معروفترین اثر حماسی فارسی، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی و مشهورترین حماسه یونان باستان ایلیاد و اودیسه سروده هومر شاعر نابینای یونان است. در این تحقیق به بررسی جسم در شاهنامه و پهلوان نامی آن رستم و تطبیق با آخیلوس پرداخته شده است و قدرت بدنی و توان و نیروی این دو پهل أکثر
معروفترین اثر حماسی فارسی، شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی و مشهورترین حماسه یونان باستان ایلیاد و اودیسه سروده هومر شاعر نابینای یونان است. در این تحقیق به بررسی جسم در شاهنامه و پهلوان نامی آن رستم و تطبیق با آخیلوس پرداخته شده است و قدرت بدنی و توان و نیروی این دو پهلوان با هم مقایسه شده است. این تحقیق به روش کتابخانهای و اسنادی صورت گرفته و دو کتاب شاهنامه و ایلیاد بررسی شده و مطالب فیش برداری شده است. نتیجه حاصل از این تحقیق بیان میدارد که آخیلوس پهلوان اول ایلیاد با رستم تفاوت و شباهتهایی دارد از نظر قد و قامت، پیل پیکری و نیرومندی با هم شباهت دارند از لحاظ رویین تنی تفاوت دارند. همچنین در در مقایسه رستم و آخیلوس میبینیم که هر دو پهلوان به وسیله نیروهای فرا طبیعی حمایت میشوند. آخیلوس به وسیله خدایان و رستم به وسیله سیمرغ.
تفاصيل المقالة
در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی لیلی و مجنون نظامی و مجنون و لیلی امیرخسرو دهلوی میپردازیم. مشخص است که تفاوت زمانی و مکانی، تأثیرات غیر قابل انکاری بر یک اثر تقلیدی گذاشته است؛ بنابراین مجنون و لیلی دهلوی، اگرچه همان لیلی و مجنون نظامی است؛ همچنان اثری مت أکثر
در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی لیلی و مجنون نظامی و مجنون و لیلی امیرخسرو دهلوی میپردازیم. مشخص است که تفاوت زمانی و مکانی، تأثیرات غیر قابل انکاری بر یک اثر تقلیدی گذاشته است؛ بنابراین مجنون و لیلی دهلوی، اگرچه همان لیلی و مجنون نظامی است؛ همچنان اثری متفاوت به لحاظ مؤلفههای فرهنگی و اجتماعی است که سختگیری ها و تعصبهای خاص قرن پنجم در جامعه سنتی ایران را ندارد. اگرچه ساختار دو اثر، از نظر شروع و پایان داستان، شخصیتها و کلیات داستان مشابه است؛ اما اثر امیرخسرو دهلوی، در پردازش شخصیت لیلی، به معشوق فرصت بیشتری برای بیان دلداگی داده است؛ لیلی در کنار زنان از احساسات خود و دلتنگی سخن میگوید. اشتراک فکری دو شاعر، مبانی فرهنگی اسلامی است و همچنین توجه ویژه به شرایط فرهنگی اعراب و بالتبع سختگیریهای خاصی که مبنای رفتاری زنان و مردان در روابط اجتماعی است.
تفاصيل المقالة
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی
,
العدد2,السنة
13
,
تابستان
1400
این پژوهش در پی آن است که الگویی معنایی از دو روایت را فراتر از واکاوی شخصیتها، زمان و مکان، پیرنگ و گرهافکنی و مقولههایی چون نقش و کارکرد، اهداف و جنبههای مختلف آن به مخاطب معرفی کند. سؤال اصلی پژوهش آن است که چگونه میتوان با بررسی یک روایت به جنبههای تمثیلی و م أکثر
این پژوهش در پی آن است که الگویی معنایی از دو روایت را فراتر از واکاوی شخصیتها، زمان و مکان، پیرنگ و گرهافکنی و مقولههایی چون نقش و کارکرد، اهداف و جنبههای مختلف آن به مخاطب معرفی کند. سؤال اصلی پژوهش آن است که چگونه میتوان با بررسی یک روایت به جنبههای تمثیلی و معنایی آن پی برد. در پاسخ میتوان عنوان کرد این مقاله تلاش میکند با کشف و معرفی جنبههای ساختاری روایت؛ پیوند آن را با بنمایههای معنایی و تمثیلهای واژگانی ارائه کند؛ ازاینرو هدف این مقاله تحلیل و بررسی ساختار رمانهای بابای آهوی من باش از حسن بنی عامری و نخلها و آدمها از نعمتالله سلیمانی با الگوپذیری از توانایی بالقوه و کنش بالفعل زبان (روساخت و ژرفساخت) از منظر کاربرد تمثیلهای (آب و آهو) با تکیهبر نظریه کنشگرای گرماس است. نتایج این پژوهش که به روش مطالعه کتابخانهای (توصیفی-تحلیلی) انجامشده است؛ بیانگر آن است که میتوان از طریق روساخت یک داستان که پیگیری رویدادهای ساختار آن است به ژرف ساختی دستیافت که همان بنمایه های تمثیلی و شگرف در ساختار معنایی روایت است؛ با این نگرش آب در روایت های معرفی شده تمثیلی از صفای دل و روایت کننده صداقت قهرمانان داستان است و آهو تمثیلی از زیبایی و تعلق به دنیای مادی است.
تفاصيل المقالة
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی
,
العدد4,السنة
11
,
پاییز
1398
رؤیا گونگی؛ سفر به عالم ماوراء؛ بازگشت به جهان بیداری؛ واگویی داستان سفر و تحقق عینی تمایلهای روحانی و معنوی عناصر اصلی شکل گیری داسستان هایی با رویکرد تمثیل رؤیاست. سیطره این نوع ادبی و گستره آن از یک سو با اسطورههای کهن و از سوی دیگر با مفاهیم کشف و ششهود و دست یابی أکثر
رؤیا گونگی؛ سفر به عالم ماوراء؛ بازگشت به جهان بیداری؛ واگویی داستان سفر و تحقق عینی تمایلهای روحانی و معنوی عناصر اصلی شکل گیری داسستان هایی با رویکرد تمثیل رؤیاست. سیطره این نوع ادبی و گستره آن از یک سو با اسطورههای کهن و از سوی دیگر با مفاهیم کشف و ششهود و دست یابی به معارف معنوی و الهی پیوند میخورد. در بازتاب این نوع ادبی با عنوان تشبیه تمثیل شخصیت اصلی یا کنشگر روایت برانگیخته میشود تا با گام گذاشتن به عالم رؤیا فراتر از بیداری به حقیقت و شناخت دست یابد و در راه بازگشت با شناختی عمیق و موشکافانه از رمزهای گشوده شده به عالم بیداری بازگردد؛ در این سفر روحانی راهنما و مرشد راهبر و راهنما و ضد قهرمان بازدارنده و علائق معنوی یاریگر و استمداد کننده هستند. اشتراک در ساختار و همگونی در بن مایههای شکل گیری روایت در نوع ادبی تمثیل و الگوی ساختاری کنشگرای گرماس موجب شد تا با الگو پذیری از این نظریه به تبیین مسیر حرکت شخصیت اصلی روایتهای (عطرگل یاس از حسن پور منصوری و مادر محمود گلاب درهای بپردازیم و جنبههای مختلف روایت را در سه محور میل انتقال و قدرت مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم تا جنبههای تمثیل رؤیا به دقت روشن و آشگار گردد. در هر دو روایت رؤیا محقق میشود و در نهایت حضور در عالم بالا و ماورا شکل میگیرد به نحوی که در روایت اول با پدر مائده و در روایت دوم با فرزند زینب السادات وصال معنوی صورت میگیرد و پس از تبادل گفتگو و کشمکش تعلقات معنوی و روحانی مائده و مادر حاصل میشود و پس از بازگشت از عالم رؤیا رمز گونگی موجود در روایت مکشوف میگردد که همان زندگی جاویدان در محضر خداوند و اتصال با حق تعالی است که واگویی مراحل تمثیل رؤیا در این دو روایت است.
تفاصيل المقالة
منظور از اندیشه انترناسیونالیسم در انسانشناسی عرفانی، احساس تعلق به یک اصل مشترک الهی و وجه مشترک فطری در بین انسانها، ورای تفاوتهای ملی و زبانی است. برایناساس باید برای انسان یک وطن فرامادی قائل شد که خاستگاه نخستین و بازگشتگاه فرجامین اوست. تفکر عرفانی نظامی از ان أکثر
منظور از اندیشه انترناسیونالیسم در انسانشناسی عرفانی، احساس تعلق به یک اصل مشترک الهی و وجه مشترک فطری در بین انسانها، ورای تفاوتهای ملی و زبانی است. برایناساس باید برای انسان یک وطن فرامادی قائل شد که خاستگاه نخستین و بازگشتگاه فرجامین اوست. تفکر عرفانی نظامی از انسان تعریفی بهدست میدهد که ناظر به ارتباط او با مبدأ هستی است و بهتبع آن، رابطههای دیگر تعلقهای ثانوی و اعتباری تلقی میشوند که عارض بر حقیقت وجود آدمیاند و ریشه در فطرت او ندارند؛ بنابراین نمیتوانند ملاک و معیار سنجش معرفتشناختی باشند. از این منظر، در عالم خدایی همهچیز رنگ خدایی دارد و در میان افراد بشر هیچ اختلاف و دورنگی نیست. عدم ارزشگذاری به اعتبار امتیازات قومی و زبانی و اقلیمی در اندیشه عرفانی نظامی یک اصل اساسی و خدشهناپذیر بهحساب میآید.
تفاصيل المقالة
زن در اشعار مولانا از سویی نماد عشق الهی، روح، جان، زمین و رویش است و از سوی دیگر، نماد جسم، نفس، دنیا و حرص است؛ سیمای دوگانه زن، نمودی از دوگانگی روح و جسم انسان است که بیانگر ابعاد نورانی و ظلمانی هستی است. زن نماد تجلی حق است و همزمان نماد نفس و شیطان و زمین.
نماده أکثر
زن در اشعار مولانا از سویی نماد عشق الهی، روح، جان، زمین و رویش است و از سوی دیگر، نماد جسم، نفس، دنیا و حرص است؛ سیمای دوگانه زن، نمودی از دوگانگی روح و جسم انسان است که بیانگر ابعاد نورانی و ظلمانی هستی است. زن نماد تجلی حق است و همزمان نماد نفس و شیطان و زمین.
نمادها بازگوکنندة عقاید نمادپردازان است. ازآنجاکه عقاید اجتماعی و نیز نگرش مولانا به زن، دارای دو جنبة منفی و مثبت است و از سوی دیگر، زن نیز دارای ویژگیها و ابعاد مختلف است، نماد وی در اشعار مولانا، مدلولهای متعدد و گاه مخالف پیدامی کند که به آن ها اشاره خواهیم کرد.
تفاصيل المقالة
از آنجا که عشق مفهومی انتزاعی دارد؛ عارفان برای تبیین و توصیف آن از عناصر حسی و ملموس بهره برده و برای آن از زبان استعاره، استفاده کردهاند. هرچند موضوع عشق در همۀ دورانها و زمانها مورد توجّه شاعران و نویسندگان بوده است؛ اما در سبک عراقی به لحاظ اهمیّت و اعتبار آثاری أکثر
از آنجا که عشق مفهومی انتزاعی دارد؛ عارفان برای تبیین و توصیف آن از عناصر حسی و ملموس بهره برده و برای آن از زبان استعاره، استفاده کردهاند. هرچند موضوع عشق در همۀ دورانها و زمانها مورد توجّه شاعران و نویسندگان بوده است؛ اما در سبک عراقی به لحاظ اهمیّت و اعتبار آثاری که دربارۀ عشق نوشته و سروده شده؛ برجستگی بیشتری دارد. یکی از دیوانهای معروف و مشهور قرن هفتم، کلیّات شمس تبریزی اثر مولانا جلالالدین محمد بلخی است. این اثر به لحاظ زبانی، بیشتر شاعرانه و استعاری میباشد و از حیث معنا عرفانی است. مولانا در کلیّات شمس با توجّه به فرهنگ و ایدئولوژیهای حاکم بر جامعۀ آن عصر، دریافتی خاص از عشق دارد. همچنین این دیوان، دارای بنیان منسجمی است که حاصل شبکههای استعاری شکل گرفته برپایۀ یک یا چند استعارۀ اصلی مشترک یا فردی در آنها است. این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی و ابزار کتابخانهای تنظیم شده درصدد آن است تا به بررسی نظامهای استعاری عشق در کلیّات شمس تبریزی بر اساس نظریۀ استعاره شناختی بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که استعارههای معشوقی در این اثر در واقع نشاندهندۀ اینهمانی میان معشوق و خدا و سه نگاشتِ استعاری عشق خدا است، خدا معشوق است، خدا عشق است، میباشد.
تفاصيل المقالة
عینالقضات همدانی با نام کامل عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی (۵۲۵–۴۹۲ ه. ق) یکی از مشهورترین عارفانی است که آثار گوناگونی از او در زمینه های عرفان، فلسفه و دین به زبان های فارسی و عربی برجای مانده است. تمهیدات، یکی از مهمترین آثار فارسی اوست که گذشته از اهم أکثر
عینالقضات همدانی با نام کامل عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی (۵۲۵–۴۹۲ ه. ق) یکی از مشهورترین عارفانی است که آثار گوناگونی از او در زمینه های عرفان، فلسفه و دین به زبان های فارسی و عربی برجای مانده است. تمهیدات، یکی از مهمترین آثار فارسی اوست که گذشته از اهمیّتی که در عرفان دارد، از نظر نثر شاعرانه، شایان توجه است. همدانی این اثر را با هدف جلوگیری از گمراهی مریدان و سالکان از مسیر درست عرفان و تصوّف نوشته است، با دقت و کنکاش بیشتر و استفاده از روشهای نوین علمی مانند تحلیل گفتمان انتقادی، واضح و مبرهن است که این اثر، فقط برای راهنمایی و هدایت مریدان و سالکان نوشته نشده است، بلکه ادامۀ گفتمانی هست که از یک قرن پیش با پیشگامی عارفانی مانند بایزید بسطامی و حسین منصور حلاج در تقابل با گفتمان حاکم، شکل گرفته بود؛ نکتهای که گویا تاکنون از این منظر بدان نگریسته نشده است. لذا نگارنده در این پژوهش به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر چارچوب نظری تحلیل گفتمان انتقادی و تئوری نورمن کلاف و با ابزار کتابخانهای کوشیده است منظومۀ فکری عین القضات را در تقابل با سیاست حاکم آشکار سازد. نتیجۀ پژوهش حاکی از آن است که تمهیدات، یک اثر کاملاً دینی و عقیدتی برای مشروعیت بخشیدن به اندیشههای عرفانی است که بیشتر در پی استوار ساختن پادگفتمان عرفان مبارز در برابر اندیشه های قدرت حاکم با محوریّت شبه عقیدتی و ایدئولوژیک است.
تفاصيل المقالة
انسان، اشرف مخلوقات، موجودی است دوسوگرا که هم در خلقت و هم در سلوک، به دو سوی جسم و روح یا تعالی و پستی تعلق دارد که در داستان آفرینش با تمثیل خاک و آب یا نور و ظلمت مطرح¬شده¬است. در شاهنامه تحت¬تأثیر تعالیم زرتشتی و اسلامی، این اندیشه مطرح¬شده و بعد متعالی وجود که روح أکثر
انسان، اشرف مخلوقات، موجودی است دوسوگرا که هم در خلقت و هم در سلوک، به دو سوی جسم و روح یا تعالی و پستی تعلق دارد که در داستان آفرینش با تمثیل خاک و آب یا نور و ظلمت مطرح¬شده¬است. در شاهنامه تحت¬تأثیر تعالیم زرتشتی و اسلامی، این اندیشه مطرح¬شده و بعد متعالی وجود که روح و جان است در پرتو خرد مقدس می¬تواند به تعالی و رستگاری برسد. اگرچه این نگرش در بسیاری از مذاهب و مکاتب فکری مطرح¬شده؛ با این حال آن¬چه ما را متقاعدمی¬کند که فردوسی در پردازش آفرینش انسان به تعالیم زرتشتی توجه¬داشته، تمرکز بر خردگرایی است. در اندیشه زرتشت، پیوستگی خاصی میان تعالی روح/ جان با پیروی از خرد است که توسط فردوسی ادامه¬یافته¬است؛ بدین ترتیب انسان می¬تواند با پیروی از خرد به نیکنامی و روشنی دست¬یابد و جان/روح را به کمال برساند. در این پژوهش که به شیوۀ توصیفی-تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانه¬ای انجام¬می¬شود؛ به واکاوی این اندیشه و خاستگاه آن می¬پردازیم.
کلید واژه¬ها: شاهنامه، فردوسی، روح، جسم، خرد، زرتشت.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications