تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
,
العدد4,السنة
9
,
پاییز
1396
اساس هر نوع حماسهای بر ستیز ناسازها استوار است و در ادبیات ایران، انواع حماسه را در نگاهی کلی، بسته به این که پیکار دو ناساز، بیرونی باشد یا درونی میتوان به دو نوع حماسة بیرونی و درونی تقسیم کرد. مثنوی مولوی، حاوی قصههای پیاپی و متنوع است اما هر یک از این حکایت ها با أکثر
اساس هر نوع حماسهای بر ستیز ناسازها استوار است و در ادبیات ایران، انواع حماسه را در نگاهی کلی، بسته به این که پیکار دو ناساز، بیرونی باشد یا درونی میتوان به دو نوع حماسة بیرونی و درونی تقسیم کرد. مثنوی مولوی، حاوی قصههای پیاپی و متنوع است اما هر یک از این حکایت ها با وجود تنوع ظاهری، اندیشة واحدی را دنبال می کند و عموما گزارشگر احوال روح پرشهامتی است که در بازگشت به ملکوت ، راههای پر خون و خطری را باید از سر بگذارند. از این دیدگاه، مثنوی مولوی، حماسهای روحانی شمرده می شود که هستة آن، گذر دشوار روح از هفت خوان سلوک و بازگشت به موطن اصلی خویش است. واکاوی های انجام شده در شش دفتر مثنوی نشان می دهد که به دلیل سرشت حماسی عرفان مولوی ، برخی از عناصر و زمینه های اصلی حماسه، در سراسر این کتاب حضوری پررنگ دارد. این که حماسة عرفانی در مثنوی برچه بنیادی استوار است و چه عناصر و زمینه هایی از حماسه در این کتاب استعمال گردیده و دلایل حضور این عناصر در مثنوی چیست ، از جمله پرسش هایی است که در این مقاله، به روش تحلیلی بدان ها پاسخ داده خواهد شد.
تفاصيل المقالة
تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
,
العدد1,السنة
12
,
بهار
1399
در بسیاری از اسطورهها و نمادپردازیها ، نکات مشترکی میتوان یافت که ریشه در ناخودآگاه مشترک جمعی بشر دارد و از نزدیکی باورهای فرهــنگی و معــنوی جهانیان حکایت میکند. اسطورۀ جهانشمول ققنوس نیز از جمله اساطیری است که اگرچه دگردیسیهای فراوان یافته است - اسطورۀ کوتزال ک أکثر
در بسیاری از اسطورهها و نمادپردازیها ، نکات مشترکی میتوان یافت که ریشه در ناخودآگاه مشترک جمعی بشر دارد و از نزدیکی باورهای فرهــنگی و معــنوی جهانیان حکایت میکند. اسطورۀ جهانشمول ققنوس نیز از جمله اساطیری است که اگرچه دگردیسیهای فراوان یافته است - اسطورۀ کوتزال کواتل را میتوان صورت دگردیسی یافتهای از اسطورۀ ققنوس دانست - ولی میتوان نکات مشترک و بویژه بنمایۀ مرگ و رستاخیز را در تمامی چهرههای نموده شده از این پرندۀ خورشیدی، تشخیص داد. این حقیقت که مرگ، گذاری به نوع برتری از هستی و عالیترین راه برای دستیابی به نوزایی است، در این اسطوره نموده شده است؛ مضمونی که در سیری صعودی به عرصۀ عرفان راه یافته، به صورت رستاخیز روحانی و ولادت ثانوی جلوهگر شده است و بدین سبب ققنوس، این پرندۀ افسانهای، جنبهای غیر عینی و چهرهای قدسی یافته است. ققنوس رمز روحی تعالی یافته است که به ساحت ورای مرگ گام مینهد.
در مقالۀ حاضر، که به روش کتابخانهای و به شیوۀ تحلیلی-توصیفی انجام شده، با نگاه به اساطیر برخی ملل، جایگاه اسطورهای، عرفانی ققنوس، پرندۀ آتش، تبیین گردیده است.
تفاصيل المقالة
انسان، اشرف مخلوقات، موجودی دوسوگرا است که هم در خلقت و هم در سلوک ، به دو سوی نور و ظلمت گرایش دارد . بخشی از وجود او به عالم نور و بخشی به عالم ظلمت تعلق دارد . تمثیل نور و ظلمت و قرار گرفتن انسان در میانه آن دو با استفاده از بیانی نمادین مطرح شده است . روح و جسم. عق أکثر
انسان، اشرف مخلوقات، موجودی دوسوگرا است که هم در خلقت و هم در سلوک ، به دو سوی نور و ظلمت گرایش دارد . بخشی از وجود او به عالم نور و بخشی به عالم ظلمت تعلق دارد . تمثیل نور و ظلمت و قرار گرفتن انسان در میانه آن دو با استفاده از بیانی نمادین مطرح شده است . روح و جسم. عقل و نفس. جام و نور یا جام و باده و همچنین آینه و نمد از عمده ترین عناوین تمثیل به شمار می روند . زن و مرد بیانی دیگر برای نمایش تقابل نمادین نور و ظلمت در حیطه ی آفرینش انسان می باشد . تمثیلی که در میان دیگر فرهنگ ها و مذاهب نیز می توان جنبه ای از آن را مشاهده کرد . علاوه بر این زن خود دارای چهره ای دو سویه است . از طرفی نماد ظلمت در برابر مرد است و از طرفی دیگر سمبل نور حقیقی یعنی حقیقت مطلق .
ویژگی دوسوگرایی انسان، تحت تأثیر تعلق وی به مفهوم و بحث گسترده ای موسوم به "حقیقت محمدیه " شکل گرفته است؛ چرا که حقیقت محمدیه نیز که انسان ، مهمترین مصداق آن به شمار می رود، مفهومی دوسوگرا است که نقش واسطه گری را بر عهده دارد.
تفاصيل المقالة
داستان عزیمت مرغان به سوی سیمرغ در منطقالطیر را میتوان به دو بخش اصلی تقسیم نمود که از این دو، بخش نخست گفتگوهای پی در پی مرغان را در برمیگیرد و هرچند رویداد خاصی را بازگو نمیکند اما قسمت بزرگی از داستان را به خود اختصاص داده است. پژوهش حاضر، با تکیه بر روانشناسی تح أکثر
داستان عزیمت مرغان به سوی سیمرغ در منطقالطیر را میتوان به دو بخش اصلی تقسیم نمود که از این دو، بخش نخست گفتگوهای پی در پی مرغان را در برمیگیرد و هرچند رویداد خاصی را بازگو نمیکند اما قسمت بزرگی از داستان را به خود اختصاص داده است. پژوهش حاضر، با تکیه بر روانشناسی تحلیلی یونگ و مفهوم تفرد، به این بخش از داستان پرداخته و نه گام روانشناختی را در آن شناسایی نموده است. این نه بخش با عناوین ضرورت سفر، برگشادن نقابها، گسترده شده فضای روانی، آزمایش جرات- آمادگی درونی، حلقه زدن بر گرد رهبر درونی تفرّد، روبرو شدن با سایه، رهایی انرژی روانی حبس شده، نفخ روانی، رفع نفخ روانی و ظهور نشانههای طلب نامگذاری میگردد. در واقع، گذر از گامهای روانشناختی فوق که در آینه گفتگوهای مابین مرغان در بخش اول داستان منطقالطیر پدیدار گردیده، برای ورود به بخش دوم داستان که رویدادهای سفر پر رنج مرغان را شرح میدهد و در نهایت برخی از آنها را به آستانه سیمرغ میرساند، کاملاً ضروری است.
تفاصيل المقالة
ادبیات و زبان های محلی ایران زمین
,
العدد500,السنة
1
,
بهار
2050
تحلیل و بررسی ساختار و مفهوم گویشهای محلی منطقه شیبکوه شهرستان فساچکیده:گویشها گنجینۀ فرهنگ، هویت و زبان هر قوم و سرزمینی است که زنده نگه داشتن آنها و پژوهش دربارۀ آنها در زنده نگه داشتن آن زبان و فرهنگ کمک شایانی میکند و شناخت شکل ظهور آنها نشان می دهد که گویشورا أکثر
تحلیل و بررسی ساختار و مفهوم گویشهای محلی منطقه شیبکوه شهرستان فساچکیده:گویشها گنجینۀ فرهنگ، هویت و زبان هر قوم و سرزمینی است که زنده نگه داشتن آنها و پژوهش دربارۀ آنها در زنده نگه داشتن آن زبان و فرهنگ کمک شایانی میکند و شناخت شکل ظهور آنها نشان می دهد که گویشوران با آگاهی کامل آنها را به کار می برند.این پژوهش به تحقیق و بررسی گویشهای بومی منطقۀ شیکوه فسا پرداخته است و تعداد گویشهایی که انتخاب گردیدهاند از جنس اسم یا فعل هستند که از نظر ساختار و محتوا بررسی شده و با مفهوم زبان امروز تطبیق داده شدهاست. در این تحقیق مشخص گردید بیشتر این گویشها دارای ریشه باستانی و قبل از اسلام است و در زبانهای باستانی از جمله سانسکریت، پهلوی و اوستایی ریشه دارد و گویشوران با آگاهی و شناخت، این گویشها را در جای خاص خود به کار می بردند. گویشهایی که انتخاب گردیده سعی شده واژگان و ترکیباتی باشد که در منطقههای محلی و بومی دیگر کاربرد نداشته یا کمتر مورد استفاده قرار گرفتهاست. بحث اصلی پژوهش بردو محور اسم و فعل تنظیم گردیدهاست.کلمات کلیدی: گویشهای بومی، شیکوه فسا، ریشههای زبانی، پهلوی میانه، لهجه-های محلی
تفاصيل المقالة
منظومة فکری مسلّط بر هر اثر را میتوان به کمک تحلیل استعارههای مفهومی آن توصیف کرد. هدف از پژوهش حاضر، یافتن ساختار برآمده از استعارههای مفهومی لمعات است که منظومة فکری مسلّط بر این متن را نشان میدهد. به این منظور، ابتدا با بررسی دقیق زبان لمعات، استعارههای مفهومی أکثر
منظومة فکری مسلّط بر هر اثر را میتوان به کمک تحلیل استعارههای مفهومی آن توصیف کرد. هدف از پژوهش حاضر، یافتن ساختار برآمده از استعارههای مفهومی لمعات است که منظومة فکری مسلّط بر این متن را نشان میدهد. به این منظور، ابتدا با بررسی دقیق زبان لمعات، استعارههای مفهومی آن را مشخص کرده و در مرحلة دوم با تحلیل استعارهها و یافتن پیوند آنها با یکدیگر، ساختار برآمده از استعارههای مفهومی متن را که آینة جهانبینی آن است، توصیف نمودهایم. چهار استعارة مفهومی خداوند عشق است، عشق پادشاه است، عشق خورشید است و عشق آینه است، ارکان اصلی جهانبینی لمعات را میسازند. علاوه بر پیوندی که این چهار استعاره با یکدیگر دارند، استعارة مفهومی عشق انسان است، در پیوند این چهار استعارة مفهومی با یکدیگر و ظهور سطح اندیشگانی لمعات در سطح زبان، نقش مهمی را ایفا میکند. در لمعات استعارههای مفهومی دیگری نیز وجود دارد که هر کدام گوشهای از جهانبینی اثر را تبیین و در ساختار آن، ایفای نقش میکنند؛ اما نقش پنج استعارة گفته شده، محوریتر است.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications