نگاهی جامعه شناختی به داستان سوم دفتر اول مثنوی معنوی (مطالعۀ موردی داستان سوم مثنوی بر اساس مبانی نظری نیکولو ماکیاولی)
محورهای موضوعی : متون زبان و ادبیات فارسی
1 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی،دانشگاه پیام نور، ایران.
کلید واژه:
چکیده مقاله :
حوزۀ ادبیات سیاسی غرب، نیکولو ماکیاولی را شخصیت مؤثری میشناسد که در انتقال دورۀ رنسانس ایتالیا به عصر روشنگری نقش برجستهای داشته است. وی به عنوان مصلح اجتماعی یا منتقد سیاسی توانست افکار زمانۀ خود را دربارۀ حکومت، دین، اشرافیت و مردم تحت تأثیر قرار دهد.نظریهپردازان حوزۀ جامعهشناسی سیاسی، با استفاده از رسالۀ "شهریار" و کتاب "گفتارها"، اعتقادات سیاسی ماکیاولی را دربارۀ یک عمل سیاسی، به سه بخش؛ زیرساخت و مبانی فکری، روش و شیوۀ اجرا و درنهایت به بخش هدف تقسیمبندی میکنند:الف- مبانی فکری یک رفتار سیاسی عبارتاند از: 1-ویرتو (فضیلت) 2–بخت یا اقبال 3-جدایی اخلاق از سیاست 4-تشریح انواع شهریاریها 5-تعادل طبقات. ب- شیوهنامۀ اجرایی حوزۀ سیاسی عبارت است از: احکام دهگانه. ج- هدف از فعالیت سیاسی عبارت است از: دستیابی به مقولۀ قدرت، صیانت و افزایش آن.نگارنده رفتارهای سیاسی بهکاررفته در داستانِ "پادشاهی جهود که نصرانیان را میکشت" مولوی را بسیار همخوان با اعتقادات سیاسی ماکیاولی میداند.در این راستا، در نوشتۀ حاضر، ابتدا اعتقاد سیاسی یادشده، به طور اجمال، به بیان میآید. سپس، به صورت توصیفی- تحلیلی، مفاهیم بهکاررفته در داستان مثنوی با مبانی اندیشۀ ماکیاولی، مورد تطبیق قرار میگیرد. در پایان نتیجهگیری میشود؛ که در داستان یادشده، گونۀ رفتاری حاکمیت با مردم، در بسیاری از زوایا با تعاریف و انتظارات ماکیاولیایی همخوانی نزدیکی دارد.
The western political, literary circles acknowledge Niccolo Machiavelli as an influential figure who played a major role in the shift of Renaissance into the intellectualism era in Italy. As a social reformist and political critic, he managed to influence public opinion on government, religion, aristocracy as well as people. Relying on his two works, i.e. “Kings” and “Speeches” the scholars in the area of political sociology take the concepts like (1)virtue, (2) chance, (3) separation of ethics and politics, (4) description of types of kingdoms, (5) the balance of classes, as the basics of his theoretical framework. The author of this article claims that the political moves conducted in the story of Molavi entitled “A King who killed Christians” matches significantly with this theoretical framework. As such, this paper first addresses the basics of that theory followed by the described and analyzed concepts in the story and finally the mapping of the story with the theory of Machiavelli. Finally, it is concluded that in the studied story, the pattern of governance on people is greatly consistent with Machiavellian definitions and expectations in many respects
_||_