تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
,
العدد3,السنة
15
,
پاییز
1402
جنبش جنگل، در پی ناکامی انقلاب مشروطه، در آخرین سالهای قرن سیزدهم هجری شمسی، به رهبری میرزا کوچک خان و با اهداف مبارزه با خودکامگی شاه و عمال حکومت، بیرون راندن اشغالگران روس و انگلیس از صفحات شمالی کشور و حمایت از مردم ستم دیده در برابر درباریان فاسد، مالکان ستم پیشه أکثر
جنبش جنگل، در پی ناکامی انقلاب مشروطه، در آخرین سالهای قرن سیزدهم هجری شمسی، به رهبری میرزا کوچک خان و با اهداف مبارزه با خودکامگی شاه و عمال حکومت، بیرون راندن اشغالگران روس و انگلیس از صفحات شمالی کشور و حمایت از مردم ستم دیده در برابر درباریان فاسد، مالکان ستم پیشه و تاجران مال اندوز، تشکیل گردید. عمر این نهضت، به دلیل هجومهای خودی و بیگانه به آن بسیار کوتاه بود. اما مردمی بودن نیروها و اهداف انسانی نهضت، سبب نفوذ باورنکردنی آن در میان کشاورزان و صنعتگران شد و در همان حال بر نهادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اثر عمیقی به جای گذاشت و زمینه ساز نوعی از ادب مقاومت در ایران گردید که در قالب شعر و ادبیات داستانی عرضه شد. دادههای این پژوهش با روش کتابخانه ای فراهم آمده و با استفاده از ابزار تحلیل محتوا و روش کیفی، تحلیل و توصیف شده است. انجام این پژوهش از آن جهت ضرورت دارد که یکی از گرهگاههای مبارزات مردم ایران نوای آزادی میپردازد. هدف نویسندگان نشان دادن نحوه و میزان بازتاب رویدادهای قیام جنگل در ادبیات معاصر بوده است. میبینیم تلاش حکومت پهلوی برای مخدوش کردن چهرۀ میرزا نهضت او، بیثمر ماند و بسیاری از شاعران و نویسندگان، در تمام لحظههای تاریخساز، از قیام جنگل و رهبر آن سخن گفته و آن به مثابۀ وسیلهای برای تداوم مبارزات مردم، بهره بردهاند.
تفاصيل المقالة
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی
,
العدد4,السنة
13
,
پاییز
1400
یکی از پر رمز و رازترین باورها در بین مردم دامدار گیلان، اعتقاد به افسانهای به نام سیاه گالش است که در گذر زمان با واقعیت و خیال درهم آمیخته وجایگاه خاصی در شکل گیریِ هویتِ فرهنگی آنان پیدا نموده است. قهرمان این افسانه در پندار مردم به سبب نامیرایی و قدرت برکت بخشی آن أکثر
یکی از پر رمز و رازترین باورها در بین مردم دامدار گیلان، اعتقاد به افسانهای به نام سیاه گالش است که در گذر زمان با واقعیت و خیال درهم آمیخته وجایگاه خاصی در شکل گیریِ هویتِ فرهنگی آنان پیدا نموده است. قهرمان این افسانه در پندار مردم به سبب نامیرایی و قدرت برکت بخشی آن همسان اولیاءِ دین بوده، روایات متفاوتی از کنشهای وی در امر نظم بخشیدن به قوانین شکار وتولید مواد لبنی و حفظ محیط زیست نقل میکنند. برهمین اساس پس از گفتاری کوتاه در تبیین هویت اصلی این افسانة زنده و فعال با بیان وجوه افتراق واشتراکات روایتیِ آن در مناطق مختلف گیلان و نیز به جهت دریافت پاسخهای کاربردی نقش تمثیل در روایتهای گوناکون آن و این که آیا اصولاً تمثیل میتواند در باز پروری افکار شنوند گان نقش مفیدی داشته باشد و یا درنظم بخشیدن به اجرای قوانین اجتماعی در جامعة دامداری مؤثر عمل نماید؟، درصورت وجود پاسخ مثبت میزان این اثر بخشی چقدر میتواند باشد و نیز با بیان مطالبی کوتاه و مختصر در باره شناخت و چیستیِ تمثیل در علم بلاغت، به بررسی رویکرد تمثیلی مهر و خشم که از جمله عناصر تشکیل دهندةِ اصلیِ شخصیتِ سیاه گالش محسوب شده و نیز از اهداف این پژوهش که تا کنون هیچگونه تحقیقی درباره آن صورت نپذیرفته و کاملاً بکر و منحصر بفرد میباشد، با روش توصیفی تحلیلی پرداخته شده است.
تفاصيل المقالة
در نگاه عرفانی، به ویژه عرفان عاشقانه، عشق قطب عالم آفرینش و اساس موضوع و منشأ پیدایش انسانها و عالم هستی است. خداوند حکم کُنْتُکَنزامَخفّیافَاَحبَبْتَاَن اُعْرَف فَخَلَقْتُالخلَقَ لاُِعرَف (رجایی بخارایی: 591). دلیل آفرینش آدمی را عشق و عاشقی میداند و شاعران عارفپیش أکثر
در نگاه عرفانی، به ویژه عرفان عاشقانه، عشق قطب عالم آفرینش و اساس موضوع و منشأ پیدایش انسانها و عالم هستی است. خداوند حکم کُنْتُکَنزامَخفّیافَاَحبَبْتَاَن اُعْرَف فَخَلَقْتُالخلَقَ لاُِعرَف (رجایی بخارایی: 591). دلیل آفرینش آدمی را عشق و عاشقی میداند و شاعران عارفپیشه و اهل عرفان زیباترین و عمیقترین تعابیر در مختلف کلام و اندیشه را برای عشق بیان کردهاند. مولانا جلالالدین محمد بلخی و عبدالقادر بیدل دهلوی ازجمله عارفان شاعری هستند که عشق را با زیباترین و عمیقترین تعابیر استعاری بهتصویرکشیده و مفهومسازی نمودهاند. مولوی در استعارههای شناختی خود از عشق در قلمرو مبدأ از عناصری مانند آتش، می، جانداری، طبیب، نور، راه، قاتل، سفر و غیره بهره میبرد و از این میان سه عنصر آتش، می و جانداربودن عشق بیشترین بسامد را در مثنوی دارد درحالیکه بیدل چهرهای انتزاعیتر از عشق نسبت به مولوی ارائه میکند و استعارههای شناختی او شعله، حرف، مکتوب، خورشید، وادی، دُرّ، نقش، انجمن، گنج، اسرار، منزل و غیره است. بیدل هنگام خلق استعارههای شناختی، آگاهانه ابهامی را در کلام خود قرارمیدهد که باعث پیچیدگی ظاهری کلام میشود. امّا با گسترش کلام بهکمک کلمات عادی دست به گسترش استعاره خود و تفهیم اندیشهاش میزند و خوشههای تصویری زیبایی را میآفریند. وی عشق را همچون دریا، آفتاب، آب، وادی، سلطان، پهلوان، حکیم، آینه، طریق و غیره میداند.
تفاصيل المقالة
رویکرد استعاری بهعنوان ابزار تحلیلی متن، رویکردی جدید و زبانشناسانه است که لیکاف و جانسون آن را با اصطلاح استعاره مفهومی مطرح کردند. نظریهی آنان این است که استعاره ابزاری برای اندیشیدن و تفکر است که در زندگی انسان جریان دارد و افراد به کمک آن مفاهیم انتزاعی و حسّی را أکثر
رویکرد استعاری بهعنوان ابزار تحلیلی متن، رویکردی جدید و زبانشناسانه است که لیکاف و جانسون آن را با اصطلاح استعاره مفهومی مطرح کردند. نظریهی آنان این است که استعاره ابزاری برای اندیشیدن و تفکر است که در زندگی انسان جریان دارد و افراد به کمک آن مفاهیم انتزاعی و حسّی را محسوس و ملموس میکنند. عشق از مهمترین مفاهیم انتزاعی زندگی و جهانبینی بشر است که در متون ادبی و عرفانی با تعابیر گوناگون استعاری بهکار رفته است. جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا و عبدالقادر بیدل دهلوی ازجمله عارف ـ شاعرانی هستند که اشعارشان حول محور عشق میگردد و از استعارههای مفهومی عمیق و زیبایی در قلمرو عشق بهره بردند. این رساله به بررسی استعارهی مفهومی عشق و تحلیل آن در مثنوی معنوی مولوی و غزلیات بیدل دهلوی میپردازد. مبنای نظری این رساله، نظریه لیکاف و جانسون دربارهی استعاره است. همهی استعارههای مفهومی که حول نگاشت عشق در دو اثر موردنظر بهکار رفته بود به روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی شد و این نتیجه به دست آمد که هردو شاعر در مفهومسازی عشق از حوزههای ملموس مکانها (دریا و محیط)، مفاهیم عینی (آتش، صیاد، شعله، شمع و...) و برخی مفاهیم دیگر بهره بردهاند. هردو عشق را بر زهد ترجیح میدهند. هردو عشق را ازلی ـ ابدی میدانند و عشق را منشأ پیدایش عالم و انسان میخوانند. عقل را در شناخت عشق ناکام میشناسند و هرکسی را محرم عشق نمیدانند و میگویند هرکس که در عشق فانی شود به بقای ابدی رسیده است.
تفاصيل المقالة
مطالعات زبان و ادبیات غنایی
,
العدد1,السنة
12
,
بهار
1401
لیکاف و جانسون با نظریۀ استعارۀ مفهومی نشان دادند که استعارهها از ذهن بر زبان جاری میشوند و تا زمانی که در ذهن تغییر شناختی ایجاد نشود، استعاره شکل نمیگیرد. ادبیات فارسی- با پیکرۀ عظیمی که در اختیار دارد- در دل خود گنجینۀ استعارههای مفهومی بسیاری جای دادهاست. رویک أکثر
لیکاف و جانسون با نظریۀ استعارۀ مفهومی نشان دادند که استعارهها از ذهن بر زبان جاری میشوند و تا زمانی که در ذهن تغییر شناختی ایجاد نشود، استعاره شکل نمیگیرد. ادبیات فارسی- با پیکرۀ عظیمی که در اختیار دارد- در دل خود گنجینۀ استعارههای مفهومی بسیاری جای دادهاست. رویکرد این تحقیق شناختی است و با روش توصیفی-تحلیلی یکی از استعارههای مهم ادبیات فارسی؛ یعنی کلاناستعارۀ باد صبا انسان است بررسی شدهاست. پرسش این پژوهش آن است که از نظر شناختی، باد صبا چگونه در زبان فارسی مفهومسازی شدهاست؟ دادههای این تحقیق از دیوان حافظ به دست آمدهاست. تحلیل دادههای تحقیق نشان میدهد که صبا در ادبیات فارسی از نظر شناختی یک انسانِ عاشق، طبیب، پردهدار، سنگ صبور، رازدار و در عینحال، یک انسانِ سخنچین، بیمار، دروغگو، رقیب و بیوفا ترسیم شدهاست. از مقایسۀ شخصیت و خویشکاری دوگانۀ صبا در شعر فارسی، میتوان احتمال داد که صبا بازماندهای از ایزد وایو در ایران باستان باشد.
تفاصيل المقالة
زبانشناسی شناختی یکی از شاخههای زبان شناسی معاصر است که نشان می دهد انسان چگونه به شناخت هستی دست پیدا کرده و آن شناخت را در زبان منعکس میکند. استعاره مفهومی از نظریات مهمّ زبانشناسی شناختی است. به واسطه نظریّۀ استعارۀ مفهومی می توان جهان فکری نویسندگان و شاعران را أکثر
زبانشناسی شناختی یکی از شاخههای زبان شناسی معاصر است که نشان می دهد انسان چگونه به شناخت هستی دست پیدا کرده و آن شناخت را در زبان منعکس میکند. استعاره مفهومی از نظریات مهمّ زبانشناسی شناختی است. به واسطه نظریّۀ استعارۀ مفهومی می توان جهان فکری نویسندگان و شاعران را واکاوی کرد. این استعاره کمک می کند تا به واسطه پدیده های ملموس و شناخته شده به درکی از ناشناخته ها برسیم. موضوع شناخت خدا و تعریف او همواره راهی دشوار و به مثابه بر لب تیغ راه رفتن است، امّا تحلیل استعارة مفهومی برای نویسندگان و شاعران این فرصت را فراهم می کند تا بتوانند وارد این حوزة حساس شوند. این پژوهش در چهارچوب مدل لیکاف و جانسون به بررسی استعاره های مفهومی خدا در دیوان عطّار می پردازد تا نشان دهد خدا در نگاه و جهان بینی این شاعر عارف قرن ششم چگونه تعریف میشود. نتیجة بررسی نشان میدهد یک کلان استعاره انسان گونهانگاری وجود دارد که در دل آن چندین استعاره خُرد وجود دارد که خدا را در قالب نویسنده، نقّاش، آئینهبند، صنعتگر مفهومسازی کرده و گاه نیز خدا را طبق سنّت اسلامی نور پنداشته و یا خورشید فرض کردهاست.
تفاصيل المقالة
چکیدهﺣﻤﺎﺳـﻪﻫﺎی ﻣﻠّﻲ اﻳﺮان از ﻣﻴﺎن اﻧﺒـﻮﻫﻲ از اﻓﺴـﺎﻧﻪﻫﺎ و رواﻳﺖﻫﺎی ﻣﻜﺘـﻮب و ﺷﻔﺎﻫﻲ ﺑﺮآﻣـﺪهاﻧﺪ و برجستهترین ﺳﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪه از ﮔﺬﺷﺘﺔ ﺑﺴﻴﺎر ﻛﻬﻦ اﻳﺮان و ﺑﺎزﺗﺎب زﻣﻴﻨﻪﻫﺎی ﻣﻬﻢّ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﻧﺴﺎن ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ اﻳﻦ ﺳﺮزﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎر میآیند. هدف اصلی این تحقیق مقایسۀ رابطۀ سبک أکثر
چکیدهﺣﻤﺎﺳـﻪﻫﺎی ﻣﻠّﻲ اﻳﺮان از ﻣﻴﺎن اﻧﺒـﻮﻫﻲ از اﻓﺴـﺎﻧﻪﻫﺎ و رواﻳﺖﻫﺎی ﻣﻜﺘـﻮب و ﺷﻔﺎﻫﻲ ﺑﺮآﻣـﺪهاﻧﺪ و برجستهترین ﺳﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪه از ﮔﺬﺷﺘﺔ ﺑﺴﻴﺎر ﻛﻬﻦ اﻳﺮان و ﺑﺎزﺗﺎب زﻣﻴﻨﻪﻫﺎی ﻣﻬﻢّ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﻧﺴﺎن ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ اﻳﻦ ﺳﺮزﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎر میآیند. هدف اصلی این تحقیق مقایسۀ رابطۀ سبکهاى همسرگزینى (جمع گرا و فردگرا) با کیفیّت و پایداری ازدواج در متون کهن حماسی است. پرسش این تحقیق آن است که سبک همسرگزینی در ایران باستان جمع گرا است یا فردگرا و کدام یک برای ثبات و پایداری کیفیّت ازدواج و سازگاری زوجها میتواند پیشنهاد گردد؟ محدوده و جامعۀ مورد مطالعه، متون کهن حماسیِ فرامرزنامه، بهمن نامه، گرشاسب نامه، سام نامه، شهریارنامه و کوش نامه هستند که به لحاظ محتوا و شکل، به نوعی ادامه دهندة جریان حماسهسرایی بعد از شاهنامۀ فردوسی در ایران محسوب میشوند. یافته های تحقیق نشان میدهد که عشق متعهّدانه، رضایتمندی خانواده و بزرگان، آزادی فردی، بیشتر شدن علاقۀ زوجین بعد از گذشت زمان به همدیگر، فرزندآوری با هدف تداوم نسل نیاکان و به پای داشتن دین از جمله علل پایداری و بالاتر بودن کیفیّت ازدواج در همسرگزینی به سبک جمع گرا محسوب میگردد.
تفاصيل المقالة
عشق، ودیعه ای الهی است که در نهاد انسان قرار گرفته و یکی از مهمّ ترین مضامین ادبیّات هر سرزمینی است. عاشق و معشوق دو رکن اصلی در عشق هستند. جلوه های عاشق، معشوق و مفهوم عشق در ادوار مختلف به اقتضای شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تغییر کرده است. معشوق به دو نوع مجازی (معش أکثر
عشق، ودیعه ای الهی است که در نهاد انسان قرار گرفته و یکی از مهمّ ترین مضامین ادبیّات هر سرزمینی است. عاشق و معشوق دو رکن اصلی در عشق هستند. جلوه های عاشق، معشوق و مفهوم عشق در ادوار مختلف به اقتضای شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تغییر کرده است. معشوق به دو نوع مجازی (معشوق زمینی) و حقیقی (معشوق الهی و روحانی) تقسیم میشود. در این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی، تطوّر ها و تحوّلات جلوه های معشوق بررسی شده است تا روند تغییرات مفهوم و ماهیّت معشوق و خصلت ها و ویژگی های آن در ادوار شعر فارسی (از سبک خراسانی تا سبک هندی) مشخّص شود. از میان پنج دورة شعر فارسی، 22 شاعر برجسته از پنج دورة‎ شعر فارسی انتخاب شده و در اشعار آن ها، ویژگی ها و تجلّی‎های مختلف معشوق بررسی شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که در دورة خراسانی، معشوق جلوه ای زمینی دارد و در طی دورة آذربایجانی به معشوق حقیقی نزدیک تر شده و در سبک عراقی به دلیل ورود عرفان به شعر، ماهیّتی کاملاً حقیقی می یابد. در دورة سبک هندی و وقوع، معشوق ماهیّت تلفیقی مجازی - حقیقی یافته است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications