در این مقاله با تحلیل آراء ابنسینا و مور ضمن آنچه درباره تعریفناپذیری خوب و بد اخلاقی مطرح است، نگرش آنها از جهت معرفتشناختی تبیین شده و آراء این دو متفکر بر اساس شیوه گفتگو مقایسه میشود. مسئله اصلی تحقیق نگرش ابنسینا و مور درباره نقد ملاک و معیار طبیعتگرایانه برا چکیده کامل
در این مقاله با تحلیل آراء ابنسینا و مور ضمن آنچه درباره تعریفناپذیری خوب و بد اخلاقی مطرح است، نگرش آنها از جهت معرفتشناختی تبیین شده و آراء این دو متفکر بر اساس شیوه گفتگو مقایسه میشود. مسئله اصلی تحقیق نگرش ابنسینا و مور درباره نقد ملاک و معیار طبیعتگرایانه برای حمل خاصههای اخلاقی نظیر خوب و بد در موضوعات اخلاقی است. ابنسینا در آراء خویش بیان میدارد که اعتدال به عنوان امری مابعدالطبیعی و طبیعی نمیتواند در همه زمینهها معیار و ملاک برای خوب یا بد بودن موضوعات اخلاقی باشد، مور نیز با تحلیل مغالطه طبیعتگرایانه لذت یا هماهنگی با طبیعت را ملاک و معیار حمل خوب و بد بر موضوعات اخلاقی نمیداند. نتایج تحقیق نشان میدهند که رویکرد این دو متفکر برای اثبات مدعای خویش توجه به ایراد منطقیای است که در مساوق دانستن خوب و بد با اموری نظیر اعتدال، لذت و هماهنگی با طبیعت رخ میدهد. ابنسینا و مور برای پاسخ به مسئله، از واقعگرایی غیرطبیعتگرایانه گزارههای اخلاقی دفاع میکنند، در این میان تأکید بر شهودِ خاصهها در شهودِ عقلای قوم برای یافتن ملاک و معیار برای صدق و کذبپذیری گزارههای اخلاقی امکان گفتگو در آراء این دو متفکر را میسر میسازد. روش انجام پژوهش تحلیل محتوای آراء این دو فیلسوف در جهتِ پدید آمدن نوعی گفتگو برای مقایسه آراء ایشان است.
پرونده مقاله
عشق یکی از راههای مهم شناخت حقیقت، خصوصا امور متعالی است که از دیر باز مورد توجه فلاسفه از جمله افلاطون و افلوطین بوده است. افلوطین هم جایگاه مهم جهان شناختی وهم انسانشناختی وهم معرفت شناختی برای آن قائل است. به نظر افلوطین، عشق ارتباطبخش میانِ احد به عنوان موجودی غیر چکیده کامل
عشق یکی از راههای مهم شناخت حقیقت، خصوصا امور متعالی است که از دیر باز مورد توجه فلاسفه از جمله افلاطون و افلوطین بوده است. افلوطین هم جایگاه مهم جهان شناختی وهم انسانشناختی وهم معرفت شناختی برای آن قائل است. به نظر افلوطین، عشق ارتباطبخش میانِ احد به عنوان موجودی غیر قابل شناخت و انسان به عنوان موجودی عاقل و عاشق است. چگونگی این ارتباط بر اساس معرفت است که مسئله اصلی تحقیق می باشد. نتیجه تحقیق آن است که عشق در نگرش معرفت شناسانه به دلیل مواجهه مستقیم با خود حقیقت یکی از مهمترین راههای اتحاد و یکی شدن با احد است و معرفت به این موضوع، خاستگاه حرکت سالک برای نیل به این اتحاد می باشد. راه عشق همان راه شهودی است که امروزه مورد تاکید عرفا و بسیاری از فلاسفه خصوصا پدیدار شناسانی است که بر مواجهه فارق از مفاهیم با خود وجود وحقیقت اشیاء و امور متعالی تاکید دارند. این تحقیق تلاش دارد تا با اتکاء به روش تحلیلی توصیفی به واکاوی اندیشه افلوطین در اهمیت عشق و شهود در شناخت پرداخته و بر اهمیت آن در معرفت شناسی تاکید ورزد. واژگان کلیدی: افلوطین، عشق، معرفت شهودی، معرفت شناسی
پرونده مقاله