نقش آفرینی از مردمِ سنتیِ رعیت و عشیرهای پیش از مشروطه تا مردمِ مشارکت جو در مشروطهی شبه مدرن و سپس در جایگاهی مطیع و رعیتگونه در نظام سیاسی دورهی پهلوی و نهایتاً مردم دارای عاملیت در دورهی انقلاب اسلامی، موجبات گسست را در نظام-های سیاسی متفاوت فراهم آورده است. برای بررسی این ادعا، مباحث در قالب بخشهای نظری، روند انقلاب، تحلیل عمومی انقلاب و تحلیل تبارشناختی انقلاب ارائه و در پایان به استنتاج از مباحث پرداخته می شود. یافتهها نشان می دهد که بدون فهمی از گسستهای نقش آفرینی دال مردم در طول زمان، نمیتوان حضور مردم در انقلاب اسلامی را به روشنی تبیین نمود.
پرونده مقاله